امام مهدی چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟ (پرسش)

امام مهدی (ع) چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

امام مهدی چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت کبری / ارتباط و ملاقات با امام مهدی
تعداد پاسخ۲ پاسخ

پاسخ نخست

 
سید محمد صدر

آیت‌ الله شهید سید محمد صدر در کتاب «تاریخ غیبت کبری» در این‌باره گفته‌ است:

«اهدافی را که می‌‏شود برای این موضوع در نظر گرفت، فراوان است. ما برای هر یک نمونه‌‏ای در نظر می‏‌گیریم و آنها را یادآور می‌‏شویم:

  • هدف اول: هدایت و راهنمایی یک فرد، و ملحق ساختن او به صف دوستان و یاران حضرت، بعد از آنکه نیت و تصمیم او بر این که می‏‌خواهد به پیروان حضرت بپیوندد، احراز گردد. نمونه این گونه افراد، شخصی است که برای خرید روغن از اعراب بادیه‏نشین به اطراف حله می‌‏رود، و از کاروان عقب افتاده و در بیابان سرگردان می‌‏شود، با خود می‏‌گوید: من از مادرم شنیده‌‏ام که می‌‏گفت: "ما امامی زنده داریم که کنیه‏‌اش ابا صالح است. گمشدگان را راهنمائی و درماندگان را دستگیری و به بیچارگان کمک می‌‏کند". سپس با خداوند تعهد می‏‌کند، اگر حضرت به داد او رسید و او را نجات داد، از دیانت مادرش پیروی کرده و مذهب او را بپذیرد. وی گوید: آنگاه حضرت را صدا زده و از او کمک خواستم. ناگهان دیدم کسی با من راه می‌‏رود و بر سرش عمامه‏‌ای سبز به رنگ این بود (اشاره به گیاهی کرد که بر لب رودخانه روئیده بود) به من راه را نشان داد و گفت: از این راه برو، بزودی به دهکده‏ای می‏‌رسی که ساکنانش همه شیعه هستند. گفتم: آقای من، شما با من اینجا نمی‌‏آیید؟ فرمود: نه، زیرا هزاران نفر در اطراف شهرها مرا می‏‌خوانند، و باید به نجات آنها بپردازم[۱].
  • هدف دوم: به یاری یکی از دو طرف دعوا رفتن، و اگر مصلحت اقتضاء کرد، یکی از آن دو را کمک کردن. نمونه‌‏اش این داستان: دو دوست مسلمان که از لحاظ مذهب با یکدیگر اختلاف داشتند در یکی از مساجد همدان بر سر مذهب با یکدیگر مدت‌ها گفتگو داشتند. هیچ یک نتوانست دیگری را قانع کند. یکی از آن دو پیشنهاد کرد اولین نفری را که وارد مسجد شد، به حکمیت بپذیرند. و دیگری از این قرار داد وحشت داشت، زیرا بیشتر مردم همدان اهل مذهب او نبودند، لکن از روی ناچاری این قرارداد را پذیرفت. به مجرد اینکه این قرارداد بسته شد، جوانی که آثار بزرگواری از صورت و جبین او آشکار بود، وارد مسجد شد و معلوم بود که از مسافرت می‌‏آید. آن کس که پیشنهاد قرارداد کرده بود، نزد او آمده، مذهب و عقیده خود را به همراه ادل‌ه‏ای که داشت به او گفت، و او را سوگند داد که عقیده خود را همانطور که هست بگوید. آن جوان دو بیت شعر خواند، و عقیده خود را به طوری که هیچ گونه شک و تردیدی در آن راه نداشته باشد، در ضمن آن دو بیت گفت؛ و سپس از دیده‌‏ها ناپدید شد. و این معجزه‌‏ای بود که حقیقت و صحت مذهب او را نیز فهمانید. دیگری از فصاحت و بلاغت این شخص به شگفت آمده و مذهب دوستش را که مهدی (ع) به یاری او آمده بود، پذیرفت[۲].
  • هدف سوم: حل برخی از مسائل مشکلی که علماء و دانشمندان بزرگ، از حل آنها عاجز شده‌‏اند. نمونه آن: مرحوم محقق اردبیلی که از علمای بزرگ و پرهیزگار شیعه است و ملقب به مقدس اردبیلی شده، مسائلی برای او مشکل شده و در پاسخ آنها مانده بود. در نیمه شبی از نجف به مسجد کوفه رفت و حضرت را در محراب حضرت امیر المؤمنین (ع) ملاقات کرده و سؤالات خود را از آن حضرت نمود. جوابش را گرفته و برگشت[۳].
  • هدف چهارم: خبر دادن از برخی رویدادهای مهم سیاسی و اجتماعی پیش از آنکه مردم از آن اطلاع داشته باشند، چون وسائل ارتباط جمعی در آن زمان‌ها نبوده و یا ضعیف بوده است. نمونه آن: حضرت در مجلس درس سید مهدی قزوینی در حله وارد شده و بدون آنکه آن حضرت را بشناسند، به درس او گوش فرا داد. وقتی درس تمام شد، سید مهدی پرسید: از کجا به حله آمده‌‏اید؟ جواب فرمود: از شهر سلیمانیه. سید پرسید: چه وقت از آنجا بیرون آمدی؟ گفت: روز گذشته؛ و بیرون نیامدم از آنجا مگر اینکه نجیب پاشا آنجا را به زور شمشیر فتح کرده و وارد شهر شد، و احمد پاشا بابانی را که تمرد و سرکشی کرده بود، از آنجا بیرون کرد، و به جای او برادرش عبد الله پاشا را نشانید. احمد پاشا از فرمان دولت مرکزی عثمانی سرپیچی کرده و ادعای سلطنت و پادشاهی کرده بود. سید مهدی گوید: پدر من در سلیمانیه بود. من به فکر افتادم که چگونه این خبر هنوز به فرمانروایان حله نرسیده، و به فکر من نرسید که از این شخص بپرسم که تو چگونه می‏‌گویی دیروز از سلیمانیه بیرون شدم و امروز به حله رسیدم؛ در صورتی که اگر شخصی سواره و با سرعت این مسافت را طی کند، دو روزه به حله خواهد رسید. سپس تاریخ این روز را که گفته بود سلیمانیه فتح شده ضبط کردیم و بعد از ده روز خبر آن به حله رسید و فرمانروایان حله آن را طبق معمول اخبار جنگی خود با شلیک گلوله‏‌های توپ اعلام کردند[۴] می‏‌گویم: از این داستان می‌‏فهمیم که این خبر در دوران سلطه عثمانی‌‌ها در حله چقدر مهم بوده است و چرا حضرت اصرار داشته که این خبر زودتر به گوش مردم برسد و این‌گونه اخبار به صورت اعجاز بوده است.
  • هدف پنجم: نصیحت و خیرخواهی برای دیگران، و بالا بردن سطح معنویات آنان بعد از سپری کردن دوره‌‏ای سخت و دشوار. نمونه آن: یکی از شیعیان گوید: در راه حله حضرت را زیارت کردم، سلام عرض نمودم. حضرت جواب سلامم را داد و فرمود: از اینکه مال و سرمایه خود را امسال از دست داده‌‏ای، اندوهگین مباش، زیرا تو مورد آزمایش و امتحان خدا قرار گرفته‌‏ای و خداوند خواسته تو را امتحان کند که آیا حق خدا را می‌‏پردازی، و وظیفه واجب خود را، که عمل حج باشد، انجام می‏‌دهی، یا خیر. و اما مال و سرمایه ناپایدار است؛ می‌‏آید و می‌‏رود. راوی گوید: من در آن سال زیان و ضرری کرده بودم، ولی هیچ کس از آن آگاه نبود و چون می‌‏ترسیدم که ورشکستگی من آشکار شود، از همگان مخفی نگه داشته بودم. حال بعد از اینکه حضرت به من گفت، ترسیدم و با خود گفتم: سبحان الله! خبر ورشکستگی من در بین مردم شایع شده، تا آن اندازه که به گوش افراد غریب هم رسیده است. ولی در جواب آن حضرت گفتم: به هر حال خدا را سپاس می‌‏گویم. حضرت پاسخ داد: آنچه را که از دست داده‏ای به زودی به تو برمی‌‏گردد و به حالت اولیه می‌‏رسی، و قرضهایت را می‌‏پردازی. راوی گوید: از گفته‏‌های این شخص ساکت شده و با خود فکر می‌‏کردم ... تا آخر داستان[۵].
  • هدف ششم: کمک مالی به دیگران. نمونه‏‌اش: عده‏‌ای از مردم بحرین، تصمیم گرفتند که عده‌‏ای از مؤمنین را به طور مرتب و پیاپی میهمان کنند و هر دفعه در خانه یکی از آنها باشد. میهمانی برقرار شد، تا نوبت به یکی از اینان رسید و او چیزی نداشت. بسیار غمناک و اندوهگین شد. از شدت غم و اندوه شبی سر به بیابان گذاشت. شخصی را دید ... تا به او رسید، به او گفت: برو نزد فلان تاجر - و اسم او را برد - و به او بگو: محمد بن الحسن (ع) گفت: «آن دوازده اشرفی را که برای ما نذر کرده‏‌ای بده.» پول را از او بگیر و خرج میهمانی خود نما. این مرد نزد آن تاجر رفته و پیام حضرت را به او رسانید. تاجر گفت: آیا خود حضرت به تو اینچنین گفت؟ آن مرد گفت: آری. تاجر گفت: آیا او را شناختی؟ گفت: نه. گفت: او حضرت صاحب الزمان بوده است. من این مال را نذر او کرده بودم. پول را به او داد و او را احترام نموده و از او درخواست دعا کرد ...[۶].
  • هدف هفتم: شفا دادن بیماری‌های مزمنی که پزشکان از معالجه آن ناتوان شده و هزینه‏‌های هنگفتی صرف آن شده است. نمونه این هدف، داستانی است که از سید باقی فرزند عطوه علوی حسنی نقل شده است‏[۷] که پدرش عطوه حضرت را نمی‏‌شناخت و اعتقادی به وجود آن حضرت نداشت، و می‌‏گفت: هرگاه امام آمد و مرا از این بیماری شفا داد و راحت کرد، گفتار شما را می‌‏پذیرم. شبی به هنگام نماز عشاء، که ما جمع شده و می‌‏خواستیم نماز جماعت بخوانیم، به ناگاه فریادی کشید، به سرعت سوی او رفتیم، گفت: «خود را به امام برسانید، همین الان از نزد من خارج شد.» ما بیرون آمدیم و کسی را ندیدیم. به سوی او بازگشتیم، وی اظهار داشت که: هم اکنون شخصی نزد من آمد و مرا صدا زد و گفت: ای عطوه! گفتم: بله، شما کیستید؟ گفت: من مهدی هستم، آمده‌‏ام تو را شفا دهم. و سپس دست مبارکش را کشید و پای مرا فشار داد و سپس رفت و همچون آهو از نزد من دور شد. علی بن عیسی گوید: من این داستان را غیر از فرزند عطوه، از دیگران نیز شنیدم. بنگر به حضرت مهدی، چگونه شفای بیماران را همراه اثبات وجود و امامت خویش انجام می‌‏دهد، به طوری که دیگر برای منکرانش شک و تردیدی باقی نماند.
  • هدف هشتم: راهنمایی گمشدگان صحرا و بیابان و به مقصد رسانیدن عقب افتاده‏‌های از قافله و کاروان. آن حضرت گاهی این عمل را برای اثبات وجود و امامت خود انجام می‌‏دهد؛ نمونه‏‌های اینگونه هدف فراوان است و برای مثال یکی را نقل می‌‏کنیم: شخصی‏[۸] به همراه چند نفر، از راه احساء به حج رفت. در برگشت مقداری از راه را سواره و مقداری را پیاده حرکت می‌‏کرد. در یکی از منازل پیاده‏‌روی او زیادتر شد و مرکوبی نیافت تا سواره حرکت کند. وقتی که برای استراحت و خوابیدن در جایی منزل کردند، این شخص از شدت خستگی خوابش طولانی‌‏تر شد و همراهان بدون اینکه او را از خواب بیدار کنند، رفتند. بر اثر تابش خورشید از خواب بیدار شد و کسی را نیافت، به تنهایی راه افتاد و یقین داشت که از بین خواهد رفت. به حضرت بقیة الله توسل جسته و از او کمک خواست. به ناگاه مردی به صورت بادیه‏‌نشینان که سوار بر شتری بود، از راه رسید و به او گفت: فلان کس! آیا از قافله‏‌ات جدا شده‏ای؟ گفت: آری. گفت: آیا میل داری تو را به قافله برسانم؟ گفتم: آری، به خدا سوگند جز این چیزی نمی‌‏خواهم. نزدیک من آمد و شترش را خوابانید و مرا پشت سر خود سوار کرد. بعد از چند دقیقه حرکت، نزدیک قافله رسیدیم. فرمود: اینان دوستان تو هستند. مرا پیاده کرد و خود رفت.
  • هدف نهم: یاد دادن و آموختن دعاها و اذکاری که دارای مضامین عالیه‏ و مطالب صحیح است به برخی از مردم. مثال‌ها و نمونه‌های اینگونه آموزش‌ها از حضرت، فراوان است. این دعاهای بسیار پرمعنی و مهم، نه بدان جهت است که لقلقه زبان گردد و هیچ فایده و بهره‌‏ای نداشته باشد، بلکه برای این است که خود متن و نصی باشد برای شناخت مفاهیم عالیه تعلیم و تربیت اسلامی و مسائلی ژرف و عمیق در راه حرکت دادن مردم به سوی خداوند. و بدیهی است که استفاده از روش دعا، بهترین راه استتار و کتمان مقاصد عالیه پیشوایان ما بوده؛ زیرا، مشروع‌‏ترین راه برای نزدیکی به خدا، که هیچ کس نمی‌‏توانسته مانع آن بشود و آن را تحت نظر گیرد، و احیانا از آن جلوگیری نماید، همین دعا بوده است. و لذا می‏‌بینیم که حضرت امام زین العابدین (ع) این روش را اتخاذ می‌‏فرمایند و از راه دعا به تربیت مردم پرداخته و بلندترین مفاهیم و حقایق را در ضمن ادعیه به مردم می‌‏آموزند. حضرت بقیة الله هم همین راه را انتخاب فرموده و لذا به بسیاری از مردم و دوستان خود، دعاهای گوناگونی آموخته که از مهمترین آنها دعای فرج است که انسان را بر بدی وضع موجود او در دوران‌های فتنه و انحراف آگاه نموده، آرزو و هدف نهائیش را به وی می‌‏فهماند، و رابطه و پیوند محکم عاطفی و ایمانی بین او و خدای متعال ایجاد می‏‌کند؛ آنجا که می‌‏گوید: للَّهُمَّ عَظُمَ الْبَلَاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ : «خداوندا آزمایش بس بزرگ گشته، پنهانی‌ها آشکار گشته، امیدها بریده شده و پرده‏‌ها پس رفته، زمین تنگ گشته و آسمان دیگر نمی‌‏بارد. و شکوه و گلایه را به تو باید کرد و در دشواری‌ها و آسانی‌ها، تکیه‌‏گاه تو هستی. بار پروردگارا، بر محمد و دودمان او درود فرست؛ همان زمامداران و اولی الامری که پیرویشان را بر ما واجب گردانیده‏ای و با این دستور، موقعیت و مقام آنان را به ما شناسانیدی. پس به حق آنان سوگند که کار ما را گشایشی بخش؛ به همین زودی، به یک چشم به هم زدن و یا نزدیک‌تر از آن ... تا آخر دعا[۹].
  • هدف دهم: اصرار و پافشاری حضرت، بر خواندن دعاهایی که از پدران معصوم و اجداد پاکش رسیده است که در آنها مضامینی بس بلندپایه، و حقایقی ژرف و عمیق و گسترده، در زمینه‌‏های فکری و تربیتی، وجود دارد. روشن‏‌ترین نمونه برای این دستور، در مورد شخصی است که در شبی طوفانی در بین برف و بوران از قافله و کاروانش عقب مانده بود. به ناگاه در پیش روی خود باغبانی را در وسط باغ دید که با پارویی برف‌ها را از روی درختان می‏‌ریخت. راوی می‌‏گوید: دیدم آن شخص به نزد من آمده و کنار من ایستاد و گفت: تو که هستی؟ گفتم: دوستانم رفته‌‏اند و من تنها مانده‌‏ام، و راه را گم کرده‏ام. به فارسی به من گفت: «نماز نافله شب را بخوان، تا راه را بیابی.» من مشغول خواندن نافله شدم، بعد از آنکه نافله‏‌ام تمام شد، نزد من آمد و گفت: نمی‌‏خواهی بروی؟ گفتم: به خدا سوگند که راه را نمی‌‏شناسم. گفت: «زیارت جامعه‏[۱۰] را بخوان» من زیارت جامعه را حفظ نبودم و الان هم با اینکه بارها در عتبات عالیات آن زیارت را خوانده‌‏ام، باز حفظ نیستم، لکن در آن شب از جایم حرکت کردم و همه‌‏اش را از حفظ خواندم.

بار دیگر نزد من آمد و گفت: نرفته‌‏ای و هنوز اینجا هستی؟ مرا بی‏اختیار گریه گرفته و گفتم: آری هنوز هستم، راه را نمی‌‏شناسم. گفت: «زیارت عاشورا[۱۱] را بخوان» راوی گوید: من زیارت عاشورا را حفظ نداشتم و الان هم حفظ نیستم، لکن ایستادم و مشغول خواندن زیارت عاشورا شدم و تا آخرش خواندم. بار دیگر نزد من آمده و گفت: هنوز نرفته‌‏ای و اینجا هستی؟ گفتم: نه، من تا صبح باید همینجا باشم. گفت: من همین الآن تو را به قافله می‏‌رسانم. رفت و سوار الاغی شد و پارو را به دوشش انداخته و آمد و مرا پشت سر خود سوار کرد. راوی گوید: آن شخص دستش را به روی دوش من گذاشته و گفت: «شماها چرا نماز نافله نمی‌‏خوانید!؟ نافله! نافله! نافله!» سه بار این کلمه را تکرار کرد و سپس گفت: «شما چرا زیارت عاشورا نمی‌‏خوانید!؟ عاشورا! عاشورا! عاشورا!» سه بار هم این کلمه را تکرار کرد، و سپس گفت: «شما چرا زیارت جامعه نمی‏‌خوانید!؟ جامعهجامعه! جامعه!» (سه بار) همین‌طور راه می‌‏رفت و برگشت به من گفت: اینان همراهان تو هستند، و دوستان را به من نشان داد[۱۲] می‌‏گویم: مقصود از نافله نماز شب است، همانطور که مرحوم حاجی نوری فهمیده است[۱۳] زیرا راوی آن را در شب انجام داده است. این نماز از برترین و مهمترین مستحبات دین است، و هر چه که در این روایت حضرت بدان دستور داده، آن نیز جزء بهترین مستحبات است، بدین شرط که به درستی و به صورت جزئی از کل و در ارتباط با مجموعه دستورات اسلامی به عنوان راهی برای رسیدن به قرب و نزدیکی خدا فهمیده شود. و لذا بعد از آنکه حضرت می‌‏بیند که مردم درباره آن تسامح و سهل‌‏انگاری می‌‏کنند، مؤکدا روی آن پافشاری کرده و اهمیت آن را تذکر می‏‌دهند. و این که حضرت بعد از هر کاری که می‏‌گوید و آن شخص انجام می‌‏دهد، به او می‌‏گویند: آیا نرفته‌‏ای!؟ این برای این است که در ضمن هر یک از این کارها که حضرت به او دستور می‏‌داد، احتمال رهایی و پیدا کردن راه را با انجام آن عمل می‏‌داد، لکن وقتی دید که راه‌ها بسته است و از آن راه‌ها برای این شخص راه نجاتی پیدا نشد، حضرت خود دست به کار شدند و شخصا اقدام کرده و او را به قافله‏‌اش رساندند.

برای حضرت امکان آن هست که وجود و حقیقت خود را از راه‌های گوناگونی به طور معجزه اثبات نماید، که برخی از آنها را ذکر کردیم و بقیه را به کتاب‌ها و مآخذی که از آنها نقل کرده‌‏ایم حواله می‌‏دهیم. این بود ده نمونه از اهدافی که به خاطر آنها حضرت افرادی را به دیدار خود نائل می‌‏سازند، که در برخی از این اهداف آثار و برکات بسیار مهمی در سطح اجتماع وجود داشت و بزرگترین نتیجه و اثر را برای جامعه اسلامی به بار می‏‌آورد. البته اهداف دیگری نیز وجود دارد که در مواردی انجام گرفته و حضرت به خاطر آنها بر اشخاصی ظاهر گشته که برای رعایت اختصار، با کمال تأسف، از ذکر آنها خودداری می‌‏کنیم.

با در نظر گرفتن هدف‌های مذکور، به روشنی می‏‌بینیم که تمامی آنها با آن قواعد و قوانین عمومی سازگار می‏‌باشد، زیرا در تمامی آنها حضرت به برخی از تعالیم و دستورات اسلامی جامه عمل پوشیده و منافاتی با غیبت نداشته و مطابق با تکلیف شرعی و اسلامی است که در صورت امکان می‌‏بایست انجام بگیرد[۱۴].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آقای رضوانی؛
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته است:

«اهداف خصوصی برای ملاقات‌ها فراوان است، ولی می‌توان به برخی از این اهداف اشاره نمود:

  1. هدایت شخص وامانده در راه و ملحق کردن او به قافله.
  2. یاری دادن یکی از دو طرف مباحثه که بر طریق حقّ بوده به جهت مصلحتی که اقتضا کرده است.
  3. حلّ برخی از مسائل که بر علما دشوار می‌شود، همان گونه که مقدّس اردبیلی برای حل مسائل دشوار خدمت حضرت مشرّف می‌شد.
  4. خبر دادن از برخی مسائل سیاسی مهم زمان قبل از آنکه به وقوع بپیوندد، به جهت حفظ مصالح شیعیان.
  5. بالا بردن سطح علمی و معیشتی شیعیان.
  6. مساعدت مالی به شیعیان گرفتار.
  7. شفای مریضانی که زمین گیر شده و پزشکان آنها را جواب کرده‌اند.
  8. تعلیم ادعیه و اذکار به جماعتی از مردم، همانند تعلیم دعای فرج.
  9. تحریص بر تلاوت ادعیه به جهت رفع گرفتاری‌ها.
و دیگر اهداف خاص»[۱۵].

پرسش‌های وابسته

  1. چگونه می توان با امام مهدی ارتباط برقرار کرد؟ (پرسش)
  2. آیا می‏‌توان با امام مهدی صحبت کرد؟ (پرسش)
  3. با انجام چه اعمالی می‏‌توان با امام مهدی ارتباط برقرار کرد؟ (پرسش)
  4. اولین کسی که در زمان ظهور با امام مهدی ملاقات می‌‏کند کیست؟ (پرسش)
  5. منظور از ملاقات امام مهدی در حج چیست؟ (پرسش)
  6. منظور از این حدیث نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا که از امام مهدی در توقیعی صادر شده چیست؟ (پرسش)
  7. آیا می‌توان به امام مهدی نامه نوشت؟ چه شرایطی باید رعایت شود؟
  8. آیا شخصی که گناه کرده است، می‌تواند با امام مهدی ارتباط داشته باشد؟
  9. عشق و محبت دو سویه درباره ما و امامان چگونه است؟
  10. آیا شخص شریف امام مهدی از نظرها پنهان است؟ یا جسم و شخص آن حضرت دیده می‌‏شود ولی کسی ایشان را نمی‌‏شناسد؟ (پرسش)
  11. مقصود از رابطه با امام مهدی در زمان غیبت چیست؟ (پرسش)
  12. آیا در مراسم حج می‌توان امام مهدی را ملاقات کرد؟ (پرسش)
  13. چه دیدگاه‌هایی درباره ملاقات امام مهدی وجود دارد؟ (پرسش)
  14. چرا امام   با افرادی مثل من در ارتباط نیست؟ به طور کلّی نظر شما درباره امکان دیدار و ملاقات چیست؟ (پرسش)
  15. آیا چله ها و ختم هایی که برای مشاهده و دیدار امام مهدی در بعضی از کتاب ها نقل شده درست است؟ (پرسش)
  16. طبق توقیع شریف امام مهدی هر کس بگوید که او را دیده است دروغ گفته است اما بسیاری از شخصیت های بزرگ معتقدند امام مهدی را دیده اند؟ (پرسش)
  17. راه رسیدن به لقای امام مهدی‏ چیست؟ (پرسش)
  18. اگر ممکن است چند نمونه از داستان ها و حکایات کسانی که به حضور امام مهدی مشرف شده اند برایم بنویسید (پرسش)
  19. چگونه می‌توانیم با امام مهدی خود رابطه داشته باشیم؟ (پرسش)
  20. چگونه و از چه راهی دوستی و محبت امام مهدی را در خود و فرزندان خود تقویت کنیم؟ (پرسش)
  21. حضرت مهدی می‌فرماید هر کس بگوید مرا دیده دروغ می‌گوید اما از شخصیت‌های بزرگی نقل شده که حضرت را دیده‌اند این تناقض نیست؟ (پرسش)
  22. چه کسانی از علما قائل به جواز و امکان تشرف بوده‌‏اند؟ (پرسش)
  23. آیا می‌‏توان طبق قاعده سد ذرایع ادعای ملاقات با امام مهدی را دروغ دانست؟ (پرسش)
  24. امام مهدی‏ چه اهداف کلی و عمومی در ملاقات‏‌های خود دارد؟ (پرسش)
  25. امام مهدی چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟ (پرسش)
  26. آیا ممکن است کسی در ملاقاتش با امام مهدی‏ او را بشناسد؟ (پرسش)
  27. آیا اصرار و الحاح به جهت ملاقات با امام مهدی مطلوب است؟ (پرسش)
  28. چه عقایدی در ملاقات با امام مهدی عوامانه و بدون اصل و مدرک است؟ (پرسش)
  29. آیا ما می‏توانیم تماس یا ملاقاتی با امام مهدی داشته باشیم؟ (پرسش)
  30. چه کسانی و تحت چه شرایطی می‌‏توانند امام مهدی را ملاقات کنند؟ (پرسش)
  31. چه کسانی امام مهدی را دیده و با آن حضرت ملاقات کرده‏‌اند؟ (پرسش)
  32. چگونه می‌‏توان دیدار صالحان با امام مهدی‏ را اثبات نمود؟ (پرسش)
  33. اگر ملاقات با امام مهدی ممکن است پس چرا باید مدعی ملاقات را تکذیب کرد؟ (پرسش)
  34. چه عقایدی در ملاقات با امام مهدی عوامانه و بدون اصل و مدرک است؟ (پرسش)
  35. آیا ما می‏‌توانیم تماس یا ملاقاتی با امام مهدی داشته باشیم؟ (پرسش)
  36. آیا امکان ملاقات با امام مهدی وجود دارد؟ (پرسش)
  37. چه کنیم که توفیق دیدار چهره نورانی امام عصر را پیدا کنیم؟ (پرسش)
  38. چه کسانی در زمان حاضر زنده‌‏اند و با امام مهدی ارتباط دارند؟ (پرسش)
  39. آیا اکنون هم مانند گذشته افرادی با حضرت دیدار می‌‏کنند؟ در صورت امکان نام آنها را ذکر کنید؟ (پرسش)
  40. بعضی از افراد ادعا دارند امام مهدی را در خواب دیده‌‏اند به نظر شما آیا این سخن پذیرفتنی است؟ (پرسش)
  41. امام مهدی درباره ظهور خود چه فرموده‌‏اند؟ (پرسش)
  42. آیا در زمان غیبت می‌‏توان حضرت مهدی را دید؟ (پرسش)
  43. آیا می‌توان امام مهدی را در خواب دید؟ (پرسش)
  44. چه کسانی امام مهدی را پیش از غیبت دیده‌اند؟ (پرسش)
  45. چه کسانی امام مهدی را در دوران غیبت صغری دیده‌اند؟ (پرسش)
  46. چه کسانی امام مهدی را در دوران غیبت کبری دیده‌اند؟ (پرسش)
  47. کدام یک از عالمان شیعه مورد عنایت امام مهدی بوده‌اند؟ (پرسش)
  48. آیا دیدار با امام مهدی در دوره غیبت کبرا امکان پذیر است؟ (پرسش)
  49. آیا شیوه‌هایی که برای دیدار با امام مهدی گفته می‌شوند معتبرند؟ (پرسش)
  50. آیا در کتاب‌های حدیثی برای دیدار با امام مهدی راهکارهایی بیان شده است؟ (پرسش)
  51. شرایط وقوع ملاقات با امام مهدی در عصر غیبت چیست؟ (پرسش)
  52. آسیب‌های دامن زدن به ملاقات امام مهدی چیست؟ (پرسش)
  53. آیا ملاقات با امام مهدی موضوع محوری مهدویت است؟ (پرسش)
  54. آیا دیدن امام مهدی نوعی فضیلت محسوب می‌شود؟ (پرسش)
  55. ملاقات امام مهدی با افراد چگونه انجام می‌شود؟ (پرسش)
  56. امام مهدی پس از ملاقات با افراد چگونه پنهان می‌شد؟ (پرسش)
  57. آیا ملاقات با امام مهدی با حکمت غیبت تنافی دارد؟ (پرسش)
  58. معجزه چگونه باعث می‌شود مردم نتوانند جسم امام مهدی را ببینند؟ (پرسش)
  59. آیا می‌توان هر وقت اراده کردیم با امام مهدی ملاقات کرد؟ (پرسش)
  60. کیفیت ملاقات مردم با امام مهدی چگونه است؟ (پرسش)
  61. انگیزه امام مهدی از دیدار با مردم چیست؟ (پرسش)
  62. امام مهدی برای ملاقات با افراد چگونه به جاهای دوردست می‌رود؟ (پرسش)
  63. آیا دیدار با امام مهدی در عصر غیبت کبری نیاز به ایمان و وثاقت بالایی دارد؟ (پرسش)
  64. امام مهدی برای ناشناس ماندن در دیدارها با افرادی که مورد اطمینان نبودند چه برنامه‌ای داشت؟ (پرسش)
  65. آیا افرادی وجود دارند که شخص امام مهدی را با ویژگی‌های حقیقی ایشان ببینند و بشناسند؟ (پرسش)
  66. دلایل امکان ارتباط با امام مهدی در عصر غیبت کبری چیستند؟ (پرسش)
  67. فایده مطرح کردن بحث دیدار و ملاقات با امام مهدی چیست؟ (پرسش)

پانویس

  1. نجم ثاقب، ۳۴۶.
  2. نجم ثاقب، ۲۳۱.
  3. نجم ثاقب، ۳۳۴؛ منتهی الآمال ۲، ۳۱۹.
  4. نجم ثاقب، ۳۶۷.
  5. نجم ثاقب، ۳۶۶.
  6. نجم ثاقب، ۳۰۶.
  7. ینابیع المودة، ۵۴۸ چاپ نجف؛ کشف الغمه ۳، ۲۸۷؛ کتاب المهدی، ۱۴۵؛ منتهی الآمال ۲، ۳۱۰.
  8. نجم ثاقب، ۳۴۱.
  9. نجم ثاقب، ۲۶۳.
  10. آن زیارتی است که به کلمه السَّلَامُ عَلَيْكُمْ يَا أَهْلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ آغاز می‌‏شود و در زیارت همه امامان خوانده می‏‌شود.
  11. زیارتی است که به کلمه اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبدِالله شروع می‌‏شود و مخصوص زیارت حضرت امام حسین (ع) است.
  12. نجم ثاقب، ۳۴۳؛ مفاتیح الجنان، ۵۵۱.
  13. نجم ثاقب، ۳۴۴.
  14. صدر، سید محمد، تاریخ غیبت کبری، ص۱۴۹-۱۵۸.
  15. رضوانی، علی ‎اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۴۵۸.