چه کسانی امام مهدی را دیده و با آن حضرت ملاقات کردهاند؟ (پرسش)
چه کسانی امام مهدی را دیده و با آن حضرت ملاقات کردهاند؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت کبری / ارتباط و ملاقات با امام مهدی |
مدخل اصلی | بحر العلوم |
تعداد پاسخ | ۵ پاسخ |
چه کسانی امام مهدی را دیده و با آن حضرت ملاقات کردهاند؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رجالی تهرانی، در کتاب «یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در اینباره گفته است:
«تعداد ملاقاتکنندگان آن حضرت یا به طور ناشناس و یا به طور شناس، بسیارند، و ما در اینجا به عنوان نمونه و اطمینان خاطر به چند حکایت بسنده میکنیم:
- تشرف در حال احتضار و نجات از مرگ: آیت اللّه سید محمود شاهرودی فرمود: وقتی که با مرحوم عباچی، از شهر مقدّس کاظمین پیاده به قصد زیارت سامرّا حرکت کردیم، بعد از زیارت حضرت سید محمّد (ع) در حدود یک فرسخ بیشتر راه نرفته بودیم که آقای عباچی به کل از حال رفته و قدرت حرکت از او سلب شد و روی زمین افتاد. ایشان به من گفت: چون مرگ من حتمی است و از دست شما نسبت به من کاری برنمیآید، اگر شما اینجا بمانید، خودتان را به هلاکت انداختهاید و بر شما حرام است.
بنابراین، بر شما واجب است که حرکت کرده و خودتان را نجات دهید و نسبت به من نیز چون هیچ کاری از شما ساخته نیست، تکلیفی ندارید.
بههرحال، با کمال ناراحتی ایشان را همانجا گذاشته و برحسب تکلیف حرکت کردیم، فردا که به سامرا رسیده، وارد خان شدم. ناگهان دیدم که آقای عباچی از آن بیرون میآیند. بعد از سلام و دیدنی، پرسیدم: چطور شد که شما قبل از من آمدید؟ ایشان فرمود: بلی، همانگونه که دیروز دیدی، من آماده مرگ بودم و هیچ چارهای نداشتم، حتی دراز کشیدم و چشمها را روی هم گذاشتم، و منتظر مرگ بودم، فقط گاهگاهی که صدای نسیم را میشنیدم، به خیال اینکه ملک الموت است، به قصد دیدار و زیارتش چشمها را باز میکردم و چون نمیدیدیم، دوباره چشمها را میبستم، تا وقتی که صدای پایی شنیدم. چشمم را باز کردم، دیدم که شخصی لباس عربی معمولی به تن دارد و الاغی در دست اوست و بالای سرم ایستاده است. از من احوالپرسی کرد و جهت خوابیدنم را در وسط بیابان پرسید. من جواب دادم تمام بدنم درد میکند و قدرت حرکتی نداشته، منتظر مرگ هستم. ایشان فرمود: بلند شوید تا شما را برسانم. عرض کردم: قدرت ندارم. به دست خودشان مرا بلند نموده، سوارم کرده در این میان، احساس کردم که دستش به هر جایی از بدنم میرسد، به کلی راحت میشود. به هرحال، دست مبارکش به تدریج به اعضایم رسیده و تمامی اعضای بدنم راحت شد، به طوری که دیگر خستگی را احساس نمیکردم. آن شخص افسار حیوان را میکشید، هرچه از ایشان خواهش کردم که سوار شوند، قبول نکرد و فرمود: من به پیاده روی عادت دارم. در آن بین متوجه شدم که شال سبزی به کمر بسته است، با خود گفتم: خجالت نمیکشی که سیدی از ذریه رسول خدا (ص) پیاده راه برود و افسار حیوان را بکشد و تو سوار باشی. من فوری دست و پایم را جمع کرده، خودم را پایین انداختم، و عرض کردم: آقا خواهش میکنم شما سوار شوید. در این حال، ناگهان خودم را در خان یافتم و از کسی خبری نبود.[۱]
- تشرف دختر حضرت آیت اللّه العظمی محمد علی اراکی: آیة اللّه العظمی محمد علی اراکی چنین فرمود: دخترم، که همسر حجت الاسلام آقا حاج سید آقا اراکی است، میخواست به مکه مکرمه مشرف شود، و میترسید که نتواند بر اثر ازدحام حجّاج طوافش را کامل و راحت انجام دهد. من به او گفتم: اگر به ذکر یا حفیظ یا علیم به طور دائم مشغول باشی، خدا به تو کمک خواهد کرد. او به مکه مشرّف شد و پس از برگشتن، یک روز برای من تعریف کرد که من به آن ذکر مشغول بودم و بحمد اللّه اعمال را راحت انجام میدادم تا آنکه یک روز در موقع طواف جمعی از سودانیها، ازدحام عجیبی را در مطاف مشاهده کردم. قبل از طواف با خود فکر میکردم که امروز چگونه در میان این همه جمعیت طواف کنم، حیف که من در اینجا محرمی ندارم که مواظب من باشد تا مردم به من تنه نزنند.
ناگهان شنیدم کسی به من میگوید: به امام زمان (ع) متوسل شود تا بتوانی راحت طواف کنی، گفتم: امام زمان کجاست؟ گفت: همین آقا که جلو تو میروند. نگاه کردم دیدم آقای بزرگواری پیش روی من راه میرود و اطراف او به قدر یک متر خالی است و کسی در آن حریم وارد نمیشود. همان صدا به من گفت: وارد این حریم شو و پشت سر آقا طواف کن. به سرعت پا در حریم گذاشتم و پشت سر حضرت ولی عصر (ع) طواف کردم و به قدری نزدیک بودم که دستم به پشت آقا میرسید. آهسته دست به پشت عبای آن حضرت گذاشتم و به صورتم مالیدم، و گفتم: آقا قربانت بروم. ای امام زمان، فدایت بشوم. در این حال، به قدری شاد و خوشحال بودم که فراموش کردم به آقا سلام کنم. بدین ترتیب، هفت شوط طواف را بدون آنکه بدنی به بدنم بخورد و آن جمعیت انبوه برای من مزاحمتی داشته باشد، انجام دادم و تعجّب کرده بودم که چگونه کسی از این جمعیت انبوه وارد این حریم نمیشود.[۲]
- غذای ارسالی حضرت مهدی (ع): حاج مؤمن نقل کرد که در دوران جوانی شوق زیادی به زیارت و ملاقات حضرت حجّت (ع) در من پیدا شد. به گونهای که مرا بیقرار ساخت، تا اینکه خوردن و آشامیدن را بر خودم حرام کردم تا وقتی که آقا را ببینم. ناگفته نماند که این عهد از روی نادانی و شدّت اشتیاق بود. دو شبانهروز هیچ چیزی نخوردم. شب سوّم از روی اضطرار قدری آب خوردم و حالت غش به من دست داد. در آن حال حضرت صاحب الزّمان (ع) را دیدم. ایشان به من نهیب زد و فرمود: چرا خودت را به هلاکت میاندازی، برایت طعام میفرستم، بگیر بخور. پس از آن به حال خود آمدم. یک سوّم از شب گذشته بود، دیدم کسی در مسجد نیست و شخصی درب مسجد را میکوبد. آمدم در را گشودم، دیدم فردی عبا بر سر دارد، به طوری که شناخته نمیشود. از زیر عبا ظرفی پر از طعام به من داد و دو مرتبه فرمود: بخور و به کسی نده و ظرف آن را زیر منبر بگذار. او این مطلب را گفت و رفت: در آن ظرف برنج پخته شده با مرغ بریان بود؛ از آن خوردم و چنان لذّتی بردم که قابل وصف نیست.
فردای آن روز، قبل از غروب آفتاب، مرحوم میرزا محمد باقر، که از نیکان و شایستگان آن زمان بود، نزد من آمد. اوّل ظرفها را مطالبه کرد و بعد مقداری پول در کیسه کرده بود. به من داد و فرمود: دستور دادهاند که عازم سفر شوی، این پول را بگیر به اتّفاق جناب آقای سید هاشم که عازم مشهد مقدّس است، سفر کن، در بین راه شخص بزرگی را ملاقات میکنی و از او بهره میبری. حاج مؤمن گفت: با همان پول به اتفاق مرحوم آقا سید هاشم حرکت کردیم و رفتیم تا به تهران رسیدیم. وقتی که از تهران خارج شدیم، پیری روشن ضمیر به ما اشاره کرد و اتوبوس ایستاد. پس با اجازه مرحوم آقا سید هاشم (چون اتومبیل را ایشان دربست اجاره کرده بود) سوار شد و پهلوی من نشست. در بین راه اندرزها و دستورهای بسیاری به من داد. در ضمن، از پیشامدهایی که تا آخر عمر بر من پیش میآمد، خبر داد و آنچه را که خیر من در آن بود، برایم گفت و من به تمام آنچه که خبر داده بود، رسیدم. در میان سخنانش مرا از خوردن غذا در قهوهخانه نهی کرد و نهی فرمود: لقمه شبههناک برای قلب ضرر دارد. او خود سفرهای داشت و هروقت میل به غذا میکرد، از آن نان تازه بیرون آورده، میخورد و به من میداد و گاهی کشمش سبز بیرون میآورد و به من میداد، تا اینکه به قدمگاه رسیدیم. در آن حال فرمود: اجل من نزدیک شده و من به مشهد مقدّس نمیرسم. مبلغ دوازده تومان همراه من است، وقتی از دنیا رفتم، با آن مبلغ قبری در گوشه صحن مقدّس برایم تدارک کن و امر تجهیزم با جناب آقای سید هاشم است. حاج مؤمن گفت: من وحشت کردم و مضطرب شدم. ایشان فرمود: آرام بگیر و تا مرگم نرسیده به کسی چیزی مگو و به آنچه خداوند خواسته، راضی باش. چون به کوه طرق (در قدیم راه زوّار از آن طرف بود) رسیدیم. اتوبوس ایستاد. مسافرین پیاده شدند و مشغول سلام کردن به حضرت رضا (ع) شدند. شاگرد راننده نیز سرگرم مشاهده گنبدنما شد. من دیدم آن پیرمرد به گوشهای رفت و متوجّه قبر حضرت رضا (ع) شد. پس از سلام و گریه بسیار گفت: بیش از این لیاقت نداشتم که بر قبر شریفت نزدیک شوم. پس رو به قبله خوابید و عبایش را بر سر کشید. پس از لحظهای به بالینش رفتم و عبا را پس زدم، دیدم از دنیا رفته است. صدای ناله و گریه من بلند شد، مسافرین جمع شدند. قدری از حالاتش را که دیده بودم، برای آنها نقل کردم، همگی منقلب و گریان شدند. سپس جنازه شریفش را ماشین به شهر آورده و در صحن مقدّس دفن کردیم.[۳]»[۴].
پاسخهای دیگر
۲. حجت الاسلام و المسلمین رحیمی؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین عباس رحیمی، در کتاب «امید فردا» در اینباره گفته است:
«در این زمینه رویدادهای فراوانی در کتابها بازگو شده است که در اینجا تنها به یکی اشاره میشود. آیت الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی یکی از مراجع تقلید معاصر بودند. ایشان ماجرای یکی از دیدارهای خودشان با امام زمان (ع) را چنین نقل کردهاند: وقتی در سامرا بودم، شبی برای زیارت حضرت سید محمد -که درود خداوند بر او باد- از سامرا بیرون رفتم و کمی پس از آن راه را گم کردم. به خاطر تشنگی و گرسنگی بسیار و وزش باد آتشین، بیهوش شدم و روی خاکهای گرم افتادم. به ناگاه چشم باز کردم و سر خود را بر زانوی شخصی دیدم. جرعهای از آب کوزهای که در دست داشت به من نوشانید که تاکنون نظیر آن آب را در گوارایی و شیرینی نیاشامیده بودم. پس از خوردن آب، سفره نان را باز نمودم. پس از صرف غذا، آن مرد عرب به من فرمود: نهری جاری در اینجا وجود دارد خود را در آن شستشو بده. من گفتم: در اینجا نهری نیست و گرنه من این قدر تشنه نمیشدم. آن مرد عرب فرمود: این آب است که در اینجا جاری است. به مجرد صادر شدن این کلمه از آن مرد عرب، همانجا نهر باصفایی دیدم. تعجب کردم که نهر در کنار من بود و من از تشنگی و عطش نزدیک بود هلاک شوم. مرد عرب از من پرسید: کجا میروی؟ گفتم: حرم مطهر سید محمد. آن شخص فرمود: این هم حرم سید محمد است. دیدم نزدیک بقعه سید هستم. من در قادسیه گم شده بودم و الآن نزدیک حرم سید محمد بودم که مسافت بسیاری داشت. در میان گفتگو، مطالبی چند را توضیح داد که از سفارشهای او، تأکید بر تلاوت قرآن مجید، انکار تحریف قرآن، نیکی به والدین، رفتن به بقاع متبرکه و امامزادگان، احترام به ذریه علوی، خواندن نماز شب، ذکر تسبیحات حضرت زهرا (س) و زیارت حضرت سیدالشهدا بود. در این هنگام به ذهنم خطور کرد که نکند این شخص محترم همان امام زمان (ع) باشد. تا این فکر به ذهنم رسید آن شخص عرب از نظرم ناپدید گردید[۳۱]»[۳۲]. |
۳. مجتبی تونهای؛ |
---|
آقای مجتبی تونهای، در کتاب «موعودنامه» در اینباره گفته است:
درباره علامه بحرالعلوم میگویند: روز عاشورایی بود و موج سوگواران از هرسو، به طرف کربلا در حرکت بودند، علامه بحرالعلوم نیز به همراه گروهی از طلاب، به استقبال عزاداران حرکت کردند. به محله طویریج رسیدند، که دسته سینهزنی و سبک سینهزنیشان مشهور بود. هنگامی که علامه و همراهانش به آنان رسیدند، ناگهان با آن کهولت سن و موقعیت اجتماعی و علمی، لباس خود را به کناری نهاده، سینه خویش را گشود و در صف سینهزنان با شوری وصفناپذیر به سینه زدن پرداخت. علما و طلاب هرچه تلاش کردند تا مانع کار او شوند که مبادا صدمهای بر او وارد شود، موفق نشدند. پس از پایان سوگواری، یکی از خواص از او پرسید: چه رویدادی پیشآمد که شما چنان دچار احساسات پاک و خالصانه شدید؟ علاّمه فرمود: حقیقت آن است که با رسیدن به دسته سوگواران، به ناگاه چشمم به محبوب دلها، امام عصر (ع) افتاد و دیدم آن گرامی با سر و پای برهنه، در میان انبوه سینهزنان، در سوگ پدر والایش امام حسین (ع) با چشمانی اشکبار به سر و سینه میزند؛ به همین جهت آن منظره مرا به حالی انداخت که قرارم از کف رفت و در برابر کعبه مقصود و قبله موعود به سوگواری پرداختم[۳۵]. عالم ربّانی، آخوند ملا زین العابدین سلماسی نقل نمود: در حرم عسکریین (ع) با جناب سید بحر العلوم نماز میخواندیم، وقتی ایشان خواست بعد از تشهد رکعت دوّم برخیزد، حالتی برایش پیشآمد که اندکی توقف کرد و بعد برخاست. همه ما از این کار تعجب کرده بودیم و علّت آن توقف را نمیدانستیم و کسی هم جرأت نمیکرد سؤال کند. بالاخره وقتی در منزل، سفره غذا را انداختند گفتم: آقایان میخواهند سرّ آن حالت را که در نماز برای شما پیش آمد، بدانند. علامه بحرالعلوم فرمودند: حضرت بقیة الله (ع) برای سلام کردن به پدر بزرگوارشان داخل حرم مطهّر شدند، لذا از مشاهده جمال نورانی ایشان، حالتی که دیدید به من دست داد، تا آنکه از آنجا خارج شدند[۳۶]. تشرّفات بسیاری برای علامه بحرالعلوم ذکر کردهاند که دلالت بر صفای باطن و مقام و منزلت ایشان دارد. تشرفات ایشان در کتاب "عبقری الحسان" نوشته آیت الله شیخ علی اکبر نهاوندی آمده است»[۳۷].
|
۴. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛ |
---|
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفتهاند:
«در اینجا مناسب است جریان شیرین ملاقات مرحوم حاج علی بغدادی را که از خوبان روزگار خویش بوده است، نقل کنیم؛[۸۹] ولی به جهت رعایت اختصار به بیان نکات مهم آن اکتفا میکنیم:
|
پرسشهای وابسته
- چگونه می توان با امام مهدی ارتباط برقرار کرد؟ (پرسش)
- آیا میتوان با امام مهدی صحبت کرد؟ (پرسش)
- با انجام چه اعمالی میتوان با امام مهدی ارتباط برقرار کرد؟ (پرسش)
- اولین کسی که در زمان ظهور با امام مهدی ملاقات میکند کیست؟ (پرسش)
- منظور از ملاقات امام مهدی در حج چیست؟ (پرسش)
- منظور از این حدیث نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا که از امام مهدی در توقیعی صادر شده چیست؟ (پرسش)
- آیا میتوان به امام مهدی نامه نوشت؟ چه شرایطی باید رعایت شود؟
- آیا شخصی که گناه کرده است، میتواند با امام مهدی ارتباط داشته باشد؟
- عشق و محبت دو سویه درباره ما و امامان چگونه است؟
- آیا شخص شریف امام مهدی از نظرها پنهان است؟ یا جسم و شخص آن حضرت دیده میشود ولی کسی ایشان را نمیشناسد؟ (پرسش)
- مقصود از رابطه با امام مهدی در زمان غیبت چیست؟ (پرسش)
- آیا در مراسم حج میتوان امام مهدی را ملاقات کرد؟ (پرسش)
- چه دیدگاههایی درباره ملاقات امام مهدی وجود دارد؟ (پرسش)
- چرا امام با افرادی مثل من در ارتباط نیست؟ به طور کلّی نظر شما درباره امکان دیدار و ملاقات چیست؟ (پرسش)
- آیا چله ها و ختم هایی که برای مشاهده و دیدار امام مهدی در بعضی از کتاب ها نقل شده درست است؟ (پرسش)
- طبق توقیع شریف امام مهدی هر کس بگوید که او را دیده است دروغ گفته است اما بسیاری از شخصیت های بزرگ معتقدند امام مهدی را دیده اند؟ (پرسش)
- راه رسیدن به لقای امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- اگر ممکن است چند نمونه از داستان ها و حکایات کسانی که به حضور امام مهدی مشرف شده اند برایم بنویسید (پرسش)
- چگونه میتوانیم با امام مهدی خود رابطه داشته باشیم؟ (پرسش)
- چگونه و از چه راهی دوستی و محبت امام مهدی را در خود و فرزندان خود تقویت کنیم؟ (پرسش)
- حضرت مهدی میفرماید هر کس بگوید مرا دیده دروغ میگوید اما از شخصیتهای بزرگی نقل شده که حضرت را دیدهاند این تناقض نیست؟ (پرسش)
- چه کسانی از علما قائل به جواز و امکان تشرف بودهاند؟ (پرسش)
- آیا میتوان طبق قاعده سد ذرایع ادعای ملاقات با امام مهدی را دروغ دانست؟ (پرسش)
- امام مهدی چه اهداف کلی و عمومی در ملاقاتهای خود دارد؟ (پرسش)
- امام مهدی چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟ (پرسش)
- آیا ممکن است کسی در ملاقاتش با امام مهدی او را بشناسد؟ (پرسش)
- آیا اصرار و الحاح به جهت ملاقات با امام مهدی مطلوب است؟ (پرسش)
- چه عقایدی در ملاقات با امام مهدی عوامانه و بدون اصل و مدرک است؟ (پرسش)
- آیا ما میتوانیم تماس یا ملاقاتی با امام مهدی داشته باشیم؟ (پرسش)
- چه کسانی و تحت چه شرایطی میتوانند امام مهدی را ملاقات کنند؟ (پرسش)
- چه کسانی امام مهدی را دیده و با آن حضرت ملاقات کردهاند؟ (پرسش)
- چگونه میتوان دیدار صالحان با امام مهدی را اثبات نمود؟ (پرسش)
- اگر ملاقات با امام مهدی ممکن است پس چرا باید مدعی ملاقات را تکذیب کرد؟ (پرسش)
- چه عقایدی در ملاقات با امام مهدی عوامانه و بدون اصل و مدرک است؟ (پرسش)
- آیا ما میتوانیم تماس یا ملاقاتی با امام مهدی داشته باشیم؟ (پرسش)
- آیا امکان ملاقات با امام مهدی وجود دارد؟ (پرسش)
- چه کنیم که توفیق دیدار چهره نورانی امام عصر را پیدا کنیم؟ (پرسش)
- چه کسانی در زمان حاضر زندهاند و با امام مهدی ارتباط دارند؟ (پرسش)
- آیا اکنون هم مانند گذشته افرادی با حضرت دیدار میکنند؟ در صورت امکان نام آنها را ذکر کنید؟ (پرسش)
- بعضی از افراد ادعا دارند امام مهدی را در خواب دیدهاند به نظر شما آیا این سخن پذیرفتنی است؟ (پرسش)
- امام مهدی درباره ظهور خود چه فرمودهاند؟ (پرسش)
- آیا در زمان غیبت میتوان حضرت مهدی را دید؟ (پرسش)
- آیا میتوان امام مهدی را در خواب دید؟ (پرسش)
- چه کسانی امام مهدی را پیش از غیبت دیدهاند؟ (پرسش)
- چه کسانی امام مهدی را در دوران غیبت صغری دیدهاند؟ (پرسش)
- چه کسانی امام مهدی را در دوران غیبت کبری دیدهاند؟ (پرسش)
- کدام یک از عالمان شیعه مورد عنایت امام مهدی بودهاند؟ (پرسش)
- آیا دیدار با امام مهدی در دوره غیبت کبرا امکان پذیر است؟ (پرسش)
- آیا شیوههایی که برای دیدار با امام مهدی گفته میشوند معتبرند؟ (پرسش)
- آیا در کتابهای حدیثی برای دیدار با امام مهدی راهکارهایی بیان شده است؟ (پرسش)
- شرایط وقوع ملاقات با امام مهدی در عصر غیبت چیست؟ (پرسش)
- آسیبهای دامن زدن به ملاقات امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- آیا ملاقات با امام مهدی موضوع محوری مهدویت است؟ (پرسش)
- آیا دیدن امام مهدی نوعی فضیلت محسوب میشود؟ (پرسش)
- ملاقات امام مهدی با افراد چگونه انجام میشود؟ (پرسش)
- امام مهدی پس از ملاقات با افراد چگونه پنهان میشد؟ (پرسش)
- آیا ملاقات با امام مهدی با حکمت غیبت تنافی دارد؟ (پرسش)
- معجزه چگونه باعث میشود مردم نتوانند جسم امام مهدی را ببینند؟ (پرسش)
- آیا میتوان هر وقت اراده کردیم با امام مهدی ملاقات کرد؟ (پرسش)
- کیفیت ملاقات مردم با امام مهدی چگونه است؟ (پرسش)
- انگیزه امام مهدی از دیدار با مردم چیست؟ (پرسش)
- امام مهدی برای ملاقات با افراد چگونه به جاهای دوردست میرود؟ (پرسش)
- آیا دیدار با امام مهدی در عصر غیبت کبری نیاز به ایمان و وثاقت بالایی دارد؟ (پرسش)
- امام مهدی برای ناشناس ماندن در دیدارها با افرادی که مورد اطمینان نبودند چه برنامهای داشت؟ (پرسش)
- آیا افرادی وجود دارند که شخص امام مهدی را با ویژگیهای حقیقی ایشان ببینند و بشناسند؟ (پرسش)
- دلایل امکان ارتباط با امام مهدی در عصر غیبت کبری چیستند؟ (پرسش)
- فایده مطرح کردن بحث دیدار و ملاقات با امام مهدی چیست؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ داستانهای شگفت، سید عبد الحسین دستغیب، ص ۲۸۹.
- ↑ گنجینه دانشمندان، ج ۲، ص ۶۴.
- ↑ داستانهای شگفت، شهید دستغیب، ص ۵۸
- ↑ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۱۵۵ تا ۱۶۰ .
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۳۹۲، حدیث ۸، الارشاد، ج ۲، ص ۳۵۳.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۳۹۲، حدیث ۸، الارشاد، ج ۲، ص ۳۵۳.
- ↑ الطبری، دلائل ألامامة، ص ۲۹۸.
- ↑ کمال الدین، ص ۴۰۸، باب ۴۴، حدیث ۱۹، ینابیع المودة، ج ۳، ص ۳۳۵، باب ۸۳ ح ۱۲.
- ↑ ینابیع المودة، ص ۳۳۱، باب ۸۳ ح ۷.
- ↑ کمال الدین، ص ۴۱۸، ج ۵۱، إلاحتجاج طبری، ج ۳، صص ۵۲۴- ۵۲۵.
- ↑ الیغبة طوسی، ص ۱۵۳.
- ↑ همان منبع، ص ۱۵۵.
- ↑ الکافی، ص ۳۹۲، حدیث ۵، الارشاد، ج ۲، ص ۳۵۲.
- ↑ الغیبة، طوسی، ص ۲۱۷.
- ↑ کمال الدین، ص ۴۳۲، باب ۴۴ ح ۲۵.
- ↑ النجم الثاقب، ج ۲، ص ۳۴۳، باب هفتم.
- ↑ الغیبة، طوسی، ص ۱۶۴.
- ↑ الکافی، ج ۱، ص ۳۹۲، حدیث ۹.
- ↑ کمال الدین، ص ۴۵، ح ۱۵.
- ↑ الغیبة، شیخ طوسی، ص ۲۰۸.
- ↑ الغیبة، شیخ طوسی، ص ۲۱۷.
- ↑ تبصرة الولی، صص ۲۷۹ ۲۸۰.
- ↑ الغیبة، شیخ طوسی، ص ۱۶۳، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۷۱، حدیث ۱۵.
- ↑ منتخب الاثر، ص ۴۸۸، شماره ۷.
- ↑ فرج المهموم، ص ۲۴۵.
- ↑ اعلام الوری، ج ۲، ص ۲۱۴.
- ↑ الغیبة، شیخ طوسی، ص ۱۴۹.
- ↑ کمال الدین، ص ۴۵۴، حدیث ۲۱، حلیة الابرار، ج ۲، ص ۵۵۷.
- ↑ الثاقب فی المناقب، ص ۵۹۶، شماره ۵۳۸.
- ↑ حسنی، سید نذیر، مصلح کل، ص۷۰.
- ↑ کرامات مرعشیه، ص ۸۶ با دخل و تصرف.
- ↑ رحیمی، عباس، امید فردا، ص۳۶.
- ↑ همان، ص ۶۵.
- ↑ نجم الثاقب، حکایت ۷۹؛ جنة المأوی، حکایت ۵۴.
- ↑ دیدار یار، علی کرمی، ج ۲، ص ۲۰۰.
- ↑ عبقری الحسان، ج ۲، ص ۶۸.
- ↑ مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۱۵۹.
- ↑ منتخب الاثر، ص ۳۷۲؛ غیبة طوسی، ص ۱۶۲.
- ↑ مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۴۸۰.
- ↑ منتهی الامال، ج ۲، ص ۴۳۷؛ بحار الانوار، ج ۱۳، ص ۷۳۰.
- ↑ مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۵۰۱.
- ↑ ینابیع المودة، ج ۳، ص ۱۲۳.
- ↑ مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۵۰۲.
- ↑ روزگار رهایی، ج ۱، ص ۱۶۳.
- ↑ منتخب الاثر، ص ۳۷۶.
- ↑ مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۵۱۰.
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۶.
- ↑ مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۶۱۸.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۳۳۱؛ ارشاد، ج ۲، ص ۲۵۳.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۳۳۱.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۵۹.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۵.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۳۸۴.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۴؛ غیبة طوسی، ص ۲۵۳.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۵۸.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۳۵۷.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۳۳؛ ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۵۲.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۷۲.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۳۳۱.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۳.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۳.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۲.
- ↑ ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۵۱.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۷۱.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۷۱.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۳۲۰.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۱.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۳۲۸.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۶۳.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۹۱.
- ↑ کافی، ج ۱، ص ۵۱۵؛ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۷.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۴۷.
- ↑ ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۵۱.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۷۰.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۷۰.
- ↑ ارشاد مفید، ج ۲، ص ۳۵۱.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۷۷.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۶۹.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۲.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۳.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۳.
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۴۴۳.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۷۳.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۲۷۳.
- ↑ مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۶۹۳.
- ↑ معجم رجال الحدیث، ج ۵، ص ۱۳۰-رجال نجاشی، ج ۲، ص ۲۴۰.
- ↑ غیبة طوسی، ص ۳۱۵؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۶۹۲.
- ↑ مجتبی تونهای، موعودنامه، ص۲۷۷.
- ↑ محدّث نوری پیش از نقل این ملاقات مینویسد: «این قضیّه مربوط است به صالحِ متّقی حاج علی بغدادی که در تاریخِ تألیف این کتاب موجود است و اگر در تمام این کتاب نبود مگر این حکایت صحیح و محکم که فوائد آن بسیار است و در زمانی نزدیک به ما واقع شده، هر آینه کافی بود در شرافت و ارزش آن»؛ (نجم الثاقب، ج ۲، ص ۵۷۳).
- ↑ دو نفر را شاهد بگیرید؛ سوره بقره: ۲۸۲.
- ↑ جنة المأوی، ص ۱۳۸؛ نجم الثاقب، داستان، ۳۱، ص ۴۸۴ (با اندکی تصرف).
- ↑ بالادستان، محمد امین؛ حائریپور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۱، ص ۱۲۹ - ۱۳۲.