پرش به محتوا

اسلام در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'خداوند متعالی ' به 'خداوند متعال '
جز (جایگزینی متن - '﴿{{متن قرآن| ' به '﴿{{متن قرآن|')
جز (جایگزینی متن - 'خداوند متعالی ' به 'خداوند متعال ')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۴: خط ۴۴:
* بسیاری از محققان، مفسران و متکلمان به بررسی رابطه اسلام با [[ایمان]] پرداخته‌اند. در این میان متکلمان به لحاظ تناسب قسمتی از این مباحث با بحثهای کلامی در فصلی با عنوان "اسماء و احکام" دو اسم [[ایمان]] و اسلام را بررسی کرده‌اند<ref>شرح المقاصد، ج‌۵، ص‌۱۷۵، ۲۰۶‌ـ‌۲۱۰.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
* بسیاری از محققان، مفسران و متکلمان به بررسی رابطه اسلام با [[ایمان]] پرداخته‌اند. در این میان متکلمان به لحاظ تناسب قسمتی از این مباحث با بحثهای کلامی در فصلی با عنوان "اسماء و احکام" دو اسم [[ایمان]] و اسلام را بررسی کرده‌اند<ref>شرح المقاصد، ج‌۵، ص‌۱۷۵، ۲۰۶‌ـ‌۲۱۰.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#بسیاری از متفکران امامیه و گروهی فراوان از مفسران و متکلمان [[اهل سنت]] با استناد به آیه ۱۴ سوره حجرات و ادله دیگری مفهوم اسلام را با مفهوم ایمان مغایر و نسبت آن‌دو را عموم و خصوص دانسته، اسلام را نسبت به [[ایمان]] عام می‌دانند<ref>نور الثقلین، ج‌۵، ص‌۱۰۱‌ـ‌۱۰۳؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۸؛ المنیر، ج‌۱، ص‌۳۱۸.</ref>. در روایاتی در قالب تمثیل نسبت اسلام و ایمان به موقعیت کعبه در مسجدالحرام<ref>نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۱۰۲.</ref> یا به نسبت دو دایره که یکی در درون دیگری است تشبیه شده، که در هر دو مثال، اسلام عام‌تر و شامل‌تر نسبت به ایمان فرض شده است<ref>نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۲۳؛ دعائم الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۲.</ref> عمومیت اسلام نسبت به [[ایمان]] از آن‌روست که اسلام مرحله ابتدایی و ظاهری در پذیرش شریعت‌ خاتم با اظهار شهادتین است؛ اما ایمان افزون بر این، اعتقاد باطنی را نیز به همراه دارد<ref>مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۰۷؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۱۰۲‌ـ‌۱۰۳؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۸.</ref>. در روایات نیز اسلام قبل از [[ایمان]] و دارای آثار دنیوی مطرح‌ شده است؛ مانند اینکه به وسیله آن ارث برده می‌شود و نکاح جایز می‌گردد، در حالی‌ که ایمان حقیقتی است که بر اساس آن ثواب و اجر داده می‌شود<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۳۰.</ref>. برخی گفته‌اند: اسلام اظهار خضوع و قبول است؛ اما [[ایمان]] تصدیق باطنی است<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۲۰۷.</ref>. به‌عبارت دیگر اسلام متابعت زبانی و جوارحی است؛ خواه همراه با اعتقاد باشد یا نه؛ اما [[ایمان]] انقیاد توأم با اعتقاد قلبی است<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۸.</ref>: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref>. [[باقلانی]] از این آیات چنین نتیجه می‌گیرد که اسلام نسبت به [[ایمان]] عام و جایگاه [[ایمان]] قلب و محل اسلام جوارح‌ است<ref>الانصاف، ص‌۸۹‌ـ‌۹۰.</ref>. از دیگر آیاتی که برای عام بودن مفهوم اسلام به آن استدلال شده آیه ۳۵ سوره احزاب است که وصف مؤمن در آن پس از مسلم ذکر شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}﴾}}<ref>بی‌گمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راست‌گفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزه‌دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد می‌کنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه:۳۵.</ref>. [[ابن‌ کثیر]] از قرار گرفتن وصف ایمان پس از اسلام چنین نتیجه می‌گیرد که اسلام نسبت به [[ایمان]] عام است. او افزون بر این، به روایاتی استشهاد می‌کند که بر اساس آن شخص گناهکار از دایره [[ایمان]] خارج شمرده شده و چنین استدلال می‌کند که این شخص به اجماع مسلمانان کافر نیست و هنوز مسلمان است، پس اسلام می‌تواند بدون [[ایمان]] تحقق یابد؛ اما قطعاً هرجا [[ایمان]] باشد اسلام هم خواهد بود<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۳، ص‌۴۹۶.</ref>. [[ابن‌ تیمیه]] با استناد به روایتی از [[رسول اکرم]]{{صل}} نسبت میان مفهوم اسلام، [[ایمان]] و احسان را چنین بیان می‌کند که هرکس دارای مقام احسان باشد [[ایمان]] نیز دارد و هرکه [[ایمان]] داشته باشد اسلام را هم داراست؛ ولی عکس این نسبتها صادق نیست<ref>الایمان، ص‌۸.</ref>. [[شهرستانی]] نیز اسلام را نقطه شروع حرکت انسان برای کسب کمالات دانسته، می‌گوید: پس از این مرحله انسان به وسیله اخلاص و تصدیق قلبی به قضا و قدر الهی به مقام ایمان رسیده، پس از آن با مجاهده و مشاهده، مقام احسان را درمی‌یابد<ref>الملل و النحل، ص‌۴۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#بسیاری از متفکران امامیه و گروهی فراوان از مفسران و متکلمان [[اهل سنت]] با استناد به آیه ۱۴ سوره حجرات و ادله دیگری مفهوم اسلام را با مفهوم ایمان مغایر و نسبت آن‌دو را عموم و خصوص دانسته، اسلام را نسبت به [[ایمان]] عام می‌دانند<ref>نور الثقلین، ج‌۵، ص‌۱۰۱‌ـ‌۱۰۳؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۸؛ المنیر، ج‌۱، ص‌۳۱۸.</ref>. در روایاتی در قالب تمثیل نسبت اسلام و ایمان به موقعیت کعبه در مسجدالحرام<ref>نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۱۰۲.</ref> یا به نسبت دو دایره که یکی در درون دیگری است تشبیه شده، که در هر دو مثال، اسلام عام‌تر و شامل‌تر نسبت به ایمان فرض شده است<ref>نورالثقلین، ج‌۱، ص‌۳۲۳؛ دعائم الاسلام، ج‌۱، ص‌۱۲.</ref> عمومیت اسلام نسبت به [[ایمان]] از آن‌روست که اسلام مرحله ابتدایی و ظاهری در پذیرش شریعت‌ خاتم با اظهار شهادتین است؛ اما ایمان افزون بر این، اعتقاد باطنی را نیز به همراه دارد<ref>مجمع‌البیان، ج‌۹، ص‌۲۰۷؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۱۰۲‌ـ‌۱۰۳؛ المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۸.</ref>. در روایات نیز اسلام قبل از [[ایمان]] و دارای آثار دنیوی مطرح‌ شده است؛ مانند اینکه به وسیله آن ارث برده می‌شود و نکاح جایز می‌گردد، در حالی‌ که ایمان حقیقتی است که بر اساس آن ثواب و اجر داده می‌شود<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۳۰.</ref>. برخی گفته‌اند: اسلام اظهار خضوع و قبول است؛ اما [[ایمان]] تصدیق باطنی است<ref>مجمع البیان، ج‌۹، ص‌۲۰۷.</ref>. به‌عبارت دیگر اسلام متابعت زبانی و جوارحی است؛ خواه همراه با اعتقاد باشد یا نه؛ اما [[ایمان]] انقیاد توأم با اعتقاد قلبی است<ref>المیزان، ج‌۱۸، ص‌۳۲۸.</ref>: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref>. [[باقلانی]] از این آیات چنین نتیجه می‌گیرد که اسلام نسبت به [[ایمان]] عام و جایگاه [[ایمان]] قلب و محل اسلام جوارح‌ است<ref>الانصاف، ص‌۸۹‌ـ‌۹۰.</ref>. از دیگر آیاتی که برای عام بودن مفهوم اسلام به آن استدلال شده آیه ۳۵ سوره احزاب است که وصف مؤمن در آن پس از مسلم ذکر شده است: {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا}}﴾}}<ref>بی‌گمان خداوند برای مردان و زنان مسلمان و مردان و زنان مؤمن و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان راست‌گفتار و مردان و زنان شکیبا و مردان و زنان فرمانبردار و مردان و زنان بخشنده و مردان و زنان روزه‌دار و مردان و زنان پاکدامن و مردان و زنانی که خداوند را بسیار یاد می‌کنند، آمرزش و پاداشی سترگ آماده کرده است؛ سوره احزاب، آیه:۳۵.</ref>. [[ابن‌ کثیر]] از قرار گرفتن وصف ایمان پس از اسلام چنین نتیجه می‌گیرد که اسلام نسبت به [[ایمان]] عام است. او افزون بر این، به روایاتی استشهاد می‌کند که بر اساس آن شخص گناهکار از دایره [[ایمان]] خارج شمرده شده و چنین استدلال می‌کند که این شخص به اجماع مسلمانان کافر نیست و هنوز مسلمان است، پس اسلام می‌تواند بدون [[ایمان]] تحقق یابد؛ اما قطعاً هرجا [[ایمان]] باشد اسلام هم خواهد بود<ref>تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۳، ص‌۴۹۶.</ref>. [[ابن‌ تیمیه]] با استناد به روایتی از [[رسول اکرم]]{{صل}} نسبت میان مفهوم اسلام، [[ایمان]] و احسان را چنین بیان می‌کند که هرکس دارای مقام احسان باشد [[ایمان]] نیز دارد و هرکه [[ایمان]] داشته باشد اسلام را هم داراست؛ ولی عکس این نسبتها صادق نیست<ref>الایمان، ص‌۸.</ref>. [[شهرستانی]] نیز اسلام را نقطه شروع حرکت انسان برای کسب کمالات دانسته، می‌گوید: پس از این مرحله انسان به وسیله اخلاص و تصدیق قلبی به قضا و قدر الهی به مقام ایمان رسیده، پس از آن با مجاهده و مشاهده، مقام احسان را درمی‌یابد<ref>الملل و النحل، ص‌۴۱.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#ابتدا در میان خوارج و بعدها بین معتزله نیز چنین شهرت یافت که [[ایمان]] و اسلام تساوی و وحدت مفهومی دارد. این قول را به قدریه نیز نسبت داده‌اند<ref>المنیر، ج‌۱، ص‌۳۱۸؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۱۳۴.</ref>. می‌توان گفت انگیزه اصلی خوارج در انتخاب این عقیده رنگ و صبغه‌ای سیاسی داشته و هدف نهایی آنان تکفیر دشمنانشان و خارج کردن آنها از جرگه مسلمانان و در مواردی مهدور‌الدم دانستن آنان بوده است. آنان چنین استدلال می‌کردند که انجام تکالیف شرعی در تحقق حقیقت [[ایمان]] نقش دارد و حقیقت ایمان هم با اسلام یکی است، از این‌رو هرکس واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود کافر شده، از دایره مسلمانان خارج می‌شود<ref>مجموعه آثار، ج‌۱۶، ص‌۶۰۴‌ـ‌۶۰۵، «مشکلات علی{{ع}}».</ref> آنان برای اثبات عقیده خود به آیاتی از جمله ۸۵ سوره آل‌عمران استدلال کرده‌اند. [[شهید ثانی]] استدلال ایشان را به شکل قیاسی منطقی چنین نقل می‌کند: بر اساس آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}﴾}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref> می‌توان گفت که [[ایمان]]، دین‌است؛ چون [[ایمان]] نزد خداوند متعالی امری مقبول است. از سوی دیگر بر اساس آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}﴾}}<ref> بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> دین نیز اسلام است. حال با ضمیمه کردن این دو‌مقدمه بر هم که [[ایمان]] دین است و دین هم اسلام است می‌توان نتیجه گرفت که [[ایمان]] همان اسلام‌ است<ref>حقائق الایمان، ص‌۱۲۲.</ref>. این استدلال دارای اشکالاتی فراوان است؛ از‌ جمله اینکه صحت حمل اسلام بر ایمان (نتیجه قیاس) لزوماً به این معنا نیست که این دو حقیقتاً یکی باشند، زیرا در قضایای منطقی، حمل اعم بر اخص نیز جایز است؛ همچنین اگر مراد از صغرای قیاس "[[ایمان]]، دین است" آن باشد که [[ایمان]] خود دین است پذیرفته نیست، زیرا [[ایمان]] تنها می‌تواند جزئی از دین یا شرط دین باشد<ref>حقائق الایمان، ص‌۱۲۲‌ـ‌۱۲۳.</ref>. این گروه برای اثبات مدعای خود به آیاتی دیگر استدلال کرده‌اند که در آنها دو وصف ایمان و اسلام به‌گونه‌ای آمده است که گویا هیچ تفاوت معنایی میان آن دو نیست؛ مانند آیات<ref>تفسیر نسفی، ج‌۴، ص‌۱۸۰.</ref>{{عربی|﴿{{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم. و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران  نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵- ۳۶.</ref>. گرچه در برخی آیات قرآن، اسلام و [[ایمان]] به‌گونه‌ای آمده که بیانگر نوعی یگانگی میان آن دو است؛ اما چنان که برخی متکلمان اشعری گفته‌اند مضمون این آیات می‌تواند تنها ناظر به وحدت مصداقی اسلام و [[ایمان]] باشد و لزوماً تساوی مفهومی را نمی‌رساند<ref>شرح مقاصد، ج‌۵، ص‌۲۰۷.</ref>، گذشته از این، پذیرش این عقیده به‌طور مطلق با توجه به ظاهر بسیاری از آیات، نظیر آیه ۱۴ سوره حجرات مشکل است، زیرا در این آیه گروهی خود را "مؤمن" خوانده‌اند و خداوند با ردّ این ادعا آنان را "مسلمان" دانسته و روشن است که خداوند در این مقام در پی بیان حدود مفهومی اسلام و [[ایمان]] بوده؛ نه استعمال لفظ اسلام تنها به معنای لغوی. [[علامه‌ طباطبایی]] افزون بر آیه مذکور، آیه ۳۵ سوره احزاب را که وصف "مؤمنین و مؤمنات" را از عنوان "مسلمین و مسلمات" تفکیک کرده دلیل محکمی بر تغایر این دو وصف قلمداد می‌کند<ref>المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۱۳‌ـ‌۳۱۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#ابتدا در میان خوارج و بعدها بین معتزله نیز چنین شهرت یافت که [[ایمان]] و اسلام تساوی و وحدت مفهومی دارد. این قول را به قدریه نیز نسبت داده‌اند<ref>المنیر، ج‌۱، ص‌۳۱۸؛ تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۱۳۴.</ref>. می‌توان گفت انگیزه اصلی خوارج در انتخاب این عقیده رنگ و صبغه‌ای سیاسی داشته و هدف نهایی آنان تکفیر دشمنانشان و خارج کردن آنها از جرگه مسلمانان و در مواردی مهدور‌الدم دانستن آنان بوده است. آنان چنین استدلال می‌کردند که انجام تکالیف شرعی در تحقق حقیقت [[ایمان]] نقش دارد و حقیقت ایمان هم با اسلام یکی است، از این‌رو هرکس واجبی را ترک کند یا حرامی را مرتکب شود کافر شده، از دایره مسلمانان خارج می‌شود<ref>مجموعه آثار، ج‌۱۶، ص‌۶۰۴‌ـ‌۶۰۵، «مشکلات علی{{ع}}».</ref> آنان برای اثبات عقیده خود به آیاتی از جمله ۸۵ سوره آل‌عمران استدلال کرده‌اند. [[شهید ثانی]] استدلال ایشان را به شکل قیاسی منطقی چنین نقل می‌کند: بر اساس آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الإِسْلامِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}﴾}}<ref> و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است؛ سوره آل عمران، آیه: ۸۵.</ref> می‌توان گفت که [[ایمان]]، دین‌است؛ چون [[ایمان]] نزد [[خداوند متعال]] امری مقبول است. از سوی دیگر بر اساس آیه {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}﴾}}<ref> بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> دین نیز اسلام است. حال با ضمیمه کردن این دو‌مقدمه بر هم که [[ایمان]] دین است و دین هم اسلام است می‌توان نتیجه گرفت که [[ایمان]] همان اسلام‌ است<ref>حقائق الایمان، ص‌۱۲۲.</ref>. این استدلال دارای اشکالاتی فراوان است؛ از‌ جمله اینکه صحت حمل اسلام بر ایمان (نتیجه قیاس) لزوماً به این معنا نیست که این دو حقیقتاً یکی باشند، زیرا در قضایای منطقی، حمل اعم بر اخص نیز جایز است؛ همچنین اگر مراد از صغرای قیاس "[[ایمان]]، دین است" آن باشد که [[ایمان]] خود دین است پذیرفته نیست، زیرا [[ایمان]] تنها می‌تواند جزئی از دین یا شرط دین باشد<ref>حقائق الایمان، ص‌۱۲۲‌ـ‌۱۲۳.</ref>. این گروه برای اثبات مدعای خود به آیاتی دیگر استدلال کرده‌اند که در آنها دو وصف ایمان و اسلام به‌گونه‌ای آمده است که گویا هیچ تفاوت معنایی میان آن دو نیست؛ مانند آیات<ref>تفسیر نسفی، ج‌۴، ص‌۱۸۰.</ref>{{عربی|﴿{{متن قرآن|فَأَخْرَجْنَا مَن كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِّنَ الْمُسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم. و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران  نیافتیم؛ سوره ذاریات، آیه: ۳۵- ۳۶.</ref>. گرچه در برخی آیات قرآن، اسلام و [[ایمان]] به‌گونه‌ای آمده که بیانگر نوعی یگانگی میان آن دو است؛ اما چنان که برخی متکلمان اشعری گفته‌اند مضمون این آیات می‌تواند تنها ناظر به وحدت مصداقی اسلام و [[ایمان]] باشد و لزوماً تساوی مفهومی را نمی‌رساند<ref>شرح مقاصد، ج‌۵، ص‌۲۰۷.</ref>، گذشته از این، پذیرش این عقیده به‌طور مطلق با توجه به ظاهر بسیاری از آیات، نظیر آیه ۱۴ سوره حجرات مشکل است، زیرا در این آیه گروهی خود را "مؤمن" خوانده‌اند و خداوند با ردّ این ادعا آنان را "مسلمان" دانسته و روشن است که خداوند در این مقام در پی بیان حدود مفهومی اسلام و [[ایمان]] بوده؛ نه استعمال لفظ اسلام تنها به معنای لغوی. [[علامه‌ طباطبایی]] افزون بر آیه مذکور، آیه ۳۵ سوره احزاب را که وصف "مؤمنین و مؤمنات" را از عنوان "مسلمین و مسلمات" تفکیک کرده دلیل محکمی بر تغایر این دو وصف قلمداد می‌کند<ref>المیزان، ج‌۱۶، ص‌۳۱۳‌ـ‌۳۱۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#گروهی از مفسران با توجه به اختلاف معنای اسلام در موارد گوناگون یا به سبب نقل لغوی و اشتراک معنوی یا لفظی یا به سبب مرتبه‌دار بودن آن، نسبت واحدی را در بیان رابطه اسلام و [[ایمان]] تصویر نکرده‌اند، بلکه در موارد گوناگون کاربرد اسلام، نسبتهایی متفاوت را برای آن در رابطه با ایمان طرح کرده‌اند. این گروه دو‌دسته‌اند: '''دسته نخست''' بدون توجه به تفاوت مراتب، رابطه اسلام و [[ایمان]] را بیان کرده‌اند. [[غزالی]] می‌گوید: اسلام و [[ایمان]] گاهی مترادف است؛ مانند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آورده‌اید، چنانچه گردن نهاده‌اید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref> و گاهی متغایر؛ مانند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref> و گاهی با هم تداخل دارد؛ نظیر روایتی که در آن از [[نبی اکرم]]{{صل}} پرسیده شد: برترین عمل کدام است؟ پاسخ دادند: "الاسلام" و باز سؤال شد: چه اسلامی برتر است؟ پاسخ دادند: "الایمان"<ref>احیاء علوم الدین، ج‌۱، ص‌۲۰۳‌ـ‌۲۰۵.</ref>. [[قرطبی]] نیز می‌گوید: اسلام گاهی به لحاظ مفهومی بر معنایی بیش از [[ایمان]] یعنی [[ایمان]] توأم با طاعت دلالت دارد و گاهی مترادف‌اند و گاهی تداخل معنایی دارند<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۱۳۳.</ref>. بعضی دیگر از مفسران بین معنای لغوی و اصطلاحی اسلام فرق گذاشته و سپس به بیان نسبت بین آن دو پرداخته‌اند. در تفسیر المنار آمده است: اسلام در معنای اصطلاحی به معنای اخلاص در توحید و عبادت است که این همان دین [[انبیا]] و مرسلین است و [[ایمان]] نیز تصدیق یقینی به وحدانیت خدا و حقانیت [[رسول]]{{صل}} است و بر این اساس، [[ایمان]] و اسلام حقیقتی واحد هستند؛ چنان‌که در آیات ۱۶‌ـ‌۱۷ سوره حجرات همین گونه است؛ یعنی اسلام و [[ایمان]] به یک معنا به‌کار رفته است؛ امّا این دو به لحاظ معنای لغوی متغایر است و در مواردی که در قرآن بین اسلام و [[ایمان]] تغایر معنایی وجود دارد ناظر به معنای لغوی اسلام‌ است<ref>تفسیر المنار، ج‌۳، ص‌۳۵۸‌ـ‌۳۵۹.</ref>. '''دسته دوم''' از این گروه اختلاف معنایی اسلام را نتیجه آن می‌دانند که اسلام مراتبی دارد و به لحاظ هر مرتبه از آن، نسبتی خاص با ایمان پیدا می‌شود. راغب اصفهانی می‌گوید: اسلام به لحاظ اختلاف رتبه دو معنا دارد که مرتبه اول آن همان امر صوری و ظاهری است که در آیه ۱۴ سوره حجرات طرح گردیده و این معنا پایین‌تر از رتبه [[ایمان]] است و مرتبه بالای اسلام آن است که در آیات {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.</ref> و {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}﴾}}<ref> بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> آمده و این مرتبه فوق [[ایمان]] است<ref>مفردات، ص‌۴۲۳.</ref>؛ به عبارت دیگر، اسلام دو گونه است: یکی اقرار زبانی که نسبت به [[ایمان]] عام است، چون [[ایمان]]، معرفت قلبی توأم با اقرار زبانی و عمل به ارکان است و دومی اسلام [[انبیا]] و اصفیاست و این اخص از [[ایمان]] و برتر از آن است<ref>الفرقان، ج‌۲۶‌ـ‌۲۷، ص‌۲۶۰.</ref>. البته همیشه همراه چنین اسلامی، [[ایمان]] نیز هست. بعضی برای اسلام مراتب بیشتری ذکر کرده‌اند و [[ایمان]] را هم مانند آن دارای مراتبی مشابه می‌دانند. در مناهج‌المعارف آمده است که حقیقت اسلام و [[ایمان]] یکی است؛ ولی همواره مرتبه اسلام از [[ایمان]] پایین‌تر است و به عبارت دیگر هر حقیقت نسبت به مرتبه بالاتر اسلام و نسبت به مرتبه پایین‌تر از خود [[ایمان]] است<ref>مناهج المعارف، ص‌۸۶۹‌ـ‌۸۷۰.</ref>. [[علامه طباطبایی]] هر یک از اسلام و [[ایمان]] را به ۴‌ مرتبه تقسیم کرده و هر مرتبه از اسلام را با مرتبه‌ای از [[ایمان]] ملازم می‌داند<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۲۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
#گروهی از مفسران با توجه به اختلاف معنای اسلام در موارد گوناگون یا به سبب نقل لغوی و اشتراک معنوی یا لفظی یا به سبب مرتبه‌دار بودن آن، نسبت واحدی را در بیان رابطه اسلام و [[ایمان]] تصویر نکرده‌اند، بلکه در موارد گوناگون کاربرد اسلام، نسبتهایی متفاوت را برای آن در رابطه با ایمان طرح کرده‌اند. این گروه دو‌دسته‌اند: '''دسته نخست''' بدون توجه به تفاوت مراتب، رابطه اسلام و [[ایمان]] را بیان کرده‌اند. [[غزالی]] می‌گوید: اسلام و [[ایمان]] گاهی مترادف است؛ مانند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ مُوسَى يَا قَوْمِ إِن كُنتُمْ آمَنتُم بِاللَّهِ فَعَلَيْهِ تَوَكَّلُواْ إِن كُنتُم مُّسْلِمِينَ}}﴾}}<ref> و موسی گفت: ای قوم من! اگر به خداوند ایمان آورده‌اید، چنانچه گردن نهاده‌اید بر او توکّل کنید؛ سوره یونس، آیه:۸۴.</ref> و گاهی متغایر؛ مانند: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ}}﴾}}<ref> تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است و اگر از خداوند و پیامبرش فرمان برید از (پاداش) کردارهایتان چیزی کم نمی‌کند که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است؛ سوره حجرات، آیه:۱۴.</ref> و گاهی با هم تداخل دارد؛ نظیر روایتی که در آن از [[نبی اکرم]]{{صل}} پرسیده شد: برترین عمل کدام است؟ پاسخ دادند: "الاسلام" و باز سؤال شد: چه اسلامی برتر است؟ پاسخ دادند: "الایمان"<ref>احیاء علوم الدین، ج‌۱، ص‌۲۰۳‌ـ‌۲۰۵.</ref>. [[قرطبی]] نیز می‌گوید: اسلام گاهی به لحاظ مفهومی بر معنایی بیش از [[ایمان]] یعنی [[ایمان]] توأم با طاعت دلالت دارد و گاهی مترادف‌اند و گاهی تداخل معنایی دارند<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۲، ص‌۱۳۳.</ref>. بعضی دیگر از مفسران بین معنای لغوی و اصطلاحی اسلام فرق گذاشته و سپس به بیان نسبت بین آن دو پرداخته‌اند. در تفسیر المنار آمده است: اسلام در معنای اصطلاحی به معنای اخلاص در توحید و عبادت است که این همان دین [[انبیا]] و مرسلین است و [[ایمان]] نیز تصدیق یقینی به وحدانیت خدا و حقانیت [[رسول]]{{صل}} است و بر این اساس، [[ایمان]] و اسلام حقیقتی واحد هستند؛ چنان‌که در آیات ۱۶‌ـ‌۱۷ سوره حجرات همین گونه است؛ یعنی اسلام و [[ایمان]] به یک معنا به‌کار رفته است؛ امّا این دو به لحاظ معنای لغوی متغایر است و در مواردی که در قرآن بین اسلام و [[ایمان]] تغایر معنایی وجود دارد ناظر به معنای لغوی اسلام‌ است<ref>تفسیر المنار، ج‌۳، ص‌۳۵۸‌ـ‌۳۵۹.</ref>. '''دسته دوم''' از این گروه اختلاف معنایی اسلام را نتیجه آن می‌دانند که اسلام مراتبی دارد و به لحاظ هر مرتبه از آن، نسبتی خاص با ایمان پیدا می‌شود. راغب اصفهانی می‌گوید: اسلام به لحاظ اختلاف رتبه دو معنا دارد که مرتبه اول آن همان امر صوری و ظاهری است که در آیه ۱۴ سوره حجرات طرح گردیده و این معنا پایین‌تر از رتبه [[ایمان]] است و مرتبه بالای اسلام آن است که در آیات {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم؛ سوره بقره، آیه:۱۳۱.</ref> و {{عربی|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُواْ الْكِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَن يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ }}﴾}}<ref> بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است؛ سوره آل عمران، آیه:۱۹.</ref> آمده و این مرتبه فوق [[ایمان]] است<ref>مفردات، ص‌۴۲۳.</ref>؛ به عبارت دیگر، اسلام دو گونه است: یکی اقرار زبانی که نسبت به [[ایمان]] عام است، چون [[ایمان]]، معرفت قلبی توأم با اقرار زبانی و عمل به ارکان است و دومی اسلام [[انبیا]] و اصفیاست و این اخص از [[ایمان]] و برتر از آن است<ref>الفرقان، ج‌۲۶‌ـ‌۲۷، ص‌۲۶۰.</ref>. البته همیشه همراه چنین اسلامی، [[ایمان]] نیز هست. بعضی برای اسلام مراتب بیشتری ذکر کرده‌اند و [[ایمان]] را هم مانند آن دارای مراتبی مشابه می‌دانند. در مناهج‌المعارف آمده است که حقیقت اسلام و [[ایمان]] یکی است؛ ولی همواره مرتبه اسلام از [[ایمان]] پایین‌تر است و به عبارت دیگر هر حقیقت نسبت به مرتبه بالاتر اسلام و نسبت به مرتبه پایین‌تر از خود [[ایمان]] است<ref>مناهج المعارف، ص‌۸۶۹‌ـ‌۸۷۰.</ref>. [[علامه طباطبایی]] هر یک از اسلام و [[ایمان]] را به ۴‌ مرتبه تقسیم کرده و هر مرتبه از اسلام را با مرتبه‌ای از [[ایمان]] ملازم می‌داند<ref>المیزان، ج‌۳، ص‌۲۰۴.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.


خط ۶۹: خط ۶۹:


==آثار اسلام==
==آثار اسلام==
*اسلام آثاری دارد که مهم‌ترین آنها زدودن کدورتها و آلودگیهای دوران جاهلیت است و به‌طور کلی همه گناهان، پس از اسلام آوردن بخشیده می‌شود: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُل لِلَّذِينَ كَفَرُواْ إِن يَنتَهُواْ يُغْفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِينَ}}﴾}}<ref> به کافران بگو: اگر (از کفر) باز ایستند گذشته‌هایشان بخشوده می‌گردد و اگر (به آن) باز گردند، (بدانند که) سنّت پیشینیان گذشته است؛ سوره انفال، آیه:۳۸.</ref><ref>جامع البیان، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۳۲۶؛ تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۵۵.</ref> در روایات فراوانی از [[اهل‌ سنت]] و امامیه آمده است: {{عربی|" فانّ‏ الإِسلام‏ يجبّ‏ ما قبله‏‏‏"}}<ref>بحارالانوار، ج‌۷، ص‌۲۷۲؛ ج‌۹، ص‌۲۲۲.</ref> و در برخی روایات این امر چنین تعلیل شده که خداوند متعالی پس از اسلام آوردن شخص بزرگ‌ترین گناه را که شرک است می‌آمرزد؛ پس گناهان دیگر به طریق اولی بخشیده می‌شود<ref>بحارالانوار، ج‌۶، ص‌۲۳.</ref>. مضمون این حدیث به‌ صورت قاعده‌ای فقهی به‌کار گرفته شده است. در تفسیر قرطبی از این قاعده با تعبیر {{عربی|" الاسلام یهدم ما قبله‏‏‏"}} یاد شده است<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۵۵.</ref>. [[ابن‌ مسعود]] نیز از [[نبی اکرم]]{{صل}} نقل کرده است: اگر کسی عمل نیکی در حال اسلام به جا آورد خداوند متعالی او را به هیچ گناهی از زمان جاهلیت مؤاخذه نمی‌کند<ref>المنیر، ج‌۹، ص‌۳۲۱.</ref>. در روایات آثار دیگری نیز از قبیل حفظ جان و مال و جواز ازدواج و ارث‌بری برای اسلام آوردن ذکر شده است<ref>جامع البیان، مج‌۶، ج‌۱۰، ص‌۲۳۴؛ کشف الاسرار، ج‌۳، ص‌۶۱۴؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۱۰۲.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
*اسلام آثاری دارد که مهم‌ترین آنها زدودن کدورتها و آلودگیهای دوران جاهلیت است و به‌طور کلی همه گناهان، پس از اسلام آوردن بخشیده می‌شود: {{عربی|﴿{{متن قرآن|قُل لِلَّذِينَ كَفَرُواْ إِن يَنتَهُواْ يُغْفَرْ لَهُم مَّا قَدْ سَلَفَ وَإِنْ يَعُودُواْ فَقَدْ مَضَتْ سُنَّةُ الأَوَّلِينَ}}﴾}}<ref> به کافران بگو: اگر (از کفر) باز ایستند گذشته‌هایشان بخشوده می‌گردد و اگر (به آن) باز گردند، (بدانند که) سنّت پیشینیان گذشته است؛ سوره انفال، آیه:۳۸.</ref><ref>جامع البیان، مج‌۶، ج‌۹، ص‌۳۲۶؛ تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۵۵.</ref> در روایات فراوانی از [[اهل‌ سنت]] و امامیه آمده است: {{عربی|" فانّ‏ الإِسلام‏ يجبّ‏ ما قبله‏‏‏"}}<ref>بحارالانوار، ج‌۷، ص‌۲۷۲؛ ج‌۹، ص‌۲۲۲.</ref> و در برخی روایات این امر چنین تعلیل شده که [[خداوند متعال]] پس از اسلام آوردن شخص بزرگ‌ترین گناه را که شرک است می‌آمرزد؛ پس گناهان دیگر به طریق اولی بخشیده می‌شود<ref>بحارالانوار، ج‌۶، ص‌۲۳.</ref>. مضمون این حدیث به‌ صورت قاعده‌ای فقهی به‌کار گرفته شده است. در تفسیر قرطبی از این قاعده با تعبیر {{عربی|" الاسلام یهدم ما قبله‏‏‏"}} یاد شده است<ref>تفسیر قرطبی، ج‌۷، ص‌۲۵۵.</ref>. [[ابن‌ مسعود]] نیز از [[نبی اکرم]]{{صل}} نقل کرده است: اگر کسی عمل نیکی در حال اسلام به جا آورد [[خداوند متعال]] او را به هیچ گناهی از زمان جاهلیت مؤاخذه نمی‌کند<ref>المنیر، ج‌۹، ص‌۳۲۱.</ref>. در روایات آثار دیگری نیز از قبیل حفظ جان و مال و جواز ازدواج و ارث‌بری برای اسلام آوردن ذکر شده است<ref>جامع البیان، مج‌۶، ج‌۱۰، ص‌۲۳۴؛ کشف الاسرار، ج‌۳، ص‌۶۱۴؛ نورالثقلین، ج‌۵، ص‌۱۰۲.</ref><ref>[[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۳، ص۲۳۷ - ۲۶۰.</ref>.
==منابع==
==منابع==
* [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳''']]؛
* [[پرونده:000055.jpg|22px]] [[حسین دیبا|دیبا، حسین]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳''']]؛
۲۱۷٬۴۹۱

ویرایش