۳۳٬۷۴۹
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '﴿{{متن قرآن| ' به '﴿{{متن قرآن|') |
جز (جایگزینی متن - '﴿' به ' ') |
||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
::::::"ما لازم نمیدانیم [[امام]] غیر از احکام، چیزهای دیگر را که مربوط به احکام شرعی نیست، بداند". | ::::::"ما لازم نمیدانیم [[امام]] غیر از احکام، چیزهای دیگر را که مربوط به احکام شرعی نیست، بداند". | ||
::::::"[[امام حسین]]{{ع}} نمیدانست در این سفر مدینه تا کربلا کشته میشود". | ::::::"[[امام حسین]]{{ع}} نمیدانست در این سفر مدینه تا کربلا کشته میشود". | ||
::::::در تفسیر تبیان شیخ نیز این مطالب جلب توجه میکند. وی در تفسیر آیه{{عربی| | ::::::در تفسیر تبیان شیخ نیز این مطالب جلب توجه میکند. وی در تفسیر آیه{{عربی| {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۳۱ سوره هود چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت میشود؟ (پرسش)|وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ]]}}﴾}} <ref>و من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است؛ و غیب نمیدانم؛ سوره هود، آیه: ۳۱.</ref> مینویسد: «یعنی من از علمهایی که مخصوص خداوند متعال است، با خبر نیستم...؛ همانا به اندازهای میدانم که پروردگارم درباره قیامت، بهشت، جهنم و دیگر چیزها برایم آموخته است. ادعای فرشته بودن هم ندارم؛ زیرا انسانی هستم که نیاکان مرا میشناسید؛ و آنچه فرشتگان توان انجام آن را دارند، من ندارم. | ||
::::::و در تفسیر آیه{{عربی| | ::::::و در تفسیر آیه{{عربی| {{متن قرآن|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ}}﴾}} <ref>و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref> مینویسد: یعنی اینکه اگر آگاه به [[علم غیب]] بودم، همانا میدانستم که در آینده از تجارات چه چیز سودمند و چه چیز زیانآور است؛ پس از چیزهایی که سودآورند میخریدم و از زیاندِهها پرهیز میکردم؛ و بدین طریق اموال و خیراتم را میافزودم. | ||
::::::[[شیخ طوسی]] همانند [[سید مرتضی]] بر این باور است که: | ::::::[[شیخ طوسی]] همانند [[سید مرتضی]] بر این باور است که: | ||
:::::#آگاهی [[امام]] از علومی که خارج از حوزه احکام دینی است، لازم نیست. | :::::#آگاهی [[امام]] از علومی که خارج از حوزه احکام دینی است، لازم نیست. | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
::::::۴. [[شیخ طوسی]] پس از [[سید مرتضی]]، ریاست علمی و معنوی شیعه را به ویژه در علم فقه و کلام بر عهده داشته و با تدوین کتابهای گوناگونی در علوم اسلامی، بیشترین نقش را در پایه گذاری و نظام بخشی اعتقادات شیعی ایفا نموده است. همفکری و همگرایی او با [[سید مرتضی]] در موضوع [[علم امام]]، به تلخیص و تنظیم مجدد کتاب «الشافی» توسط [[شیخ طوسی]] میانجامد تا مورد استفاده همگان قرار گیرد. شیخ در تأیید دیدگاه استادش [[سید مرتضی]] در مقدمه آن کتاب مینویسد: "من کتاب شریف [[سید مرتضی]] را مشتمل بر مسائل مهم [[امامت]] و محتوی ادله مورد اعتماد اصحابمان دیدهام. او در این کتاب به اوج قله رسیده و هرکس در این موضوع چیزی نوشته، از او اخذ و اقتباس کرده و به ساحت او فرود آمده است". | ::::::۴. [[شیخ طوسی]] پس از [[سید مرتضی]]، ریاست علمی و معنوی شیعه را به ویژه در علم فقه و کلام بر عهده داشته و با تدوین کتابهای گوناگونی در علوم اسلامی، بیشترین نقش را در پایه گذاری و نظام بخشی اعتقادات شیعی ایفا نموده است. همفکری و همگرایی او با [[سید مرتضی]] در موضوع [[علم امام]]، به تلخیص و تنظیم مجدد کتاب «الشافی» توسط [[شیخ طوسی]] میانجامد تا مورد استفاده همگان قرار گیرد. شیخ در تأیید دیدگاه استادش [[سید مرتضی]] در مقدمه آن کتاب مینویسد: "من کتاب شریف [[سید مرتضی]] را مشتمل بر مسائل مهم [[امامت]] و محتوی ادله مورد اعتماد اصحابمان دیدهام. او در این کتاب به اوج قله رسیده و هرکس در این موضوع چیزی نوشته، از او اخذ و اقتباس کرده و به ساحت او فرود آمده است". | ||
::::::در آن کتاب، مطالب زیر نیز به چشم میخورد:"ما لازم نمیدانیم [[امام]]{{ع}} غیر از احکام، چیزهای دیگر را که مربوط به احکام شرعی نیست، بداند"؛ "[[امام حسین]]{{ع}} نمیدانست در این سفر مدینه تا کربلا کشته میشود". | ::::::در آن کتاب، مطالب زیر نیز به چشم میخورد:"ما لازم نمیدانیم [[امام]]{{ع}} غیر از احکام، چیزهای دیگر را که مربوط به احکام شرعی نیست، بداند"؛ "[[امام حسین]]{{ع}} نمیدانست در این سفر مدینه تا کربلا کشته میشود". | ||
::::::در تفسیر تبیان شیخ نیز این مطالب جلب توجه میکند. وی در تفسیر آیه{{عربی| | ::::::در تفسیر تبیان شیخ نیز این مطالب جلب توجه میکند. وی در تفسیر آیه{{عربی| {{متن قرآن|وَلاَ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلاَ أَعْلَمُ الْغَيْبَ}}﴾}} <ref> من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است؛ و غیب نمیدانم؛ سوره هود، آیه: ۳۱.</ref> مینویسد: "یعنی من از علمهایی که مخصوص خداوند متعال است، با خبر نیستم...؛ همانا به اندازهای میدانم که پروردگارم درباره قیامت، بهشت، جهنم و دیگر چیزها برایم آموخته است. ادعای فرشته بودن هم ندارم؛ زیرا انسانی هستم که نیاکان مرا میشناسید؛ و آنچه فرشتگان توان انجام آن را دارند، من ندارم". و در تفسیر آیه{{عربی| {{متن قرآن|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ}}﴾}} <ref> اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و هیچ بلا به من نمیرسید؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref> مینویسد: "یعنی اینکه اگر آگاه به [[علم غیب]] بودم، همانا می دانستم که در آینده از تجارات چه چیز سودمند و چه چیز زیان آور است؛ پس از چیزهایی که سودآورند میخریدم و از زیان دِهها پرهیز میکردم؛ و بدین طریق اموال و خیراتم را میافزودم". [[شیخ طوسی]] همانند [[سید مرتضی]] بر این باور است که: آگاهی [[امام]]{{ع}} از علومی که خارج از حوزه احکام دینی است، لازم نیست. [[امام]]{{ع}} مطالب خارج از حوزه دین را به افراد خبره و معتمد در هر رشته ارجاع میدهد. آگاهی [[امام]]{{ع}} از درون انسانها ضرورتی ندارد. | ||
::::::ایشان درباره زمان اشراف کلی [[امام]]{{ع}} به معلومات لازم، با توضیح بیشتری در سخن [[سید مرتضی]] مینویسد: "[[امام]]{{ع}} در مسند [[امامت]]، باید در مسائلی که با شرح وظایف او همخوانی دارد، عالم باشد، اما بیش از آن ضروری نیست. چه لزومی دارد که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در زمان حیات [[پیامبر خدا]]{{صل}}، و [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} با وجود پدرشان، از همه احکام دینی مطلع باشند؟ بلکه شایستگان به امر [[امامت]]، دانش لازم را از [[امام]]{{ع}} پیشین خود فرا میگیرند؛ به طوری که تا پایان عمر [[امام]]{{ع}} قبلی به حد کمال رسیده باشند". | ::::::ایشان درباره زمان اشراف کلی [[امام]]{{ع}} به معلومات لازم، با توضیح بیشتری در سخن [[سید مرتضی]] مینویسد: "[[امام]]{{ع}} در مسند [[امامت]]، باید در مسائلی که با شرح وظایف او همخوانی دارد، عالم باشد، اما بیش از آن ضروری نیست. چه لزومی دارد که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در زمان حیات [[پیامبر خدا]]{{صل}}، و [[امام حسن]]{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} با وجود پدرشان، از همه احکام دینی مطلع باشند؟ بلکه شایستگان به امر [[امامت]]، دانش لازم را از [[امام]]{{ع}} پیشین خود فرا میگیرند؛ به طوری که تا پایان عمر [[امام]]{{ع}} قبلی به حد کمال رسیده باشند". | ||
::::::۵. [[شیخ طبرسی]] در تفسیر مجمع البیان بیان میکند: «برخی از مفسران در تفسیر خود، شیعه را متهم میکنند بر اینکه آنان معتقدند [[امامان]]{{ع}} [[علم غیب]] میدانند؛ در حالی که بنا به اعتقاد شیعه، کسی را میتوان دارای صفت [[علم غیب]] دانست که به تمامی علوم به طور ذاتی آگاه باشد، نه اینکه از دیگری فرا گرفته باشد. اگر کسی معتقد شود که فرد دیگری در این صفت با خداوند همسان و شریک است، او خارج از دین اسلام است. امّا خبرهای غیبی فراوانی که شیعه و سنّی از [[علی]]{{ع}} و دیگر [[امامان]]{{عم}} نقل کردهاند، همگی اطلاعاتی است که از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان انتقال یافته، و [[پیامبر]]{{صل}} هم از خداوند متعال آموخته است». «ما کسی از مسلمانان را نمیشناسیم که یکی از انسانها را دارای صفت [[علم غیب]] بداند؛ و هرکس در مخلوقی به این صفت باور داشته باشد، از دین جدا شده است؛ و شیعه [[امامیه]] از این عقیده مبراست". | ::::::۵. [[شیخ طبرسی]] در تفسیر مجمع البیان بیان میکند: «برخی از مفسران در تفسیر خود، شیعه را متهم میکنند بر اینکه آنان معتقدند [[امامان]]{{ع}} [[علم غیب]] میدانند؛ در حالی که بنا به اعتقاد شیعه، کسی را میتوان دارای صفت [[علم غیب]] دانست که به تمامی علوم به طور ذاتی آگاه باشد، نه اینکه از دیگری فرا گرفته باشد. اگر کسی معتقد شود که فرد دیگری در این صفت با خداوند همسان و شریک است، او خارج از دین اسلام است. امّا خبرهای غیبی فراوانی که شیعه و سنّی از [[علی]]{{ع}} و دیگر [[امامان]]{{عم}} نقل کردهاند، همگی اطلاعاتی است که از [[رسول خدا]]{{صل}} به آنان انتقال یافته، و [[پیامبر]]{{صل}} هم از خداوند متعال آموخته است». «ما کسی از مسلمانان را نمیشناسیم که یکی از انسانها را دارای صفت [[علم غیب]] بداند؛ و هرکس در مخلوقی به این صفت باور داشته باشد، از دین جدا شده است؛ و شیعه [[امامیه]] از این عقیده مبراست". | ||
خط ۱۰۶: | خط ۱۰۶: | ||
::::::بر اساس گزارش [[شیخ مفید]]، نوبختیها جزء قدیمیترین کسانی است که به علم و آگاهی امام از تمامی صنعتها، زبانها و لهجهها، اعتقاد داشته و بهرهمندی از این دانشها را عقلا برای امام لازم میدانستهاند. [[شیخ مفید]] مینویسد: «آگاهی [[امامان]]{{عم}} از حرفه و پیشهها، زبانها و لهجهها از نظر عقلی ناممکن نیست و روایاتی نیز رسیده است که [[ائمه]]{{عم}} از چنان دانشی برخوردارند، اگر این اخبار ثابت شده باشند، باید به مفاد و محتوای آنها قطع پیدا کرده و مطمئن شد، هرچند من [[شیخ مفید]] به آن قطع و یقین نرسیدهام و گروهی از [[امامیه]] نیز با من هم نظراند، برخلاف نوبختیها که این نوع دانشها را برای امام از نگاه عقلی، واجب دانستهاند و در این مسئله مفوضه و دیگر غالیان نیز با آنان موافقاند»<ref>شیخ مفید، محمد بن نعمان، اوایل المقالات، ص ۶۷.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۹۲.</ref>. | ::::::بر اساس گزارش [[شیخ مفید]]، نوبختیها جزء قدیمیترین کسانی است که به علم و آگاهی امام از تمامی صنعتها، زبانها و لهجهها، اعتقاد داشته و بهرهمندی از این دانشها را عقلا برای امام لازم میدانستهاند. [[شیخ مفید]] مینویسد: «آگاهی [[امامان]]{{عم}} از حرفه و پیشهها، زبانها و لهجهها از نظر عقلی ناممکن نیست و روایاتی نیز رسیده است که [[ائمه]]{{عم}} از چنان دانشی برخوردارند، اگر این اخبار ثابت شده باشند، باید به مفاد و محتوای آنها قطع پیدا کرده و مطمئن شد، هرچند من [[شیخ مفید]] به آن قطع و یقین نرسیدهام و گروهی از [[امامیه]] نیز با من هم نظراند، برخلاف نوبختیها که این نوع دانشها را برای امام از نگاه عقلی، واجب دانستهاند و در این مسئله مفوضه و دیگر غالیان نیز با آنان موافقاند»<ref>شیخ مفید، محمد بن نعمان، اوایل المقالات، ص ۶۷.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۹۲.</ref>. | ||
::::::[[شیخ مفید]] علم [[ائمه]]{{عم}} را به اسرار درونی افراد و وقایع آینده میپذیرد. اما دامنه آن را محدود میداند و بهرهمندی آنان از چنین آگاهیها را ضرورت عقلی برای ایشان نمیداند. به علاوه از به کاربردن وصف عالم به غیب در مورد امامان خودداری مینماید. وی میگوید: «[[ائمه]]{{عم}} از ضمایر برخی از بندگان آگاه بودند و از هرچه باید بشود، پیش از شدن آن خبر داشتند، ولی این صفت واجبی در آنان یا شرطی لازم برای امامت نیست. بلکه تنها بدان جهت چنین میشود که خدا در حق ایشان اکرام میکند و این دانش را بدان جهت به آنان ارزانی میدارد که دیگران بهتر فرمان ایشان ببرند و به امامت آنان متمسک شوند. و این نه از طریق استدلال عقلی، بلکه از جهت وحی وسمع برای آنان واجب شده است. و اما به کاربردن وصف عالم به غیب در حق امامان به طور مطلق، روا نیست و خطای آشکار است، چرا که این وصف، تنها زیبنده خداوند است که به همه چیز علم ذاتی دارد. همه امامیه با گفته من موافقند، جز اندکی از ایشان که مفوضه و غالیان باشد»<ref>مفید، محمد، اوایل المقالات، ص ۳۹.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۹۷.</ref>. | ::::::[[شیخ مفید]] علم [[ائمه]]{{عم}} را به اسرار درونی افراد و وقایع آینده میپذیرد. اما دامنه آن را محدود میداند و بهرهمندی آنان از چنین آگاهیها را ضرورت عقلی برای ایشان نمیداند. به علاوه از به کاربردن وصف عالم به غیب در مورد امامان خودداری مینماید. وی میگوید: «[[ائمه]]{{عم}} از ضمایر برخی از بندگان آگاه بودند و از هرچه باید بشود، پیش از شدن آن خبر داشتند، ولی این صفت واجبی در آنان یا شرطی لازم برای امامت نیست. بلکه تنها بدان جهت چنین میشود که خدا در حق ایشان اکرام میکند و این دانش را بدان جهت به آنان ارزانی میدارد که دیگران بهتر فرمان ایشان ببرند و به امامت آنان متمسک شوند. و این نه از طریق استدلال عقلی، بلکه از جهت وحی وسمع برای آنان واجب شده است. و اما به کاربردن وصف عالم به غیب در حق امامان به طور مطلق، روا نیست و خطای آشکار است، چرا که این وصف، تنها زیبنده خداوند است که به همه چیز علم ذاتی دارد. همه امامیه با گفته من موافقند، جز اندکی از ایشان که مفوضه و غالیان باشد»<ref>مفید، محمد، اوایل المقالات، ص ۳۹.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۹۷.</ref>. | ||
::::::[[شیخ مفید]] [[علم امام]] به زمان شهادتش و ماجرایی که بر او وارد میشود را قبول دارد و لکن تفصیل و اجمال آن را تابع روایات میداند. او میگوید: «اگر مفاد روایات علم اجمالی و سربسته امام به شهادتش بود، آنگونه ملتزم میشویم و میپذیریم که امام به صورت سربسته از شهادت خود آگاه است و جزئیات آن را نمیداند. و اگر مفاد روایات علم تفصیلی امام به شهادتش بود، به آن معتقد میشویم و میپذیریم که امام تمام جزئیات شهادت خویش را میداند و منافاتی هم با آیه شریفه {{عربی| | ::::::[[شیخ مفید]] [[علم امام]] به زمان شهادتش و ماجرایی که بر او وارد میشود را قبول دارد و لکن تفصیل و اجمال آن را تابع روایات میداند. او میگوید: «اگر مفاد روایات علم اجمالی و سربسته امام به شهادتش بود، آنگونه ملتزم میشویم و میپذیریم که امام به صورت سربسته از شهادت خود آگاه است و جزئیات آن را نمیداند. و اگر مفاد روایات علم تفصیلی امام به شهادتش بود، به آن معتقد میشویم و میپذیریم که امام تمام جزئیات شهادت خویش را میداند و منافاتی هم با آیه شریفه {{عربی| {{متن قرآن|وَلاَ تُلْقُواْ بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ}}﴾}} <ref> با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید؛ سوره بقره، آیه: ۱۹۵.</ref> ندارد، چون ممکن است امام{{ع}} مأمور به صبر و تسلیم باشد تا از آن طریق به درجات عالی که جز با صبر بر شهادت به دست نمیآید، نائل شود»<ref>مفید،محمد، المسائل العکبریه، ص ۷۰.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۹۹.</ref>. | ||
::::::[[شیخ مفید]] در مورد دیگر، [[علم امام]] به تفصیل وقایع و جزئیات حوادث را نمیپذیرد و در پاسخ این پرسش که چرا [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} با آنکه میدانست در مسجد کوفه کشته خواهد شد به مسجد رفت؟ یا [[امام حسین]]{{ع}} با آنکه میدانست مردم کوفه او را تنها خواهد گذاشت، دعوت آنان را پذیرفت و روانه آنجا شد؟ میگوید: «اجماع شیعه بر آن است که امام[[ع]] حکم شرعی هرچه را که پیش بیاید میداند اما چنین اجماعی ندارد که امام به تمامی رخدادهایی که در آینده پیش میآید علم و آگاهی تفصیلی داشته باشد و تمام جزئیات آنها را بداند. بلی در برخی موارد امام{{ع}} با اعلام و اخبار الهی به حوادث آینده علم تفصیلی دارد. اما ادعای اینکه امام تمام حوادث آینده را میداند، ادعای بدون دلیل است و ما گوینده آن را تصدیق نمیکنیم»<ref>المسائل العکبریه، ص ۶۹- ۷۰.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۹۸.</ref>. | ::::::[[شیخ مفید]] در مورد دیگر، [[علم امام]] به تفصیل وقایع و جزئیات حوادث را نمیپذیرد و در پاسخ این پرسش که چرا [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}} با آنکه میدانست در مسجد کوفه کشته خواهد شد به مسجد رفت؟ یا [[امام حسین]]{{ع}} با آنکه میدانست مردم کوفه او را تنها خواهد گذاشت، دعوت آنان را پذیرفت و روانه آنجا شد؟ میگوید: «اجماع شیعه بر آن است که امام[[ع]] حکم شرعی هرچه را که پیش بیاید میداند اما چنین اجماعی ندارد که امام به تمامی رخدادهایی که در آینده پیش میآید علم و آگاهی تفصیلی داشته باشد و تمام جزئیات آنها را بداند. بلی در برخی موارد امام{{ع}} با اعلام و اخبار الهی به حوادث آینده علم تفصیلی دارد. اما ادعای اینکه امام تمام حوادث آینده را میداند، ادعای بدون دلیل است و ما گوینده آن را تصدیق نمیکنیم»<ref>المسائل العکبریه، ص ۶۹- ۷۰.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۹۸.</ref>. | ||
::::::[[شیخ مفید]] روایاتی را که میرسانند [[ائمه]]{{عم}} از همه فنون و زبانها آگاهاند، با تردید میپذیرد و میگوید که این علم به هیچ وجه از نظر عقلی و قیاسی برای امام ضروری نیست. وی میگوید: سخن در آگاهی امامان نسبت به تمامی حرفه ها و دیگر زبانها به اعتقاد من از طرفی این اعتقاد نسبت به ایشان{{عم}} محذوری ندارد و از طرفی دیگر از نظر عقل و منطق ضرورتی وجود ندارد. روایات صحیحی نیز وجود دارد که میگوید امامان آل محمد{{عم}} از این علوم بهرهمند بوده اند. اگر این مسأله ثابت گردید، باید نسبت به وجود این مطلب یقین حاصل نمود، البته بنده نسبت به یقین داشتن نسبت به این مطلب سخن دارم، و خداوند همراه حقیقت است.<ref>«القول فی معرفه الائمه بجمیع الصنایع و سایر اللغات: اقول: انه لیس بممتنع ذلک منهم {{عم}} و لا واجب من جهه العقل و القیاس، وقد جائت اخبار عمن یجب تصدیقه بان ائمه آل محمد قد کانوا یعلمون ذلک. فان ثبت، وجب القطع به من جهتها علی الثبات، ولی فی القطع به منها نظر، والله الموافق للصواب».</ref> | ::::::[[شیخ مفید]] روایاتی را که میرسانند [[ائمه]]{{عم}} از همه فنون و زبانها آگاهاند، با تردید میپذیرد و میگوید که این علم به هیچ وجه از نظر عقلی و قیاسی برای امام ضروری نیست. وی میگوید: سخن در آگاهی امامان نسبت به تمامی حرفه ها و دیگر زبانها به اعتقاد من از طرفی این اعتقاد نسبت به ایشان{{عم}} محذوری ندارد و از طرفی دیگر از نظر عقل و منطق ضرورتی وجود ندارد. روایات صحیحی نیز وجود دارد که میگوید امامان آل محمد{{عم}} از این علوم بهرهمند بوده اند. اگر این مسأله ثابت گردید، باید نسبت به وجود این مطلب یقین حاصل نمود، البته بنده نسبت به یقین داشتن نسبت به این مطلب سخن دارم، و خداوند همراه حقیقت است.<ref>«القول فی معرفه الائمه بجمیع الصنایع و سایر اللغات: اقول: انه لیس بممتنع ذلک منهم {{عم}} و لا واجب من جهه العقل و القیاس، وقد جائت اخبار عمن یجب تصدیقه بان ائمه آل محمد قد کانوا یعلمون ذلک. فان ثبت، وجب القطع به من جهتها علی الثبات، ولی فی القطع به منها نظر، والله الموافق للصواب».</ref> | ||
خط ۱۱۶: | خط ۱۱۶: | ||
::::::[[سید مرتضی]] علم به امور غیر شرعی از قبیل صنایع، وقایع آینده، اسرار درونی و امور غیبی که ربط به [[امامت]] و وظایف امام ندارد، را برای امام لازم و ضروری نمیداند. او از اشکال [[عبدالجبار معتزلی]] که میگوید: «لازمه علم امام به همه احکام این است که او از امور غیبی مانند باطن شهود و گواهان، آگاه باشد، چون ممکن است در این امور نیز به امام رجوع شود و نیاز به داوری امام باشد». اینگونه پاسخ میدهد که بین احکام شرعی و این امور غیبی تفاوت است، چون در احکام شرعی امام حاکم بر مردم و رئیس بر آنهاست و لذا اگر برخی از احکام شرعی و تعبدی را نداند، پیامد آن خطا و اشتباه در اجرای احکام دینی است. در حالیکه نسبت به باطن امور و وقایع پنهان، خداوند حکمی ندارد تا امام موظف به آگاهی و عمل به آن باشد. بنابراین، اقامه حد و یا مصادره اموال با تکیه بر شهادت شهود، در مورد کسی که واقعاً مستحق آن نبوده است، اجرای غلط حکم شرعی نیست. نتیجه اینکه از علم به جمیع احکام، علم به امور غیبی لازم نمیآید». وی درباره علم به کتابت میگوید: «علم کتابت از اموری نیست که دانستن آن برای [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} واجب باشد، زیرا کتابت و رنگرزی جزو صناعات است و علم به صناعات و حرفهها بر [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} واجب نیست»<ref>سید مرتضی، علی، الشافی، ج ۲، ص ۲۶ - ۲۷.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۰۱.</ref>. | ::::::[[سید مرتضی]] علم به امور غیر شرعی از قبیل صنایع، وقایع آینده، اسرار درونی و امور غیبی که ربط به [[امامت]] و وظایف امام ندارد، را برای امام لازم و ضروری نمیداند. او از اشکال [[عبدالجبار معتزلی]] که میگوید: «لازمه علم امام به همه احکام این است که او از امور غیبی مانند باطن شهود و گواهان، آگاه باشد، چون ممکن است در این امور نیز به امام رجوع شود و نیاز به داوری امام باشد». اینگونه پاسخ میدهد که بین احکام شرعی و این امور غیبی تفاوت است، چون در احکام شرعی امام حاکم بر مردم و رئیس بر آنهاست و لذا اگر برخی از احکام شرعی و تعبدی را نداند، پیامد آن خطا و اشتباه در اجرای احکام دینی است. در حالیکه نسبت به باطن امور و وقایع پنهان، خداوند حکمی ندارد تا امام موظف به آگاهی و عمل به آن باشد. بنابراین، اقامه حد و یا مصادره اموال با تکیه بر شهادت شهود، در مورد کسی که واقعاً مستحق آن نبوده است، اجرای غلط حکم شرعی نیست. نتیجه اینکه از علم به جمیع احکام، علم به امور غیبی لازم نمیآید». وی درباره علم به کتابت میگوید: «علم کتابت از اموری نیست که دانستن آن برای [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} واجب باشد، زیرا کتابت و رنگرزی جزو صناعات است و علم به صناعات و حرفهها بر [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} واجب نیست»<ref>سید مرتضی، علی، الشافی، ج ۲، ص ۲۶ - ۲۷.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۰۱.</ref>. | ||
::::::[[سید مرتضی]] درباره غایبات گفته است: «خبر دادن از آینده شرط [[امامت]] نیست، هرچند از طریق اخباری که شایع و مشهور است، ما میدانیم [[امامان]]{{عم}} از غائبات خبر دادهاند و این دلیل است بر اینکه خدای متعال آنان را از این امورآگاه ساخته است». [[سید مرتضی]] در مورد دیگر مینویسد: «امام به حکم امام بودن لازم نیست به امور غیبی و رخدادهای گذشته و آینده آگاه باشد و اگر هم خدای متعال در مواردی امام را از چنین علومی برخوردار ساخته باشد، ربط به منصب امامتش ندارد بلکه کرامت و فضیلتی است که از جانب خدا به او عنایت شده است. چنانکه علم به سرایر و ضمایر افراد نیز برای امام واجب نیست، اگرچه در میان اصحاب کسانی مدعیاند که [[امام]]{{ع}} به ضمایر افراد و تمامی معلومات، علم دارد»<ref>رسائل، ج ۱، ص ۳۹۴ - ۳۹۵.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۰۲.</ref>. | ::::::[[سید مرتضی]] درباره غایبات گفته است: «خبر دادن از آینده شرط [[امامت]] نیست، هرچند از طریق اخباری که شایع و مشهور است، ما میدانیم [[امامان]]{{عم}} از غائبات خبر دادهاند و این دلیل است بر اینکه خدای متعال آنان را از این امورآگاه ساخته است». [[سید مرتضی]] در مورد دیگر مینویسد: «امام به حکم امام بودن لازم نیست به امور غیبی و رخدادهای گذشته و آینده آگاه باشد و اگر هم خدای متعال در مواردی امام را از چنین علومی برخوردار ساخته باشد، ربط به منصب امامتش ندارد بلکه کرامت و فضیلتی است که از جانب خدا به او عنایت شده است. چنانکه علم به سرایر و ضمایر افراد نیز برای امام واجب نیست، اگرچه در میان اصحاب کسانی مدعیاند که [[امام]]{{ع}} به ضمایر افراد و تمامی معلومات، علم دارد»<ref>رسائل، ج ۱، ص ۳۹۴ - ۳۹۵.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۰۲.</ref>. | ||
::::::[[سید مرتضی]] در نقد کسانی که میگویند امام به همه معلومات و تمامی حوادث و غائبات علم دارد، استدلالی را مطرح نموده است که گویای ناممکن بودن علم انسان به جمیع معلومات است. وی در سه جا به این استدلال اشاره کرده است». در اینجا یکی از عبارتهای ایشان را نقل کرده، توضیح میدهیم: همانا نیازی نیست امام نسبت به امور غیبی و آنچه که در گذشته رخ داده و آنچه در آینده رخ خواهد داد آگاهی و علم داشته باشد. زیرا این باعث مشارکت ایشان با تمامی علوم قدیم متعال میگردد، در حالیکه علوم حضرت حق بی نهایت است و لازم است که تنها خداوند نسبت به آنها عالم باشد. و نیز چندی قبل ثابت گردید که امام عامل به علم محدث میباشد و علم به صورت تفصیلی تنها به معلوم واحد تعلق پیدا میکند. بنابراین اگر نسبت به بینهایت علم و آگاهی داشته باشد، لازم خواهد آمد که بینهایت از معلومات وجود داشته باشد و این مسأله محال است.<ref>«ان الامام لایجب ان یعلم الغیوب وماکان و مایکون لان ذلک یؤدی الی انه مشارک للقدیم تعالی فی جمیع معلوماته وان معلوماته لایتناهی و انه یوجب ان یکون عالما بنفسه و قد ثبت انه عامل بعلم محدث و العلم لا یتعلق علی التفصیل الابمعلوم واحد ولو علم مالا یتناهی لوجب وجودمالا یتناهی من المعلومات وذلک محال».</ref> توضیح استدلال این است که [[علم امام]]{{ع}} به تمام حوادث جهان ناممکن است؛ زیرا هر علمی معلومی میخواهد و از آن جایی که حوادث عالم نامتناهیاند اگر امام علم به تمام حوادث داشته باشد، لازم میآید معلومات او مانند معلومات خداوند، نامتناهی باشد و این محال است، چون علم به معلومات نامتناهی تنها در موردی امکان دارد که علم «بنفسه و ذاتی» باشد و علم ذاتی و بنفسه تنها در ذات حق تعالی تحقق دارد. اما غیر خدا همگی علم شان مستفاد است. پس علم غیر خدا به معلومات نامتناهی محال است. به عبارت دیگر، اگر انسانی بخواهد به تمام حوادث جهان آگاه باشد، باید به واسطه صور جزئی این علم را داشته باشد و چون حوادث عالم نامتناهی و بیشمارند، این شخص باید صورتهای نامتناهی و بیشماری در ذهن داشته باشد، در حالی که چنین چیزی محال است، چون امر متناهی نمیتواند ظرف برای غیرمتناهی واقع شود. [[ابن شهر آشوب]] نیز این استدلال را تقریبا با همین عبارت درشرح آیه شریفه {{عربی| | ::::::[[سید مرتضی]] در نقد کسانی که میگویند امام به همه معلومات و تمامی حوادث و غائبات علم دارد، استدلالی را مطرح نموده است که گویای ناممکن بودن علم انسان به جمیع معلومات است. وی در سه جا به این استدلال اشاره کرده است». در اینجا یکی از عبارتهای ایشان را نقل کرده، توضیح میدهیم: همانا نیازی نیست امام نسبت به امور غیبی و آنچه که در گذشته رخ داده و آنچه در آینده رخ خواهد داد آگاهی و علم داشته باشد. زیرا این باعث مشارکت ایشان با تمامی علوم قدیم متعال میگردد، در حالیکه علوم حضرت حق بی نهایت است و لازم است که تنها خداوند نسبت به آنها عالم باشد. و نیز چندی قبل ثابت گردید که امام عامل به علم محدث میباشد و علم به صورت تفصیلی تنها به معلوم واحد تعلق پیدا میکند. بنابراین اگر نسبت به بینهایت علم و آگاهی داشته باشد، لازم خواهد آمد که بینهایت از معلومات وجود داشته باشد و این مسأله محال است.<ref>«ان الامام لایجب ان یعلم الغیوب وماکان و مایکون لان ذلک یؤدی الی انه مشارک للقدیم تعالی فی جمیع معلوماته وان معلوماته لایتناهی و انه یوجب ان یکون عالما بنفسه و قد ثبت انه عامل بعلم محدث و العلم لا یتعلق علی التفصیل الابمعلوم واحد ولو علم مالا یتناهی لوجب وجودمالا یتناهی من المعلومات وذلک محال».</ref> توضیح استدلال این است که [[علم امام]]{{ع}} به تمام حوادث جهان ناممکن است؛ زیرا هر علمی معلومی میخواهد و از آن جایی که حوادث عالم نامتناهیاند اگر امام علم به تمام حوادث داشته باشد، لازم میآید معلومات او مانند معلومات خداوند، نامتناهی باشد و این محال است، چون علم به معلومات نامتناهی تنها در موردی امکان دارد که علم «بنفسه و ذاتی» باشد و علم ذاتی و بنفسه تنها در ذات حق تعالی تحقق دارد. اما غیر خدا همگی علم شان مستفاد است. پس علم غیر خدا به معلومات نامتناهی محال است. به عبارت دیگر، اگر انسانی بخواهد به تمام حوادث جهان آگاه باشد، باید به واسطه صور جزئی این علم را داشته باشد و چون حوادث عالم نامتناهی و بیشمارند، این شخص باید صورتهای نامتناهی و بیشماری در ذهن داشته باشد، در حالی که چنین چیزی محال است، چون امر متناهی نمیتواند ظرف برای غیرمتناهی واقع شود. [[ابن شهر آشوب]] نیز این استدلال را تقریبا با همین عبارت درشرح آیه شریفه {{عربی| {{متن قرآن|وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ}}﴾}} <ref> و غیب نمیدانم؛ سوره انعام، آیه: ۵۰.</ref> طرح کرده است<ref>ابن شهر آشوب، محمد، متشابه القران و مختلفه، ج ۲، ص ۳۴۰.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۰۳.</ref>. | ||
::::::[[سید مرتضی]] در مورد علم و اطلاع [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} از احوال شیعیان میگوید: «[[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} ما را میبیند و برما احاطه دارد و ذرهای ازاحوال ما براو پنهان نیست»<ref>سید مرتضی، علی، رسایل،ج۱، ص ۲۸۳.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۰۴.</ref>. [[سید مرتضی]] در مورد علم و اطلاع امام به شهادتش، معتقد است که امام علم اجمالی به شهادت خود دارد، نه علم تفصیلی. از مجموع فرمایشات [[سید مرتضی]] به دست میآید، که وی نیز مانند استاد خود [[شیخ مفید]]، علم ضروری امام را محدود میکند به اموری که مربوط به مقام امامت است و امام در آنها ریاست دارد، مانند احکام شرعی و تدبیر امور. اما اموری که ربط به دین و شریعت و نیز مقام [[امامت]] ندارد از حیطه علم ضروری امام خارج است و عقلاً لازم نیست امام از آنها آگاهی داشته باشد. هرچند از طریق نقلی آگاهی از این امور به طور محدود برای امام ثابت شده است. ایشان به دیدگاه مخالف علم نامحدود امام به غائبات اشاره نموده و آن را نقد کرده است<ref>سید مرتضی، علی، رسایل، ج۱، ص ۲۸۳.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۰۴.</ref>. | ::::::[[سید مرتضی]] در مورد علم و اطلاع [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} از احوال شیعیان میگوید: «[[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} ما را میبیند و برما احاطه دارد و ذرهای ازاحوال ما براو پنهان نیست»<ref>سید مرتضی، علی، رسایل،ج۱، ص ۲۸۳.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۰۴.</ref>. [[سید مرتضی]] در مورد علم و اطلاع امام به شهادتش، معتقد است که امام علم اجمالی به شهادت خود دارد، نه علم تفصیلی. از مجموع فرمایشات [[سید مرتضی]] به دست میآید، که وی نیز مانند استاد خود [[شیخ مفید]]، علم ضروری امام را محدود میکند به اموری که مربوط به مقام امامت است و امام در آنها ریاست دارد، مانند احکام شرعی و تدبیر امور. اما اموری که ربط به دین و شریعت و نیز مقام [[امامت]] ندارد از حیطه علم ضروری امام خارج است و عقلاً لازم نیست امام از آنها آگاهی داشته باشد. هرچند از طریق نقلی آگاهی از این امور به طور محدود برای امام ثابت شده است. ایشان به دیدگاه مخالف علم نامحدود امام به غائبات اشاره نموده و آن را نقد کرده است<ref>سید مرتضی، علی، رسایل، ج۱، ص ۲۸۳.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۰۴.</ref>. | ||
::::::[[ابن طاووس]] معتقد است علم [[ائمه]]{{عم}} از این قبیل [[علم لدنی]] است. یعنی آنان بدون تعلّم و شاگردی کردن نزد کسی عالم شدهاند. به نظراو امامان شیعه حتی نزد پدران خود نیزعلم نیاموختهاند. وی در این باره میگوید: «علوم [[ائمه]]{{عم}} که خود نشانهای الهی و معجزهای ربانی است، مهمترین دلیل بر [[امامت]] ایشان است، زیرا آنان هرگز نزد معلم و استادی زانو نزده و از کسی نیاموختهاند و هیچ کس از دوستان و دشمنان ندیده و نشنیده است که این دانشها را مانند دیگران نزد کسی، حتی پدران خود آموخته باشند یا در کتابی خوانده و مطالب آن را حفظ کرده باشند، بلکه هرگاه امامی از دنیا میرفت، امام بعدی که به نصب امام پیشین جانشین او بود، علم و همه کمالاتی را که برای مقام [[امامت]] بدان نیاز داشت وارث میشد». هرچند [[ابن طاووس]] از واژه [[علم لدنی]] استفاده نکرده است، اما تفسیری که درباره علوم [[ائمه]]{{عم}} نموده است بر [[علم لدنی]] منطبق میشود. علاوه بر این، عبارتی را از غزالی نقل میکند که وی گفته است، علم [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، [[علم لدنی]] و موهبت الهی است.<ref>ابن طاووس، علی، سعد السعود، ص ۲۸۴؛ الطرائف فی معرفه مذاهب الطوایف، ص ۱۳۶.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۱۲.</ref>. | ::::::[[ابن طاووس]] معتقد است علم [[ائمه]]{{عم}} از این قبیل [[علم لدنی]] است. یعنی آنان بدون تعلّم و شاگردی کردن نزد کسی عالم شدهاند. به نظراو امامان شیعه حتی نزد پدران خود نیزعلم نیاموختهاند. وی در این باره میگوید: «علوم [[ائمه]]{{عم}} که خود نشانهای الهی و معجزهای ربانی است، مهمترین دلیل بر [[امامت]] ایشان است، زیرا آنان هرگز نزد معلم و استادی زانو نزده و از کسی نیاموختهاند و هیچ کس از دوستان و دشمنان ندیده و نشنیده است که این دانشها را مانند دیگران نزد کسی، حتی پدران خود آموخته باشند یا در کتابی خوانده و مطالب آن را حفظ کرده باشند، بلکه هرگاه امامی از دنیا میرفت، امام بعدی که به نصب امام پیشین جانشین او بود، علم و همه کمالاتی را که برای مقام [[امامت]] بدان نیاز داشت وارث میشد». هرچند [[ابن طاووس]] از واژه [[علم لدنی]] استفاده نکرده است، اما تفسیری که درباره علوم [[ائمه]]{{عم}} نموده است بر [[علم لدنی]] منطبق میشود. علاوه بر این، عبارتی را از غزالی نقل میکند که وی گفته است، علم [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، [[علم لدنی]] و موهبت الهی است.<ref>ابن طاووس، علی، سعد السعود، ص ۲۸۴؛ الطرائف فی معرفه مذاهب الطوایف، ص ۱۳۶.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۱۲.</ref>. | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۲۸: | ||
::::::[[خواجه نصیر]] در کتب کلامی خویش بحث زیادی در این باره [[علم غیب]] ندارد، اما از جملهای که در کتاب تجرید ذیل برشمردن افضلیت [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، آورده است، میتوان استفاده کرد که ایشان فی الجمله [[علم غیب]] امام را پذیرفته است، چرا که وی یکی از شواهد و دلایل افضلیت [[امام علی]]{{ع}} را، اخبار غیبی آن حضرت دانسته است و فرموده است «ولاخباره بالغیب»؛ یکی از دلایل برتری [[امام علی]]{{ع}}، پیشگوییهای غیبی آن حضرت است. البته محقق طوسی به همین مقدار اکتفا کرده است و در مورد کمّیت و گستره این علم سخنی نگفته است<ref>تجرید الاعتقاد، ص ۲۸۲؛ کشف المراد، ص ۲۲۵. </ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۳.</ref>. | ::::::[[خواجه نصیر]] در کتب کلامی خویش بحث زیادی در این باره [[علم غیب]] ندارد، اما از جملهای که در کتاب تجرید ذیل برشمردن افضلیت [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، آورده است، میتوان استفاده کرد که ایشان فی الجمله [[علم غیب]] امام را پذیرفته است، چرا که وی یکی از شواهد و دلایل افضلیت [[امام علی]]{{ع}} را، اخبار غیبی آن حضرت دانسته است و فرموده است «ولاخباره بالغیب»؛ یکی از دلایل برتری [[امام علی]]{{ع}}، پیشگوییهای غیبی آن حضرت است. البته محقق طوسی به همین مقدار اکتفا کرده است و در مورد کمّیت و گستره این علم سخنی نگفته است<ref>تجرید الاعتقاد، ص ۲۸۲؛ کشف المراد، ص ۲۲۵. </ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۳.</ref>. | ||
::::::[[فیض کاشانی]]، درباره آگاهی [[امامان]]{{عم}}، از امور غیبی و همه اشیا مینویسد: «والاخبار فی کراماتهم{{عم}}، من الاخبار بالضمایر و المغیبات والمعرفه بمنطق الطیر و جمیع اللغات و ابراء اصحاب الامراض المزمنه دفعه، و احیاء الاموات، و سایر المعجزات و خوارق العادات تتجاوز عن حد الحصر و الاحصاء وهی مذکوره فی کتب العامه و الخاصه وتصانیفهما»<ref> خبرها در مورد کرامات [[ائمه]]{{عم}}، از اطلاع و آگاهی آنان از ضمایر و اسرار درونی افراد و امور پنهانی دیگر و آشنایی آن حضرات به زبانهای مختلف و زبان پرندگان و حیوانات و شفای فوری و سریع بیمارانی که گرفتار بیماریهای سخت و غیر قابل علاج بودند و زنده کردن مردهها و...، به قدری است که از شمارش بیرون است و این اخبار در کتابهای مخالف و موافق آمدهاند.</ref>. وی در مورد دیگر مینویسد: «آگاهی به یک امری یا اینکه از طریق حواس حاصل میشود، مانند دیدن، تجربه کردن، شنیدن و یا شهادت دادن کسی و یا اجتهاد و مانند این موارد، که این چنین دانشی، دانشی است متغیر، بیثبات، جزئی و محدود، زیرا که چنین علمی پیش از وجود اشیا به یک نحو تعلق دارد، در حالی که در هنگام وجود اشیا به گونهای دیگر تعلق میگیرد و پس از وجود اشیا نیز به گونهای دیگر، و علمهای اکثر مردم به اشیا اینگونه است. و یا اینکه از طریق مبادی اشیا و اسباب و غایات آنها به دست میآید، یک نحوه علم کلی، بسیط، محیط بر معلوم به شیوه عقلی، زیرا که هیچ چیزی نیست مگر این که دارای سبب و علت است، و علت او نیز دارای علت است، تا اینکه منتهی شود به مسبب الاسباب و علت العلل. بیشک هر چیزی که سببش شناخته شود، از این حیث که مقتضی آن معلول است، و آن را ایجاب میکند، ناگزیر خود آن چیز نیز با یک علم ضروری دایمی شناخته خواهد شد. پس هر کسی که خداوند را با اوصاف کمالی، کبریاییاش بشناسد و بداند که او مبدأ کل هستی و فیاض هر جود وفیضی است و نیز ملائک مقرّب و فرشتگان مدبر که صور کائنات بر اساس ترتیب سببی و مسببی از آنها تراوش میکند، را بشناسد، علم و آگاهی محیط و کامل به تمام اشیا و هستی و احوال آنها و احوال ملحقات آنها پیدا خواهد کرد، علمی که از هرگونه شک و تغییر و خطاپذیری پیراسته است، چنانکه از کلیات به جزئیات مترتب بر آنها و از بسایط به مرکبات پی خواهد برد. پس او امور جزیی را – از آن جهت که دایمی و کلی هستند – میداند هرچند که به حسب ظاهر و هم خودشان و هم در نسبت با یکدیگر – کثیر و متغیر هستند. نمونه چنین علم و دانش، علم خداوند تبارک و تعالی و نیز علم ملائک و فرشتگان مقرب به اشیا است. چنانکه علوم پیامبران و جانشینان آنان به احوال موجودات گذشته و آینده و به آنچه که هست و خواهد آمد تا روز قیامت، از این قبیل است»<ref>علم الیقین فی اصول الدین، ج ۲، ص ۷۳۱ - ۷۳۳</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۵.</ref>. | ::::::[[فیض کاشانی]]، درباره آگاهی [[امامان]]{{عم}}، از امور غیبی و همه اشیا مینویسد: «والاخبار فی کراماتهم{{عم}}، من الاخبار بالضمایر و المغیبات والمعرفه بمنطق الطیر و جمیع اللغات و ابراء اصحاب الامراض المزمنه دفعه، و احیاء الاموات، و سایر المعجزات و خوارق العادات تتجاوز عن حد الحصر و الاحصاء وهی مذکوره فی کتب العامه و الخاصه وتصانیفهما»<ref> خبرها در مورد کرامات [[ائمه]]{{عم}}، از اطلاع و آگاهی آنان از ضمایر و اسرار درونی افراد و امور پنهانی دیگر و آشنایی آن حضرات به زبانهای مختلف و زبان پرندگان و حیوانات و شفای فوری و سریع بیمارانی که گرفتار بیماریهای سخت و غیر قابل علاج بودند و زنده کردن مردهها و...، به قدری است که از شمارش بیرون است و این اخبار در کتابهای مخالف و موافق آمدهاند.</ref>. وی در مورد دیگر مینویسد: «آگاهی به یک امری یا اینکه از طریق حواس حاصل میشود، مانند دیدن، تجربه کردن، شنیدن و یا شهادت دادن کسی و یا اجتهاد و مانند این موارد، که این چنین دانشی، دانشی است متغیر، بیثبات، جزئی و محدود، زیرا که چنین علمی پیش از وجود اشیا به یک نحو تعلق دارد، در حالی که در هنگام وجود اشیا به گونهای دیگر تعلق میگیرد و پس از وجود اشیا نیز به گونهای دیگر، و علمهای اکثر مردم به اشیا اینگونه است. و یا اینکه از طریق مبادی اشیا و اسباب و غایات آنها به دست میآید، یک نحوه علم کلی، بسیط، محیط بر معلوم به شیوه عقلی، زیرا که هیچ چیزی نیست مگر این که دارای سبب و علت است، و علت او نیز دارای علت است، تا اینکه منتهی شود به مسبب الاسباب و علت العلل. بیشک هر چیزی که سببش شناخته شود، از این حیث که مقتضی آن معلول است، و آن را ایجاب میکند، ناگزیر خود آن چیز نیز با یک علم ضروری دایمی شناخته خواهد شد. پس هر کسی که خداوند را با اوصاف کمالی، کبریاییاش بشناسد و بداند که او مبدأ کل هستی و فیاض هر جود وفیضی است و نیز ملائک مقرّب و فرشتگان مدبر که صور کائنات بر اساس ترتیب سببی و مسببی از آنها تراوش میکند، را بشناسد، علم و آگاهی محیط و کامل به تمام اشیا و هستی و احوال آنها و احوال ملحقات آنها پیدا خواهد کرد، علمی که از هرگونه شک و تغییر و خطاپذیری پیراسته است، چنانکه از کلیات به جزئیات مترتب بر آنها و از بسایط به مرکبات پی خواهد برد. پس او امور جزیی را – از آن جهت که دایمی و کلی هستند – میداند هرچند که به حسب ظاهر و هم خودشان و هم در نسبت با یکدیگر – کثیر و متغیر هستند. نمونه چنین علم و دانش، علم خداوند تبارک و تعالی و نیز علم ملائک و فرشتگان مقرب به اشیا است. چنانکه علوم پیامبران و جانشینان آنان به احوال موجودات گذشته و آینده و به آنچه که هست و خواهد آمد تا روز قیامت، از این قبیل است»<ref>علم الیقین فی اصول الدین، ج ۲، ص ۷۳۱ - ۷۳۳</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۵.</ref>. | ||
::::::[[علامه مجلسی]] در ذیل خطبه ۱۲۸ [[نهج البلاغه]] که مطابق آن [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}}، [[علم غیب]] را از خود نفی میکند و میگوید، آنچه من گفتم [[علم غیب]] نیست، بلکه دانشی است که آن را از دانشمندی آموختهام، علم غیب، اطلاع از اموری است که خداوند در آیه شریفه {{عربی| | ::::::[[علامه مجلسی]] در ذیل خطبه ۱۲۸ [[نهج البلاغه]] که مطابق آن [[امام علی|حضرت امیر]]{{ع}}، [[علم غیب]] را از خود نفی میکند و میگوید، آنچه من گفتم [[علم غیب]] نیست، بلکه دانشی است که آن را از دانشمندی آموختهام، علم غیب، اطلاع از اموری است که خداوند در آیه شریفه {{عربی| {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَّاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ }}﴾}} <ref> بیگمان، تنها خداوند است که دانش رستخیز نزد اوست و او باران را فرو میفرستد و از آنچه در زهدانهاست آگاه است و هیچ کس نمیداند فردا چه به دست خواهد آورد و هیچ کس نمیداند در کدام سرزمین خواهد مرد؛ بیگمان خداوند دانایی آگاه است؛ سوره لقمان، آیه: ۳۴.</ref> شمرده است، چنین میگوید: «بارها گفتهایم که آگاهی نداشتن [[ائمه]]{{عم}} از غیب، بدان معنا است که آنان [[علم غیب]] ذاتی و بدون تعلیم ندارند، اما [[علم غیب]] تعلیمی که از راه [[وحی]] یا [[الهام]] تحقق میگیرد، مسلماً [[انبیا]] و [[اولیا]]{{عم}} از آن برخوردارند، چون عمده معجزات انبیا و اوصیا از قبیل همین اخبار غیبی و اطلاع از امور پنهانی است، چنانکه یکی از وجوه اعجاز قران کریم نیز خبر دادن از امور غیبی است. حتی ما نیز بسیاری از مطالب غیبی را به وسیله تعلیم خدا و [[پیامبر|رسول]]{{صل}} و [[ائمه]]{{عم}} میدانیم مانند قیامت و احوال آن، بهشت و جهنم، رجعت، قیام قائم [[آل محمد]]{{صل}}، نزول عیسی از آسمان و سایر چیزهایی که مربوط به قیامت و عرش و کرسی و ملائکه هستند <ref>مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۰۳.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۶.</ref>. | ||
::::::[[علامه مجلسی]] در ادامه آن پنج موردی که در آیه ۳۴ سوره لقمان ذکر شده و علم به آنها به خدای متعال اختصاص داده شده است را توجیه میکند و میگوید: اما آن پنج موردی که در آیه ذکر شده است، چند احتمال دارد: | ::::::[[علامه مجلسی]] در ادامه آن پنج موردی که در آیه ۳۴ سوره لقمان ذکر شده و علم به آنها به خدای متعال اختصاص داده شده است را توجیه میکند و میگوید: اما آن پنج موردی که در آیه ذکر شده است، چند احتمال دارد: | ||
::::::الف) احتمال دارد منظور این باشد که این مسائل را به طور معین و دقیق جز خدا نمیداند، زیرا ممکن است [[ائمه]]{{عم}} از مردن شخصی در فلان روز خبر بدهند اما دقیقهای که روح از بدن خارج میشود را ندانند، چنانکه ممکن است ملک الموت نیز این مطلب را نداند. | ::::::الف) احتمال دارد منظور این باشد که این مسائل را به طور معین و دقیق جز خدا نمیداند، زیرا ممکن است [[ائمه]]{{عم}} از مردن شخصی در فلان روز خبر بدهند اما دقیقهای که روح از بدن خارج میشود را ندانند، چنانکه ممکن است ملک الموت نیز این مطلب را نداند. | ||
خط ۱۳۷: | خط ۱۳۷: | ||
::::::روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده که مطابق آن حضرت میفرماید: {{عربی|«اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ»}}.<ref>«خداوند متعال بلندمرتبهتر و عزیزتر و بزرگتر و با کرامت تر از آن است که ضرورت اطاعت از بندهای را لازم بداند که علم آسمان و زمینش بر آن پوشیده است».</ref> مرحوم [[مجلسی]] در تفسیر این حدیث شریف میگوید: «مقصود از علم آسمان، آگاهی از تمام چیزهایی است که در آسمان است از قبیل ستارگان و حرکت آنها و فرشتگان و احوال ایشان و یا مراد علمی است که از آسمان نازل میشود، در علم زمین نیز همین دو احتمال و جود دارد. و ممکن هم است هر دو احتمال مقصود باشد یعنی علم آسمان زمین هردو مورد را در بر بگیرد»<ref>بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۰۹.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۸.</ref>. | ::::::روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} نقل شده که مطابق آن حضرت میفرماید: {{عربی|«اللَّهُ أَجَلُّ وَ أَعَزُّ وَ أَعْظَمُ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يَفْرِضَ طَاعَةَ عَبْدٍ يَحْجُبُ عَنْهُ عِلْمَ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ»}}.<ref>«خداوند متعال بلندمرتبهتر و عزیزتر و بزرگتر و با کرامت تر از آن است که ضرورت اطاعت از بندهای را لازم بداند که علم آسمان و زمینش بر آن پوشیده است».</ref> مرحوم [[مجلسی]] در تفسیر این حدیث شریف میگوید: «مقصود از علم آسمان، آگاهی از تمام چیزهایی است که در آسمان است از قبیل ستارگان و حرکت آنها و فرشتگان و احوال ایشان و یا مراد علمی است که از آسمان نازل میشود، در علم زمین نیز همین دو احتمال و جود دارد. و ممکن هم است هر دو احتمال مقصود باشد یعنی علم آسمان زمین هردو مورد را در بر بگیرد»<ref>بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۰۹.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۸.</ref>. | ||
::::::[[مجلسی]] درباره [[علم امام]] به تمام لغات و صنایع میگوید: «اخبار در مورد علم امام به جمیع لغات نزدیک به حد تواتر است و به انضمام روایات عامه، شکی در آگاهی امام از همه زبانها باقی نمیماند. اما اطلاع امام از صنایع و علوم اخبار زیادی دال برا ین مطلب است، مثل اخباری که میگوید: حجت خدا جاهل به چیزی نیست و او در جواب هیچ پرسشی کلمه نمیدانم را به کار نمیبرد و یا اخباری که میگوید: در نزد ائمه، علم گذشته و آینده هست و علوم تمام انبیا به آنها رسیده است که در میان علوم انبیا، علم به صنایع نیز هست، زیرا بیشتر صنایع منسوب به انبیا است و نیز تعلیم اسما در مورد [[حضرت آدم]]{{ع}} به گونهای تفسیر شده است که شامل تمام صنایع میشود. بنابراین، از جهت اخبار جای شکی باقی نمیماند که [[امامان]]{{عم}} عالم به تمام صنایع است و اما از نظر عقلی چنین علومی برای امام لازم است یا خیر، جای توقف دارد، هرچند ملتزم شدن به لزوم عقلی چنین آگاهیهای برای امام، بعید نیست»<ref>بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۹۳.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۹.</ref>. | ::::::[[مجلسی]] درباره [[علم امام]] به تمام لغات و صنایع میگوید: «اخبار در مورد علم امام به جمیع لغات نزدیک به حد تواتر است و به انضمام روایات عامه، شکی در آگاهی امام از همه زبانها باقی نمیماند. اما اطلاع امام از صنایع و علوم اخبار زیادی دال برا ین مطلب است، مثل اخباری که میگوید: حجت خدا جاهل به چیزی نیست و او در جواب هیچ پرسشی کلمه نمیدانم را به کار نمیبرد و یا اخباری که میگوید: در نزد ائمه، علم گذشته و آینده هست و علوم تمام انبیا به آنها رسیده است که در میان علوم انبیا، علم به صنایع نیز هست، زیرا بیشتر صنایع منسوب به انبیا است و نیز تعلیم اسما در مورد [[حضرت آدم]]{{ع}} به گونهای تفسیر شده است که شامل تمام صنایع میشود. بنابراین، از جهت اخبار جای شکی باقی نمیماند که [[امامان]]{{عم}} عالم به تمام صنایع است و اما از نظر عقلی چنین علومی برای امام لازم است یا خیر، جای توقف دارد، هرچند ملتزم شدن به لزوم عقلی چنین آگاهیهای برای امام، بعید نیست»<ref>بحارالانوار، ج ۲۶، ص ۱۹۳.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۲۹.</ref>. | ||
::::::[[علامه مجلسی]] در مورد علم منطق الطیر [[اهل بیت]]{{عم}}، بیان زیبایی دارد. وی مینویسد: «اعلم ان ّردّ الاخبارالمستفیضه بمحض استبعادالاوهام او تقلید الفلاسفه لایلیق بالافاضل کیف و قدورد امثالها فی القران الکریم من تسبیح الطیر مع داود(ع)» وقوله {{عربی|« عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْر»}} «و قصه الهدهد» «و نمله مع سلمیان» و قوله تعالی {{عربی| | ::::::[[علامه مجلسی]] در مورد علم منطق الطیر [[اهل بیت]]{{عم}}، بیان زیبایی دارد. وی مینویسد: «اعلم ان ّردّ الاخبارالمستفیضه بمحض استبعادالاوهام او تقلید الفلاسفه لایلیق بالافاضل کیف و قدورد امثالها فی القران الکریم من تسبیح الطیر مع داود(ع)» وقوله {{عربی|« عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّيْر»}} «و قصه الهدهد» «و نمله مع سلمیان» و قوله تعالی {{عربی| {{متن قرآن|وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ}}﴾}} <ref> پرندگان گشادهبال، خداوند را به پاکی میستایند؟ هر یک نماز و نیایش خود را دانسته است؛ سوره نور، آیه: ۴۱.</ref> و «غیر ذلک»، بدان که ردّ اخبار مستفیض که درباره علم منطق الطیر [[امامان]]{{عم}} وارد شدهاند. تنها به این جهت که با وهم و خیال آدمی ناسازگار است و یا صرفاً به پیروی از فلاسفه شایسته افراد فاضل و اندیشمند نیست، چرا که امثال آن در قرآن فراوان آمده است مانند تسبیح پرندگان با حضرت داود و... مراد [[علامه مجلسی]] از بیان این مطالب این است که انکار منطق الطیر، منجر به انکار قران میشود، چون مسئله منطق الطیر در قرآن کریم با صراحت بیان شده است<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۲۷۳.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۳۰.</ref>. | ||
::::::[[علامه مجلسی]] اعتقاد دارد که [[امامان]]{{عم}}، از شهادت خویش با تمام تفاصیل و جزئیاتش آگاه بودهاند. وی در مورد علم [[امام حسین]]{{ع}} به زمان شهادتش چنین میگوید: «الحسین{{ع}} کان عالماً بغدر اهل العراق به و انّه یستشهد هناک مع اولاده و اقاربه و اصحابه، و یخبر بذلک مراراً».<ref>«حسین{{ع}} دانای به خیانت اهل عراق نسبت به خود بودند، و نیز می دانستند که در آنجا به خود به همراه فرزندان، نزدیکان و یاران به شهادت خواهد رسید، ایشان این مسأله را بارها اطلاع دادند».</ref> در مورد علم [[امام علی]]{{ع}} نیز میگوید: «الظاهر من الاخبار انّه{{ع}} کان عالماً بشهادته و وقتها و کان ینتظرها و یخبر بوقوعها»<ref>«ظاهر روایات این است که ایشان{{ع}} نسبت به شهادت خود و زمان آن آگاهی داشته و منتظر آن بوده و نیز خبر از رخ دادن آن مینمودند»؛ مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول، ج ۳، ص ۱۲۴.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۳۰.</ref>. | ::::::[[علامه مجلسی]] اعتقاد دارد که [[امامان]]{{عم}}، از شهادت خویش با تمام تفاصیل و جزئیاتش آگاه بودهاند. وی در مورد علم [[امام حسین]]{{ع}} به زمان شهادتش چنین میگوید: «الحسین{{ع}} کان عالماً بغدر اهل العراق به و انّه یستشهد هناک مع اولاده و اقاربه و اصحابه، و یخبر بذلک مراراً».<ref>«حسین{{ع}} دانای به خیانت اهل عراق نسبت به خود بودند، و نیز می دانستند که در آنجا به خود به همراه فرزندان، نزدیکان و یاران به شهادت خواهد رسید، ایشان این مسأله را بارها اطلاع دادند».</ref> در مورد علم [[امام علی]]{{ع}} نیز میگوید: «الظاهر من الاخبار انّه{{ع}} کان عالماً بشهادته و وقتها و کان ینتظرها و یخبر بوقوعها»<ref>«ظاهر روایات این است که ایشان{{ع}} نسبت به شهادت خود و زمان آن آگاهی داشته و منتظر آن بوده و نیز خبر از رخ دادن آن مینمودند»؛ مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول، ج ۳، ص ۱۲۴.</ref><ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۳۰.</ref>. | ||
::::::از مجموع فرمایشات [[علامه مجلسی]] استفاده میشود که وی بر اساس روایات، علم [[ائمه]]{{عم}} را بسیار گسترده میداند و تفاوتی از جهت قلمرو، میان علم الهی و علم آنان قایل نیست، هرچند تفاوتهای دیگری بین علم خداوند و [[علم امام]] هست از جمله حتمی بودن علم الهی و حتمی نبودن قابل بداء [[علم امام]]، ذاتی بودن علم باری تعالی، و عرضی بودن [[علم امام]]، قدیم بودن علم خداوند و حادث بودن [[علم امام]] و غیر اینها. <ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۳۱.</ref>. | ::::::از مجموع فرمایشات [[علامه مجلسی]] استفاده میشود که وی بر اساس روایات، علم [[ائمه]]{{عم}} را بسیار گسترده میداند و تفاوتی از جهت قلمرو، میان علم الهی و علم آنان قایل نیست، هرچند تفاوتهای دیگری بین علم خداوند و [[علم امام]] هست از جمله حتمی بودن علم الهی و حتمی نبودن قابل بداء [[علم امام]]، ذاتی بودن علم باری تعالی، و عرضی بودن [[علم امام]]، قدیم بودن علم خداوند و حادث بودن [[علم امام]] و غیر اینها. <ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۳۱.</ref>. | ||
::::::بدون شک، [[علم غیب]] ذاتی و استقلالی در انحصار خداست: {{عربی| | ::::::بدون شک، [[علم غیب]] ذاتی و استقلالی در انحصار خداست: {{عربی| {{متن قرآن|إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ }}﴾}} <ref> غیب، تنها از آن خداوند است؛ سوره یونس، آیه: ۲۰.</ref>، و هیچ کسی نمیتواند [[علم غیب]] ذاتی را برای غیر خدا ادعا کند وگرنه در دام شرک گرفتار خواهد شد. با این حال، این انحصار هیچ منافاتی با این ندارد که برخی از بندگان شایسته، توسط خداوند برای اعطای مقام آگاهی از غیب، گزینش شود. به همین دلیل، [[امامیه]] اعتقاد دارند که [[پیامبران]] و [[امامان]]، از [[علم غیب]] تعلیمی و افاضی برخوردارند و آنان از کسانی است که خداوند آنها را برگزیده و از غیب آگاهشان کرده است. [[سلمان فارسی]] در خطبه که به فضایل [[امام علی]]{{ع}} اشاره دارد، میگوید: همانا حضرت از زمان مرگها و حوادث ناگوار و نیز از زبانهای مختلف آگاه است. [[هشام بن حکم]]، درباره [[امام صادق]]{{ع}} میگوید: حضرتش از اخبار آسمان و زمین و تمام امور آگاه است. [[شیخ مفید]]، میگوید: [[امامان]]{{عم}} از اسرار درونی برخی افراد و نیز برخی وقایع آینده، اطلاع داشتند، اما این اطلاع و آگاهی شرط [[امامت]] نیست. [[ابن جریر طبری]]، در تفسیر این آیه: {{عربی| {{متن قرآن|فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ }}﴾}} <ref> برهان رسا از آن خداوند است؛ سوره انعام، آیه: ۱۴۹.</ref> میگوید: مقصود از حجت بالغ و کامل، [[پیامبران]] و [[امامان]] هستند که خدای متعال آنها را حجت بر فرشتگان و همه انسانها و جنیان قرار داده است و مقتضای حجت کامل بودن این است که آنان از ویژگیهای چون عصمت و آگاهی از تمام رویدادهای گذشته و آینده تا روز قیامت، برخوردار باشند. آیتالله [[مکارم شیرازی]] مینویسد: «در بحث [[علم غیب]] [[پیامبر]]{{صل}} و [[امام]]{{ع}} گفتهایم رهبران و پیشوایان معصومی که به تمام جهان و تمام قرون و اعصار تعلق دارند نمیتوانند خالی از [[علم غیب]] و آگاهی بر اسرار گذشته و آینده بوده باشند، چرا که حوادث امروز با گذشته و آینده در ارتباط و پیوند نزدیکی است». | ||
::::::از مجموع این سخنان استفاده میشود که به اعتقاد [[امامیه]]، [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} با تأیید و افاضه پروردگار با عالم غیب ارتباط داشتهاند<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۶۵.</ref>. | ::::::از مجموع این سخنان استفاده میشود که به اعتقاد [[امامیه]]، [[پیامبران]] و [[امامان]]{{عم}} با تأیید و افاضه پروردگار با عالم غیب ارتباط داشتهاند<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۶۵.</ref>. | ||
»<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۱۳.</ref>. | »<ref>[[محمد صادق عظیمی]]، [[سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی (پایاننامه)|سیر تطور گستره علم امام در کلام اسلامی]]، ص۱۱۳.</ref>. |