حسین بن منصور حلاج: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۰: | خط ۱۰: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
* | *[[حسین بن منصور حلاج]]، [[حدود]] سال ۲۴۴ ق در قریه "طور" از قرای بیضای [[فارس]] "هفت فرسنگی [[شیراز]]" زاده شد. وی با پدرش [[منصور]] از بیضا، به واسط رفت و آنجا [[علوم]] اسلامی را آموخت و در بیست سالگی به [[بصره]] رفت. [[مرید]] صوفی آن سامان شد و به دست او خرقه تصوّف پوشید. در سال ۲۷۰ ق به [[مکه]] سفر کرد و از آنجا به [[اهواز]] رفت و به [[دعوت]] پرداخت. [[حلاج]] برای [[دعوت]] به [[مذهب]] صوفیانه خود که جنبه "حلولی" داشت، به مسافرت میپرداخت. وی در آغاز، خود را [[رسول]] [[امام]] [[غایب]] و باب آن حضرت معرفی میکرد؛ به همین سبب علمای [[علم رجال]] [[شیعه]]، او را از [[مدعیان بابیت]] شمردهاند. | ||
*نام او "ابو المغیث [[حسین]] بن [[منصور]] حلّاج" بود که در سال ۳۰۹ ق کشته شد. حلّاج پس از [[ادعای بابیت]]، بر این شد که [[ابو سهل اسماعیل بن علی نوبختی]] "[[متکلم]] امامی" را در سلک [[یاران]] خود درآورد و به تبع او، هزاران [[شیعه]] امامی را که در [[قول و فعل]] تابع او بودند، به [[عقاید]] حلولی خویش [[معتقد]] سازد؛ به ویژه آنکه جماعتی از درباریان [[خلیفه]] به حلّاج [[حسن]] نظر نشان داده و جانب او را گرفته بودند؛ ولی ابو سهل که پیری مجرّب بود، نمیتوانست ببیند او با مقالاتی تازه، خود را معارض [[حسین بن روح نوبختی]] وکیل [[امام]] [[غایب]] معرفی میکند. [[اسماعیل]] در پاسخ گفت: وکیل [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} باید [[معجزه]] داشته باشد. اگر راست میگویی، موهای مرا سیاه کن. اگر چنین کاری انجام دهی، همه ادعاهایت را میپذیرم. ابن [[حلاج]] که میدانست ناتوان است، با استهزای [[مردم]] روبه رو شد و از شهر بیرون رفت. آنگاه به [[قم]] شتافت و به مغازه [[علی بن بابویه]] "پدر بزرگوار [[شیخ صدوق]] رفت و خود را [[نماینده]] [[امام مهدی|امام زمان]] {{ع}} خواند. [[مردم]] بر وی شوریدند و او را با [[خشونت]] از شهر بیرون افکندند. | |||
*نام او "ابو المغیث حسین بن منصور حلّاج" بود که در سال ۳۰۹ ق کشته شد. حلّاج پس از ادعای | *ابن [[حلاج]]، پس از آنکه جمعی از خراسانیان ادعایش را پذیرفتند، دیگر بار به [[عراق]] شتافت<ref>ر.ک: سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج ۲، ص ۴۸؛ سید محمد صدر، تاریخ الغیبة الصغری،ص ۵۳۲.</ref>. در این زمان، چون [[فقه]] [[امامیه]] از سوی [[خلفا]] به رسمیت شناخته نشده بود، [[شیعیان]]، میان [[مذاهب]] [[اهل سنت]] "[[مذهب]] ظاهری" را که مؤسس آن، [[ابو بکر محمد بن داوود اصفهانی]] است، پذیرفته بودند. | ||
*ابن | *رؤسای [[امامیه]] و [[خاندان نوبختی]]، برای برانداختن حلّاج ناچار به [[محمد بن داوود ظاهری]] متوسل شدند و او را به صدور فتوایی واداشتند که در سال ۲۹۵ ق و اندکی پیش از [[مرگ]] خود در [[وجوب]] قتل حلّاج انتشار داده بود. [[ابو الحسن علی بن فرات]]، [[وزیر]] [[شیعی]] مذهب مقتدر "[[خلیفه عباسی]]" نیز در [[تکفیر]] حلّاج به آل نوبخت کمک کرد. | ||
*رؤسای [[امامیه]] و خاندان | *حلّاج در سال ۲۹۶ ق به [[بغداد]] رفت و [[مردم]] را به طریقه خاصی مبتنی بر نوعی تصوف آمیخته با گونهای "حلول" [[دعوت]] کرد. [[ابو الحسن بن فرات]]، وی را تعقیب کرد و [[ابن داوود]] فتوای معروف خود را در [[حلال]] بودن [[خون]] او صادر نمود. وی در سال ۳۰۱ ق به دست [[کارگزاران]] [[خلیفه]] گرفتار شد و به زندان افتاد. پس از هفت ماه [[محاکمه]]، علمای [[شرع]] او را [[مرتد]] و خارج از [[دین اسلام]] شمردند. و به [[فرمان]] مقتدر و [[وزیر]] او [[حامد بن عباس]] به دار آویخته شد<ref> شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۴۰۱، محمد جواد مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ص ۱۶۲</ref>. سپس جسد او را سوزاندند و سرش را بر بالای [[جسر بغداد]] زدند<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[فرهنگنامه مهدویت (کتاب)|فرهنگنامه مهدویت]]، ص:۱۷۱ - ۱۷۲.</ref>. | ||
*حلّاج در سال ۲۹۶ ق به بغداد رفت و مردم را به طریقه خاصی مبتنی بر نوعی تصوف آمیخته با گونهای "حلول" دعوت کرد. [[ابو الحسن بن فرات]]، وی را تعقیب کرد و [[ابن داوود]] فتوای معروف خود را در حلال بودن خون او صادر نمود. وی در سال ۳۰۱ ق به دست کارگزاران خلیفه گرفتار شد و به زندان افتاد. پس از هفت ماه | |||
==پرسشهای وابسته== | ==پرسشهای وابسته== | ||
* [[مدعیان دروغین مهدویت در طول تاریخ چه کسانی بودند؟ (پرسش)]] | * [[مدعیان دروغین مهدویت در طول تاریخ چه کسانی بودند؟ (پرسش)]] | ||
خط ۳۳: | خط ۳۲: | ||
[[رده:امام مهدی]] | [[رده:امام مهدی]] | ||
[[رده:حسین بن روح نوبختی]] | [[رده:حسین بن روح نوبختی]] | ||
[[رده:اتمام لینک داخلی]] |