افضلیت امام جواد: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحهای تازه حاوی «{{خرد}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; fo...» ایجاد کرد) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
[[برتری]] و تقدیم [[حضرت]] [[امام جواد]] بر دیگران در کمالاتی که لازمه [[امامت]] است –علاوه بر آنچه گذشت- مستند به سخنان [[حضرت]] [[امام رضا]] {{ع}} و اعتراف دیگران نیز میباشد. | [[برتری]] و تقدیم [[حضرت]] [[امام جواد]] بر دیگران در کمالاتی که لازمه [[امامت]] است –علاوه بر آنچه گذشت- مستند به سخنان [[حضرت]] [[امام رضا]] {{ع}} و اعتراف دیگران نیز میباشد. | ||
صنعانی گوید: خدمت [[امام رضا]] {{ع}} بودم که پسر کودکش ابی [[جعفر]] {{ع}} را آوردند فرمود: {{عربی|"فَقَالَ هَذَا | صنعانی گوید: خدمت [[امام رضا]] {{ع}} بودم که پسر کودکش ابی [[جعفر]] {{ع}} را آوردند فرمود: {{عربی|"فَقَالَ هَذَا الْمَوْلُودُ الَّذِي لَمْ يُولَدْ فِينَا مَوْلُودٌ أَعْظَمُ بَرَكَةً عَلَى شِيعَتِنَا مِنْهُ"}}<ref>ر.ک: کافی، ج ۱، ص ۳۲۱.</ref>. این همان مولودی است که مولودی پربرکتتر از او نسبت به [[شیعیان]] ما متولد نشده است. | ||
[[محمد بن حسن بن عمار]] گوید: من دو سال نزد [[علی]] بن [[جعفر بن محمد]] (عموی [[امام رضا]] {{ع}}) بودم و هر خبری که او از برادرش [[موسی بن جعفر]] {{ع}} شنیده بود، مینوشتم. روزی در [[مدینه]] خدمتش نشسته بودم که [[ابوجعفر]] [[محمد بن علی]] [[الرضا]] {{ع}} در [[مسجد]] [[رسول خدا]] {{صل}} بر او وارد شد. [[علی]] بن [[جعفر]] برجست و بدون کفش و عبا نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد، [[ابوجعفر]] به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت [[رحمت]] کند، او گفت: آقای من چگونه من بنشینم و تو [[ایستاده]] باشی؟! چون [[علی]] بن [[جعفر]] به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، میگفتند: شما عموی پدر او هستید و با او این گونه [[رفتار]] میکنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: {{عربی|" | [[محمد بن حسن بن عمار]] گوید: من دو سال نزد [[علی]] بن [[جعفر بن محمد]] (عموی [[امام رضا]] {{ع}}) بودم و هر خبری که او از برادرش [[موسی بن جعفر]] {{ع}} شنیده بود، مینوشتم. روزی در [[مدینه]] خدمتش نشسته بودم که [[ابوجعفر]] [[محمد بن علی]] [[الرضا]] {{ع}} در [[مسجد]] [[رسول خدا]] {{صل}} بر او وارد شد. [[علی]] بن [[جعفر]] برجست و بدون کفش و عبا نزد او رفت و دستش را بوسید و احترامش کرد، [[ابوجعفر]] به او فرمود: ای عمو! بنشین، خدایت [[رحمت]] کند، او گفت: آقای من چگونه من بنشینم و تو [[ایستاده]] باشی؟! چون [[علی]] بن [[جعفر]] به مسند خود برگشت، اصحابش او را سرزنش کرده، میگفتند: شما عموی پدر او هستید و با او این گونه [[رفتار]] میکنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: {{عربی|"اسْكُتُوا إِذَا كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَبَضَ عَلَى لِحْيَتِهِ لَمْ يُؤَهِّلْ هَذِهِ الشَّيْبَةَ وَ أَهَّلَ هَذَا الْفَتَى وَ وَضَعَهُ حَيْثُ وَضَعَهُ أُنْكِرُ فَضْلَهُ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِمَّا تَقُولُونَ بَلْ أَنَا لَهُ عَبْدٌ"}}<ref>همان، ص ۳۲۲ خاموش باشید، اگر خدای عزوجل این ریش سفید را سزاوار امامت ندانست و این کودک را سزاوار دانست و به او چنان مقامی داد، من فضیلت او را انکار کنم؟! پناه به خدا از سخن شما، من بنده او هستم.</ref>. | ||
مسعودی در [[اثبات الوصیه]] مینویسد: {{عربی|" | مسعودی در [[اثبات الوصیه]] مینویسد: {{عربی|"كَانَ اِسْمُ أُمِّ أَبِي جَعْفَرٍ سَبِيكَة فإنّها كَانَتْ أَفْضَلُ نِسَاءِ زَمَانِهَا. فَلَمَّا وُلِدَ قَالَ أَبُو الْحَسَنِ {{ع}} لِأَصْحَابِهِ فِي تِلْكَ اللَّيْلَةِ قَدْ وُلِدَ لِي شَبِيهُ مُوسَى بْنِ عِمْرَانَ {{ع}} فَالِقُ الْبِحَارِ ثُمَّ قَالَ: بِأَبِي و أُمِّي شَهِيدٌ يَبْكِي عَلَيْهِ أَهْلُ السَّمَاءِ يُقْتَلُ غَيْظاً وَ يَغْضَبُ اللَّهُ جل وَ عَزَّ عَلَى قَاتِلِهِ فَلاَ يَلْبَثُ إِلاَّ يَسِيراً حَتَّى يُعَجِّلَ اللَّهُ بِهِ إلى عَذَابِهِ الْأَلِيمِ وَ عِقَابِهِ الشَّدِيد"}}<ref>اثبات الوصیة، ص ۲۱۶ و بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۱۵.</ref>. | ||
'''[[غلبه]] بر [[عالمان]] دربار [[معتصم]]''': در ایام [[معتصم]] [[عباسی]] نیز مناظرهای بین [[امام جواد]] {{ع}} و [[فقها]] راجع به محل قطع دست سارق رخ داد و [[فقها]] [[معتقد]] بودند که دست سارق باید از مچ قطع شود و [[امام جواد]] فرمودند که دست دزد را باید از انگشتان قطع نمود زیرا بر اساس [[آیه]] [[قرآن]] که فرموده است که {{متن قرآن|أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ}} اعضای سبعه –یعنی همان هفت عضوی که در [[سجده]] [[نماز]] روی [[زمین]] قرار میگیرند –مال خداست. بنابراین [[کف]] دستها [[مال]] خداست و تنها انگشتان دست باید قطع شود<ref>ر.ک: روح المعانی، ج ۱۵، ص ۱۰۲.</ref>. | '''[[غلبه]] بر [[عالمان]] دربار [[معتصم]]''': در ایام [[معتصم]] [[عباسی]] نیز مناظرهای بین [[امام جواد]] {{ع}} و [[فقها]] راجع به محل قطع دست سارق رخ داد و [[فقها]] [[معتقد]] بودند که دست سارق باید از مچ قطع شود و [[امام جواد]] فرمودند که دست دزد را باید از انگشتان قطع نمود زیرا بر اساس [[آیه]] [[قرآن]] که فرموده است که {{متن قرآن|أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ}} اعضای سبعه –یعنی همان هفت عضوی که در [[سجده]] [[نماز]] روی [[زمین]] قرار میگیرند –مال خداست. بنابراین [[کف]] دستها [[مال]] خداست و تنها انگشتان دست باید قطع شود<ref>ر.ک: روح المعانی، ج ۱۵، ص ۱۰۲.</ref>. | ||
'''[[امام جواد]] در نگاه دیگران''': [[کمال الدین]] [[محمد]] بن [[طلحه]] [[شافعی]] (م ۶۵۲) درباره [[امام جواد]] مینویسد: {{عربی|" | '''[[امام جواد]] در نگاه دیگران''': [[کمال الدین]] [[محمد]] بن [[طلحه]] [[شافعی]] (م ۶۵۲) درباره [[امام جواد]] مینویسد: {{عربی|"وَ أَمَّا مَنَاقِبُهُ فَمَا اتَّسَعَتْ حَلَبَاتُ مَجَالِهَا وَ لَاَ امْتَدَّتْ أَوْقَاتُ آجَالِهَا بَلْ قَضَتْ عَلَيْهِ الأقتدار الإلهيَّةُ بِقِلَّةِ بَقَائِهِ فَمَا الدُّنْيَا بِحُكْمِهَا وَ اسْتَجَالَهَا فَقُلْ فِي الدُّنْيَا مَقَامَهُ و عَجَّلَ القُدُومَ عَلَيْهِ لِزِيَارَتِهِ حَمامَهُ فَلَم تَطُلْ بِهَا مُدَّتُهُ وَ لاَ امْتَدَّتْ فِيهَا أَيَّامُهُ غَيْرَ أَنَّ اللَّهَ عزَّ و عَلاَ خَصَّهُ بِمَنْقَبَةٍ مُتَأَلِّقَةٍ في مَطَالِعِ التَّعْظِيمِ بَارِقَةٌ أَنْوَارُهَا مُرْتَفِعَةٌ فِي مَعَارِجِ التَّفْضِيلِ قَيِّمَةُ أَقْدَارِهَا بَادِيَةً لِعُقُولِ أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ آيَةُ أَثَرِهَا وَ هِيَ وَ إِنْ كَانَتْ صَغِيرَةً فَدَلاَلَتُهَا كَبِيرَة"}}<ref>مطالب السئول، ص ۳۰۳.</ref>. | ||
[[ابن حجر]] هیتمی (م ۹۷۳) درباره [[امام جواد]] {{ع}} جریان برخورد زیرکانه آن [[حضرت]] در سن کودکی با مامون را [[نقل]] میکند: پس از [[شهادت امام رضا]] {{ع}}، روزی مأمون از یکی از کوچههای [[بغداد]] عبور میکرد و [[امام جواد]] که کودک ۹ ساله بود، [[ایستاده]] بود و دیگر بچهها بازی میکردند. همین که مأمون رسید غیر از [[امام جواد]] دیگر کودکان فرار کردند ولی او همچنان باقی بود مامون از او پرسید تو چرا فرار نکردی؟ و [[امام]] به سرعت جواب داد: راه تنگ نبود تا برای شما راه باز میکردم و جرمی مرتکب نشده بودم تا از شما میترسیدم و در [[حق]] شما نیز [[حسن ظن]] داشتم که به کسی که جرمی ندارد آسیبی نمیرسانید. مأمون از سخنان و صورت زیبای او خیلی خوشش آمد و از او پرسید: اسمت چیست و [[فرزند]] چه کسی هستی؟ [[امام]] جواب داد: من [[محمد]] بن [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} هستم. مأمون برای [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} از [[خداوند]] طلب [[مغفرت]] کرد و به راه خود ادامه داد. [[ابن حجر]] هیتمی بعد از بیان [[فضائل]] و [[کرامات]] و برخورد علمی [[امام جواد]] {{ع}} در دربار عباسیان، به وجد آمده است و مینویسد: در این گفته تأمل کن او دارای [[موقعیت]] عظیم در [[خاندان]] مکرمی است، که عضویت در آن [[توفیق]] خداوندی میخواهد. کسی که در این فرمایش [[امام]] تأمل کند به [[نسب]] خود مغرور نمیشود و به سوی [[خدا]] باز میگردد و آن چیزی را قبول میکند که پدرانش که [[امامان]] [[اهل بیت]] بودند قبول داشتند و به آنها در تلاشهای عظیمشان، [[زهد]]، [[عبادات]]، آراسته بودن به زیور [[علم]]، آراسته بودن به زیور [[اخلاق]] و [[کرامات]] [[آشکار]] [[اقتدا]] میکند. [[خداوند]] این صفات را به ما برگرداند و ما را در زمره [[دوستان]] این [[خاندان]] محشور نماید! آمین<ref>ر.ک: الصواعق، ج ۲، ص ۵۳۱. {{عربی|" | [[ابن حجر]] هیتمی (م ۹۷۳) درباره [[امام جواد]] {{ع}} جریان برخورد زیرکانه آن [[حضرت]] در سن کودکی با مامون را [[نقل]] میکند: پس از [[شهادت امام رضا]] {{ع}}، روزی مأمون از یکی از کوچههای [[بغداد]] عبور میکرد و [[امام جواد]] که کودک ۹ ساله بود، [[ایستاده]] بود و دیگر بچهها بازی میکردند. همین که مأمون رسید غیر از [[امام جواد]] دیگر کودکان فرار کردند ولی او همچنان باقی بود مامون از او پرسید تو چرا فرار نکردی؟ و [[امام]] به سرعت جواب داد: راه تنگ نبود تا برای شما راه باز میکردم و جرمی مرتکب نشده بودم تا از شما میترسیدم و در [[حق]] شما نیز [[حسن ظن]] داشتم که به کسی که جرمی ندارد آسیبی نمیرسانید. مأمون از سخنان و صورت زیبای او خیلی خوشش آمد و از او پرسید: اسمت چیست و [[فرزند]] چه کسی هستی؟ [[امام]] جواب داد: من [[محمد]] بن [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} هستم. مأمون برای [[علی بن موسی الرضا]] {{ع}} از [[خداوند]] طلب [[مغفرت]] کرد و به راه خود ادامه داد. [[ابن حجر]] هیتمی بعد از بیان [[فضائل]] و [[کرامات]] و برخورد علمی [[امام جواد]] {{ع}} در دربار عباسیان، به وجد آمده است و مینویسد: در این گفته تأمل کن او دارای [[موقعیت]] عظیم در [[خاندان]] مکرمی است، که عضویت در آن [[توفیق]] خداوندی میخواهد. کسی که در این فرمایش [[امام]] تأمل کند به [[نسب]] خود مغرور نمیشود و به سوی [[خدا]] باز میگردد و آن چیزی را قبول میکند که پدرانش که [[امامان]] [[اهل بیت]] بودند قبول داشتند و به آنها در تلاشهای عظیمشان، [[زهد]]، [[عبادات]]، آراسته بودن به زیور [[علم]]، آراسته بودن به زیور [[اخلاق]] و [[کرامات]] [[آشکار]] [[اقتدا]] میکند. [[خداوند]] این صفات را به ما برگرداند و ما را در زمره [[دوستان]] این [[خاندان]] محشور نماید! آمین<ref>ر.ک: الصواعق، ج ۲، ص ۵۳۱. {{عربی|"فَتَأَمَّلْ ذَلِكَ فَمَا أَعْظَمَ مَوْقِعَهُ مِمَّنْ وَفَّقَهُ اللَّهُ مِنْ أهل هَذَا الْبَيْتِ الْمُكَرَّمِ فَإِنَّ مَن يَتَأَمَّلُ ذَلِكَ مِنْهُمْ لَمْ يَغْتَرَّ بِنَسَبِهِ وَ رَجَعَ إِلَي اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَمَّا هُوَ عَلَيْهِ مِمَّا لَمْ يَكُنْ عَلَيْهِ الْمُتَقَدِّمُون الأَئِمَّةَ مِنْ آبائِهِ وَ اُقْتُدِيَ بِهِمْ فِي عِظَمِ مَآثِرِهِمْ وَ زُهْدِهِمْ وَ عِبَادَاتُهِمْ وَ تحليهمْ بِالْعُلُومِ السَّنِيَّةِ وَ الْأَحْوَالِ الْعُلِّيَّةُ وَ الْخَوَارِقِ الْجَلِيَّةِ أَعَادَ اَللَّهُ مِنْ بَرَكَتِهِمْ وَ حَشَرَنا فِي زُمْرَةِ مُحِبِّيهِمْ آمِينَ"}}.</ref>»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۷۷-۷۹.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |