نسخ قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - ':"' به ': "'
جز (جایگزینی متن - '{{عربی| {{متن قرآن' به '{{متن قرآن') |
جز (جایگزینی متن - ':"' به ': "') |
||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
===آیات مربوط به نسخ و انساء=== | ===آیات مربوط به نسخ و انساء=== | ||
{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍأَمْ تُرِيدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> ای مؤمنان! (به پیامبر) نگویید با ما مدارا کن ، بگویید: در کار ما بنگر، و سخن نیوش باشید و کافران عذابی دردناک خواهند داشت کافران از اهل کتاب و مشرکان، خوش ندارند که از پروردگارتان، خیری بر شما فرو فرستاده شود، ولی خداوند هر کس را بخواهد به بخشایش خود، ویژگی میدهد و خداوند، دارای بخشش سترگ است اگر آیهای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را میآوریم؛ آیا ندانستهای که خداوند بر هر کاری تواناست؟ آیا ندانستهای فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است و جز خداوند یار و یاوری ندارید؟ آیا بر آنید که از پیامبرتان درخواست کنید چنان که پیشتر از موسی در خواست شد؟ و آنکه کفر را جایگزین ایمان کند، بیشک راه میانه را گم کرده است بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۰۴ - ۱۰۹.</ref> | {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ لاَ تَقُولُواْ رَاعِنَا وَقُولُواْ انظُرْنَا وَاسْمَعُوا وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ مَّا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ وَلاَ الْمُشْرِكِينَ أَن يُنَزَّلَ عَلَيْكُم مِّنْ خَيْرٍ مِّن رَّبِّكُمْ وَاللَّهُ يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَن يَشَاء وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا لَكُم مِّن دُونِ اللَّهِ مِن وَلِيٍّ وَلاَ نَصِيرٍأَمْ تُرِيدُونَ أَن تَسْأَلُواْ رَسُولَكُمْ كَمَا سُئِلَ مُوسَى مِن قَبْلُ وَمَن يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ وَدَّ كَثِيرٌ مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُم مِّن بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّاراً حَسَدًا مِّنْ عِندِ أَنفُسِهِم مِّن بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُواْ وَاصْفَحُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}<ref> ای مؤمنان! (به پیامبر) نگویید با ما مدارا کن ، بگویید: در کار ما بنگر، و سخن نیوش باشید و کافران عذابی دردناک خواهند داشت کافران از اهل کتاب و مشرکان، خوش ندارند که از پروردگارتان، خیری بر شما فرو فرستاده شود، ولی خداوند هر کس را بخواهد به بخشایش خود، ویژگی میدهد و خداوند، دارای بخشش سترگ است اگر آیهای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را میآوریم؛ آیا ندانستهای که خداوند بر هر کاری تواناست؟ آیا ندانستهای فرمانفرمایی آسمانها و زمین از آن خداوند است و جز خداوند یار و یاوری ندارید؟ آیا بر آنید که از پیامبرتان درخواست کنید چنان که پیشتر از موسی در خواست شد؟ و آنکه کفر را جایگزین ایمان کند، بیشک راه میانه را گم کرده است بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره بقره، آیه: ۱۰۴ - ۱۰۹.</ref> | ||
*سیاق این آیات نشان میدهد که مراد از نسخ آیه، نسخ آیهای از آیات [[قرآن]] نیست، گرچه ممکن است اطلاق آیه، آن را نیز شامل شود. [[محمد خلیفه]] میگوید: محور موضوعی این آیات عصیان یهود نسبت به آموزههای الهی و سرپیچی ایشان از دستورات [[حضرت موسی]]{{ع}} است. آنها در باره [[قرآن]] میگویند:"چگونه است که خداوند رسالت جدیدی را بر فردی غیر از آنها فرستاده است، در حالی که پیشتر بر آنها پیامبری فرستاده بود و اگر این رسالت، همانند رسالت یهود باشد، در این صورت چیز زائدی است و اگر چیزی غیر از رسالت یهود باشد، امری غیرمنطقی است که بدان رضایت نمیدهیم". در آیه ۱۰۵ سوره بقره آمده است که خداوند هر فردی را بخواهد، برای رسالت انتخاب میکند و در آیه بعد، که مورد بحث ما است، بر این معنی تصریح شده است که شریعت پیامبر، که افضل و احسن شرایع است، جانشین شریعت [[حضرت موسی]]{{ع}} شده است. در ادامه آیه نیز بیان شده است كه خداوند، هر کاری را که بخواهد، میتواند انجام دهد و او دانا و حکیم است و این امری طبیعی است که شریعت یهود، که ویژه زمان، مکان و مردمی خاص بوده است، با شریعتی جدید که با مقتضیات و مصالح عصر جدید سازگار و به صفات جاودانگی و جهانشمولی متّصف است، نسخ شود و تعالیم شریعت قدیم به ورطه فراموشی و نسیان سپرده شود<ref>ر.ک: الإستشراق والقرآن العظیم، محمد خلیفه، ترجمۀ مروان عبد الصبور شاهین، با مقدمۀ عبد الصبور شاهین، قاهره، دار الإعتصام، ۱۹۹۴ م، ص ۱۶۷ ـ ۱۶۶.</ref> | *سیاق این آیات نشان میدهد که مراد از نسخ آیه، نسخ آیهای از آیات [[قرآن]] نیست، گرچه ممکن است اطلاق آیه، آن را نیز شامل شود. [[محمد خلیفه]] میگوید: محور موضوعی این آیات عصیان یهود نسبت به آموزههای الهی و سرپیچی ایشان از دستورات [[حضرت موسی]]{{ع}} است. آنها در باره [[قرآن]] میگویند: "چگونه است که خداوند رسالت جدیدی را بر فردی غیر از آنها فرستاده است، در حالی که پیشتر بر آنها پیامبری فرستاده بود و اگر این رسالت، همانند رسالت یهود باشد، در این صورت چیز زائدی است و اگر چیزی غیر از رسالت یهود باشد، امری غیرمنطقی است که بدان رضایت نمیدهیم". در آیه ۱۰۵ سوره بقره آمده است که خداوند هر فردی را بخواهد، برای رسالت انتخاب میکند و در آیه بعد، که مورد بحث ما است، بر این معنی تصریح شده است که شریعت پیامبر، که افضل و احسن شرایع است، جانشین شریعت [[حضرت موسی]]{{ع}} شده است. در ادامه آیه نیز بیان شده است كه خداوند، هر کاری را که بخواهد، میتواند انجام دهد و او دانا و حکیم است و این امری طبیعی است که شریعت یهود، که ویژه زمان، مکان و مردمی خاص بوده است، با شریعتی جدید که با مقتضیات و مصالح عصر جدید سازگار و به صفات جاودانگی و جهانشمولی متّصف است، نسخ شود و تعالیم شریعت قدیم به ورطه فراموشی و نسیان سپرده شود<ref>ر.ک: الإستشراق والقرآن العظیم، محمد خلیفه، ترجمۀ مروان عبد الصبور شاهین، با مقدمۀ عبد الصبور شاهین، قاهره، دار الإعتصام، ۱۹۹۴ م، ص ۱۶۷ ـ ۱۶۶.</ref> | ||
*[[علامه طباطبایی]] نیز معتقد است که مراد از {{متن قرآن|آيَةٍ}} در {{متن قرآن|مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ}} تنها آیات [[قرآن]] نیست، بلکه هر چیزی را که مفهوم آیه بر آن صدق کند، شامل میشود. او میگوید: این آیه با تعلیل ذیلش که میفرماید: "مگر نمیدانی که خدا بر هر چیز قادر است"، به ما میفهماند که مراد از نسخ، از بین بردن اثر آیت، از جهت آیت بودنش است؛ یعنی، از بین بردن علامت بودنش، با حفظ اصلش. پس با نسخ، اثر آن آیت از بین میرود، اما خود آن باقی است. و اما اینکه آیت بودن یک آیت به چیست؟ در جواب میگوییم: آیتها، و جهات آنها مختلف است، چون بخشی از [[قرآن]] آیتی است برای خدای سبحان، به اعتبار اینکه بشر از آوردن مثل آن عاجز است و بخشی دیگر، که احکام و تکالیف الهی را بیان میکند، آیات اویند، بدان جهت که در انسانها تقوا ایجاد و آنان را به خدا نزدیک میکند. و نیز موجودات خارجی آیات او هستند، بدان جهت که با هستی خود، وجود صانع خود را با خصوصیات وجودیشان حکایت میکنند. و نیز انبیای خدا و اولیائش آیات او هستند، بدان جهت که هم با زبان و هم با عمل خود، بشر را به سوی خدا دعوت میکنند و همچنین چیزهایی دیگر. از سوی دیگر بعضی از آیات در آیت بودن تنها یک جهت دارند؛ یعنی، از یک جهت نمایشگر و یادآورنده صانع خویشاند. بعضی از آیات دارای جهات بسیارند و چون چنین است، نسخ آیت نیز بر دو گونه است؛ یکی نسخ آن به همان یک جهتی که دارد و مثل اینکه به کلی آن را نابود کند، و یکی اینکه آیتی را که از چند جهت آیت است، از یک جهت نسخ کند و جهات دیگرش را به آیت بودن باقی بگذارد؛ مانند آیات قرآنی که هم از نظر بلاغت و هم از نظر حکم، آیت و معجزه است، آنگاه جهت حکمی آن را نسخ کند و جهت دیگرش همچنان آیت باشد. | *[[علامه طباطبایی]] نیز معتقد است که مراد از {{متن قرآن|آيَةٍ}} در {{متن قرآن|مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ}} تنها آیات [[قرآن]] نیست، بلکه هر چیزی را که مفهوم آیه بر آن صدق کند، شامل میشود. او میگوید: این آیه با تعلیل ذیلش که میفرماید: "مگر نمیدانی که خدا بر هر چیز قادر است"، به ما میفهماند که مراد از نسخ، از بین بردن اثر آیت، از جهت آیت بودنش است؛ یعنی، از بین بردن علامت بودنش، با حفظ اصلش. پس با نسخ، اثر آن آیت از بین میرود، اما خود آن باقی است. و اما اینکه آیت بودن یک آیت به چیست؟ در جواب میگوییم: آیتها، و جهات آنها مختلف است، چون بخشی از [[قرآن]] آیتی است برای خدای سبحان، به اعتبار اینکه بشر از آوردن مثل آن عاجز است و بخشی دیگر، که احکام و تکالیف الهی را بیان میکند، آیات اویند، بدان جهت که در انسانها تقوا ایجاد و آنان را به خدا نزدیک میکند. و نیز موجودات خارجی آیات او هستند، بدان جهت که با هستی خود، وجود صانع خود را با خصوصیات وجودیشان حکایت میکنند. و نیز انبیای خدا و اولیائش آیات او هستند، بدان جهت که هم با زبان و هم با عمل خود، بشر را به سوی خدا دعوت میکنند و همچنین چیزهایی دیگر. از سوی دیگر بعضی از آیات در آیت بودن تنها یک جهت دارند؛ یعنی، از یک جهت نمایشگر و یادآورنده صانع خویشاند. بعضی از آیات دارای جهات بسیارند و چون چنین است، نسخ آیت نیز بر دو گونه است؛ یکی نسخ آن به همان یک جهتی که دارد و مثل اینکه به کلی آن را نابود کند، و یکی اینکه آیتی را که از چند جهت آیت است، از یک جهت نسخ کند و جهات دیگرش را به آیت بودن باقی بگذارد؛ مانند آیات قرآنی که هم از نظر بلاغت و هم از نظر حکم، آیت و معجزه است، آنگاه جهت حکمی آن را نسخ کند و جهت دیگرش همچنان آیت باشد. | ||
*ایشان در ادامه مواردی را به عنوان مدلولهای این آیات به شرح زیر بر میشمارد: از این آیه پنج نکته را میتوان استنباط کرد: | *ایشان در ادامه مواردی را به عنوان مدلولهای این آیات به شرح زیر بر میشمارد: از این آیه پنج نکته را میتوان استنباط کرد: | ||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
==جایگاه مبحث نسخ در روایات== | ==جایگاه مبحث نسخ در روایات== | ||
*اصطلاح نسخ و موضوع ناسخ و منسوخ در روایات و آثار رسیده از فریقین به طور مکرر به کار رفته است. در اینجا مهمترین نکاتی را که در این دسته از روایات مورد اشاره قرار گرفته است، به شرح زیر گزارش میکنیم: | *اصطلاح نسخ و موضوع ناسخ و منسوخ در روایات و آثار رسیده از فریقین به طور مکرر به کار رفته است. در اینجا مهمترین نکاتی را که در این دسته از روایات مورد اشاره قرار گرفته است، به شرح زیر گزارش میکنیم: | ||
#در روایات رسیده از معصومان{{عم}}، اصل وجود ناسخ و منسوخ در [[قرآن]] پذیرفته شده است. [[امام علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] میفرماید:"این کتاب، کتاب پروردگار شما است، کتابی که میان حلال و حرام، واجبات و مستحبات، ناسخ و منسوخ، رخصتها و عزیمتها، خاص و عام، عبرتها و مثلها، مطلق و مقید و محکم و متشابه آن، مرزی روشن است. آیات مجمل آن تفسیر و پیچیدگیهایش تبیین شده است"<ref>{{عربی|" كِتَابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُتَسَابِقَهُ مُفَسِّراً جُمَلَهُ مُجْمَلَهُ وَ مُبَيِّناً غَوَامِضَه"}}؛ نهج البلاغه، سید رضی، خطبۀ اول.</ref>. و نیز فرمودند:"بیتردید آنچه که مردم امروز در دست دارند، آمیزهای است از حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عام و خاص و محکم و متشابه"<ref>{{عربی|" إِنَ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ خَاصّاً وَ عَامّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً "}}؛ سید رضی، نهج البلاغه، خطبۀ ۲۱۰؛ اصول کافی، کلینی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۶۳ ﻫ. ش، ج ۱، ص ۶۲.</ref> و نیز فرمودند:{{عربی|" لَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْ آيَةٍ آيَةٍ لَأَخْبَرْتُكُمْ بِوَقْتِ نُزُولِهَا وَ فِي مَنْ نَزَلَتْ وَ أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاسِخِهَا مِنْ مَنْسُوخِهَا وَ خَاصِّهَا مِنْ عَامِّهَا وَ مُحْكَمِهَا مِنْ مُتَشَابِهِهَا وَ مَكِّيِّهَا مِنْ مَدَنِيِّهَا "}}<ref>الإرشاد، شیخ مفید، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ ﻫ، ج ۱، ص ۳۵.</ref> | #در روایات رسیده از معصومان{{عم}}، اصل وجود ناسخ و منسوخ در [[قرآن]] پذیرفته شده است. [[امام علی]]{{ع}} در [[نهج البلاغه]] میفرماید: "این کتاب، کتاب پروردگار شما است، کتابی که میان حلال و حرام، واجبات و مستحبات، ناسخ و منسوخ، رخصتها و عزیمتها، خاص و عام، عبرتها و مثلها، مطلق و مقید و محکم و متشابه آن، مرزی روشن است. آیات مجمل آن تفسیر و پیچیدگیهایش تبیین شده است"<ref>{{عربی|" كِتَابَ رَبِّكُمْ فِيكُمْ مُبَيِّناً حَلَالَهُ وَ حَرَامَهُ وَ فَرَائِضَهُ وَ فَضَائِلَهُ وَ نَاسِخَهُ وَ مَنْسُوخَهُ وَ رُخَصَهُ وَ عَزَائِمَهُ وَ خَاصَّهُ وَ عَامَّهُ وَ عِبَرَهُ وَ أَمْثَالَهُ وَ مُرْسَلَهُ وَ مَحْدُودَهُ وَ مُحْكَمَهُ وَ مُتَشَابِهَهُ مُتَسَابِقَهُ مُفَسِّراً جُمَلَهُ مُجْمَلَهُ وَ مُبَيِّناً غَوَامِضَه"}}؛ نهج البلاغه، سید رضی، خطبۀ اول.</ref>. و نیز فرمودند: "بیتردید آنچه که مردم امروز در دست دارند، آمیزهای است از حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عام و خاص و محکم و متشابه"<ref>{{عربی|" إِنَ فِي أَيْدِي النَّاسِ حَقّاً وَ بَاطِلًا وَ صِدْقاً وَ كَذِباً وَ نَاسِخاً وَ مَنْسُوخاً وَ خَاصّاً وَ عَامّاً وَ مُحْكَماً وَ مُتَشَابِهاً "}}؛ سید رضی، نهج البلاغه، خطبۀ ۲۱۰؛ اصول کافی، کلینی، تهران، دار الکتب الإسلامیه، ۱۳۶۳ ﻫ. ش، ج ۱، ص ۶۲.</ref> و نیز فرمودند:{{عربی|" لَوْ سَأَلْتُمُونِي عَنْ آيَةٍ آيَةٍ لَأَخْبَرْتُكُمْ بِوَقْتِ نُزُولِهَا وَ فِي مَنْ نَزَلَتْ وَ أَنْبَأْتُكُمْ بِنَاسِخِهَا مِنْ مَنْسُوخِهَا وَ خَاصِّهَا مِنْ عَامِّهَا وَ مُحْكَمِهَا مِنْ مُتَشَابِهِهَا وَ مَكِّيِّهَا مِنْ مَدَنِيِّهَا "}}<ref>الإرشاد، شیخ مفید، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ ﻫ، ج ۱، ص ۳۵.</ref> | ||
#در روایات، بر اهمیت و نقش علم ناسخ و منسوخ در تفسیر [[قرآن]] و به ویژه در استنباط احکام فقهی از [[قرآن]] تأکید شده است. از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل شده است که فرمود:{{عربی|" مَنْ عَمِلَ بِالْمَقَايِيسِ فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَكَ وَ مَنْ أَفْتَى النَّاسَ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ النَّاسِخَ وَ الْمَنْسُوخَ وَ الْمُحْكَمَ وَ الْمُتَشَابِهَ فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَك"}}<ref>اصول کافی، کلینی، ج ۱، ص ۴۳؛ الأمالی، شیخ صدوق، قم، مؤسسة البعثه، ۱۴۱۷ ﻫ، ص ۵۰۷؛ مستدرک الوسایل، نوری، قم، مؤسسۀ آل البیت، ۱۴۰۸ ﻫ، ج ۱۷، ص ۲۵۷؛ عوالی اللئالی، ابن أبی جمهور الأحسائی، تحقیق حاج آقا مجتبی العراقی، قم، سید الشهداء، ۱۴۰۵ ﻫ، ج ۴، ص ۷۵.</ref>. [[ابو عبد الرحمان سلمی]] گوید که [[حضرت علی]]{{ع}} با یکی از قاضیان کوفه رو به رو شد، از او پرسید: آیا آیات ناسخ را از آیات منسوخ باز میشناسی؟ آن قاضی گفت: نه!. آنگاه حضرت فرمود: در این صورت هم خود را نابود کردهای و هم دیگران را نابود ساختهای<ref>وسایل الشیعه، حرّ عاملی، قم، مؤسسۀ آل البیت، ۱۴۱۴ ﻫ، ج ۲۷، ص ۲۰۲؛ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج ۲، ص ۱۲۱؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبة العلمیة الإسلامیه، بیتا، ج ۱، ص ۱۲؛ نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۹.</ref>. نظیر همین در برخورد آن حضرت با یک موعظهگر نیز گزارش شده است<ref>ر.ک: قتادة بن دعامة السدوسی، الناسخ و المنسوخ، تحقیق حاتم صالح ضامن، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۰۹ ﻫ، مقدمۀ محقق، ص ۹ ـ ۸. الناسخ و المنسوخ، به نقل از ابن سلامه، ص ۴.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} به [[ابو حنیفه]] فرمود:تو فقیه مردم عراق هستی؟ گفت: آری. فرمود: در فقاهت خود از کدام منبع بهره میگیری؟ گفت: از [[قرآن]] و سنت [[پیامبر]]{{صل}}. فرمود: آیا از کتاب خدا به درستی شناخت داری؟ و آیا ناسخ را به طور کامل از منسوخ جدا میسازی؟ گفت: آری. فرمود: ادعای دانش بزرگی کردی"<ref>علل الشرایع، شیخ صدوق، نجف، منشورات المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ ﻫ، ص ۹۰ ـ ۸۹؛ التفسیر الصافی، فیض کاشانی، قم، مؤسسة الهادی، ۱۴۱۶، مقدمۀ دوم، ج ۱، ص ۲۲.</ref> | #در روایات، بر اهمیت و نقش علم ناسخ و منسوخ در تفسیر [[قرآن]] و به ویژه در استنباط احکام فقهی از [[قرآن]] تأکید شده است. از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نقل شده است که فرمود:{{عربی|" مَنْ عَمِلَ بِالْمَقَايِيسِ فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَكَ وَ مَنْ أَفْتَى النَّاسَ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ النَّاسِخَ وَ الْمَنْسُوخَ وَ الْمُحْكَمَ وَ الْمُتَشَابِهَ فَقَدْ هَلَكَ وَ أَهْلَك"}}<ref>اصول کافی، کلینی، ج ۱، ص ۴۳؛ الأمالی، شیخ صدوق، قم، مؤسسة البعثه، ۱۴۱۷ ﻫ، ص ۵۰۷؛ مستدرک الوسایل، نوری، قم، مؤسسۀ آل البیت، ۱۴۰۸ ﻫ، ج ۱۷، ص ۲۵۷؛ عوالی اللئالی، ابن أبی جمهور الأحسائی، تحقیق حاج آقا مجتبی العراقی، قم، سید الشهداء، ۱۴۰۵ ﻫ، ج ۴، ص ۷۵.</ref>. [[ابو عبد الرحمان سلمی]] گوید که [[حضرت علی]]{{ع}} با یکی از قاضیان کوفه رو به رو شد، از او پرسید: آیا آیات ناسخ را از آیات منسوخ باز میشناسی؟ آن قاضی گفت: نه!. آنگاه حضرت فرمود: در این صورت هم خود را نابود کردهای و هم دیگران را نابود ساختهای<ref>وسایل الشیعه، حرّ عاملی، قم، مؤسسۀ آل البیت، ۱۴۱۴ ﻫ، ج ۲۷، ص ۲۰۲؛ بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، مؤسسة الوفاء، ج ۲، ص ۱۲۱؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، تحقیق سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، مکتبة العلمیة الإسلامیه، بیتا، ج ۱، ص ۱۲؛ نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۹.</ref>. نظیر همین در برخورد آن حضرت با یک موعظهگر نیز گزارش شده است<ref>ر.ک: قتادة بن دعامة السدوسی، الناسخ و المنسوخ، تحقیق حاتم صالح ضامن، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۰۹ ﻫ، مقدمۀ محقق، ص ۹ ـ ۸. الناسخ و المنسوخ، به نقل از ابن سلامه، ص ۴.</ref>. [[امام صادق]]{{ع}} به [[ابو حنیفه]] فرمود:تو فقیه مردم عراق هستی؟ گفت: آری. فرمود: در فقاهت خود از کدام منبع بهره میگیری؟ گفت: از [[قرآن]] و سنت [[پیامبر]]{{صل}}. فرمود: آیا از کتاب خدا به درستی شناخت داری؟ و آیا ناسخ را به طور کامل از منسوخ جدا میسازی؟ گفت: آری. فرمود: ادعای دانش بزرگی کردی"<ref>علل الشرایع، شیخ صدوق، نجف، منشورات المکتبة الحیدریه، ۱۳۸۵ ﻫ، ص ۹۰ ـ ۸۹؛ التفسیر الصافی، فیض کاشانی، قم، مؤسسة الهادی، ۱۴۱۶، مقدمۀ دوم، ج ۱، ص ۲۲.</ref> | ||
#در روایات [[اهل بیت]]{{عم}} نسخ در معنایی فراتر از نسخ احکام شرعی به کار رفته است و حتی [[بداء]] نیز یکی از اقسام نسخ معرفی شده است<ref>تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، ذیل آیۀ "یمْحُو اللّهُ مَا یشَاء وَیثْبِتُ"؛ المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، ج ۱، ص ۳۸۵.</ref>. در بعضی از روایات به نسخ آیاتی از [[قرآن]] با آیاتی دیگر تصریح شده است، در حالی که آن آیات، به احکام شرعی مربوط نیست<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، ج ۱، ص ۳۸۵.</ref>. در عین حال برخی از تعاریف، به نسخ در احکام ناظر است. [[مسعدة بن صدقه]] از [[امام صادق]]{{ع}} روایت کرده است که آن حضرت در تعریف ناسخ و منسوخ فرمود:"ناسخ آن حکمی است که ثابت و استوار است و به آن عمل میشود و منسوخ آن حکمی است که زمانی بدان عمل میشده است"<ref>{{عربی|" النَّاسِخُ الثَّابِتُ الْمَعْمُولُ بِهِ وَ الْمَنْسُوخُ مَا كَانَ يُعْمَلُ بِهِ "}}؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، ج ۱، ص ۱۲ ـ ۱۱؛ التفسیر الصافی، فیض کاشانی، ص ۳۰ ـ ۲۹؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۳۸۳.</ref> برخی از محققان معتقدند که مقصود از ناسخ و منسوخ در روایات [[اهل بیت]] مفهوم عام آن است که تخصیص عموم و تقیید اطلاق را نیز شامل میشود؛ بدین معنا که به هر حکم لاحقی که با حکم سابق متفاوت باشد، ناسخ میگویند، خواه به کلی حکم سابق را برداشته باشد، یا دایره شمول آن را محدودتر کرده باشد<ref> ر.ک: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص ۱۸۲.</ref> | #در روایات [[اهل بیت]]{{عم}} نسخ در معنایی فراتر از نسخ احکام شرعی به کار رفته است و حتی [[بداء]] نیز یکی از اقسام نسخ معرفی شده است<ref>تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، ذیل آیۀ "یمْحُو اللّهُ مَا یشَاء وَیثْبِتُ"؛ المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، ج ۱، ص ۳۸۵.</ref>. در بعضی از روایات به نسخ آیاتی از [[قرآن]] با آیاتی دیگر تصریح شده است، در حالی که آن آیات، به احکام شرعی مربوط نیست<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، محمد حسین طباطبایی، ج ۱، ص ۳۸۵.</ref>. در عین حال برخی از تعاریف، به نسخ در احکام ناظر است. [[مسعدة بن صدقه]] از [[امام صادق]]{{ع}} روایت کرده است که آن حضرت در تعریف ناسخ و منسوخ فرمود: "ناسخ آن حکمی است که ثابت و استوار است و به آن عمل میشود و منسوخ آن حکمی است که زمانی بدان عمل میشده است"<ref>{{عربی|" النَّاسِخُ الثَّابِتُ الْمَعْمُولُ بِهِ وَ الْمَنْسُوخُ مَا كَانَ يُعْمَلُ بِهِ "}}؛ تفسیر العیاشی، محمد بن مسعود عیاش، ج ۱، ص ۱۲ ـ ۱۱؛ التفسیر الصافی، فیض کاشانی، ص ۳۰ ـ ۲۹؛ محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج ۸۹، ص ۳۸۳.</ref> برخی از محققان معتقدند که مقصود از ناسخ و منسوخ در روایات [[اهل بیت]] مفهوم عام آن است که تخصیص عموم و تقیید اطلاق را نیز شامل میشود؛ بدین معنا که به هر حکم لاحقی که با حکم سابق متفاوت باشد، ناسخ میگویند، خواه به کلی حکم سابق را برداشته باشد، یا دایره شمول آن را محدودتر کرده باشد<ref> ر.ک: علوم قرآنی، محمد هادی معرفت، ص ۱۸۲.</ref> | ||
#در برخی از روایات تصریح شده است که در احادیث [[پیامبر]]{{صل}} نیز ناسخ و منسوخ وجود دارد. در کلامی از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} آمده است:"سه دیگر راوی، مردی است که از [[رسول خدا]]{{صل}}، که درود خدا بر او و بر خاندانش باد، شنیده است که به چیزی فرمان داده است و از نهی آن در زمانی دیگر، آگاهی نیافته است، یا نهی حضرتش را شنیده است، اما از فرمان بعدی ناآگاه است. باری، منسوخ را به خاطر سپرده، اما ناسخ را از یاد برده است، که اگر منسوخ بودنش را میدانست، بی گمان آن را وا مینهاد. چنان که اگر مسلمانان به هنگام شنیدن حدیث او، از منسوخ بودنش آگاهی داشتند، رهایش میکردند. و چهارمین و آخرین، مردی است که بر خدا و رسولش دروغ نمیبندد، از ترس خدا و به حرمت [[رسول خدا]]، که درود خدا بر او و بر خاندانش باد، دروغ را دشمن میدارد و به ورطه پندار نیز نیفتاده است، بلکه آنچه را که شنیده، به همان صورت به خاطر سپرده است و شنیده خود را بیهیچ فزونی و کاستی باز میگوید، حکم ناسخ را حفظ کرده است و به کار میبندد، منسوخ را دانسته است و از آن میپرهیزد {{عربی|" وَ رَجُلٌ ثَالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} شَيْئاً يَأْمُرُ بِهِ ثُمَّ إِنَّهُ نَهَى عَنْهُ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ أَوْ سَمِعَهُ يَنْهَى عَنْ شَيْءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فَحَفِظَ الْمَنْسُوخَ وَ لَمْ يَحْفَظِ النَّاسِخَ فَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ وَ آخَرُ رَابِعٌ لَمْ يَكْذِبْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى رَسُولِهِ مُبْغِضٌ لِلْكَذِبِ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ وَ تَعْظِيماً لِرَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ لَمْ يَهِمْ بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ فَجَاءَ بِهِ عَلَى مَا سَمِعَهُ لَمْ يَزِدْ فِيهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ فَهُوَ حَفِظَ النَّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ وَ حَفِظَ الْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْه"}}؛ <ref>نهج البلاغه، سید رضی، ص ۲۱۰؛ کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۶۳؛ الخصال، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۳ ﻫ، ص ۲۵۶.</ref> | #در برخی از روایات تصریح شده است که در احادیث [[پیامبر]]{{صل}} نیز ناسخ و منسوخ وجود دارد. در کلامی از [[امیر المؤمنین]]{{ع}} آمده است: "سه دیگر راوی، مردی است که از [[رسول خدا]]{{صل}}، که درود خدا بر او و بر خاندانش باد، شنیده است که به چیزی فرمان داده است و از نهی آن در زمانی دیگر، آگاهی نیافته است، یا نهی حضرتش را شنیده است، اما از فرمان بعدی ناآگاه است. باری، منسوخ را به خاطر سپرده، اما ناسخ را از یاد برده است، که اگر منسوخ بودنش را میدانست، بی گمان آن را وا مینهاد. چنان که اگر مسلمانان به هنگام شنیدن حدیث او، از منسوخ بودنش آگاهی داشتند، رهایش میکردند. و چهارمین و آخرین، مردی است که بر خدا و رسولش دروغ نمیبندد، از ترس خدا و به حرمت [[رسول خدا]]، که درود خدا بر او و بر خاندانش باد، دروغ را دشمن میدارد و به ورطه پندار نیز نیفتاده است، بلکه آنچه را که شنیده، به همان صورت به خاطر سپرده است و شنیده خود را بیهیچ فزونی و کاستی باز میگوید، حکم ناسخ را حفظ کرده است و به کار میبندد، منسوخ را دانسته است و از آن میپرهیزد {{عربی|" وَ رَجُلٌ ثَالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ {{صل}} شَيْئاً يَأْمُرُ بِهِ ثُمَّ إِنَّهُ نَهَى عَنْهُ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ أَوْ سَمِعَهُ يَنْهَى عَنْ شَيْءٍ ثُمَّ أَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ فَحَفِظَ الْمَنْسُوخَ وَ لَمْ يَحْفَظِ النَّاسِخَ فَلَوْ عَلِمَ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ أَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ وَ آخَرُ رَابِعٌ لَمْ يَكْذِبْ عَلَى اللَّهِ وَ لَا عَلَى رَسُولِهِ مُبْغِضٌ لِلْكَذِبِ خَوْفاً مِنَ اللَّهِ وَ تَعْظِيماً لِرَسُولِ اللَّهِ {{صل}} وَ لَمْ يَهِمْ بَلْ حَفِظَ مَا سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ فَجَاءَ بِهِ عَلَى مَا سَمِعَهُ لَمْ يَزِدْ فِيهِ وَ لَمْ يَنْقُصْ مِنْهُ فَهُوَ حَفِظَ النَّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ وَ حَفِظَ الْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْه"}}؛ <ref>نهج البلاغه، سید رضی، ص ۲۱۰؛ کلینی، اصول کافی، ج ۱، ص ۶۳؛ الخصال، شیخ صدوق، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۴۰۳ ﻫ، ص ۲۵۶.</ref> | ||
#در برخی از روایات تصریح شده است که حدیث نمیتواند ناسخ [[قرآن]] باشد<ref>ر.ک: نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۶.</ref> | #در برخی از روایات تصریح شده است که حدیث نمیتواند ناسخ [[قرآن]] باشد<ref>ر.ک: نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۶.</ref> | ||
با این حال، از برخی روایات شیعه نیز استفاده میشود که هم کتاب میتواند ناسخ سنت باشد و هم سنت میتواند ناسخ کتاب باشد؛ برای نمونه، در [[نهج البلاغه]] آمده است:"این کتاب، کتاب پروردگار شما است، کتابی که در آن بر بایستگی پارهای قوانین تأکید شده، اما در سنت به روشنی نسخ شده است، همچنان که در مواردی دیگر، پایبندی به آن در سنت مورد تأکید قرار گرفته و [[قرآن]]، وا نهادنش را رخصت داده است"<ref>{{عربی|" كِتَابِ رَبِّكُمْ ... بَيْنَ مُثْبَتٍ فِي الْكِتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِي الْكِتَابِ تَرْكُهُ "}}؛ نهج البلاغه، سید رضی، خطبۀ اول.</ref> | با این حال، از برخی روایات شیعه نیز استفاده میشود که هم کتاب میتواند ناسخ سنت باشد و هم سنت میتواند ناسخ کتاب باشد؛ برای نمونه، در [[نهج البلاغه]] آمده است: "این کتاب، کتاب پروردگار شما است، کتابی که در آن بر بایستگی پارهای قوانین تأکید شده، اما در سنت به روشنی نسخ شده است، همچنان که در مواردی دیگر، پایبندی به آن در سنت مورد تأکید قرار گرفته و [[قرآن]]، وا نهادنش را رخصت داده است"<ref>{{عربی|" كِتَابِ رَبِّكُمْ ... بَيْنَ مُثْبَتٍ فِي الْكِتَابِ فَرْضُهُ وَ مَعْلُومٍ فِي السُّنَّةِ نَسْخُهُ وَ وَاجِبٍ فِي السُّنَّةِ أَخْذُهُ وَ مُرَخَّصٍ فِي الْكِتَابِ تَرْكُهُ "}}؛ نهج البلاغه، سید رضی، خطبۀ اول.</ref> | ||
#دانشمندان حدیث، به ویژه عالمان [[اهل سنت]]، در بسیاری از مواضع کتب شرح حدیث یادآور شدهاند که احکامی از اسلام در آغاز معمول بوده و سپس نسخ شده است<ref>ر.ک: غریب الحدیث، ابن قتیبه، قم، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ ﻫ، ج ۱، ص ۱۴(باب تیمّم)؛ النهایة فی غریب الأثر، ابن اثیر، قم، مؤسسۀ اسماعیلیان، ج ۲، ص ۹۶ (مادۀ دب)؛ همان، ص ۴۷۴ (مادۀ شط)؛ همان، ج ۳، ص ۱۷۸ (مادۀ عت).</ref> | #دانشمندان حدیث، به ویژه عالمان [[اهل سنت]]، در بسیاری از مواضع کتب شرح حدیث یادآور شدهاند که احکامی از اسلام در آغاز معمول بوده و سپس نسخ شده است<ref>ر.ک: غریب الحدیث، ابن قتیبه، قم، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۸ ﻫ، ج ۱، ص ۱۴(باب تیمّم)؛ النهایة فی غریب الأثر، ابن اثیر، قم، مؤسسۀ اسماعیلیان، ج ۲، ص ۹۶ (مادۀ دب)؛ همان، ص ۴۷۴ (مادۀ شط)؛ همان، ج ۳، ص ۱۷۸ (مادۀ عت).</ref> | ||
#در برخی از احادیث منسوب به صحابه، نسخ تلاوت و یا به تعبیر دیگر رسم و خط نیز ادعا شده است <ref>ر.ک: نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۳۸ ـ ۳۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۰۴ - ۲۰۷.</ref>. | #در برخی از احادیث منسوب به صحابه، نسخ تلاوت و یا به تعبیر دیگر رسم و خط نیز ادعا شده است <ref>ر.ک: نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۳۸ ـ ۳۳.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۰۴ - ۲۰۷.</ref>. | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
*در این نوع نسخ با وجود آنکه حکم آیهای از [[قرآن]] لغو و حکم دیگری جانشین آن میشود، اما متن آیه به عنوان بخشی از [[قرآن]] باقی میماند و همچنان تلاوت میشود. همه کسانی که اصل وقوع نسخ در [[قرآن]] را پذیرفتهاند این نوع از نسخ را قبول کردهاند. این نوع از نسخ به چند صورت فرض میشود: | *در این نوع نسخ با وجود آنکه حکم آیهای از [[قرآن]] لغو و حکم دیگری جانشین آن میشود، اما متن آیه به عنوان بخشی از [[قرآن]] باقی میماند و همچنان تلاوت میشود. همه کسانی که اصل وقوع نسخ در [[قرآن]] را پذیرفتهاند این نوع از نسخ را قبول کردهاند. این نوع از نسخ به چند صورت فرض میشود: | ||
#'''نسخ [[قرآن]] به [[قرآن]]: ''' نسخ [[قرآن]] به [[قرآن]] این است که آیهای از [[قرآن]] حکمی را بیان کند و مدتی هم به آن حکم عمل شود و بعدها با نزول آیه دیگری حکم پیشین لغو شود. گرچه برخی از دانشمندان اسلامی وقوع این نوع نسخ در [[قرآن]] را نیز انکار کردهاند، اما به باور بیشتر قریب به اتفاق دانشمندان اسلامی و مفسران [[قرآن کریم]] این نوع نسخ در [[قرآن]] وجود دارد و روایات مربوط به ناسخ و منسوخ در [[قرآن]] به این نوع نسخ ناظر است. | #'''نسخ [[قرآن]] به [[قرآن]]: ''' نسخ [[قرآن]] به [[قرآن]] این است که آیهای از [[قرآن]] حکمی را بیان کند و مدتی هم به آن حکم عمل شود و بعدها با نزول آیه دیگری حکم پیشین لغو شود. گرچه برخی از دانشمندان اسلامی وقوع این نوع نسخ در [[قرآن]] را نیز انکار کردهاند، اما به باور بیشتر قریب به اتفاق دانشمندان اسلامی و مفسران [[قرآن کریم]] این نوع نسخ در [[قرآن]] وجود دارد و روایات مربوط به ناسخ و منسوخ در [[قرآن]] به این نوع نسخ ناظر است. | ||
#'''نسخ [[قرآن]] به سنت:''' در مورد نسخ [[قرآن]] با سنت اختلاف نظر وجود دارد. بعضی گفتهاند تنها خود [[قرآن]] میتواند ناسخ آیات [[قرآن]] باشد؛ زیرا خدای تعالی فرموده است: {{متن قرآن|مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}؛ اگر آیهای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را میآوریم؛ آیا ندانستهای که خداوند بر هر کاری تواناست؟؛ سوره بقره، آیه:۱۰۶.</ref>. خداوند تصریح فرموده است که با نسخ آیات، مانند آنها و یا بهتر از آنها را میآوریم و تنها آیات قرآناند که مانند آیات منسوخ و یا بهتر از آنها هستند. [[ابن جوزی]] میگوید:"طریقی که ناسخ از آن طریق رسیده است، باید از طریقی که منسوخ از آن رسیده است، اقوی یا حداقل مانند آن باشد" <ref>نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۴.</ref>. بنا بر این، خبر واحد نمیتواند ناسخ قرآن باشد؛ چرا که طریق آن ظنّی است در حالی که قرآن قطعی الصدور است<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۷.</ref>. [[ابن حنبل]] و [[شافعی]] به طور کلی با نسخ کتاب با سنت مخالف هستند<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۶.</ref>. [[ابن حنبل]] در تبیین دیدگاه خود گفته است که نقش سنت، تفسیر و تبیین کتاب است و از این رو، نمیتواند ناسخ آن باشد<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۶.</ref> از دیدگاه شافعی و ثوری حتی خبر متواتر هم نمیتواند ناسخ قرآن باشد؛ چون سنت مثل [[قرآن]] نیست و [[قرآن]] نیز میگوید ناسخ باید مانند و یا بهتر از منسوخ باشد<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۶ ـ ۲۵؛ و نیز ر.ک: التبیان لرفع غموض النسخ فی القرآن، مصطفی ابراهیم الزلمی، اربیل، مکتب التفسیر للطباعة و النشر، ۲۰۰۰ م، ص ۸۸.</ref>. از [[رسول اکرم]]{{صل}} نیز نقل شده است که فرمود: "سخن من [[قرآن]] را نسخ نمیکند، بلکه ممکن است بعضی از آن بعضی دیگر را نسخ کند"<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۶.</ref>.بعضی دیگر گفتهاند که سنت [[پیامبر]] نیز میتواند ناسخ قرآن باشد؛ زیرا سنت [[پیامبر]] نیز در حقیقت، [[وحی]] و از جانب خدا است. خدای تعالی فرموده است: {{متن قرآن| وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى }} <ref> و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید.آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود؛ سوره نجم، آیه: ۳ - ۴.</ref>. [[ابو حنیفه]] و مالک، نسخ [[قرآن]] با سنت متواتر را قبول دارند<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۵.</ref>. آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]] معتقد است که اگر حکمی که به وسیله [[قرآن]] ثابت شده است، با سنت قطعی و حدیثهای متواتر یا با اجماع قطعی، که از عقیده معصوم کاشف باشد، نسخ شود، این نوع نسخ از لحاظ عقلی و نقلی اشکالی ندارد و اگر در موردی چنین نسخی ثابت شود، باید از آن پیروی نمود و اگر سنت متواتر یا اجماعی محقق نباشد، در این صورت نسخ، پذیرفتنی نخواهد بود؛ زیرا نسخ با خبر واحد ثابت نمیشود<ref> البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص ۲۸۶.</ref>. | #'''نسخ [[قرآن]] به سنت:''' در مورد نسخ [[قرآن]] با سنت اختلاف نظر وجود دارد. بعضی گفتهاند تنها خود [[قرآن]] میتواند ناسخ آیات [[قرآن]] باشد؛ زیرا خدای تعالی فرموده است: {{متن قرآن|مَا نَنسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَيْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}؛ اگر آیهای را نسخ کنیم یا (حکم) آن را واپس افکنیم به از آن یا همگون آن را میآوریم؛ آیا ندانستهای که خداوند بر هر کاری تواناست؟؛ سوره بقره، آیه:۱۰۶.</ref>. خداوند تصریح فرموده است که با نسخ آیات، مانند آنها و یا بهتر از آنها را میآوریم و تنها آیات قرآناند که مانند آیات منسوخ و یا بهتر از آنها هستند. [[ابن جوزی]] میگوید: "طریقی که ناسخ از آن طریق رسیده است، باید از طریقی که منسوخ از آن رسیده است، اقوی یا حداقل مانند آن باشد" <ref>نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۴.</ref>. بنا بر این، خبر واحد نمیتواند ناسخ قرآن باشد؛ چرا که طریق آن ظنّی است در حالی که قرآن قطعی الصدور است<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۷.</ref>. [[ابن حنبل]] و [[شافعی]] به طور کلی با نسخ کتاب با سنت مخالف هستند<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۶.</ref>. [[ابن حنبل]] در تبیین دیدگاه خود گفته است که نقش سنت، تفسیر و تبیین کتاب است و از این رو، نمیتواند ناسخ آن باشد<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۶.</ref> از دیدگاه شافعی و ثوری حتی خبر متواتر هم نمیتواند ناسخ قرآن باشد؛ چون سنت مثل [[قرآن]] نیست و [[قرآن]] نیز میگوید ناسخ باید مانند و یا بهتر از منسوخ باشد<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۶ ـ ۲۵؛ و نیز ر.ک: التبیان لرفع غموض النسخ فی القرآن، مصطفی ابراهیم الزلمی، اربیل، مکتب التفسیر للطباعة و النشر، ۲۰۰۰ م، ص ۸۸.</ref>. از [[رسول اکرم]]{{صل}} نیز نقل شده است که فرمود: "سخن من [[قرآن]] را نسخ نمیکند، بلکه ممکن است بعضی از آن بعضی دیگر را نسخ کند"<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۶.</ref>.بعضی دیگر گفتهاند که سنت [[پیامبر]] نیز میتواند ناسخ قرآن باشد؛ زیرا سنت [[پیامبر]] نیز در حقیقت، [[وحی]] و از جانب خدا است. خدای تعالی فرموده است: {{متن قرآن| وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى }} <ref> و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید.آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود؛ سوره نجم، آیه: ۳ - ۴.</ref>. [[ابو حنیفه]] و مالک، نسخ [[قرآن]] با سنت متواتر را قبول دارند<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۵.</ref>. آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]] معتقد است که اگر حکمی که به وسیله [[قرآن]] ثابت شده است، با سنت قطعی و حدیثهای متواتر یا با اجماع قطعی، که از عقیده معصوم کاشف باشد، نسخ شود، این نوع نسخ از لحاظ عقلی و نقلی اشکالی ندارد و اگر در موردی چنین نسخی ثابت شود، باید از آن پیروی نمود و اگر سنت متواتر یا اجماعی محقق نباشد، در این صورت نسخ، پذیرفتنی نخواهد بود؛ زیرا نسخ با خبر واحد ثابت نمیشود<ref> البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص ۲۸۶.</ref>. | ||
#'''نسخ قرآن به اجماع:''' [[ابن جوزی]] در مخالفت با این نوع نسخ میگوید: از شروط نسخ آن است که حکم ناسخ باید از طریق نقل از شارع رسیده باشد؛ بنا بر این، حکم شرعی با اجماع و قیاس نسخ نمیشود<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۴.</ref>. | #'''نسخ قرآن به اجماع:''' [[ابن جوزی]] در مخالفت با این نوع نسخ میگوید: از شروط نسخ آن است که حکم ناسخ باید از طریق نقل از شارع رسیده باشد؛ بنا بر این، حکم شرعی با اجماع و قیاس نسخ نمیشود<ref> نواسخ القرآن، ابن جوزی، ص ۲۴.</ref>. | ||
*آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]] امکان نسخ قرآن با اجماع قطعی را که کاشف از رأی معصوم باشد، میپذیرد<ref> البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص ۲۸۶.</ref>. برخی دانشمندان در مواردی از نسخ آیات قرآن ادعای اجماع کردهاند که در بحث نمونههای نسخ در [[قرآن]] به آن اشاره خواهیم کرد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۱۸ - ۲۱۹.</ref>. | *آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]] امکان نسخ قرآن با اجماع قطعی را که کاشف از رأی معصوم باشد، میپذیرد<ref> البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص ۲۸۶.</ref>. برخی دانشمندان در مواردی از نسخ آیات قرآن ادعای اجماع کردهاند که در بحث نمونههای نسخ در [[قرآن]] به آن اشاره خواهیم کرد<ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۱۸ - ۲۱۹.</ref>. | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۵۷: | ||
# ''' امتاع و عدّه وفات: ''' {{متن قرآن| وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ }} <ref> و کسانی از شما که میمیرند و همسرانی به جای مینهند، آن همسران باید چهار ماه و ده روز انتظار کشند و چون به سرآمد عدّه خود رسیدند، در آنچه به شایستگی با خویش میکنند بر شما گناهی نیست و خداوند از آنچه میکنید آگاه است؛ سوره بقره، آیه: 234.</ref>؛ {{متن قرآن| وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِيَ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ }} <ref> و کسانی از شما که میمیرند و همسرانی به جای مینهند، باید برای همسرانشان هزینه زندگی تا یک سال را وصیّت کنند بیآنکه آنان را (از خانه شوهر) بیرون کنند و اگر آنان خود بیرون روند در آنچه آنها به شایستگی با خویش میکنند بر شما گناهی نیست و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۰.</ref>. به باور بسیاری از مفسران، آیه ۲۴۰ سوره بقره از نظر ترتیب نزول پیش از آیه ۲۳۴ است و با این فرض آیه ۲۳۴ را ناسخ آیه ۲۴۰ دانستهاند. [[علامه طباطبایی]] میگوید: آیه ۲۴۰ دلالت دارد که قبل از آیه ۲۳۴ نازل شده است؛ زیرا در آن از یک رسم جاهلی سخن میگوید که بر اساس آن، زنانِ شوهرمرده به مدت یک سال عدّه وفات نگه میداشتند. این آیه به وارثان میت سفارش میکند که در این یک سال اجازه دهند آن زن در خانه شوهرش بماند و نفقه او را نیز بپردازند، اما آیه ۲۳۴ عدّه وفات را چهار ماه و ده روز اعلام و حکم قبلی در آیه ۲۴۰ را نسخ کرده است<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج ۲، ص ۲۵۸.</ref>. برخی نیز به روایات و اجماع در نسخ آیه ۲۴۰ با آیه ۲۳۴ استناد کردهاند<ref>. ر.ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت ، ج ۲، ص ۳۰۳.</ref>. آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]] در کتاب البیان به این آیات نپرداخته است، اما بر پایه نظر آیت الله [[محمد هادی معرفت]]، ایشان معتقد بودند که این دو آیه از نظر حکم با هم هیچ مغایرتی ندارند. در آیه ۲۳۴ بقره، زن بیوه مکلف شده است که به مدت چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارد و بعد از آن ازدواج کند و آیه دوم بیان یک حکم استحبابی در مورد زنان بیوه را بیان میکند و آن اینکه وارثان اجازه دهند او در خانه همسرش به مدت یک سال پس از فوت وی اقامت گزیند. آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]] اسناد روایات موجود در تأیید وقوع نسخ در این مورد را ضعیف میدانند<ref>. ر.ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت ، ج ۲، ص ۳۰۴.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲۳ - ۲۲۴.</ref>. | # ''' امتاع و عدّه وفات: ''' {{متن قرآن| وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا يَتَرَبَّصْنَ بِأَنفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَعَشْرًا فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِيمَا فَعَلْنَ فِي أَنفُسِهِنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ }} <ref> و کسانی از شما که میمیرند و همسرانی به جای مینهند، آن همسران باید چهار ماه و ده روز انتظار کشند و چون به سرآمد عدّه خود رسیدند، در آنچه به شایستگی با خویش میکنند بر شما گناهی نیست و خداوند از آنچه میکنید آگاه است؛ سوره بقره، آیه: 234.</ref>؛ {{متن قرآن| وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا وَصِيَّةً لِّأَزْوَاجِهِم مَّتَاعًا إِلَى الْحَوْلِ غَيْرَ إِخْرَاجٍ فَإِنْ خَرَجْنَ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ فِي مَا فَعَلْنَ فِيَ أَنفُسِهِنَّ مِن مَّعْرُوفٍ وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ }} <ref> و کسانی از شما که میمیرند و همسرانی به جای مینهند، باید برای همسرانشان هزینه زندگی تا یک سال را وصیّت کنند بیآنکه آنان را (از خانه شوهر) بیرون کنند و اگر آنان خود بیرون روند در آنچه آنها به شایستگی با خویش میکنند بر شما گناهی نیست و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره بقره، آیه: ۲۴۰.</ref>. به باور بسیاری از مفسران، آیه ۲۴۰ سوره بقره از نظر ترتیب نزول پیش از آیه ۲۳۴ است و با این فرض آیه ۲۳۴ را ناسخ آیه ۲۴۰ دانستهاند. [[علامه طباطبایی]] میگوید: آیه ۲۴۰ دلالت دارد که قبل از آیه ۲۳۴ نازل شده است؛ زیرا در آن از یک رسم جاهلی سخن میگوید که بر اساس آن، زنانِ شوهرمرده به مدت یک سال عدّه وفات نگه میداشتند. این آیه به وارثان میت سفارش میکند که در این یک سال اجازه دهند آن زن در خانه شوهرش بماند و نفقه او را نیز بپردازند، اما آیه ۲۳۴ عدّه وفات را چهار ماه و ده روز اعلام و حکم قبلی در آیه ۲۴۰ را نسخ کرده است<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج ۲، ص ۲۵۸.</ref>. برخی نیز به روایات و اجماع در نسخ آیه ۲۴۰ با آیه ۲۳۴ استناد کردهاند<ref>. ر.ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت ، ج ۲، ص ۳۰۳.</ref>. آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]] در کتاب البیان به این آیات نپرداخته است، اما بر پایه نظر آیت الله [[محمد هادی معرفت]]، ایشان معتقد بودند که این دو آیه از نظر حکم با هم هیچ مغایرتی ندارند. در آیه ۲۳۴ بقره، زن بیوه مکلف شده است که به مدت چهار ماه و ده روز عدّه نگه دارد و بعد از آن ازدواج کند و آیه دوم بیان یک حکم استحبابی در مورد زنان بیوه را بیان میکند و آن اینکه وارثان اجازه دهند او در خانه همسرش به مدت یک سال پس از فوت وی اقامت گزیند. آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]] اسناد روایات موجود در تأیید وقوع نسخ در این مورد را ضعیف میدانند<ref>. ر.ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت ، ج ۲، ص ۳۰۴.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲۳ - ۲۲۴.</ref>. | ||
# '''ارث در میان مهاجر و انصار'''{{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ }} <ref> کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیدهاند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکردهاند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست؛ سوره انفال، آیه: ۷۲.</ref>، {{متن قرآن| النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا }} <ref> پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است؛ سوره احزاب، آیه: ۶.</ref>. بر پایه نظر مفسران و گزارش روایات، مسلمانان در ابتدا بر اساس عقد اُخوّتی که [[پیامبر]] بین مهاجر و انصار بست، هر یک از آنها از برادر دینی خود ارث میبرد. اما پس از جنگ بدر آیه دوم نازل شد و ارث مهاجر و انصار از یکدیگر را نسخ کرد. [[علامه طباطبایی]] معتقد است که گرچه مهاجر و انصار به خاطر پیوند اُخوّتی که پیامبر بین آنها به وجود آورده بود، از همدیگر ارث میبردند، اما ولایت در آیه اول به ارث اختصاص ندارد و [[ولایت]] در نصرت، امنیت و ارث را شامل میشود<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج ۹، ص ۱۴۱.</ref>. مهمترین شاهدی که دلالت دارد آیه اول به [[ولایت]] در ارث نظر دارد، عبارت {{متن قرآن| مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ}} در آیه دوم است<ref>. ر.ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۶ ﻫ، ج ۲، ص ۳۱۱.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲۴ - ۲۲۵.</ref>. | # '''ارث در میان مهاجر و انصار'''{{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُوْلَئِكَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاء بَعْضٍ وَالَّذِينَ آمَنُواْ وَلَمْ يُهَاجِرُواْ مَا لَكُم مِّن وَلاَيَتِهِم مِّن شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُواْ وَإِنِ اسْتَنصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ إِلاَّ عَلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُم مِّيثَاقٌ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ }} <ref> کسانی که ایمان آورده و هجرت گزیدهاند و در راه خداوند با مال و جانشان جهاد کردهاند و کسانی که (به آنان) پناه داده و یاری رساندهاند دوستان یکدیگرند و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکردهاند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند و اگر از شما در دین یاری بجویند باید یاری کنید مگر در برابر گروهی که میان شما و آنان پیمانی است و خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست؛ سوره انفال، آیه: ۷۲.</ref>، {{متن قرآن| النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ وَأَزْوَاجُهُ أُمَّهَاتُهُمْ وَأُوْلُوا الأَرْحَامِ بَعْضُهُمْ أَوْلَى بِبَعْضٍ فِي كِتَابِ اللَّهِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ إِلاَّ أَن تَفْعَلُوا إِلَى أَوْلِيَائِكُم مَّعْرُوفًا كَانَ ذَلِكَ فِي الْكِتَابِ مَسْطُورًا }} <ref> پیامبر بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است و همسران او، مادران ایشانند و خویشاوندان نسبت به یکدیگر در کتاب خداوند از مؤمنان و مهاجران (به ارث) سزاوارترند مگر آنکه بخواهید به وابستگان خود، نیکی ورزید، این (حکم) در کتاب (خداوند) نگاشته است؛ سوره احزاب، آیه: ۶.</ref>. بر پایه نظر مفسران و گزارش روایات، مسلمانان در ابتدا بر اساس عقد اُخوّتی که [[پیامبر]] بین مهاجر و انصار بست، هر یک از آنها از برادر دینی خود ارث میبرد. اما پس از جنگ بدر آیه دوم نازل شد و ارث مهاجر و انصار از یکدیگر را نسخ کرد. [[علامه طباطبایی]] معتقد است که گرچه مهاجر و انصار به خاطر پیوند اُخوّتی که پیامبر بین آنها به وجود آورده بود، از همدیگر ارث میبردند، اما ولایت در آیه اول به ارث اختصاص ندارد و [[ولایت]] در نصرت، امنیت و ارث را شامل میشود<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، علامه طباطبایی، ج ۹، ص ۱۴۱.</ref>. مهمترین شاهدی که دلالت دارد آیه اول به [[ولایت]] در ارث نظر دارد، عبارت {{متن قرآن| مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ}} در آیه دوم است<ref>. ر.ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۶ ﻫ، ج ۲، ص ۳۱۱.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲۴ - ۲۲۵.</ref>. | ||
# '''میزان مقاومت در برابر دشمن: '''{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ}} <ref> ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز میگردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز میشوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمییابند؛ سوره انفال، آیه: 65.</ref>، {{متن قرآن| الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ }} <ref> اکنون خداوند بر شما آسان گرفت و معلوم داشت که در شما ناتوانی هست؛ اگر از شما صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز میگردند و اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن به اذن خداوند پیروز میشوند و خداوند با شکیبایان است؛ سوره انفال، آیه: ۶۶.</ref>. بسیاری از مفسران این دو آیه را از مصادیق ناسخ و منسوخ در قرآن دانستهاند. با این حال، آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]] آیه ۶۶ را ناسخ آیه ۶۵ نمیداند. او میگوید:" نسخ در این مورد وقتی درست است که ثابت شود نزول آیه ۶۶ مدتی پس از نزول آیه ۶۵ بوده است، حال آنکه سیاق آیات بر همزمانی نزول این دو آیه دلالت دارد. بنا بر این، منظور این دو آیه آن است که مطابق آیه اول خداوند، ضمن تشویق مؤمنان به مقاومت در مقابل کافران، به آنها وعده میدهد که در صورت مقاومت بر دشمنان پیروز خواهند شد، حتی اگر شمار کافران ده برابر مؤمنان باشد. اما آیه دوم این واقعیت را بیان میکند که به دلیل رخنه کردن ضعف و سستی در میان مسلمانان، آنها روحیه چنین مقاومتی را ندارند؛ از این رو، خداوند وجوب مقاومت در مقابل دشمن، در صورتی که تعداد آنها بیش از دو برابر مسلمانان باشد، را برداشته است. این نشان میدهد که حکم آیه اول، یعنی مقاومت در برابر دشمن، حتی اگر ده برابر باشند، یک حکم استحبابی است<ref> البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص ۳۷۵ ـ ۳۷۶.</ref>. آیت الله [[محمد هادی معرفت]] واژه "الآن" در آیه دوم را بهترین دلیل بر تأخر نزول آیه دوم میداند. او به این استناد و همچنین به دلیل روایتی که در تأیید نسخ وجود دارد، آیه دوم را ناسخ آیه اول میداند<ref>. ر.ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت ، ج ۲، ص ۳۰۲.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲۵ - ۲۲۶.</ref>. | # '''میزان مقاومت در برابر دشمن: '''{{متن قرآن| يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِن يَكُن مِّنكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ يَغْلِبُواْ أَلْفًا مِّنَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَفْقَهُونَ}} <ref> ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز میگردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز میشوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمییابند؛ سوره انفال، آیه: 65.</ref>، {{متن قرآن| الآنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنكُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِيكُمْ ضَعْفًا فَإِن يَكُن مِّنكُم مِّائَةٌ صَابِرَةٌ يَغْلِبُواْ مِئَتَيْنِ وَإِن يَكُن مِّنكُمْ أَلْفٌ يَغْلِبُواْ أَلْفَيْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ }} <ref> اکنون خداوند بر شما آسان گرفت و معلوم داشت که در شما ناتوانی هست؛ اگر از شما صد تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز میگردند و اگر از شما هزار تن باشند بر دو هزار تن به اذن خداوند پیروز میشوند و خداوند با شکیبایان است؛ سوره انفال، آیه: ۶۶.</ref>. بسیاری از مفسران این دو آیه را از مصادیق ناسخ و منسوخ در قرآن دانستهاند. با این حال، آیت الله [[سید ابوالقاسم خویی]] آیه ۶۶ را ناسخ آیه ۶۵ نمیداند. او میگوید: " نسخ در این مورد وقتی درست است که ثابت شود نزول آیه ۶۶ مدتی پس از نزول آیه ۶۵ بوده است، حال آنکه سیاق آیات بر همزمانی نزول این دو آیه دلالت دارد. بنا بر این، منظور این دو آیه آن است که مطابق آیه اول خداوند، ضمن تشویق مؤمنان به مقاومت در مقابل کافران، به آنها وعده میدهد که در صورت مقاومت بر دشمنان پیروز خواهند شد، حتی اگر شمار کافران ده برابر مؤمنان باشد. اما آیه دوم این واقعیت را بیان میکند که به دلیل رخنه کردن ضعف و سستی در میان مسلمانان، آنها روحیه چنین مقاومتی را ندارند؛ از این رو، خداوند وجوب مقاومت در مقابل دشمن، در صورتی که تعداد آنها بیش از دو برابر مسلمانان باشد، را برداشته است. این نشان میدهد که حکم آیه اول، یعنی مقاومت در برابر دشمن، حتی اگر ده برابر باشند، یک حکم استحبابی است<ref> البیان فی تفسیر القرآن، ابوالقاسم خویی، ص ۳۷۵ ـ ۳۷۶.</ref>. آیت الله [[محمد هادی معرفت]] واژه "الآن" در آیه دوم را بهترین دلیل بر تأخر نزول آیه دوم میداند. او به این استناد و همچنین به دلیل روایتی که در تأیید نسخ وجود دارد، آیه دوم را ناسخ آیه اول میداند<ref>. ر.ک. التمهید فی علوم القرآن، محمد هادی معرفت ، ج ۲، ص ۳۰۲.</ref><ref>[[محمد کاظم شاکر|شاکر، محمد کاظم]]، [[آشنایی با علوم قرآنی (کتاب)|آشنایی با علوم قرآنی]]، ص: ۲۲۵ - ۲۲۶.</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== |