آیا امامت از دوران کودکی امکانپذیر است؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۰:۱۸
، ۸ ژوئیهٔ ۲۰۱۹جایگزینی متن - 'عربی|" ' به 'عربی|"'
جز (جایگزینی متن - '}} }}' به '}}') |
جز (جایگزینی متن - 'عربی|" ' به 'عربی|"') |
||
خط ۲۲: | خط ۲۲: | ||
::::::'''۱. اعطای [[نبوت]] و حکم در دوره نوزادی به [[حضرت عیسی]]{{ع}} و [[حضرت یحیی]]{{ع}}:''' اولین نکته اینکه نباید به [[امامت]] رسیدن دو [[امام]] بزرگوار مزبور در سن کودکی مایه تعجب و چه بسا انکار قرار گیرد؛ چراکه [[خداوند متعال]] در [[قرآن]] از اعطای حکم به [[حضرت یحیی]] و [[نبوت]] به [[حضرت عیسی]] در [[صغر سن|صغر سنی]] خبر داده است. | ::::::'''۱. اعطای [[نبوت]] و حکم در دوره نوزادی به [[حضرت عیسی]]{{ع}} و [[حضرت یحیی]]{{ع}}:''' اولین نکته اینکه نباید به [[امامت]] رسیدن دو [[امام]] بزرگوار مزبور در سن کودکی مایه تعجب و چه بسا انکار قرار گیرد؛ چراکه [[خداوند متعال]] در [[قرآن]] از اعطای حکم به [[حضرت یحیی]] و [[نبوت]] به [[حضرت عیسی]] در [[صغر سن|صغر سنی]] خبر داده است. | ||
:::::: {{متن قرآن|يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا}}<ref> ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛ سوره مریم، آیه:۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا}}<ref> مریم) به او اشارت کرد؛ گفتند: چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟! (نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است؛ سوره مریم، آیه: ۲۹ - ۳۰.</ref>. | :::::: {{متن قرآن|يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا}}<ref> ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛ سوره مریم، آیه:۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا}}<ref> مریم) به او اشارت کرد؛ گفتند: چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟! (نوزاد) گفت: بیگمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است؛ سوره مریم، آیه: ۲۹ - ۳۰.</ref>. | ||
::::::در اینکه مقصود از حکم اعطای خداوند برای [[حضرت یحیی]] چیست؟ آیا شامل [[نبوت]]نیز میشود یا نه؟ میان مفسران اعم از [[شیعی]] و [[سنی]] اختلاف نظر وجود دارد<ref>شوکانی در ذکر معانی: حکمت، فهم احکام، علم و نبوت و تعقل میگوید: «لا مانع من ان یکون الحکم صالحا لحمله علی جمیع ما ذکره»؛ تفسیر فتح القدیر، ج۳ ، ص۱۰، ابو منطور ماتریدی آیه فوق را دلیل بر نبوت در کودکی و مخالف و نافی نظر معتزله ذکر می کند؛ تأویلات اهل السنه، ج۳، ص۲۶۰ و نیز: شیخ اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، ج۵، ص ۳۱۹، علامه طباطبایی آن را علم به معرفت الهیه و انکشاف پردههای غیب تفسیر میکند المیزان، ج۱۴، ص ۱۹۲.</ref> اینجا به ذکر مفسر و متلکم نامی [[اهل سنت]] یعنی [[فخر رازی]] بسنده میشود که در تفسیر اعطای حکم به [[حضرت یحیی]] مینویسد: {{عربی|" الحکم هو النبوة فان الله تعالی احکم عقله فی صباه و أوحی الیه و ذلک لان الله تعالی قد بعث یحیی و عیسی وهما صبیان"}} <ref>تفسیر کبیر، ج۱۱، ص ۱۹۲.</ref>. | ::::::در اینکه مقصود از حکم اعطای خداوند برای [[حضرت یحیی]] چیست؟ آیا شامل [[نبوت]]نیز میشود یا نه؟ میان مفسران اعم از [[شیعی]] و [[سنی]] اختلاف نظر وجود دارد<ref>شوکانی در ذکر معانی: حکمت، فهم احکام، علم و نبوت و تعقل میگوید: «لا مانع من ان یکون الحکم صالحا لحمله علی جمیع ما ذکره»؛ تفسیر فتح القدیر، ج۳ ، ص۱۰، ابو منطور ماتریدی آیه فوق را دلیل بر نبوت در کودکی و مخالف و نافی نظر معتزله ذکر می کند؛ تأویلات اهل السنه، ج۳، ص۲۶۰ و نیز: شیخ اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، ج۵، ص ۳۱۹، علامه طباطبایی آن را علم به معرفت الهیه و انکشاف پردههای غیب تفسیر میکند المیزان، ج۱۴، ص ۱۹۲.</ref> اینجا به ذکر مفسر و متلکم نامی [[اهل سنت]] یعنی [[فخر رازی]] بسنده میشود که در تفسیر اعطای حکم به [[حضرت یحیی]] مینویسد: {{عربی|"الحکم هو النبوة فان الله تعالی احکم عقله فی صباه و أوحی الیه و ذلک لان الله تعالی قد بعث یحیی و عیسی وهما صبیان"}} <ref>تفسیر کبیر، ج۱۱، ص ۱۹۲.</ref>. | ||
::::::قدر مشترک و متیقن از "حکم" قوه فهم و دراکه دقیق و [[الهام]] غیبی و اعجابانگیزی است که خداوند از آن به عنوان یک عنایت خاص و ویژگی انحصاری [[حضرت یحیی]] نام میبرد. | ::::::قدر مشترک و متیقن از "حکم" قوه فهم و دراکه دقیق و [[الهام]] غیبی و اعجابانگیزی است که خداوند از آن به عنوان یک عنایت خاص و ویژگی انحصاری [[حضرت یحیی]] نام میبرد. | ||
::::::از این آیه شریفه روشن میشود که علم و قوه تعقل ویژه و ارتباط غیبی در صغر سنی و کودکی امر ممکن بل واقع شده است و در آن هیچ بعدی وجود ندارد. | ::::::از این آیه شریفه روشن میشود که علم و قوه تعقل ویژه و ارتباط غیبی در صغر سنی و کودکی امر ممکن بل واقع شده است و در آن هیچ بعدی وجود ندارد. | ||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
::::::یکی دیگر از مواردی که حضرت شایستگیهای ذاتی و [[عنایت الهی]] در حق خود را در عرصههای مختلف نشان داد [[مناظره]] علمی میان حضرت و [[عالمان]] مشهور زمانه خود از طیف [[مخالفان]] [[امامت]] و نیز منسوب به [[خلیفه]] بود. آن حضرت به کرات با [[عالمان دینی]] [[مناظره]] نموده و همگی آنها را با وجود [[صغر سن|صغر سنی]] مغلوب خود میکرد که در تاریخ ثبت شده است. | ::::::یکی دیگر از مواردی که حضرت شایستگیهای ذاتی و [[عنایت الهی]] در حق خود را در عرصههای مختلف نشان داد [[مناظره]] علمی میان حضرت و [[عالمان]] مشهور زمانه خود از طیف [[مخالفان]] [[امامت]] و نیز منسوب به [[خلیفه]] بود. آن حضرت به کرات با [[عالمان دینی]] [[مناظره]] نموده و همگی آنها را با وجود [[صغر سن|صغر سنی]] مغلوب خود میکرد که در تاریخ ثبت شده است. | ||
::::::مأمون [[خلیفه]] وقت با مشاهده [[فضایل]] و کمالات حضرت در آن سن - و چه بسا اغراض دیگر - خواست دختر خود "ام الفضل" را به عقد آن حضرت درآورد که مورد مخالفت نزدیکانش از جمله [[عالمان]] درباری قرار گرفت، آنان از [[مأمون]] خواستند مناظرهای را بین آنان و حضرت ترتیب دهد. یحیی بن اکثم داناترین و به تعبیری قاضی القضات دربار نیز در این [[مناظره]] شرکت جست. در این [[مناظره]] نیز حضرت بر خصم فائق آمد و جملگی [[مخالفان]] بر خواست [[مأمون]] درباره تزویج دختر خود با حضرت تسلیم شدند<ref>ر.ک: الصواعق المحرقۀ، ص ۳۱۲؛ سلسلۀ مصنفات الشیخ المفید، ج ۱۱، جزء ۲، ص ۲۸۲، کتاب الأرشاد؛ مسعودی، اثبات الوصیۀ.</ref> | ::::::مأمون [[خلیفه]] وقت با مشاهده [[فضایل]] و کمالات حضرت در آن سن - و چه بسا اغراض دیگر - خواست دختر خود "ام الفضل" را به عقد آن حضرت درآورد که مورد مخالفت نزدیکانش از جمله [[عالمان]] درباری قرار گرفت، آنان از [[مأمون]] خواستند مناظرهای را بین آنان و حضرت ترتیب دهد. یحیی بن اکثم داناترین و به تعبیری قاضی القضات دربار نیز در این [[مناظره]] شرکت جست. در این [[مناظره]] نیز حضرت بر خصم فائق آمد و جملگی [[مخالفان]] بر خواست [[مأمون]] درباره تزویج دختر خود با حضرت تسلیم شدند<ref>ر.ک: الصواعق المحرقۀ، ص ۳۱۲؛ سلسلۀ مصنفات الشیخ المفید، ج ۱۱، جزء ۲، ص ۲۸۲، کتاب الأرشاد؛ مسعودی، اثبات الوصیۀ.</ref> | ||
::::::'''ب. اعتراف [[مأمون]] و دیگر مخالفان:''' در پی مناظرههای متعدد حضرت با [[عالمان]] اهل سن همگی آنان از جمله [[مأمون]] به [[ذکاوت]]، [[صلاحیت]] و [[فضیلت]] ذاتی [[امام جواد]]{{ع}} در دوره کودکی پی برده و لب به اعتراف آن گشودند، پیشتر ذکر شد یحیی بن اکثم [[رئیس]] علمای [[اهل سنت]] وقت نخست [[مخالف]] [[صفات کمالی]] حضرت بوده اما بعد از [[مناظره]] به آن اعتراف نمود. [[مأمون]] خود بارها نه تنها به [[فضایل]] آن حضرت، بلکه به [[فلسفه]] و علت آن نیز اشاراتی میکرد که آن همان وابستگی به سلسله [[نبوت]] و دریافت [[علم]] و [[فضیلت]] خود از طریق [[الهام]] و [[عنایت الهی]] است، چنانکه به صورت شفاف خطاب به گروهی از [[عالمان]] میگوید:{{عربی|" وَيْحَكُمْ إِنَّ أَهْلَ هَذَا الْبَيْتِ خُصُّوا مِنَ الْخَلْقِ بِمَا تَرَوْنَ مِنَ الْفَضْلِ وَ إِنَّ صِغَرَ السِّنِّ لَا يَمْنَعُهُمْ مِنَ الْكَمَال... إِنَّ هَذَا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ عِلْمُهُمْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ مَوَادِّهِ وَ إِلْهَامِهِ"}} <ref>«او از خاندانى است كه [[علم]] ايشان از جانب [[خدا]] و بسته به [[دانش]] عميق بىانتها و الهامات پروردگار است»؛ ر.ک: [[احتجاج]] الطبرسی، ج ۲، صص ۲۷۶ - ۲۶۹؛ مفید، همان، ص ۲۸۲. </ref> | ::::::'''ب. اعتراف [[مأمون]] و دیگر مخالفان:''' در پی مناظرههای متعدد حضرت با [[عالمان]] اهل سن همگی آنان از جمله [[مأمون]] به [[ذکاوت]]، [[صلاحیت]] و [[فضیلت]] ذاتی [[امام جواد]]{{ع}} در دوره کودکی پی برده و لب به اعتراف آن گشودند، پیشتر ذکر شد یحیی بن اکثم [[رئیس]] علمای [[اهل سنت]] وقت نخست [[مخالف]] [[صفات کمالی]] حضرت بوده اما بعد از [[مناظره]] به آن اعتراف نمود. [[مأمون]] خود بارها نه تنها به [[فضایل]] آن حضرت، بلکه به [[فلسفه]] و علت آن نیز اشاراتی میکرد که آن همان وابستگی به سلسله [[نبوت]] و دریافت [[علم]] و [[فضیلت]] خود از طریق [[الهام]] و [[عنایت الهی]] است، چنانکه به صورت شفاف خطاب به گروهی از [[عالمان]] میگوید:{{عربی|"وَيْحَكُمْ إِنَّ أَهْلَ هَذَا الْبَيْتِ خُصُّوا مِنَ الْخَلْقِ بِمَا تَرَوْنَ مِنَ الْفَضْلِ وَ إِنَّ صِغَرَ السِّنِّ لَا يَمْنَعُهُمْ مِنَ الْكَمَال... إِنَّ هَذَا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ عِلْمُهُمْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ مَوَادِّهِ وَ إِلْهَامِهِ"}} <ref>«او از خاندانى است كه [[علم]] ايشان از جانب [[خدا]] و بسته به [[دانش]] عميق بىانتها و الهامات پروردگار است»؛ ر.ک: [[احتجاج]] الطبرسی، ج ۲، صص ۲۷۶ - ۲۶۹؛ مفید، همان، ص ۲۸۲. </ref> | ||
::::::دیگر [[عالمان]] [[اهل سنت]] مانند [[ابن حجر هیتمی]] به فضل، علم، کمال، عظمت و ارائه برهان و استدلال در کودکی آن حضرت اعتراف نمودند <ref>الصواعق المحرقۀ، ص ۳۱۲.</ref> | ::::::دیگر [[عالمان]] [[اهل سنت]] مانند [[ابن حجر هیتمی]] به فضل، علم، کمال، عظمت و ارائه برهان و استدلال در کودکی آن حضرت اعتراف نمودند <ref>الصواعق المحرقۀ، ص ۳۱۲.</ref> | ||
::::::'''۵. [[فضیلت]] ذاتی [[امام هادی]]{{ع}}:''' آن حضرت نیز مانند پدر گرامی خود در سن کودکی به [[امامت]] رسید، [[شیعیان]] به دلیل مشابه یعنی [[امامت]] رسیدن [[امام جواد]]{{ع}} در دوره کودکی، [[امامت]] [[امام هادی]]{{ع}} را نیز پذیرفتند. در [[صلاحیت]] و [[فضیلت]] ذاتی [[امام هادی]] به این نکته بسنده میکنیم که [[خلیفه]] وقت معتصم خواست از [[صغر سن|صغر سنی]] حضرت استفاده نموده او را زیر نظر یک علام [[مخالف]] [[شیعه]] زبردستی به نام ابو عبد الله جنیدی به صورت حبس در خانه [[تعلیم]] و تربیت دهد. جنیدی به عنوان استاد خصوصی حضرت به مدت [[تعیین]] شده به ظاهر به [[تعلیم]] و به تعبیری شست و شوی مغزی حضرت پرداخت. بزرگان [[شیعه]] از این مسئله ناراحت شده بعد از مدتی وضعیت [[امام]]{{ع}} را از [[جنیدی]] پرسیدند، وی گفت: به [[خدا]] قسم، من او را [[تعلیم]] نمیدهم بلکه اوست که مرا [[تعلیم]] میدهد. ثمره این [[تعلیم]] خصوصی روی آوردن [[جنیدی]] به [[تشیع]] گردید<ref>ر.ک: مسعودی، اثبات الوصیۀ، ص ۲۳۰.</ref> | ::::::'''۵. [[فضیلت]] ذاتی [[امام هادی]]{{ع}}:''' آن حضرت نیز مانند پدر گرامی خود در سن کودکی به [[امامت]] رسید، [[شیعیان]] به دلیل مشابه یعنی [[امامت]] رسیدن [[امام جواد]]{{ع}} در دوره کودکی، [[امامت]] [[امام هادی]]{{ع}} را نیز پذیرفتند. در [[صلاحیت]] و [[فضیلت]] ذاتی [[امام هادی]] به این نکته بسنده میکنیم که [[خلیفه]] وقت معتصم خواست از [[صغر سن|صغر سنی]] حضرت استفاده نموده او را زیر نظر یک علام [[مخالف]] [[شیعه]] زبردستی به نام ابو عبد الله جنیدی به صورت حبس در خانه [[تعلیم]] و تربیت دهد. جنیدی به عنوان استاد خصوصی حضرت به مدت [[تعیین]] شده به ظاهر به [[تعلیم]] و به تعبیری شست و شوی مغزی حضرت پرداخت. بزرگان [[شیعه]] از این مسئله ناراحت شده بعد از مدتی وضعیت [[امام]]{{ع}} را از [[جنیدی]] پرسیدند، وی گفت: به [[خدا]] قسم، من او را [[تعلیم]] نمیدهم بلکه اوست که مرا [[تعلیم]] میدهد. ثمره این [[تعلیم]] خصوصی روی آوردن [[جنیدی]] به [[تشیع]] گردید<ref>ر.ک: مسعودی، اثبات الوصیۀ، ص ۲۳۰.</ref> |