آیا امامت از دوران کودکی امکان‌پذیر است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
آیا امامت از دوران کودکی امکان‌پذیر است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ امامت
مدخل اصلیامامت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

آیا امامت از دوران کودکی امکان‌پذیر است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث امامت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی امامت مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ

محمد حسن قدردان قراملکی

حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن قدردان قراملکی در کتاب «امامت» در این‌باره گفته‌ است:

«در تحلیل این شبهه نکات ذیل قابل توجّه است:

۱. اعطای نبوت و حکم در دوره نوزادی به حضرت عیسی (ع) و حضرت یحیی (ع): اولین نکته اینکه نباید به امامت رسیدن دو امام بزرگوار مزبور در سن کودکی مایه تعجب و چه بسا انکار قرار گیرد؛ چراکه خداوند متعال در قرآن از اعطای حکم به حضرت یحیی و نبوت به حضرت عیسی در صغر سنی خبر داده است. ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا[۲]؛ ﴿فَأَشَارَتْ إِلَيْهِ قَالُوا كَيْفَ نُكَلِّمُ مَن كَانَ فِي الْمَهْدِ صَبِيًّا قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا[۳].

در اینکه مقصود از حکم اعطای خداوند برای حضرت یحیی چیست؟ آیا شامل نبوتنیز می‌شود یا نه؟ میان مفسران اعم از شیعی و سنی اختلاف نظر وجود دارد[۴] اینجا به ذکر مفسر و متلکم نامی اهل سنت یعنی فخر رازی بسنده می‌شود که در تفسیر اعطای حکم به حضرت یحیی می‌نویسد: "الحکم هو النبوة فان الله تعالی احکم عقله فی صباه و أوحی الیه و ذلک لان الله تعالی قد بعث یحیی و عیسی وهما صبیان" [۵].

قدر مشترک و متیقن از "حکم" قوه فهم و دراکه دقیق و الهام غیبی و اعجاب‌انگیزی است که خداوند از آن به عنوان یک عنایت خاص و ویژگی انحصاری حضرت یحیی نام می‌برد.

از این آیه شریفه روشن می‌شود که علم و قوه تعقل ویژه و ارتباط غیبی در صغر سنی و کودکی امر ممکن بل واقع شده است و در آن هیچ بعدی وجود ندارد.

اما درباره نبوت حضرت عیسی (ع) که آیه آن صریح است، اکثریت اندیشوران شیعی آن را بر نبوت حال کودکی حمل و تفسیر کرده‌اند[۶]؛ اما مفسران اهل سنت دیدگاه‌های مختلفی ذکر کرده‌اند، برخی منکر[۷] و بعض دیگر به ذکر دو قول "نبوت و غیر نبوت" بدون رد یکی بسنده کرده‌اند[۸]، اما بعض دیگر آن را بر نبوت تفسیر و حمل نموده‌اند، بروسوی در روح البیان خود این قول را به جمهور نسبت می‌‌دهد [۹] زمخشری تفسیر نبوت بر سن کودکی را به ظاهر آیه نسبت می‌‌دهد [۱۰]

فخر رازی با صراحت تمام دو آیه فوق "حکم حضرت یحیی و نبوت حضرت عیسی" را به کودکی حمل می‌‌کند و در پاسخ این شبهه که آن امر بعیدی است می‌‌گوید، امر خارق‌العاده لازمه نبوت و اعجاز است و هر کس منکر آن شود، راه اثبات نبوت را بسته است. وی ظاهر آیه ﴿آتَانِيَ الْكِتَابَ را دلیل نبوت حضرت عیسی در کودکی می‌‌داند که واجب است آن بر ظاهر حمل و از تفسیر خلاف ظاهر اجتناب نمود [۱۱].

ابو منصور ماتریدی رئیس مکتب کلامی‌ ماتریدیه نیز آیه را بر نبوت دوره کودکی تفسیر کرده است [۱۲]

حاصل آنکه اعطای نبوت و حداقل قوه تعقل و معرفت خاص به احکام دین و ارتباط غیبی با مقام قدسی در سن کودکی امر ممکن بلکه برای بعضی مانند حضرت یحیی و عیسی اتفاق افتاده است و لذا دیدگاه امامیه مبنی بر به امامت رسیدن بعض امامان در سن کودکی امر محال و مخالف مبانی قرآنی نیست. این مسئله یعنی تشبیه امام جواد (ع) به حضرت عیسی در روایات ائمه اطهار نیز مورد تأکید قرار گرفته است [۱۳]

۲. ‌‌وجود بعض نوابغ در سن کودکی: علاوه بر پیامبران بعض نوابع در دوره کودکی آثار و افعالی بروز می‌‌دهند که مایه تعجب همگان می‌‌گردد، در اخبار و رسانه‌های خبری زیاد می‌‌توان در این موضوع به شواهد و مثال‌هایی دست‌یافت، مثلاً بچه ۶ - ۷ ساله یا کمتر از آن می‌‌تواند به راحتی زبان مادری و زبان بیگانه را نوشته و بخواند یا کتاب یا بخشی از آن مثل قرآن را حفظ کند که نظیر آن از هم سن و سالان خود بعید است.

شیخ اسماعیل حقی بروسوی صاحب تفسیر روح البیان از مفسران اهل سنت، خود در ذیل آیه ۱۲ مریم ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا گزارش می‌‌کند که برای شیخ سهل بن عبد الله تستری عارف نامی‌ در سن ۳ - ۷ سالگی حالت انکشاف و الهام غیبی رخ داده بود [۱۴]. به این ترتیب علم غیب و نبوغ از نوع عنایت الهی در تفسیر دین حتی اداره کشور برای فرزندان و سلاله پیامبر اکرم امر ممکن بل واقع شده است که اشاره خواهد شد.

۳. دعوت پیامبر (ص) از علی (ع) در دورۀ کودکی به اسلام و تعیین جانشینی وی: یکی از نکاتی که شایستگی ذاتی امامان را ثابت می‌‌کند، مسئله دعوت پیامبر اسلام (ص) از حضرت علی (ع) در سن کودکی "۱۰ ساله" برای پذیرفتن اسلام بود، پیامبر اسلام (ص) در دوره نبوت بیست و سه ساله خود از هیچ کودکی نخواست که اسلام را بپذیرد، اما این افتخار نصیب حضرت علی (ع) شد. علاوه بر حضرت علی (ع)، پیامبر (ص) از امام حسن (ع) و امام حسین (ع) در دوره کودکی بیعت بر اسلام اخذ نمود که چنین مسئله‌ای در غیر آن و دیده نشده است. این سه نکته (دعوت به اسلام در کودکی امام علی (ع) و اخذ بیعت از امام حسن و حسین در سن کودکی) خود دلیل بر فضیلت و صلاحیت ذاتی و منحصر به فرد امامان می‌‌باشد.

بر این نکته مأمون خلیفه عباسی معاصر امام جواد (ع) در تأیید صلاحیت و فضیلت آن حضرت استشهاد کرده است[۱۵]

۴. فضیلت ذاتی امام جواد (ع): نکات پیش گفته امام فضیلت ذاتی در دوره کودکی را ثابت می‌‌کند، اما درباره امامت امام جواد (ع) و امام هادی (ع) علاوه بر امکان، وقوع آن نیز باید ثابت شود که اینک اشاراتی به آن می‌‌شود.

الف. پاسخ به سؤال‌ها و مناظره‌های علمی‌: بعد از رحلت امام رضا (ع) شیعیان برای یقین به اهلیت حضرت جواد (ع) برای منصب الهی امامت ابتدا از وی سؤال‌هایی را مطرح کردند، چنان‌که بزرگان شیعه در بغداد تصمیم گرفتند ۸۰ تن از فقیهان را نزد حضرت فرستاده و مسئله را تحقیق کنند. آنان با دریافت جواب علمی‌ دقیق برای سؤال‌های خود از کودک ۸ ساله به امامت وی ایمان آرودند[۱۶]

یکی دیگر از مواردی که حضرت شایستگی‌های ذاتی و عنایت الهی در حق خود را در عرصه‌های مختلف نشان داد مناظره علمی‌ میان حضرت و عالمان مشهور زمانه خود از طیف مخالفان امامت و نیز منسوب به خلیفه بود. آن حضرت به کرات با عالمان دینی مناظره نموده و همگی آنها را با وجود صغر سنی مغلوب خود می‌‌کرد که در تاریخ ثبت شده است.

مأمون خلیفه وقت با مشاهده فضایل و کمالات حضرت در آن سن - و چه بسا اغراض دیگر - خواست دختر خود "ام الفضل" را به عقد آن حضرت درآورد که مورد مخالفت نزدیکانش از جمله عالمان درباری قرار گرفت، آنان از مأمون خواستند مناظره‌ای را بین آنان و حضرت ترتیب دهد. یحیی بن اکثم داناترین و به تعبیری قاضی القضات دربار نیز در این مناظره شرکت جست. در این مناظره نیز حضرت بر خصم فائق آمد و جملگی مخالفان بر خواست مأمون درباره تزویج دختر خود با حضرت تسلیم شدند[۱۷]

ب. اعتراف مأمون و دیگر مخالفان: در پی مناظره‌های متعدد حضرت با عالمان اهل سن همگی آنان از جمله مأمون به ذکاوت، صلاحیت و فضیلت ذاتی امام جواد (ع) در دوره کودکی پی برده و لب به اعتراف آن گشودند، پیش‌تر ذکر شد یحیی بن اکثم رئیس علمای اهل سنت وقت نخست مخالف صفات کمالی حضرت بوده اما بعد از مناظره به آن اعتراف نمود. مأمون خود بارها نه تنها به فضایل آن حضرت، بلکه به فلسفه و علت آن نیز اشاراتی می‌‌کرد که آن همان وابستگی به سلسله نبوت و دریافت علم و فضیلت خود از طریق الهام و عنایت الهی است، چنان‌که به صورت شفاف خطاب به گروهی از عالمان می‌‌گوید:"وَيْحَكُمْ إِنَّ أَهْلَ هَذَا الْبَيْتِ خُصُّوا مِنَ الْخَلْقِ بِمَا تَرَوْنَ مِنَ الْفَضْلِ وَ إِنَّ صِغَرَ السِّنِّ لَا يَمْنَعُهُمْ مِنَ الْكَمَال... إِنَّ هَذَا مِنْ أَهْلِ بَيْتٍ عِلْمُهُمْ مِنَ اللَّهِ تَعَالَى وَ مَوَادِّهِ وَ إِلْهَامِهِ" [۱۸]

دیگر عالمان اهل سنت مانند ابن حجر هیتمی‌ به فضل، علم، کمال، عظمت و ارائه برهان و استدلال در کودکی آن حضرت اعتراف نمودند [۱۹]

۵. فضیلت ذاتی امام هادی (ع): آن حضرت نیز مانند پدر گرامی‌ خود در سن کودکی به امامت رسید، شیعیان به دلیل مشابه یعنی امامت رسیدن امام جواد (ع) در دوره کودکی، امامت امام هادی (ع) را نیز پذیرفتند. در صلاحیت و فضیلت ذاتی امام هادی به این نکته بسنده می‌‌کنیم که خلیفه وقت معتصم خواست از صغر سنی حضرت استفاده نموده او را زیر نظر یک علام مخالف شیعه زبردستی به نام ابو عبد الله جنیدی به صورت حبس در خانه تعلیم و تربیت دهد. جنیدی به عنوان استاد خصوصی حضرت به مدت تعیین شده به ظاهر به تعلیم و به تعبیری شست و شوی مغزی حضرت پرداخت. بزرگان شیعه از این مسئله ناراحت شده بعد از مدتی وضعیت امام (ع) را از جنیدی پرسیدند، وی گفت: به خدا قسم، من او را تعلیم نمی‌دهم بلکه اوست که مرا تعلیم می‌‌دهد. ثمره این تعلیم خصوصی روی آوردن جنیدی به تشیع گردید[۲۰]

کرامات و صفات کمالی حضرت در دوران کودکی و بعد آن به حدی مانند آفتاب ظاهر بود که این دستمایه‌ای باری کوته فکران شد، آنان به غلو روی آرودند و حضرت ضمن مبارزه با این مسئله حکم قتل چندین تن از آنان را صادر کرد[۲۱]

حاصل آنکه با توجّه به نوبت در صغر سنی برای حضرت عیسی و اعطای حکم برای حضرت یحیی، امامت در این دوران برای امامان از سلاله پیامبر اسلام (ص) امر ممکن و واقعی است، علاوه آنکه امامت آن بزرگواران از طریق روایات امامان پیشین و منتهی به پیامبر (ص) نقل گزارش شده است[۲۲] و این خود برهان "لمی‌" بر امکان و صلاحیت ذاتی آنان است»[۲۳].

پاسخ‌های دیگر

۱. حجت الاسلام و المسلمین رستم‌نژاد؛
حجت الاسلام و المسلمین رستم‌نژاد در کتاب «پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه» در این‌باره گفته‌ است:

«در پاسخ چند نکته یادآوری می‌شود:

نکته نخست: بی‌تردید قاعده اولی همین است که انسان برای آن‌که بتواند مسئولیت‌های سنگین را به عهده گیرد، باید به اندازه‌ای از کمال جسمی و روحی برسد که قدرت تحمل آن را داشته باشد؛ از این رو قرآن در ارتباط با اعطای مقام نبوت به یوسف(ع) می‌فرماید: ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا[۲۴]. تعبیر به ﴿بَلَغَ أَشُدَّهُ نشان می‌دهد بلوغ و رسیدن به آن ظرفیت، شرط وصول به این مقامات معنوی است. پیامبران بزرگ هر یک دوره‌هایی را پشت سر گذاشتند تا به آن مقامات بلند رسیدند. ابراهیم خلیل(ع) برای رسیدن به مقام امامت از گذر امتحانات بسیار عبور کرد. قرآن می‌فرماید: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا[۲۵]. این که در این آیه «قال» در مقام جزای «إذ» آمده است نشان می‌دهد تا ابراهیم سربلند از این امتحانات بیرون نمی‌آمد، به مقام امامت نمی‌رسید.

موسی نبی(ع) هم پس از پشت سر گذاشتن فراز و نشیب‌های بسیار، دست تقدیر الهی او را به کوه طور رساند و به درجه نبوت و رسالت نائل آمد، خداوند در این باره در همان شب به موسی فرمود: ﴿ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى * وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِي[۲۶]؛ یعنی تمام آن مشکلات و گرفتاری‌ها برای این بود که خواستم تو را برای خود پرورش دهم. در جای دیگر درباره موسی(ع) می‌فرماید: ﴿وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَاسْتَوَى آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا[۲۷]. پیامبر اسلام(ص) هم پس از طی دوره‌های چهل ساله عمرش، به درجه پیامبری رسیده است. این اصل اول و قاعده فراگیر در اعطای درجات الهی است.

نکته دوم: شیعیان، امامت را بر اساس آیه ۱۲۴ بقره، یک مقام و منصب الهی می‌دانند که همانند مقام نبوت و رسالت از ناحیه خداوند به افرادی عطا می‌شود. حال، این خداست که اگر بخواهد برابر مصالحی، دوران شکوفایی عقل و جسم را، کوتاه‌تر می‌کند، بلکه گاه چنان سرعت می‌دهد که داخل گهواره انسان را به بلندترین مقامات معنوی نائل می‌سازد. چیزی که حداقل برابر نقل قرآن، در ارتباط با دو پیامبر از پیامبران الهی اتفاق افتاد. قرآن درباره یحیی پیامبر(ص) تصریح می‌کند که وی در دوره کودکی به این مقام نائل شد: ﴿يَا يَحْيَى خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا[۲۸]. با توجه به قرینه ﴿خُذِ الْكِتَابَ بِقُوَّةٍ دانسته می‌شود که مراد از «حکم» همان مقام نبوت است. در ارتباط با عیسی مسیح(ع) هم قرآن تصریح می‌کند که در نخستین روزهای ولادتش سخن گفت آن هم از مقامات بلند خویش پرده برداشت، وی فرمود: ﴿قَالَ إِنِّي عَبْدُ اللَّهِ آتَانِيَ الْكِتَابَ وَجَعَلَنِي نَبِيًّا[۲۹].

اعتقاد شیعه بر این است که ائمه اطهار(ع) چون از ذریه ابراهیم(ع) هستند، به دعای ابراهیم(ع) که در قرآن آمده است برخوردار از مقام امامت‌اند. برابر نقل قرآن، هنگامی که ابراهیم(ع) به مقام امامت رسید، از خدا خواست آن مقام را به ذریه‌اش نیز عطا کند. خداوند در پاسخش فرمود: این مقام که عهد من است به ظالمانش نمی‌رسد، مفهوم این سخن این است که این مقام به شایستگان و کسانی که ذره‌ای ظلم در پرونده عمرشان نباشد می‌رسد: ﴿قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۳۰]. امامان شیعه به دعای ابراهیم(ع) - جد اعلای‌شان - به این مقام رسیده‌اند، البته عموماً پس از طی مراحل طبیعی رشد و کمال به این مقام رسیده‌اند؛ ولی برخی بر اساس مصالح خاصی در زمان کودکی به این مقام نائل شده‌اند و این در جنب قدرت الهی چیز مهمی نیست و در امت‌های پیشین نیز سابقه داشته است. وهابیان هر جوابی که درباره یحیی(ع) و عیسی(ع) بدهند همان جواب را ما درباره امام جواد(ع) و امام زمان(ع)، که در سنین کودکی به امامت رسیده‌اند، خواهیم داد، به ویژه آن‌که آنان مقام نبوت را برتر از مقام امامت می‌دانند، اگر مقام نبوت که در نگاه‌شان مقام برتر است در کودکی به پیامبرانی چون یحیی(ع) و عیسی(ع) عطا شده است، چگونه مقام امامت در کودکی به اولیای الهی داده نمی‌شود؟!

ابن صباغ مالکی - از دانشمندان اهل سنت - از صفوان بن یحیی روایت می‌کند که روزی به امام رضا(ع) عرض کردم: من پیش از ولادت امام جواد(ع) از شما می‌پرسیدیم که چه کسی جانشینت خواهد شد؟ می‌فرمودی که خدا به من فرزندی خواهد داد، حال این اتفاق افتاده و خدا به شما فرزندی چون محمد جواد را عنایت کرده است و چشم ما به جمالش روشن شد، حال اگر اتفاقی برایتان بیفتد ما به چه کسی مراجعه کنیم؟ امام رضا(ع) با دستش به سوی امام جواد(ع) اشاره کرد، در حالی که او فقط سه سال داشت. با تعجب گفتم: او که فقط سه سال دارد؟! امام فرمود: «مَا يَضُرُّ مِنْ ذَلِكَ وَ‌قَدْ قَامَ عِيسَى بِالْحُجَّةِ وَ هُوَ ابْنُ أَقَلَّ مِنْ ثَلَاثِ سِنِينَ»؛ «ایرادی ندارد! زیرا عیسی به مقام پیامبری نائل شد در حالی که از این هم سنش کمتر بود»[۳۱].

نکته سوم: تاریخ گواهی می‌دهد امامانی که در سنین کودکی به مقام امامت رسیدند، در زمان خودشان مورد آزمایش‌های فراوان از سوی موافق و مخالف قرار گرفته‌اند؛ ولی همگان اذعان نموده‌اند که آنان برخوردار از علومی هستند که دیگران از آن سر در نمی‌آورند. مباحثات و مناظرات امام جواد(ع) با دانشمندان به نام آن روز، گواه روشنی بر این مدعی است. شاید بتوان ادعا کرد که یکی از مصالحی که موجب شد تا برخی از ائمه در کودکی به مقام امامت نائل شوند، عبارت از این بود تا کسی گمان نکند که علم امامت مرهون تلاش‌های شخصی و اکتسابی امامان است، بلکه همگان بدانند علم آنان از جنس علومی دیگر است، علمی افاضی که خداوند آن را به بندگان شایسته‌اش عطا می‌فرماید. چنان که در تاریخ آمده است پس از آن‌که فقهای امصار پس از انتشار خبر شهادت امام رضا(ع)، در روستای «صریا» نزدیک مدینه خدمت امام جواد(ع) در سن حدود هشت سالگی رسیدند و عظمت علمی امام را از نزدیک مشاهده کردند، برخی از آنها، اشک ریزان به سجده درآمده، اذعان کردند که تازه معنی آیه ﴿وَآتَيْنَاهُ الْحُكْمَ صَبِيًّا[۳۲] را فهمیده‌اند[۳۳]؛ یعنی آنان روزی معنی این آیه را به درستی دریافتند که امام جواد(ع) را از نزدیک در آن سن کم درک کرده‌اند. آنان به حقیقت دریافتند که اینها نمی‌تواند مربوط به تلاش‌های شخصی انسان باشد؛ زیرا عادتاً چنین چیزی امکان ندارد که در این سن کم، کسی بتواند از طریق معمول از تمام دانش‌های آن روزگار با خبر باشد.

نکته چهارم: وقایع شگفت‌آوری که در مدت کوتاه عمر امام جواد(ع) اتفاق افتاده، از دیدگاه دانشمندان اهل سنت پنهان نمانده. بسیاری از آنها از امام جواد(ع) به بزرگی یاد کرده و در این باره مطالب جالب و شنیدنی را نگاشته‌اند که به گوشه‌ای از آنها اشاره می‌شود: محمد بن طلحه شافعی - از دانشمندان اهل سنت - درباره آن حضرت می‌نویسد: هو و إن كان صغير السن فهو كبير القدر؛ «او گر چه از حیث سن کوچک بود، ولی جایگاهش بزرگ بود»[۳۴]. مولوی عبد الفتاح بن محمد بن نعمان حنفی - از دانشمندان اهل سنت - درباره امام جواد(ع) می‌نویسد: كان الإمام محمد بن علي الرضا... صاحب الخوارق و الكرامة من طفوليته و يقال أنه أخبر أن موته يكون ثلاثين شهراً بعد موت المأمون، فكان كما أخبر؛ «امام محمد بن علی(ع) از زمان کودکی‌اش دارای خوارق و کرامت بود، گفته شده ایشان خبر داده بود که سی ماه پس از مرگ مأمون، از دنیا رحلت خواهد کرد، همین طور هم شد»[۳۵].

هادی حمو - از نویسندگان اهل سنت - می‌نویسد: هو أبو جعفر محمد الجواد بن علي الرضا مات فخلفه في الإمامة و هو ابن سبع أو تسع سنين و قد شغف به المأمون لما رأى فضله من صغر سنه و نبوغه في العلم و الحكمة و الأدب و كمال العقل ما لم يساوه أحد في ذلك من أهل زمانه، فزوجه ابنته كما زوج أبه من قبل أخته أم حبيب؛ او ابوجعفر محمد جواد است که پدرش امام رضا(ع) او را برای پس از رحلتش، در حالی که هفت یا نه سال داشت به جای خود به امامت معرفی کرد. مأمون عباسی چون به نبوغش در علم، حکمت و ادب پی برد و مشاهده کرد که ایشان در این سنین کم، دارای چنان کمال عقلی است که احدی از دانشمندان روزگار به وی نمی‌رسد، از وی خوشش آمد و دخترش ام فضل را به تزویج وی درآورد، چنانکه پیش‌تر نیز خواهرش ام حبیب را به تزویج پدرش امام رضا(ع) در آورده بود»[۳۶].

امامت مانند رسالت، عهدی الهی است که از سوی خداوند به انسان‌های شایسته عطا می‌شود، سن و تحصیلات رسمی در آن دخالتی ندارد. خداوند بر اساس مصالحی، اگر بخواهد این مقامات معنوی را در سنین پایین به افرادی از اولیایش عنایت می‌فرماید، چنان‌که در مورد عیسی مسیح و یحیی، چنین کرد. بنابراین اعطای مقام نبوت یا امامت در کودکی، هیچ منع عقلی یا شرعی ندارد و امر آن به دست خداست»[۳۷]

پرسش‌های وابسته

  1. امامت چیست؟ (پرسش)
  2. امامت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
  3. امامت در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
  4. قرآن در مورد امامت چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
  5. چه احادیثی در مورد امامت وجود دارد؟ (پرسش)
  6. امام کیست؟ (پرسش)
  7. امام در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)
  8. امام در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)
  9. قرآن در مورد امام چه آیاتی دارد؟ (پرسش)
  10. چه احادیثی در مورد امام وجود دارد؟ (پرسش)
  11. امامت چه کاربردهایی دارد؟ (پرسش)
  12. بحث از امامت چه اهمیت یا ضرورتی دارد؟ (پرسش)
  13. دیدگاه‌های مذاهب اسلامی در باره امامت چیست؟ (پرسش)
  14. موارد اختلافی امامیه و اهل سنت در مورد امامت چیست؟ (پرسش)
  15. نظر امامیه در مورد تعیین تکلیف بر خداوند بر وجوب امامت چیست؟ (پرسش)
  16. آیا وجوب تعیین امام بدعت‌آمیز است؟ (پرسش)
  17. آیا کلامی‌انگاری امامت بدعت‌آمیز است؟ (پرسش)
  18. آیا مخالفان امامت کافراند؟ (پرسش)
  19. آیا امامت موروثی است؟ (پرسش)
  20. آیا مقام امامت بر مقام نبوت برتری دارد؟ (پرسش)
  21. آیا امامان شیعه بر دیگر پیامبران برتری دارند؟ (پرسش)
  22. آیا می‌توان به مقام امامت بدون مقام نبوت رسید؟ (پرسش)
  23. آیا امامت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
  24. آیا غیبت امام با فلسفه ضرورت امامت ناسازگار است؟ (پرسش)
  25. آیا مهدویت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)
  26. آیا امامت با اصل خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)

پانویس

  1. الصواعق المحرقة، ص ۱۶۶؛ احمد کاتب، تطور الکر السیاسی الشیعی، صص ۱۰۲ و ۱۱۲؛ احمد امی‌ن، ظهر الأسلام، ص ۶۷۲.
  2. ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛ سوره مریم، آیه:۱۲.
  3. مریم) به او اشارت کرد؛ گفتند: چگونه با کودکی که در گاهواره است سخن بگوییم؟! (نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است؛ سوره مریم، آیه: ۲۹ - ۳۰.
  4. شوکانی در ذکر معانی: حکمت، فهم احکام، علم و نبوت و تعقل می‌گوید: «لا مانع من ان یکون الحکم صالحا لحمله علی جمیع ما ذکره»؛ تفسیر فتح القدیر، ج۳ ، ص۱۰، ابو منطور ماتریدی آیه فوق را دلیل بر نبوت در کودکی و مخالف و نافی نظر معتزله ذکر می کند؛ تأویلات اهل السنه، ج۳، ص۲۶۰ و نیز: شیخ اسماعیل حقی البروسوی، تفسیر روح البیان، ج۵، ص ۳۱۹، علامه طباطبایی آن را علم به معرفت الهیه و انکشاف پرده‌های غیب تفسیر می‌کند المیزان، ج۱۴، ص ۱۹۲.
  5. تفسیر کبیر، ج۱۱، ص ۱۹۲.
  6. ر.ک. سلسلة مؤلفات الشیخ المفید، اوائل المقالات، ج۴، ص۱۲۵؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۴۶.
  7. ر.ک: تفسیر المراغی، ج ۶، ص ۴۸.
  8. ر.ک: تفسیر البیضاوی، ج ۳، ص ۴۸ و زمخشری، الکشاف، ج ۳، ص ۱۵.
  9. ر.ک: تفسیر [[روح البیان، ج ۵، ص ۳۳۱.
  10. ر.ک: تفسیر الکشاف، ج ۳، ص ۱۵.
  11. ر.ک: تفسیر کبیر، ج ۱۱، صص ۱۹۳ و ۲۱۵.
  12. تأویلات اهل السنۀ، ج ۳، ص ۲۶۴.
  13. ر.ک: الکافی، ج ۲، کتاب الحجۀ، باب الأشارۀ و النص علی ابی الحسن، ج ۱۰ و ۱۳، ص ۳۲۱.
  14. ر.ک: تفسیر روح البیان، ج ۵، ص ۳۱۹.
  15. ر.ک: سلسلۀ مولفات الشیخ المفید، ج ۱۱، جزء دوم، ص ۲۸۷، کتاب الأرشاد.
  16. ر.ک: مسعودی، اثبات الوصیۀ، ص ۲۲۰؛ قندوزی، سنابیع المودۀ، ج ۳ ص ۱۲۶.
  17. ر.ک: الصواعق المحرقۀ، ص ۳۱۲؛ سلسلۀ مصنفات الشیخ المفید، ج ۱۱، جزء ۲، ص ۲۸۲، کتاب الأرشاد؛ مسعودی، اثبات الوصیۀ.
  18. «او از خاندانى است كه علم ايشان از جانب خدا و بسته به دانش عميق بى‏انتها و الهامات پروردگار است‏»؛ ر.ک: احتجاج الطبرسی، ج ۲، صص ۲۷۶ - ۲۶۹؛ مفید، همان، ص ۲۸۲.
  19. الصواعق المحرقۀ، ص ۳۱۲.
  20. ر.ک: مسعودی، اثبات الوصیۀ، ص ۲۳۰.
  21. ر.ک: سید ابو القاسم خویی، معجم رجال الحدیث، ج ۱۳، ص ۲۴۰، ذیل فارس بن حاتم.
  22. ر.ک: حاکم نیشابوری، شواهد التنزیل، ج ۱، ص ۷۶، ح ۸۹.
  23. محمد حسن قدردان قراملکی، امامت، ص۸۷ - ۹۳.
  24. «و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم و بدین گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.
  25. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  26. «سپس ای موسی به هنگام، باز آمدی * و تو را برای خویشتن پروراندم» سوره طه، آیه ۴۰-۴۱.
  27. «و چون به برنایی خویش رسید و استواری یافت بدو (نیروی) داوری و دانشی بخشیدیم و بدین‌گونه به نیکوکاران پاداش می‌دهیم» سوره قصص، آیه ۱۴.
  28. «ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.
  29. «(نوزاد) گفت: بی‌گمان من بنده خداوندم، به من کتاب (آسمانی) داده و مرا پیامبر کرده است» سوره مریم، آیه ۳۰.
  30. «(ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  31. الفصول المهمة، ص۲۶۵.
  32. «ای یحیی، کتاب (آسمانی) را با توانمندی بگیر! و ما به او در کودکی (نیروی) داوری دادیم؛» سوره مریم، آیه ۱۲.
  33. مناقب ابن شهر آشوب، ج۲، ص۴۲۹.
  34. مطالب السؤول، ص۴۰۳.
  35. شرح احقاق الحق، ج۱۹، ص۵۸۵.
  36. شرح احقاق الحق، ج۲۹، ص۱۴.
  37. رستم‌نژاد، مهدی، پاسخ به شبهات وهابیان علیه شیعه ص ۳۳۷.