بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱</ref>' به '<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱</ref>') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
*انسان موجودی پیچیده و دارای دو بعد جسمانی و [[روحانی]] است. بر این اساس وجود انسان بهعنوان نشانهای از نشانههای [[پروردگار]] خود بزرگترین [[دلیل]] برای رسیدن به [[ایمان]] و حصول [[یقین]] است. از اینرو [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] فرمود: در روی [[زمین]] برای اهل [[یقین]] نشانههایی [متقاعد کننده] است، و در خود شما؛ پس مگر نمیبینید؟<ref>{{متن قرآن| وَفِي الأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلا تُبْصِرُونَ }}؛ سوره ذاریات، آیه۲۰ - ۲۱</ref>. | *انسان موجودی پیچیده و دارای دو بعد جسمانی و [[روحانی]] است. بر این اساس وجود انسان بهعنوان نشانهای از نشانههای [[پروردگار]] خود بزرگترین [[دلیل]] برای رسیدن به [[ایمان]] و حصول [[یقین]] است. از اینرو [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] فرمود: در روی [[زمین]] برای اهل [[یقین]] نشانههایی [متقاعد کننده] است، و در خود شما؛ پس مگر نمیبینید؟<ref>{{متن قرآن| وَفِي الأَرْضِ آيَاتٌ لِّلْمُوقِنِينَ وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلا تُبْصِرُونَ }}؛ سوره ذاریات، آیه۲۰ - ۲۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 142.</ref>. | ||
*[[امام علی]] {{ع}} ابعاد و ویژگیهای وجودی انسان را مورد نظر قرارداده و در [[نهج البلاغه]] نوزده مرتبه درباره انسان سخن بهمیان آورده است. در [[عظمت]] وجودی انسان همین بس که او مسجود [[فرشتگان]] و [[جانشین]] [[خدا]] در [[زمین]] است. [[امام علی]] {{ع}} میفرماید: [[خدا]] [[امانت]] خود را از [[فرشتگان]] خواست تا به [[عهد]] خویش وفا کنند و در برابر [[آدم]] به [[سجده]] افتند و برای گرامیداشت او [[فروتنی]] کنند<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref>. همچنین [[امام]] در شعری درباره [[عظمت]] انسان میفرماید: آیا میپنداری که تنها همین جسم کوچکی، حال آنکه جهانی بزرگ در تو نهفته است. | *[[امام علی]] {{ع}} ابعاد و ویژگیهای وجودی انسان را مورد نظر قرارداده و در [[نهج البلاغه]] نوزده مرتبه درباره انسان سخن بهمیان آورده است. در [[عظمت]] وجودی انسان همین بس که او مسجود [[فرشتگان]] و [[جانشین]] [[خدا]] در [[زمین]] است. [[امام علی]] {{ع}} میفرماید: [[خدا]] [[امانت]] خود را از [[فرشتگان]] خواست تا به [[عهد]] خویش وفا کنند و در برابر [[آدم]] به [[سجده]] افتند و برای گرامیداشت او [[فروتنی]] کنند<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref>. همچنین [[امام]] در شعری درباره [[عظمت]] انسان میفرماید: آیا میپنداری که تنها همین جسم کوچکی، حال آنکه جهانی بزرگ در تو نهفته است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 142.</ref>. | ||
==[[حقیقت]] انسان== | ==[[حقیقت]] انسان== | ||
*انسان دارای حقیقتی ملکوتی است و موهبتی شگفت از استعدادهای بیاندازه، که میتواند با [[تربیت]] خود را شکوفا کند و والاترین جلوه [[حق]] شود. رمز جاودانگی، بیمرزی و [[برتری]] او بر همه موجودات و [[آفرینش]] همهچیز برای او بهسبب [[حقیقت]] اوست. [[علی]] {{ع}} در ضمن سخن از [[آفرینش انسان]] به [[حقیقت]] انسان اشاره کرده است: | *انسان دارای حقیقتی ملکوتی است و موهبتی شگفت از استعدادهای بیاندازه، که میتواند با [[تربیت]] خود را شکوفا کند و والاترین جلوه [[حق]] شود. رمز جاودانگی، بیمرزی و [[برتری]] او بر همه موجودات و [[آفرینش]] همهچیز برای او بهسبب [[حقیقت]] اوست. [[علی]] {{ع}} در ضمن سخن از [[آفرینش انسان]] به [[حقیقت]] انسان اشاره کرده است: | ||
پس [[پاک]] خدای با [[عظمت]]، از [[زمین]] گوناگون طبیعت خاکی فراهم کرد، از [[زمین]] نرم و ناهموار و از شیرین آن و از نمکزار... پس، از [[روح]] خود در آن دمید تا به صورت انسانی شد... با طبیعتهای متضاد و سرکش و سرشتهای با هم خوش، گرم با سرد در آمیخته و تری بر خشکی ریخته –و [[حیرت]] همه را برانگیخته-. پس، از [[فرشتگان]] خواست تا آنچه در عهده دارند ادا کنند و عهدی را که پذیرفتهاند وفا کنند و در برابر [[کرامت]] انسانی، به نشانه [[خضوع]] و [[خشوع]]، [[سجده]] آورند<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref>. | پس [[پاک]] خدای با [[عظمت]]، از [[زمین]] گوناگون طبیعت خاکی فراهم کرد، از [[زمین]] نرم و ناهموار و از شیرین آن و از نمکزار... پس، از [[روح]] خود در آن دمید تا به صورت انسانی شد... با طبیعتهای متضاد و سرکش و سرشتهای با هم خوش، گرم با سرد در آمیخته و تری بر خشکی ریخته –و [[حیرت]] همه را برانگیخته-. پس، از [[فرشتگان]] خواست تا آنچه در عهده دارند ادا کنند و عهدی را که پذیرفتهاند وفا کنند و در برابر [[کرامت]] انسانی، به نشانه [[خضوع]] و [[خشوع]]، [[سجده]] آورند<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۱ نهج البلاغه|خطبه ۱]]</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 142.</ref>. | ||
==[[فطرت]] خداجوی انسان== | ==[[فطرت]] خداجوی انسان== | ||
*[[انسانها]] گرچه در طول دوران زندگی ممکن است دچار [[غفلت]] و [[اسیر]] کامروایی و دنیازدگی شوند یا گرایش به نحلههای گوناگون [[فکری]] پیدا کنند و برخی از آنان نیز از مسیر درست [[منحرف]] شوند، اما هرگاه به [[فطرت]] خداجوی خود بازگردند یا شرایط زندگی این جهانی مجالی برای بازگشت به خویشتن فراهم کند، [[روح]] خداجوی خود را بازمییابند. [[قرآن کریم]] میفرماید: پس روی خود را با گرایش تمام به [[حق]]، به سوی این [[دین]] کن، با همان سرشتی که [[خدا]] [[مردم]] را بر آن سرشته است؛ [[آفرینش]] [[خدا]] تغییرپذیر نیست...<ref>{{متن قرآن| فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ }}؛سوره روم، آیه۳۰</ref>. [[امام علی]] {{ع}} علت و اساس [[شناخت]] [[خدا]] را فطری میداند که [[خداوند]] در وجود [[انسانها]] قرار داده است و در فرازی از [[نهج البلاغه]] میفرماید: کلمه [[توحید]] اقرار [[راستین]] به [[یکتاپرستی]] است که نهاد [[آدمی]] بدان گواهی میدهد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹</ref>. | *[[انسانها]] گرچه در طول دوران زندگی ممکن است دچار [[غفلت]] و [[اسیر]] کامروایی و دنیازدگی شوند یا گرایش به نحلههای گوناگون [[فکری]] پیدا کنند و برخی از آنان نیز از مسیر درست [[منحرف]] شوند، اما هرگاه به [[فطرت]] خداجوی خود بازگردند یا شرایط زندگی این جهانی مجالی برای بازگشت به خویشتن فراهم کند، [[روح]] خداجوی خود را بازمییابند. [[قرآن کریم]] میفرماید: پس روی خود را با گرایش تمام به [[حق]]، به سوی این [[دین]] کن، با همان سرشتی که [[خدا]] [[مردم]] را بر آن سرشته است؛ [[آفرینش]] [[خدا]] تغییرپذیر نیست...<ref>{{متن قرآن| فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُونَ }}؛سوره روم، آیه۳۰</ref>. [[امام علی]] {{ع}} علت و اساس [[شناخت]] [[خدا]] را فطری میداند که [[خداوند]] در وجود [[انسانها]] قرار داده است و در فرازی از [[نهج البلاغه]] میفرماید: کلمه [[توحید]] اقرار [[راستین]] به [[یکتاپرستی]] است که نهاد [[آدمی]] بدان گواهی میدهد<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 142- 143.</ref>. | ||
==انسان، موجودی عقلگرا== | ==انسان، موجودی عقلگرا== | ||
*[[عقل]] مهمترین عنصر ممیز بین [[آدمی]] و دیگر مخلوقات است. انسان به کمک قوای عاقله خویش میتواند رشد یابد و [[تکامل]] پذیرد و همین امر موجب بهروزی و بهزیستی او در زندگی دنیوی و اخروی میشود. انسان به مدد [[قوه]] [[عقل]] به طرحریزی اختراعات و اکتشافات میپردازد و مسیر زندگی را برای خویشتن هموار میسازد. همچنین در سایه [[عقل]] دوراندیش به [[تعهد]] و [[مسئولیت]] میرسد و در برابر دیگران احساس [[حق]] و [[تکلیف]] میکند. بهکارگیری درست از [[عقل]] و استفاده بهینه از آن، سرچشمه رسیدن به [[کمالات انسانی]] است. از اینرو [[امام علی]] {{ع}} ریشه انسان را [[خرد]] و [[عقل]] او میداند و انسانیّت انسان را در گرو [[عقل]] او برمیشمرد. انسان میتواند با [[بهکارگیری عقل]] از آرای گوناگون بهره برد و راه رشد خود را همواره سازد. [[امام علی]] {{ع}} میفرماید: هر کس از آرای دیگران استقبال کند، مواضع [[خطا]] را تواند [[شناخت]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۶۴</ref>. | *[[عقل]] مهمترین عنصر ممیز بین [[آدمی]] و دیگر مخلوقات است. انسان به کمک قوای عاقله خویش میتواند رشد یابد و [[تکامل]] پذیرد و همین امر موجب بهروزی و بهزیستی او در زندگی دنیوی و اخروی میشود. انسان به مدد [[قوه]] [[عقل]] به طرحریزی اختراعات و اکتشافات میپردازد و مسیر زندگی را برای خویشتن هموار میسازد. همچنین در سایه [[عقل]] دوراندیش به [[تعهد]] و [[مسئولیت]] میرسد و در برابر دیگران احساس [[حق]] و [[تکلیف]] میکند. بهکارگیری درست از [[عقل]] و استفاده بهینه از آن، سرچشمه رسیدن به [[کمالات انسانی]] است. از اینرو [[امام علی]] {{ع}} ریشه انسان را [[خرد]] و [[عقل]] او میداند و انسانیّت انسان را در گرو [[عقل]] او برمیشمرد. انسان میتواند با [[بهکارگیری عقل]] از آرای گوناگون بهره برد و راه رشد خود را همواره سازد. [[امام علی]] {{ع}} میفرماید: هر کس از آرای دیگران استقبال کند، مواضع [[خطا]] را تواند [[شناخت]]<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۶۴</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 143.</ref>. | ||
==انسان، موجودی دارای [[اراده]] و [[اختیار]]== | ==انسان، موجودی دارای [[اراده]] و [[اختیار]]== | ||
*[[اختیار]] و [[اراده]] از موهبتهای الهی به انسان و زمینه اصلی رشد، تعالی و [[تکامل]] اوست. [[اختیار]] و [[اراده]] انسان عاملی است که او را به حرکت وامیدارد و افکار حاصل از [[قوه]] [[عقل]] و احساس او را به عمل نزدیک میگرداند. در سایه [[اراده]] و [[اختیار]]، دشواریهای مسیر حرکت [[آدمی]] آسان میشود و او میتواند به مطلوب خویش دست یابد. [[امام]] {{ع}} به [[انسانها]] گوشزد میکند که هرگاه از دشواری کاری ترسیدند، در برابر آن سرسختی نشان دهند تا آن کار رام شود و نتیجه مطلوب حاصل آید. هر چه [[اراده]] انسان قویتر باشد، [[توانایی]] او در بهدست آوردن امور مطلوب بیشتر و راه رشد به رویش گشودهتر میشود، بهگونهای که دیگر امر دشوار برای [[آدمی]] معنا ندارد و به [[قدرت]] [[اراده]] و به [[یاری]] [[عقل]] میتواند هر ناممکنی را ممکن سازد. از اینرو [[امام علی]] {{ع}} بهکارگیری نهایت توان و [[اراده]] را تنها راه رسیدن به اصل مطلوب برمیشمرد و در [[نهج البلاغه]] میفرماید: هر کس در طلب چیزی برخیزد، یا همه آنرا به دست خواهد آورد یا بخشی از آن را<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۷۹</ref>. [[قدرت]] [[اراده]] و [[انتخاب]] میتواند [[آدمی]] را بر [[گزینش]] خیر و شر [[یاری]] دهد. از اینرو [[امام]] {{ع}} فرمود: "بدی در سرشت همه وجود دارد؛ اگر [[آدمی]] بر آن چیره شد، [[پنهان]] میشود؛ و اگر نتوانست چیره شود، بروز مییابد". [[اراده]] و [[انتخاب]] انسان در [[اختیار]] امر خیر یا شر اصلی خدشهناپذیر است. از اینجا نیز امر [[پاداش]] و جزا معنا مییابد. به همین [[دلیل]] [[امام]] {{ع}} [[انسانها]] را [[تشویق]] میکند که خود را به [[اجبار]] هم که شده به انجام [[فضیلتها]] وادار کنند تا گرفتار رذیلتها نشوند | *[[اختیار]] و [[اراده]] از موهبتهای الهی به انسان و زمینه اصلی رشد، تعالی و [[تکامل]] اوست. [[اختیار]] و [[اراده]] انسان عاملی است که او را به حرکت وامیدارد و افکار حاصل از [[قوه]] [[عقل]] و احساس او را به عمل نزدیک میگرداند. در سایه [[اراده]] و [[اختیار]]، دشواریهای مسیر حرکت [[آدمی]] آسان میشود و او میتواند به مطلوب خویش دست یابد. [[امام]] {{ع}} به [[انسانها]] گوشزد میکند که هرگاه از دشواری کاری ترسیدند، در برابر آن سرسختی نشان دهند تا آن کار رام شود و نتیجه مطلوب حاصل آید. هر چه [[اراده]] انسان قویتر باشد، [[توانایی]] او در بهدست آوردن امور مطلوب بیشتر و راه رشد به رویش گشودهتر میشود، بهگونهای که دیگر امر دشوار برای [[آدمی]] معنا ندارد و به [[قدرت]] [[اراده]] و به [[یاری]] [[عقل]] میتواند هر ناممکنی را ممکن سازد. از اینرو [[امام علی]] {{ع}} بهکارگیری نهایت توان و [[اراده]] را تنها راه رسیدن به اصل مطلوب برمیشمرد و در [[نهج البلاغه]] میفرماید: هر کس در طلب چیزی برخیزد، یا همه آنرا به دست خواهد آورد یا بخشی از آن را<ref>نهج البلاغه، حکمت ۳۷۹</ref>. [[قدرت]] [[اراده]] و [[انتخاب]] میتواند [[آدمی]] را بر [[گزینش]] خیر و شر [[یاری]] دهد. از اینرو [[امام]] {{ع}} فرمود: "بدی در سرشت همه وجود دارد؛ اگر [[آدمی]] بر آن چیره شد، [[پنهان]] میشود؛ و اگر نتوانست چیره شود، بروز مییابد". [[اراده]] و [[انتخاب]] انسان در [[اختیار]] امر خیر یا شر اصلی خدشهناپذیر است. از اینجا نیز امر [[پاداش]] و جزا معنا مییابد. به همین [[دلیل]] [[امام]] {{ع}} [[انسانها]] را [[تشویق]] میکند که خود را به [[اجبار]] هم که شده به انجام [[فضیلتها]] وادار کنند تا گرفتار رذیلتها نشوند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 143- 144.</ref>. | ||
==انسان، موجودی [[مسئول]]== | ==انسان، موجودی [[مسئول]]== | ||
*انسان در مسیر زندگی خویش همواره با عنصر [[مسئولیت]] در برابر ظرفیتهای موجود و نعمتهایی که [[خداوند]] فراروی او قرار داده، [[مسئول]] و [[متعهد]] است. همین [[حس]] مسئولیتپذیری است که [[جامعه انسانی]] را از گروههای حیوانی ممتاز میکند و در سایه این امر، [[جوامع]] انسانی شکل میگیرند و در سایه [[قوانین]] وضع شده به حیات و تعالی خود ادامه میدهند. [[انسانها]] به [[حکم عقل]] و عقلگرایی و وجود [[نظام]] [[پاداش]] و جزا (دنیوی و اخروی) موجوداتی مسئولاند. این [[حس]] مسئولیتپذیری ریشه در [[فطرت]] و [[وجدان]] دارد. از اینرو [[امام علی]] {{ع}} میفرماید، انسان [[مؤمن]] آنچه را که باید نگهداری کند، تباه نمیکند. در [[نهج البلاغه]] نیز میفرماید: [[تقوای الهی]] پیشه کنید و [[حریم]] [[پروردگار]] را نگه دارید و قرقگاه او را نشکنید؛ خدایی که همواره در محضر اویید و [[صاحب]] [[اختیار]] شماست و سررشتهدار و سلسلهجنیان همه کارهایتان. اگر [[پنهان]] کنید، داند و اگر [[آشکار]] سازید، نویسد. [[فرشتگان]] محافظ را بر شما گمارده است تا هیچ حقّی از قلم نیفتد و هیچ باطلی ثبت نشود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.</ref>. | *انسان در مسیر زندگی خویش همواره با عنصر [[مسئولیت]] در برابر ظرفیتهای موجود و نعمتهایی که [[خداوند]] فراروی او قرار داده، [[مسئول]] و [[متعهد]] است. همین [[حس]] مسئولیتپذیری است که [[جامعه انسانی]] را از گروههای حیوانی ممتاز میکند و در سایه این امر، [[جوامع]] انسانی شکل میگیرند و در سایه [[قوانین]] وضع شده به حیات و تعالی خود ادامه میدهند. [[انسانها]] به [[حکم عقل]] و عقلگرایی و وجود [[نظام]] [[پاداش]] و جزا (دنیوی و اخروی) موجوداتی مسئولاند. این [[حس]] مسئولیتپذیری ریشه در [[فطرت]] و [[وجدان]] دارد. از اینرو [[امام علی]] {{ع}} میفرماید، انسان [[مؤمن]] آنچه را که باید نگهداری کند، تباه نمیکند. در [[نهج البلاغه]] نیز میفرماید: [[تقوای الهی]] پیشه کنید و [[حریم]] [[پروردگار]] را نگه دارید و قرقگاه او را نشکنید؛ خدایی که همواره در محضر اویید و [[صاحب]] [[اختیار]] شماست و سررشتهدار و سلسلهجنیان همه کارهایتان. اگر [[پنهان]] کنید، داند و اگر [[آشکار]] سازید، نویسد. [[فرشتگان]] محافظ را بر شما گمارده است تا هیچ حقّی از قلم نیفتد و هیچ باطلی ثبت نشود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۸۲.</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 144.</ref>. | ||
==[[وجدان]] انسانی== | ==[[وجدان]] انسانی== | ||
*اعمال انسان براساس اصل [[اختیار]] و [[آزادی]] و [[تعهد]] صورت میگیرد و به همین [[دلیل]] [[نظام]] [[پاداش]] و جزا نیز شکل گرفته و "[[نفس]] لوّامه" یا "[[وجدان]]" در وجود انسان فعال شده است. [[خداوند سبحان]] میفرماید: و [[سوگند]] به ([[نفس]] لوّامه و) [[وجدان]] بیدار و ملامتگر ([[رستاخیز]] [[حقّ]] است)!<ref>{{متن قرآن|وَلا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ }}؛ سوره قیامت، آیه ۲.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} در تشخیص [[عمل نیک]]، پذیرش [[نفس]] و [[آرامش]] [[وجدان]] و در تشخیص عمل بد، [[شک]] و [[تردید]] در [[دل]] را ملاک تشخیص میداند و [[بیداری]] [[وجدان]] را [[دلیل]] بر [[بیداری]] انسان برمیشمرد و میفرماید: و بدانید هر که به کمک خود نشتابد تا از درون پنددهنده و بازدارندهای داشته باشد، بیشک دیگری پنددهنده و بازدارنده او نخواهد بود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۹</ref>. انسان در [[قضاوت]] [[وجدان]] خویش، نتیجه عمل خود را درمییابد و خود را [[مسئول]] عمل خویش میداند. [[آدمی]] پس از هر عمل بنابر [[قضاوت]] [[وجدان]] خویش، شاد یا مغموم میشود. از اینرو [[امام]] {{ع}} [[وجدان]] را تنها شاهدی میداند که [[رشوه]] نمیپذیرد و عادلانه در مورد اعمال او به [[قضاوت]] مینشیند. | *اعمال انسان براساس اصل [[اختیار]] و [[آزادی]] و [[تعهد]] صورت میگیرد و به همین [[دلیل]] [[نظام]] [[پاداش]] و جزا نیز شکل گرفته و "[[نفس]] لوّامه" یا "[[وجدان]]" در وجود انسان فعال شده است. [[خداوند سبحان]] میفرماید: و [[سوگند]] به ([[نفس]] لوّامه و) [[وجدان]] بیدار و ملامتگر ([[رستاخیز]] [[حقّ]] است)!<ref>{{متن قرآن|وَلا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ }}؛ سوره قیامت، آیه ۲.</ref>. [[امام علی]] {{ع}} در تشخیص [[عمل نیک]]، پذیرش [[نفس]] و [[آرامش]] [[وجدان]] و در تشخیص عمل بد، [[شک]] و [[تردید]] در [[دل]] را ملاک تشخیص میداند و [[بیداری]] [[وجدان]] را [[دلیل]] بر [[بیداری]] انسان برمیشمرد و میفرماید: و بدانید هر که به کمک خود نشتابد تا از درون پنددهنده و بازدارندهای داشته باشد، بیشک دیگری پنددهنده و بازدارنده او نخواهد بود<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۹</ref>. انسان در [[قضاوت]] [[وجدان]] خویش، نتیجه عمل خود را درمییابد و خود را [[مسئول]] عمل خویش میداند. [[آدمی]] پس از هر عمل بنابر [[قضاوت]] [[وجدان]] خویش، شاد یا مغموم میشود. از اینرو [[امام]] {{ع}} [[وجدان]] را تنها شاهدی میداند که [[رشوه]] نمیپذیرد و عادلانه در مورد اعمال او به [[قضاوت]] مینشیند<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 144- 145.</ref>. | ||
==انسان و [[آزادی روحی]]== | ==انسان و [[آزادی روحی]]== | ||
*[[آزادی]] روحی فضیلتی است که از راه [[تربیت]] و تعالی بخشیدن به خویها و صفات فردی بروز مییابد و [[آدمی]] را از [[اسارت]] و [[بندگی]] غیر [[خدا]] رها میسازد. چنین انسانی زندان شهوات را درهم میشکند و از [[اسارت]] [[نفس]] رهایی مییابد. در نتیجه، انسان از [[اسارت]] تمام قید و بندها آزاد است و تنها در دایره [[بندگی]] [[خدا]] و انجام [[تکالیف الهی]] حرکت میکند. اینگونه [[آزادی]] و [[آزادگی]] از صفات انسانهای [[برتر]] است که جوهر انسانی خویش را بازیافتهاند. از اینرو [[امام علی]] {{ع}} به [[فرزند]] خویش فرمود: [[بنده]] کس مباش که [[خدا]] تو را آزاد آفرید<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref>. [[امام علی]] {{ع}} دو رذیلت [[آز]] و [[شهوت]] را مایه از میان رفتن حریَت و [[آزادگی]] روحی انسان میداند، چنانکه انسان آزاد را تا زمانی آزاد میداند که طمع نورزیده است. در [[نهج البلاغه]] نیز میفرماید: آزمندی، بردگیِ همیشگی است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۷۱</ref> | *[[آزادی]] روحی فضیلتی است که از راه [[تربیت]] و تعالی بخشیدن به خویها و صفات فردی بروز مییابد و [[آدمی]] را از [[اسارت]] و [[بندگی]] غیر [[خدا]] رها میسازد. چنین انسانی زندان شهوات را درهم میشکند و از [[اسارت]] [[نفس]] رهایی مییابد. در نتیجه، انسان از [[اسارت]] تمام قید و بندها آزاد است و تنها در دایره [[بندگی]] [[خدا]] و انجام [[تکالیف الهی]] حرکت میکند. اینگونه [[آزادی]] و [[آزادگی]] از صفات انسانهای [[برتر]] است که جوهر انسانی خویش را بازیافتهاند. از اینرو [[امام علی]] {{ع}} به [[فرزند]] خویش فرمود: [[بنده]] کس مباش که [[خدا]] تو را آزاد آفرید<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref>. [[امام علی]] {{ع}} دو رذیلت [[آز]] و [[شهوت]] را مایه از میان رفتن حریَت و [[آزادگی]] روحی انسان میداند، چنانکه انسان آزاد را تا زمانی آزاد میداند که طمع نورزیده است. در [[نهج البلاغه]] نیز میفرماید: آزمندی، بردگیِ همیشگی است<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۷۱</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 145.</ref>. | ||
==انسان و [[آزمایش الهی]]== | ==انسان و [[آزمایش الهی]]== | ||
*انسان در همه مراحل زندگی مورد [[آزمایش]] و [[امتحان الهی]] است. | *انسان در همه مراحل زندگی مورد [[آزمایش]] و [[امتحان الهی]] است. | ||
==تفاوت [[انسانها]]== | ==تفاوت [[انسانها]]== | ||
*[[انسانها]] از جهات گوناگون متفاوتاند، زیرا [[اختلاف]] استعدادها، ظرفیتها، روحیهها، خواستها، سلیقهها که معلول [[اختلاف]] طبایع تأثیرات گوناگون محیطی و جغرافیایی، [[فرهنگی]] و [[اعتقادی]]، [[اقتصادی]] و [[اجتماعی]] است، مایه دوام و رشد [[جوامع]] است. به بیان [[امام علی]] {{ع}} خیر [[مردم]] در تفاوت آنهاست و اگر همه مساوی باشند، هلاک شوند. گوناگونی [[انسانها]] و تفاوتهای فردی واقعیتی برآمده از عوامل بسیار است. چون نزد [[علی]] {{ع}} سخن از [[اختلاف مردم]] رفت، با بیانی استعاری فرمود: سرشت مردمان از یکدیگر جداشان ساخته است و میانشان [[تفرقه]] انداخته، که ترکیبشان از پارهای [[زمین]] است که شور یا شیرین است و خاکی درشت یا نرمین. پس، آنان به اندازه نزدیکی زمینشان با هم سازوارند و به مقدار [[اختلاف]] آن از یکدیگر به کنار<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴</ref>. بنابراین در شکلگیری شخصیت [[انسانها]] مجموعهای از عوامل درونی و بیرونی دخیلاند و برایند تأثیر این عوامل است که شخصیت روحی و شاکله انسان را بهوجود میآورد. | *[[انسانها]] از جهات گوناگون متفاوتاند، زیرا [[اختلاف]] استعدادها، ظرفیتها، روحیهها، خواستها، سلیقهها که معلول [[اختلاف]] طبایع تأثیرات گوناگون محیطی و جغرافیایی، [[فرهنگی]] و [[اعتقادی]]، [[اقتصادی]] و [[اجتماعی]] است، مایه دوام و رشد [[جوامع]] است. به بیان [[امام علی]] {{ع}} خیر [[مردم]] در تفاوت آنهاست و اگر همه مساوی باشند، هلاک شوند. گوناگونی [[انسانها]] و تفاوتهای فردی واقعیتی برآمده از عوامل بسیار است. چون نزد [[علی]] {{ع}} سخن از [[اختلاف مردم]] رفت، با بیانی استعاری فرمود: سرشت مردمان از یکدیگر جداشان ساخته است و میانشان [[تفرقه]] انداخته، که ترکیبشان از پارهای [[زمین]] است که شور یا شیرین است و خاکی درشت یا نرمین. پس، آنان به اندازه نزدیکی زمینشان با هم سازوارند و به مقدار [[اختلاف]] آن از یکدیگر به کنار<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴</ref>. بنابراین در شکلگیری شخصیت [[انسانها]] مجموعهای از عوامل درونی و بیرونی دخیلاند و برایند تأثیر این عوامل است که شخصیت روحی و شاکله انسان را بهوجود میآورد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 145- 146.</ref>. | ||
==انسان و [[سرنوشت]]== | ==انسان و [[سرنوشت]]== | ||
*[[خداوند]] انسان را چنان با [[کرامت]] دیده که رقم زدن [[سرنوشت]] او را به خودش واگذارده است. انسان مجبور آفریده نشده است و میتواند در چارچوب [[قوانین]] و سنتهای [[حاکم]] بر هستی، خود را بسازد و در هر جهت که [[اراده]] کند، پیش رود. [[علی]] {{ع}} انسان را اختیاردار [[سرنوشت]] خویش معرفی کرده است. هنگامیکه شخصی از [[مردم]] شامل از او پرسید: آیا رفتنت به شما به [[قضا]] و [[قدر]] [[خدا]] بود؟ گفت: وای بر تو! شاید تو قانونمندی [[حاکم]] بر هستی و اندازه یافتن هر چیز را با [[اختیار]] و [[آزادی]] [[آدمی]] اشتباه گرفتهای! اگر چنان باشد که تو گمان کردهای [و همهچیز را با [[اختیار]] و [[آزادی]] [[آدمی]] اشتباه گرفتهای! اگر چنان باشد که تو گمان کردهای [و همهچیز از پیش شکل گرفته و معین شده باشد] بیگمان [[پاداش]] و [[کیفر]] [[باطل]] و نوید و تهدید از میان برداشته شود. بدون [[شک]] [[خدای پاک]] از هر کاستی، بندگانش را امر فرموده و در آنچه بدان مأمورند دارای اختیارند و آنان را از اموری [[نهی]] کرده است تا بترسند و خود از دست بازدارند... او را [[نافرمانی]] نکنند و از آنرو که مجبورند، و فرمانش نبرند از آنرو که ناگزیرند؛ که [[خداوند]] [[پیامبران]] را به بازی نفرستاده، و کتابها [ی [[هدایت]]] را برای [[بندگان]] بیهوده نازل نفرموده، و آسمانها و [[زمین]] و آنچه را میان این دو قرار دارد، به [[باطل]] نیافریده است (و این گمان کسانی است که [[کفر]] ورزیدهاند، پس وای از [[آتش]] بر کسانی که [[کافر]] شدهاند)<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷۸</ref>. | *[[خداوند]] انسان را چنان با [[کرامت]] دیده که رقم زدن [[سرنوشت]] او را به خودش واگذارده است. انسان مجبور آفریده نشده است و میتواند در چارچوب [[قوانین]] و سنتهای [[حاکم]] بر هستی، خود را بسازد و در هر جهت که [[اراده]] کند، پیش رود. [[علی]] {{ع}} انسان را اختیاردار [[سرنوشت]] خویش معرفی کرده است. هنگامیکه شخصی از [[مردم]] شامل از او پرسید: آیا رفتنت به شما به [[قضا]] و [[قدر]] [[خدا]] بود؟ گفت: وای بر تو! شاید تو قانونمندی [[حاکم]] بر هستی و اندازه یافتن هر چیز را با [[اختیار]] و [[آزادی]] [[آدمی]] اشتباه گرفتهای! اگر چنان باشد که تو گمان کردهای [و همهچیز را با [[اختیار]] و [[آزادی]] [[آدمی]] اشتباه گرفتهای! اگر چنان باشد که تو گمان کردهای [و همهچیز از پیش شکل گرفته و معین شده باشد] بیگمان [[پاداش]] و [[کیفر]] [[باطل]] و نوید و تهدید از میان برداشته شود. بدون [[شک]] [[خدای پاک]] از هر کاستی، بندگانش را امر فرموده و در آنچه بدان مأمورند دارای اختیارند و آنان را از اموری [[نهی]] کرده است تا بترسند و خود از دست بازدارند... او را [[نافرمانی]] نکنند و از آنرو که مجبورند، و فرمانش نبرند از آنرو که ناگزیرند؛ که [[خداوند]] [[پیامبران]] را به بازی نفرستاده، و کتابها [ی [[هدایت]]] را برای [[بندگان]] بیهوده نازل نفرموده، و آسمانها و [[زمین]] و آنچه را میان این دو قرار دارد، به [[باطل]] نیافریده است (و این گمان کسانی است که [[کفر]] ورزیدهاند، پس وای از [[آتش]] بر کسانی که [[کافر]] شدهاند)<ref>نهج البلاغه، حکمت ۷۸</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 146.</ref>. | ||
==فرجام انسان== | ==فرجام انسان== | ||
*انسان آفریدهای صرفاً اینجهانی نیست، بلکه این [[جهان]] جایگاهی است برای شدنِ [[آدمی]] بدان مقصد که برای آن آفریده شده است: [[آگاه]] باشید که [[آخرت]] روی آورده است و هر یک از این دو را فرزندانی است. از [[فرزندان]] [[آخرت]] باشید و از [[فرزندان]] [[دنیا]] مباشید، که [[روز رستاخیز]] هر [[فرزند]] به مادر خود پیوندد<ref>کلام ۴۲</ref>. مقصد اصلی انسان، [[آخرت]] است؛ مقصدی که این [[جهان]] نسبت بدان، بسی [[خرد]] و ناچیز است: | *انسان آفریدهای صرفاً اینجهانی نیست، بلکه این [[جهان]] جایگاهی است برای شدنِ [[آدمی]] بدان مقصد که برای آن آفریده شده است: [[آگاه]] باشید که [[آخرت]] روی آورده است و هر یک از این دو را فرزندانی است. از [[فرزندان]] [[آخرت]] باشید و از [[فرزندان]] [[دنیا]] مباشید، که [[روز رستاخیز]] هر [[فرزند]] به مادر خود پیوندد<ref>کلام ۴۲</ref>. مقصد اصلی انسان، [[آخرت]] است؛ مقصدی که این [[جهان]] نسبت بدان، بسی [[خرد]] و ناچیز است: | ||
[[پاک]] خدایا! چه فراگیر است [[نعمت]] تو در این [[جهان]] و چه اندک است در کنار نعمتهای آن [[جهان]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹</ref>. زندگی این جهانی [[جایگاه]] کار و [[تلاش]] است و [[آخرت]]، [[جایگاه]] دیدن نتیجه آن. | [[پاک]] خدایا! چه فراگیر است [[نعمت]] تو در این [[جهان]] و چه اندک است در کنار نعمتهای آن [[جهان]]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۰۹</ref>. زندگی این جهانی [[جایگاه]] کار و [[تلاش]] است و [[آخرت]]، [[جایگاه]] دیدن نتیجه آن. | ||
بدانید که امروز ریاضت است و فردا مسابقت؛ و خط پایان، دروازه [[بهشت]] برین؛ و آنکه بدان نرسد جایگاهش [[دوزخ]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۸</ref>. و نیز فرمود: به کار برخیزید، به کار برخیزید... شما را پایانی است، خود را بدان برسانید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶</ref>. | بدانید که امروز ریاضت است و فردا مسابقت؛ و خط پایان، دروازه [[بهشت]] برین؛ و آنکه بدان نرسد جایگاهش [[دوزخ]] است<ref>نهج البلاغه، خطبه ۲۸</ref>. و نیز فرمود: به کار برخیزید، به کار برخیزید... شما را پایانی است، خود را بدان برسانید<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 146- 147.</ref>. | ||
==[[سعادت]] و [[شقاوت انسان]]== | ==[[سعادت]] و [[شقاوت انسان]]== | ||
*انسان، مستعد رسیدن به همه والاییها و نیز همه تباهیهاست. عالم طبیعت، عالم شدنِ انسان است به هر سو که روی کند و هرگونه که بخواهد و [[تربیت]] یابد. [[سعادت]] و [[شقاوت]] [[آدمی]] به دست خود او و نتیجه [[تربیت]] اوست. انسان به سبب [[تربیت]] درست، الهی و متخلق به [[اخلاق]] ربانی میشود و بهسبب [[تربیت]] نادرست، از سیر بهسوی [[حقیقت]] خود بازمیماند و متخلق به [[اخلاق]] نفسانی میشود. [[امام علی]] {{ع}} در بیان شدنِ انسان و راههایی که در برابر اوست –تا چه شود- فرموده است: [[مردم]] سه دستهاند: [[دانایی]] که شناسای خداست، آموزندهای که در راه [[رستگاری]] کوشا و فرومایگانی رونده به [[چپ و راست]] که درهم آمیزند و پی هر بانگی را گیرند و با هر باد بهسوی خیزند، نه از روشنی [[دانش]] فروغی یافتند و نه بهسوی پناهگاهی استوار شتافتند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷</ref>. انسان میتواند بهسبب [[تربیت]] فطری به [[کمالات انسانی]] دست یابد یا به عکس، استعدادهای خود را در جهت کمال مطلق بپوشاند و به پایینترین مراتب خود تنزل یابد و از [[حقیقت]] وجود خویش بیبهره ماند و از صورت و سیرتی حیوانی سر درآورد و هر گونه شرّ و بدی را جلوهگر شود. به بیان [[علی]] {{ع}}، فقدان [[ادب]] سبب هر شرّ و بدی است. | *انسان، مستعد رسیدن به همه والاییها و نیز همه تباهیهاست. عالم طبیعت، عالم شدنِ انسان است به هر سو که روی کند و هرگونه که بخواهد و [[تربیت]] یابد. [[سعادت]] و [[شقاوت]] [[آدمی]] به دست خود او و نتیجه [[تربیت]] اوست. انسان به سبب [[تربیت]] درست، الهی و متخلق به [[اخلاق]] ربانی میشود و بهسبب [[تربیت]] نادرست، از سیر بهسوی [[حقیقت]] خود بازمیماند و متخلق به [[اخلاق]] نفسانی میشود. [[امام علی]] {{ع}} در بیان شدنِ انسان و راههایی که در برابر اوست –تا چه شود- فرموده است: [[مردم]] سه دستهاند: [[دانایی]] که شناسای خداست، آموزندهای که در راه [[رستگاری]] کوشا و فرومایگانی رونده به [[چپ و راست]] که درهم آمیزند و پی هر بانگی را گیرند و با هر باد بهسوی خیزند، نه از روشنی [[دانش]] فروغی یافتند و نه بهسوی پناهگاهی استوار شتافتند<ref>نهج البلاغه، حکمت ۱۴۷</ref>. انسان میتواند بهسبب [[تربیت]] فطری به [[کمالات انسانی]] دست یابد یا به عکس، استعدادهای خود را در جهت کمال مطلق بپوشاند و به پایینترین مراتب خود تنزل یابد و از [[حقیقت]] وجود خویش بیبهره ماند و از صورت و سیرتی حیوانی سر درآورد و هر گونه شرّ و بدی را جلوهگر شود. به بیان [[علی]] {{ع}}، فقدان [[ادب]] سبب هر شرّ و بدی است<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 147.</ref>. | ||
==محدودیت و [[ناتوانی]] انسان== | ==محدودیت و [[ناتوانی]] انسان== | ||
*انسان با وجود استعداد شگفت خود، در چنبره [[قوانین]] [[حاکم]] بر هستی گرفتار است و وجودش با [[ناتوانی]] و ضعف آمیخته. [[علی]] {{ع}} این واقعیت را در [[نامه]] تربیتی خود به [[امام حسن]] {{ع}} چنین بیان کرده است: | *انسان با وجود استعداد شگفت خود، در چنبره [[قوانین]] [[حاکم]] بر هستی گرفتار است و وجودش با [[ناتوانی]] و ضعف آمیخته. [[علی]] {{ع}} این واقعیت را در [[نامه]] تربیتی خود به [[امام حسن]] {{ع}} چنین بیان کرده است: | ||
از پدری که در آستانه فناست و چیرگی زمان را پذیرا، زندگی را پشت سر نهاده، به گردش روزگار گردن نهاده، نکوهیده این [[جهان]] است و سُکنا گزیده سرای مردگان و فردا کوچنده از آن، به فرزندی که آرزومند چیزی است که به دست نیاید، رونده راهی است که به [[جهان]] نیستی درآید. فرزندی که بیماریها را نشانه است و در گرو گذشت زماننه. تیر مصیبتها بدو پرّان است و خود، [[دنیا]] را [[بنده]] گوش به [[فرمان]]. سوداگر [[فریب]] است و فنا را وامدار، و بندیِ مُردن، و همسوگند اندوههای [[جان]] [[آزار]]، و غمها را همنشین است و آسیبها را نشان؛ و به [[خاک]] افکنده شهوتهاست و [[جانشین]] مردگان<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref>. انسان با وجود تواناییهایش گرفتار ضعفهای درونی است بهنحوی که افزونیها و کاستیها در امور مختلف، [[اعتدال]] او را بر هم میزند و وی را در مسیر تکاملش دچار آسیب میسازد. | از پدری که در آستانه فناست و چیرگی زمان را پذیرا، زندگی را پشت سر نهاده، به گردش روزگار گردن نهاده، نکوهیده این [[جهان]] است و سُکنا گزیده سرای مردگان و فردا کوچنده از آن، به فرزندی که آرزومند چیزی است که به دست نیاید، رونده راهی است که به [[جهان]] نیستی درآید. فرزندی که بیماریها را نشانه است و در گرو گذشت زماننه. تیر مصیبتها بدو پرّان است و خود، [[دنیا]] را [[بنده]] گوش به [[فرمان]]. سوداگر [[فریب]] است و فنا را وامدار، و بندیِ مُردن، و همسوگند اندوههای [[جان]] [[آزار]]، و غمها را همنشین است و آسیبها را نشان؛ و به [[خاک]] افکنده شهوتهاست و [[جانشین]] مردگان<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref>. انسان با وجود تواناییهایش گرفتار ضعفهای درونی است بهنحوی که افزونیها و کاستیها در امور مختلف، [[اعتدال]] او را بر هم میزند و وی را در مسیر تکاملش دچار آسیب میسازد<ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 148.</ref>. | ||
==[[انسان کامل]]== | ==[[انسان کامل]]== | ||
*انسان با وجود محدودیتهایی که دارد، میتواند در [[کمالات انسانی]] به کمال برسد و به مرتبه [[انسان کامل]] دست یابد؛ انسانی که نفسانیّت خود را مهار کرده و [[عقل]] را به تمامی شکوفا ساخته است. به بیان [[علی]] {{ع}}: همانا [[خرد]] خود را زنده گرداند و [[نفس]] خویش را میراند... نوری سخت درخشان برای او بدرخشید و راه را برای وی روشن گردانید، او را در راه راست راند و از دری به دری برد تا به درِ [[سلامت]] کشاند و خانه اقامت...<ref>کلام ۲۲۰</ref>. [[انسان کامل]] انسانی است که هدایتیافته و [[هدایتگر]] باشد: [[راز]] او بدانها سپرده شده و هر که آنان را [[پناه]] گیرد به [[حق]] راه برده است. مخزن [[علم]] او و بیانگر [[احکام شریعت]] اویند. [[دین]] نزد آنان در [[امان]] است و ایشان، چون کوه افراشته، [[دین]] را نگهباناند. پشت [[اسلام]] بدانها راست و ثابت و پابرجاست<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۲ نهج البلاغه|خطبه ۲]]</ref>. [[ائمه معصومین]] {{عم}} و [[پیشوایان دین]]، انسانهایی کاملاند: آنانکه رازهای هستی بر ایشان گشوده است، مخزن [[علم]] و داناییاند، [[دین]] را نگهبان و [[هدایت]] را پاسدارند. آنان نشانههای جامع و روشن خداوندند و جز بدانها نتوان از اسارتهای دنیایی رست و به [[کمالات]] الهی پیوست: به [[راهنمایی]] ما از [[تاریکی]] درآمدید و به [[برتری]] برآمدید و از شب تاریک برون شدید [و به سپیده روشن درون شدید]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۹</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص | *انسان با وجود محدودیتهایی که دارد، میتواند در [[کمالات انسانی]] به کمال برسد و به مرتبه [[انسان کامل]] دست یابد؛ انسانی که نفسانیّت خود را مهار کرده و [[عقل]] را به تمامی شکوفا ساخته است. به بیان [[علی]] {{ع}}: همانا [[خرد]] خود را زنده گرداند و [[نفس]] خویش را میراند... نوری سخت درخشان برای او بدرخشید و راه را برای وی روشن گردانید، او را در راه راست راند و از دری به دری برد تا به درِ [[سلامت]] کشاند و خانه اقامت...<ref>کلام ۲۲۰</ref>. [[انسان کامل]] انسانی است که هدایتیافته و [[هدایتگر]] باشد: [[راز]] او بدانها سپرده شده و هر که آنان را [[پناه]] گیرد به [[حق]] راه برده است. مخزن [[علم]] او و بیانگر [[احکام شریعت]] اویند. [[دین]] نزد آنان در [[امان]] است و ایشان، چون کوه افراشته، [[دین]] را نگهباناند. پشت [[اسلام]] بدانها راست و ثابت و پابرجاست<ref>[[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۲ نهج البلاغه|خطبه ۲]]</ref>. [[ائمه معصومین]] {{عم}} و [[پیشوایان دین]]، انسانهایی کاملاند: آنانکه رازهای هستی بر ایشان گشوده است، مخزن [[علم]] و داناییاند، [[دین]] را نگهبان و [[هدایت]] را پاسدارند. آنان نشانههای جامع و روشن خداوندند و جز بدانها نتوان از اسارتهای دنیایی رست و به [[کمالات]] الهی پیوست: به [[راهنمایی]] ما از [[تاریکی]] درآمدید و به [[برتری]] برآمدید و از شب تاریک برون شدید [و به سپیده روشن درون شدید]<ref>نهج البلاغه، خطبه ۴۹</ref><ref>[[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص 148.</ref>. | ||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |