شگفتیهای آفرینش: تفاوت میان نسخهها
←آفرینش پرندگان
(←مقدمه) |
|||
خط ۳: | خط ۳: | ||
==آفرینش پرندگان== | ==آفرینش پرندگان== | ||
*و پرندگان گونهگون را آفرید و آنها را در درّهها و شکافهای [[زمین]] و ستیغ بلند کوهها جای داد. برخی از آنها را بالدارانی مختلف به شکلهایی متفاوت که همگان در رشته تسخیر و [[اراده]] اویند. آنها در جوّ بیکران و در فضای لایتناهی با بالهایی که مجموعهای از قانونها و قانونمندی هاست، پرواز کنند. [[خداوند]] آنها را در شرایطی هستی داد که هیچ آثاری از این صورت شگفت نبود و اعضا و جوارحشان را در سازمان اسرارآمیز مفصلها ارتباط و پیوند داد. برخی را به [[دلیل]] ستبریِ اندام، از پرواز بلند در فضای بازداشت و چنین مقرّر فرمود که پروازشان در نزدیکی [[زمین]] و بر فراز بامها صورت گیرد، و آنان را در پرتو [[قدرت]] شگرف زیبا و [[صنعت]] دقیق خود به شکلهای گوناگون رنگآمیزی کرد. پس برخی از آنان در رنگ یکدستی که هیچ رنگی آمیزه آن نیست فرو رفتهاند و برخی دیگر گردنبندی از رنگ دیگر بر گردن دارند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴</ref>. | *و پرندگان گونهگون را آفرید و آنها را در درّهها و شکافهای [[زمین]] و ستیغ بلند کوهها جای داد. برخی از آنها را بالدارانی مختلف به شکلهایی متفاوت که همگان در رشته تسخیر و [[اراده]] اویند. آنها در جوّ بیکران و در فضای لایتناهی با بالهایی که مجموعهای از قانونها و قانونمندی هاست، پرواز کنند. [[خداوند]] آنها را در شرایطی هستی داد که هیچ آثاری از این صورت شگفت نبود و اعضا و جوارحشان را در سازمان اسرارآمیز مفصلها ارتباط و پیوند داد. برخی را به [[دلیل]] ستبریِ اندام، از پرواز بلند در فضای بازداشت و چنین مقرّر فرمود که پروازشان در نزدیکی [[زمین]] و بر فراز بامها صورت گیرد، و آنان را در پرتو [[قدرت]] شگرف زیبا و [[صنعت]] دقیق خود به شکلهای گوناگون رنگآمیزی کرد. پس برخی از آنان در رنگ یکدستی که هیچ رنگی آمیزه آن نیست فرو رفتهاند و برخی دیگر گردنبندی از رنگ دیگر بر گردن دارند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴: {{متن حدیث| «وَ مَا ذَرَأَ مِنْ مُخْتَلِفِ صُوَرِ الْأَطْيَارِ الَّتِي أَسْكَنَهَا أَخَادِيدَ الْأَرْضِ وَ خُرُوقَ فِجَاجِهَا وَ رَوَاسِيَ أَعْلَامِهَا مِنْ ذَاتِ أَجْنِحَةٍ مُخْتَلِفَةٍ وَ هَيْئَاتٍ مُتَبَايِنَةٍ مُصَرَّفَةٍ فِي زِمَامِ التَّسْخِيرِ وَ مُرَفْرِفَةٍ بِأَجْنِحَتِهَا فِي مَخَارِقِ الْجَوِّ الْمُنْفَسِحِ وَ الْفَضَاءِ الْمُنْفَرِجِ كَوَّنَهَا بَعْدَ إِذْ لَمْ تَكُنْ فِي عَجَائِبِ صُوَرٍ ظَاهِرَةٍ وَ رَكَّبَهَا فِي حِقَاقِ مَفَاصِلَ مُحْتَجِبَةٍ وَ مَنَعَ بَعْضَهَا بِعَبَالَةِ خَلْقِهِ أَنْ يَسْمُوَ فِي الْهَوَاءِ خُفُوفاً وَ جَعَلَهُ يَدِفُّ دَفِيفاً وَ نَسَقَهَا عَلَى اخْتِلَافِهَا فِي الْأَصَابِيغِ بِلَطِيفِ قُدْرَتِهِ وَ دَقِيقِ صَنْعَتِهِ فَمِنْهَا مَغْمُوسٌ فِي قَالَبِ لَوْنٍ لَا يَشُوبُهُ غَيْرُ لَوْنِ مَا غُمِسَ فِيهِ وَ مِنْهَا مَغْمُوسٌ فِي لَوْنِ صِبْغٍ قَدْ طُوِّقَ بِخِلَافِ مَا صُبِغَ بِه»}}</ref>. | ||
==آفرینش طاووس== | ==آفرینش طاووس== | ||
*و از همه (پرندگان) شگفتتر، آفرینش طاووس است که [[خداوند]] آن را نیکوترین و استوارترین شرایط بیافرید و در زیباترین شکل رنگآمیزی کرد. پرهای آن را تماشا کن که چگونه کوتاه و بلند آن در کنار هم [[تعظیم]] و چه زیبا طبقهبندی شده است. شگفتا که چگونه به کمک سلسله اعصاب و استخوانها به حرکت درآید و باز و بسته شود؛ و دُمی بلند که چون [[لباس]] عروسان روی [[زمین]] کشیده شود. آنگاه که به سوی طاووس ماده خرامد پرهای خویش به کرشمه گشاید و چون چتری سایه بر سرش اندازد، گویی بادبان کشتیِ دارین است که ناخدا آن را برافراشته. او به رنگهایش مینازد، به نازهایش میخرامد و چون خروس با مادینهاش درمیآمیزد و با هیجانی تند به جفتگیری میپردازد. این نکات شگفت، [[نقل]] قول از دیگران نیست که احیاناً روایاش ضعیف باشد، بلکه آنچه میگویم خود دیدهام. گرچه بعضی پندارند که طاووس از [[اشک]] چشم نرینه خویش باردار شود، بدین شکل که قطرات سرشک در دیدهاش گرد آید و مادینه آن را بخورد و آنگاه تخم گذارد نه از راه آمیزش. باز هم شگفتتر از زاغ نیست که گویند از راه انتقالِ چیزی از منقار به منقار است. به طاووس نگاه کن که "نیپر" های او را چون دانههای شانهای نقرهگون بینی و آن پرهای پر نقش و نگار که بر آن روییده و دایرههای شگفت [[خورشید]] مانند را چون زر [[ناب]] و پارههای زبرجد جلوهگر ساخته است و اگر این آفرینش حیرتزا را بدانچه از [[زمین]] روید [[تشبیه]] کنی، باید بگویی که مجموعه گلهای رنگارنگ بهاری است و اگر آن را به [[لباس]] مانند سازی، چونان جامهای نگارین است یا همانند بُردِ زیبا و چشمنوازِ [[یمانی]]؛ و اگر به زیورها و پیرایهها همشکلسازی، چون نگینها رنگارنگی است که در حلقه سیمین جواهرنشان نشسته است. دوباره طاووس را تماشا کن که به ناز و کرشمه خرامد و هر دم به دُم و بالش خیره شود و از [[زیبایی]] [[لباس]] و جلوه پرهای سحرآمیز و رنگینش چنان به شادی آید و سرمست شود که فریاد خنده برآرد، ولی آنگاه که چشمش به پایش افتد چنان ناله سر دهد که گویی بلندبلند بگرید و به این و آن التماس و استغاثه کند و دردمندیِ خود را بیپرده برملا سازد، زیرا پاهایش زشت و لاغر چون پای خروسان خلاسی<ref>خروسی حاصل از جفتگیری ماکیان ایرانی و هندی که ظاهری زشت دارد.</ref> است که به زشتی زبانزدند؛ و از کنار پایین ساقش خاری [[پنهان]] رُسته و یال او را موهای بلند سبز و پر نقش و نگار فرا گرفته است. بالای گردنش چون ابریق بلند و سیمین است و قسمت زیرین آن تا نزدیکی شکم وسمه یمنی نیلگون، یا به مانند پردهای حریر که بر آینهای صاف و شفّاف فروافتاده باشد، گویی تور سیاهرنگ [[زیبایی]] که از شدّت [[زیبایی]] و برّاقی، سبزی خوشرنگ جلوه میکند، بر سر افکنده است؛ و گوش او را گویی نقّاشی چیرهدست به رنگ گل بابونه سفید درآورده است که از شدّت سفیدی میدرخشد، پس این سپیدی در آن سیاهی خودنمایی میکند. کمتر رنگی است که در طاووس به کار نرفته باشد، تازه از شدّت [[صفا]] و درخشندگی در اوج است و از همه رنگها [[برتر]]. پس بال او چون شکوفههای وحشیِ خودروست که نه [[باران]] بهاری آنها را پرورش داده و نه [[آفتاب]] تابستان. گاه شود که پرهای طاووس چون برگ پاییزان بریزد و یکی پس از دیگری بیفتد، ولی بهزودی جای آن روید و روید تا به شکل نخستین بازگردد، در حالی که با رنگ سابقش تفاوت نکند و هیچ رنگی در غیر جای خود نروید. چون پر طاووس را نیک بنگری، رنگ گل سرخ نماید، گاه سبزی زبرجدی و زمانی زرد طلایی<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴.</ref>. | *و از همه (پرندگان) شگفتتر، آفرینش طاووس است که [[خداوند]] آن را نیکوترین و استوارترین شرایط بیافرید و در زیباترین شکل رنگآمیزی کرد. پرهای آن را تماشا کن که چگونه کوتاه و بلند آن در کنار هم [[تعظیم]] و چه زیبا طبقهبندی شده است. شگفتا که چگونه به کمک سلسله اعصاب و استخوانها به حرکت درآید و باز و بسته شود؛ و دُمی بلند که چون [[لباس]] عروسان روی [[زمین]] کشیده شود. آنگاه که به سوی طاووس ماده خرامد پرهای خویش به کرشمه گشاید و چون چتری سایه بر سرش اندازد، گویی بادبان کشتیِ دارین است که ناخدا آن را برافراشته. او به رنگهایش مینازد، به نازهایش میخرامد و چون خروس با مادینهاش درمیآمیزد و با هیجانی تند به جفتگیری میپردازد. این نکات شگفت، [[نقل]] قول از دیگران نیست که احیاناً روایاش ضعیف باشد، بلکه آنچه میگویم خود دیدهام. گرچه بعضی پندارند که طاووس از [[اشک]] چشم نرینه خویش باردار شود، بدین شکل که قطرات سرشک در دیدهاش گرد آید و مادینه آن را بخورد و آنگاه تخم گذارد نه از راه آمیزش. باز هم شگفتتر از زاغ نیست که گویند از راه انتقالِ چیزی از منقار به منقار است. به طاووس نگاه کن که "نیپر" های او را چون دانههای شانهای نقرهگون بینی و آن پرهای پر نقش و نگار که بر آن روییده و دایرههای شگفت [[خورشید]] مانند را چون زر [[ناب]] و پارههای زبرجد جلوهگر ساخته است و اگر این آفرینش حیرتزا را بدانچه از [[زمین]] روید [[تشبیه]] کنی، باید بگویی که مجموعه گلهای رنگارنگ بهاری است و اگر آن را به [[لباس]] مانند سازی، چونان جامهای نگارین است یا همانند بُردِ زیبا و چشمنوازِ [[یمانی]]؛ و اگر به زیورها و پیرایهها همشکلسازی، چون نگینها رنگارنگی است که در حلقه سیمین جواهرنشان نشسته است. دوباره طاووس را تماشا کن که به ناز و کرشمه خرامد و هر دم به دُم و بالش خیره شود و از [[زیبایی]] [[لباس]] و جلوه پرهای سحرآمیز و رنگینش چنان به شادی آید و سرمست شود که فریاد خنده برآرد، ولی آنگاه که چشمش به پایش افتد چنان ناله سر دهد که گویی بلندبلند بگرید و به این و آن التماس و استغاثه کند و دردمندیِ خود را بیپرده برملا سازد، زیرا پاهایش زشت و لاغر چون پای خروسان خلاسی<ref>خروسی حاصل از جفتگیری ماکیان ایرانی و هندی که ظاهری زشت دارد.</ref> است که به زشتی زبانزدند؛ و از کنار پایین ساقش خاری [[پنهان]] رُسته و یال او را موهای بلند سبز و پر نقش و نگار فرا گرفته است. بالای گردنش چون ابریق بلند و سیمین است و قسمت زیرین آن تا نزدیکی شکم وسمه یمنی نیلگون، یا به مانند پردهای حریر که بر آینهای صاف و شفّاف فروافتاده باشد، گویی تور سیاهرنگ [[زیبایی]] که از شدّت [[زیبایی]] و برّاقی، سبزی خوشرنگ جلوه میکند، بر سر افکنده است؛ و گوش او را گویی نقّاشی چیرهدست به رنگ گل بابونه سفید درآورده است که از شدّت سفیدی میدرخشد، پس این سپیدی در آن سیاهی خودنمایی میکند. کمتر رنگی است که در طاووس به کار نرفته باشد، تازه از شدّت [[صفا]] و درخشندگی در اوج است و از همه رنگها [[برتر]]. پس بال او چون شکوفههای وحشیِ خودروست که نه [[باران]] بهاری آنها را پرورش داده و نه [[آفتاب]] تابستان. گاه شود که پرهای طاووس چون برگ پاییزان بریزد و یکی پس از دیگری بیفتد، ولی بهزودی جای آن روید و روید تا به شکل نخستین بازگردد، در حالی که با رنگ سابقش تفاوت نکند و هیچ رنگی در غیر جای خود نروید. چون پر طاووس را نیک بنگری، رنگ گل سرخ نماید، گاه سبزی زبرجدی و زمانی زرد طلایی<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۶۴.</ref>. |