پرش به محتوا

مهدی شخصی و مهدی نوعی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۵: خط ۱۵:
==مهدی شخصی و مهدی نوعی در درسنامه==
==مهدی شخصی و مهدی نوعی در درسنامه==
*بحث درباره [[مهدی شخصی]] و [[مهدی نوعی|نوعی]]، ارتباط مستقیمی با موضوع [[شناخت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} دارد. لفظ "[[مهدی]]" مفهوم عامی دارد و به کار بردن آن به هر فردی که [[خدا]] او را [[هدایت]] کرده باشد، جایز است. با این مفهوم همه [[پیامبران]] و [[اوصیا]] {{عم}}، [[مهدی]] هستند و به کار بردن آن در [[حق]] شخص [[پیامبر]] {{صل}} و [[امیر مؤمنان]] و سایر [[امامان]] {{عم}} جایز است؛ زیرا همه [[مهدی]] و [[هدایت]] شده‌اند. حتی به کار بردن این واژه درباره افراد دیگری که در [[مکتب]] آن بزرگواران [[تربیت]] و [[هدایت]] یافته‌اند، جایز است. با این حال روشن است که مقصود از مهدی- که بر زبان [[مبارک]] [[حضرت رسول]] {{صل}} جاری شده- یک عنوان خاص و [[لقب]] شخصی معین عزیز است. [[پیامبر]] {{صل}} به [[ظهور]] او [[بشارت]] داده و [[مسلمانان]] را فراخوانده است که در ردیف [[منتظران]] [[ظهور]] او باشند. برحسب [[اخبار]] معتبر، "[[مهدی]]" [[لقب]] [[موعود]] [[آخر الزمان]] است که حتی تبار و اوصاف او در [[احادیث معتبر]] مورد اشاره قرار گرفته است. این ویژگی‌ها بر هیچ‌کس، جز [[امام دوازدهم]] [[فرزند]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} قابل تطبیق نیست. [[لقب]] "[[مهدی]]" به این معنا (مورد [[هدایت]] [[خدا]] و [[احیا]] کننده [[اسلام]] و پرکننده [[جهان]] از [[عدل و داد]] و...) نخستین بار در مورد آن [[حضرت]] به کار رفت و این در عصر خود [[پیامبر]] {{صل}} انجام گرفت و [[مهدی]] به عنوان [[منجی]] و رهایی‌بخش معرفی شد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۲۵.</ref>.
*بحث درباره [[مهدی شخصی]] و [[مهدی نوعی|نوعی]]، ارتباط مستقیمی با موضوع [[شناخت]] [[حضرت مهدی]] {{ع}} دارد. لفظ "[[مهدی]]" مفهوم عامی دارد و به کار بردن آن به هر فردی که [[خدا]] او را [[هدایت]] کرده باشد، جایز است. با این مفهوم همه [[پیامبران]] و [[اوصیا]] {{عم}}، [[مهدی]] هستند و به کار بردن آن در [[حق]] شخص [[پیامبر]] {{صل}} و [[امیر مؤمنان]] و سایر [[امامان]] {{عم}} جایز است؛ زیرا همه [[مهدی]] و [[هدایت]] شده‌اند. حتی به کار بردن این واژه درباره افراد دیگری که در [[مکتب]] آن بزرگواران [[تربیت]] و [[هدایت]] یافته‌اند، جایز است. با این حال روشن است که مقصود از مهدی- که بر زبان [[مبارک]] [[حضرت رسول]] {{صل}} جاری شده- یک عنوان خاص و [[لقب]] شخصی معین عزیز است. [[پیامبر]] {{صل}} به [[ظهور]] او [[بشارت]] داده و [[مسلمانان]] را فراخوانده است که در ردیف [[منتظران]] [[ظهور]] او باشند. برحسب [[اخبار]] معتبر، "[[مهدی]]" [[لقب]] [[موعود]] [[آخر الزمان]] است که حتی تبار و اوصاف او در [[احادیث معتبر]] مورد اشاره قرار گرفته است. این ویژگی‌ها بر هیچ‌کس، جز [[امام دوازدهم]] [[فرزند]] [[امام حسن عسکری]] {{ع}} قابل تطبیق نیست. [[لقب]] "[[مهدی]]" به این معنا (مورد [[هدایت]] [[خدا]] و [[احیا]] کننده [[اسلام]] و پرکننده [[جهان]] از [[عدل و داد]] و...) نخستین بار در مورد آن [[حضرت]] به کار رفت و این در عصر خود [[پیامبر]] {{صل}} انجام گرفت و [[مهدی]] به عنوان [[منجی]] و رهایی‌بخش معرفی شد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۲۵.</ref>.
*مهدویت- به مفهوم نوعی- از هیچ‌یک از [[روایات]] [[نقل]] شده از [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{عم}} قابل استفاده نیست. براساس این برداشت، او فردی نامعین است که در زمانی مناسب، زاده خواهد شد و [[جهان]] را پر از [[عدل و داد]] خواهد کرد. از نظر [[منطق]] و [[برهان]]، "[[نوعی بودن مهدی]]" [[باطل]] و نادرست است؛ چرا که نقض غرض می‌شود! مقصود از [[قیام]] او، پرکردن [[جهان]] از [[عدل و داد]] است؛ ولی [[نوعی بودن مهدی]]، [[جهان]] را از [[ظلم و ستم]] پر خواهد کرد. در این صورت هر قدرتمند دروغ‌گویی، می‌تواند ادعا کند که [[مهدی]] است و به نام [[عدالت‌گستری]]، به جهان‌گیری بپردازد!! پس [[مدعیان مهدویت]] بسیار خواهند شد و در هر زمان و مکانی، ممکن است چند تن، [[ادعای مهدی بودن]] کنند و عده‌ای ساده‌دل و [[نادان]]، گرد ایشان جمع شوند و به [[ظلم و ستم]] بپردازند!! [[جنگ]]، سراسر [[زمین]] را فراگیرد و از [[خونریزی]] و [[فتنه]] و [[آشوب]]، آکنده گردد و... بنابراین، [[وجود مهدی]] نوعی، از نظر [[اجتماعی]] محال است. در این صورت [[وعده‌های قرآن]] و [[پیامبران]] [[باطل]] و [[دروغ]] بوده و یا [[وجود مهدی]] [[پس از ظهور]]، قابل [[انکار]] و [[تردید]] خواهد بود؛ چون دلیلی برای آنکه او [[مهدی موعود]] است، وجود ندارد! در [[تاریخ اسلام]]، دیده شده که [[مدعیان مهدویت]]، بسیار آمدند و رفتند؛ اما چه [[خون‌ها]] که نریختند چه [[ظلم‌ها]] و [[ستم‌ها]] که نکردند! پس بایستی، [[مهدی]]، شخص معینی باشد که شناختش، برای خلق آسان باشد و اشتباهی در تشخیص او رخ ندهد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص ۱۲۳، ۱۲۴.</ref>. آموزه "[[مهدی نوعی]]"، با [[اسلام]] منافات دارد؛ چون [[روایات]] متواتری وارد شده که آن [[منجی موعود]]، شخصی معین و زنده است. از طرفی این امر مستلزم آن است که سال‌ها [[زمین]]، خالی از [[حجت]] باشد و این هم برخلاف اصول و مبانی [[اسلام]] است. با این حال، [[مدعیان مهدویت]]، همگی از میان [[مسلمانان]] برخاسته‌اند؛ کسانی که از اصول و مبانی [[اسلام]] خبر نداشته‌اند و یا [[حقیقت]] را به [[مسلمانان]] نگفته بودند!<ref>ر.ک: سید رضا صدر، راه مهدی {{ع}}، ص۱۲۵، ۱۲۶.</ref>.
*[[مهدویت]]- به مفهوم نوعی- از هیچ‌یک از [[روایات]] [[نقل]] شده از [[پیامبر]] {{صل}} و [[امامان]] {{عم}} قابل استفاده نیست. براساس این برداشت، او فردی نامعین است که در زمانی مناسب، زاده خواهد شد و [[جهان]] را پر از [[عدل و داد]] خواهد کرد. از نظر [[منطق]] و [[برهان]]، "[[نوعی بودن مهدی]]" [[باطل]] و نادرست است؛ چرا که نقض غرض می‌شود! مقصود از [[قیام]] او، پرکردن [[جهان]] از [[عدل و داد]] است؛ ولی [[نوعی بودن مهدی]]، [[جهان]] را از [[ظلم و ستم]] پر خواهد کرد. در این صورت هر قدرتمند دروغ‌گویی، می‌تواند ادعا کند که [[مهدی]] است و به نام [[عدالت‌گستری]]، به جهان‌گیری بپردازد!! پس [[مدعیان مهدویت]] بسیار خواهند شد و در هر زمان و مکانی، ممکن است چند تن، [[ادعای مهدی بودن]] کنند و عده‌ای ساده‌دل و [[نادان]]، گرد ایشان جمع شوند و به [[ظلم و ستم]] بپردازند!! [[جنگ]]، سراسر [[زمین]] را فراگیرد و از [[خونریزی]] و [[فتنه]] و [[آشوب]]، آکنده گردد و... بنابراین، [[وجود مهدی]] نوعی، از نظر [[اجتماعی]] محال است. در این صورت [[وعده‌های قرآن]] و [[پیامبران]] [[باطل]] و [[دروغ]] بوده و یا [[وجود مهدی]] [[پس از ظهور]]، قابل [[انکار]] و [[تردید]] خواهد بود؛ چون دلیلی برای آنکه او [[مهدی موعود]] است، وجود ندارد! در [[تاریخ اسلام]]، دیده شده که [[مدعیان مهدویت]]، بسیار آمدند و رفتند؛ اما چه [[خون‌ها]] که نریختند چه [[ظلم‌ها]] و [[ستم‌ها]] که نکردند! پس بایستی، [[مهدی]]، شخص معینی باشد که شناختش، برای خلق آسان باشد و اشتباهی در تشخیص او رخ ندهد<ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص ۱۲۳، ۱۲۴.</ref>. آموزه "[[مهدی نوعی]]"، با [[اسلام]] منافات دارد؛ چون [[روایات]] متواتری وارد شده که آن [[منجی موعود]]، شخصی معین و زنده است. از طرفی این امر مستلزم آن است که سال‌ها [[زمین]]، خالی از [[حجت]] باشد و این هم برخلاف اصول و مبانی [[اسلام]] است. با این حال، [[مدعیان مهدویت]]، همگی از میان [[مسلمانان]] برخاسته‌اند؛ کسانی که از اصول و مبانی [[اسلام]] خبر نداشته‌اند و یا [[حقیقت]] را به [[مسلمانان]] نگفته بودند!<ref>ر.ک: سید رضا صدر، راه مهدی {{ع}}، ص۱۲۵، ۱۲۶.</ref>.
*یکی از [[دانشمندان شیعه]] در این‌باره نوشته است: موضوع [[مهدی]] نه [[اندیشه]] چشم به راه نشستن کسی است که باید زاده شود و نه یک [[پیشگویی]] است که باید در [[انتظار]] مصداقش ماند؛ بلکه واقعیتی [[استوار]] و فردی مشخص است که خود نیز، در [[انتظار]] رسیدن هنگام فعالیتش به سر می‌برد. در میان ما- با گوشت و [[خون]] خویش- [[زندگی]] می‌کند؛ ما را می‌بیند و ما نیز او را می‌بینیم. در فضای دردها، [[رنج‌ها]] و آرزوهای ما است و در [[اندوه]] و [[شادی]] ما شریک است. شکنجه‌های آزردگان و تیره‌روزی ناکامان [[زمین]] و [[بیداد]] [[ستمگران]] را- از دور یا نزدیک- می‌بیند و به [[انتظار]] لحظه‌ای است که فرا رسد و دست پرتوان خویش را به سوی همه رنج‌کشیدگان، محرومان و سیه‌روزان دراز کند و تومار [[ستمگران]] را بریده و درهم پیچید. البته [[سرنوشت]] این [[رهبر موعود]]، این است که خود را [[آشکار]] نسازد و همراه با دیگران، لحظه [[موعود]] را [[انتظار]] کشد.... در [[احادیث]] نیز، پیوسته، به "[[انتظار فرج]]" و درخواست [[ظهور مهدی]]، سفارش شده است تا [[مؤمنان]] همواره چشم به راه او باشند. این [[تشویق]]، تحقق همان همبستگی روحی و [[وابستگی]] وجدانی [[منتظران]] [[ظهور]] و رهبرشان است. این همبستگی و پیوند پدید نمی‌آید؛ مگر اینکه [[مهدی]] را هم‌اکنون انسانی تجسم‌یافته بشماریم. تجسم یافتن [[مهدی]] {{ع}} تحرک تازه‌ای به "[[فکر]] [[انتظار]] [[منجی]]" می‌بخشد و آن را از [[توانایی]] و آفرینندگی بیشتری برخوردار می‌کند. گذشته از آن، در انسانی که به طرد [[ستم‌ها]] پرداخته و [[رهبر]] [[منتظر]] خود را نیز هم‌درد، هم‌رنج، همسان و وابسته به خویش احساس می‌کند و نوعی [[مقاومت]] و شکیبایی- در برابر دردهایی که در اثر [[محرومیت]] به او رسیده- ایجاد می‌شود<ref>سید محمد باقر صدر، جستجو و گفتگو پیرامون حضرت مهدی {{ع}}، ص ۶- ۸.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۲۶، ۱۲۷.</ref>.
*یکی از [[دانشمندان شیعه]] در این‌باره نوشته است: موضوع [[مهدی]] نه [[اندیشه]] چشم به راه نشستن کسی است که باید زاده شود و نه یک [[پیشگویی]] است که باید در [[انتظار]] مصداقش ماند؛ بلکه واقعیتی [[استوار]] و فردی مشخص است که خود نیز، در [[انتظار]] رسیدن هنگام فعالیتش به سر می‌برد. در میان ما- با گوشت و [[خون]] خویش- [[زندگی]] می‌کند؛ ما را می‌بیند و ما نیز او را می‌بینیم. در فضای دردها، [[رنج‌ها]] و آرزوهای ما است و در [[اندوه]] و [[شادی]] ما شریک است. شکنجه‌های آزردگان و تیره‌روزی ناکامان [[زمین]] و [[بیداد]] [[ستمگران]] را- از دور یا نزدیک- می‌بیند و به [[انتظار]] لحظه‌ای است که فرا رسد و دست پرتوان خویش را به سوی همه رنج‌کشیدگان، محرومان و سیه‌روزان دراز کند و تومار [[ستمگران]] را بریده و درهم پیچید. البته [[سرنوشت]] این [[رهبر موعود]]، این است که خود را [[آشکار]] نسازد و همراه با دیگران، لحظه [[موعود]] را [[انتظار]] کشد.... در [[احادیث]] نیز، پیوسته، به "[[انتظار فرج]]" و درخواست [[ظهور مهدی]]، سفارش شده است تا [[مؤمنان]] همواره چشم به راه او باشند. این [[تشویق]]، تحقق همان همبستگی روحی و [[وابستگی]] وجدانی [[منتظران]] [[ظهور]] و رهبرشان است. این همبستگی و پیوند پدید نمی‌آید؛ مگر اینکه [[مهدی]] را هم‌اکنون انسانی تجسم‌یافته بشماریم. تجسم یافتن [[مهدی]] {{ع}} تحرک تازه‌ای به "[[فکر]] [[انتظار]] [[منجی]]" می‌بخشد و آن را از [[توانایی]] و آفرینندگی بیشتری برخوردار می‌کند. گذشته از آن، در انسانی که به طرد [[ستم‌ها]] پرداخته و [[رهبر]] [[منتظر]] خود را نیز هم‌درد، هم‌رنج، همسان و وابسته به خویش احساس می‌کند و نوعی [[مقاومت]] و شکیبایی- در برابر دردهایی که در اثر [[محرومیت]] به او رسیده- ایجاد می‌شود<ref>سید محمد باقر صدر، جستجو و گفتگو پیرامون حضرت مهدی {{ع}}، ص ۶- ۸.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۲۶، ۱۲۷.</ref>.
*"[[صوفیه]] [[اعتقاد]] به [[ولایت]] [[عامه]] و [[مهدویت نوعیه]] دارند و [[اولیا]] را منحصر به [[دوازده امام]] نمی دانند. امروز هم اغلب [[عقیده]] دارند که پیر آنها در زمان خود ولی است و هر قطبی [[منصب ولایت]] دارد. کسانی امثال بایزید بسطامی، [[منصور]] [[حلاج]]، [[محی الدین]] [[عربی]]، [[احمد]] غزالی و جنید [[بغدادی]] را "ولی" می‌دانند". آن‌گاه با اظهار شگفتی از این نگرش، می‌نویسد: "عجب است که صوفیان [[شیعه]] با این عقیده- که مخالف اساس معتقدات [[شیعه]] است- باز دم از [[تشیع]] و لاف [[محبت امام زمان]] {{ع}} می‌زنند و سایر [[شیعیان]] و [[علمای ربانی]] را اهل ظاهر و قشری و خود را با [[انکار]] ضمنی [[ولی الله]] المطلق و [[مهدی موعود]] جهان- که بعد از [[امام عسکری]] {{ع}} جز او ولی و [[قطب]] و [[امامی]] نیست- اهل معنی و اهل لب و "[[اهل حق]]" می‌دانند!! <ref>علامه مجلسی، مهدی موعود {{ع}}(ترجمه جلد سیزدهم بحار الانوار)، ترجمه علی دوانی، ص ۳۴۰، پاورقی.</ref>. بنابراین [[شیعه]] با رد این انگاره، تنها به [[مهدی شخصی]] [[معتقد]] است. چنان‌که [[آیت الله حسن‌زاده آملی]] می‌نویسد: "[[امام زمان]] در عصر محمدی {{صل}}، [[انسان]] کاملی است که جز در [[نبوت]] تشریعی و دیگر [[مناصب]] مستأثره ختمی، حائز [[میراث]] خاتم به نحو اتم است و مشتمل بر [[علوم]] و احوال و [[مقامات]] او به‌طور اکمل است. او با [[بدن]] عنصری در عالم طبیعی و سلسله زمان موجود است؛ چنان‌که [[لقب]] [[شریف]] [[صاحب الزمان]] بدان مشعر است، هرچند [[احکام]] [[نفس]] کلیه الهیه وی بر [[احکام]] [[بدن]] طبیعی او، قاهر و نشأه عنصری او مقهور [[روح]] مجرد کلی ولوی‌ او است. و از وی به [[قائم]]، [[حجة الله]]، [[خلیفة الله]]، [[قطب عالم امکان]]، [[واسطه فیض]] و به عناوین بسیار دیگر نیز تعبیر می‌شود. چنین کسی در این زمان سر [[آل محمد]] {{صل}} [[امام مهدی]] [[هادی]] فاطمی [[هاشمی]] ابو القاسم- م ح م د- نعم الخلف الصالح و در یک دانه [[امام حسن عسکری]] {{ع}} است. ان هذا لهو الحق الیقین. الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا [[الله]]"<ref>حسن حسن‌زاده آملی، نهج الولایة، ص ۷.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۲۷، ۱۲۸.</ref>.
*"[[صوفیه]] [[اعتقاد]] به [[ولایت]] [[عامه]] و [[مهدویت نوعیه]] دارند و [[اولیا]] را منحصر به [[دوازده امام]] نمی دانند. امروز هم اغلب [[عقیده]] دارند که پیر آنها در زمان خود ولی است و هر قطبی [[منصب ولایت]] دارد. کسانی امثال بایزید بسطامی، [[منصور حلاج]]، [[محی الدین عربی]]، [[احمد غزالی]] و [[جنید بغدادی]] را "ولی" می‌دانند". آن‌گاه با اظهار شگفتی از این نگرش، می‌نویسد: "عجب است که صوفیان [[شیعه]] با این عقیده- که مخالف اساس معتقدات [[شیعه]] است- باز دم از [[تشیع]] و لاف [[محبت امام زمان]] {{ع}} می‌زنند و سایر [[شیعیان]] و [[علمای ربانی]] را اهل ظاهر و قشری و خود را با [[انکار]] ضمنی [[ولی الله]] المطلق و [[مهدی موعود]] جهان- که بعد از [[امام عسکری]] {{ع}} جز او ولی و [[قطب]] و [[امامی]] نیست- اهل معنی و اهل لب و "[[اهل حق]]" می‌دانند!! <ref>علامه مجلسی، مهدی موعود {{ع}}(ترجمه جلد سیزدهم بحار الانوار)، ترجمه علی دوانی، ص ۳۴۰، پاورقی.</ref>. بنابراین [[شیعه]] با رد این انگاره، تنها به [[مهدی شخصی]] [[معتقد]] است. چنان‌که [[آیت الله حسن‌زاده آملی]] می‌نویسد: "[[امام زمان]] در عصر محمدی {{صل}}، [[انسان]] کاملی است که جز در [[نبوت]] تشریعی و دیگر [[مناصب]] مستأثره ختمی، حائز [[میراث]] خاتم به نحو اتم است و مشتمل بر [[علوم]] و احوال و [[مقامات]] او به‌طور اکمل است. او با [[بدن]] عنصری در عالم طبیعی و سلسله زمان موجود است؛ چنان‌که [[لقب]] [[شریف]] [[صاحب الزمان]] بدان مشعر است، هرچند [[احکام]] [[نفس]] کلیه الهیه وی بر [[احکام]] [[بدن]] طبیعی او، قاهر و نشأه عنصری او مقهور [[روح]] مجرد کلی ولوی‌ او است. و از وی به [[قائم]]، [[حجة الله]]، [[خلیفة الله]]، [[قطب عالم امکان]]، [[واسطه فیض]] و به عناوین بسیار دیگر نیز تعبیر می‌شود. چنین کسی در این زمان سر [[آل محمد]] {{صل}} [[امام مهدی]] [[هادی]] فاطمی [[هاشمی]] ابو القاسم- م ح م د- نعم الخلف الصالح و در یک دانه [[امام حسن عسکری]] {{ع}} است. ان هذا لهو الحق الیقین. الحمد لله الذی هدانا لهذا و ما کنا لنهتدی لو لا ان هدانا [[الله]]"<ref>حسن حسن‌زاده آملی، نهج الولایة، ص ۷.</ref><ref>[[خدامراد سلیمیان|سلیمیان، خدامراد]]، [[درسنامه مهدویت (کتاب)|درسنامه مهدویت]]، ج۱، ص۱۲۷، ۱۲۸.</ref>.


==پرسش مستقیم==
==پرسش مستقیم==
۱۹٬۴۱۸

ویرایش