حدیث منزلت: تفاوت میان نسخهها
←تأکیدهای پیامبر{{صل}} بر حدیث منزلت
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
==تأکیدهای [[پیامبر]]{{صل}} بر [[حدیث]] منزلت== | ==تأکیدهای [[پیامبر]]{{صل}} بر [[حدیث]] منزلت== | ||
#'''[[روز هشدار]]''': [[کنز الفوائد (کتاب)|کنز الفوائد]]- به [[نقل]] از ابو رافع-: [[پیامبر]]{{صل}} بنی [[عبد المطلب]] را در شِعب (دره) [ابو طالبْ] گرد آورد... و فرمود: "خدای عز و جل به من [[فرمان]] داده که [[خویشان]] نزدیک و [[اقوام]] مُخلصم را هشدار دهم: [[خداوند متعال]]، [[پیامبری]] برنینگیخت، مگر آن که از خاندانش برادر، [[وارث]]، [[وزیر]]، [[وصی]] و [[جانشینی]] در میان خانوادهاش قرار داد. حال کدام یک از شما با من [[بیعت]] میکند، به این شرط که در میان خاندانم، تنها او برادر من، [[وزیر]] من و [[وارث]] من و برایم به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] باشد، جز آن که پس از من [[پیامبری]] نیست؟". همه ساکت ماندند. [[پیامبر]]{{صل}} سه بار سخن خود را برای آنان تکرار کرد و فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]، یا کسی از میانتان برمیخیزد یا این که غیر شما به این [[منزلت]] میرسد و مورد [[نکوهش]] قرار میگیرید". پس [[علی]]{{ع}} برخاست و در حالی که همه به او مینگریستند، با [[پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] کرد و او را در آنچه بدان فرامیخوانْد، [[اجابت]] نمود<ref>کنز الفوائد، ج ۲، ص ۱۷۷.</ref>. | #'''[[روز هشدار]]''': [[کنز الفوائد (کتاب)|کنز الفوائد]]- به [[نقل]] از ابو رافع-: [[پیامبر]]{{صل}} بنی [[عبد المطلب]] را در شِعب (دره) [ابو طالبْ] گرد آورد... و فرمود: "خدای عز و جل به من [[فرمان]] داده که [[خویشان]] نزدیک و [[اقوام]] مُخلصم را هشدار دهم: [[خداوند متعال]]، [[پیامبری]] برنینگیخت، مگر آن که از خاندانش برادر، [[وارث]]، [[وزیر]]، [[وصی]] و [[جانشینی]] در میان خانوادهاش قرار داد. حال کدام یک از شما با من [[بیعت]] میکند، به این شرط که در میان خاندانم، تنها او برادر من، [[وزیر]] من و [[وارث]] من و برایم به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] باشد، جز آن که پس از من [[پیامبری]] نیست؟". همه ساکت ماندند. [[پیامبر]]{{صل}} سه بار سخن خود را برای آنان تکرار کرد و فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]، یا کسی از میانتان برمیخیزد یا این که غیر شما به این [[منزلت]] میرسد و مورد [[نکوهش]] قرار میگیرید". پس [[علی]]{{ع}} برخاست و در حالی که همه به او مینگریستند، با [[پیامبر]]{{صل}} [[بیعت]] کرد و او را در آنچه بدان فرامیخوانْد، [[اجابت]] نمود<ref>کنز الفوائد، ج ۲، ص ۱۷۷.</ref>. | ||
#''' | #'''[[روز پیمان برادری]]''': [[فضائل الصحابة (کتاب)|فضائل الصحابة]]، [[ابن حنبل]]- به [[نقل]] از [[محدوج بن زید]]-: [[پیامبر خدا]]، میان [[مسلمانان]]، [[برادری]] ایجاد کرد. سپس گفت: "ای [[علی]]! تو برادر [[منی]] و تو برای من، به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] هستی، جز آنکه [[پیامبری]] پس از من نیست"<ref>فضائل الصحابة، ابن حنبل، ج ۲، ص ۶۶۳، ح ۱۱۳۱.</ref>. | ||
# '''[[هنگام بستن درها]]''': [[پیامبر خدا]]{{صل}}: برخی [[مردم]] از من دلآزرده شدهاند که چرا [[علی]] را در [[مسجد]] جای دادهام. به [[خدا]] [[سوگند]]، من [[علی]] را به [[مسجد]]، داخل و آنان را از [[مسجد]] بیرون نکردهام. خدای عز و جل به [[موسی]]{{ع}} و برادرش [[وحی]] کرد: "[[قوم]] خود را در [[مصر]]، در خانههایی سکنا دهید و خانههایتان را رو به [[قبله]] قرار دهید و [[نماز]] بخوانید"<ref>یونس، آیه ۸۷.</ref> و به [[موسی]] [[فرمان]] داد که کسی در مسجدش سکنا نگزیند و در آن، آمیزش نشود و جز [[هارون]] و فرزندانش را به آن، راه ندهد. [[علی]] [نیز] برای من، به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] است. در میان خانوادهام [تنها] او برادر من است و برای هیچ کس روا نیست که در مسجدم با [[زنان]] بیامیزد، جز [[علی]] و [[فرزندان]] او. پس هر که ناخشنود است، به آن جا برود- و با دستش به سوی [[شام]] اشاره کرد<ref>رسول الله{{صل}}: {{متن حدیث|إن رِجالًا یجِدونَ فی أنفُسِهِم فی أنی أسکنتُ عَلِیاً فِی المَسجِدِ، وَاللهِ ما أخرَجتُهُم، ولا أسکنتُهُ، إن اللهَ عزوجل أوحی إلی موسی وأخیهِ: «أَن تَبَوءَا لِقَوْمِکمَا بِمِصْرَ بُیوتًا وَ اجْعَلُواْ بُیوتَکمْ قِبْلَةً وَ أَقِیمُواْ الصلَوةَ»، وأمَرَ موسی ألا یسکنَ مَسجِدَهُ، ولا ینکحَ فیهِ، ولا یدخُلَهُ إلاهارونُ وذُریتُهُ، وإن عَلِیاً مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی، وهُوَ أخی دونَ أهلی، ولا یحِل مَسجِدی لِأَحَدٍ ینکحُ فیهِ النساءَ إلاعَلِی وذُریتُهُ، فَمَن ساءَهُ فَهاهُنا- وأومَأَ بِیدِهِ نَحوَ الشامِ-.}} (المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۵۵، ح ۳۰۳).</ref>. | # '''[[هنگام بستن درها]]''': [[پیامبر خدا]]{{صل}}: برخی [[مردم]] از من دلآزرده شدهاند که چرا [[علی]] را در [[مسجد]] جای دادهام. به [[خدا]] [[سوگند]]، من [[علی]] را به [[مسجد]]، داخل و آنان را از [[مسجد]] بیرون نکردهام. خدای عز و جل به [[موسی]]{{ع}} و برادرش [[وحی]] کرد: "[[قوم]] خود را در [[مصر]]، در خانههایی سکنا دهید و خانههایتان را رو به [[قبله]] قرار دهید و [[نماز]] بخوانید"<ref>یونس، آیه ۸۷.</ref> و به [[موسی]] [[فرمان]] داد که کسی در مسجدش سکنا نگزیند و در آن، آمیزش نشود و جز [[هارون]] و فرزندانش را به آن، راه ندهد. [[علی]] [نیز] برای من، به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] است. در میان خانوادهام [تنها] او برادر من است و برای هیچ کس روا نیست که در مسجدم با [[زنان]] بیامیزد، جز [[علی]] و [[فرزندان]] او. پس هر که ناخشنود است، به آن جا برود- و با دستش به سوی [[شام]] اشاره کرد<ref>رسول الله{{صل}}: {{متن حدیث|إن رِجالًا یجِدونَ فی أنفُسِهِم فی أنی أسکنتُ عَلِیاً فِی المَسجِدِ، وَاللهِ ما أخرَجتُهُم، ولا أسکنتُهُ، إن اللهَ عزوجل أوحی إلی موسی وأخیهِ: «أَن تَبَوءَا لِقَوْمِکمَا بِمِصْرَ بُیوتًا وَ اجْعَلُواْ بُیوتَکمْ قِبْلَةً وَ أَقِیمُواْ الصلَوةَ»، وأمَرَ موسی ألا یسکنَ مَسجِدَهُ، ولا ینکحَ فیهِ، ولا یدخُلَهُ إلاهارونُ وذُریتُهُ، وإن عَلِیاً مِنی بِمَنزِلَةِ هارونَ مِن موسی، وهُوَ أخی دونَ أهلی، ولا یحِل مَسجِدی لِأَحَدٍ ینکحُ فیهِ النساءَ إلاعَلِی وذُریتُهُ، فَمَن ساءَهُ فَهاهُنا- وأومَأَ بِیدِهِ نَحوَ الشامِ-.}} (المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۵۵، ح ۳۰۳).</ref>. | ||
#'''[[فتح]] [[خیبر]]''': [[المناقب (کتاب)|المناقب]]، ابن مغازلی- به [[نقل]] از [[جابر بن عبد الله]]-: چون [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} از [[فتح]] [[خیبر]] باز آمد، [[پیامبر]]{{ع}} به او فرمود: "ای [[علی]]! اگر نبود [بیم] این که گروهی از امتم، درباره تو چیزی را بگویند که نصرانیها درباره عیسیگفتند، در [[شأن]] تو سخنی میگفتم که به هر گروهی از [[مسلمانان]] بر میخوردی، [[خاک]] زیر پایت و باقیمانده [[آب]] وضویت را بر میگرفتند و به آن دو، شفا میجستند؛ اما تو را همین بس که برای من...، به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] هستی، جز آن که [[پیامبری]] پس از من نیست"<ref>المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۳۷، ح ۲۸۵.</ref>. | #'''[[فتح]] [[خیبر]]''': [[المناقب (کتاب)|المناقب]]، ابن مغازلی- به [[نقل]] از [[جابر بن عبد الله]]-: چون [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} از [[فتح]] [[خیبر]] باز آمد، [[پیامبر]]{{ع}} به او فرمود: "ای [[علی]]! اگر نبود [بیم] این که گروهی از امتم، درباره تو چیزی را بگویند که نصرانیها درباره عیسیگفتند، در [[شأن]] تو سخنی میگفتم که به هر گروهی از [[مسلمانان]] بر میخوردی، [[خاک]] زیر پایت و باقیمانده [[آب]] وضویت را بر میگرفتند و به آن دو، شفا میجستند؛ اما تو را همین بس که برای من...، به منزله [[هارون]] برای [[موسی]] هستی، جز آن که [[پیامبری]] پس از من نیست"<ref>المناقب، ابن مغازلی، ص ۲۳۷، ح ۲۸۵.</ref>. |