حدیث ولایت: تفاوت میان نسخهها
←حدیث غدیر
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
آن گاه، دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فراز آورد و با شکوهی شگرف و فریادی بس رسا فرمود: {{متن حدیث|مَن کنتُ مَولاه، فعلی مولاه}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۳۳، ح ۳۷۱۳.</ref>. هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست. [[پیامبر]]{{صل}} سه بار، این جمله را تکرار کرد و برای پذیرندگان [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} و دوستداران و [[یاوران]] او [[دعا]] کرد. | آن گاه، دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فراز آورد و با شکوهی شگرف و فریادی بس رسا فرمود: {{متن حدیث|مَن کنتُ مَولاه، فعلی مولاه}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۲۸۷، ح ۱؛ سنن الترمذی، ج ۵، ص ۶۳۳، ح ۳۷۱۳.</ref>. هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست. [[پیامبر]]{{صل}} سه بار، این جمله را تکرار کرد و برای پذیرندگان [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} و دوستداران و [[یاوران]] او [[دعا]] کرد. | ||
بابررسی واژه "مولا" در [[ادبیات عرب]] و [[شناخت]] قرائن تردیدی در [[دلالت حدیث]] [[غدیر]] بر [[امامت]] و [[خلافت بلافصل]] [[امیر مؤمنان]] باقی نمیماند<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۱۰-۱۱۲.</ref>. | بابررسی واژه "مولا" در [[ادبیات عرب]] و [[شناخت]] قرائن تردیدی در [[دلالت حدیث]] [[غدیر]] بر [[امامت]] و [[خلافت بلافصل]] [[امیر مؤمنان]] باقی نمیماند<ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۱۰-۱۱۲.</ref>. | ||
==احادیث غدیر == | |||
*'''[[واقعه غدیر]]''' | |||
#'''قرآن''' {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. | |||
#'''حدیث''' [[امام باقر]]{{ع}}- درباره سخن [[خدای متعال]]: "ای [[پیامبر]]! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، برسان و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزاردهای"-: آن، [[ولایت]] است<ref>{{متن حدیث|الإمام الباقر{{ع}}- فی قَولِهِ تَعالی: «یا أَیهَا الرسُولُ بَلغْ ما أُنْزِلَ إِلَیک مِنْ رَبک وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلغْتَ رِسالَتَهُ»-: هِی الوِلایةُ}} (مختصر بصائر الدرجات، ص ۶۴).</ref>. [[إثبات الوصیة (کتاب)|إثبات الوصیة]]: چون [[پیامبر]]{{صل}} به وادی خُم رسید، [[آیه]] نگهداریاش از [گزند] [[مردم]] در [[[ابلاغ]] ولایت] [[امیر مؤمنان]]، بر او [[وحی]] شد. پیش از آن هم [[فرمان]] [[ابلاغ]] میرسید؛ اما او به [[انتظار]] گفته خدای عز و جل: "[[خدا]] تو را از مردمْ حفظ میکند" باز میایستاد. چون [[آیه]] نازل شد، به سخن ایستاد و پس از [[حمد]] و ثنای فراوان [[خداوند]]، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را به [[رهبری]] [[[آینده]] امت] و [[قائم]] مقامی خود [[منصوب]] کرد...، همانگونه کرد که [[راویان حدیث غدیر]] [[خم]]، [[روایت]] کردهاند. سپس در آخر [[ذی حجه]] [به مدینه] بازگشت<ref>إثبات الوصیة، ص ۱۳۲.</ref>. | |||
بحثی درباره [[آیه]] تبلیغ: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرساندهای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه میگیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمیکند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. [[پیامبر خدا]] به سال دهم هجری [[حج]] گزارْد. او پیش از حرکت به سوی [[حرم]] [[الهی]]، [[دستور]] داده بود که همگان را از قصد حجگزاریاش در آن سال، [[آگاه]] کنند. بدینسان، [[مسلمانان]] از راههای دور و نزدیک، آهنگ [[حج]] کرده بودند و از این روی، جمعیت عظیمی به هم آمده بود. در آن هنگامه عظیم، [[پیامبر]]{{صل}} بارها با [[مردم]]، سخن گفت و در [[خطبه]] بلند روز "عَرَفه" بر بقایای [[فرهنگ]] و معیارهای [[جاهلی]] خط بطلان کشید و [[مردمان]] را به استوارگامی در راه [[حق]] و بنا نهادن [[زندگی]] بر اساس معیارها و [[ارزشهای الهی]] فرا خوانْد و بر چنگ زدن به [[کتاب الهی]] و سنتِ [[عترت]] خویش تأکید کرد. | |||
[[مسلمانان]] از [[حج]] بازگشتهاند و راهی آبادیها و شهرهای خویشاند. در آستانه وادی "خُم"، [[فرمان الهی]]، [[رسول]] [[امین]] را با [[قاطعیت]] تمام، خطاب میکند که: "ای [[پیامبر]]! برسان". آهنگ [[آیه]]، تأکید و تنبههای آن، و نیز تهدید و پافشاری جدی بر رساندن پیامها، همه و همه نشانگر آن است که [[پیام]]، بسی مهم است و از دیگر سوی، [[ابلاغ]] آن، به لحاظ چگونگی محتوا و جوانب آن، سخت دلهرهآفرین. | |||
اکنون بنگریم پیامی که [[پیامبر خدا]] باید [[ابلاغ]] میکرد، چه بودهاست؛ پیامی که او با آن همه سختکوشی در راه [[تبلیغ]] آموزههای [[الهی]] و [[تلاش]] مستمر در راه گسترش [[حق]] و رویارویی با [[شرک]] و شکن ناپذیری و استوارگامی، از [[ابلاغ]] آن میهراسید. | |||
[[عالمان شیعه]] ([[مفسران]]، [[محدثان]]، مورخان و [[متکلمان]])، یکسر و بیهیچگونه تردیدی [[آیه]] را به واقعه "[[غدیر]]" مرتبط دانستهاند و محتوای [[پیام]] را "[[ولایت]] و [[امامت علی]]{{ع}}" تلقی کردهاند. بدینسان و بر اساس این دیدگاه، [[آیه]] در روز هجدهم [[ذی حجه]] نازل شده است و برای تأکید بر [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} برای آخرین بار و بهگونهای تأثیرگذار و به یادماندنی در میان انبوه [[مردمان]] [[مسلمان]]؛ اما [[عالمان اهل سنت]]، نه در زمان [[نزول]]، یکداستاناند و نه در محتوای [[پیام]]، یکرأی. | |||
اکنون سزامند است پیش از آنکه برخی از آن دیدگاهها را بیاوریم، مفاد و مفهوم [[آیه]] را اندکی بکاویم: | |||
#{{متن قرآن|بَلِّغْ مَا أُنْزِل}}؛ آنچه را نازل شده، [[ابلاغ]] کن. این جمله نشانگر آن است که محتوای [[پیام]]، پیشتر به [[پیامبر]]{{صل}} [[القا]] شده بوده است و سپس، آن بزرگوار، [[مأمور]] به [[ابلاغ]] گشته است؛ اما دغدغه و دلهرهای او را از اینکه [[پیام]] را [[آشکار]] نماید، باز داشته است. | |||
#{{متن قرآن|وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ}}؛ و اگر نکنی، رسالتش را نگزاردهای. این عبارت، نشانگر آن است که [[آیه]] به روزگاری نازل شده است که [[پیامبر خدا]]{{صل}} [[ابلاغ]] [[رسالت]] کرده، [[حق]] [[آیین الهی]] را گزارده و آموزههای [[الهی]] را به [[مردمان]] رسانده بوده است و اکنون، تأکید میکند که این [[پیام]]، از چنان جایگاهی برخوردار است که اگر رسانده نشود، تمام [[رسالت]] ابلاغشده تباه خواهد شد، چنان که گویی "[[رسالت]]"، یکسر [[ابلاغ]] نشده است. | |||
#{{متن قرآن|وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ}}؛ و [[خداوند]]، تو را حفظ میکند. [[پیامبر]]{{صل}} از چه میهراسید؟ از [[قتل]]؟ از [[آزار]] و [[شکنجه]]؟ از غوغاسالاری [[مشرکان]] و [[یهودیان]]؟ و یا از...؟ [[سیره پیامبر]]{{صل}} نشانگر آن است که او از آنچه مرتبط به خود او بوده، هرگز هراسی به دلْ راه نمیداده است. بدینسان و بدون هیچ تردیدی، این [[ترس]] باید رنگی دیگر داشته باشد و [[ترس]] از سِتروَنْ شدن خودِ [[ابلاغ]] باشد و [[ترس]] از جو و فضایی که گسترش [[حق]] و تأثیرگذاری [[ابلاغ]] را متزلزل میکند. | |||
#{{متن قرآن|مِنَ النَّاسِ}}؛ از [[مردم]]. بیگمان، "ناس"، اطلاق دارد و نشانگر حراست [[خداوند]] از [[پیامبر]]{{صل}} است؛ حراست از او در برابر آنان که به گونهای در به [[شکست]] کشاندن این [[ابلاغ]] و جلوگیری از رساندن این [[پیام]]، [[تلاش]] خواهند کرد. از این رو، بدون هیچ تردیدی، مراد، این است که آنان در خاموش کردن این [[نور]]، در [[طعن]] زدن به [[نبوت]]، در به [[شکست]] کشاندن این [[ابلاغ]]، در متهم کردن [[پیامبر خدا]] به "خاندانگرایی" و در [[تلاش]] برای جلوگیری از گسترش [[پیام]]، طَرْفی برنخواهند بست. | |||
*'''کامل کردن دین''' | |||
#'''قرآن''' {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>. | |||
#'''حدیث''' [[تاریخ دمشق (کتاب)|تاریخ دمشق]]- به [[نقل]] از [[ابو سعید خدری]]-: چون [[پیامبر خدا]] [[علی]]{{ع}} را در [[غدیر]] خُم [[منصوب]] کرد و به [[ولایت]] او ندا داد، [[جبرئیل]]{{ع}} با این [[آیه]] بر او فرود آمد: "امروز، [[دین]] شما را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و [[دین اسلام]] را برایتان پسندیدم"<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۲۳۷.</ref>. [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]: گفته شده است که آخرین آیهای که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد، [[آیه]]: "امروز، دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و [[دین اسلام]] را برایتان پسندیدم" است و این گفته، روایتی صحیح و ثابت و صریح است و [زمان] [[نزول]] آن، در روز تصریح به [ولایت] [[امیر مؤمنان]]، [[علی بن ابی طالب]]- که درودهای [[خدا]] بر او باد- در [[غدیر]] خُم است<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۳۲.</ref>. | |||
تحقیقی درباره "روزِ کامل شدن [[دین]]": "امروز، [[کافران]] از [[[شکست]] دادن] [[دین]] شما [[ناامید]] شدند. از این رو، از آنان نترسید و از من بترسید. امروز، [[دین]] شما را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و [[دین اسلام]] را برایتان پسندیدم"<ref>مائده، آیه ۳.</ref>. در این [[آیه]] (مشهور به [[آیه]] "اکمال")، سخن از روزی است که چهار ویژگی مهم دارد: | |||
#در آن روز، [[کفار]] از اینکه بتوانند به اساس [[اسلام]] آسیب وارد کنند، نومید شدند. | |||
#در آن روز، [[دین اسلام]]، کامل شد. | |||
#در آن روز، [[خداوند متعال]]، [[نعمت]] خود را بر [[امت اسلامی]] تمام کرد. | |||
#در آن روز، [[خداوند متعال]]، [[آیین اسلام]] را به عنوان [[آیین]] نهایی [[مردم]] [[جهان]] پذیرفت. | |||
این ویژگیهای برجسته نشان میدهد که آن روز، سرنوشتسازترینِ روزها در [[تاریخ]] [[رسالت پیامبر]] [[اسلام]]، بلکه در [[تاریخ اسلام]] است و از این روست که یکی از [[یهودیان]]، به [[عمر بن خطاب]] میگوید که اگر در [[دین]] آنها چنین روزی بود، آن را جشن میگرفتند: [[طارق بن شهاب]] [[روایت]] کرده است که: یکی از [[یهودیان]] به [[عمر بن خطاب]] گفت: ای [[امیر مؤمنان]]! آیهای در کتاب شماست و آن را قرائت میکنید که اگر بر ما [[یهودیان]] نازل شده بود، آن روز را جشن میگرفتیم. گفت: کدام [[آیه]]؟ گفت: "امروز، دینتان را برای شما به کمال رساندم..."<ref>صحیح البخاری، ج ۱، ص ۲۵، ح ۴۵.</ref>. | |||
اکنون باید دید در [[تاریخ اسلام]]، روز سرنوشتسازی که دارای این ویژگیهای چهارگانه است و [[شایسته]] این است که [[جامعه اسلامی]]، آن را جشن بگیرد، کدام روز است. | |||
برای مشخص کردن آن روز، احتمالات فراوانی داده شده که غالباً متکی بر اسناد [[تاریخی]] و یا متون [[حدیثی]] نیستند و از این رو، از طرح آنها در اینجا خودداری میکنیم<ref>ر.ک: تفسیرهای ذیل آیه.</ref>. تنها دو فرض مستند وجود دارد که به دو دسته از متون [[تاریخی]] و [[حدیثی]] [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، مستندند. باید دید آیا این دو دسته از متون، با هم در تعارضاند، یا این که وجه جمعی برای آنها وجود دارد. دو فرض مستند عبارتاند از: | |||
#'''روز [[غدیر]] خم''' ضمن آنکه بسیاری از [[احادیث]] [[شیعه]]، بدون ذکر روز [[غدیر]] یا روز دیگری، به [[نزول]] این [[آیه]] در مورد [[انتصاب امام]] [[علی]]{{ع}} توسط [[پیامبر]]{{صل}} به [[رهبری]] [[امت]]، اشاره دارند، حدود بیست [[حدیث]]، به طور مشخص [[نزول]] [[آیه]] را در روز [[غدیر]] بیان میدارند، چنان که در کتب [[اهل سنت]]، نقلهایی- که عمدتاً به [[ابو هریره]] و [[ابو سعید]] خُدْری میرسند- بیانگر [[نزول]] [[آیه]] در روز [[غدیر]] ([[هجدهم ذیحجه]] سال دهم هجری) هستند. این [[احادیث]]، موافق [[قرآن]] هستند و راهی جز پذیرفتن آنها وجود ندارد؛ زیرا در [[تاریخ]] [[زندگی]] [[پیامبر اسلام]]، بجز روز [[غدیر خم]]، روزی با ویژگیهایی که این [[آیه]] بر آن تأکید دارد، یافت نمیشود. در این روز بود که با تعیین [[رهبر]] [[آینده]] [[جهان اسلام]] از سوی [[خداوند متعال]]، [[امید]] کفاری که میپنداشتند [[آیین اسلام]] به شخص پیامبرِ آن، قائم است و با [[مرگ]] او نخواهند گذاشت تداوم پیدا کند، به یأسگرایید. در این روز بود که برنامههای [[اسلام]] برای [[اداره]] [[آینده جهان]]، کامل شد و با تعیین شخصیت بزرگی چون [[امام علی]]{{ع}}- که به استثنای [[نبوت]]، همتای [[پیغمبر اسلام]] بود- به [[جانشینی پیامبر]]{{صل}}، [[نعمت خداوند]] بر [[امت اسلامی]] کامل گردید و بر اساس همین کامل بودن برنامههای [[اسلام]] برای [[تکامل]] مادی و [[معنوی]] [[جامعه بشر]] بود که [[اسلام]] به عنوان [[کاملترین]] [[دین]] تکاملبخشِ [[انسان]]، مورد پذیرش [[خداوند متعال]] قرار گرفت. مراسم عمامهگذاری ویژه [[امام علی]]{{ع}} در روز [[غدیر خم]]، برنامه برگزاری مراسم [[سلام]] [[رهبری]] بر [[امام]]{{ع}} در آن روز، تبریک [[صحابه]] بزرگ [[پیامبر]]{{صل}} به [[علی]]{{ع}} در آن روز، اشعار حَسان بن ثابت، اعلام روز [[غدیر]] به عنوان بزرگترین عید [[اسلامی]]، و اسناد و قرائن [[تاریخی]] و [[حدیثی]] فراوان دیگر، همه مؤید این است که روز کامل شدن [[دین]]، همان روز [[غدیر خم]] است. | |||
#'''روز عَرَفه''': در برابر متونی که بدانها اشارت رفت، متون دیگری وجود دارند که تصریح میکنند روز [[نزول]] [[آیه اکمال]]، روز [[عرفه]] و مکان [[نزول]] آن، [[عرفات]] است. قول پذیرفته شده در میان [[اهل سنت]]، همین است و از چند [[صحابی]] نیز [[نقل]] شده است؛ ولی اساس آن، همان [[کلام]] [[عمر]] در پاسخ به سؤال مردی [[یهود]] است که در کتب بسیاری از جمله در صحیح البخاری آمده است و ما نیز به آن، اشاره داشتیم. این قول در برخی [[احادیث]] و کتب [[شیعه]] نیز آمده است که اساس آن را دو [[حدیث]] [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{عم}} تشکیل میدهند: | |||
[[حدیث]] اول، [[حدیثی]] است که مرحوم [[ثقة الاسلام کلینی]] از ابو جارود [[نقل]] کرده است. [[ابو جارود]] میگوید: شنیدم [[امام باقر]]{{ع}} میفرماید: "[[خداوند]]، پنج چیز را بر مؤمنانْ [[واجب]] کرد؛ چهار چیز را گرفتند و یکی را وا نهادند". گفتم: فدایت شوم! آیا آنها را برای من نام میبری؟ فرمود: "[[نماز]]؛ و [[مردم]] نمیدانستند چگونه [[نماز]] بخوانند. پس [[جبرئیل]]{{ع}} فرود آمد و گفت: آنان را از اوقات [[نماز]]، [[آگاه]] کن. سپس [[زکات]] نازل شد و [[جبرئیل]]{{ع}} گفت: ای [[محمد]]! همانگونه که آنان را از نمازشان [[آگاه]] کردی، از زکاتشان نیز [[آگاه]] کن. سپس [[روزه]] نازل شد و چون روز دهم میشد، [[پیامبر خدا]] به روستاهای اطراف، [پیغام] میفرستاد و آن روز را [[روزه]] میگرفتند. پس، ماه رمضانِ میان [[شعبان]] و [[شوال]]، نازل شد. سپس [[حج]] نازل شد. [[جبرئیل]]{{ع}} فرود آمد و گفت: همانگونه که آنان را از [[نماز]] و [[زکات]] و روزهشان [[آگاه]] کردی، از حجشان نیز باخبر کن. سپس [[ولایت]]، در [[روز جمعه]] و در [[عرفه]] نازل شد. [[خداوند]] عز و جل نازل کرد: "امروز، [[دین]] شما را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم" و کمال [[دین]]، به [[ولایت]] [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} بود. و این هنگام بود که [[پیامبر خدا]] فرمود:" امتم، تازه از [[جاهلیت]] به در آمدهاند و هرگاه آنان را از [[ولایت]] پسر عمویم خبر دهم، چنین و چنان میگویند. این را با خود گفتم، نه آن که بر زبان بیاورم. پس [[اراده]] حتمی [[خدا]]، راه بر من بست و مرا تهدید کرد که اگر [[ابلاغ]] نکنم، عذابم کند. پس نازل شد: "ای [[پیامبر]]! آنچه از پروردگارت بر تو نازل شده است، [[ابلاغ]] کن و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزاردهای و [[خداوند]]، تو را از [گزند] [[مردم]] حفظ میکند. [[خداوند]]، [[کافران]] را [[هدایت]] نمیکند". | |||
[[پیامبر خدا]] دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود:" ای [[مردم]]! هیچ یک از [[پیامبران پیشین]] نبوده، جز آن که [[دعوت]] [[حق]] را در پایان عمرش لبیک گفته است. نزدیک است که من هم فرا خوانده شوم و [[دعوت]] [[حق]] را [[اجابت]] کنم. از من سؤال میشود و از شما هم سؤال میشود؛ پس چه میگویید؟". گفتند: گواهی میدهیم که [[[پیام الهی]] را] رساندی و [[خیرخواهی]] کردی و آنچه را بر گردنت بود، ادا کردی. [[خدا]] [[برترین]] پاداشی را که به فرستادگانش داده، به تو بدهد! | |||
پس، [[پیامبر]]{{صل}} سه بار فرمود: "خدایا! [[گواه]] باش". سپس فرمود: "ای گروه [[مسلمانان]]! این، پس از من ولی شماست و باید [این واقعه را] حاضران شما به غایبان برسانند"<ref>الکافی، ج ۱، ص ۲۹۰، ح ۶.</ref>. | |||
[[حدیث]] دوم، [[حدیثی]] است که عیاشی از [[محمد خزاعی]]، از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده است. [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: | |||
چون [[پیامبر خدا]] [[روز جمعه]] به [[عرفات]] رسید، [[جبرئیل]]{{ع}} نزدش آمد و گفت: ای [[محمد]]! [[خداوند]]، به تو [[سلام]] میرساند و میگوید: "به امتت بگو: با [[ولایت]] [[علی بن ابی طالب]]، "امروز، دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و [[دین اسلام]] را برایتان پسندیدم" و پس از این، چیز دیگری بر شما نازل نمیکنم. [[نماز]] و [[زکات]] و [[روزه]] و [[حج]] را بر شما نازل کردم و این، پنجمی است و آن چهار را جز با این [پنجمی] نمیپذیرم"<ref>تفسیر العیاشی، ج ۱، ص ۲۹۳، ح ۲۱.</ref>. اکنون باید دید که آیا میان این دو دسته از متون، تعارضی غیر قابل علاج وجود دارد که در این صورت، حتماً یک دسته باید رد شود، یا آن که قابل جمعاند. به نظر میرسد که مقتضای دقت و تأمل، آن است که این دو دسته از متون، نه تنها با هم [[تعارض]] اساسی ندارند، بلکه به عکس، در اساس، مؤید و مکمل یکدیگرند. | |||
توضیحْ اینکه-، بنا بر سخن [[علامه طباطبایی]] [[تدبر]] در دو [[آیه]]: "ای [[پیامبر]]! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده [[ابلاغ]] کن و اگر چنین نکنی، رسالتش را نگزاردهای..." و "امروز، دینتان را برایتان به کمال رساندم..." و نیز [[تدبر]] در [[احادیث]] [[فریقین]] و روایات [[متواتر]] [[غدیر]]، همراه با تحلیل اوضاع داخلی [[جامعه اسلامی]] در اواخر [[عهد]] [[پیامبر]]{{صل}} و کاوش دقیق آن، برای [[انسان]]، [[یقین]] میآورد که "امر به [[ولایت]]"، چند روز پیش از روز [[غدیر]]، نازل شده بوده است. از سوی دیگر، [[پیامبر]]{{صل}} [[بیم]] آن داشت که با اظهار آن، [[مردم]] نپذیرند و یا به او سوء قصد کنند و در نتیجه، اختلالی در امر [[تبلیغ]] [[دین]] پدید آید. پس، [[ابلاغ]] آن را به تأخیر انداخت و امروز و فردا کرد، تا آن که [[آیه]]: "ای [[پیامبر]]! آنچه را از سوی پروردگارت بر تو نازل شده، [[ابلاغ]] کن..." نازل شد و مهلتی باقی نگذارْد<ref>المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۵، ص ۱۹۶.</ref>. | |||
در واقع، [[تاریخ]] صدور [[حکم]] [[انتصاب امام]] [[علی]]{{ع}} از سوی [[خداوند متعال]] برای [[رهبری]] [[امت]] پس از [[پیغمبر اسلام]]، با [[تاریخ]] [[ابلاغ]] آن، نُه روز فاصله داشت. [[حکم]] [[ولایت امام]]{{ع}}، در روز [[عرفه]] و در [[عرفات]] صادر شد؛ اما [[پیامبر]]{{صل}} به دلایلی که بدانها اشارت رفت، [[ابلاغ]] این [[حکم]] را تا روز [[غدیر]] خُم، تأخیر انداخت. | |||
بنا بر این، متونی (نصوصی) که بر نازل شدن [[آیه اکمال]] در روز [[عرفه]] دلالت دارند، ناظر به [[تاریخ]] صدور [[حکم]] [[ولایت]] است و متونی که بر نازل شدن [[آیه اکمال]] در روز [[غدیر خم]] دلالت دارند، ناظر به [[تاریخ]] [[ابلاغ]] [[حکم]] [[ولایت]] هستند و بدینسان، تعبیر [[نزول]] در هر دو دسته از متون، صحیح و بلکه متعارف است. | |||
*'''تاجگذاری در روز [[غدیر]]''' | |||
[[امام علی]]{{ع}}: روز [[غدیر]] خُم، [[پیامبر خدا]] مرا با عمامهای (دستاری)<ref>عربها، وقتی کسی را برای حکمرانی برمیگزیدند، به عنوان تاج، عمامه بر سرش میگذاشتند؛ چنان که درحدیثی از پیامبر{{صل}} آمده است: «عمامهها، تاجهای عرباند».</ref> سیاه که دنباله آن روی شانهام قرار داشت، مُعمم کرد<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}: عَممَنی رَسولُ اللهِ{{صل}} یومَ غَدیرِ خُم بِعِمامَةٍ سَوداءَ، طَرَفُها عَلی مَنکبی}} (الإصابة، ج ۴، ص ۲۳ ش ۴۵۸۴).</ref>. [[امام]] [[زین العابدین]]{{ع}}: [[پیامبر خدا]] با [[عمامه]] "سَحاب" خود، [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} را مُعمم کرد و آن را از جلو و پشت سر، فرو هشت. سپس فرمود: "رو کن". پس رو کرد. سپس فرمود: "برگرد". او برگشت. پس گفت: "[[فرشتگان]]، این گونه نزد من آمدند" و سپس فرمود: "هر که من مولای اویم، [[علی]] مولای اوست. خدایا! هرکه را دوستش میدارد، [[دوست]] و هرکه را دشمنش میدارد، [[دشمن]] بدار! هر کس [[یاری]] میدهد، [[یاری]] ده و هر کس او را وا مینهد، وا بنه!"<ref>{{متن حدیث|الإمام زین العابدین{{ع}}: إن رَسولَ اللهِ عَممَ عَلِی بنَ أبی طالِبٍ عِمامَتَهُ السحابَةَ وأرخاها مِن بَینِ یدَیهِ ومِن خَلفِهِ، ثُم قالَ: أقبِل فَأَقبَلَ، ثُم قالَ: أدبِر فَأَدبَرَ. فَقالَ: هکذا جائَتنِی المَلائِکةُ، ثُم قالَ: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلی مَولاهُ، اللهُم والِ مَن والاهُ، وعادِ مَن عاداهُ، وَانصُر مَن نَصَرَهُ، وَاخذُل مَن خَذَلَهُ}} (نظم درر السمطین، ص ۱۱۲).</ref>. | |||
*'''تبریک رهبری''' | |||
[[مسند ابن حنبل (کتاب)|مسند ابن حنبل]]- به [[نقل]] از [[بَراء بن عازب]]-: ما با [[پیامبر خدا]] در سفر بودیم که در [[غدیر خم]] توقف کردیم و در میان ما ندای [[نماز جماعت]] داده شد و برای [[پیامبر خدا]] زیر دو درخت، روفته شد. پس، [[نماز ظهر]] را خواند و دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود: "آیا نمیدانید که [[اختیار]] من نسبت به [[مؤمنان]] از خود آنها بیشتر است؟". گفتند: چرا. فرمود: "آیا نمیدانید که [[اختیار]] من نسبت به هر مؤمنی از خود او بیشتر است؟". گفتند: چرا. پس دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود: "هر که من مولای اویم، [[علی]] مولای اوست. خدایا! دوستش را [[دوست]] و دشمنش را [[دشمن]] بدار!". پس از آن، [[عمر]]، او را [[دیدار]] کرد و گفت: ای پسر [[ابو طالب]]، مبارکت باد! تو مولای هر مرد و [[زن]] باایمان شدی<ref>مسند ابنحنبل، ج ۶، ص ۴۰۱، ح ۱۸۵۰۶.</ref> | |||
*'''خاطرات [[یاران پیامبر]]{{صل}} از [[ماجرای غدیر]]''' | |||
#[[ابو سعید خُدْری]]: [[تاریخ دمشق (کتاب)|تاریخ دمشق]]- به [[نقل]] از [[عبد الله بن شریک]]، از [[سهم بن حصین اسدی]]-: من و [[عبد الله بن علقمه]]، که روزگاری از دشنامگویان به [[علی]]{{ع}} بود، به [[مکه]] وارد شدیم. به او گفتم: آیا میخواهی با [[ابو سعید خدری]] دیداری تازه کنیم؟ گفت: آری. پس نزد او رفتیم. [[عبد الله بن علقمه]] گفت: آیا فضیلتی درباره [[علی]] شنیدهای؟ گفت: آری. چون برایت [[نقل]] کردم، آن را از [[مهاجران]] و [[انصار]] و [[قریش]] هم بپرس. [[پیامبر خدا]]، روز [[غدیر خم]] برخاست و بیان رسایی کرد و فرمود: "ای [[مردم]]! آیا [[اختیار]] من به [[مؤمنان]]، از خود آنها بیشتر نیست؟". گفتند: چرا. سه بار این سخن را تکرار کرد و آن گاه فرمود: "ای [[علی]]! نزدیک بیا". پس، [[پیامبر خدا]] دو دست او را بالا برد- تا آنجا که به سفیدی زیر بغلشان نگریستم- و سه بار فرمود: "هر که من مولای اویم، [[علی]] مولای اوست". [[عبد الله]] بن علقمه گفت: تو خودت این را از [[پیامبر خدا]] شنیدی؟ [[ابو سعید]] گفت: آری، و به گوشها و سینهاش اشاره کرد و گفت: دو گوشم آن را شنید و دلم آن را حفظ کرد. [[عبد الله بن شریک]] میگوید: [[عبد الله بن علقمه]] و [[سهم بن حصین]] به نزد ما آمدند. چون [[نماز ظهر]] را خواندیم، [[عبد الله بن علقمه]] برخاست و سه بار گفت: من به درگاه [[خدا]] از [[دشنام]] دادن به [[علی]] [[توبه]] میکنم و از او [[آمرزش]] میطلبم<ref>تاریخ دمشق، ج ۴۲، ص ۲۲۸.</ref>. | |||
#[[جابر بن عبد الله]]: [[سیر أعلام النبلاء (کتاب)|سیر أعلام النبلاء]]- به [[نقل]] از [[عبد الله بن محمد بن عقیل]]-: نزد [[جابر]] در خانهاش بودم و [[علی]] بن [[حسین]] و [[محمد بن حنفیه]] و [[ابو جعفر]] هم بودند. مردی از اهالی [[عراق]]، در آمد و گفت: تو را به [[خدا]] [[سوگند]] میدهم که جز آنچه را از [[پیامبر خدا]] شنیده و دیدهای، برایم مگویی! [[[جابر]]] گفت: ما در [[جحفه]] در [[غدیر خم]] بودیم و [[مردم]] فراوانی از قبیلههای جُهَینه، مُزَینه و غِفار نیز آنجا بودند. پس [[پیامبر خدا]] از [[خیمه]] یا سراپردهای بیرون آمد و سه بار با دستش اشاره کرد و دست [[علی]]{{ع}} را گرفت و فرمود: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست"<ref>سیر أعلام النبلاء، ج ۸، ص ۳۳۴ ش ۸۶.</ref>. | |||
#[[زید بن ارقم]]: [[المستدرک علی الصحیحین (کتاب)|المستدرک علی الصحیحین]]- به [[نقل]] از [[زید بن ارقم]]-: با [[پیامبر خدا]] آمدیم تا به [[غدیر خم]] رسیدیم. پس [[فرمان]] داد که زیر درختانی را بِروبند. آن روز، روزی بود که از آن گرمتر ندیده بودیم. وی پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] فرمود: "ای [[مردم]]! هیچ [[پیامبری]] [[مبعوث]] نشد، جز آن که نصف [[عمر]] [[پیامبر]] قبلیاش زیست؛ و نزدیک است که من، [[دعوت]] [[حق]] را [[اجابت]] کنم. چیزی را در میان شما برجای مینهم که پس از آن، هیچ گاه گمراه نشوید: کتاب خدای عز و جل". سپس برخاست و دست [[علی]] را گرفت و فرمود: "ای [[مردم]]! چه کسی به شما از خودتان سزاوارتر است؟". گفتند: [[خدا]] و پیامبرش داناترند. فرمود: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست"<ref>المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۶۱۳، ح ۶۲۷۲.</ref>. | |||
*'''خاطرات [[امام علی]]{{ع}}''' | |||
[[امام علی]]{{ع}}: [[پیامبر خدا]] به قصد حَجة [[الوداع]] بیرون آمد. سپس [در بازگشت]، به [[غدیر خم]] رسید. به [[دستور]] او برایش چیزی شبیه [[منبر]] ساختند. سپس از آن، بالا آمد و بازوی مرا گرفت [و بالا برد]، تا آنجا که سفیدی زیر بغلش دیده شد و با صدای بلند، در همان [[جایگاه]] فرمود: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست. خدایا! دوستدارش را [[دوست]] و دشمنش را [[دشمن]] بدار!". پس با [[ولایت]] من، [[ولایت]] [[خدا]] و با [[دشمنی]] با من، [[دشمنی با خدا]] محقق میشود. [[خداوند]] عز و جل در آن روز، نازل کرد: "امروز، دینتان را برایتان به کمال رساندم و نعمتم را بر شما کامل کردم و [[دین اسلام]] را برایتان پسندیدم"<ref>مائده، آیه ۳.</ref>. پس، [[ولایت]] من مایه کمال [[دین]] و [[رضایت پروردگار]]- که یادش بلند باد- است<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}: خَرَجَ رَسولُ اللهِ{{صل}} إلی حِجةِ الوَداعِ، ثُم صارَ إلی غَدیرِ خُم، فَأَمَرَ فَاصلِحَ لَهُ شِبهُ المِنبَرِ، ثُم عَلاهُ وأخَذَ بِعَضُدی حَتی رُئِی بَیاضُ إبطَیهِ، رافِعاً صَوتَهُ قائِلًا فی مَحفِلِهِ: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ، اللهُم والِ مَن والاهُ وعادِ مَن عاداهُ. فَکانَت عَلی وِلایتی وِلایةُ اللهِ، وعَلی عَداوَتی عَداوَةُ اللهِ. وأنزَلَ اللهُ عز و جل فی ذلِک الیومِ: «الْیوْمَ أَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیکمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکمُ الْإِسْلامَ دِیناً» فَکانَت وِلایتی کمالَ الدینِ، ورِضَی الرب جَل ذِکرُهُ}} (الکافی، ج ۸، ص ۲۷، ح ۴).</ref>. | |||
*'''[[احتجاج]] [[علی]]{{ع}}''': | |||
[[الاحتجاج (کتاب)|الاحتجاج]]: [[امیر مؤمنان]] [پس از [[وفات پیامبر]] [[خدا]] و [[انتخاب]] [[ابو بکر]]] فرمود: "ای گروه [[مهاجر]] وانصار! [[خدا]] را [در نظر بگیرید]، [[خدا]] را [در نظر بگیرید]! [[عهد]] پیامبرتان را درباره من از یاد مبرید و [[قدرت]] [[محمد]]{{صل}} را از خانه او و از درون منزلش به بیرون و به سوی خانههایتان و به درون منازلتان مبَرید و خاندانش را از [[حق]] و جایگاهشان در میان [[مردم]]، باز مدارید. به [[خدا]] [[سوگند]]- ای [[جماعت]]!-، [[خداوند]] مقدر کرد و [[حکم]] راند و پیامبرش میدانست و شما هم میدانید که ما [[اهل بیت]]، از شما به این امر، سزاوارتریم. آیا قاری [[کتاب خدا]] و [[فقیه]] در [[دین خدا]] و نیرومند در کار [[مردم]]، در میان شماست؟ به [[خدا]] [[سوگند]]، چنین کسی در میان ماست و نه شما. پس، از [[هوا و هوس]]، [[پیروی]] مکنید، که از حقْ دورتر میشوید و سابقه خود را با [[بدی]] اکنونتان تباه میسازید". | |||
پس، [[بشیر بن سعد انصاری]]- که زمینه را برای [[ابو بکر]] آماده کرده بود- و نیز گروهی از [[انصار]]، گفتند: ای [[ابو الحسن]]! اگر [[انصار]]، این سخنت را پیش از بیعتشان با [[ابو بکر]] میشنیدند، حتی دو نفر هم درباره تو [[اختلاف]] نمیکردند. [[علی]]{{ع}} فرمود: "ای [[جماعت]]! آیا [[شایسته]] بود که من، [[پیامبر خدا]] را کفننکرده رها کنم و برای [[ستیز]] بر سر [[قدرت]] و جانشینیاش بیرون بیایم؟! به [[خدا]] [[سوگند]]، من هیچ [[گمان]] نداشتم که کسی برای آن، گردن افرازد و بر سرِ آن با ما [[اهل بیت]] بستیزد و آنچه را شما روا شمردید، روا بدارد و نمیدیدم که [[پیامبر خدا]] روز [[غدیر خم]]، حجتی برای کسی و سخنی برای گویندهای باقی گذاشته باشد"<ref>الاحتجاج، ج ۱، ص ۱۸۳، ح ۳۶.</ref>. | |||
*'''[[احتجاج]] [[فاطمه]]{{س}}، [[دختر پیامبر]]{{صل}}''' | |||
[[فاطمه]]{{س}}- چون از فَدَک باز داشته شد، با [[انصار]] [[گفتگو]] کرد و آنها گفتند: ای دختر [[محمد]]! اگر این سخنت را پیش از بیعتمان با [[ابو بکر]] شنیده بودیم، هیچ کس را همسنگ [[علی]] قرار نمیدادیم-: آیا پدرم در روز [[غدیر خم]]، عذری برای کسی باقی نهاد؟!<ref>{{متن حدیث|فاطمة{{س}} بنت رسول الله{{صل}}- لَما مُنِعَت فَدَک وخاطَبَتِ الأَنصارَ، فَقالوا: یا بِنتَ مُحَمدٍ، لَو سَمِعنا هذَا الکلامَ مِنک قَبلَ بَیعَتِنا لِأَبی بَکرٍ ما عَدَلنا بِعَلِی أحَداً، فَقالَت-: وهَل تَرَک أبی یومَ غَدیرِ خُم لِأَحَدٍ عُذراً؟}} (الخصال، ص ۱۷۳).</ref> | |||
[[فاطمه]]{{س}}: آیا گفته [[پیامبر خدا]] در روز [[غدیر خم]] را فراموش کردید که گفت: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست؟!"<ref>{{متن حدیث|عنها{{س}}: أنَسیتُم قَولَ رَسولِ اللهِ{{صل}} یومَ غَدیرِ خُم: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ؟}} (جامع الأحادیث، قمی، ص ۲۷۳).</ref>. | |||
*'''[[سوگند]] دادنهای [[علی]]{{ع}}''' | |||
[[مسند ابن حنبل (کتاب)|مسند ابن حنبل]]- به [[نقل]] از ابو طُفَیل-: [[علی]]{{ع}} [[مردم]] را در رُحبه<ref>رُحبه یا رَحبه، روستایی روبهروی قادسیه و به فاصله یک روز راه پیاده از کوفه است و رُحبة خُنَیس نیز ناممحلهای در کوفه است. به صحن و حیاط مسجد و خانه و دارالإماره هم رحبه گفته میشود (معجم البلدان، ج ۳، ص ۳۳).</ref> گردآورد. سپس به آنان فرمود: "من، هر مرد مسلمانی را که شنیده است [[پیامبر خدا]] در روز [[غدیر خم]] چه گفته، [[سوگند]] میدهم که برخیزد". سی نفر از مردم<ref>ابو نعیم میگوید: «عده فراوانی از مردم».</ref> برخاستند و گواهی دادند که [[[پیامبر خدا]]] دست او را گرفت و به [[مردم]] فرمود: "آیا میدانید که من به [[مؤمنان]]، از خود آنها سزاوارترم؟". گفتند: آری، ای [[پیامبر خدا]]! فرمود: "هر که من مولای اویم، این مولای اوست. خدایا! دوستدارش را [[دوست]] و دشمنش را [[دشمن]] بدار". بیرون آمدم و در دلم تردیدی بود. [[زید]] بن ارقم را دیدم و به او گفتم: من شنیدم [[علی]]، چنین و چنان میگوید. گفت: برای چه [[انکار]] میکنی؟ من خود شنیدم که [[پیامبر خدا]] آن را در [[حق]] او میگوید<ref>مسند ابن حنبل، ج ۷، ص ۸۲، ح ۱۹۳۲۱.</ref>. | |||
۱۲۹. [[السنة (کتاب)|السنة]]، [[ابن ابی عاصم[[- به نقل از [[مهاجر بن عمیرة]] یا [[عمیرة بن مهاجر]]-: شنیدم [[علی]]{{ع}} بر [[منبر]]، [[مردم]] را [[سوگند]] میدهد که چه کس شنیده است [[پیامبر خدا]] بگوید: "هر که من مولای اویم، پس [[علی]] مولای اوست". پس [[دوازده]] مرد برخاستند و گفتند: شنیدیم که [[پیامبر خدا]] آن را میگوید<ref>السنة عن المهاجر بن عمیرة أو عمیرة بن المهاجر: {{متن حدیث|سَمِعتُ عَلِیاً رضی الله عنه ناشَدَ الناسَ عَلَی المِنبَرِ: مَن سَمِعَ رَسولَ اللهِ{{صل}} یقولُ: مَن کنتُ مَولاهُ فَعَلِی مَولاهُ؟ فَقامَ اثنا عَشَرَ رَجُلًا، فَقالوا: سَمِعنا رَسولَ اللهِ{{صل}} یقولُهُ}} (السنة، ابن أبی عاصم، ص ۵۹۳، ح ۱۳۷۳).</ref>. | |||
*'''[[عید غدیر]] در اسلام''' | |||
[[پیامبر خدا]]{{صل}}: روز [[غدیر خم]]، [[برترین]] عید [[امت]] من است و آن، روزی است که [[خداوند متعال]] به من [[فرمان]] داد تا برادرم [[علی بن ابی طالب]] را نشانهای برای امتم قرار دهم تا پس از من، بدان، راه یابند و آن، روزی است که [[خداوند]]، [[دین]] را در آن به کمال رسانْد و [[نعمت]] را بر امتم کامل کرد و [[دین اسلام]] را برایشان پسندید<ref>{{متن حدیث|رسول الله{{صل}}: یومُ غَدیرِ خُم أفضَلُ أعیادِ امتی وهُوَ الیومُ الذی أمَرَنِی اللهُ تَعالی ذِکرُهُ فیهِ بِنَصبِ أخی عَلِی بنِ أبی طالِبٍ عَلَماً لِامتی، یهتَدونَ بِهِ مِن بَعدی، وهُوَ الیومُ الذی أکمَلَ اللهُ فیهِ الدینَ، وأتَم عَلی امتی فیهِ النعمَةَ، ورَضِی لَهُمُ الاسلامَ دیناً}} (الأمالی، صدوق، ص ۱۸۸، ح ۱۹۷).</ref>. | |||
[[مصباح المتهجد (کتاب)|مصباح المتهجد]]- درباره [[فیاض بن محمد طرسوسی]]-: در روز [[غدیر]]، او در نزد [[امام رضا]]{{ع}} بود و عدهای از [[یاران خاص]] ایشان هم در آنجا حضور داشتند که [[امام]]{{ع}} آنان را برای افطار، نگاه داشته بود و برای خانههایشان، [[غذا]] و هدیه و صِله و پوشاک و حتی انگشتر و کفش فرستاده بود و وضعیت آنان و اطرافیان خود را تغییر داده بود. [[امام]]{{ع}}، وسایل و ابزارهای کهنه خود را [نیز] نو کرده بود و [[فضیلت]] و سابقه آن روز را بیان میکرد<ref>مصباح المتهجد، ص ۷۵۲.</ref><ref>[[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۴۴-۱۶۲.</ref>. | |||
==ولایت و غدیر در مباحث مهدویت== | ==ولایت و غدیر در مباحث مهدویت== |