فریب خوردن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'حضرت حق' به 'حضرت حق'
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۹: | خط ۱۹: | ||
*{{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ}}<ref>«بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و نازشی است میان شما و افزون خواهی در داراییها و فرزندان است؛ چون بارانی که رستنی آن شگفتی کشتکاران را برانگیزد سپس خشک گردد و آن را زرد بینی، آنگاه ریز و خرد شود و در جهان واپسین، عذابی سخت و (نیز) آمرزش و خشنودی از سوی خداوند خواهد بود و زندگانی این جهان جز مایه فریب نیست» سوره حدید، آیه ۲۰.</ref>. | *{{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ}}<ref>«بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و نازشی است میان شما و افزون خواهی در داراییها و فرزندان است؛ چون بارانی که رستنی آن شگفتی کشتکاران را برانگیزد سپس خشک گردد و آن را زرد بینی، آنگاه ریز و خرد شود و در جهان واپسین، عذابی سخت و (نیز) آمرزش و خشنودی از سوی خداوند خواهد بود و زندگانی این جهان جز مایه فریب نیست» سوره حدید، آیه ۲۰.</ref>. | ||
*این [[آیات]] بهروشنی به [[سرزنش]]، بلکه تهدید [[فریب]] خوردگان به عالم مادّی و خواستنیهای نفسانی آن پرداخته است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۸۱-۸۲.</ref>. | *این [[آیات]] بهروشنی به [[سرزنش]]، بلکه تهدید [[فریب]] خوردگان به عالم مادّی و خواستنیهای نفسانی آن پرداخته است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۸۱-۸۲.</ref>. | ||
*[[قرآن کریم]] [[انسان]] را از این [[رذیلت]] و تبعات آن، به دفعات در بسیاری از [[آیات]] باز داشته و او را نسبت به [[دنیا]]، [[شیطان]]، [[هوای نفس]] و دیگر [[علل]] [[فریب]] خوردن او، [[آگاهی]] بخشیده است. در این میان، حتّی از [[رحمت]] عامّ [[حضرت | *[[قرآن کریم]] [[انسان]] را از این [[رذیلت]] و تبعات آن، به دفعات در بسیاری از [[آیات]] باز داشته و او را نسبت به [[دنیا]]، [[شیطان]]، [[هوای نفس]] و دیگر [[علل]] [[فریب]] خوردن او، [[آگاهی]] بخشیده است. در این میان، حتّی از [[رحمت]] عامّ [[حضرت حق]] نیز سخن رفته؛ چه آن کس که بدون آنکه [[شایستگی]] برخورداری از [[رحمت]] او را داشته باشد، خود را [[شایسته]] آن بداند، احمقتر و نادانتر از کسی است که بیدلیل از آن قطع [[امید]] کرده است. [[قرآن کریم]] این مطلب را نیز در شمار [[علل]] [[فریبخوردگی]] [[انسانها]] دانسته است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۸۳.</ref>. | ||
*این [[رذیلت اخلاقی]] نیز دارای مراتبی است، که از سویه شدّت، رو به [[ضعف]] مینهد. در این میان امّا، آنچه باعث [[فریب]] [[آدمی]] میشود، از اهمیّتی بیشتر برخوردار است؛ چه شدّت و [[ضعف]] [[فریبخوردگی]] [[انسان]]، پس از آن حاصل میشود که [[آدمی]] به یکی از این عوامل [[دل]] بست، و بدان [[فریب]] خورد. ازاینرو ما نیز در اینجا به تبعیّت از [[قرآن کریم]]، به یادکِرد از این عوامل پرداخته مهمترین آنها را به اختصار به توضیح میگیریم<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۸۳.</ref>. | *این [[رذیلت اخلاقی]] نیز دارای مراتبی است، که از سویه شدّت، رو به [[ضعف]] مینهد. در این میان امّا، آنچه باعث [[فریب]] [[آدمی]] میشود، از اهمیّتی بیشتر برخوردار است؛ چه شدّت و [[ضعف]] [[فریبخوردگی]] [[انسان]]، پس از آن حاصل میشود که [[آدمی]] به یکی از این عوامل [[دل]] بست، و بدان [[فریب]] خورد. ازاینرو ما نیز در اینجا به تبعیّت از [[قرآن کریم]]، به یادکِرد از این عوامل پرداخته مهمترین آنها را به اختصار به توضیح میگیریم<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۸۳.</ref>. | ||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
===[[فریب]] خوردن به وسیله دوستنمایان=== | ===[[فریب]] خوردن به وسیله دوستنمایان=== | ||
*یکی از دامهای همیشگی [[شیطان]]، [[فریب]] [[انسان]] به وسیله دوستانی است که خود رو بهسوی عالم ظلالت نهادهاند. [[قرآن کریم]] به این مطلب نیز توجهی ویژه نشان داده، بهگونه ای که یک [[سوره]] کامل درباره آن نازل شده است. بر همه [[مسلمانان]] - بهویژه [[جوانان]] [[مسلمان]] - [[واجب]] است که از مکر او - که بدین وسیله در مسیر آنان گسترده میشود -، صبحگاه و شامگاه به [[حضرت | *یکی از دامهای همیشگی [[شیطان]]، [[فریب]] [[انسان]] به وسیله دوستانی است که خود رو بهسوی عالم ظلالت نهادهاند. [[قرآن کریم]] به این مطلب نیز توجهی ویژه نشان داده، بهگونه ای که یک [[سوره]] کامل درباره آن نازل شده است. بر همه [[مسلمانان]] - بهویژه [[جوانان]] [[مسلمان]] - [[واجب]] است که از مکر او - که بدین وسیله در مسیر آنان گسترده میشود -، صبحگاه و شامگاه به [[حضرت حق]] [[پناه]] برند، تا ایشان را از آن دام بازرهاند:{{متن قرآن|قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ * مِنْ شَرِّ مَا خَلَقَ * وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ * وَمِنْ شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ * وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ}}<ref>«بگو: به پروردگار سپیدهدم پناه میبرم * از بدی آنچه آفرید * و از بدی تاریکی شباهنگامی که فرا رسد * و از بدی زنان افسونگر دمنده در گرهها * و از بدی رشکآورنده هنگامی که به رشک خیزد» سوره فلق، آیه ۱-۶.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۹۱.</ref>. | ||
*بدون تردید مصداق کامل بدترین آفریدگان، همان شرّی است که از طریق [[دوستان]] [[ناپسند]] به [[آدمی]] میرسد؛ دوستیهای نامحرمان، امروزه بدترین نوع [[دوستی]] است که در میان برخی از [[جوانان]] دیده میشود، و میتواند بهراحتی [[عاقبت]] [[آدمی]] را تباه سازد. برخی از [[مفسران]]، [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ}}<ref>«و از بدی تاریکی شباهنگامی که فرا رسد» سوره فلق، آیه ۳.</ref> را به هیجانات جنسی [[تفسیر]] کردهاند، که چون روی نماید، همچون سیاهی شبْ [[روح]] [[آدمی]] را فرا میگیرد، و او را ناگزیر در آن [[ظلمت]] فرو میبرد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۹۲.</ref>. | *بدون تردید مصداق کامل بدترین آفریدگان، همان شرّی است که از طریق [[دوستان]] [[ناپسند]] به [[آدمی]] میرسد؛ دوستیهای نامحرمان، امروزه بدترین نوع [[دوستی]] است که در میان برخی از [[جوانان]] دیده میشود، و میتواند بهراحتی [[عاقبت]] [[آدمی]] را تباه سازد. برخی از [[مفسران]]، [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَمِنْ شَرِّ غَاسِقٍ إِذَا وَقَبَ}}<ref>«و از بدی تاریکی شباهنگامی که فرا رسد» سوره فلق، آیه ۳.</ref> را به هیجانات جنسی [[تفسیر]] کردهاند، که چون روی نماید، همچون سیاهی شبْ [[روح]] [[آدمی]] را فرا میگیرد، و او را ناگزیر در آن [[ظلمت]] فرو میبرد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۹۲.</ref>. | ||
*[[سوره]] [[مبارک]] ناس نیز، بدون تردید بر [[لزوم]] [[پناه]] بردن به [[خداوند متعال]] از دست [[وسوسه]] [[دوستان]] [[ناپسند]]، تأکید میکند؛ بهویژه دوستانی که به خوبی از راههای نفوذ در [[قلب]] [[دوست]] خود آگاهند، و میتوانند بهراحتی او را در دام خویش کشند: {{متن قرآن|قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ}}<ref>«بگو: به پروردگار آدمیان پناه میبرم * فرمانفرمای آدمیان * خدای آدمیان * از شرّ آن وسوسهگر واپسگریز * که در دلهای آدمیان وسوسه میافکند * از پریان و آدمیان» سوره ناس، آیه ۱-۶.</ref>؛ | *[[سوره]] [[مبارک]] ناس نیز، بدون تردید بر [[لزوم]] [[پناه]] بردن به [[خداوند متعال]] از دست [[وسوسه]] [[دوستان]] [[ناپسند]]، تأکید میکند؛ بهویژه دوستانی که به خوبی از راههای نفوذ در [[قلب]] [[دوست]] خود آگاهند، و میتوانند بهراحتی او را در دام خویش کشند: {{متن قرآن|قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ * مَلِكِ النَّاسِ * إِلَهِ النَّاسِ * مِنْ شَرِّ الْوَسْوَاسِ الْخَنَّاسِ * الَّذِي يُوَسْوِسُ فِي صُدُورِ النَّاسِ * مِنَ الْجِنَّةِ وَالنَّاسِ}}<ref>«بگو: به پروردگار آدمیان پناه میبرم * فرمانفرمای آدمیان * خدای آدمیان * از شرّ آن وسوسهگر واپسگریز * که در دلهای آدمیان وسوسه میافکند * از پریان و آدمیان» سوره ناس، آیه ۱-۶.</ref>؛ | ||
خط ۸۷: | خط ۸۷: | ||
*[[شیطان]]، در این نوع از [[فریب]] خود، بهواسطه [[یاری]] رساندن به [[جوانان]] برای انجام [[گناهان]]، آنان را [[فریب]] داده از مسیر [[ایمان]] خارج میسازد. شاید از همین رو است که از [[دوره جوانی]] به "دوران [[جنون]]" یا "دوران گناهکاری" یاد شده است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این زمینه میفرمایند:"[[جوانی]] شعبهای از دیوانگی است" <ref>{{متن حدیث|الشَّبَابُ شُعْبَةٌ مِنَ الْجُنُونِ}}؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۲۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۹۸.</ref>. | *[[شیطان]]، در این نوع از [[فریب]] خود، بهواسطه [[یاری]] رساندن به [[جوانان]] برای انجام [[گناهان]]، آنان را [[فریب]] داده از مسیر [[ایمان]] خارج میسازد. شاید از همین رو است که از [[دوره جوانی]] به "دوران [[جنون]]" یا "دوران گناهکاری" یاد شده است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این زمینه میفرمایند:"[[جوانی]] شعبهای از دیوانگی است" <ref>{{متن حدیث|الشَّبَابُ شُعْبَةٌ مِنَ الْجُنُونِ}}؛ بحار الأنوار، ج۲۱، ص۲۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۹۸.</ref>. | ||
*سِرّ این مطلب نیز در [[غلبه]] حواس پنجگانه، و نیز عواطف و احساسات بر [[روح]] [[انسان]] [[جوان]] است؛ چه در این دوران، [[انسان]] از سویی از جسمی [[قوی]]، و از سویی دیگر از قوای [[عقلانی]] ضعیفی برخوردار است؛ ازاینرو گویا [[جوان]] در دریایی بیپایان دست و پا میزند، و خود مهار خویش را بهدست ندارد. بر این اساس سخت به دیوانگان شبیه است، که بر آنچه انجام میدهند، تسلّطی نخواهند داشت<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۹۹.</ref>. | *سِرّ این مطلب نیز در [[غلبه]] حواس پنجگانه، و نیز عواطف و احساسات بر [[روح]] [[انسان]] [[جوان]] است؛ چه در این دوران، [[انسان]] از سویی از جسمی [[قوی]]، و از سویی دیگر از قوای [[عقلانی]] ضعیفی برخوردار است؛ ازاینرو گویا [[جوان]] در دریایی بیپایان دست و پا میزند، و خود مهار خویش را بهدست ندارد. بر این اساس سخت به دیوانگان شبیه است، که بر آنچه انجام میدهند، تسلّطی نخواهند داشت<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۹۹.</ref>. | ||
*با این وجود، نمیتوان از [[فضائل]] بسیاری که این منزل از منازل [[عمر]] [[انسان]] داراست، چشم پوشید. در این زمینه، توجّه به این نکته که لفظ "فَتی" / [[جوان]] / جوانمرد، در مجموعه [[قرآن]] و [[حدیث]] جز بر آنان که به [[فضائل]] و محامد [[اخلاقی]] متّصف شدهاند، بهکار نرفته است، میتواند نشانی از اهمیت این دوره از [[عمر]] را بههمراه آورد. [[حضرت | *با این وجود، نمیتوان از [[فضائل]] بسیاری که این منزل از منازل [[عمر]] [[انسان]] داراست، چشم پوشید. در این زمینه، توجّه به این نکته که لفظ "فَتی" / [[جوان]] / جوانمرد، در مجموعه [[قرآن]] و [[حدیث]] جز بر آنان که به [[فضائل]] و محامد [[اخلاقی]] متّصف شدهاند، بهکار نرفته است، میتواند نشانی از اهمیت این دوره از [[عمر]] را بههمراه آورد. [[حضرت حق]] خود فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى}}<ref>«آنان جوانانی بودند که به پروردگارشان (پنهانی) ایمان آوردند و ما بر رهنمود آنان افزودیم» سوره کهف، آیه ۱۳.</ref>. | ||
*[[امام صادق]]{{ع}} نیز در روایتی فرمودهاند: "آیا ندانستهای که همه [[اصحاب کهف]] از نظر [[سنّی]] پیرمرد بودند، امّا [[خداوند]] آنان را بهواسطه ایمانشان [[جوان]] خواند؟!"<ref>{{متن حدیث|أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ كَانُوا كُلُّهُمْ كُهُولًا فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ فِتْيَةً بِإِيمَانِهِمْ}}؛ بحار الأنوار، ج۱۴، ص۴۲۸.</ref>؛ و باز [[حضرت | *[[امام صادق]]{{ع}} نیز در روایتی فرمودهاند: "آیا ندانستهای که همه [[اصحاب کهف]] از نظر [[سنّی]] پیرمرد بودند، امّا [[خداوند]] آنان را بهواسطه ایمانشان [[جوان]] خواند؟!"<ref>{{متن حدیث|أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ كَانُوا كُلُّهُمْ كُهُولًا فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ فِتْيَةً بِإِيمَانِهِمْ}}؛ بحار الأنوار، ج۱۴، ص۴۲۸.</ref>؛ و باز [[حضرت حق]] میفرماید:{{متن قرآن|وَلَا تُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّنًا}}<ref>«و کنیزان خود را که خواستار پاکدامنی هستند برای به دست آوردن کالای ناپایدار زندگانی این جهان به زنا واندارید» سوره نور، آیه ۳۳.</ref> | ||
*گویا در این [[آیه شریفه]]، دختران عفیف را به سبب همین ایمانشان "[[جوان]]" خوانده است، ایمانی که در شمار [[برترین]] [[فضائل]] قرار داشته بیشتر نصیب [[جوانان]] خواهد شد. نمونههای این دو [[آیه شریفه]] در [[قرآن کریم]] بسیار بهکار رفته است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۹۹.</ref>. | *گویا در این [[آیه شریفه]]، دختران عفیف را به سبب همین ایمانشان "[[جوان]]" خوانده است، ایمانی که در شمار [[برترین]] [[فضائل]] قرار داشته بیشتر نصیب [[جوانان]] خواهد شد. نمونههای این دو [[آیه شریفه]] در [[قرآن کریم]] بسیار بهکار رفته است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۱۹۹.</ref>. | ||
*سِرّ این مطلب نیز، در آن است که صفای [[قلب]] و [[نور]] [[معرفت]] در [[جوانان]] بیشتر از [[پیران]] و سالخوردگان است، چه آنان هنوز صفای [[قلب]] خود را در گذر روزگار از دست نداده به مسائل گوناگون حیات آلوده نشدهاند. گذشته از این مطلب، [[قدرت]] آنان بر [[مخالفت]] با [[نفس]] و [[هواهای نفسانی]] نیز بیشتر از [[قدرت]] سالخوردگان است؛ چه سالخوردگان با گذر [[عمر]]، عاداتی یافته و به سُنَنی پایبند شدهاند، که گاه گاه مانعی در [[مسیر کمال]] آنان فراهم میآورد؛ ازاینرو اگر دو مربّیِ داخلی و خارجی - یعنی [[عقل]] و استاد [[اخلاق]] - برای [[تربیت]] [[جوانی]] دست در دست هم گذارند، میتوانند او را به مراتبی برسانند که کهنسالان از رسیدن به آن محرومند؛ مربّیِ داخلی [[عقل]] و [[وجدان]] است، که اگر به [[نصیحت]] و [[مشورت]] تجربهداران زینت یابد ارزشمندتر میگردد؛ و مربّیِ خارجی نیز [[پدر]] و [[مادر]]، [[شهر]]، [[جامعه]]، [[حکومت]]، [[علماء]] [[دینی]] و سرانجام استاد [[اخلاق]] است؛ که چون پیوند این دو با [[ایمان]] قلبی همراه شود، مسیر طولانی مدّت کمال را در مدتی کوتاه فرادست [[جوانان]] مینهد. ازاینرو آنان را بهشدّت توصیه میکنیم که نخست [[ایمان]] خود را تقویت نمایند، آن گاه پیوند با مردان [[دین]] را شدّت بخشند، تا بهگونه طبیعی با بهرهمندی از [[تربیت]] [[خانواده]] به مراتب مورد نظر وارد شوند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۰۰.</ref>. | *سِرّ این مطلب نیز، در آن است که صفای [[قلب]] و [[نور]] [[معرفت]] در [[جوانان]] بیشتر از [[پیران]] و سالخوردگان است، چه آنان هنوز صفای [[قلب]] خود را در گذر روزگار از دست نداده به مسائل گوناگون حیات آلوده نشدهاند. گذشته از این مطلب، [[قدرت]] آنان بر [[مخالفت]] با [[نفس]] و [[هواهای نفسانی]] نیز بیشتر از [[قدرت]] سالخوردگان است؛ چه سالخوردگان با گذر [[عمر]]، عاداتی یافته و به سُنَنی پایبند شدهاند، که گاه گاه مانعی در [[مسیر کمال]] آنان فراهم میآورد؛ ازاینرو اگر دو مربّیِ داخلی و خارجی - یعنی [[عقل]] و استاد [[اخلاق]] - برای [[تربیت]] [[جوانی]] دست در دست هم گذارند، میتوانند او را به مراتبی برسانند که کهنسالان از رسیدن به آن محرومند؛ مربّیِ داخلی [[عقل]] و [[وجدان]] است، که اگر به [[نصیحت]] و [[مشورت]] تجربهداران زینت یابد ارزشمندتر میگردد؛ و مربّیِ خارجی نیز [[پدر]] و [[مادر]]، [[شهر]]، [[جامعه]]، [[حکومت]]، [[علماء]] [[دینی]] و سرانجام استاد [[اخلاق]] است؛ که چون پیوند این دو با [[ایمان]] قلبی همراه شود، مسیر طولانی مدّت کمال را در مدتی کوتاه فرادست [[جوانان]] مینهد. ازاینرو آنان را بهشدّت توصیه میکنیم که نخست [[ایمان]] خود را تقویت نمایند، آن گاه پیوند با مردان [[دین]] را شدّت بخشند، تا بهگونه طبیعی با بهرهمندی از [[تربیت]] [[خانواده]] به مراتب مورد نظر وارد شوند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۰۰.</ref>. | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
===[[فریب]] خوردن بهوسیله ملأ=== | ===[[فریب]] خوردن بهوسیله ملأ=== | ||
*پیش از این درباره ملأ و کیستی آنان سخن گفتیم، و اشاره کردیم که این گروه را یا از آن جهت "ملأ" خواندهاند که به واسطه رتبه [[اجتماعی]] بالای خود، چشمان [[مردم]] را پُر میکنند و آنان را به تعجّب وا می دارند؛ و یا از آن جهت به این نام خوانده شدهاند که قلبهای ایشان را به واسطه زیادی [[ثروت]]، [[قدرت]]، [[ریاست]] و یا [[زیبایی]] و [[مقام]] خود، اشغال مینمایند. | *پیش از این درباره ملأ و کیستی آنان سخن گفتیم، و اشاره کردیم که این گروه را یا از آن جهت "ملأ" خواندهاند که به واسطه رتبه [[اجتماعی]] بالای خود، چشمان [[مردم]] را پُر میکنند و آنان را به تعجّب وا می دارند؛ و یا از آن جهت به این نام خوانده شدهاند که قلبهای ایشان را به واسطه زیادی [[ثروت]]، [[قدرت]]، [[ریاست]] و یا [[زیبایی]] و [[مقام]] خود، اشغال مینمایند. | ||
*این اصطلاح، در [[قرآن کریم]] بیشتر درباره اشراف [[قوم]] - که بهواسطه [[علم]]، [[مال]]، [[زیبایی]]، [[ریاست]] و امثال آن چنین میکنند-، بهکار رفته. این اصطلاح در بیش از سی مورد در این [[کتاب آسمانی]] بهکار رفته، و آنان را راهزنان [[حق]] معرفی کرده، که عموم [[مردم]] را از روی کردن بهسوی [[حضرت | *این اصطلاح، در [[قرآن کریم]] بیشتر درباره اشراف [[قوم]] - که بهواسطه [[علم]]، [[مال]]، [[زیبایی]]، [[ریاست]] و امثال آن چنین میکنند-، بهکار رفته. این اصطلاح در بیش از سی مورد در این [[کتاب آسمانی]] بهکار رفته، و آنان را راهزنان [[حق]] معرفی کرده، که عموم [[مردم]] را از روی کردن بهسوی [[حضرت حق]] باز میدارند. | ||
*از این سخن، چنین برداشت میشود که اینان بهواسطه آنکه خویشتن را فراتر از دیگران میدانستهاند، راه [[مردم]] بهسوی [[انبیاء]] الهی{{عم}} را بر بسته؛ بلکه بالاتر از آن، [[پیامبران]] را به اموری ناشایست - همچون [[جنون]] و [[نادانی]]!- متّهم میداشتهاند. | *از این سخن، چنین برداشت میشود که اینان بهواسطه آنکه خویشتن را فراتر از دیگران میدانستهاند، راه [[مردم]] بهسوی [[انبیاء]] الهی{{عم}} را بر بسته؛ بلکه بالاتر از آن، [[پیامبران]] را به اموری ناشایست - همچون [[جنون]] و [[نادانی]]!- متّهم میداشتهاند. | ||
*این تنها از آن رو است، که [[دانش]] و [[ثروت]] معمولاً [[کبر]] و [[غرور]] به همراه خواهد داشت. این مطلب بارها در طول [[تاریخ]] به اثبات رسیده است، که اگر دانشمند دست [[توسّل]] به سوی [[حضرت | *این تنها از آن رو است، که [[دانش]] و [[ثروت]] معمولاً [[کبر]] و [[غرور]] به همراه خواهد داشت. این مطلب بارها در طول [[تاریخ]] به اثبات رسیده است، که اگر دانشمند دست [[توسّل]] به سوی [[حضرت حق]] دراز نکند تا از لغزشهای [[اخلاقی]] در [[امان]] مانَد، همین [[دانش]] همچون پردهای سیاه بر [[نفس]] او سایه افکنده، او را از کمال [[شایسته]] خود باز میدارد، ازاینرو است که [[علم]] را "[[حجاب]] اکبر" دانستهاند. | ||
*کوتاه سخن آنکه این نوع از [[غرور]]، از تمامی اقسام دیگر پستتر بوده، [[انسان]] را به [[ذلّت]] بیشتری دچار میسازد؛ ازاینرو بر طالبان [[مسیر کمال]] لازم است، که هر [[روزه]] از آن به درگاه [[الهی]] [[پناه]] برده از فرو افتادن در [[چاه]] آن [[استغفار]] نمایند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۰۱.</ref>. | *کوتاه سخن آنکه این نوع از [[غرور]]، از تمامی اقسام دیگر پستتر بوده، [[انسان]] را به [[ذلّت]] بیشتری دچار میسازد؛ ازاینرو بر طالبان [[مسیر کمال]] لازم است، که هر [[روزه]] از آن به درگاه [[الهی]] [[پناه]] برده از فرو افتادن در [[چاه]] آن [[استغفار]] نمایند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۰۱.</ref>. | ||
===[[فریب]] خوردن بهواسطه [[تقوی]]=== | ===[[فریب]] خوردن بهواسطه [[تقوی]]=== |