پرش به محتوا

آیه ولایت: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۸٬۵۴۰ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۲ مارس ۲۰۲۰
خط ۴۰: خط ۴۰:
*با توجه به آنچه گذشت، می‌توان گفت انتصاب جانشین موجب اکمال دین است؛ زیرا معارفی که در عصر نبوی گفته نشده، به وسیله او تشریع یا بیانشدنی است<ref>درباره اینکه بخش یادشده، مستقیما از جانب خداوند به امامان گفته شده تا ایشان به مردم ابلاغ کنند یا خیر، در آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت و در این مقام، تنها درصدد بررسی فرض نخست - یعنی حق تشریع - هستیم.</ref> بنابراین داشتنِ حق تشریع [[امامان]]{{عم}} با اکمال دین ناسازگار نیست؛ بلکه اکمال دین را معنادار می‌کند. ضمن آنکه باید توجه داشت که اکمال دین، غیر از ختم دین است و آیه یادشده، از اکمال دین سخن گفته است. از‌این‌رو ناسازگاری میان اكمال دین و حق تشريع برای [[امام]] وجود ندارد. به دیگر سخن، مقصود از اکمال دین، لزوماً این نیست که تمام کلیات و جزئیات دین بیان شده باشد؛ بلکه اگر برای اکمال دین چارهای اندیشیده شده که از طریق آن، دین به کمال خود برسد، باز هم می‌توان از اکمال دین سخن گفت. بنابراین، آیه اکمال دین نمی‌تواند مقید آیه ولایت باشد و اگر دلیل دیگری بر تقیید پیدا نشود، باید پذیرفت که [[امام]]{{ع}} حق تشريع حكم را دارد<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه ۱۸۵ تا ۱۸۸.</ref>.
*با توجه به آنچه گذشت، می‌توان گفت انتصاب جانشین موجب اکمال دین است؛ زیرا معارفی که در عصر نبوی گفته نشده، به وسیله او تشریع یا بیانشدنی است<ref>درباره اینکه بخش یادشده، مستقیما از جانب خداوند به امامان گفته شده تا ایشان به مردم ابلاغ کنند یا خیر، در آینده به تفصیل سخن خواهیم گفت و در این مقام، تنها درصدد بررسی فرض نخست - یعنی حق تشریع - هستیم.</ref> بنابراین داشتنِ حق تشریع [[امامان]]{{عم}} با اکمال دین ناسازگار نیست؛ بلکه اکمال دین را معنادار می‌کند. ضمن آنکه باید توجه داشت که اکمال دین، غیر از ختم دین است و آیه یادشده، از اکمال دین سخن گفته است. از‌این‌رو ناسازگاری میان اكمال دین و حق تشريع برای [[امام]] وجود ندارد. به دیگر سخن، مقصود از اکمال دین، لزوماً این نیست که تمام کلیات و جزئیات دین بیان شده باشد؛ بلکه اگر برای اکمال دین چارهای اندیشیده شده که از طریق آن، دین به کمال خود برسد، باز هم می‌توان از اکمال دین سخن گفت. بنابراین، آیه اکمال دین نمی‌تواند مقید آیه ولایت باشد و اگر دلیل دیگری بر تقیید پیدا نشود، باید پذیرفت که [[امام]]{{ع}} حق تشريع حكم را دارد<ref>ر. ک. [[محمد حسین فاریاب|فاریاب، محمد حسین]]، [[بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت (کتاب)|بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت]] صفحه ۱۸۵ تا ۱۸۸.</ref>.


==آیه ولایت در معارف و عقاید ۵==
برای [[اثبات امامت]] و [[خلافت بلافصل]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به آیاتی از [[قرآن کریم]] استناد شده است یکی از مهم‌ترین آنها<ref>متکلمان امامیه از دیرباز به این آیه به عنوان نص بر خلافت امیر المؤمنین علی{{ع}} استدلال کرده‌اند سید مرتضی (م۴۳۶) الذخیره فی علم الکلام، ص ۴۳۸ و شیخ الطائفه طوسی (م ۴۶۰) آیه ولایت را قوی‌ترین نص بر امامت امیرالمؤمنین{{ع}} می‌داند. تلخیص الشافی، ج۲. ص۱۰.</ref> [[آیه ولایت]] است:
{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>
در [[استدلال]] به [[آیه]] بر [[امامت]] و [[خلافت بلافصل]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دو جهت مورد توجه است: [[سبب نزول]] [[آیه]] و دیگری دلالت الفاظ [[آیه]].
===[[سبب نزول]] [[آیه ولایت]]===
به اتفاق [[شیعه]] و [[سنی]] [[آیه]] در مورد خاتم بخشی امیرالمؤمنین علی{{ع}} در حال [[رکوع]] [[نماز]] نازل شده است به طوری که نزدیک به ۲۰ نفر از [[صحابه]] و [[تابعین]] و بیش از ۶۰ نفر از [[راویان احادیث]] و مهم‌ترین [[دانشمندان]] [[اهل سنت]] بر این [[شان نزول]] صریحاً اعتراف کرده‌اند<ref>ر.ک: الغدیر، ج ۳، ص ۱۵۵ و امامة امیرالمؤمنین فی الکتاب المبین، ص۲۰.</ref>.
[[متکلمان]] بزرگ [[اهل سنت]] مانند [[قاضی عضد الدین ایجی]] (م ۷۵۶) و [[میر]] [[سید شریف جرجانی]] (م۸۱۶) در کتاب شرح مواقف<ref>شرح المواقف، ج۸، ص ۳۶۰.</ref> و [[سعد الدین تفتازانی]] (م۷۱۲) در شرح مقاصد<ref>شرح المقاصد، ج۵ ص۲۷۰.</ref> و علاء الدین قوشجی [[حنفی]] [[اشعری]] (م ۸۷۹) در شرح تجرید الاعتقاد<ref>شرح تجرید الاعتقاد، ص ۳۶۸.</ref> به اتفاق و [[اجماع]] بر این که [[شأن نزول]] [[آیه]] ماجرای خاتم بخشی [[امیرالمؤمنین]] است [[اذعان]] دارند.
بنابراین توهم [[ابن تیمیه]] حرانی درباره [[شان نزول]] [[آیه ولایت]] که حتی جمع زیادی از [[محدثان]] و [[مفسران]] و [[متکلمان]] از اعلام [[اهل سنت]] را متهم به [[دروغ‌گویی]] کرده،<ref>دقائق التفسیر، ج ۲، ص ۲۰۶.</ref> خلاف [[اجماع]] [[مسلمانان]] و [[باطل]] است.
===ماجرای بخشیدن انگشتری===
داستان خاتم بخشی امیرالمؤمنین علی{{ع}} را جمع زیادی از [[صحابه]] و [[تابعین]] در [[شان نزول]] این [[آیه]] ذکر کرده‌اند. این نقل‌ها گرچه در [[بیان]] برخی جزئیات ماجرا اندک تفاوتی دارند اما در اصل مطلب مشترکند و ما در اینجا به یک [[نقل]] بسنده می‌کنیم:
[[عبدالله بن عباس]] از قول [[ابوذر غفاری]] می‌گوید: روزی با [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مسجد]] [[نماز]] می‌خواندم که سائلی وارد [[مسجد]] شد و از [[مردم]] تقاضای [[کمک]] کرد، ولی کسی چیزی به او نداد. او دست خود را به [[آسمان]] بلند کرد و گفت: خدایا تو [[شاهد]] باش که من در [[مسجد]] [[رسول]] تو تقاضای [[کمک]] کردم ولی کسی جواب نداد. در همین حال [[علی]]{{ع}} که در حال [[رکوع]] بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن [[حضرت]] بیرون آورد، [[پیامبر]]{{صل}} که در حال [[نماز]] بود این جریان را مشاهده کرد. پس از فراغت از [[نماز]] سر به سوی [[آسمان]] بلند کرد و چنین گفت: خداوندا برادرم [[موسی]] از تو تقاضا کرد که سینه او را فراخ گردانی و [[کارها]] را بر او آسان‌سازی و گره از زبان او بگشایی تا [[مردم]] گفتارش را [[درک]] کنند، و نیز [[موسی]] درخواست کرد [[هارون]] را که برادرش بود [[وزیر]] و یاورش قرار دهی و به وسیله او نیرویش را زیاد کنی و در کارهایش شریک سازی. خداوندا من [[محمد]] [[پیامبر]] و [[برگزیده]] توام، سینه مرا گشاده کن و [[کارها]] را بر من آسان ساز، از خاندانم [[علی]]{{ع}} را [[وزیر]] من گردان تا به وسیله او، پشتم [[قوی]] و محکم گردد.
[[ابوذر]] می‌گوید: هنوز دعای [[پیامبر]]{{صل}} پایان نیافته بود که [[جبرئیل]] نازل شد و به [[پیامبر]]{{صل}} گفت: بخوان [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: چه بخوانم، گفت: بخوان: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> <ref>ر.ک: الکشف والبیان المعروف بتفسیر الثعلبی، ج۴، ص۸۱ وشواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۲۳۰؛ تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۳۷۶، فضائل الخمسه من الصحاح السنه باب فی أن علیا{{ع}} وزیر النبی{{صل}}، ج۱، ص۳۳۷ و تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۱.</ref>.
===[[حضور قلب]] در [[نماز]] و توجه به [[فقیر]]===
بعضی گفته‌اند: [[علی]]{{ع}} با آن توجه خاصی که در حال [[نماز]] داشت و [[غرق]] در [[مناجات]] [[پروردگار]] بود چگونه ممکن است صدای سائلی را شنیده و به او توجه پیدا کند؟<ref>ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص۳۰.</ref>
پاسخ: آنچه با [[روح]] [[عبادت]] سازگار نیست، توجه به مسائل مربوط به [[زندگی مادی]] و شخصی است و اما توجه به آنچه در مسیر [[رضای خدا]] است از جمله [[انفاق]] در راه [[خداوند تعالی]]، کاملاً با [[روح]] [[عبادت]] سازگار است. علاوه بر اینکه معنی [[غرق]] شدن در [[توجه به خدا]] این نیست که [[انسان]] بی‌اختیار احساس خود را از دست بدهد بلکه با [[اراده]] خویش توجه خود را از آنچه در [[راه خدا]] و برای [[خدا]] نیست برمی‌گیرد<ref>ر.ک: تفسیر نمونه، ج۴، ص ۴۲۸ و امامت پژوهی، ص ۲۹۵.</ref>.
===دلالت الفاظ [[آیه]]===
برای [[تبیین]] و توضیح [[استدلال]] به [[آیه ولایت]] به عنوان [[نص]] بر [[امامت امیرالمؤمنین]] [[علی]]{{ع}} لازم است به واژگان [[آیه]] توجه کنیم:
۱- إنّما: دلالت لفظ انما بر حصر۔ یعنی اثبات [[حکم]] برای مذکور و نفی [[حکم]] از غیر مذکور - هم در لغت و هم در کاربرد‌های [[قرآنی]] [[مورد اتفاق]] است، بنابراین در [[آیه شریفه]] [[ولایت]] برای سه عنوان [[خدا]] و [[رسول]] والذین آمنوا، ثابت و از دیگران نفی شده است.
ممکن است گفته شود: حصر در [[آیه]] به انضمام [[سبب نزول]] که مبنای [[استدلال]] برای [[اثبات امامت]] و [[خلافت امیرالمؤمنین]] گرفته شد، با [[اعتقاد]] [[شیعیان]] به [[امامت]] [[دوازده نفر]] سازگار نیست.
پاسخ: حصر در [[آیه]] اضافی و نسبی است نه [[حقیقی]] یعنی نفی [[ولایت]] و [[امامت]] از دیگران در عرض [[ولایت]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} است بنابراین منافاتی با [[امامت]] [[فرزندان علی]] بعد از آن [[حضرت]] و در طول [[ولایت]] [[علی]]{{ع}} ندارد.
۲- ولی: کلمه وَلِیّ از ریشه وَلْی در لغت به معنی [[قرب]] و نزدیکی است. به [[صاحب]] [[اختیار]] و متصدی امری َولِیّ گفته می‌‌شود به خاطر [[قرب]] خاصی که با آن دارد مانند وَلِیّ دم، وَلِیّ میت و [[سلطان]] که {{عربی|ولی من لا ولی له}} است. و کلمه [[مولی]] به معنی [[سرپرست]] و [[صاحب]] [[اختیار]] و اولی به [[تدبیر]] است و سایر معانی آن به همین معنی بر می‌گردد<ref>معجم مقاییس اللغه (ولی) {{عربی|الواو و اللام و الياء: أصلٌ‏ صحيح‏ يدلُّ‏ على‏ قرب‏. من ذلك‏ الوَلْيُ‏: القرْب. يقال: تَبَاعَدَ بعد وَلْى‏، أى قُرْبٍ. و جَلَسَ ممّا يَلِينى‏، أى يُقارِبُنى. و الوَلِىُّ: المَطَر يجى‏ءُ بعد الوَسْمىّ، سمِّى بذلك لأنَّه‏ يلى‏ الوسمِىّ. و من الباب‏ المَوْلَى‏: المُعْتِقُ و المُعْتَق، و الصَّاحب، و الحليف، و ابن العَمّ، و النَّاصر، و الجار؛ كلُّ هؤلاءِ من‏ الوَلْىِ‏ و هو القُرْب. و كلُّ مَن‏ ولِىَ‏ أمرَ آخرَ فهو وليُّه‏. و فلانٌ‏ أولى‏ بكذا}} و مفردات الفاظ القرآن، ص ۵۸۸ و ر.ک: اقسام المولی فی اللسان تالیف شیخ مفید ص۲۷.</ref>.
از کاربردهای "[[ولایت]]" و "ولی" به دست می‌آید که "[[ولایت]]" [[قربی]] است که باعث جواز نوع خاصّی از [[تصرف]]، مالکیت و [[تدبیر]] می‌شود؛ مثل "[[ولیّ]] میّت" که می‌تواند بعد از [[مرگ]]، در [[اموال]] او [[تصرف]] کند و "[[ولیّ]] صغیر" که می‌تواند در [[شئون]] [[مالی]] صغیر، [[اعمال]] [[تدبیر]] کند و "[[ولیّ]] [[نصرت]]" که می‌تواند در امور [[منصور]]، از جهت تقویتش در [[دفاع]]، [[تصرف]] کند و [[خداوند]] که "[[ولیّ]] بندگانش" است، [[امور دنیا]] و [[آخرت]] آنها را [[تدبیر]] می‌کند<ref>المیزان، ج ۶، ص ۱۲.</ref>. "ولی" در [[آیه کریمه]] به ملاحظه اضافه شدن به ضمیر "کم" به معنی [[سرپرست]] و [[صاحب]] [[اختیار]] و [[مدبر]] امور همه [[مؤمنان]] است.
همچنین با توجه به حصر، سایر معانی و کاربردهای ولی در این جا نمی‌تواند مراد باشد مثلا در [[آیه]] از کلمه ولی، [[دوست]] و [[یاور]] [[اراده]] نشده – هر چند می‌توان برای او نوعی [[تصرف]] در امر در نظر گرفت - زیرا این نوع از [[ولایت]] عام بوده و برای همه [[مؤمنان]] نسبت به یکدیگر ثابت است و با حصر و نفی از دیگران سازگار نیست.
ولی به معنی [[دوست]]: گفته شده با ملاحظه [[آیات]] قبل و بعد کلمه ولی به معنی [[دوست]] و [[یاور]] است یعنی در [[آیات]] قبل سخن از [[دوستی]] با [[یهود]] و [[نصاری]] است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْيَهُودَ وَالنَّصَارَى أَوْلِيَاءَ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! یهودیان و مسیحیان را دوست مگیرید که آنان (در برابر شما) هوادار یکدیگرند و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است؛ بی‌گمان خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> و در [[آیات]] بعد نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی می‌گیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید» سوره مائده، آیه ۵۷.</ref>. بنابراین اگر ولی را در این [[آیه]] به معنای [[سرپرست]] و [[صاحب]] [[اختیار]] در [[تصرف]] بگیریم - که قابل [[استدلال]] برای اثبات [[خلافت]] و [[امامت]] باشد - با [[آیات]] قبل و بعد تناسب ندارد<ref>ر.ک: التفسیرالکبیر (مفاتیح الغیب)، ج ۱۲، ص ۳۸۴.</ref>.
پاسخ: در [[تبیین]] [[استدلال]] به [[آیه]] گفتیم کلمه "ولی" در [[آیه ولایت]] نمی‌تواند به معنی [[دوست]] و [[یاری]] کننده باشد، زیرا صفت [[دوستی]] و [[نصرت]] برای همه [[مؤمنان]] ثابت است نه [[مؤمنان]] خاصی که در [[آیه]] ذکر شده که [[نماز]] را برپا می‌دارند و در حال [[رکوع]] [[زکات]] می‌دهند یعنی با حصر "انما" [[تعارض]] دارد.
و اما [[آیات]] قبل و بعد، اولاً شواهدی می‌بینیم که "[[ولایت]]" به معنای [[نصرت]] و [[محبّت]] نیست؛ زیرا در آخر همین [[آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ}}<ref>«و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> و این تعبیرات، با [[ولایت]] به معنای "عدم دوئیت و رفع [[حجاب]] و [[یگانگی]] و سیطره [[روحی]] و [[تصرف]] در امور" مناسبت دارد، نه مجرد [[یاری]] خواستن و طلب [[کمک]] کردن. البته لازمه [[ولایت]] آنها، [[کمک]] خواستن از آنهاست.
بر فرض که [[ظهور]] سیاق و ترتیب [[آیات]]، مربوط به [[امامت علی]]{{ع}} نباشد، اما این [[ظهور]] سیاق، در مقابل تصریحات [[روایات]] و [[احادیث]]، بی‌اثر است؛ زیرا [[مسلمانان]] اتفاق دارند که [[دلیل]]، بر ترتیب، مقدم است و اگر بین [[دلیل]] و ترتیب، [[تعارض]] شد، باید [[تسلیم]] [[دلیل]] شد. علّت این عمل [[مسلمانان]]، این است که [[یقین]] ندارند جای [[آیه]]، همین است که [[نقل]] شده؛ زیرا همیشه ترتیب جمع‌ آوری [[قرآن]] با ترتیب [[نزول]] [[آیات]]، سازگار نیست و این مطلب، مورد [[اتفاق مسلمانان]] است. در [[قرآن]]، آیاتی آمده است که بر خلاف سیاق، [[نقل]] شده است؛ مانند [[آیه]] "[[تطهیر]]" که بین [[آیات]] مربوط به [[زنان پیامبر]]{{صل}} وارد شده، ولی [[خاصه]] و [[عامه]] تصریح کرده‌اند که درباره [[پنج تن]] اهل کساء{{عم}} است؛ پس حمل [[آیات]] برخلاف سیاق، ضرری به [[اعجاز قرآن]] و [[بلاغت]] آن نمی‌زند و [[اعتقاد]] به این مطلب، در صورت وجود [[دلیل]]، اشکال ندارد<ref>ر.ک: المراجعات، مراجعه ۴۴، ص ۱۶۷و ص۳۱۹ و نیز ر.ک: اهل البیت فی آیة التطهیر.</ref>.
٣- زکاة: اهل لغت دو معنی برای [[زکات]] گفته‌اند: اول "نمو و زیادت" و دوم "[[طهارت]] و [[پاکی]]" اما می‌توان گفت معنای اصلی "زکاة"، "نمو و زیادت" است و [[طهارت]] و [[پاکی]]، به همین معنی بر می‌گردد. [[صدقه]] و [[انفاق در راه خدا]] و [[زکات]] [[واجب]] نیز مناسب با همین معنی است؛ زیرا باعث زیادی [[اموال]] و [[پاکیزگی]] آن می‌شود<ref>ر.ک: امامت پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله واشاعره)، ص ۲۸۰.</ref>. یادآور می‌شود که در کاربردهای [[قرآنی]] زکاة به من مصطلح [[فقهی]] نیست<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ۶، ص ۱۰.</ref>. بلکه در این معنا از کلمه [[صدقه]] استفاده شده است: {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.</ref>.
۴- [[وهم]] راکعون: لفظ "[[رکوع]]" به معنای "[[خم]] شدن" است<ref>مقاییس اللغه، ج۲، ص۴۳۴ و المفردات، ص ۳۶۴.</ref>. و مراد یکی از اجزای [[نماز]] است نه به معنای مطلق [[خضوع]] و جمله {{متن قرآن|وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> حالیه است. در [[روایات]] تفسیریه ذیل [[آیه ولایت]] عباراتی مانند: {{متن حدیث|وَقَفَ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ سَائِلٌ‏ وَ هُوَ رَاكِعٌ‏ فِي صَلَاةِ التَّطَوُّعِ}} و {{متن حدیث|تَصَدَّقَ‏ بِخَاتَمِهِ‏ وَ هُوَ رَاكِعٌ‏}} و {{متن حدیث|أَعْطَانِي‏ وَ هُوَ رَاكِعٌ‏}} از شواهد قطعی و [[مسلم]] بر این ادعاست<ref>ر.ک: الدر المنثور فی التفسیر بالماثور، ج ۲، ص ۲۹۳.</ref>.
حاصل سخن این که در [[آیه شریفه]] [[ولایت]] و [[سرپرستی]] در [[جامعه اسلامی]] مختص [[خدا]] و [[رسول]] او و امیرالمؤمنین علی{{ع}} است که در [[آیه]] با ذکر اوصاف به او اشاره شده است. این [[ولایت]] برای [[خداوند]] بالذات است و برای [[رسول خدا]]{{صل}} و بعد از آن [[حضرت]] برای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به [[جعل]] از سوی [[خداوند تعالی]] است.
استعمال لفظ جمع در معنای مفرد: گفته شده: اگر [[آیه کریمه]] در باره [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} است چرا کلمات "الذین، آمنوا، الذین، یقیمون، یؤتون، هم، راکعون" که برای جمع است به کار گرفته شده؟ بنابراین استعمال در غیر موضوع له است و [[نیاز]] به قرینه دارد<ref>ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۸ و المیزان، ج ۶، ص ۹ و شرح المقاصد، ج ۵، ص ۲۷۲.</ref>.
پاسخ: اولاً در [[قرآن کریم]] مکرر دیده می‌شود که از مفرد به لفظ جمع، تعبیر آورده شده است [[علامه امینی]] در موسوعه گران‌سنگ [[الغدیر]] بیش از ۲۰ مورد از کاربردهای [[قرآنی]] لفظ جمع و [[اراده]] فرد که [[دانشمندان]] [[اهل سنت]] به آن [[اذعان]] دارند را ذکر کرده‌اند<ref>رک: الغدیر، ج ۳، ص۱۶۳ و تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۲۶ مانند آیه {{متن قرآن|يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا}} «می‌گویند: چون به مدینه باز گردیم» سوره منافقون، آیه ۸. در اینجا می‌فرماید: {{متن قرآن|يَقُولُونَ}} که جمع است با این که به اتفاق [[علما]]، گوینده این سخن، یک نفر ([[عبد الله]] بن ابی، [[رئیس]] [[منافقان]]) بیش نبوده است. و در [[آیه]] ۱۷۲ [[سوره]] [[آل عمران]] در داستان [[جنگ احد]]. {{متن قرآن|الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا}} «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما هم‌داستان شده‌اند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳. و بعضی از [[مفسران]] [[شان نزول]] آن را درباره نعیم بن مسعود که یک فرد بیشتر نبود می‌دانند در [[آیه مباهله]] می‌بینم که کلمه "نسائنا" به صورت جمع آمده در صورتی که منظور از آن طبق [[شأن]] نزول‌های متعددی که وارد شده [[فاطمه زهرا]]{{س}} است. و همچنین "انفسنا" جمع است در صورتی که از مردان غیر از [[پیغمبر]] کی جز [[علی]]{{ع}} در آن جریان نبود. </ref>.
ثانیاً در [[آیه]] مورد بحث نیز عبارت {{متن قرآن|أَيُّهَا الَّذِينَ...}}<ref>«ای مؤمنان!» سوره مائده، آیه ۵۷.</ref> به معنای مفرد به کار نرفته، بلکه به معنای جمع است، ولی مصداق خارجی آن در زمان [[رسول الله]]{{صل}} منحصر به [[علی]]{{ع}} بوده است؛ بنابراین، مجاز و خلاف ظاهر نیست؛ زیرا وقتی استعمال، مجازی است که لفظ عام را فقط در یک فرد خاص به‌کارگیریم، اما اگر لفظ عام و کلّی را در موردی که یک فرد بیشتر ندارد، استعمال کنیم، ضمن این که فقط بر همان فرد دلالت می‌کند، مجاز و خلاف ظاهر نخواهد بود<ref>ر.ک: المیزان فی تفسیر القران، ج ۶، ص ۹ و امامت پژوهی، ص ۲۹۰ برای مثال، وقتی که تنها یک نفر در اطاق باشد، اگر بگوییم: انسان در اطاق است، واضح است که منظور، همان یک فرد خواهد بود، اما استعمال مجازی نیست؛ چون تصرّف در معنای لفظ نشده است، بلکه مصداق خارجی، یک مورد بیشتر نیست.</ref>.
در این که [[حکمت]] و سر استفاده از صیغه جمع به جای مفرد در [[آیه ولایت]] چیست وجوهی گفته شده از جمله: [[زمخشری]] (م ۵۳۸) در [[تفسیر کشاف]] می‌نویسد: این [[آیه]] در [[شأن]] [[علی]]{{ع}} نازل شده است و سرّ این که لفظ جمع در [[آیه]] آمده {{متن قرآن|أَيُّهَا الَّذِينَ...}}<ref>«ای مؤمنان!» سوره مائده، آیه ۵۷.</ref> با این که در مورد یک فرد بیشتر نیست آن است که [[مردم]] را به چنین فعلی [[ترغیب]] کند و [[بیان]] فرماید که بر [[مؤمنان]] لازم است که این‌گونه [[فضیلت‌ها]] را کسب کنند و بر خیر و [[احسان]] و [[دستگیری از فقرا]] کوشا باشند؛ به طوری که حتی به اندازه یک [[نماز]]، آن را به تأخیر نیندازند<ref>ر.ک: الکاشف عن حقائق غوامض التنزیل و عین الأقاویل فی وجوه التاویل، ج۱، ص۶۴۸. وجوه دیگری نیز بیان شده ر.ک: مجمع البیان، ج ۳، ص ۳۲۶. و المراجعات، مراجعه ۴۲.</ref>.
===عدم [[احتجاج امام]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به [[آیه ولایت]]===
گفته شده اگر [[آیه]] [[نص در امامت]] و [[خلافت]] است چرا [[علی]]{{ع}} با این [[دلیل]] روشن [[استدلال]] نکرد؟<ref>ر.ک: التفسیر الکبیر، ج ۱۲، ص ۲۸.</ref>
پاسخ آن [[حضرت]] در موارد متعدد، به این [[آیه]] تمسّک جسته‌اند که در منابع معتبر [[نقل]] شده است و در اینجا فقط به دو مورد اشاره می‌کنیم:
- در روز [[شوری]] در برابر [[سعد بن ابی وقاص]]، [[عثمان]]، [[عبد]] الرحمن بن عوف، [[طلحه]] و [[زبیر]]، به این [[آیه]] [[احتجاج]] نموده و فرمودند: آیا غیر از من در میان شما کسی هست که در حال [[رکوع]]، [[زکات]] داده و درباره او این [[آیه ولایت]] نازل شده باشد؟ همه گفتند: نه<ref>ر.ک: بحار الأنوار، ج ۳۱، ص۳۷۷ و سایر منابع مانند: غایة المرام و حجة الخصام فی تعیین الإمام من طریق الخاص و العام، ج۲، ص۲۰. </ref>.
- [[روایت]] شده است که [[حضرت]]{{ع}} [[فضایل]] خود را برای [[ابوبکر]] شمردند از جمله این که فرمودند: تو را به [[خدا]] قسم آیا در قضیه [[زکات]] انگشتر، [[ولایت]] از طرف [[خدا]] برای تو مقرر شده یا برای من؟ گفت: بلکه برای تو<ref>ر.ک: الإحتجاج، ج۱، ص ۱۱۸.</ref>
==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
* [[شأن نزول آیه ولایت]]
* [[شأن نزول آیه ولایت]]
* [[تکذیب شأن نزول آیه ولایت]]
* [[تکذیب شأن نزول آیه ولایت]]
==منابع==
==منابع==
{{فهرست اثر}}
{{فهرست اثر}}
۷۲٬۲۶۷

ویرایش