فواید امام غایب چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - ' وجود امام' به ' وجود امام'
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۳: | ||
[[پرونده:مکارم شیرازی.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[ناصر مکارم شیرازی]]]] | [[پرونده:مکارم شیرازی.jpg|بندانگشتی|100px|right|[[ناصر مکارم شیرازی]]]] | ||
::::::[[آیتالله]] [[ناصر مکارم شیرازی]] در کتاب ''«[[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]»'' در اين باره گفته است: | ::::::[[آیتالله]] [[ناصر مکارم شیرازی]] در کتاب ''«[[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]»'' در اين باره گفته است: | ||
:::::: «در [[احادیث]] متعدّد و گوناگونی که در زمینه [[فلسفه]] و فایده | :::::: «در [[احادیث]] متعدّد و گوناگونی که در زمینه [[فلسفه]] و فایده [[وجود امام]]{{ع}} در دروان [[غیبت]] به ما رسیده، تعبیر بسیار پر معنی و جالبی در یک عبارت کوتاه دیده میشود که میتواند کلیدی باشد برای گشودن این رمز بزرگ و آن این که از [[پیامبر]]{{صل}} در پاسخ این پرسش که چه فایدهای وجود [[امام مهدی|مهدی]]{{ع}} در عصر غیبتش دارد فرمود:{{عربی|" إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ "}} <ref>آری سوگند به خدایی که مرا به نبوّت برگزیده، مردم از نور رهبری او در دوران غیبتش بهره میگیرند همانگونه که از خورشید به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها!؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۹۳.</ref>. | ||
:::::*اشعّه [[معنوی]] نامرئی | :::::*اشعّه [[معنوی]] نامرئی [[وجود امام]]{{ع}} به هنگامیکه در پشت ابرهای [[غیبت]] [[نهان]] است دارای آثار گوناگون قابل ملاحظهای است که علیرغم تعطیل مسأله [[تعلیم و تربیت]] و [[رهبری]] مستقیم، [[فلسفه وجودی]] او را [[آشکار]] میسازد. این آثار به صورت زیر است: | ||
::::#'''اثر [[امید بخشی]]:''' در میدانهای [[نبرد]] تمام کوشش گروهی از سربازان زبده و [[فداکار]] این است که [[پرچم]]، در برابر حملات [[دشمن]] همچنان سر پا در اهتزاز باشد؛ در حالی که سربازان [[دشمن]] دائماً میکوشند [[پرچم]] [[مخالفان]] را سرنگون سازند، چرا که بر قرار بودن [[پرچم]] مایه دلگرمیسربازان و تلاش و کوشش مستمرّ آنها است. همچنین وجود [[فرمانده لشکر]] در مقرّ [[فرماندهی]] هر چند ظاهراً خاموش و ساکت باشد [[خون]] گرم و پر حرارتی در عروق سربازان به حرکت در میآورد، و آنها را به تلاش بیشتر وا میدارد که [[فرمانده]] ما زنده است و پرچممان در اهتزاز! امّا هر گاه خبر [[قتل]] [[فرمانده]] در میان [[سپاه]] پخش شود یک [[لشکر]] [[عظیم]] با کارائی فوق العاده یکمرتبه متلاشی میگردد، گوئی [[آب]] سردی بر سر همه ریخته اند، نه، بلکه [[روح]] از تنشان بیرون رفته! [[رئیس]] یک جمعیّت یا یک [[کشور]] مادام که زنده است، هر چند مثلا در سفر یا فرضاً در بستر [[بیماری]] باشد، مایه حیات و حرکت و [[نظم]] و [[آرامش]] آنها است؛ ولی شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار [[یأس]] و [[نومیدی]] را بر همه میپاشد. جمعیّت [[شیعه]] طبق عقیدهای که به | ::::#'''اثر [[امید بخشی]]:''' در میدانهای [[نبرد]] تمام کوشش گروهی از سربازان زبده و [[فداکار]] این است که [[پرچم]]، در برابر حملات [[دشمن]] همچنان سر پا در اهتزاز باشد؛ در حالی که سربازان [[دشمن]] دائماً میکوشند [[پرچم]] [[مخالفان]] را سرنگون سازند، چرا که بر قرار بودن [[پرچم]] مایه دلگرمیسربازان و تلاش و کوشش مستمرّ آنها است. همچنین وجود [[فرمانده لشکر]] در مقرّ [[فرماندهی]] هر چند ظاهراً خاموش و ساکت باشد [[خون]] گرم و پر حرارتی در عروق سربازان به حرکت در میآورد، و آنها را به تلاش بیشتر وا میدارد که [[فرمانده]] ما زنده است و پرچممان در اهتزاز! امّا هر گاه خبر [[قتل]] [[فرمانده]] در میان [[سپاه]] پخش شود یک [[لشکر]] [[عظیم]] با کارائی فوق العاده یکمرتبه متلاشی میگردد، گوئی [[آب]] سردی بر سر همه ریخته اند، نه، بلکه [[روح]] از تنشان بیرون رفته! [[رئیس]] یک جمعیّت یا یک [[کشور]] مادام که زنده است، هر چند مثلا در سفر یا فرضاً در بستر [[بیماری]] باشد، مایه حیات و حرکت و [[نظم]] و [[آرامش]] آنها است؛ ولی شنیدن خبر از دست رفتن او گرد و غبار [[یأس]] و [[نومیدی]] را بر همه میپاشد. جمعیّت [[شیعه]] طبق عقیدهای که به [[وجود امام]] زنده دارد، هر چند او را در میان خود نمیبیند، خود را تنها نمیداند. او همواره [[انتظار]] بازگشت آن سفر کرده را که قافله های [[دل]] همراه اوست میکشد، انتظاری سازنده و اثر بخش، او هر روز احتمال [[ظهور]] او را میدهد. امّا اگر این [[رهبر]] اصلا وجود خارجی نداشته باشد و علاقه مندان مکتبش در [[انتظار]] تولّد و پرورش او در [[آینده]] باشند وضع بسیار فرق میکند. و اگر یک نکته دیگر را به این موضوع بیفزائیم مسأله شکل جدّیتری به خود میگیرد، و آن اینکه: طبق [[اعتقاد]] عمومی [[شیعه]] که در [[روایات]] بسیار زیادی در منابع مذهبی آمده است، [[امام]] به طور مداوم، در دوران [[غیبت]]، مراقب حال [[پیروان]] خویش است؛ و طبق یک [[الهام]] [[الهی]] از وضع [[اعمال]] آنها [[آگاه]] میگردد و به تعبیر [[روایات]] همه هفته برنامه [[اعمال]] آنها به نظر او میرسد و از چگونگی [[رفتار]] و [[کردار]] و گفتار آنها [[آگاه]] میگردد<ref>این روایات در تفسیر برهان، در ذیل آیه سوره توبه، آیه ۱۰۵ آمده است.</ref> این [[فکر]] سبب میشود که همه معتقدان در یک حال [[مراقبت]] دائمی فرو روند و به هنگام ورود در هر کار توجّه به آن "[[نظارت]] [[عالی]]" داشته باشند؛ اثر [[تربیتی]] این طرز [[فکر]] نیز قابل [[انکار]] نیست. | ||
::::#'''پاسداری آئین [[خدا]]:''' "[[امام علی|علی]]" آن [[ابر]] مرد [[تاریخ]] [[بشر]] در یکی از سخنان کوتاه خود که در آن اشاره به [[لزوم]] وجود [[رهبران الهی]] در هر عصر و زمان میکند میگوید: {{عربی|" اللَّهُمَ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ "}}<ref>آری هیچ گاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجّت و دلیل خالی نمیماند؛ خواه ظاهر و آشکار باشد، یا مخفی و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد، و به فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۴۷.</ref>. اکنون به توضیح این سخن توجّه کنید: با [[گذشت]] زمان و آمیختن سلیقهها و [[افکار]] شخصی به مسائل مذهبی و گرایشهای مختلف به سوی برنامههای ظاهر [[فریب]] مکتبهای [[انحرافی]]، و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت پارهای از این [[قوانین]] از دست میرود و دستخوش تغییرات زیانبخشی میگردد. این [[آب]] زلال که از [[آسمان]] [[وحی]] نازل شده با عبور از مغزهای این و آن تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست میدهد. این [[نور]] پرفروغ با عبور از شیشههای ظلمانی [[افکار]] تاریک، کمرنگ و کمرنگتر میگردد. خلاصه، با آرایشها و پیرایشهای کوته بینانه افراد و افزودن شاخ و برگهای تازه به آن، چنان میشود که گاهی بازشناسی مسائل اصلی دچار اشکال میگردد! با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع [[مسلمانان]] کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر [[تعالیم]] اسلامی را در شکل اصلیاش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟ آیا مجدّداً [[وحی]] آسمانی بر کسی نازل میشود؟ مسلّماً نه! باب [[وحی]] با مسأله خاتمیّت برای همیشه بسته شد. پس چگونه باید آئین اصیل حفظ گردد، و جلو تحریفات و تغییرات و [[خرافات]] گرفته شود و این آئین برای نسلهای [[آینده]] محفوظ بماند. آیا جز این است که باید این رشته بهوسیله یک پیشوای [[معصوم]] ادامه یابد، خواه [[آشکار]] و مشهور باشد یا [[پنهان]] و ناشناس {{عربی|" لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُه "}}. میدانیم در هر مؤسّسه مهمی "صندوق آسیب ناپذیری" وجود دارد که اسناد مهمّ آن مؤسّسه را در آن نگهداری میکنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند؛ بعلاوه، هرگاه مثلا [[آتش]] سوزی در آنجا روی دهد از خطر حریق مصون باشد که اعتبار و حیثیّت آن مؤسّسه پیوند نزدیکی با حفظ آن اسناد و مدارک دارد سینه [[امام]] و [[روح]] بلندش صندوق آسیب ناپذیر حفظ اسناد آئین [[الهی]] است که همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعلیمات را در خود نگاهداری میکند "تا دلائل [[الهی]] و نشانههای روشن [[پروردگار]] [[باطل]] نگردد و به [[خاموشی]] نگراید". و این دیگر از آثار وجود او گذشته از آثار دگر است. | ::::#'''پاسداری آئین [[خدا]]:''' "[[امام علی|علی]]" آن [[ابر]] مرد [[تاریخ]] [[بشر]] در یکی از سخنان کوتاه خود که در آن اشاره به [[لزوم]] وجود [[رهبران الهی]] در هر عصر و زمان میکند میگوید: {{عربی|" اللَّهُمَ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ "}}<ref>آری هیچ گاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجّت و دلیل خالی نمیماند؛ خواه ظاهر و آشکار باشد، یا مخفی و پنهان، تا دلائل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد، و به فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره ۱۴۷.</ref>. اکنون به توضیح این سخن توجّه کنید: با [[گذشت]] زمان و آمیختن سلیقهها و [[افکار]] شخصی به مسائل مذهبی و گرایشهای مختلف به سوی برنامههای ظاهر [[فریب]] مکتبهای [[انحرافی]]، و دراز شدن دست مفسده جویان به سوی مفاهیم آسمانی، اصالت پارهای از این [[قوانین]] از دست میرود و دستخوش تغییرات زیانبخشی میگردد. این [[آب]] زلال که از [[آسمان]] [[وحی]] نازل شده با عبور از مغزهای این و آن تدریجاً تیره و تار گشته، صفای نخستین خود را از دست میدهد. این [[نور]] پرفروغ با عبور از شیشههای ظلمانی [[افکار]] تاریک، کمرنگ و کمرنگتر میگردد. خلاصه، با آرایشها و پیرایشهای کوته بینانه افراد و افزودن شاخ و برگهای تازه به آن، چنان میشود که گاهی بازشناسی مسائل اصلی دچار اشکال میگردد! با این حال، آیا ضروری نیست که در میان جمع [[مسلمانان]] کسی باشد که مفاهیم فناناپذیر [[تعالیم]] اسلامی را در شکل اصلیاش حفظ و برای آیندگان نگهداری کند؟ آیا مجدّداً [[وحی]] آسمانی بر کسی نازل میشود؟ مسلّماً نه! باب [[وحی]] با مسأله خاتمیّت برای همیشه بسته شد. پس چگونه باید آئین اصیل حفظ گردد، و جلو تحریفات و تغییرات و [[خرافات]] گرفته شود و این آئین برای نسلهای [[آینده]] محفوظ بماند. آیا جز این است که باید این رشته بهوسیله یک پیشوای [[معصوم]] ادامه یابد، خواه [[آشکار]] و مشهور باشد یا [[پنهان]] و ناشناس {{عربی|" لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُه "}}. میدانیم در هر مؤسّسه مهمی "صندوق آسیب ناپذیری" وجود دارد که اسناد مهمّ آن مؤسّسه را در آن نگهداری میکنند، تا از دستبرد دزدان محفوظ بماند؛ بعلاوه، هرگاه مثلا [[آتش]] سوزی در آنجا روی دهد از خطر حریق مصون باشد که اعتبار و حیثیّت آن مؤسّسه پیوند نزدیکی با حفظ آن اسناد و مدارک دارد سینه [[امام]] و [[روح]] بلندش صندوق آسیب ناپذیر حفظ اسناد آئین [[الهی]] است که همه اصالتهای نخستین و ویژگیهای آسمانی این تعلیمات را در خود نگاهداری میکند "تا دلائل [[الهی]] و نشانههای روشن [[پروردگار]] [[باطل]] نگردد و به [[خاموشی]] نگراید". و این دیگر از آثار وجود او گذشته از آثار دگر است. | ||
::::#'''[[تربیت]] یک گروه انقلابی [[آگاه]]:''' بر خلاف آنچه بعضی [[فکر]] میکنند، رابطه [[امام]] در زمان [[غیبت]] بکلّی از [[مردم]] بریده نیست؛ بلکه آن گونه که از [[روایات]] اسلامیبر میآید گروه کوچکی از آماده ترین افراد که سری پر شور از [[عشق]] [[خدا]]، و دلی پر [[ایمان]]، و اخلاصی فوق العاده برای تحقّق بخشیدن به [[آرمان]] [[اصلاح]] [[جهان]] دارند، با او در ارتباطند و از طریق این پیوند تدریجاً ساخته میشوند؛ و [[روح]] انقلابی بیشتری کسب میکنند؛ انقلابی سازنده و بارور برای ریشه کن ساختن هر گونه [[ظلم]] و [[بیدادگری]] در [[جهان]]! ممکن است آنها خودشان پیش از این [[قیام]] از [[دنیا]] بروند ولی به هر حال [[آمادگی]] و تعلیمات انقلابی را به [[نسل]] های [[آینده]] شان، و به دیگران منتقل میسازند، و در پرورش گروه نهایی سهیم و شریکند. معنی [[غیبت امام]] این نیست که او به شکل یک [[روح]] نامرئی و یا اشعّهای [[ناپیدا]] در میآید، بلکه او از یک [[زندگی]] طبیعی آرام برخوردار است؛ و به طور ناشناخته در میان همین [[انسانها]] رفت و آمد دارد، و دلهای بسیار آماده را بر میگزیند؛ و در [[اختیار]] میگیرد و بیش از پیش آماده میکند و میسازد. افراد مستعد به تفاوت [[میزان]] استعداد و [[شایستگی]] خود، [[توفیق]] [[درک]] این [[سعادت]] را پیدا میکنند؛ بعضی چند لحظه؛ و بعضی چند [[ساعت]] و چند روز؛ و بعضی سالها با او در تماس نزدیک هستند! به تعبیر روشنتر، آنها کسانی هستند که آنچنان بر بال و پر [[دانش]] و [[تقوا]] قرار گرفته و بالا رفته اند که همچون مسافران هواپیماهای دور پرواز بر فراز ابرها قرار میگیرند؛ آنجا که هیچ گاه [[حجاب]] و مانعی بر سر راه تابش جانبخش [[آفتاب]] نیست؛ در حالی که دیگران در زیر ابرها در [[تاریکی]] و [[نور]] کمرنگ به سر میبرند. حساب صحیح نیز همین است؛ من نباید [[انتظار]] داشته باشم که [[آفتاب]] را به پائین ابرها بکشم تا چهره او را ببینم؛ چنین انتظاری اشتباه بزرگ و [[خیال]] خام است؛ این منم که باید بالاتر از ابرها پرواز کنم تا شعاع جاودانه [[آفتاب]] را جرعه جرعه بنوشم و سیراب گردم. به هر حال، [[تربیت]] این گروه یکی دیگر از فلسفههای وجود او در این دوران است. | ::::#'''[[تربیت]] یک گروه انقلابی [[آگاه]]:''' بر خلاف آنچه بعضی [[فکر]] میکنند، رابطه [[امام]] در زمان [[غیبت]] بکلّی از [[مردم]] بریده نیست؛ بلکه آن گونه که از [[روایات]] اسلامیبر میآید گروه کوچکی از آماده ترین افراد که سری پر شور از [[عشق]] [[خدا]]، و دلی پر [[ایمان]]، و اخلاصی فوق العاده برای تحقّق بخشیدن به [[آرمان]] [[اصلاح]] [[جهان]] دارند، با او در ارتباطند و از طریق این پیوند تدریجاً ساخته میشوند؛ و [[روح]] انقلابی بیشتری کسب میکنند؛ انقلابی سازنده و بارور برای ریشه کن ساختن هر گونه [[ظلم]] و [[بیدادگری]] در [[جهان]]! ممکن است آنها خودشان پیش از این [[قیام]] از [[دنیا]] بروند ولی به هر حال [[آمادگی]] و تعلیمات انقلابی را به [[نسل]] های [[آینده]] شان، و به دیگران منتقل میسازند، و در پرورش گروه نهایی سهیم و شریکند. معنی [[غیبت امام]] این نیست که او به شکل یک [[روح]] نامرئی و یا اشعّهای [[ناپیدا]] در میآید، بلکه او از یک [[زندگی]] طبیعی آرام برخوردار است؛ و به طور ناشناخته در میان همین [[انسانها]] رفت و آمد دارد، و دلهای بسیار آماده را بر میگزیند؛ و در [[اختیار]] میگیرد و بیش از پیش آماده میکند و میسازد. افراد مستعد به تفاوت [[میزان]] استعداد و [[شایستگی]] خود، [[توفیق]] [[درک]] این [[سعادت]] را پیدا میکنند؛ بعضی چند لحظه؛ و بعضی چند [[ساعت]] و چند روز؛ و بعضی سالها با او در تماس نزدیک هستند! به تعبیر روشنتر، آنها کسانی هستند که آنچنان بر بال و پر [[دانش]] و [[تقوا]] قرار گرفته و بالا رفته اند که همچون مسافران هواپیماهای دور پرواز بر فراز ابرها قرار میگیرند؛ آنجا که هیچ گاه [[حجاب]] و مانعی بر سر راه تابش جانبخش [[آفتاب]] نیست؛ در حالی که دیگران در زیر ابرها در [[تاریکی]] و [[نور]] کمرنگ به سر میبرند. حساب صحیح نیز همین است؛ من نباید [[انتظار]] داشته باشم که [[آفتاب]] را به پائین ابرها بکشم تا چهره او را ببینم؛ چنین انتظاری اشتباه بزرگ و [[خیال]] خام است؛ این منم که باید بالاتر از ابرها پرواز کنم تا شعاع جاودانه [[آفتاب]] را جرعه جرعه بنوشم و سیراب گردم. به هر حال، [[تربیت]] این گروه یکی دیگر از فلسفههای وجود او در این دوران است. | ||
::::#'''نفوذ [[روحانی]] و [[ناآگاه]]:''' میدانیم [[خورشید]] یک سلسله اشعّه مرئی دارد که از ترکیب آنها با هم، هفت رنگ [[معروف]]، پیدا میشود؛ و یک سلسله اشعّه نامرئی که به نام "اشعّه فوق بنفش" و "اشعّه مادون قرمز" نامیده شده است. همچنین یک [[رهبر]] بزرگ آسمانی خواه [[پیامبر]] باشد یا [[امام]]، علاوه بر [[تربیت]] [[تشریعی]] که از طریق گفتار و [[رفتار]] و [[تعلیم و تربیت]] عادی صورت میگیرد، یک نوع [[تربیت]] [[روحانی]] و از راه نفوذ [[معنوی]] در دلها و فکرها دارد که میتوان آن را [[تربیت]] [[تکوینی]] نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و [[کردار]] کار نمیکند بلکه تنها [[جاذبه]] و کشش درونی کار میکند. در حالات بسیاری از [[پیشوایان]] بزرگ [[الهی]] میخوانیم که گاه بعضی از افراد [[منحرف]] و آلوده با یک تماس مختصر با آنها بکلّی تغییر مسیر میدادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون میشد، و به قول [[معروف]] با ۱۸۰ درجه [[انحراف]] راه کاملا تازهای را [[انتخاب]] میکردند؛ یک مرتبه فردی [[پاک]] و [[مؤمن]] و [[فداکار]] از [[آب]] در میآمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند! این دگرگونیهای تند و سریع و همه جانبه، این انقلابهای جهش آسا و فراگیر، آنهم با یک نگاه یا یک تماس مختصر (البتّه برای آنها که در عین آلودگی یک نوع [[آمادگی]] نیز دارند) نمیتواند نتیجه [[تعلیم و تربیت]] عادی باشد بلکه معلول یک اثر [[روانی]] نامرئی و یک جذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به "نفوذ شخصیّت" نیز میشود. بسیار از کسان این موضوع را در [[زندگی]] خود تجربه کردهاند که به هنگام برخورد با افرادی که روحهای بزرگ و [[عالی]] دارند چنان بی [[اختیار]] و ناخود [[آگاه]] تحت تأثیر آنان قرار میگیرند که حتّی [[سخن گفتن]] در برابر آنها برایشان مشکل میشود؛ و خود را در میان هالهای مرموز و غیر قابل توصیف از [[عظمت]] و بزرگی میبینند. البتّه ممکن است گاهی این گونه امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد؛ ولی مسلّماً این [[تفسیر]] برای همه موارد صحیح نیست بلکه راهی جز این ندارد که بپذیریم که این آثار نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسانهای بزرگ برمیخیزد. سرگذشتهای فراوانی در [[تاریخ]] [[پیشوایان]] بزرگ میبینیم که جز از این راه نمیتوان آنها را [[تفسیر]] کرد; داستان آمدن [[جوان]] آلودهای نزد [[پیامبر]]{{صل}} و [[انقلاب]] ناگهانی [[روحی]] او. یا برخورد [[اسعد بن زراره]] بتپرست به [[پیامبر]]{{صل}} در کنار خانه [[کعبه]] و تغییر جهش آسای طرز [[تفکّر]] او. و یا آنچه [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر]]{{صل}} نام آن را [[سحر]] میگذاردند و [[مردم]] را به خاطر آن از نزدیک شدن به او باز میداشتند، همه حاکی از نفوذ شخصیّت [[پیامبر]]{{صل}} در افراد مختلف از این طریق است. همچنین آنچه درباره تأثیر [[پیام]] [[امام حسین]]{{ع}} روی [[فکر]] "زهیر" در مسیر [[کربلا]] [[نقل]] شده تا آنجا که با شنیدن [[پیام]] [[امام]] حتّی نتوانست لقمهای که در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به [[زمین]] نهاد و حرکت کرد. و یا کشش عجیب و فوق العاده که "[[حر بن یزید ریاحی]]" در خود احساس میکرد، و با تمام شجاعتش همچون بید میلرزید؛ و همین کشش سرانجام او را به صف [[مجاهدان]] [[کربلا]] کشانید و به [[افتخار]] بزرگ [[شهادت]] نائل آمد. و یا داستان [[جوانی]] که در [[همسایگی]] "[[ابوبصیر]]" [[زندگی]] داشت، و با [[ثروت]] سرشار خود که از خودش خدمتی به دستگاه بنی امیّه فراهم ساخته بود به [[عیش و نوش]] و بی بند و باری پرداخته بود و سرانجام با یک [[پیام]] [[امام صادق]]{{ع}} بکلّی دگرگون شد، و همه کارهای خود را در هم پیچید و تمام اموالی را که از طریق [[نامشروع]] گرد آورده بود به صاحبانش داد، یا در [[راه خدا]] [[انفاق]] کرد. و یا سرگذشت کنیز خواننده و زیبا و عشوه گری که [[هارون]] به [[گمان]] خام خود برای [[منحرف]] ساختن ذهن [[امام کاظم]]{{ع}} به زندان اعزام داشته بود؛ و منقلب شدن روحیّه او در یک مدّت کوتاه، تا آنجا که قیافه و طرز سخن و [[منطق]] او [[هارون]] را به [[حیرت]] و [[وحشت]] افکند... همه و همه نشانه و نمونههایی از همین تأثیر ناخودآگاه است که میتوان آن را شعبه ای از "[[ولایت تکوینی]]" [[پیامبر]]{{صل}} یا [[امام]]{{ع}} دانست، چرا که عامل [[تربیت]] و [[تکامل]] در اینجا الفاظ و جملهها و راههای معمولی و عادی نیست، بلکه جذبه [[معنوی]] و نفوذ [[روحانی]] عامل اصلی محسوب میشود. این برنامه همان گونه که گفتیم منحصر به [[پیامبران]] و [[امامان]] نیست؛ بلکه [[رجال]] [[راستین]] و شخصیّتهای بزرگ نیز به تناسب [[میزان]] شخصیّت خود هاله ای از این نفوذ ناخودآگاه اطراف خود ترسیم میکنند، منتها قلمرو گروه اوّل با گروه دوم از نظر ابعاد و گسترش قابل مقایسه نیست. | ::::#'''نفوذ [[روحانی]] و [[ناآگاه]]:''' میدانیم [[خورشید]] یک سلسله اشعّه مرئی دارد که از ترکیب آنها با هم، هفت رنگ [[معروف]]، پیدا میشود؛ و یک سلسله اشعّه نامرئی که به نام "اشعّه فوق بنفش" و "اشعّه مادون قرمز" نامیده شده است. همچنین یک [[رهبر]] بزرگ آسمانی خواه [[پیامبر]] باشد یا [[امام]]، علاوه بر [[تربیت]] [[تشریعی]] که از طریق گفتار و [[رفتار]] و [[تعلیم و تربیت]] عادی صورت میگیرد، یک نوع [[تربیت]] [[روحانی]] و از راه نفوذ [[معنوی]] در دلها و فکرها دارد که میتوان آن را [[تربیت]] [[تکوینی]] نام گذارد؛ در آنجا الفاظ و کلمات و گفتار و [[کردار]] کار نمیکند بلکه تنها [[جاذبه]] و کشش درونی کار میکند. در حالات بسیاری از [[پیشوایان]] بزرگ [[الهی]] میخوانیم که گاه بعضی از افراد [[منحرف]] و آلوده با یک تماس مختصر با آنها بکلّی تغییر مسیر میدادند، و سرنوشتشان یکباره دگرگون میشد، و به قول [[معروف]] با ۱۸۰ درجه [[انحراف]] راه کاملا تازهای را [[انتخاب]] میکردند؛ یک مرتبه فردی [[پاک]] و [[مؤمن]] و [[فداکار]] از [[آب]] در میآمدند که از بذل همه وجود خود نیز مضایقه نداشتند! این دگرگونیهای تند و سریع و همه جانبه، این انقلابهای جهش آسا و فراگیر، آنهم با یک نگاه یا یک تماس مختصر (البتّه برای آنها که در عین آلودگی یک نوع [[آمادگی]] نیز دارند) نمیتواند نتیجه [[تعلیم و تربیت]] عادی باشد بلکه معلول یک اثر [[روانی]] نامرئی و یک جذبه ناخودآگاه است که گاهی از آن تعبیر به "نفوذ شخصیّت" نیز میشود. بسیار از کسان این موضوع را در [[زندگی]] خود تجربه کردهاند که به هنگام برخورد با افرادی که روحهای بزرگ و [[عالی]] دارند چنان بی [[اختیار]] و ناخود [[آگاه]] تحت تأثیر آنان قرار میگیرند که حتّی [[سخن گفتن]] در برابر آنها برایشان مشکل میشود؛ و خود را در میان هالهای مرموز و غیر قابل توصیف از [[عظمت]] و بزرگی میبینند. البتّه ممکن است گاهی این گونه امور را با تلقین و امثال آن توجیه کرد؛ ولی مسلّماً این [[تفسیر]] برای همه موارد صحیح نیست بلکه راهی جز این ندارد که بپذیریم که این آثار نتیجه شعاع اسرارآمیزی است که از درون ذات انسانهای بزرگ برمیخیزد. سرگذشتهای فراوانی در [[تاریخ]] [[پیشوایان]] بزرگ میبینیم که جز از این راه نمیتوان آنها را [[تفسیر]] کرد; داستان آمدن [[جوان]] آلودهای نزد [[پیامبر]]{{صل}} و [[انقلاب]] ناگهانی [[روحی]] او. یا برخورد [[اسعد بن زراره]] بتپرست به [[پیامبر]]{{صل}} در کنار خانه [[کعبه]] و تغییر جهش آسای طرز [[تفکّر]] او. و یا آنچه [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر]]{{صل}} نام آن را [[سحر]] میگذاردند و [[مردم]] را به خاطر آن از نزدیک شدن به او باز میداشتند، همه حاکی از نفوذ شخصیّت [[پیامبر]]{{صل}} در افراد مختلف از این طریق است. همچنین آنچه درباره تأثیر [[پیام]] [[امام حسین]]{{ع}} روی [[فکر]] "زهیر" در مسیر [[کربلا]] [[نقل]] شده تا آنجا که با شنیدن [[پیام]] [[امام]] حتّی نتوانست لقمهای که در دست داشت به دهان بگذارد، و آن را به [[زمین]] نهاد و حرکت کرد. و یا کشش عجیب و فوق العاده که "[[حر بن یزید ریاحی]]" در خود احساس میکرد، و با تمام شجاعتش همچون بید میلرزید؛ و همین کشش سرانجام او را به صف [[مجاهدان]] [[کربلا]] کشانید و به [[افتخار]] بزرگ [[شهادت]] نائل آمد. و یا داستان [[جوانی]] که در [[همسایگی]] "[[ابوبصیر]]" [[زندگی]] داشت، و با [[ثروت]] سرشار خود که از خودش خدمتی به دستگاه بنی امیّه فراهم ساخته بود به [[عیش و نوش]] و بی بند و باری پرداخته بود و سرانجام با یک [[پیام]] [[امام صادق]]{{ع}} بکلّی دگرگون شد، و همه کارهای خود را در هم پیچید و تمام اموالی را که از طریق [[نامشروع]] گرد آورده بود به صاحبانش داد، یا در [[راه خدا]] [[انفاق]] کرد. و یا سرگذشت کنیز خواننده و زیبا و عشوه گری که [[هارون]] به [[گمان]] خام خود برای [[منحرف]] ساختن ذهن [[امام کاظم]]{{ع}} به زندان اعزام داشته بود؛ و منقلب شدن روحیّه او در یک مدّت کوتاه، تا آنجا که قیافه و طرز سخن و [[منطق]] او [[هارون]] را به [[حیرت]] و [[وحشت]] افکند... همه و همه نشانه و نمونههایی از همین تأثیر ناخودآگاه است که میتوان آن را شعبه ای از "[[ولایت تکوینی]]" [[پیامبر]]{{صل}} یا [[امام]]{{ع}} دانست، چرا که عامل [[تربیت]] و [[تکامل]] در اینجا الفاظ و جملهها و راههای معمولی و عادی نیست، بلکه جذبه [[معنوی]] و نفوذ [[روحانی]] عامل اصلی محسوب میشود. این برنامه همان گونه که گفتیم منحصر به [[پیامبران]] و [[امامان]] نیست؛ بلکه [[رجال]] [[راستین]] و شخصیّتهای بزرگ نیز به تناسب [[میزان]] شخصیّت خود هاله ای از این نفوذ ناخودآگاه اطراف خود ترسیم میکنند، منتها قلمرو گروه اوّل با گروه دوم از نظر ابعاد و گسترش قابل مقایسه نیست. [[وجود امام]]{{ع}} در پشت ابرهای [[غیبت]] نیز این اثر را دارد که از طریق اشعّه نیرومند و پردامنه نفوذ شخصیّت خود، دلهای آماده را در نزدیک و دور تحت تأثیر جذبه مخصوص قرار داده به [[تربیت]] و [[تکامل]] آنها میپردازد و از آنها انسانهایی کاملتر میسازد. ما قطبهای مغناطیسی [[زمین]] را با چشم خود نمیبینیم، ولی اثر آنها روی عقربه های [[قطب]] نما، در دریاها راهنمای کشتیهاست؛ و در صحراها و آسمانها راهنمای هواپیماها و وسائل دیگر است. در سرتاسر کره [[زمین]] از [[برکت]] این امواج مغناطیسی، میلیونها مسافر راه خود را به سوی مقصد پیدا کرده، یا وسائل نقلیّه بزرگ و کوچک به [[فرمان]] همین عقربه ظاهراً کوچک از [[سرگردانی]] رهایی مییابند. آیا تعجّب دارد اگر [[وجود امام]]{{ع}} در [[زمان غیبت]] با امواج [[جاذبه]] [[معنوی]] خود [[افکار]] و جانهای زیادی را که در دور یا نزدیک قرار دارند [[هدایت]] کند، و از [[سرگردانی]] رهایی بخشد؟ ولی نمیتوان و نباید فراموش کرد که همان گونه که امواج مغناطیس [[زمین]] روی هر آهن پاره بی ارزشی اثر نمیگذارد بلکه روی عقربههای ظریف و حسّاسی که [[آب]] مغناطیس خوردهاند و یک نوع سنخیّت و شباهت با [[قطب]] فرستنده امواج مغناطیسی پیدا کردهاند اثر میگذارند، همینطور دلهایی که راهی با [[امام]] دارند و شباهتی را در خود [[ذخیره]] نمودهاند تحت تأثیر آن جذبه غیر قابل توصیف [[روحانی]] قرار میگیرند. با در نظر گرفتن آنچه در بالا گفتیم، یکی دیگر از آثار و فلسفههای وجودی [[امام]]{{ع}} در چنین دورانی [[آشکار]] میگردد. | ||
::::#'''ترسیم [[هدف آفرینش]]:''' هیچ عاقلی بی [[هدف]] گام بر نمیدارد، و هر حرکتی که در پرتو [[عقل]] و [[علم]] انجام گیرد در مسیر هدفی قرار خواهد داشت. با این تفاوت که [[هدف]] در کار [[انسانها]] معمولا رفع [[نیازمندی]] خویش و برطرف ساختن کمبودهاست، ولی در کار [[خدا]] [[هدف]] متوجّه دیگران و رفع نیازهای آنهاست؛ چرا که ذات او از هر نظر بیپایان است و عاری از هر گونه کمبود و با این حال انجام دادن کاری به نفع خود، درباره او مفهوم ندارد. حالا به این مثال توجّه کنید: در زمینی مستعد و آماده، [[باغی]] پر گل و میوه احداث میکنیم؛ در لابه لای درختان و بوتههای گل، علف هرزههایی میرویند؛ هر وقت به آبیاری آن درختان برومند میپردازیم علف هرزه ها نیز از پرتو آنها سیراب میشوند. در اینجا ما دو [[هدف]] پیدا میکنیم: [[هدف]] اصلی که [[آب]] دادن درختان میوه و بوتههای گل است. و [[هدف]] تبعی که آبیاری علف هرزههای بی [[مصرف]] میباشد. بدون [[شک]] [[هدف]] تبعی نمیتواند [[انگیزه]] عمل گردد، و یا حکیمانه بودن آن را توجیه کند؛ مهم همان [[هدف]] اصلی است که جنبه منطقی دارد! حال اگر فرض کنیم بیشتر درختان باغ خشک شوند و جز یک درخت [[باقی]] نماند، امّا درختی که به تنهایی گلها و میوههایی را که از هزاران درخت [[انتظار]] داریم به ما میدهد بدون تردید برای آبیاری همان یک درخت هم که باشد برنامه آبیاری و باغبانی را ادامه خواهیم داد؛ گو اینکه علف هرزههای زیادی نیز از آن بهره گیرند، و اگر یک روز آن درخت نیز بخشکد آنجاست که دست از آبیاری باغ میکشیم هرچند علف هرزهها بمیرند. [[جهان]] [[آفرینش]] بمانند همان باغ پر طراوت است و [[انسانها]] درختان و بوتههای این باغند. آنها که در مسیر تکاملند درختان و شاخههای پر برند. و آنها که به [[پستی]] گرائیده و [[منحرف]] و آلودهاند علف هرزههای این باغند. مسلّماً این [[آفتاب]] درخشان، این مولکولهای حیاتبخش هوا، اینهمه [[برکات]] [[زمین]] و [[آسمان]]، برای آن آفریده نشده است که مشتی [[فاسد]] و هرزه به [[جان]] یکدیگر بیفتند و به خوردن یکدیگر مشغول شوند و جز [[ظلم و ستم]] و [[جهل]] و [[فساد]] محصولی برای اجتماع آنها نباشد؛ نه! هرگز [[هدف آفرینش]] نمیتواند اینها باشد! این [[جهان]] و تمام مواهب آن از دیدگاه یک فرد [[خداپرست]] که با مفاهیمیچون [[علم]] و [[حکمت]] [[خدا]] آشناست برای [[صالحان]] و [[پاکان]] آفریده شده است؛ همانگونه که سرانجام نیز بهطور کامل از دست غاصبان در خواهد آمد و در [[اختیار]] آنان قرار خواهد گرفت. {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref> و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.</ref>. باغبان [[آفرینش]] ([[جهان]] پهناور هستی) به خاطر همین گروه [[فیض]] و مواهب خود را همچنان ادامه میدهد؛ هر چند علف هرزهها نیز به عنوان یک [[هدف]] تبعی سیراب گردند و بهرهمند شوند؛ ولی بیشک [[هدف]] اصلی آنها نیستند. و اگر فرضاً روزی فرا رسد که آخرین [[نسل]] گروه [[صالحان]] از روی [[زمین]] برچیده شوند، آن روز دلیلی بر ادامه جریان این مواهب وجود نخواهد داشت. آن روز [[آرامش]] [[زمین]] به هم میخورد، و [[آسمان]] [[برکات]] خود را قطع مینماید، و [[زمین]] از دادن بهره به [[انسانها]] مضایقه خواهد کرد! [[پیامبر]] یا [[امام]]، سمبل گروه [[صالحان]] و نمونه بارز [[انسان کامل]] است؛یعنی، همان گروهی که [[هدف]] اصلی [[آفرینش]] را تشکیل میدهند و به همین [[دلیل]] وجود او به تنهایی یا در رأس گروه [[صالحان]]، توجیه کننده [[هدف آفرینش]] و مایه [[نزول]] هر خیر و [[برکت]] و [[ریزش باران]] [[فیض]] و [[رحمت خدا]] است؛ اعم از این که در میان [[مردم]] آشکارا [[زندگی]] کند یا مخفی و ناشناس بماند. درست است که افراد [[صالح]] دیگر نیز هر کدام هدفی هستند برای [[آفرینش]]، و یا به تعبیر دیگر، بخشی از آن [[هدف]] بزرگ، ولی نمونه کامل این [[هدف]] همین انسانهای نمونه و مردان آسمانی میباشند، هر چند سهم دگران نیز محفوظ است. | ::::#'''ترسیم [[هدف آفرینش]]:''' هیچ عاقلی بی [[هدف]] گام بر نمیدارد، و هر حرکتی که در پرتو [[عقل]] و [[علم]] انجام گیرد در مسیر هدفی قرار خواهد داشت. با این تفاوت که [[هدف]] در کار [[انسانها]] معمولا رفع [[نیازمندی]] خویش و برطرف ساختن کمبودهاست، ولی در کار [[خدا]] [[هدف]] متوجّه دیگران و رفع نیازهای آنهاست؛ چرا که ذات او از هر نظر بیپایان است و عاری از هر گونه کمبود و با این حال انجام دادن کاری به نفع خود، درباره او مفهوم ندارد. حالا به این مثال توجّه کنید: در زمینی مستعد و آماده، [[باغی]] پر گل و میوه احداث میکنیم؛ در لابه لای درختان و بوتههای گل، علف هرزههایی میرویند؛ هر وقت به آبیاری آن درختان برومند میپردازیم علف هرزه ها نیز از پرتو آنها سیراب میشوند. در اینجا ما دو [[هدف]] پیدا میکنیم: [[هدف]] اصلی که [[آب]] دادن درختان میوه و بوتههای گل است. و [[هدف]] تبعی که آبیاری علف هرزههای بی [[مصرف]] میباشد. بدون [[شک]] [[هدف]] تبعی نمیتواند [[انگیزه]] عمل گردد، و یا حکیمانه بودن آن را توجیه کند؛ مهم همان [[هدف]] اصلی است که جنبه منطقی دارد! حال اگر فرض کنیم بیشتر درختان باغ خشک شوند و جز یک درخت [[باقی]] نماند، امّا درختی که به تنهایی گلها و میوههایی را که از هزاران درخت [[انتظار]] داریم به ما میدهد بدون تردید برای آبیاری همان یک درخت هم که باشد برنامه آبیاری و باغبانی را ادامه خواهیم داد؛ گو اینکه علف هرزههای زیادی نیز از آن بهره گیرند، و اگر یک روز آن درخت نیز بخشکد آنجاست که دست از آبیاری باغ میکشیم هرچند علف هرزهها بمیرند. [[جهان]] [[آفرینش]] بمانند همان باغ پر طراوت است و [[انسانها]] درختان و بوتههای این باغند. آنها که در مسیر تکاملند درختان و شاخههای پر برند. و آنها که به [[پستی]] گرائیده و [[منحرف]] و آلودهاند علف هرزههای این باغند. مسلّماً این [[آفتاب]] درخشان، این مولکولهای حیاتبخش هوا، اینهمه [[برکات]] [[زمین]] و [[آسمان]]، برای آن آفریده نشده است که مشتی [[فاسد]] و هرزه به [[جان]] یکدیگر بیفتند و به خوردن یکدیگر مشغول شوند و جز [[ظلم و ستم]] و [[جهل]] و [[فساد]] محصولی برای اجتماع آنها نباشد؛ نه! هرگز [[هدف آفرینش]] نمیتواند اینها باشد! این [[جهان]] و تمام مواهب آن از دیدگاه یک فرد [[خداپرست]] که با مفاهیمیچون [[علم]] و [[حکمت]] [[خدا]] آشناست برای [[صالحان]] و [[پاکان]] آفریده شده است؛ همانگونه که سرانجام نیز بهطور کامل از دست غاصبان در خواهد آمد و در [[اختیار]] آنان قرار خواهد گرفت. {{متن قرآن|وَلَقَدْ كَتَبْنَا فِي الزَّبُورِ مِن بَعْدِ الذِّكْرِ أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ}}<ref> و در زبور پس از تورات نگاشتهایم که بیگمان زمین را بندگان شایسته من به ارث خواهند برد؛ سوره انبیاء، آیه: ۱۰۵.</ref>. باغبان [[آفرینش]] ([[جهان]] پهناور هستی) به خاطر همین گروه [[فیض]] و مواهب خود را همچنان ادامه میدهد؛ هر چند علف هرزهها نیز به عنوان یک [[هدف]] تبعی سیراب گردند و بهرهمند شوند؛ ولی بیشک [[هدف]] اصلی آنها نیستند. و اگر فرضاً روزی فرا رسد که آخرین [[نسل]] گروه [[صالحان]] از روی [[زمین]] برچیده شوند، آن روز دلیلی بر ادامه جریان این مواهب وجود نخواهد داشت. آن روز [[آرامش]] [[زمین]] به هم میخورد، و [[آسمان]] [[برکات]] خود را قطع مینماید، و [[زمین]] از دادن بهره به [[انسانها]] مضایقه خواهد کرد! [[پیامبر]] یا [[امام]]، سمبل گروه [[صالحان]] و نمونه بارز [[انسان کامل]] است؛یعنی، همان گروهی که [[هدف]] اصلی [[آفرینش]] را تشکیل میدهند و به همین [[دلیل]] وجود او به تنهایی یا در رأس گروه [[صالحان]]، توجیه کننده [[هدف آفرینش]] و مایه [[نزول]] هر خیر و [[برکت]] و [[ریزش باران]] [[فیض]] و [[رحمت خدا]] است؛ اعم از این که در میان [[مردم]] آشکارا [[زندگی]] کند یا مخفی و ناشناس بماند. درست است که افراد [[صالح]] دیگر نیز هر کدام هدفی هستند برای [[آفرینش]]، و یا به تعبیر دیگر، بخشی از آن [[هدف]] بزرگ، ولی نمونه کامل این [[هدف]] همین انسانهای نمونه و مردان آسمانی میباشند، هر چند سهم دگران نیز محفوظ است. | ||
:::::*و از اینجا روشن میشود، آنچه در پاره ای از عبارات به این مضمون وارد شده که: "از [[برکت]] وجود او (یعنی [[حجّت]] و [[نماینده]] [[الهی]]) [[مردم]] روزی میبرند، و به خاطر هستی او [[آسمان]] و [[زمین]] برپاست!" یک موضوع "اغراق آمیز" و "دور از [[منطق]]" و یا "[[شرک]] آلود" نمیباشد؛ همچنین، عبارتی که به عنوان یک [[حدیث قدسی]] خطاب به [[پیامبر]] از طرف [[خداوند]] در کتب مشهور [[نقل]] شده: {{عربی|" لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك "}}<ref>اگر تو نبودی آسمانها را نمیآفریدیم</ref> [[بیان]] یک واقعیّت است نه [[مبالغه]]! گوئی، منتها او شاهکار [[هدف آفرینش]] است و [[صالحان]] دیگر هر کدام بخشی از این [[هدف]] بزرگ را تشکیل میدهند»<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۲۲۴ -۲۳۸.</ref>. | :::::*و از اینجا روشن میشود، آنچه در پاره ای از عبارات به این مضمون وارد شده که: "از [[برکت]] وجود او (یعنی [[حجّت]] و [[نماینده]] [[الهی]]) [[مردم]] روزی میبرند، و به خاطر هستی او [[آسمان]] و [[زمین]] برپاست!" یک موضوع "اغراق آمیز" و "دور از [[منطق]]" و یا "[[شرک]] آلود" نمیباشد؛ همچنین، عبارتی که به عنوان یک [[حدیث قدسی]] خطاب به [[پیامبر]] از طرف [[خداوند]] در کتب مشهور [[نقل]] شده: {{عربی|" لَوْلَاكَ لَمَا خَلَقْتُ الْأَفْلَاك "}}<ref>اگر تو نبودی آسمانها را نمیآفریدیم</ref> [[بیان]] یک واقعیّت است نه [[مبالغه]]! گوئی، منتها او شاهکار [[هدف آفرینش]] است و [[صالحان]] دیگر هر کدام بخشی از این [[هدف]] بزرگ را تشکیل میدهند»<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[حکومت جهانی مهدی (کتاب)|حکومت جهانی مهدی]]، ص ۲۲۴ -۲۳۸.</ref>. | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۵: | ||
[[پرونده:11518.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید منذر حکیم]]]] | [[پرونده:11518.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید منذر حکیم]]]] | ||
::::::[[آیتالله]] '''[[سید منذر حکیم]]'''، در مقاله ''«[[غیبت حضرت مهدی (مقاله)|غیبت حضرت مهدی]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::[[آیتالله]] '''[[سید منذر حکیم]]'''، در مقاله ''«[[غیبت حضرت مهدی (مقاله)|غیبت حضرت مهدی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
:::::: «در دوران [[غیبت کبرا]]، | :::::: «در دوران [[غیبت کبرا]]، [[وجود امام]] برای [[جامعه بشری]] [[ضرورت]] دارد؛ هر چند به سبب عدم [[آمادگی مردم]]، بهرهمندی از وجود و [[فضائل]] و [[برکات]] [[امام]] به طو کامل تحقق نمییابد. پس فاعليت فاعل [[کاستی]] ندارد و تمام مشکل به قابلیت قابل باز میگردد. تعبیر بسیار [[متین]] [[خواجه ]][[نصیرالدین طوسی]] نیز به همین نکته اشاره دارد:{{عربی|"«وُجُودُهُ لُطفٌ وَ تَصَرّفُهُ لُطفٌ آخر وَ عَدَمُهُ مِنَّا» "}}. <ref> حسن بن يوسف مطهر حلی(علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، ص ۳۶۲</ref> وقتی [[وجود امام]]{{ع}} [[لطف]] است و [[روایات]]، وی را "[[آفتاب]] نهفته در پشت ابرها" خواندهاند، میتوان نحوه بهرهمندی از آن [[حضرت]] در عصر [[غیبت]] را این گونه خلاصه کرد: | ||
::::#تجسم عینی [[انسان کامل]] که تحقق بخش [[هدف]] [[آفرینش انسان]] است؛ | ::::#تجسم عینی [[انسان کامل]] که تحقق بخش [[هدف]] [[آفرینش انسان]] است؛ | ||
::::#به [[اتمام حجت]] [[خدا]] بر [[مردم]]؛ | ::::#به [[اتمام حجت]] [[خدا]] بر [[مردم]]؛ | ||
خط ۲۰۳: | خط ۲۰۳: | ||
[[پرونده:Pic259.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالمجید زهادت]]]] | [[پرونده:Pic259.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[عبدالمجید زهادت]]]] | ||
::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[عبدالمجید زهادت]]'''، در کتاب ''«[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] '''[[عبدالمجید زهادت]]'''، در کتاب ''«[[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]»'' در اینباره گفته است: | ||
:::::: «آثار مترتب بر اصل | :::::: «آثار مترتب بر اصل [[وجود امام]]: | ||
::::::'''۱. [[واسطه فیض]]''': یکی از [[آثار وجودی]] [[امام]] (چه [[امام]] ظاهر و چه [[امام]] [[غایب]]) این است که به [[برکت]] وجود او [[عالم هستی]] برقرار بوده و به حیات خویش ادامه میدهد، و چنانچه [[زمانی بیاید]] که [[امام]] نباشد، [[نظام]] دگرگون شده و پایان حیاتت بشری و عالم ماده فرا میرسد. ابی [[حمزه]] میگوید به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: {{عربی|«أَ تَبْقَى اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰؛ آیا زمین بدون [[امام]] باقی میماند؟ حضرت فرمود: اگر زمین بدون [[امام]] شود فرو برد (اهل خود را در خود کشد و هلاک کند.</ref>. [[نظام]] [[جهان]]، براساس [[هدف]] و غایتی خلق شده است و تا زمانی که [[غایت]] از این [[نظام]] و [[هدف]] آن پا برجا است، [[نظام]] نیز به وجود خود ادامه میدهد. [[هدف]] از [[خلقت]] عالم، امکان حیات [[انسان]] است و [[هدف]] از [[خلقت]] [[آدمی]]، [[عبادت]] و [[عبودیت]] است. [[عبادت]] و [[عبودیت]] کامل که همراه با [[معرفت]] کامل است، فقط از طریق [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] تحقق مییابد. پس تا زمانی که [[امام]] هست، [[هدف]] از [[خلقت]] نیز [[باقی]] است و لذا در سایه وجود او [[نظام هستی]] پا برجا است. | ::::::'''۱. [[واسطه فیض]]''': یکی از [[آثار وجودی]] [[امام]] (چه [[امام]] ظاهر و چه [[امام]] [[غایب]]) این است که به [[برکت]] وجود او [[عالم هستی]] برقرار بوده و به حیات خویش ادامه میدهد، و چنانچه [[زمانی بیاید]] که [[امام]] نباشد، [[نظام]] دگرگون شده و پایان حیاتت بشری و عالم ماده فرا میرسد. ابی [[حمزه]] میگوید به [[امام صادق]]{{ع}} عرض کردم: {{عربی|«أَ تَبْقَى اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ قَالَ لَوْ بَقِيَتِ اَلْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ لَسَاخَتْ»}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱۰؛ آیا زمین بدون [[امام]] باقی میماند؟ حضرت فرمود: اگر زمین بدون [[امام]] شود فرو برد (اهل خود را در خود کشد و هلاک کند.</ref>. [[نظام]] [[جهان]]، براساس [[هدف]] و غایتی خلق شده است و تا زمانی که [[غایت]] از این [[نظام]] و [[هدف]] آن پا برجا است، [[نظام]] نیز به وجود خود ادامه میدهد. [[هدف]] از [[خلقت]] عالم، امکان حیات [[انسان]] است و [[هدف]] از [[خلقت]] [[آدمی]]، [[عبادت]] و [[عبودیت]] است. [[عبادت]] و [[عبودیت]] کامل که همراه با [[معرفت]] کامل است، فقط از طریق [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] تحقق مییابد. پس تا زمانی که [[امام]] هست، [[هدف]] از [[خلقت]] نیز [[باقی]] است و لذا در سایه وجود او [[نظام هستی]] پا برجا است. | ||
::::::'''۲. [[دفع بلا]]''': یکی دیگر از [[آثار وجودی]] [[امام]] در [[زمین]] بنابر [[روایات]]، [[دفع بلا]] است. مرحوم [[محمد باقر مجلسی|مجلسی]] علاوه بر روایاتی که در مباحث مختلف بحار [[بیان]] کرده است، بابی را به صورت مستقل گشوده به نام {{عربی|«أنهم أمان لأهل الأرض من العذاب»}}<ref>بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۳۰۸، ب ۸.</ref> و [[روایات]] متعددی را از [[تفسیر]] [[علی بن ابراهیم]]، امالی [[شیخ طوسی|طوسی]]، عیون [[اخبار]] [[الرضا]] و [[کمال الدین و تمام النعمه]] [[شیخ صدوق]] [[نقل]] میکند، به عنوان نمونه از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] شده است: {{عربی|«جَعَلَ اَلنُّجُومَ أَمَاناً لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ وَ جَعَلَ أَهْلَ بَيْتِي أَمَاناً لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ»}}<ref>همان.</ref>؛ قرار داد [[خداوند]] [[ستارگان]] را [[امان]] برای اهل [[آسمان]] و قرار داد [[اهل بیت]] مرا [[امان]] برای اهل [[زمین]] در این [[روایت]]، [[ائمه]]{{عم}} [[امان]] برای همه [[مردم]] قرار داده شدهاند. | ::::::'''۲. [[دفع بلا]]''': یکی دیگر از [[آثار وجودی]] [[امام]] در [[زمین]] بنابر [[روایات]]، [[دفع بلا]] است. مرحوم [[محمد باقر مجلسی|مجلسی]] علاوه بر روایاتی که در مباحث مختلف بحار [[بیان]] کرده است، بابی را به صورت مستقل گشوده به نام {{عربی|«أنهم أمان لأهل الأرض من العذاب»}}<ref>بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۳۰۸، ب ۸.</ref> و [[روایات]] متعددی را از [[تفسیر]] [[علی بن ابراهیم]]، امالی [[شیخ طوسی|طوسی]]، عیون [[اخبار]] [[الرضا]] و [[کمال الدین و تمام النعمه]] [[شیخ صدوق]] [[نقل]] میکند، به عنوان نمونه از [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[نقل]] شده است: {{عربی|«جَعَلَ اَلنُّجُومَ أَمَاناً لِأَهْلِ اَلسَّمَاءِ وَ جَعَلَ أَهْلَ بَيْتِي أَمَاناً لِأَهْلِ اَلْأَرْضِ»}}<ref>همان.</ref>؛ قرار داد [[خداوند]] [[ستارگان]] را [[امان]] برای اهل [[آسمان]] و قرار داد [[اهل بیت]] مرا [[امان]] برای اهل [[زمین]] در این [[روایت]]، [[ائمه]]{{عم}} [[امان]] برای همه [[مردم]] قرار داده شدهاند. | ||
خط ۲۱۵: | خط ۲۱۵: | ||
::::::'''۳. [[امیدبخش]]ی''': [[آدمی]] به [[امید]] زنده است. این [[امید]] است که او را به حرکت و فعالیت وا میدارد و با به تصویر درآوردن نتیجه مطلوب و آیندهای روشن، [[روحیه]] کار و [[سازندگی]] و تلاش را در او زنده و بالنده نگاه میدارد. هر کس و هر گروهی دچار حالت [[یأس]] و [[ناامیدی]] شد و چراغ [[امید]] در خانه دلش به خاموشیگرایید و نهال [[امید]] و [[آرزو]] در کشتزار دلش خشک گردید، دیگر چنین کسی رنگ موفقیت و روی [[نجات]] را نمیبیند، و او را باید مردهای متحرک دانست که فقط و فقط [[مرگ]] و نابودی در [[انتظار]] او است. | ::::::'''۳. [[امیدبخش]]ی''': [[آدمی]] به [[امید]] زنده است. این [[امید]] است که او را به حرکت و فعالیت وا میدارد و با به تصویر درآوردن نتیجه مطلوب و آیندهای روشن، [[روحیه]] کار و [[سازندگی]] و تلاش را در او زنده و بالنده نگاه میدارد. هر کس و هر گروهی دچار حالت [[یأس]] و [[ناامیدی]] شد و چراغ [[امید]] در خانه دلش به خاموشیگرایید و نهال [[امید]] و [[آرزو]] در کشتزار دلش خشک گردید، دیگر چنین کسی رنگ موفقیت و روی [[نجات]] را نمیبیند، و او را باید مردهای متحرک دانست که فقط و فقط [[مرگ]] و نابودی در [[انتظار]] او است. | ||
::::::اگر نگاهی به [[تاریخ]] گذشته [[بشر]] و کارنامه [[بشر]] امروزی بیفکنیم غیر از زمانهای بسیار کوتاه که [[مصلحان]] [[دینی]] چراغ کم نوری را در صفحات تاریک [[زندگی]] [[بشر]] روشن نمودهاند، دیگر سفیدی و [[روشنایی]] دیده نمیشود، مخصوصاً در اوضاع [[حاکم]] بر [[جامعه]] کنونی بشری که همه جا را [[پلیدی]] فرا گرفته و سیاهی و [[تاریکی]] و [[ظلمت]]، [[جهان]] را در خود بلعیده است. آنچه از آن خبری نیست آدمیت است، گویی [[آدمی]] در سیر حرکت خود حیوانیت اصیل و مدرن را توأماً نشانه رفته و با تمام توان به شتاب به سوی آن میرود. توحش و بربریست [[انسانها]]، [[قانون]] جنگل را نیز خجالت زده کرده و دیگری حتی [[قانون]] حیوانات جنگل نیز رنگ باخته است. بهراستی آیا در چنین [[دنیایی]] میتوان [[زندگی]] کرد؟ آیا برای [[ستم]] دیدگان و به [[ضعف]] کشیده شدگان، راه نجاتی میتوان یافت؟ آیا [[کشتی]] شکسته و به گل نشسته دنیای [[بشریت]] دوباره میتواند به حرکت درآید و سرنشینانش را به ساحل [[نجات]] برساند؟ | ::::::اگر نگاهی به [[تاریخ]] گذشته [[بشر]] و کارنامه [[بشر]] امروزی بیفکنیم غیر از زمانهای بسیار کوتاه که [[مصلحان]] [[دینی]] چراغ کم نوری را در صفحات تاریک [[زندگی]] [[بشر]] روشن نمودهاند، دیگر سفیدی و [[روشنایی]] دیده نمیشود، مخصوصاً در اوضاع [[حاکم]] بر [[جامعه]] کنونی بشری که همه جا را [[پلیدی]] فرا گرفته و سیاهی و [[تاریکی]] و [[ظلمت]]، [[جهان]] را در خود بلعیده است. آنچه از آن خبری نیست آدمیت است، گویی [[آدمی]] در سیر حرکت خود حیوانیت اصیل و مدرن را توأماً نشانه رفته و با تمام توان به شتاب به سوی آن میرود. توحش و بربریست [[انسانها]]، [[قانون]] جنگل را نیز خجالت زده کرده و دیگری حتی [[قانون]] حیوانات جنگل نیز رنگ باخته است. بهراستی آیا در چنین [[دنیایی]] میتوان [[زندگی]] کرد؟ آیا برای [[ستم]] دیدگان و به [[ضعف]] کشیده شدگان، راه نجاتی میتوان یافت؟ آیا [[کشتی]] شکسته و به گل نشسته دنیای [[بشریت]] دوباره میتواند به حرکت درآید و سرنشینانش را به ساحل [[نجات]] برساند؟ | ||
::::::طبق [[مبانی دینی]] و متون [[مقدس]]، هنوز هم روزنه امیدی به فراخنای عالم هست، [[امید]] به آیندهای سبز و روشن برای همه موجودات. {{متن قرآن|أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ }}<ref>انبیاء / ۱۰۵؛ همانا بندگان صالح من زمین را به ارث خواهد برد.</ref>. و سالهای سال است که [[منجی]] و [[مصلح]] کل به [[انتظار]] فراهم شدن [[شرایط ظهور]] و [[اذن]] [[الهی]] است. | ::::::طبق [[مبانی دینی]] و متون [[مقدس]]، هنوز هم روزنه امیدی به فراخنای عالم هست، [[امید]] به آیندهای سبز و روشن برای همه موجودات. {{متن قرآن|أَنَّ الأَرْضَ يَرِثُهَا عِبَادِيَ الصَّالِحُونَ }}<ref>انبیاء / ۱۰۵؛ همانا بندگان صالح من زمین را به ارث خواهد برد.</ref>. و سالهای سال است که [[منجی]] و [[مصلح]] کل به [[انتظار]] فراهم شدن [[شرایط ظهور]] و [[اذن]] [[الهی]] است. [[وجود امام]] [[منتظر]] و [[منجی]] [[بشریت]] است که قلبهای خسته و [[مأیوس]] را حرکت میدهد، [[مؤمنین]] را در حفظ [[دین]] پایدار نگه میدارد و آنان را به تلاش برای فراهم آوردن [[شرایط ظهور]] وا میدارد. [[وجود امام]] حاضر ولی [[منتظر]] است که به [[انتظار]] معنی و مفهوم میبخشد و [[منتظران]] را به [[شوق]] ظهورش [[همت]] و نیرو و فعالیت میبخشد و بدین گونه است که {{عربی|«اَفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتى اِنْتِظارُ فَرَجِ»}}<ref>کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۶۴۴، ح ۳.</ref>. [[تفسیر]] صحیح خود را پیدا میکند و [[انتظار]] در جهت صحیح قرار میگیرد و آن همه [[ثواب]] برای [[انسان منتظر]] رقم میخورد. [[وجود امام]] به [[مردم]] دلگرمی داده و گامهای آنان را در این جاده سنگلاخ [[آخرالزمان]] [[استوار]] میسازد، [[امامی]] که هست و همه چیز را میبیند و خود، [[خون]] [[دل]] میخورد و [[منتظر]] است تا شرایط ظهورش مهیا شود و [[جهان]] [[آمادگی]] [[خروج]] او را از پس پرده [[غیبت]] داشته باشد. | ||
::::::'''۴. [[خودسازی]]''': یکی دیگر از آثار | ::::::'''۴. [[خودسازی]]''': یکی دیگر از آثار [[وجود امام]]، تأثیر شگرفی است که حضور او هر چند در پشت پرده [[غیبت]] بر [[روح]] و روان [[منتظران]] حضرتش میگذارد، و این تأثیر بزرگ، امری است که سعادتمندی [[منتظر]] را تضمین کرده و راه رسیدن به [[هدف]] را برای او هموار نموده و نیل به [[غایت]] وجودیش را نه تنها امکان پذیر و قابل دسترس بلکه میتواند حتمی الوصول کند. این اثر بزرگ چیزی نیست جز پیدایش و تقویت [[روحیه]] [[خودسازی]] و [[تهذیب نفس]] و [[طهارت]] روان از آلودگی و [[رذایل]] [[اخلاقی]] و دوری از [[کردار]] [[ناپسند]] و رفتارهای نابهنجار از نظر [[دین]] و [[عقل]]. | ||
::::::برای اثبات این اثر و نقش [[امام]] در چنین مرتبه، توجه به دو [[حقیقت]] [[دینی]] لازم است: | ::::::برای اثبات این اثر و نقش [[امام]] در چنین مرتبه، توجه به دو [[حقیقت]] [[دینی]] لازم است: | ||
:::::#[[عرضه اعمال]]: یکی از [[معارف]] بلند [[شیعه]] که مبتنی بر [[قرآن کریم]] و [[روایات]] است، [[اعتقاد]] به [[عرضه اعمال]] [[انسانها]] بر پیشوای [[دینی]]، و [[آگاهی]] او از [[اعمال]] آنها میباشد. مرحوم [[کلینی]] در کتاب [[شریف]] کافی، جلد ۱، [[کتاب الحجة]]، بابی را گشوده با عنوان «عرض الأعمال إلي النبي و الأئمه» و در آنجا به روایاتی اشاره میکند که در آنها به [[عرضه اعمال]] با مضامین مختلف مطرح شده است. در پارهای از آنها [[عرضه اعمال]] به [[پیامبر خاتم|نبی گرامی اسلام]]{{صل}} مطرح شده و در برخی به وجود [[مقدس]] [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} نیز اشاره شده و در برخی دیگر، [[ائمه]] ذکر شدهاند. [[یعقوب بن شعیب]] میگوید: از [[امام صادق]]{{ع}} در رابطه با این [[کلام]] [[خداوند]] {{متن قرآن|اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ}}<ref>توبه / ۱۰۵.</ref> پرسیدم. [[حضرت]] فرمود: {{عربی|«هُم الأئمة»}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۲۱۹، ح ۲.</ref>. طبق این [[حدیث]]، [[اعمال]]، [[خدمت]] [[خداوند]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]] بزرگوار{{عم}} عرضه میشود و آنان [[اعمال]] [[انسانها]] را میبینند. در [[روایت]] دیگر [[عبدالله بن ابان]] [[نقل]] میکند که به [[امام رضا]]{{ع}} عرض کردم: برای من و اهل بیتم به درگاه [[خدا]] [[دعا]] کنید. [[حضرت]] فرمود: {{عربی|«أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اَللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ»}}<ref>همان، ج ۴؛ مگر دعا نمیکنم؟ به خدا کردار شما هر روز و شب به من عرضه میشود.</ref>. بر همین اساس است که از ما خواستهاند مواظب [[کردار]] خود باشیم. سماعه میگوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که میفرمود: {{عربی|«ما لكم تسوؤن رسول الله{{صل}}؟ فقال [[رجل]] كيف نسوؤة؟ فقال: أما تعلمون أن أعمالكم تعرض عليه فإذا رأي فيها معصية ساءه ذلك فلاتسوؤا [[رسول الله]] و سروه»}}<ref>همان، ح ۳.</ref> شما را چه شده که [[پیامبر]] را ناراحت میکنید؟ مردی گفت: چطور او را ناراحت کرده و به او [[بدی]] میکنیم؟ [[حضرت]] فرمود: آیا نمیدانید [[اعمال]] شما بر او عرضه میشود و چون گناهی در آن ببیند، آن عمل ناراحتش میکند، پس به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} [[بدی]] نکنید و او را ناراحت نکنید و او را شاد کنید. | :::::#[[عرضه اعمال]]: یکی از [[معارف]] بلند [[شیعه]] که مبتنی بر [[قرآن کریم]] و [[روایات]] است، [[اعتقاد]] به [[عرضه اعمال]] [[انسانها]] بر پیشوای [[دینی]]، و [[آگاهی]] او از [[اعمال]] آنها میباشد. مرحوم [[کلینی]] در کتاب [[شریف]] کافی، جلد ۱، [[کتاب الحجة]]، بابی را گشوده با عنوان «عرض الأعمال إلي النبي و الأئمه» و در آنجا به روایاتی اشاره میکند که در آنها به [[عرضه اعمال]] با مضامین مختلف مطرح شده است. در پارهای از آنها [[عرضه اعمال]] به [[پیامبر خاتم|نبی گرامی اسلام]]{{صل}} مطرح شده و در برخی به وجود [[مقدس]] [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} نیز اشاره شده و در برخی دیگر، [[ائمه]] ذکر شدهاند. [[یعقوب بن شعیب]] میگوید: از [[امام صادق]]{{ع}} در رابطه با این [[کلام]] [[خداوند]] {{متن قرآن|اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ}}<ref>توبه / ۱۰۵.</ref> پرسیدم. [[حضرت]] فرمود: {{عربی|«هُم الأئمة»}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۲۱۹، ح ۲.</ref>. طبق این [[حدیث]]، [[اعمال]]، [[خدمت]] [[خداوند]] و [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]] بزرگوار{{عم}} عرضه میشود و آنان [[اعمال]] [[انسانها]] را میبینند. در [[روایت]] دیگر [[عبدالله بن ابان]] [[نقل]] میکند که به [[امام رضا]]{{ع}} عرض کردم: برای من و اهل بیتم به درگاه [[خدا]] [[دعا]] کنید. [[حضرت]] فرمود: {{عربی|«أَ وَ لَسْتُ أَفْعَلُ وَ اَللَّهِ إِنَّ أَعْمَالَكُمْ لَتُعْرَضُ عَلَيَّ فِي كُلِّ يَوْمٍ وَ لَيْلَةٍ»}}<ref>همان، ج ۴؛ مگر دعا نمیکنم؟ به خدا کردار شما هر روز و شب به من عرضه میشود.</ref>. بر همین اساس است که از ما خواستهاند مواظب [[کردار]] خود باشیم. سماعه میگوید: از [[امام صادق]]{{ع}} شنیدم که میفرمود: {{عربی|«ما لكم تسوؤن رسول الله{{صل}}؟ فقال [[رجل]] كيف نسوؤة؟ فقال: أما تعلمون أن أعمالكم تعرض عليه فإذا رأي فيها معصية ساءه ذلك فلاتسوؤا [[رسول الله]] و سروه»}}<ref>همان، ح ۳.</ref> شما را چه شده که [[پیامبر]] را ناراحت میکنید؟ مردی گفت: چطور او را ناراحت کرده و به او [[بدی]] میکنیم؟ [[حضرت]] فرمود: آیا نمیدانید [[اعمال]] شما بر او عرضه میشود و چون گناهی در آن ببیند، آن عمل ناراحتش میکند، پس به [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} [[بدی]] نکنید و او را ناراحت نکنید و او را شاد کنید. | ||
خط ۲۲۵: | خط ۲۲۵: | ||
::::::[[سماعه]] میگوید: [[امام صادق]]{{ع}} پیرامون [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا }}<ref>نساء / ۴۱؛ پس چگونه است زمانی که بیاوریم از هر امتی گواهی (برای آن امت) و تو را به گواهی براینان احضار کنیم.</ref>. فرمود: {{عربی|««نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خَاصَّةً، فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ، وَ مُحَمَّدٌ ( صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي كُلِّ قَرْنٍ شَاهِدٌ عَلَيْنَا»}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۱۹۰، ح ۱؛ درباره امت [[پیامبر خاتم|محمد]]{{صل}} به خصوص نازل شده، در هر قرنی از ایشان امامی باشد از ما که گواه است بر ایشان و [[پیامبر خاتم|محمد]]{{صل}} گواه برما است.</ref>. | ::::::[[سماعه]] میگوید: [[امام صادق]]{{ع}} پیرامون [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|فَكَيْفَ إِذَا جِئْنَا مِن كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَجِئْنَا بِكَ عَلَى هَؤُلاء شَهِيدًا }}<ref>نساء / ۴۱؛ پس چگونه است زمانی که بیاوریم از هر امتی گواهی (برای آن امت) و تو را به گواهی براینان احضار کنیم.</ref>. فرمود: {{عربی|««نَزَلَتْ فِي أُمَّةِ مُحَمَّدٍ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) خَاصَّةً، فِي كُلِّ قَرْنٍ مِنْهُمْ إِمَامٌ مِنَّا شَاهِدٌ عَلَيْهِمْ، وَ مُحَمَّدٌ ( صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فِي كُلِّ قَرْنٍ شَاهِدٌ عَلَيْنَا»}}<ref>الکافی، ج ۱، ص ۱۹۰، ح ۱؛ درباره امت [[پیامبر خاتم|محمد]]{{صل}} به خصوص نازل شده، در هر قرنی از ایشان امامی باشد از ما که گواه است بر ایشان و [[پیامبر خاتم|محمد]]{{صل}} گواه برما است.</ref>. | ||
::::::از این [[روایت]] چنین برداشت میشود که وجود [[مقدس]] [[پیامبر]] در همه اعصار [[شاهد]] است و همچنین [[امام]] هر زمان نیز [[شاهد]] بر [[اعمال]] [[مردمان]] است. برید العجلی میگوید: از [[امام باقر]]{{ع}} پیرامون [[آیه]] {{متن قرآن|كَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}}<ref>بقره / ۱۴۳.</ref> پرسیدم. [[حضرت]] فرمود:{{عربی|«نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِی أَرْضِ»}}؛ ما [[امت]] وسط هستیم و ما [[گواهان]] [[خدا]] بر خلقش و حجتهای او در در زمینش هستیم<ref>الکافی، ج ۱، ص ۱۹۱، ح ۴.</ref>. | ::::::از این [[روایت]] چنین برداشت میشود که وجود [[مقدس]] [[پیامبر]] در همه اعصار [[شاهد]] است و همچنین [[امام]] هر زمان نیز [[شاهد]] بر [[اعمال]] [[مردمان]] است. برید العجلی میگوید: از [[امام باقر]]{{ع}} پیرامون [[آیه]] {{متن قرآن|كَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَكُونُواْ شُهَدَاء عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا}}<ref>بقره / ۱۴۳.</ref> پرسیدم. [[حضرت]] فرمود:{{عربی|«نَحْنُ الْأُمَّةُ الْوَسَطُ وَ نَحْنُ شُهَدَاءُ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى خَلْقِهِ وَ حُجَجُهُ فِی أَرْضِ»}}؛ ما [[امت]] وسط هستیم و ما [[گواهان]] [[خدا]] بر خلقش و حجتهای او در در زمینش هستیم<ref>الکافی، ج ۱، ص ۱۹۱، ح ۴.</ref>. | ||
::::::با توجه به دو [[عقیده]] بلند "[[عرضه اعمال]] بر [[امام]]" و "[[شاهد]] بودن [[امام]] نسبت به [[انسان]]" میتوان تا حدی به تأثیر عمیق | ::::::با توجه به دو [[عقیده]] بلند "[[عرضه اعمال]] بر [[امام]]" و "[[شاهد]] بودن [[امام]] نسبت به [[انسان]]" میتوان تا حدی به تأثیر عمیق [[وجود امام]] حتی در [[زمان غیبت]] پی برد. آری، [[انسانی]] که [[پیامبر]] و [[امام]] را ناظر و [[شاهد]] بر [[اعمال]] خود ببیند و بداند که هر لحظه در محضر [[حجت]] [[حق]] است و او بر [[اعمال]] و کردارش [[بینا]] است، قطعاً سعی میکند مواظبت بیشتری بر [[اعمال]] و رفتارش داشته باشد. کسی که خود را پیرو [[مکتب]] [[تشیع]] میداند، وقتی دریابد که آقا و مولای او همه کارهایش را میبیند و پرونده اعمالش نیزز هر روز و هر هفته [[خدمت]] امامش عرضه میشود، حتماً سعی دارد به گونهای [[رفتار]] نکند که [[صاحب العصر]] و الزمان رنجیده خاطر شود. چنین فردی در تلاش خواهد بود که با [[تهذیب نفس]] و [[طهارت]] [[روح]] و ترک صفات و [[اعمال]] [[ناپسند]] از یک سو و تحصیل صفات خوب و [[کردار نیک]] از سوی دیگر، گلهای [[خنده]] را بر برلبان [[حجت خدا]] بنشاند و آن بزرگوار را از خود [[راضی]] و خشوند کند»<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ ج۲ (کتاب)|معارف و عقاید ۵ ج۲]]، ص۲۲۲-۲۲۹.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
خط ۳۱۱: | خط ۳۱۱: | ||
:::::*چنان که [[گذشت]]، در [[جهان بینی اسلامی]]، [[امام]] جایگاهی بس والا دارد. بر اساس [[نص]] [[قرآن کریم]]، [[امامت]] مقامی است که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[نبوت]] بدان نایل آمد. بیتردید، دارنده چنین مقامی، [[انسان کامل]] و بلکه [[کاملترین]] [[انسان]] روزگار خویش است. از سوی دیگر، [[قرآن کریم]] یادآور شده است که [[انسان]] [[خلیفه خداوند]] در [[زمین]] است: {{متن قرآن|إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً }}؛ <ref>من در روی زمین، جانشینی[= نمایندهای] قرار خواهم داد؛ بقره، آیه:۳۰.</ref>. روشن است این [[مقام]]، همه [[فرزندان]] [[حضرت آدم]]{{ع}} را شامل نمیشود، چون ـ چنان که [[قرآن کریم]] فرموده است ـ [[کافران]]، [[مشرکان]] و گنهکاران، یعنی همه کسانی که از [[حدود الهی]] [[تجاوز]] میکنند، [[ستم]] کارند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}؛ <ref>و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است؛ بقره، آیه:۲۲۹.</ref>. این افراد، [[شایسته]] دستیابی به [[مقام]] والای [[خلافت الهی]] نیستند؛ زیرا این [[مقام]] "[[عهد الهی]]" است و [[ستمگران]] از آن بیبهرهاند: {{متن قرآن|لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ }}؛ <ref>پیمان من، به ستم کاران نمیرسد؛ بقره، آیه:۱۲۴.</ref>. [[قرآن کریم]]، در [[آیات]] بسیار و با تعبیرهای مختلف، یادآور شده است که [[خداوند]]، [[جهان]] را برای [[انسان]] آفریده است؛<ref>{{متن قرآن|الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً }}؛ آن کسی که زمین را بستر شما و آسمان[= جو زمین ] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا }}...؛ او (خدای) است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا... }}؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش قرار داد(تا به تلاش زندگی پردازید)؛ سوره یونس، آیه۶۷.</ref> از سوی دیگر، [[فلسفه آفرینش]] [[زمین]] و مواهب طبیعی، آزمودن [[آدمیان]] است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا }}؛<ref>ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکنند. سوره کهف، آیه۷.</ref>. آزمودن [[الهی]] از طریق [[پرستش]] [[خداوند]] و [[صبر]] و [[پایداری]] در برابر [[ناملایمات]]، که از [[ایمان]] سرشار به [[خداوند]] سرچشمه میگیرد، به انجام میرسد: {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ }})؛ <ref>و بشارت ده به استقامت کنندگان*آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم؛ سوره بقره، آیات ۱۵۵-۱۵۶.</ref>. افزون بر این، [[قرآن کریم]] نیل به [[مقام]] [[امامت]] را به [[صبر]] و [[استقامت]] در برابر آزمودنهای [[الهی]] مشروط میداند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }})؛ <ref>و از آنان امامانی پیشوایانی قرار دادیم که [مردم را] به امر ما هدایت میکردند، زیرا شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند؛ سوره سجده،آیه۲۴.</ref>. در این [[آیه]]، علاوه بر [[صبر]] و [[استقامت]]، از [[یقین]] نیر سخن به میان آمده است. در [[حقیقت]]، [[یقین]] منشأ و عامل [[صبر]] و [[پایداری]] در راه خداست؛ چنان که درباره [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ }})؛ <ref>و این چنین، ملکوت آسمان و زمین [و حکومت مطلقه خداوند] را به ابراهیم نشان دادیم، تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد؛ سوره انعام،آیه ۷۵.</ref>. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با برخورداری از چنین [[یقینی]]، از [[امتحان الهی]] سرافراز بیرون میآید و به [[مقام]] والای [[امامت]] نایل میشود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }})؛ <ref>[به خاطر آوردید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم؛ سوره بقره؛ آیه:۱۲۴.</ref> این [[آیات]] و نظایر آن ها به روشنی نشان میدهد [[امام]]، نمونه [[انسان کامل]] و بلکه [[کاملترین]] [[انسان]] در روزگار خویش است و [[فلسفه]] [[عالی]] [[آفرینش جهان]] به شمار میرود. از آن جا که [[جهان]]، [[فعل خداوند]] [[حکیم]] است و در فعل [[الهی]] لغو و عبث و بطلان راه ندارد، حدوث و بقای [[جهان]] در گرو وجود چنین [[انسانی]] است. بدین جهت است که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{عربی|" لَوْ أَنَ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهِ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ"}}<ref>اگر حتی لحظه ای، وجود امام از زمین برداشته شود، زمین اهل خود را فرو برد و همچون دریای خروشان، ساکنان خود را در هم می پیچد؛ نعمانی، الغیبه، ص۱۳۹.</ref>. بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} تأکید کرده است که [[خداوند]] هرگز [[زمین]] را از [[حجت الهی]] ظاهر و شناخته شده یا [[پنهان]] و ناشناخته خالی نخواهد گذاشت.<ref> {{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ..."}}؛ آری، به خدا سوگند! زمین هیچ گاه از حجت الهی که برای خدا با برهان روشن قیام کند خالی نیست؛ یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت های خدا باطل نشود و نشانههایش از میان نرود...؛ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۷، حکمت۱۴۷.</ref> نکته جالب توجه این است که [[امام علی]]{{ع}} آنان را [[خلفای الهی]] در [[زمین]] می داند:{{عربی|" أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"}}<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ص۴۶. </ref> از این جا میتوان معنای این فراز از "دعای عدیله" را به [[نیکی]] باز [[شناخت]] که میفرماید: {{عربی|" بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء "}}<ref>به یمن و مبارکی وجود [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} موجودات روزی داده می شوند و به واسطه وجود او آسمان و زمین پایدارند؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹،ص۳۱۰.</ref> | :::::*چنان که [[گذشت]]، در [[جهان بینی اسلامی]]، [[امام]] جایگاهی بس والا دارد. بر اساس [[نص]] [[قرآن کریم]]، [[امامت]] مقامی است که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پس از [[نبوت]] بدان نایل آمد. بیتردید، دارنده چنین مقامی، [[انسان کامل]] و بلکه [[کاملترین]] [[انسان]] روزگار خویش است. از سوی دیگر، [[قرآن کریم]] یادآور شده است که [[انسان]] [[خلیفه خداوند]] در [[زمین]] است: {{متن قرآن|إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً }}؛ <ref>من در روی زمین، جانشینی[= نمایندهای] قرار خواهم داد؛ بقره، آیه:۳۰.</ref>. روشن است این [[مقام]]، همه [[فرزندان]] [[حضرت آدم]]{{ع}} را شامل نمیشود، چون ـ چنان که [[قرآن کریم]] فرموده است ـ [[کافران]]، [[مشرکان]] و گنهکاران، یعنی همه کسانی که از [[حدود الهی]] [[تجاوز]] میکنند، [[ستم]] کارند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}؛ <ref>و هر کسی از آن تجاوز کند، ستمگر است؛ بقره، آیه:۲۲۹.</ref>. این افراد، [[شایسته]] دستیابی به [[مقام]] والای [[خلافت الهی]] نیستند؛ زیرا این [[مقام]] "[[عهد الهی]]" است و [[ستمگران]] از آن بیبهرهاند: {{متن قرآن|لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ }}؛ <ref>پیمان من، به ستم کاران نمیرسد؛ بقره، آیه:۱۲۴.</ref>. [[قرآن کریم]]، در [[آیات]] بسیار و با تعبیرهای مختلف، یادآور شده است که [[خداوند]]، [[جهان]] را برای [[انسان]] آفریده است؛<ref>{{متن قرآن|الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ الْأَرْضَ فِرَاشًا وَالسَّمَاءَ بِنَاءً }}؛ آن کسی که زمین را بستر شما و آسمان[= جو زمین ] را همچون سقفی بالای سر شما قرار داد؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جَميعًا }}...؛ او (خدای) است که همه آنچه را (از نعمتها) در زمین وجود دارد، برای شما آفرید؛ سوره بقره، آیه۲۲. {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا... }}؛ او کسی است که شب را برای شما آفرید، تا در آن آرامش بیابید؛ و روز را روشنی بخش قرار داد(تا به تلاش زندگی پردازید)؛ سوره یونس، آیه۶۷.</ref> از سوی دیگر، [[فلسفه آفرینش]] [[زمین]] و مواهب طبیعی، آزمودن [[آدمیان]] است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا }}؛<ref>ما آنچه را روی زمین است زینت آن قرار دادیم، تا آنها را بیازماییم که کدامینشان بهتر عمل میکنند. سوره کهف، آیه۷.</ref>. آزمودن [[الهی]] از طریق [[پرستش]] [[خداوند]] و [[صبر]] و [[پایداری]] در برابر [[ناملایمات]]، که از [[ایمان]] سرشار به [[خداوند]] سرچشمه میگیرد، به انجام میرسد: {{متن قرآن|وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ * الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ }})؛ <ref>و بشارت ده به استقامت کنندگان*آنها که هر گاه مصیبتی به ایشان میرسد، میگویند: ما از آن خداییم و به سوی او باز میگردیم؛ سوره بقره، آیات ۱۵۵-۱۵۶.</ref>. افزون بر این، [[قرآن کریم]] نیل به [[مقام]] [[امامت]] را به [[صبر]] و [[استقامت]] در برابر آزمودنهای [[الهی]] مشروط میداند: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ }})؛ <ref>و از آنان امامانی پیشوایانی قرار دادیم که [مردم را] به امر ما هدایت میکردند، زیرا شکیبایی کردند و به آیات ما یقین داشتند؛ سوره سجده،آیه۲۴.</ref>. در این [[آیه]]، علاوه بر [[صبر]] و [[استقامت]]، از [[یقین]] نیر سخن به میان آمده است. در [[حقیقت]]، [[یقین]] منشأ و عامل [[صبر]] و [[پایداری]] در راه خداست؛ چنان که درباره [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} میفرماید: {{متن قرآن|وَكَذَٰلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ }})؛ <ref>و این چنین، ملکوت آسمان و زمین [و حکومت مطلقه خداوند] را به ابراهیم نشان دادیم، تا [به آن استدلال کند و] اهل یقین گردد؛ سوره انعام،آیه ۷۵.</ref>. [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با برخورداری از چنین [[یقینی]]، از [[امتحان الهی]] سرافراز بیرون میآید و به [[مقام]] والای [[امامت]] نایل میشود: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَىٰ إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا }})؛ <ref>[به خاطر آوردید] هنگامی که خداوند، ابراهیم را با وسایل گوناگون آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم؛ سوره بقره؛ آیه:۱۲۴.</ref> این [[آیات]] و نظایر آن ها به روشنی نشان میدهد [[امام]]، نمونه [[انسان کامل]] و بلکه [[کاملترین]] [[انسان]] در روزگار خویش است و [[فلسفه]] [[عالی]] [[آفرینش جهان]] به شمار میرود. از آن جا که [[جهان]]، [[فعل خداوند]] [[حکیم]] است و در فعل [[الهی]] لغو و عبث و بطلان راه ندارد، حدوث و بقای [[جهان]] در گرو وجود چنین [[انسانی]] است. بدین جهت است که [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{عربی|" لَوْ أَنَ الْإِمَامَ رُفِعَ مِنَ الْأَرْضِ سَاعَةً لَسَاخَتْ بِأَهْلِهِ كَمَا يَمُوجُ الْبَحْرُ بِأَهْلِهِ"}}<ref>اگر حتی لحظه ای، وجود امام از زمین برداشته شود، زمین اهل خود را فرو برد و همچون دریای خروشان، ساکنان خود را در هم می پیچد؛ نعمانی، الغیبه، ص۱۳۹.</ref>. بر این اساس، [[امام علی]]{{ع}} تأکید کرده است که [[خداوند]] هرگز [[زمین]] را از [[حجت الهی]] ظاهر و شناخته شده یا [[پنهان]] و ناشناخته خالی نخواهد گذاشت.<ref> {{عربی|" اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّهٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَیِّنَاتُهُ..."}}؛ آری، به خدا سوگند! زمین هیچ گاه از حجت الهی که برای خدا با برهان روشن قیام کند خالی نیست؛ یا آشکار و شناخته شده، یا بیمناک و پنهان، تا حجت های خدا باطل نشود و نشانههایش از میان نرود...؛ محمد عبده، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۳۷، حکمت۱۴۷.</ref> نکته جالب توجه این است که [[امام علی]]{{ع}} آنان را [[خلفای الهی]] در [[زمین]] می داند:{{عربی|" أُولَئِكَ خُلَفَاءُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ"}}<ref>بحارالانوار، ج۲۳، ص۴۶. </ref> از این جا میتوان معنای این فراز از "دعای عدیله" را به [[نیکی]] باز [[شناخت]] که میفرماید: {{عربی|" بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء "}}<ref>به یمن و مبارکی وجود [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} موجودات روزی داده می شوند و به واسطه وجود او آسمان و زمین پایدارند؛ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۹،ص۳۱۰.</ref> | ||
:::::*'''[[هدایت]] نهایی:''' بر اساس حقایق [[توحیدی]]، [[هدایت]] به صورت مستقل و بالذات در عرصه [[تکوین]] و [[تشریع]] به [[خداوند]] اختصاص دارد؛ آن که [[دنیا]] و [[آخرت]] مخلوق و مملوک اوست، سرچشمه [[هدایت]] نیز شمرده میشود: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ* فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ }}<ref>به یقین هدایت کردن بر عهده ماست و آخرت و دنیا از آن ماست؛ سوره لیل، آیات:۱۲-۱۳.</ref> اما [[خداوند]]، به مقتضای [[علم]] و [[حکمت]] خود، [[جهان]] را بر اساس [[نظام]] اسباب و مسببات [[استوار]] ساخته و برای امور مختلف، مدبران و [[کارگزاران]] ویژه قرار داده است؛ [[تدبیر]] گرانی که همگی با اجازه و [[مشیت]] وی به [[تدبیر]] و اداره امور [[جهان]] اشتغال دارند: {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا }}<ref>و آن ها که امور را تدبیر میکنند؛ نازعات،آیه۵.</ref>. بر این اساس، [[خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] اسباب و راههای گوناگونی مقرر داشته است. [[هدایت]] [[انسان]] و اسباب و راههای آن، با ابعاد وجودی وی تناسب دارد، زیرا [[انسان]] هم وجود طبیعی و غریزی دارد و هم وجود [[عقلانی]] و [[روحانی]]. هدایتهای او نیز همه این ابعاد را شامل میشود؛ ولی آنچه از ویژگیهای [[بشر]] به شمار میرود، [[هدایت]] [[عقلانی]] و [[روحانی]] است. بی تردید، [[عقل]] و [[خرد]] از ابزارهای درونی و مهم این [[هدایت]] شمرده میشود. [[درک]] وجدانی و کشش [[فطری]] به سوی ارزشهای متعالی و [[کمال وجودی]] نیز از دیگر ابزارهای درونی [[هدایت]] [[انسانی]] است. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [ آفریده و ] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا [ شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است؛ سوره شمس، آیات ۷ ـ ۸.</ref> اما اهمیت [[خلقت انسان]] و برجستگی [[هدف آفرینش]] او از سویی و خطرهای مهمی که از درون و بیرون [[سعادت]] و رستگاریاش را تهدید می کند از سوی دیگر، چنان اقتضا کرده است که [[خداوند]] او را از اسباب [[هدایت]] بیرونی، که [[پیشوایان الهی]] اند، برخوردار سازد. این [[حقیقت]] [[فلسفه]] شریعتها و نبوتهای [[الهی]] به شمار می آید. [[هدایتگری]] [[پیشوایان الهی]]، تنها از بیرون و در حد نشان دادن راه رسیدن به مقصود میرساند. شواهد [[تاریخی]] و تجربی نشان میدهد، [[پیشوایان الهی]] در دلهای آماده نفوذ میکنند و آنها را به سوی کمال و [[جمال]] خود، که جلوه [[عالی]] کمال و [[جمال الهی]] است، میکشند؛ یعنی آنان هم [[ولایت تشریعی]] دارند، هم [[ولایت تکوینی]]. البته این دو [[ولایت]] در طول [[ولایت الهی]] و با اجازه و [[مشیت]] [[خداوند]] است؛ به عبارت دیگر، [[خداوند]] خود به آنان چنین [[قدرت]] و نفوذی بخشیده است. [[قرآن کریم]]، پس از اشاره به پیامبرانی چون [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسحاق]] و [[حضرت یعقوب]]{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}؛ <ref>و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما [مردم را] هدایت میکردند(منظور از این گونه هدایت، هدایت باطنی و معنوی است. ر.ک: المیزان، ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء. و انجام [دادن] کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت میکردند؛ انبیاء، آیه ۷۳</ref>. با توجه به این که [[حضرت ابراهیم]] پیش از دست یابی به [[مقام امامت]]، از [[مقام نبوت]] و [[هدایت تشریعی]] برخوردار بود ([[شریعت الهی]] و راه [[حق]] را به [[مردم]] [[ابلاغ]] می کرد) ، باید گفت [[هدایت]] موجود در این [[آیه]] بر [[مقام]] [[امامت]] متفرع گردیده و به معنای [[هدایت تکوینی]] و ایصال به مطلوب است، نه [[هدایت تشریعی]] و ارائه طریق. بر این اساس، مراد از واژه "امر"، که سبب [[هدایت]] شناخته شده است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}، امر [[تکوینی]] [[خداوند]] است، نه [[احکام دینی]]؛ همان امری که در [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}<ref>فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید : «موجود باش!» آن نیز بیدرنگ موجود میشود؛ سوره یس، آیه ۸۲. </ref> از آن نام برده شده است؛ یعنی فیوضات [[معنوی]] و [[مقامات]] [[باطنی]] [[امام]] در درون [[مؤمنان]] نفوذ میکند و آنان را در مسیر مستقیم [[هدایت]] قرار میدهد؛ به عبارت دیگر، همانگونه که [[پیامبر]] در فیوضات ظاهری [[واسطه میان خدا و خلق]] است و [[شرایع آسمانی]] را، که از [[طریق وحی]] دریافت کرده، در میان [[انسانها]] منتشر میسازد، [[امام]] در فیوضات [[باطنی]] واسطه [[خدا]] و خلق است و از طریق [[نهان]] و نفوذ در روان [[مؤمنان]] آنان را در طریق [[حق]] قرار میدهد البته برخی از [[پیامبران]] از هر دو [[مقام]] برخوردار بودهاند.<ref> محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۳۰۴</ref> آری، از آنجا که [[پیامبران]] در [[کمالات وجودی]] متفاوت بودهاند: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ }}<ref>بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ بقره، آیه ۲۵۳</ref>. [[هدایت تکوینی]] و [[تشریعی]] آنان نیز متفاوت بوده است؛ چنانکه تنها برخی از آنان«[[اولوالعزم]]» شناخته شدهاند و فقط شماری [[صاحب]] [[شریعت]] بودهاند. [[امام باقر]]{{ع}} [[امام]] را نوری میداند که دلهای [[مؤمنان]] را روشن میکند و [[روشنایی]] آن از [[خورشید]] تابندهتر است: {{متن قرآن|لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ }}،<ref> کافی، کتاب الحجه، ج۱، ص ۱۹۴.</ref> [[نور امام]] در دلهای [[مؤمنان]] از [[نور]] [[خورشید]] تابناک روز، درخشانتر است. البته همه [[دلها]] برای بهرهمندی از پرتو [[نور]] درخشان [[امامت]]، [[شایستگی]] ندارند؛ شرط بهرهمندی از [[نور]] [[امامت]] و [[ولایت]]، این است که [[انسان]] [[دل]] از غبار و آلودگی به [[رذایل]] [[پاک]] کند و به [[پیشوایان الهی]] [[محبت]] ورزد. بدیهی است این تأثیرگذاری، همچون تأثیر نخست، به حضور [[امام]] مشروط نیست؛ با این تفاوت که در اثر نخست، [[شناخت]] [[امام]] و [[ایمان]] به وی [[ضرورت]] ندارد، ولی در این مورد، [[یقین]] و [[ایمان]] لازم است. البته [[یقین]] و [[ایمان]] به مشاهده و [[معرفت]] حسی [[نیازمند]] نیست، چنانکه [[انسان]]، بدون مشاهده حسی [[خداوند]]، به وجودش [[یقین]] و [[ایمان]] دارد. | :::::*'''[[هدایت]] نهایی:''' بر اساس حقایق [[توحیدی]]، [[هدایت]] به صورت مستقل و بالذات در عرصه [[تکوین]] و [[تشریع]] به [[خداوند]] اختصاص دارد؛ آن که [[دنیا]] و [[آخرت]] مخلوق و مملوک اوست، سرچشمه [[هدایت]] نیز شمرده میشود: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَىٰ* فَأَنْذَرْتُكُمْ نَارًا تَلَظَّىٰ }}<ref>به یقین هدایت کردن بر عهده ماست و آخرت و دنیا از آن ماست؛ سوره لیل، آیات:۱۲-۱۳.</ref> اما [[خداوند]]، به مقتضای [[علم]] و [[حکمت]] خود، [[جهان]] را بر اساس [[نظام]] اسباب و مسببات [[استوار]] ساخته و برای امور مختلف، مدبران و [[کارگزاران]] ویژه قرار داده است؛ [[تدبیر]] گرانی که همگی با اجازه و [[مشیت]] وی به [[تدبیر]] و اداره امور [[جهان]] اشتغال دارند: {{متن قرآن|فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا }}<ref>و آن ها که امور را تدبیر میکنند؛ نازعات،آیه۵.</ref>. بر این اساس، [[خداوند]] برای [[هدایت]] [[بشر]] اسباب و راههای گوناگونی مقرر داشته است. [[هدایت]] [[انسان]] و اسباب و راههای آن، با ابعاد وجودی وی تناسب دارد، زیرا [[انسان]] هم وجود طبیعی و غریزی دارد و هم وجود [[عقلانی]] و [[روحانی]]. هدایتهای او نیز همه این ابعاد را شامل میشود؛ ولی آنچه از ویژگیهای [[بشر]] به شمار میرود، [[هدایت]] [[عقلانی]] و [[روحانی]] است. بی تردید، [[عقل]] و [[خرد]] از ابزارهای درونی و مهم این [[هدایت]] شمرده میشود. [[درک]] وجدانی و کشش [[فطری]] به سوی ارزشهای متعالی و [[کمال وجودی]] نیز از دیگر ابزارهای درونی [[هدایت]] [[انسانی]] است. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا* فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>و قسم به جان آدمی و آن کس که آن را [ آفریده و ] منظم ساخته، سپس فجور و تقوا [ شرّ و خیرش] را به او الهام کرده است؛ سوره شمس، آیات ۷ ـ ۸.</ref> اما اهمیت [[خلقت انسان]] و برجستگی [[هدف آفرینش]] او از سویی و خطرهای مهمی که از درون و بیرون [[سعادت]] و رستگاریاش را تهدید می کند از سوی دیگر، چنان اقتضا کرده است که [[خداوند]] او را از اسباب [[هدایت]] بیرونی، که [[پیشوایان الهی]] اند، برخوردار سازد. این [[حقیقت]] [[فلسفه]] شریعتها و نبوتهای [[الهی]] به شمار می آید. [[هدایتگری]] [[پیشوایان الهی]]، تنها از بیرون و در حد نشان دادن راه رسیدن به مقصود میرساند. شواهد [[تاریخی]] و تجربی نشان میدهد، [[پیشوایان الهی]] در دلهای آماده نفوذ میکنند و آنها را به سوی کمال و [[جمال]] خود، که جلوه [[عالی]] کمال و [[جمال الهی]] است، میکشند؛ یعنی آنان هم [[ولایت تشریعی]] دارند، هم [[ولایت تکوینی]]. البته این دو [[ولایت]] در طول [[ولایت الهی]] و با اجازه و [[مشیت]] [[خداوند]] است؛ به عبارت دیگر، [[خداوند]] خود به آنان چنین [[قدرت]] و نفوذی بخشیده است. [[قرآن کریم]]، پس از اشاره به پیامبرانی چون [[حضرت ابراهیم]]، [[حضرت اسحاق]] و [[حضرت یعقوب]]{{عم}} میفرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ }}؛ <ref>و آنان را پیشوایانی قرار دادیم که به امر ما [مردم را] هدایت میکردند(منظور از این گونه هدایت، هدایت باطنی و معنوی است. ر.ک: المیزان، ذیل آیه ۷۳ سوره انبیاء. و انجام [دادن] کارهای نیک و برپاداشتن نماز و ادای زکات را به آنها وحی کردیم و تنها ما را عبادت میکردند؛ انبیاء، آیه ۷۳</ref>. با توجه به این که [[حضرت ابراهیم]] پیش از دست یابی به [[مقام امامت]]، از [[مقام نبوت]] و [[هدایت تشریعی]] برخوردار بود ([[شریعت الهی]] و راه [[حق]] را به [[مردم]] [[ابلاغ]] می کرد) ، باید گفت [[هدایت]] موجود در این [[آیه]] بر [[مقام]] [[امامت]] متفرع گردیده و به معنای [[هدایت تکوینی]] و ایصال به مطلوب است، نه [[هدایت تشریعی]] و ارائه طریق. بر این اساس، مراد از واژه "امر"، که سبب [[هدایت]] شناخته شده است: {{متن قرآن|يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا }}، امر [[تکوینی]] [[خداوند]] است، نه [[احکام دینی]]؛ همان امری که در [[قرآن کریم]]: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ }}<ref>فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید : «موجود باش!» آن نیز بیدرنگ موجود میشود؛ سوره یس، آیه ۸۲. </ref> از آن نام برده شده است؛ یعنی فیوضات [[معنوی]] و [[مقامات]] [[باطنی]] [[امام]] در درون [[مؤمنان]] نفوذ میکند و آنان را در مسیر مستقیم [[هدایت]] قرار میدهد؛ به عبارت دیگر، همانگونه که [[پیامبر]] در فیوضات ظاهری [[واسطه میان خدا و خلق]] است و [[شرایع آسمانی]] را، که از [[طریق وحی]] دریافت کرده، در میان [[انسانها]] منتشر میسازد، [[امام]] در فیوضات [[باطنی]] واسطه [[خدا]] و خلق است و از طریق [[نهان]] و نفوذ در روان [[مؤمنان]] آنان را در طریق [[حق]] قرار میدهد البته برخی از [[پیامبران]] از هر دو [[مقام]] برخوردار بودهاند.<ref> محمد حسین طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص ۳۰۴</ref> آری، از آنجا که [[پیامبران]] در [[کمالات وجودی]] متفاوت بودهاند: {{متن قرآن|تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ }}<ref>بعضی از آن رسولان را بر بعضی دیگر برتری دادیم؛ بقره، آیه ۲۵۳</ref>. [[هدایت تکوینی]] و [[تشریعی]] آنان نیز متفاوت بوده است؛ چنانکه تنها برخی از آنان«[[اولوالعزم]]» شناخته شدهاند و فقط شماری [[صاحب]] [[شریعت]] بودهاند. [[امام باقر]]{{ع}} [[امام]] را نوری میداند که دلهای [[مؤمنان]] را روشن میکند و [[روشنایی]] آن از [[خورشید]] تابندهتر است: {{متن قرآن|لَنُورُ اَلْإِمَامِ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ أَنْوَرُ مِنَ اَلشَّمْسِ اَلْمُضِيئَةِ بِالنَّهَارِ }}،<ref> کافی، کتاب الحجه، ج۱، ص ۱۹۴.</ref> [[نور امام]] در دلهای [[مؤمنان]] از [[نور]] [[خورشید]] تابناک روز، درخشانتر است. البته همه [[دلها]] برای بهرهمندی از پرتو [[نور]] درخشان [[امامت]]، [[شایستگی]] ندارند؛ شرط بهرهمندی از [[نور]] [[امامت]] و [[ولایت]]، این است که [[انسان]] [[دل]] از غبار و آلودگی به [[رذایل]] [[پاک]] کند و به [[پیشوایان الهی]] [[محبت]] ورزد. بدیهی است این تأثیرگذاری، همچون تأثیر نخست، به حضور [[امام]] مشروط نیست؛ با این تفاوت که در اثر نخست، [[شناخت]] [[امام]] و [[ایمان]] به وی [[ضرورت]] ندارد، ولی در این مورد، [[یقین]] و [[ایمان]] لازم است. البته [[یقین]] و [[ایمان]] به مشاهده و [[معرفت]] حسی [[نیازمند]] نیست، چنانکه [[انسان]]، بدون مشاهده حسی [[خداوند]]، به وجودش [[یقین]] و [[ایمان]] دارد. | ||
:::::*'''حضور ناشناخته''' گاه تصور میشود [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در منطقهای دور دست [[زندگی]] میکند و هیچ ارتباطی با [[مردم]] ندارد، ولی [[روایات]] [[معصومان]] این نظر را [[تأیید]] نمیکند. بر اساس [[روایات]]، [[امام]]{{ع}} میان [[مردم]] [[زندگی]] میکند و آنان را میبیند و میشناسد، ولی [[مردم]] او را نمیبینند یا میبینند و نمیشناسند. این [[روایات]] تأکید میکنند، [[امام]]{{ع}} در موسم [[حج]] در جمع [[زائران]] [[خانه خدا]] حضور دارد و آنان را میبیند، ولی [[حاجیان]] او را نمیبینند یا نمیشناسند. [[نعمانی]] مینویسد: [[امام]]{{ع}} پس از [[بیان]] [[سرگردانی]] بسیاری از [[مردم]] در عصر [[غیبت]] و روی آوردن آنها به تردید و [[انکار]] در مسئله | :::::*'''حضور ناشناخته''' گاه تصور میشود [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در منطقهای دور دست [[زندگی]] میکند و هیچ ارتباطی با [[مردم]] ندارد، ولی [[روایات]] [[معصومان]] این نظر را [[تأیید]] نمیکند. بر اساس [[روایات]]، [[امام]]{{ع}} میان [[مردم]] [[زندگی]] میکند و آنان را میبیند و میشناسد، ولی [[مردم]] او را نمیبینند یا میبینند و نمیشناسند. این [[روایات]] تأکید میکنند، [[امام]]{{ع}} در موسم [[حج]] در جمع [[زائران]] [[خانه خدا]] حضور دارد و آنان را میبیند، ولی [[حاجیان]] او را نمیبینند یا نمیشناسند. [[نعمانی]] مینویسد: [[امام]]{{ع}} پس از [[بیان]] [[سرگردانی]] بسیاری از [[مردم]] در عصر [[غیبت]] و روی آوردن آنها به تردید و [[انکار]] در مسئله [[وجود امام]]، [[سوگند]] یادکرده است [[حجت خداوند]] در میانم [[مردم]] به سر میبرد، سخن آنان را میشوند و [[مردم]] را میبیند، ولی آنان او را نمیبینند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۲. </ref> [[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: "[[زمین]] هرگز از [[حجت خداوند]] خالی نخواهد بود ولی در [[آینده]]، [[خداوند]] [[مردم]] را به [[دلیل]] [[ستم]] کاریشان از دیدن [[حجت الهی]] [[محروم]] میسازد. [[حجت خداوند]] [[مردم]] را میشناسد و آنان او را نمیشناسد؛ همان گونه که [[حضرت یوسف]] [[مردم]] را میشناخت و آنان او را [[انکار]] میکردند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۱۴۱. </ref> ایشان هم چنین فرمودند: "[[مردم]] به [[امام]] خویش دسترسی ندارند. [[امام]]{{ع}} در موسم [[حج]] حضور دارد و [[مردم]] را میبیند و آنان او را نمیبینند. <ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۱۷۵.</ref>. بر اساس [[حدیث]] دوم، [[مردم]] [[امام]] را میبینند، ولی نمیشناسند. مطابق دو [[حدیث]] دیگر، [[مردم]] شخص [[امام]] را نمیبینند. مفاد [[حدیث]] دوم در [[کلامی]] که [[شیخ طوسی]] از [[دومین نایب خاص]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[نقل]] کرده است نیز به چشم میخورد؛ [[محمد بن عثمان]] میگوید: "به [[خدا]] [[سوگند]]، [[صاحب]] این امر [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} هر سال موسم [[حج]] حاضر میشود؛ [[مردم]] را میبیند و آنان را میشناسد. [[مردم]] نیز او را میبینند، ولی نمیشناسند.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۲۱.</ref>. این سخن در یکی از [[توقیعات]] [[امام عصر]]{{ع}} دیده میشود.<ref>شیخ طوسی، الغیبه، ص۲۱۹. </ref> روشن است، این دو دسته [[روایات]] با یکدیگر [[سازگاری]] دارند. میتوان مقصود از [[روایات]] دالّ بر عدم رؤیت [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را نشناختن آن [[حضرت]] دانست، زیرا: | ||
::::#به کار بردن "ندیدن" به جای "نشناختن" در عرف محاورات رایج است. | ::::#به کار بردن "ندیدن" به جای "نشناختن" در عرف محاورات رایج است. | ||
::::#میتوان [[روایات]] دسته دوم را قرینه چنین تفسیری به شمار آورد. البته تنها راه جمع این [[روایات]]، [[تأویل]] نادیدن به ناشناختن نیست؛ میتوان هر یک از نادیدن و ناشناختن را به مکانها، زمانها و یا افرادی خاص ناظر دانست. به هر حال، مطابق این [[روایات]]، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} میان [[مردم]] [[زندگی]] میکند و میتواند، افزون بر تأثیرگذاری پیشین، از طریق القای مطالب درست در زمینه [[معارف]] [[احکام دینی]]، در [[فرهنگ]] و [[معارف]] تأثیر گذارد. بنابراین، [[باب ]][[هدایتجویی]] از [[امام غایب]]، به کلی بسته نشده است. | ::::#میتوان [[روایات]] دسته دوم را قرینه چنین تفسیری به شمار آورد. البته تنها راه جمع این [[روایات]]، [[تأویل]] نادیدن به ناشناختن نیست؛ میتوان هر یک از نادیدن و ناشناختن را به مکانها، زمانها و یا افرادی خاص ناظر دانست. به هر حال، مطابق این [[روایات]]، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} میان [[مردم]] [[زندگی]] میکند و میتواند، افزون بر تأثیرگذاری پیشین، از طریق القای مطالب درست در زمینه [[معارف]] [[احکام دینی]]، در [[فرهنگ]] و [[معارف]] تأثیر گذارد. بنابراین، [[باب ]][[هدایتجویی]] از [[امام غایب]]، به کلی بسته نشده است. | ||
:::::*'''ملاقاتهای ویژه:''' در میان [[شیعیان]]، پیوسته کسانی بودهاند که با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[دیدار]] کردهاند. در دوران [[غیبت صغرا]]، چهارتن از برجستهترین [[شیعیان]] ([[نایبان خاص]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} با آن [[حضرت]] [[دیدار]] کرده و واسطه میان [[امام]] و [[امت]] شمرده میشدند.<ref> نواب خاص امام عصر{{ع}} عبارتند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری. عثمان بن سعید افتخار وکالت و نیابت از جانب امام هادی و امام حسن عسکری را نیز داشته و بسیار مورد احترام آنان بوده است. محمد بن عثمان نیز به وکالت و نیابت امام حسن عسکری مفتخر بود. وی در سال ۳۰۴ قمری وفات یافت. حسین بن روح مدت ۲۳ سال نیابت خاص [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را بر عهده داشت و در سال ۳۲۶ قمری درگذشت. مدت نیابت خاص علی بن محمد سمری، سه سال بود. وی در سال ۳۲۹ قمری وفات یافت (ر.ک: بحارالانوار، ج۵۱، ص ۳۳۴ ـ ۳۵۹).</ref> البته [[دیدار]] با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در دوران [[غیبت صغرا]] به [[نواب خاص]] آن [[حضرت]]، اختصاص نداشت. ویژگی آن بزرگان این بود که از اقامتگاه آن [[حضرت]] به طور دقیق [[آگاهی]] داشتند.<ref> بحارالانوار، ج۵۳ ، ص۳۲۵. </ref> در عصر [[غیبت کبرا]] نیز افرادی خاص، در شرایطی ویژه، میتوانند با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} ارتباط برقرار کنند. [[سید مرتضی]] در پاسخ این [[شبهه]] که: اگر [[امام]]، [[غایب]] باشد و هیچ کس نتواند با برقرار ساختن رابطه از او بهره گیرد، وجود و عدمش یکسان خواهد بود؟ میگوید: " ما هر گز به این مطلب قطع نداریم که در دوران[[غیبت]] هیچ کس با [[امام]] رابطه نخواهد داشت."<ref> سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۲۳۵. </ref> وی در جای دیگر در پاسخ این پرسش که: اگر [[هراس]] از [[دشمنان]] سبب [[غیبت]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} شده است، چرا او از شیعیانش [[غایب]] است؟ میگوید: به هیچ وجه، غیر ممکن نیست که [[امام]]{{ع}} برای برخی از شیعیانش ظاهر گردد. این مطلبی است که هر کدام از [[شیعیان]] درباره خویش [[آگاه]] است و کسی از حال دیگری [[آگاه]] نیست.<ref> سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۷.</ref> [[شیخ طوسی]] نیز در این باره گفته است: "ما هر گز [[علم]] نداریم که [[امام]]{{ع}} از همه [[دوستان]] و پیروانش [[پنهان]] است. ممکن است [[امام]] برای بیشتر آنان ظاهر گردد و کسی جز خود [[انسان]] از حال خویش خبر ندارد. <ref>سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۹۹.</ref> افزون بر این، درباره ارتباط [[شیعیان]] در دوران[[غیبت کبرا]] با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} و بهرهگیری از [[فیض]] وجود او، حکایتهای بسیاری وجود دارد. این حکایتها به اشخاص، زمانها و مکانهای گوناگونی مروط است و هرگز نمیتوان همه آنها را ساختگی و بیاساس دانست؛ به ویژه آنکه بسیاری از آنها را افرادی برجستهای [[نقل]] کردهاند؛ برای نمونه، شخصیتهای گرانقدری چون [[علامه]] حلّی و [[سید بحرالعلوم]] چنین ارتباطی را حکایت کردند. در این [[ملاقاتها]]، گاه مسائل و [[مشکلات]] فردی اشخاص حل و فصل شده است و گاه مسائل [[دینی]] و [[اعتقادی]]. بدین ترتیب، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[شیعیان]] تأثیر نهاده است.<ref>ملاقاتهایی که در عصر[[غیبت]] کبرا با امام عصر{{ع}} صورت گرفته است، در بسیاری از کتابها مطرح شده است؛ از جمله کتابهای: شیخ حرّ عاملی، اثبات الهداه، ج۷؛ بحارالانوار، ج۵۳ و میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، باب هفتم: </ref> ناگفته پیداست، این گونه ارتباطها با [[لزوم]] [[تکذیب]] [[مدعیان مشاهده]] که در برخی [[روایات]] آمده است، منافات ندارد، زیرا چ بسا مقصود این [[روایات]] آن است که فردی مدعی شود، مانند [[نایبان خاص]] با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} ارتباط دارد و او را [[ملاقات]] میکند؛ به عبارت دیگر، [[ادعای نیابت خاص]] در عصر [[غیبت کبرا]] مردود است، نه ادعای هر گونه مشاهده و ارتباط <ref> ر.ک: میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، ص۷۱۷ ـ ۷۲۸.</ref> | :::::*'''ملاقاتهای ویژه:''' در میان [[شیعیان]]، پیوسته کسانی بودهاند که با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} [[دیدار]] کردهاند. در دوران [[غیبت صغرا]]، چهارتن از برجستهترین [[شیعیان]] ([[نایبان خاص]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} با آن [[حضرت]] [[دیدار]] کرده و واسطه میان [[امام]] و [[امت]] شمرده میشدند.<ref> نواب خاص امام عصر{{ع}} عبارتند از: عثمان بن سعید، محمد بن عثمان، حسین بن روح نوبختی و علی بن محمد سمری. عثمان بن سعید افتخار وکالت و نیابت از جانب امام هادی و امام حسن عسکری را نیز داشته و بسیار مورد احترام آنان بوده است. محمد بن عثمان نیز به وکالت و نیابت امام حسن عسکری مفتخر بود. وی در سال ۳۰۴ قمری وفات یافت. حسین بن روح مدت ۲۳ سال نیابت خاص [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} را بر عهده داشت و در سال ۳۲۶ قمری درگذشت. مدت نیابت خاص علی بن محمد سمری، سه سال بود. وی در سال ۳۲۹ قمری وفات یافت (ر.ک: بحارالانوار، ج۵۱، ص ۳۳۴ ـ ۳۵۹).</ref> البته [[دیدار]] با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در دوران [[غیبت صغرا]] به [[نواب خاص]] آن [[حضرت]]، اختصاص نداشت. ویژگی آن بزرگان این بود که از اقامتگاه آن [[حضرت]] به طور دقیق [[آگاهی]] داشتند.<ref> بحارالانوار، ج۵۳ ، ص۳۲۵. </ref> در عصر [[غیبت کبرا]] نیز افرادی خاص، در شرایطی ویژه، میتوانند با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} ارتباط برقرار کنند. [[سید مرتضی]] در پاسخ این [[شبهه]] که: اگر [[امام]]، [[غایب]] باشد و هیچ کس نتواند با برقرار ساختن رابطه از او بهره گیرد، وجود و عدمش یکسان خواهد بود؟ میگوید: " ما هر گز به این مطلب قطع نداریم که در دوران[[غیبت]] هیچ کس با [[امام]] رابطه نخواهد داشت."<ref> سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص۲۳۵. </ref> وی در جای دیگر در پاسخ این پرسش که: اگر [[هراس]] از [[دشمنان]] سبب [[غیبت]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} شده است، چرا او از شیعیانش [[غایب]] است؟ میگوید: به هیچ وجه، غیر ممکن نیست که [[امام]]{{ع}} برای برخی از شیعیانش ظاهر گردد. این مطلبی است که هر کدام از [[شیعیان]] درباره خویش [[آگاه]] است و کسی از حال دیگری [[آگاه]] نیست.<ref> سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۲۳۷.</ref> [[شیخ طوسی]] نیز در این باره گفته است: "ما هر گز [[علم]] نداریم که [[امام]]{{ع}} از همه [[دوستان]] و پیروانش [[پنهان]] است. ممکن است [[امام]] برای بیشتر آنان ظاهر گردد و کسی جز خود [[انسان]] از حال خویش خبر ندارد. <ref>سید مرتضی، تنزیه الانبیاء، ص ۹۹.</ref> افزون بر این، درباره ارتباط [[شیعیان]] در دوران[[غیبت کبرا]] با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} و بهرهگیری از [[فیض]] وجود او، حکایتهای بسیاری وجود دارد. این حکایتها به اشخاص، زمانها و مکانهای گوناگونی مروط است و هرگز نمیتوان همه آنها را ساختگی و بیاساس دانست؛ به ویژه آنکه بسیاری از آنها را افرادی برجستهای [[نقل]] کردهاند؛ برای نمونه، شخصیتهای گرانقدری چون [[علامه]] حلّی و [[سید بحرالعلوم]] چنین ارتباطی را حکایت کردند. در این [[ملاقاتها]]، گاه مسائل و [[مشکلات]] فردی اشخاص حل و فصل شده است و گاه مسائل [[دینی]] و [[اعتقادی]]. بدین ترتیب، [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] [[شیعیان]] تأثیر نهاده است.<ref>ملاقاتهایی که در عصر[[غیبت]] کبرا با امام عصر{{ع}} صورت گرفته است، در بسیاری از کتابها مطرح شده است؛ از جمله کتابهای: شیخ حرّ عاملی، اثبات الهداه، ج۷؛ بحارالانوار، ج۵۳ و میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، باب هفتم: </ref> ناگفته پیداست، این گونه ارتباطها با [[لزوم]] [[تکذیب]] [[مدعیان مشاهده]] که در برخی [[روایات]] آمده است، منافات ندارد، زیرا چ بسا مقصود این [[روایات]] آن است که فردی مدعی شود، مانند [[نایبان خاص]] با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} ارتباط دارد و او را [[ملاقات]] میکند؛ به عبارت دیگر، [[ادعای نیابت خاص]] در عصر [[غیبت کبرا]] مردود است، نه ادعای هر گونه مشاهده و ارتباط <ref> ر.ک: میرزا حسین نوری، النجم الثاقب، ص۷۱۷ ـ ۷۲۸.</ref> | ||
:::::*'''پیوند از طریق [[دعا]] و [[توسل]]:''' راه دیگری که می توان برای ارتباط با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} استفاده کرد و از وجود مبارکش بهره برد، [[دعا]] و [[توسل]] است. [[دعا]] و [[توسل]] دو مفهوم اصیل است که [[سیره مسلمانان]] بر آن استقرار یافته است و [[قرآن کریم]] و [[پیامبر گرامی اسلام]] بر آنها تأکید ورزیدهاند. [[انسان]] از طریق [[دعا]] با [[خداوند بزرگ]] ارتباط برقرار میکند، خواستههایش را به پیشگاه وی عرضه میدارد و از او [[یاری]] میجوید. این نوع رابطه، بیانگر [[اخلاص]] در [[بندگی]] و [[پرستش]] [[خداوند]] است؛ بدین جهت، ترک [[دعا]]، [[تکبر]] و سر بر تافتن از [[عبادت]] [[خداوند]] شمرده میشود؛ چنانکه [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَ الَّذِينَ يَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ}}<ref>پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا[دعای] شما را بپذیرم. کسانی که از عبادت من تکبر میورزند، به زودی با ذلت وارد دوزخ میشوند. سوره غافر، آیه:۶۰.</ref> از سوی دیگر، [[خداوند]] به [[مؤمنان]] [[فرمان]] داده است با وسایل مناسبی با او رابطه برقرار کنند. {{متن قرآن|یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ}}<ref>ای کسانی که ایمان آوردهاید! از[ مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و وسیلهای برای تقرب به او بجویید. سوره مائده، آیه:۳۵.</ref> بیتردید، [[پیامبران الهی]] یو [[جانشینان]] آنان از مناسبترین وسایل ارتباط با خداوندند. یکی از راههای [[توسل]] به آنان این است که [[انسان]] از آن [[مقربان]] درگاه [[الهی]] بخواهد دربارهاش [[دعا]] کنند و برایش [[آمرزش]] بخواهند. [[قرآن کریم]] رد [[تأیید]] این روش میفرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا}}<ref>و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند[ و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاشتند] به نزد تو میآمدند و از خداوند طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند؛ سوره نساء، آیه:۶۴.</ref>. چنان که در جای دیگر یادآور میشود، [[فرزندان]] [[یعقوب]]{{ع}} از او خواستند برایشان از درگاه [[خداوند]] [[آمرزش]] بخواهد و [[وعده]] داد این کار را انجام دهد: {{متن قرآن|قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ}}<ref>گفتند: پدر از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطا کاریم. به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش میطلبم، که او آمرزنده و مهربان است. سوره یوسف، آیه۹۷-۹۸.</ref>. روشن است، در وسیله قراردادن [[انبیا]] و [[اولیا]] و درخواست [[دعا]] از آنان، مشاهده آنان [[ضرورت]] ندارد. آنچه ضروری مینماید، تقاضای درخواست کننده و [[آگاهی]] آن بزرگان از تقاضاست. با توجه به [[شخصیت معنوی]] [[امام]] و [[آگاهی]] وی از درخواستهای [[شیعیان]] و [[استغاثه]] کنندگان، تردیدی نیست آنان که به وجودش معتقدند و به [[مقام]] و منزلتش در پیشگاه [[خداوند]] [[ایمان]] دارند، میتوانند از او درخواست کنند تا در حل [[مشکلات]] و رفع [[ناملایمات]] و [[بخشش]] گناهانشان از [[خداوند]] طلب [[عنایت]] و [[مغفرت]] کنند. [[روایات]] و حکایات بسیاری که از افراد مورد [[اعتماد]] [[نقل]] شده است، بر درستی این طریق و [[توفیق]] گروهی از [[مردم]] و در دستیابی به خواستههایشان دلالت دارد. ارتباط با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} از طریق [[دعا]] در [[استغاثه]] و درخواست [[کمک]] و طلب [[دعا]] و [[استغفار]] توسط آن [[حضرت]]{{ع}} در پیشگاه [[خداوند]]، خلاصه نمیشود؛ گونه دیگر [[دعا]] این است که [[انسان]] برای [[سلامتی]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} و تحقق سریعتر ظهورش [[دعا]] کند. نتیجه این [[دعاها]]، پیش از آن که به آن بزرگوار برسد، به دعاکنندگان باز میگردد، زیرا [[انسان]] از این طریق با [[حجت]] و [[خلیفه]] خاص [[خداوند]] ارتباط برقرار میسازد و [[عشق]] و ارادتش را به آن [[انسان]] والا اظهار میکند؛ بدیهی است، [[عشق]] و [[محبت]] به [[پاکان]] و [[نیکان]]، نقش [[تربیتی]] ویژهای در [[عاشقان]] و [[محبان]] دارد. | :::::*'''پیوند از طریق [[دعا]] و [[توسل]]:''' راه دیگری که می توان برای ارتباط با [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} استفاده کرد و از وجود مبارکش بهره برد، [[دعا]] و [[توسل]] است. [[دعا]] و [[توسل]] دو مفهوم اصیل است که [[سیره مسلمانان]] بر آن استقرار یافته است و [[قرآن کریم]] و [[پیامبر گرامی اسلام]] بر آنها تأکید ورزیدهاند. [[انسان]] از طریق [[دعا]] با [[خداوند بزرگ]] ارتباط برقرار میکند، خواستههایش را به پیشگاه وی عرضه میدارد و از او [[یاری]] میجوید. این نوع رابطه، بیانگر [[اخلاص]] در [[بندگی]] و [[پرستش]] [[خداوند]] است؛ بدین جهت، ترک [[دعا]]، [[تکبر]] و سر بر تافتن از [[عبادت]] [[خداوند]] شمرده میشود؛ چنانکه [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَ قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَ الَّذِينَ يَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ}}<ref>پروردگار شما گفته است: مرا بخوانید تا[دعای] شما را بپذیرم. کسانی که از عبادت من تکبر میورزند، به زودی با ذلت وارد دوزخ میشوند. سوره غافر، آیه:۶۰.</ref> از سوی دیگر، [[خداوند]] به [[مؤمنان]] [[فرمان]] داده است با وسایل مناسبی با او رابطه برقرار کنند. {{متن قرآن|یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَابْتَغُوا إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ}}<ref>ای کسانی که ایمان آوردهاید! از[ مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید و وسیلهای برای تقرب به او بجویید. سوره مائده، آیه:۳۵.</ref> بیتردید، [[پیامبران الهی]] یو [[جانشینان]] آنان از مناسبترین وسایل ارتباط با خداوندند. یکی از راههای [[توسل]] به آنان این است که [[انسان]] از آن [[مقربان]] درگاه [[الهی]] بخواهد دربارهاش [[دعا]] کنند و برایش [[آمرزش]] بخواهند. [[قرآن کریم]] رد [[تأیید]] این روش میفرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُوا أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا}}<ref>و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند[ و فرمانهای خدا را زیر پا میگذاشتند] به نزد تو میآمدند و از خداوند طلب آمرزش میکردند و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبه پذیر و مهربان مییافتند؛ سوره نساء، آیه:۶۴.</ref>. چنان که در جای دیگر یادآور میشود، [[فرزندان]] [[یعقوب]]{{ع}} از او خواستند برایشان از درگاه [[خداوند]] [[آمرزش]] بخواهد و [[وعده]] داد این کار را انجام دهد: {{متن قرآن|قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا کُنَّا خاطِئينَ قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ}}<ref>گفتند: پدر از خدا آمرزش گناهان ما را بخواه که ما خطا کاریم. به زودی برای شما از پروردگارم آمرزش میطلبم، که او آمرزنده و مهربان است. سوره یوسف، آیه۹۷-۹۸.</ref>. روشن است، در وسیله قراردادن [[انبیا]] و [[اولیا]] و درخواست [[دعا]] از آنان، مشاهده آنان [[ضرورت]] ندارد. آنچه ضروری مینماید، تقاضای درخواست کننده و [[آگاهی]] آن بزرگان از تقاضاست. با توجه به [[شخصیت معنوی]] [[امام]] و [[آگاهی]] وی از درخواستهای [[شیعیان]] و [[استغاثه]] کنندگان، تردیدی نیست آنان که به وجودش معتقدند و به [[مقام]] و منزلتش در پیشگاه [[خداوند]] [[ایمان]] دارند، میتوانند از او درخواست کنند تا در حل [[مشکلات]] و رفع [[ناملایمات]] و [[بخشش]] گناهانشان از [[خداوند]] طلب [[عنایت]] و [[مغفرت]] کنند. [[روایات]] و حکایات بسیاری که از افراد مورد [[اعتماد]] [[نقل]] شده است، بر درستی این طریق و [[توفیق]] گروهی از [[مردم]] و در دستیابی به خواستههایشان دلالت دارد. ارتباط با [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} از طریق [[دعا]] در [[استغاثه]] و درخواست [[کمک]] و طلب [[دعا]] و [[استغفار]] توسط آن [[حضرت]]{{ع}} در پیشگاه [[خداوند]]، خلاصه نمیشود؛ گونه دیگر [[دعا]] این است که [[انسان]] برای [[سلامتی]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} و تحقق سریعتر ظهورش [[دعا]] کند. نتیجه این [[دعاها]]، پیش از آن که به آن بزرگوار برسد، به دعاکنندگان باز میگردد، زیرا [[انسان]] از این طریق با [[حجت]] و [[خلیفه]] خاص [[خداوند]] ارتباط برقرار میسازد و [[عشق]] و ارادتش را به آن [[انسان]] والا اظهار میکند؛ بدیهی است، [[عشق]] و [[محبت]] به [[پاکان]] و [[نیکان]]، نقش [[تربیتی]] ویژهای در [[عاشقان]] و [[محبان]] دارد. | ||
:::::*'''وجود [[امام]] [[لطف]] است:''' [[لطف]]، در اصطلاح [[متکلمان]]، یعنی فعلی که [[خداوند]] درباره [[مکلفان]] انجام میدهد و نتیجهاش تقویت [[انگیزه]] [[عبادت]] و [[اطاعت خداوند]] در آنان، بدون سلب [[اختیار]] است. بر این اساس، [[متکلمان]] وجود [[پیامبران الهی]]{{عم}} را از مصادیق بارز [[لطف خداوند]] بر سر [[مکلفان]] دانستهاند. از دیدگاه [[متکلمان]] [[شیعه]] ، | :::::*'''وجود [[امام]] [[لطف]] است:''' [[لطف]]، در اصطلاح [[متکلمان]]، یعنی فعلی که [[خداوند]] درباره [[مکلفان]] انجام میدهد و نتیجهاش تقویت [[انگیزه]] [[عبادت]] و [[اطاعت خداوند]] در آنان، بدون سلب [[اختیار]] است. بر این اساس، [[متکلمان]] وجود [[پیامبران الهی]]{{عم}} را از مصادیق بارز [[لطف خداوند]] بر سر [[مکلفان]] دانستهاند. از دیدگاه [[متکلمان]] [[شیعه]] ، [[وجود امام]] نیز چون [[پیامبر]]، مصداق [[لطف]] است، زیرا در ایجاد [[انگیزه]] [[عبادت]] و [[اطاعت]] در آنان مؤثر است. البته اگر شرایط [[اجتماعی]] چنان باشد که [[امام]] بتواند عهدهدار [[حکومت]] و [[نظام سیاسی]] گردد و [[احکام]] و [[حدود الهی]] را در [[جامعه]] [[اجرا]] کند، [[لطف]] [[امامت]] به گونهای کاملتر تبلور خواهد یافت. در عصر[[غیبت]] نیز [[وجود امام]] [[لطف]] است، زیرا در میان [[امت]] به سر میبرد، آنان را میشناسد و از [[اعمال]] و رفتارشان [[آگاه]] است. بیتردید، چنین باوری [[انگیزه]] [[اطاعت]] و [[عبادت]] را در میان [[مردم]] فزونی میبخشد؛ از سوی دیگر، [[زمان ظهور]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نیز به طور دقیق [[آشکار]] نیست. از نظر [[عقل]] و [[نقل]]، [[انسانی]] که [[منتظر ظهور]] [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} است، باید هر لحظه خود را برای چنان واقعه عظیمی آماده کند و در حالت [[آمادگی]] به سربرد تا بتواند در شمار [[یاران]] و پیروانش جای گیرد. این [[اعتقاد]] در [[تربیت دینی]] [[مؤمنان]]، نقشی بسیار سازنده دارد و [[انگیزه]] [[اطاعت]] و عبادتش را تقویت میکند. | ||
:::::*'''[[رهبری]] با واسطه:''' [[رهبری]] [[جامعه]] در زمینههای [[فکری]]، [[فرهنگی]]، [[اخلاقی]] و [[سیاسی]] به دو صورت امکانپذیر است: بیواسطه و باواسطه. [[رهبری]] مستقیم و بیواسطه در [[جوامع]] بزرگ امکانپذیر نیست. در این موارد، [[رهبران]] پارهای از [[مسئولیتها]] را به افراد مورد [[اعتماد]] خود میسپارند و آنان با توجه به [[قوانین]] موجود، به حل و فصل [[امور اجتماعی]] میپردازند. این شیوه در دوران حضور [[امامان]]{{عم}} نیز به کار گرفته میشد. [[امام علی]]{{ع}} والیانی به شهرهای مختلف [[مملکت اسلامی]] گسیل میداشت، تا در چارچوب اصول و معیارهای [[اسلامی]] و رهنمودهای [[امام]]، امور [[مردم]] را اداره کنند. [[امامان]] دیگر نیز [[نواب]] و وکلایی را برای مناطق مختلف [[جهان اسلام]] تعیین میکردند، تا در مسائل [[دینی]] و [[اجتماعی]] به [[هدایت مردم]] بپردازند. این روش درباره [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نیز قابل اجراست. آن [[حضرت]] نمایندگانی را [[برگزیده]] است تا در [[عصر غیبت]]، [[جامعه اسلامی]] را [[رهبری]] و [[هدایت]] کنند. این [[نمایندگان]] در عصر [[غیبت صغرا]]، [[نواب چهارگانه]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} بودند. در عصر [[غیبت کبرا]]، [[فقیهان]] و [[دین]] شناسان [[پرهیزگار]] و کاردان، [[مسئولیت]] [[هدایت]] مذهبی [[سیاسی]] [[جامعه]] را برعهده دارند. این مسئله، همان «[[ولایت فقیه]]» است که دلیلهای [[عقلی]] و [[نقلی]] فراوانی بر درستیاش دلالت میکند، و [[نقل]] این دلیلها مجالی ویژه میجوید، در این جا، با توجه به موضوع بحث، یاد کرد [[نامه]] [[مبارک]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} به دومین [[نایب]] ویژهاش [[محمد بن عثمان عمری]] [[شایسته]] مینماید. [[امام]] در پاسخ [[نامه]] فردی به نام [[اسحاق بن یعقوب]] نوشته است: {{عربی|"وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ "}}<ref>درباره حوادثی که رخ می دهد، به راویان حدیث ما رجوع کنید[تا حکم آن را برای شما روشن سازند و درباره آن تصمیم مناسب بگیرند]، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنانم؛ [[شیخ صدوق]] ، کمال ادین و تمام النعمه، ص ۴۸۳، باب ۴۵ و حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ابواب صفات القاضی، باب ۱۱. در بعضی از نقلها و نسخههای روایت، کلمه «علیهم» در آخر روایت وجود ندارد. </ref>. مقصود از حوادث، آن دسته از رخدادهای مرتبط با [[زندگی]] [[مردم]] است که باید مطابق [[احکام دین]] درباره آنها عمل شود. مراد از روایان [[احادیث]]، روایتگران تهی از نیروی [[استنباط]] [[احکام]] از [[روایات]] نیستند، زیرا در این صورت، [[رجوع]] به [[احادیث]] بود نه [[راویان]]. مراد روایتگرانی است که توان [[استنباط]] [[احکام دینی]] از [[کتاب و سنت]] را دارند و [[مجتهد]] و [[فقیه]] خوانده میشوند. از سویی، [[امام]]{{ع}} [[مردم]] را [[مکلف]] ساخته است درباره امور مربوط به [[زندگی فردی]] وا جتماعی از جنبه [[دینی]] به [[فقیهان]] و [[مجتهدان]] [[رجوع]] کنند؛ از سوی دیگر ، حوادث و رخدادها از نظر [[دینی]]، دو جنبه دارند: [[بیان]] [[حکم]] [[دینی]] وقایع و [[مدیریت]] [[دینی]] و تصمیمگیری درباره آنها. از آنجاکه در این [[توقیع]]، [[رجوع]] به [[فقیهان]] و [[مجتهدان]] قید خاصی ندارد، هر دو جنبه یاد شده را شامی میشوند و این، همان [[ولایت فقیه]] در عصر [[غیبت کبر]] است.<ref> جهت آگاهی از دیگر دلیلهای ولایت فقیه ر.ک:محمد سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامی، فصل پنجم و ششم، ص ۴۰۰ تا ۶۷۰. </ref>. بر این اساس، [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} در عصر [[غیبت کبرا]]، افزون بر آثار [[تکوینی]]، [[معنوی]]، [[اخلاقی]] و [[تربیتی]]، از طریق [[نایبان]] عامش [[رهبری دینی]] و [[سیاسی]] [[جوامع]] [[شیعی]] را نیز بر عهده دارد؛ حتی میتوان گفت، شعاع این [[رهبری]] در یکی از [[نایبان عام]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} تحقق یافته و در فضای [[فرهنگی]]، [[فکری]]، [[معنوی]] و [[سیاسی]] [[جهان]] تأثیر نهاده است»<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[فروغ امامت در عصر غیبت (مقاله)|فروغ امامت در عصر غیبت]]، ص ۴۲ - ۵۸.</ref>. | :::::*'''[[رهبری]] با واسطه:''' [[رهبری]] [[جامعه]] در زمینههای [[فکری]]، [[فرهنگی]]، [[اخلاقی]] و [[سیاسی]] به دو صورت امکانپذیر است: بیواسطه و باواسطه. [[رهبری]] مستقیم و بیواسطه در [[جوامع]] بزرگ امکانپذیر نیست. در این موارد، [[رهبران]] پارهای از [[مسئولیتها]] را به افراد مورد [[اعتماد]] خود میسپارند و آنان با توجه به [[قوانین]] موجود، به حل و فصل [[امور اجتماعی]] میپردازند. این شیوه در دوران حضور [[امامان]]{{عم}} نیز به کار گرفته میشد. [[امام علی]]{{ع}} والیانی به شهرهای مختلف [[مملکت اسلامی]] گسیل میداشت، تا در چارچوب اصول و معیارهای [[اسلامی]] و رهنمودهای [[امام]]، امور [[مردم]] را اداره کنند. [[امامان]] دیگر نیز [[نواب]] و وکلایی را برای مناطق مختلف [[جهان اسلام]] تعیین میکردند، تا در مسائل [[دینی]] و [[اجتماعی]] به [[هدایت مردم]] بپردازند. این روش درباره [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} نیز قابل اجراست. آن [[حضرت]] نمایندگانی را [[برگزیده]] است تا در [[عصر غیبت]]، [[جامعه اسلامی]] را [[رهبری]] و [[هدایت]] کنند. این [[نمایندگان]] در عصر [[غیبت صغرا]]، [[نواب چهارگانه]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} بودند. در عصر [[غیبت کبرا]]، [[فقیهان]] و [[دین]] شناسان [[پرهیزگار]] و کاردان، [[مسئولیت]] [[هدایت]] مذهبی [[سیاسی]] [[جامعه]] را برعهده دارند. این مسئله، همان «[[ولایت فقیه]]» است که دلیلهای [[عقلی]] و [[نقلی]] فراوانی بر درستیاش دلالت میکند، و [[نقل]] این دلیلها مجالی ویژه میجوید، در این جا، با توجه به موضوع بحث، یاد کرد [[نامه]] [[مبارک]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} به دومین [[نایب]] ویژهاش [[محمد بن عثمان عمری]] [[شایسته]] مینماید. [[امام]] در پاسخ [[نامه]] فردی به نام [[اسحاق بن یعقوب]] نوشته است: {{عربی|"وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِمْ "}}<ref>درباره حوادثی که رخ می دهد، به راویان حدیث ما رجوع کنید[تا حکم آن را برای شما روشن سازند و درباره آن تصمیم مناسب بگیرند]، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنانم؛ [[شیخ صدوق]] ، کمال ادین و تمام النعمه، ص ۴۸۳، باب ۴۵ و حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۸، ابواب صفات القاضی، باب ۱۱. در بعضی از نقلها و نسخههای روایت، کلمه «علیهم» در آخر روایت وجود ندارد. </ref>. مقصود از حوادث، آن دسته از رخدادهای مرتبط با [[زندگی]] [[مردم]] است که باید مطابق [[احکام دین]] درباره آنها عمل شود. مراد از روایان [[احادیث]]، روایتگران تهی از نیروی [[استنباط]] [[احکام]] از [[روایات]] نیستند، زیرا در این صورت، [[رجوع]] به [[احادیث]] بود نه [[راویان]]. مراد روایتگرانی است که توان [[استنباط]] [[احکام دینی]] از [[کتاب و سنت]] را دارند و [[مجتهد]] و [[فقیه]] خوانده میشوند. از سویی، [[امام]]{{ع}} [[مردم]] را [[مکلف]] ساخته است درباره امور مربوط به [[زندگی فردی]] وا جتماعی از جنبه [[دینی]] به [[فقیهان]] و [[مجتهدان]] [[رجوع]] کنند؛ از سوی دیگر ، حوادث و رخدادها از نظر [[دینی]]، دو جنبه دارند: [[بیان]] [[حکم]] [[دینی]] وقایع و [[مدیریت]] [[دینی]] و تصمیمگیری درباره آنها. از آنجاکه در این [[توقیع]]، [[رجوع]] به [[فقیهان]] و [[مجتهدان]] قید خاصی ندارد، هر دو جنبه یاد شده را شامی میشوند و این، همان [[ولایت فقیه]] در عصر [[غیبت کبر]] است.<ref> جهت آگاهی از دیگر دلیلهای ولایت فقیه ر.ک:محمد سروش، دین و دولت در اندیشه اسلامی، فصل پنجم و ششم، ص ۴۰۰ تا ۶۷۰. </ref>. بر این اساس، [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} در عصر [[غیبت کبرا]]، افزون بر آثار [[تکوینی]]، [[معنوی]]، [[اخلاقی]] و [[تربیتی]]، از طریق [[نایبان]] عامش [[رهبری دینی]] و [[سیاسی]] [[جوامع]] [[شیعی]] را نیز بر عهده دارد؛ حتی میتوان گفت، شعاع این [[رهبری]] در یکی از [[نایبان عام]] [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} تحقق یافته و در فضای [[فرهنگی]]، [[فکری]]، [[معنوی]] و [[سیاسی]] [[جهان]] تأثیر نهاده است»<ref>[[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[فروغ امامت در عصر غیبت (مقاله)|فروغ امامت در عصر غیبت]]، ص ۴۲ - ۵۸.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||
خط ۳۲۳: | خط ۳۲۳: | ||
[[پرونده:11773.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[رسول رضوی]]]] | [[پرونده:11773.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[رسول رضوی]]]] | ||
::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر '''[[رسول رضوی]]'''، در کتاب ''«[[امام مهدی (کتاب)|امام مهدی]]»'' در اینباره گفته است: | ::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر '''[[رسول رضوی]]'''، در کتاب ''«[[امام مهدی (کتاب)|امام مهدی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
:::::: «[[متکلمان]] [[امامیه]]، در اثبات [[ضرورت]] | :::::: «[[متکلمان]] [[امامیه]]، در اثبات [[ضرورت]] [[وجود امام]] در هر زمان، به [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] استناد میکنند که یکی از آنها "[[قاعده لطف]]" است. براساس دلائل [[عقلی]]، [[وجود امام]]، زمینه را برای [[اطاعت]] [[انسانها]] مهیا کرده و آنان را از [[گناه]] دور میسازد. بنابراین، [[وجود امام]]، [[لطف]] است و چون [[لطف]] بر [[خداوند]] [[واجب]] است، باید در هر زمان، [[امامی]] برای [[هدایت]] [[انسانها]] وجود داشته باشد<ref>علامه حلی، کشف المراد، ص ۱۸۱.</ref>. طبق این توضیح، [[وجود امام]] در هر عصر و زمانی، لازم و ضروری میشود، اما نحوه حضور [[امام]]{{ع}} بستگی تام به اوضاع و احوال [[جامعه انسانی]] دارد؛ زیرا، اگر شرایط لازم برای حضور [[امام]] مهیا باشد، [[امام]] در میان [[جامعه]]، حضوری [[آشکار]] خواهد داشت، ولی اگر چنین شرایطی آماده نبود، [[امام]]{{ع}} مستور خواهد شد. [[امام علی|حضرت علی]]{{ع}} درباره [[ضرورت]] [[وجود امام]] در میان [[انسانها]] و چگونگی این حضور، میفرماید: "هرگز، روی [[زمین]]، از قیامکنندهای با [[حجت]] و [[دلیل]]، خالی نمیماند، خواه ظاهر و [[آشکار]] باشد، خواه بیمناک و [[پنهان]]. این چنین است تا دلائل و اسناد روشن [[الهی]] از بین نرود و به [[فراموشی]] نگراید<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱۸، ص ۳۴۷، حکمت ۱۴۳.</ref>. بنابراین، نقش [[امام]]، حفظ [[دین]] و [[احکام الهی]] است و این نقش، از سوی [[امام]] در هر زمانی ایفا میشود، حال، [[امام]] حاضر باشد یا [[غائب]]. همچنین از [[امام سجاد]]{{ع}} [[نقل]] شده است که درباره فوائد وجود [[ائمه]]{{عم}} فرمود: "در پرتو وجود ما است که [[خداوند]]، [[آسمان]] را از [[فروپاشی]]، [[زمین]] را از لرزش و سلب [[آرامش]] ساکنانش، نگه میدارد؛ به واسطه ما است که [[خداوند]] [[باران]] نازل میکند و [[رحمت]] خود را میگستراند و [[برکات]] و نعمتهای [[زمین]] را بیرون میآورد. و اگر از ما، کسی در [[زمین]] نباشد، [[زمین]]، اهل خود را فرومیبرد<ref>شیخ صدوق، امالی، ص ۱۱۲، مجلس ۳۵.</ref>. طبق این [[حدیث]]، [[امامان]]، علاوه بر نقش [[تشریعی]]، نقش [[تکوینی]] دارند و در صورت [[غیبت]]، هرچند نقش [[تشریعی]] آنان در پس پرده میماند، اما آنان به نقش [[تکوینی]] خود عمل میکنند و وجودشان باعث استمرار حیات و [[زندگی]] و [[اتمام حجت]] [[الهی]] بر روی [[زمین]] میشود. [[امام صادق]]{{ع}} در [[بیان]] [[ضرورت]] [[وجود امام]] بر روی [[زمین]]، میفرماید: "اگر [[زمین]]، بدون [[وجود امام]] بماند، ساکنان خود را در کام خود فرو میبرد<ref>شیخ صدوق، کمال الدین، ج ۱، ص ۲۰۱ و ۲۱۰.</ref>. بنابراین، نقش [[تکوینی]] [[امام]]، منحصر در حضور نیست و در دوره [[غیبت]] نیز این تأثیر ادامه دارد و ساکنان [[زمین]] از [[وجود امام]] بهرهمند میشوند. | ||
::::::با بررسی این [[احادیث]]، میتوان نتیجه گرفت که | ::::::با بررسی این [[احادیث]]، میتوان نتیجه گرفت که [[وجود امام]] بر روی [[زمین]]، فوائد زیر را دارد و فرقی نمیکند که حضور [[امام]] به صورت [[آشکار]] باشد یا به صورت پنهانی و مستور: | ||
:::::#وجود [[امام]]، موجب ارتباط میان [[خالق]] و مخلوق و زنده بودن [[حجتها]] و دلائل [[الهی]] در [[جامعه انسانی]] میشود. | :::::#وجود [[امام]]، موجب ارتباط میان [[خالق]] و مخلوق و زنده بودن [[حجتها]] و دلائل [[الهی]] در [[جامعه انسانی]] میشود. | ||
:::::#وجود [[امام]]، امن و [[امان]] برای [[مردم]] است و [[خداوند]]، به خاطر آنان، [[زمین]] و [[آسمان]] را از فروپاشیدن بازمیدارد. | :::::#وجود [[امام]]، امن و [[امان]] برای [[مردم]] است و [[خداوند]]، به خاطر آنان، [[زمین]] و [[آسمان]] را از فروپاشیدن بازمیدارد. | ||
خط ۴۰۵: | خط ۴۰۵: | ||
[[پرونده:11562.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حبیبالله طاهری]]]] | [[پرونده:11562.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[حبیبالله طاهری]]]] | ||
::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر [[حبیبالله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در اینباره گفتهاست: | ::::::[[حجت الاسلام و المسلمین]] دکتر [[حبیبالله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در اینباره گفتهاست: | ||
:::::*«ظاهراً این اشکال از زبان کسانی مطرح میشود که در واقع نه [[امام]] را شناختهاند و نه به معنای [[حقیقی]] [[امامت]] پی بردهاند و [[امام]] را مانند [[رهبری]] عادی که کارش مسألهگویی و حداکثر [[اجرای حدود]] و [[احکام]] است میدانند، در حالی که [[مقام]] [[امامت]] و [[ولایت]] به مراتب از این [[مقامات]] ظاهری شامختر و والاتر است. ما اینک در حد این نوشتار به برخی فواید وجود [[امام غایب]] اشاره میکنیم، زیرا فواید وجودی [[امام]] منحصر به چیزهایی که شما در پرسش برشمردید نیست، بلکه فواید [[باطنی]] | :::::*«ظاهراً این اشکال از زبان کسانی مطرح میشود که در واقع نه [[امام]] را شناختهاند و نه به معنای [[حقیقی]] [[امامت]] پی بردهاند و [[امام]] را مانند [[رهبری]] عادی که کارش مسألهگویی و حداکثر [[اجرای حدود]] و [[احکام]] است میدانند، در حالی که [[مقام]] [[امامت]] و [[ولایت]] به مراتب از این [[مقامات]] ظاهری شامختر و والاتر است. ما اینک در حد این نوشتار به برخی فواید وجود [[امام غایب]] اشاره میکنیم، زیرا فواید وجودی [[امام]] منحصر به چیزهایی که شما در پرسش برشمردید نیست، بلکه فواید [[باطنی]] [[وجود امام]] به مراتب عظیمتر از فواید ظاهری آن است: | ||
::::#طبق [[احادیث]] وارده در موضوع [[امامت]] و براهینی که در کتب دانشوران اقامه شده، وجود [[مقدس]] [[امام]] [[هدف]] اصلی [[نظام خلقت]] و [[غایت]] نوع و فرد کامل [[انسانیت]] و رابطه بین عالم مادی و عالم ربوبی است، اگر [[امام]] روی [[زمین]] نباشد، نوع [[انسان]] منتقرض خواهد شد، اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] به حد کامل شناخته و [[عبادت]] نمیشود، اگر [[امام]] نباشد، رابطه بین عالم مادی و دستگاه [[آفرینش]] منقطع میشود، اشراقات و افاضات [[عوالم غیبی]]، اولاً، بر آینه [[پاک]] [[قلب]] [[امام]]، سپس به وسیله او بر دلهای سایر افراد نازل میشود. [[امام]] [[قلب]] عالم وجود و [[رهبر]] و مربی نوع [[انسان]] است. بدیهی است که حضور و [[غیبت]] او در [[تربت]] این آثار تفاوتی ندارد. آیا باز هم میتوان گفت [[امام غایب]] چه نفعی دارد؟ [[امام سجاد]] میفرماید: ما پیشوای [[مسلمین]] و [[حجت]] بر اهل عالم و [[سادات]] [[مؤمنان]] و [[رهبر]] [[نیکان]] و [[صاحب]] [[اختیار]] [[مسلمین]] هستیم، ما [[امان]] اهل [[زمین]] هستیم، چنانکه [[ستارگان]] [[امان]] اهل آسمانند، به واسطه ماست که [[آسمان]] به [[زمین]] فرود نمیاید، مگر وقتی که [[خدا]] بخواهد و به واسطه ما [[باران]] [[رحمت]] [[حق]] نازل و [[برکات]] [[زمین]] خارج میشود، اگر ما روی [[زمین]] نبودیم، [[زمین]] اهلش را فرود میبرد، آنگاه فرمود: از روزی که [[خدا]] [[آدم]] را آفریده تا حال هیچگاه [[زمین]] خالی از [[حجت]] نبوده است، ولی آن [[حجت]] گاهی ظاهر و مشهور و گاهی [[غایب]] و مستور بوده است و تا [[قیامت]] نیز از [[حجت]] خالی نخواهد شد و اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] [[پرستش]] نمیشود. روای میگوید، گفتم: [[مردم]] چگونه از وجود [[امام غایب]] منتفع میشوند؟ فرمود: همانطور که از [[خورشید پشت ابر]] بهره میبرند<ref> نیابیع الموده، ج ۲، ص ۲۱۷.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز در آن [[کلام]] نورانیش فرمود: {{عربی|"اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ"}}<ref>آری، هیچگاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجت و دلیل خالی نمیماند، خواه ظاهر و آشکار باشد یا مخفی و پنهان، تا دلایل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد و فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار. </ref>؛ برای [[آگاهی]] بیشتر به فایده وجودی [[امام]] به دعای [[شریف]] [[زیارت جامعه]] مراجعه کنید، که اساس [[آفرینش]] به | ::::#طبق [[احادیث]] وارده در موضوع [[امامت]] و براهینی که در کتب دانشوران اقامه شده، وجود [[مقدس]] [[امام]] [[هدف]] اصلی [[نظام خلقت]] و [[غایت]] نوع و فرد کامل [[انسانیت]] و رابطه بین عالم مادی و عالم ربوبی است، اگر [[امام]] روی [[زمین]] نباشد، نوع [[انسان]] منتقرض خواهد شد، اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] به حد کامل شناخته و [[عبادت]] نمیشود، اگر [[امام]] نباشد، رابطه بین عالم مادی و دستگاه [[آفرینش]] منقطع میشود، اشراقات و افاضات [[عوالم غیبی]]، اولاً، بر آینه [[پاک]] [[قلب]] [[امام]]، سپس به وسیله او بر دلهای سایر افراد نازل میشود. [[امام]] [[قلب]] عالم وجود و [[رهبر]] و مربی نوع [[انسان]] است. بدیهی است که حضور و [[غیبت]] او در [[تربت]] این آثار تفاوتی ندارد. آیا باز هم میتوان گفت [[امام غایب]] چه نفعی دارد؟ [[امام سجاد]] میفرماید: ما پیشوای [[مسلمین]] و [[حجت]] بر اهل عالم و [[سادات]] [[مؤمنان]] و [[رهبر]] [[نیکان]] و [[صاحب]] [[اختیار]] [[مسلمین]] هستیم، ما [[امان]] اهل [[زمین]] هستیم، چنانکه [[ستارگان]] [[امان]] اهل آسمانند، به واسطه ماست که [[آسمان]] به [[زمین]] فرود نمیاید، مگر وقتی که [[خدا]] بخواهد و به واسطه ما [[باران]] [[رحمت]] [[حق]] نازل و [[برکات]] [[زمین]] خارج میشود، اگر ما روی [[زمین]] نبودیم، [[زمین]] اهلش را فرود میبرد، آنگاه فرمود: از روزی که [[خدا]] [[آدم]] را آفریده تا حال هیچگاه [[زمین]] خالی از [[حجت]] نبوده است، ولی آن [[حجت]] گاهی ظاهر و مشهور و گاهی [[غایب]] و مستور بوده است و تا [[قیامت]] نیز از [[حجت]] خالی نخواهد شد و اگر [[امام]] نباشد [[خدا]] [[پرستش]] نمیشود. روای میگوید، گفتم: [[مردم]] چگونه از وجود [[امام غایب]] منتفع میشوند؟ فرمود: همانطور که از [[خورشید پشت ابر]] بهره میبرند<ref> نیابیع الموده، ج ۲، ص ۲۱۷.</ref>. [[امام علی]]{{ع}} نیز در آن [[کلام]] نورانیش فرمود: {{عربی|"اللَّهُمَّ بَلَى لَا تَخْلُو الْأَرْضُ مِنْ قَائِمٍ لِلَّهِ بِحُجَّةٍ إِمَّا ظَاهِراً مَشْهُوراً وَ إِمَّا خَائِفاً مَغْمُوراً لِئَلَّا تَبْطُلَ حُجَجُ اللَّهِ وَ بَيِّنَاتُهُ"}}<ref>آری، هیچگاه صفحه روی زمین، از قیام کننده با حجت و دلیل خالی نمیماند، خواه ظاهر و آشکار باشد یا مخفی و پنهان، تا دلایل و اسناد روشن الهی ضایع نگردد و فراموشی نگراید (و مسخ و تحریف نشود)؛ نهج البلاغه، کلمات قصار. </ref>؛ برای [[آگاهی]] بیشتر به فایده وجودی [[امام]] به دعای [[شریف]] [[زیارت جامعه]] مراجعه کنید، که اساس [[آفرینش]] به [[وجود امام]] بستگی دارد و اثر بخشی همه موجودات عالم به طفیل [[وجود امام]] است، خواه [[امام]] ظاهر باشد خواه [[غایب]] اما فوایدی که شما در سؤال مطرح کردهاید و گفتهاید که [[مردم]] از آن محرومند، باید دید [[علت]] و سبب [[محرومیت]] چیست و کیست؟ آیا از طرف [[پروردگار]] منع فیضی شده و یا از جانب [[امام عصر]] امساک عنایتی شده است؟ قطعاً این چنین نیست، بلکه [[تقصیر]] و کوتاهی از جانب خود افراد [[بشر]] است. اگر آنان موانع [[ظهور]] را برطرف سازند و اسباب و مقدمات [[حکومت]] [[حضرت مهدی]] را فراهم سازند و [[افکار]] جهانیان را آماده و مساعد میکردند، قطعاً [[امام زمان]] ظاهر میشد و [[جامعه]] [[انسانیت]] از فواید وجودیش بهرهمند میگردید. | ||
::::#[[ایمان]] به [[مهدی]] [[غایب]] و [[انتظار فرج]] و [[ظهور امام زمان]]{{ع}} مایه [[امیدواری]] و آرامشبخش دلهای [[مسلمین]] است. این [[امیدواری]] یکی از بزرگترین اسباب موفقیت و [[پیشرفت]] و [[هدف]] است، هر گروهی که [[روح]] [[یأس]] و [[ناامیدی]] خانه دلشان را تاریک کرده باشد و چرا [[امید]] و [[آرزو]] در آن نتابد، هر روی موفقیت را نخواهد دید. آری، اوضاع آشفته و اسفبار [[جهان]] و سیل بنیانکن [[مادیت]] و [[کسادی]] بازار [[علوم]] [[معارف]] و [[محرومیت]] روز افزون طبقه ضعیف و توسعه [[فنون]] [[استعمار]] و جنگهای سرد و گرم و مسابقه تسلیحاتی [[شرق]] و [[غرب]]، روشنفکران و خیرخواهان [[بشر]] را مضطرب کرده است، به طوری که ممکن است گاهی در اصل قابلیت [[اصلاح]] [[بشر]] تردید کنند. تنها روزنه امیدی که برای [[بشر]] مفتوح است و یگانه برق امیدی که در این [[جهان]] تاریک سوسو میزند، همان [[انتظار]] و [[فرج]] فرا رسیدن عصر درخشان [[حکومت]] [[توحید]] و نفوذ [[قوانین الهی]] است. [[انتظار فرج]] است که قلبهای [[مأیوس]] و لرزان را [[آرامش]] بخشیده، مرهم دلهای زخمدار طبقه [[محروم]] میشود. نویدهای مسرت بخش [[حکومت]] [[توحید]] است که [[عقاید]] [[مؤمنان]] را نگهداری کرده و در [[دین]] پایدارشان میسازد، [[ایمان]] به [[غلبه]] [[حق]] است که خیرخواهان [[بشر]] را به فعالیت و کوشش وادار کرده است، [[استمداد]] از آن [[نیروی غیبی]] است که [[انسانیت]] را از سقوط در وادی هولناک [[یأس]] و [[ناامیدی]] [[نجات]] میدهد و در شاه راه روشن [[امید]] و [[آرزو]] وارد میکند. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به وسیله طرح [[حکومت]] جهانی [[توحید]] و تعیین و معرفی [[رهبر]] [[اصلاحات]] جهانی، دیو [[یأس]] و [[ناامیدی]] را از [[جهان اسلام]] رانده است. خلاصه آنکه [[ایمان]] به [[مهدی]] [[موعود]]، [[آینده]] روشن و فرح بخشی را برای [[شیعیان]] مجسم کرده به [[امید]] آن روز دلخوشند، [[روح]] [[یأس]] و [[شکست]] را از آنان سلب کرده به کار و کوشش در راه [[هدف]] و [[تهذیب]] [[اخلاق]] و علاقه به [[معارف]] وادارشان کرده است<ref> دادگستر جهان، ص ۱۵۷.</ref>. | ::::#[[ایمان]] به [[مهدی]] [[غایب]] و [[انتظار فرج]] و [[ظهور امام زمان]]{{ع}} مایه [[امیدواری]] و آرامشبخش دلهای [[مسلمین]] است. این [[امیدواری]] یکی از بزرگترین اسباب موفقیت و [[پیشرفت]] و [[هدف]] است، هر گروهی که [[روح]] [[یأس]] و [[ناامیدی]] خانه دلشان را تاریک کرده باشد و چرا [[امید]] و [[آرزو]] در آن نتابد، هر روی موفقیت را نخواهد دید. آری، اوضاع آشفته و اسفبار [[جهان]] و سیل بنیانکن [[مادیت]] و [[کسادی]] بازار [[علوم]] [[معارف]] و [[محرومیت]] روز افزون طبقه ضعیف و توسعه [[فنون]] [[استعمار]] و جنگهای سرد و گرم و مسابقه تسلیحاتی [[شرق]] و [[غرب]]، روشنفکران و خیرخواهان [[بشر]] را مضطرب کرده است، به طوری که ممکن است گاهی در اصل قابلیت [[اصلاح]] [[بشر]] تردید کنند. تنها روزنه امیدی که برای [[بشر]] مفتوح است و یگانه برق امیدی که در این [[جهان]] تاریک سوسو میزند، همان [[انتظار]] و [[فرج]] فرا رسیدن عصر درخشان [[حکومت]] [[توحید]] و نفوذ [[قوانین الهی]] است. [[انتظار فرج]] است که قلبهای [[مأیوس]] و لرزان را [[آرامش]] بخشیده، مرهم دلهای زخمدار طبقه [[محروم]] میشود. نویدهای مسرت بخش [[حکومت]] [[توحید]] است که [[عقاید]] [[مؤمنان]] را نگهداری کرده و در [[دین]] پایدارشان میسازد، [[ایمان]] به [[غلبه]] [[حق]] است که خیرخواهان [[بشر]] را به فعالیت و کوشش وادار کرده است، [[استمداد]] از آن [[نیروی غیبی]] است که [[انسانیت]] را از سقوط در وادی هولناک [[یأس]] و [[ناامیدی]] [[نجات]] میدهد و در شاه راه روشن [[امید]] و [[آرزو]] وارد میکند. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به وسیله طرح [[حکومت]] جهانی [[توحید]] و تعیین و معرفی [[رهبر]] [[اصلاحات]] جهانی، دیو [[یأس]] و [[ناامیدی]] را از [[جهان اسلام]] رانده است. خلاصه آنکه [[ایمان]] به [[مهدی]] [[موعود]]، [[آینده]] روشن و فرح بخشی را برای [[شیعیان]] مجسم کرده به [[امید]] آن روز دلخوشند، [[روح]] [[یأس]] و [[شکست]] را از آنان سلب کرده به کار و کوشش در راه [[هدف]] و [[تهذیب]] [[اخلاق]] و علاقه به [[معارف]] وادارشان کرده است<ref> دادگستر جهان، ص ۱۵۷.</ref>. | ||
::::#در [[احادیث]] وارده، مکرر [[حضرت مهدی]]{{ع}} در عصر [[غیبت]] به [[آفتاب]] در پس [[ابر]] [[تشبیه]] شده و گفته شده، همچنان که [[آفتاب پشت ابر]] برای موجودات عالم مفید است، [[امام]] در پرده [[غیبت]] نیز وجودش [[نافع]] و مفید است، چنانکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} پس از سؤال اینکه چه فایدهای بر وجود [[امام غایب]] مترتب است، فرمود: " آری [[سوگند]] به خدایی که مرا به [[نبوت]] [[برگزیده]]، [[مردم]] از [[نور]] [[رهبری]] او در دوران غیبتش بهره میگیرند، همانطور که از [[خورشید]] به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهرهمند میشوند"<ref>{{عربی|"إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ"}}</ref>. برای [[فهم]] این [[تشبیه]]، نخست باید نقش [[خورشید]] را بهطور کلی و به هنگامی که چهره تابناکش پشت ابرها [[پنهان]] میشود دریابیم، سپس به رمز این [[تشبیه]] پیببریم: [[خورشید]] دارای دو نوع [[نور افشانی]] است: [[نور افشانی]] [[آشکار]] و [[نور افشانی]] مخفی. و یا به تعبیر دیگر، [[نور افشانی]] مستقیم و [[نور افشانی]] غیرمستقیم. در تابش غیرمستقیم، ابرها، همانند یک شیشه مات، [[نور]] مستقیم [[خورشید]] را گرفته و پخش میکنند و [[نور]] [[آفتاب]] به خوبی دیده نمیشود، اما در تابش مستقیم و [[آشکار]] اشعه [[آفتاب]] به خوبی دیده میشود، هر چند قشر ضخیم هوا که اطراف کره [[زمین]] را پوشانیده، همانند یک شیشه ضخیمکار میکند، شیشهای که هم از شدت تابش [[آفتاب]] میکاهد و آن را قابل [[تحمل]] میسازد و هم [[نور]] [[آفتاب]] را تصفیه میکند و شعاعهای مرگبارش را خنثی و بیاثر میسازد، ولی به هر حال، [[مانع]] از تابش مستقیم [[آفتاب]] نیست. به هر حال، [[نور]] و حرارتی که از [[خورشید]] به هر سو پخش میشود، تنها انرژی خلاق موتورهای [[زندگی]] در گیاهان و حیوانات و [[انسان]] است و سرانجام، اگر [[نور]] [[خورشید]] نباشد، حیات از کره [[زمین]] رخت میبندد، چرا که رشد و نمو موجودات زنده، تغذیه و تولید مثل آنها، [[حس]] و حرکت و جنبش، آبیاری زمینهای مرده، غرش امواج دریاها، وزش حیات بخش بادها، ریزش دانهها [[زندگی]] آفرین [[باران]] و برف، نغمههای مرغان، [[زیبایی]] خیرهکننده گلها، گردش [[خون]] در عروق [[انسان]] و تپش قلبها، عبور برق آسای [[اندیشه]] و لابلای پردههای مغز و سرانجام، لبخند شیرینی که بر لب گلبرگ، مانند یک [[کودک شیرخوار]] نقش میبندد، همه و همه به طور مستقیم یا غیرمستقیم به [[نور]] [[آفتاب]] بستگی دارد، بدون آن، همه اینها به [[خاموشی]] خواهدگرایید و این موضوع با کمی دقت قابل [[فهم]] برای هر اندیشوری است. اینک سؤال این است که آیا این [[برکات]] و آثار [[زندگی]] بخش مخصوص زمانی است که [[نور]] به طور مستقیم میتابد؟ پاسخ این سؤال روشن است که منفی است، زیرا بسیاری از این آثار در [[نور]] مات [[خورشید]] از پشت ابرها نیز وجود دارد. بنابراین، تابش [[خورشید]] از پشت پرده ابرها قسمت مهمی از [[برکات]] خود را در بر دارد و تنها برخی آثار است که ثمره تابش مستقیم [[آفتاب]] است. نتیجه اینکه هر چند پردههای [[ابر]] برخی آثار [[آفتاب]] را میگیرد، ولی قسمت مهمی از آن همچنان [[باقی]] میماند.این بود شمهای از حال مُشبه به، یعنی [[آفتاب]]، اما وضع "مشبه"، یعنی وجود [[حضرت]] [[بقیة الله الاعظم]]{{ع}} در حال [[غیبت]] از این قرار است: اشعه [[معنوی]] نامرئی وجود [[امام زمان]]{{ع}} به هنگامی ک در پشت ابرهای [[غیبت]] [[نهان]] است دارای آثار گوناگون و قابل ملاحظهای است که علیرغم تعطیل مسأله [[تعلیم و تربیت]] و [[رهبری]] مستقیم (که در سؤال مطرح شده بود) [[آثار وجودی]] او را [[آشکار]] میسازد که به بعضیها در اینجا اشاره شده و قسمتی هم درکتب مفصله [[بیان]] شدند. بنابراین، کسی نمیتواند فواید وجودی [[امام]] را در حال [[غیبت]] [[انکار]] نماید، بلکه او همانند [[آفتاب پشت ابر]] برای موجودات [[نافع]] و مفید است<ref> [[مهدی]] انقلابی بزرگ، ص ۲۵۱.</ref>»<ref>[[حبیبالله طاهری|طاهری، حبیبالله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص ۳۷۷-۳۸۰.</ref>. | ::::#در [[احادیث]] وارده، مکرر [[حضرت مهدی]]{{ع}} در عصر [[غیبت]] به [[آفتاب]] در پس [[ابر]] [[تشبیه]] شده و گفته شده، همچنان که [[آفتاب پشت ابر]] برای موجودات عالم مفید است، [[امام]] در پرده [[غیبت]] نیز وجودش [[نافع]] و مفید است، چنانکه [[پیامبر خاتم|رسول خدا]]{{صل}} پس از سؤال اینکه چه فایدهای بر وجود [[امام غایب]] مترتب است، فرمود: " آری [[سوگند]] به خدایی که مرا به [[نبوت]] [[برگزیده]]، [[مردم]] از [[نور]] [[رهبری]] او در دوران غیبتش بهره میگیرند، همانطور که از [[خورشید]] به هنگام قرار گرفتن پشت ابرها بهرهمند میشوند"<ref>{{عربی|"إِي وَ الَّذِي بَعَثَنِي بِالنُّبُوَّةِ إِنَّهُمْ لَيَنْتَفِعُونَ بِهِ يَسْتَضِيئُونَ بِنُورِ وَلَايَتِهِ فِي غَيْبَتِهِ كَانْتِفَاعِ النَّاسِ بِالشَّمْسِ وَ إِنْ جَلَّلَهَا السَّحَابُ"}}</ref>. برای [[فهم]] این [[تشبیه]]، نخست باید نقش [[خورشید]] را بهطور کلی و به هنگامی که چهره تابناکش پشت ابرها [[پنهان]] میشود دریابیم، سپس به رمز این [[تشبیه]] پیببریم: [[خورشید]] دارای دو نوع [[نور افشانی]] است: [[نور افشانی]] [[آشکار]] و [[نور افشانی]] مخفی. و یا به تعبیر دیگر، [[نور افشانی]] مستقیم و [[نور افشانی]] غیرمستقیم. در تابش غیرمستقیم، ابرها، همانند یک شیشه مات، [[نور]] مستقیم [[خورشید]] را گرفته و پخش میکنند و [[نور]] [[آفتاب]] به خوبی دیده نمیشود، اما در تابش مستقیم و [[آشکار]] اشعه [[آفتاب]] به خوبی دیده میشود، هر چند قشر ضخیم هوا که اطراف کره [[زمین]] را پوشانیده، همانند یک شیشه ضخیمکار میکند، شیشهای که هم از شدت تابش [[آفتاب]] میکاهد و آن را قابل [[تحمل]] میسازد و هم [[نور]] [[آفتاب]] را تصفیه میکند و شعاعهای مرگبارش را خنثی و بیاثر میسازد، ولی به هر حال، [[مانع]] از تابش مستقیم [[آفتاب]] نیست. به هر حال، [[نور]] و حرارتی که از [[خورشید]] به هر سو پخش میشود، تنها انرژی خلاق موتورهای [[زندگی]] در گیاهان و حیوانات و [[انسان]] است و سرانجام، اگر [[نور]] [[خورشید]] نباشد، حیات از کره [[زمین]] رخت میبندد، چرا که رشد و نمو موجودات زنده، تغذیه و تولید مثل آنها، [[حس]] و حرکت و جنبش، آبیاری زمینهای مرده، غرش امواج دریاها، وزش حیات بخش بادها، ریزش دانهها [[زندگی]] آفرین [[باران]] و برف، نغمههای مرغان، [[زیبایی]] خیرهکننده گلها، گردش [[خون]] در عروق [[انسان]] و تپش قلبها، عبور برق آسای [[اندیشه]] و لابلای پردههای مغز و سرانجام، لبخند شیرینی که بر لب گلبرگ، مانند یک [[کودک شیرخوار]] نقش میبندد، همه و همه به طور مستقیم یا غیرمستقیم به [[نور]] [[آفتاب]] بستگی دارد، بدون آن، همه اینها به [[خاموشی]] خواهدگرایید و این موضوع با کمی دقت قابل [[فهم]] برای هر اندیشوری است. اینک سؤال این است که آیا این [[برکات]] و آثار [[زندگی]] بخش مخصوص زمانی است که [[نور]] به طور مستقیم میتابد؟ پاسخ این سؤال روشن است که منفی است، زیرا بسیاری از این آثار در [[نور]] مات [[خورشید]] از پشت ابرها نیز وجود دارد. بنابراین، تابش [[خورشید]] از پشت پرده ابرها قسمت مهمی از [[برکات]] خود را در بر دارد و تنها برخی آثار است که ثمره تابش مستقیم [[آفتاب]] است. نتیجه اینکه هر چند پردههای [[ابر]] برخی آثار [[آفتاب]] را میگیرد، ولی قسمت مهمی از آن همچنان [[باقی]] میماند.این بود شمهای از حال مُشبه به، یعنی [[آفتاب]]، اما وضع "مشبه"، یعنی وجود [[حضرت]] [[بقیة الله الاعظم]]{{ع}} در حال [[غیبت]] از این قرار است: اشعه [[معنوی]] نامرئی وجود [[امام زمان]]{{ع}} به هنگامی ک در پشت ابرهای [[غیبت]] [[نهان]] است دارای آثار گوناگون و قابل ملاحظهای است که علیرغم تعطیل مسأله [[تعلیم و تربیت]] و [[رهبری]] مستقیم (که در سؤال مطرح شده بود) [[آثار وجودی]] او را [[آشکار]] میسازد که به بعضیها در اینجا اشاره شده و قسمتی هم درکتب مفصله [[بیان]] شدند. بنابراین، کسی نمیتواند فواید وجودی [[امام]] را در حال [[غیبت]] [[انکار]] نماید، بلکه او همانند [[آفتاب پشت ابر]] برای موجودات [[نافع]] و مفید است<ref> [[مهدی]] انقلابی بزرگ، ص ۲۵۱.</ref>»<ref>[[حبیبالله طاهری|طاهری، حبیبالله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص ۳۷۷-۳۸۰.</ref>. | ||
خط ۴۶۸: | خط ۴۶۸: | ||
::::::نویسندگان کتاب ''«[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]»'' در اینباره گفتهاند: | ::::::نویسندگان کتاب ''«[[آفتاب مهر ج۱ (کتاب)|آفتاب مهر]]»'' در اینباره گفتهاند: | ||
:::::: «"به نظر میآید، [[آثار وجودی]] [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: | :::::: «"به نظر میآید، [[آثار وجودی]] [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] را میتوان به سه گروه تقسیم کرد: | ||
::::#آثاری که بر اصل | ::::#آثاری که بر اصل [[وجود امام]] در [[عالم هستی]] مترتب میشود "چه [[امام]] ظاهر باشد، چه [[غایب]]"؛ | ||
::::#آثاری که بر [[افعال]] [[امام]] مترتب میشود "چه [[امام]] ظاهر باشد، چه [[غایب]]"؛ | ::::#آثاری که بر [[افعال]] [[امام]] مترتب میشود "چه [[امام]] ظاهر باشد، چه [[غایب]]"؛ | ||
::::#آثاری که بر وجود [[امامِ]] ظاهر مترتب میشود. | ::::#آثاری که بر وجود [[امامِ]] ظاهر مترتب میشود. | ||
:::::*'''[[واسطه فیض]]:''' اولین اثری که بر | :::::*'''[[واسطه فیض]]:''' اولین اثری که بر [[وجود امام]] مترتب است، این که [[امام]]، [[واسطه فیض الهی]] بر مخلوقات است و [[فیض]] [[الهی]]، به واسطه او بر [[بندگان]] نازل میشود. [[واسطه فیض]] بودن، دو گونه قابل تصورّ است: | ||
::::#[[نظام]] [[جهان]] بر اساس اسباب و مسببات است و هر پدیدهای از راه سبب و [[علت]]، ایجاد میشود. در رأس این سلسله اسباب، وجود [[مقدس]] [[حجت خدا]] است. | ::::#[[نظام]] [[جهان]] بر اساس اسباب و مسببات است و هر پدیدهای از راه سبب و [[علت]]، ایجاد میشود. در رأس این سلسله اسباب، وجود [[مقدس]] [[حجت خدا]] است. | ||
::::#[[نظام]] [[جهان]]، بر اساس [[هدف]] و غایتی خلق شده است و تا زمانی که غایتِ از این [[نظام]] و [[هدف]] آن، پابرجا است، [[نظام]] نیز به حیات خود ادامه میدهد. [[هدف]] از [[خلقت]] عالم، امکان حیات [[انسان]] است و [[هدف]] از [[خلقت]] [[آدمی]]، [[عبادت]] و [[عبودیت]] است. [[عبادت]] و عبودیتِ کامل که همراه معرفتِ کامل است، فقط از طریق [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] تحقق مییابد؛ پس تا زمانی که [[امام]] هست، [[هدف]] از [[خلقت]] نیز [[باقی]] است؛ لذا در سایه وجود او [[نظام هستی]] پا برجا است. | ::::#[[نظام]] [[جهان]]، بر اساس [[هدف]] و غایتی خلق شده است و تا زمانی که غایتِ از این [[نظام]] و [[هدف]] آن، پابرجا است، [[نظام]] نیز به حیات خود ادامه میدهد. [[هدف]] از [[خلقت]] عالم، امکان حیات [[انسان]] است و [[هدف]] از [[خلقت]] [[آدمی]]، [[عبادت]] و [[عبودیت]] است. [[عبادت]] و عبودیتِ کامل که همراه معرفتِ کامل است، فقط از طریق [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] تحقق مییابد؛ پس تا زمانی که [[امام]] هست، [[هدف]] از [[خلقت]] نیز [[باقی]] است؛ لذا در سایه وجود او [[نظام هستی]] پا برجا است. | ||
خط ۴۸۶: | خط ۴۸۶: | ||
:::::: «از نظر [[شیعه]] و بر اساس [[تعالیم دینی]]، [[امام]]، [[واسطه فیض]] رسانی [[پروردگار]] به همه پدیدههای [[جهان]] [[آفرینش]] است. او در [[نظام هستی]] محور و مدار است و بیوجود او عالم و [[آدم]]، [[جن]] و [[ملک]] و حیوان و [[جمادی]] نمیماند. از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال شد که آیا [[زمین]] بدون [[امام]] [[باقی]] میماند؟ [[حضرت]] فرمود: اگر [[زمین]] بدون [[امام]] بماند هر آینه اهل خود را فرو میبرد.<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب ان الارض لا تخلوا من حجة، ح ۱۰، ص ۱۷۹.</ref> اینکه او در رساندن پیامهای [[خدا]] به [[مردم]] و [[راهنمایی]] آنها به سوی [[کمال انسانی]]، واسطه است و هر [[فیض]] و لطفی در این بخش به سبب وجود او به همگان میرسد، امری روشن و بدیهی است؛ زیرا از ابتدا [[خداوند متعال]] از طریق [[پیامبران]] و سپس [[جانشینان]] آنها قافله بشری را [[هدایت]] کرده است؛ ولی از کلمات [[معصومان]] استفاده میشود که وجود [[امامان]] در گستره عالم واسطهای برای رسیدن هر [[نعمت]] و فیضی از [[ناحیه]] [[پروردگار]] به هر موجود کوچک و بزرگی است. به [[بیان]] آشکارتر، همه موجودات، آنچه از فیوضات و عطایای [[الهی]] دریافت میکنند، از کانال [[امام]] میگیرند. هم اصل وجودشان به واسطه [[امام]] است و هم [[نعمتها]] و بهرهها دیگری که در طول حیات خود دارا هستند. | :::::: «از نظر [[شیعه]] و بر اساس [[تعالیم دینی]]، [[امام]]، [[واسطه فیض]] رسانی [[پروردگار]] به همه پدیدههای [[جهان]] [[آفرینش]] است. او در [[نظام هستی]] محور و مدار است و بیوجود او عالم و [[آدم]]، [[جن]] و [[ملک]] و حیوان و [[جمادی]] نمیماند. از [[امام صادق]]{{ع}} سؤال شد که آیا [[زمین]] بدون [[امام]] [[باقی]] میماند؟ [[حضرت]] فرمود: اگر [[زمین]] بدون [[امام]] بماند هر آینه اهل خود را فرو میبرد.<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب ان الارض لا تخلوا من حجة، ح ۱۰، ص ۱۷۹.</ref> اینکه او در رساندن پیامهای [[خدا]] به [[مردم]] و [[راهنمایی]] آنها به سوی [[کمال انسانی]]، واسطه است و هر [[فیض]] و لطفی در این بخش به سبب وجود او به همگان میرسد، امری روشن و بدیهی است؛ زیرا از ابتدا [[خداوند متعال]] از طریق [[پیامبران]] و سپس [[جانشینان]] آنها قافله بشری را [[هدایت]] کرده است؛ ولی از کلمات [[معصومان]] استفاده میشود که وجود [[امامان]] در گستره عالم واسطهای برای رسیدن هر [[نعمت]] و فیضی از [[ناحیه]] [[پروردگار]] به هر موجود کوچک و بزرگی است. به [[بیان]] آشکارتر، همه موجودات، آنچه از فیوضات و عطایای [[الهی]] دریافت میکنند، از کانال [[امام]] میگیرند. هم اصل وجودشان به واسطه [[امام]] است و هم [[نعمتها]] و بهرهها دیگری که در طول حیات خود دارا هستند. | ||
:::::*در فرازی از [[زیارت جامعه کبیره]] که یک دوره [[امام]]شناسی است، این گونه آمده است: "ای [[امامان]] بزرگ! [[خداوند]] به سبب شما عالم را آغاز کرد و به سبب شما نیز آن را پایان میدهد و به سبب وجود شما [[باران]] را فرو میفرستد و به [[برکت]] وجود شما [[آسمان]] را نگه داشته است از اینکه بر [[زمین]] فرود آید، جز به [[اراده]] او"<ref>{{عربی|" بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ {{متن قرآن|يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِه}} "}}؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره. توصیح اینکه این زیارت از [[امام هادی]]{{ع}} نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالی است و پیوسته مورد عنایت خاص عالمان [[شیعه]] بوده است.</ref> | :::::*در فرازی از [[زیارت جامعه کبیره]] که یک دوره [[امام]]شناسی است، این گونه آمده است: "ای [[امامان]] بزرگ! [[خداوند]] به سبب شما عالم را آغاز کرد و به سبب شما نیز آن را پایان میدهد و به سبب وجود شما [[باران]] را فرو میفرستد و به [[برکت]] وجود شما [[آسمان]] را نگه داشته است از اینکه بر [[زمین]] فرود آید، جز به [[اراده]] او"<ref>{{عربی|" بِكُمْ فَتَحَ اللَّهُ وَ بِكُمْ يَخْتِمُ وَ بِكُمْ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ {{متن قرآن|يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ إِلَّا بِإِذْنِه}} "}}؛ مفاتیح الجنان، زیارت جامعه کبیره. توصیح اینکه این زیارت از [[امام هادی]]{{ع}} نقل شده است و از نظر سند و عبارات، عالی است و پیوسته مورد عنایت خاص عالمان [[شیعه]] بوده است.</ref> | ||
:::::*بنابراین [[آثار وجودی]] [[امام]] تنها به [[ظهور]] و آشکاری او خلاصه نمیشود؛ بلکه وجود او در عالم –حتّی در [[غیبت]] و نهانزیستی- سرچشمه حیات همه موجودات و مخلوقات [[الهی]] است. [[خدا]] خود این گونه خواسته است که او که موجود [[برتر]] و کاملتر است واسطه دریافت و رساندن فیوضات و دادههای [[الهی]] به سایر پدیدهها باشد و در این عرصه، فرقی بین [[غیبت]] و [[ظهور]] او نیست. آری؛ همگان از آثار | :::::*بنابراین [[آثار وجودی]] [[امام]] تنها به [[ظهور]] و آشکاری او خلاصه نمیشود؛ بلکه وجود او در عالم –حتّی در [[غیبت]] و نهانزیستی- سرچشمه حیات همه موجودات و مخلوقات [[الهی]] است. [[خدا]] خود این گونه خواسته است که او که موجود [[برتر]] و کاملتر است واسطه دریافت و رساندن فیوضات و دادههای [[الهی]] به سایر پدیدهها باشد و در این عرصه، فرقی بین [[غیبت]] و [[ظهور]] او نیست. آری؛ همگان از آثار [[وجود امام]] بهره میگیرند و [[غیبت]] [[امام مهدی]]{{ع}} در این مسأله، خللی ایجاد نمیکند. جالب اینکه وقتی از [[امام مهدی]]{{ع}} درباره نحوه بهرهمندی از آن [[حضرت]] در دوره [[غیبت]]، سؤال میشود، میفرماید: "بهرهمندی از من در روزگار غیبتم، مانند سود بردن از [[خورشید]] است، آن گاه که ابرها، آنها را از چشمها پوشاندهاند" <ref>{{عربی|" وَ أَمَّا وَجْهُ الِانْتِفَاعِ بِي فِي غَيْبَتِي فَكَالانْتِفَاعِ بِالشَّمْسِ إِذَا غَيَّبَتْهَا عَنِ الْأَبْصَارِ السَّحَابُ "}}؛ احتجاج، ج ۲، ش ۳۴۴، ص ۵۴۲.</ref>. [[تشبیه]] [[امام]] به [[آفتاب]] و [[تشبیه]] [[غیبت]] او به قرار [[گرفتن خورشید]] در پسِ [[ابر]]، نکتههای فراوانی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم: [[خورشید]] در منظومه شمسی مرکزیت دارد و کرات و سیارات به دور او حرکت میکنند؛ چنانکه وجود گرامی [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} مرکز [[نظام هستی]] است: "به سبب بودن او [[دنیا]] [[باقی]] است و به [[برکت]] وجود او، عالم روزی میخورند و به وجود او [[زمین]] و [[آسمان]]، [[استوار]] مانده است"<ref>{{عربی|" بِبَقَائِهِ بَقِيَتِ الدُّنْيَا وَ بِيُمْنِهِ رُزِقَ الْوَرَى وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الْأَرْضُ وَ السَّمَاءُ "}}؛ مفاتیح الجنان، دعای عدیله.</ref>. [[آفتاب]]، لحظهای از نورافشانی دریغ نمیکند و هر کس به اندازه ارتباطی که با [[خورشید]] دارد از [[نور]] آن بهره میگیرد؛ چنانکه وجود [[امام مهدی|ولی عصر]]{{ع}} واسطه دریافتِ همه نعمتهای مادی و [[معنوی]] است که از [[ناحیه]] پروردگارِ [[جهان]] به [[بندگان]] میرسد؛ ولی هر کس به اندازه رابطه خود با آن منبع [[کمالات]]، بهرهمند میشود. اگر این آفتابِ پشت [[ابر]] هم نباشد، شدت سرما و [[تاریکی]]، [[زمین]] را غیر قابل سکونت خواهد کرد؛ چنانکه اگر عالم از [[وجود امام]] –گرچه در پشت پرده [[غیبت]]- [[محروم]] بماند، [[سختیها]] و نابسامانیها و [[هجوم]] انواع [[بلاها]] مفید خطاب به [[شیعیان]] خود میفرماید: "ما هرگز شما را به حال خود رها نکردهایم و هرگز شما را از یاد نبردهایم و اگر این گونه نبود، حتماً [[سختیها]] و بلاهای فراوانی به شما میرسید و [[دشمنان]]، شما را نابود میکردند"<ref>{{عربی|" إِنَّا غَيْرُ مُهْمِلِينَ لِمُرَاعَاتِكُمْ وَ لَا نَاسِينَ لِذِكْرِكُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَنَزَلَ بِكُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَكُمُ الْأَعْدَاءُ "}}؛ احتجاج، ج ۲، ش ۳۵۹، ص ۵۹۸.</ref> بنابراین [[آفتاب]] [[امام]] بر عالم وجود میتابد و به همه هستی [[فیض]] میرساند و در این میان برای [[بشریت]] و به ویژه [[جامعه مسلمین]] و [[امت]] [[شیعه]] و [[معتقد]] به او [[برکات]] و خیرات بیشتری دارد که به نمونههایی از آن میپردازیم: | ||
::::#'''[[امیدبخشی]]:''' از سرمایههای مهم [[زندگی]]، [[امید]] است که مایه حیات و [[نشاط]] و [[پویایی]] است. | ::::#'''[[امیدبخشی]]:''' از سرمایههای مهم [[زندگی]]، [[امید]] است که مایه حیات و [[نشاط]] و [[پویایی]] است. [[وجود امام]] در عالم، موجب [[امید به آیندهای روشن]] و سراسر شور و [[اشتیاق]] است. [[شیعه]]، پیوسته و در طول [[تاریخ]] هزار و چهار صد ساله، به انواع [[بلاها]] و [[سختیها]] گرفتار شده است و آنچه به عنوان نیرویی بزرگ و پشتوانهای [[استوار]]، او را به [[ایستادگی]] و [[تسلیم]] نشدن و حرکت و تلاش، واداشته، [[امید به آینده]] سبز [[مؤمنان]] و [[دین]] باوران بوده است؛ آیندهای که خیالی و افسانهای نیست؛ آیندهای که نزدیک است و میتواند نزدیکتر باشد؛ زیرا آن که باید [[رهبری]] [[قیام]] را به عهده گیرد، زنده است و هر لحظه پا به رکاب؛ و این، من و تو و ماییم که باید آماده باشیم. | ||
::::#'''[[پایداری]] [[مکتب]]:''' هر جامعهای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد، به وجود [[رهبری]] [[آگاه]] [[نیاز]] دارد، تا اجتماع، تحت نظر و [[فرماندهی]] او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود [[رهبر]]، پشتوانه بزرگی برای افراد است، تا در یک سازماندهی منظّم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامههای [[آینده]]، همّت گمارند. [[رهبر]] زنده و فعّال، گرچه در میان جمعیت و افراد خود نباشد، از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلّی، کوتاهی نمیکند و به واسطههای گوناگون، دربارۀ راههای [[انحرافی]]، هشدارمیدهد. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در [[غیبت]] است؛ ولی وجود او عامل جدّی برای حفظ [[مکتب]] [[شیعه]] است. او با [[آگاهی]] کامل از توطئههای [[دشمنان]]، به شیوههای مختلف، مرزهای [[فکری]] [[شیعیان]] را پاسداری میکند و آن گاه که [[دشمن]] [[فریبکار]] با وسیلهها و ابزارهای گوناگون، اصول [[مکتب]] و [[اعتقادات]] [[مردم]] را نشانه میگیرد، با [[هدایت]] و [[ارشاد]] [[عالمان]] و برگزیدگان، راههای نفود او را میبندد. برای نمونه، [[عنایت]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} به [[شیعیان]] [[بحرین]] را از زبان [[علامه مجلسی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه عصر صفوی است که آثار فراوانی از خود به جا گذاشته که معروفترین آنها کتاب بحار الانوار است. این کتاب، مجموعهای گرانسنگ از کلمات اهل بیت{{عم}} است که در ۱۱۰ جلد تنظیم شده. وی در سال ۱۱۱۱ ق وفات یافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.</ref> میشنویم: در روزگار گذشته، [[فرمانروایی]] [[ناصبی]] بر [[بحرین]] [[حکومت]] میکرد که وزیرش در [[دشمنی]] با [[شیعیان]]، گوی [[سبقت]] را از او ربوده بود. روزی [[وزیر]] بر [[فرمانروا]] وارد شد و اناری را به دست او داد که به صورت طبیعی، این واژهها بر پوست آن نقش بسته بود: {{عربی|" لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ابوبکر وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ علی خُلَفَاءُ رَسُولَ اللَّهِ "}}. [[فرمانروا]] از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به [[وزیر]] گفت: این، نشانهای [[آشکار]] و دلیلی نیرومند بر بطلان [[مذهب تشیع]] است. نظر تو درباره [[شیعیان]] [[بحرین]] چیست؟ [[وزیر]] پاسخ داد: به [[باور]] من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارائه دهیم. اگر آن را پذیرفتند، از [[مذهب]] خود دست میکشند، و گرنه باید یکی از این سه کار را [[انتخاب]] کنند: پاسخی قانع کننده بیاورند یا [[جزیه]]<ref>پولی که غیر مسلمانانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی میکنند، در برابر تأمین امنیّت و برخورداری از امکانات به دولت اسلامی میپردازند.</ref> بدهند یا این که مردانشان را میکشیم و [[زنان]] و فرزندانشان را [[اسیر]] میکنیم و اموالشان را به [[غنیمت]] میبریم. [[فرمانروا]]، [[رأی]] او را پذیرفت و [[دانشمندان]] [[شیعه]] را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را میکشم و [[زنان]] و فرزندانتان را [[اسیر]] میکنم یا این که باید [[جزیه]] بدهید. [[دانشمندان]] [[شیعه]]، از او سه روز مهلت خواستند. آنان پس از گفتوگوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از [[صالحان]] و [[پرهیزگاران]] [[بحرین]] را برگزینند. آن گاه از میان ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} [[استغاثه]] کن و از او، راه رهایی از این [[مصیبت]] را بپرس؛ زیرا او [[امام]] و [[صاحب]] ماست. آن مرد، چنین کرد؛ ولی موفّق به [[زیارت]] [[حضرت]] نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که [[محمد بن عیسی]] نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با [[گریه و زاری]] از [[حضرت]]، [[کمک]] خواست. چون آخر شد شد، شنید مردی خطاب به او میگوید: ای [[محمد بن عیسی]]! چرا تو را به این حال میبینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمدهای؟ [[محمد بن عیسی]] از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! منم [[امام مهدی|صاحب الزمان]]. [[حاجت]] خود را بازگو. [[محمد بن عیسی]] گفت: اگر تو [[صاحب الزمانی]]، داستان مرا میدانی و به گفتن من [[نیاز]] نیست. فرمود: راست میگویی. تو به [[دلیل]] آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به این جا آمدهای. عرض کرد: آری، شما میدانید چه بر ما رسیده است و شما [[امام]] و [[پناه]] ما هستید. پس آن [[حضرت]] فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! در خانه آن [[وزیر]] درخت اناری است. هنگامی که آن درخت، تازه انار آورده بود، او از [[گِل]]، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژهها بر روی آن نقش بست. فردا نزد [[فرمانروا]] میروی و به او میگویی که من پاسخ تو را در خانه [[وزیر]] میدهم: چون به خانه [[وزیر]] رفتید، پیش از [[وزیر]] به فلان اتاق برو. کیسه سفیدی خواهی یافت که قالب گِلی در آن است. آن را به [[فرمانروا]] نشان ده. نشانه دیگر این که به [[فرمانروا]] بگو: چون انار را دو نیم کنید، جز [[دود]] و خاکستر، چیزی در آن نیست. [[محمد بن عیسی]] از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد [[شیعیان]] بازگشت. روز دیگر، آنان پیش [[فرمانروا]] رفتند و هر چه [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} فرموده بود، [[آشکار]] شد. فرمانروای [[بحرین]] با دیدن این [[معجزه]] به [[تشیع]] گروید و [[دستور]] داد [[وزیر]] حیلهگر را به [[قتل]] رساندند.<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۸.</ref> | ::::#'''[[پایداری]] [[مکتب]]:''' هر جامعهای برای حفظ تشکیلات خود و ادامه راه تا رسیدن به مقصد، به وجود [[رهبری]] [[آگاه]] [[نیاز]] دارد، تا اجتماع، تحت نظر و [[فرماندهی]] او در مسیر صحیح، حرکت کند. وجود [[رهبر]]، پشتوانه بزرگی برای افراد است، تا در یک سازماندهی منظّم، دستاوردهای قبلی را حفظ کنند و به تقویت برنامههای [[آینده]]، همّت گمارند. [[رهبر]] زنده و فعّال، گرچه در میان جمعیت و افراد خود نباشد، از ترسیم خطوط اصلی و ارائه راهکارهای کلّی، کوتاهی نمیکند و به واسطههای گوناگون، دربارۀ راههای [[انحرافی]]، هشدارمیدهد. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در [[غیبت]] است؛ ولی وجود او عامل جدّی برای حفظ [[مکتب]] [[شیعه]] است. او با [[آگاهی]] کامل از توطئههای [[دشمنان]]، به شیوههای مختلف، مرزهای [[فکری]] [[شیعیان]] را پاسداری میکند و آن گاه که [[دشمن]] [[فریبکار]] با وسیلهها و ابزارهای گوناگون، اصول [[مکتب]] و [[اعتقادات]] [[مردم]] را نشانه میگیرد، با [[هدایت]] و [[ارشاد]] [[عالمان]] و برگزیدگان، راههای نفود او را میبندد. برای نمونه، [[عنایت]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} به [[شیعیان]] [[بحرین]] را از زبان [[علامه مجلسی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه عصر صفوی است که آثار فراوانی از خود به جا گذاشته که معروفترین آنها کتاب بحار الانوار است. این کتاب، مجموعهای گرانسنگ از کلمات اهل بیت{{عم}} است که در ۱۱۰ جلد تنظیم شده. وی در سال ۱۱۱۱ ق وفات یافت و در مسجد جامع اصفهان دفن شد.</ref> میشنویم: در روزگار گذشته، [[فرمانروایی]] [[ناصبی]] بر [[بحرین]] [[حکومت]] میکرد که وزیرش در [[دشمنی]] با [[شیعیان]]، گوی [[سبقت]] را از او ربوده بود. روزی [[وزیر]] بر [[فرمانروا]] وارد شد و اناری را به دست او داد که به صورت طبیعی، این واژهها بر پوست آن نقش بسته بود: {{عربی|" لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ ابوبکر وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ وَ علی خُلَفَاءُ رَسُولَ اللَّهِ "}}. [[فرمانروا]] از دیدن آن بسیار در شگفت شد و به [[وزیر]] گفت: این، نشانهای [[آشکار]] و دلیلی نیرومند بر بطلان [[مذهب تشیع]] است. نظر تو درباره [[شیعیان]] [[بحرین]] چیست؟ [[وزیر]] پاسخ داد: به [[باور]] من، باید آنان را حاضر کنیم و این نشانه را به ایشان ارائه دهیم. اگر آن را پذیرفتند، از [[مذهب]] خود دست میکشند، و گرنه باید یکی از این سه کار را [[انتخاب]] کنند: پاسخی قانع کننده بیاورند یا [[جزیه]]<ref>پولی که غیر مسلمانانی که در پناه حکومت اسلامی زندگی میکنند، در برابر تأمین امنیّت و برخورداری از امکانات به دولت اسلامی میپردازند.</ref> بدهند یا این که مردانشان را میکشیم و [[زنان]] و فرزندانشان را [[اسیر]] میکنیم و اموالشان را به [[غنیمت]] میبریم. [[فرمانروا]]، [[رأی]] او را پذیرفت و [[دانشمندان]] [[شیعه]] را نزد خود فراخواند. آن گاه انار را به ایشان نشان داد و گفت: اگر در این باره دلیلی روشن نیاورید، شما را میکشم و [[زنان]] و فرزندانتان را [[اسیر]] میکنم یا این که باید [[جزیه]] بدهید. [[دانشمندان]] [[شیعه]]، از او سه روز مهلت خواستند. آنان پس از گفتوگوی فراوان به این نتیجه رسیدند که از میان خود، ده نفر از [[صالحان]] و [[پرهیزگاران]] [[بحرین]] را برگزینند. آن گاه از میان ده نفر نیز سه نفر را برگزیدند و به یکی از آن سه نفر گفتند: تو امشب به سوی صحرا برو و به [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} [[استغاثه]] کن و از او، راه رهایی از این [[مصیبت]] را بپرس؛ زیرا او [[امام]] و [[صاحب]] ماست. آن مرد، چنین کرد؛ ولی موفّق به [[زیارت]] [[حضرت]] نشد. شب دوم نیز نفر دوم را فرستادند. او نیز پاسخی دریافت نکرد. شب آخر، نفر سوم را که [[محمد بن عیسی]] نام داشت فرستادند. او به صحرا رفت و با [[گریه و زاری]] از [[حضرت]]، [[کمک]] خواست. چون آخر شد شد، شنید مردی خطاب به او میگوید: ای [[محمد بن عیسی]]! چرا تو را به این حال میبینم و چرا به سوی بیابان بیرون آمدهای؟ [[محمد بن عیسی]] از آن مرد خواست که او را به حال خود واگذارد. او فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! منم [[امام مهدی|صاحب الزمان]]. [[حاجت]] خود را بازگو. [[محمد بن عیسی]] گفت: اگر تو [[صاحب الزمانی]]، داستان مرا میدانی و به گفتن من [[نیاز]] نیست. فرمود: راست میگویی. تو به [[دلیل]] آن مصیبتی که بر شما وارد شده است، به این جا آمدهای. عرض کرد: آری، شما میدانید چه بر ما رسیده است و شما [[امام]] و [[پناه]] ما هستید. پس آن [[حضرت]] فرمود: ای [[محمد بن عیسی]]! در خانه آن [[وزیر]] درخت اناری است. هنگامی که آن درخت، تازه انار آورده بود، او از [[گِل]]، قالبی به شکل انار ساخت. آن را نصف کرد و در میان آن، این جملات را نوشت. سپس قالب را بر روی انار که کوچک بود، گذاشت و آن را بست. چون انار در میان آن قالب بزرگ شد، آن واژهها بر روی آن نقش بست. فردا نزد [[فرمانروا]] میروی و به او میگویی که من پاسخ تو را در خانه [[وزیر]] میدهم: چون به خانه [[وزیر]] رفتید، پیش از [[وزیر]] به فلان اتاق برو. کیسه سفیدی خواهی یافت که قالب گِلی در آن است. آن را به [[فرمانروا]] نشان ده. نشانه دیگر این که به [[فرمانروا]] بگو: چون انار را دو نیم کنید، جز [[دود]] و خاکستر، چیزی در آن نیست. [[محمد بن عیسی]] از این سخنان بسیار شادمان شد و به نزد [[شیعیان]] بازگشت. روز دیگر، آنان پیش [[فرمانروا]] رفتند و هر چه [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} فرموده بود، [[آشکار]] شد. فرمانروای [[بحرین]] با دیدن این [[معجزه]] به [[تشیع]] گروید و [[دستور]] داد [[وزیر]] حیلهگر را به [[قتل]] رساندند.<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۸.</ref> | ||
::::#'''[[خودسازی]]:''' [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref> ای پیامبر! به مردم بگو: عمل کنید؛ ولی بدانید که خداوند و پیامبر و مؤمنان، کارهای شما را میبینند؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۵.</ref>. در [[روایات]] آمده است که مراد از "[[مؤمنین]]" در این [[آیه]] [[شریف]]، [[امامان]]{{عم}} هستند؛<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب عرض الاعمال، ح ۲، ص ۲۱۹.</ref> بنابراین [[اعمال]] [[مردم]] به نظر [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} میرسد و او از پس پرده [[غیبت]]، [[شاهد]] و ناظر [[کارها]] است. آن بزرگوار خود فرموده است: "[[علم]] ما به احوال شما احاطه دارد و هیچ چیز از [[اخبار]] شما بر ما پوشیده و [[پنهان]] نیست"<ref>{{عربی|" فَإِنَّا نُحِيطُ عِلْماً بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ "}}؛ احتجاج، ج ۲ف ش ۳۵۹، ص ۵۹۸.</ref>. این [[حقیقت]] اثر [[تربیتی]] بزرگی دارد و [[شیعیان]] را به [[اصلاح]] کارهای خود وامی دارد و از این که در برابر ححّت [[خدا]] و [[امام]] [[خوبیها]] و [[زشتیها]] و [[گناهان]] آلوده شوند، باز میدارد. البته به هر اندازه توجه [[انسان]] به آن معدن [[صفا]] و [[پاکی]]، بیشتر باشد، آیینه [[دل]] و جانش، صفای بیشتری مییابد و این روشنی و زلالی در گفتار و [[رفتار]] او آشکارتر میشود. | ::::#'''[[خودسازی]]:''' [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَيَرَى اللَّهُ عَمَلَكُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref> ای پیامبر! به مردم بگو: عمل کنید؛ ولی بدانید که خداوند و پیامبر و مؤمنان، کارهای شما را میبینند؛ سوره توبه، آیه: ۱۰۵.</ref>. در [[روایات]] آمده است که مراد از "[[مؤمنین]]" در این [[آیه]] [[شریف]]، [[امامان]]{{عم}} هستند؛<ref>کافی، ج ۱، کتاب الحجه، باب عرض الاعمال، ح ۲، ص ۲۱۹.</ref> بنابراین [[اعمال]] [[مردم]] به نظر [[امام مهدی|امام زمان]]{{ع}} میرسد و او از پس پرده [[غیبت]]، [[شاهد]] و ناظر [[کارها]] است. آن بزرگوار خود فرموده است: "[[علم]] ما به احوال شما احاطه دارد و هیچ چیز از [[اخبار]] شما بر ما پوشیده و [[پنهان]] نیست"<ref>{{عربی|" فَإِنَّا نُحِيطُ عِلْماً بِأَنْبَائِكُمْ وَ لَا يَعْزُبُ عَنَّا شَيْءٌ مِنْ أَخْبَارِكُمْ "}}؛ احتجاج، ج ۲ف ش ۳۵۹، ص ۵۹۸.</ref>. این [[حقیقت]] اثر [[تربیتی]] بزرگی دارد و [[شیعیان]] را به [[اصلاح]] کارهای خود وامی دارد و از این که در برابر ححّت [[خدا]] و [[امام]] [[خوبیها]] و [[زشتیها]] و [[گناهان]] آلوده شوند، باز میدارد. البته به هر اندازه توجه [[انسان]] به آن معدن [[صفا]] و [[پاکی]]، بیشتر باشد، آیینه [[دل]] و جانش، صفای بیشتری مییابد و این روشنی و زلالی در گفتار و [[رفتار]] او آشکارتر میشود. | ||
::::#'''[[پناهگاه]] [[علمی]] و [[فکری]]:''' [[پیشوایان معصوم]]{{عم}} معلّمان و مربّیان اصلی [[جامعه]] هستند و [[مردم]]، همواره از سرچشمه زلال [[معارف]] [[ناب]] آن بزرگوار بهرهها بردهاند. در زمان [[غیبت]] نیز، اگر چه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} ممکن نیست، ولی آن معدن [[علوم]] [[الهی]] به راههای مختلف، گره از مشکلاتِ [[علمی]] و [[فکری]] [[شیعیان]] باز میکند. در دوره [[غیبت]] صغرا، بسیاری از سؤالات [[مردم]] و [[علما]]، از طریقِ [[نامههای امام]] به [[توقیعات]] مشهور است، پاسخ داده میشد.<ref>ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ص ۲۳۵ – ۲۸۶.</ref> [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در جواب [[نامه]] [[اسحاق بن یعقوب]] و سؤالهای او، نوشته است: [[خداوند]] تو را [[هدایت]] کند و [[ثابت قدم]] بدارد! اما اینکه درباره منکران از [[خاندان]] و عموزادگان ما سؤال کردی، بدان که بین [[خدا]] و هیچ کس [[خویشاوندی]] نیست و کسی که مرا [[انکار]] کند، از من نیست و [[عاقبت]] او همانند سرانجام [[پسر نوح]] است... و اما اموالتان را تا [[پاکیزه]] نکنید، قبول نمیکنیم... و اما اموالی که برای ما فرستادی، از آن رو میپذیریم که [[پاکیزه]] و [[طاهر]] است... و کسی که [[اموال]] ما را [[حلال]] شمرده و آن را بخورد، همانا [[آتش]] خورده است... چگونگی استفاده از من، مانند بهرهمندی از خورشیدِ پشت [[ابر]] است و من [[امان]] [[مردم]] روی [[زمین]] هستم؛ همانطور که [[ستارگان]]، [[امان]] اهل [[آسمانها]] هستند. از اموری که سودی برایتان ندارد، نپرسید و خود را در [[آموختن]] آنچه از شما نخواستهاند، به زحمت نیفکنید و برای [[تعجیل فرج]]، بسیار [[دعا]] کنید که همان، [[فرج]] شماست. [[سلام]] بر تو ای [[اسحاق بن یعقوب]] و [[سلام]] بر هر کسی که پیرو [[هدایت]] است!<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۷.</ref> پس از [[غیبت صغرا]] هم بارها علمای [[شیعه]]، [[مشکلات]] [[علمی]] و [[فکری]] خود را با [[امام]] خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نمودهاند. [[میر]] علّام یکی از [[شاگردان]] [[مقدس اردبیلی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم هجری بود که در تقوا و فضایل اخلاقی، نمونه و مثال زدنی است. بنابر نقل مجلسی، او بارها محضر امام عصر{{ع}} مشرف شده است. از وی آثار ارزشمندی هم به جای مانده است؛ مانند حدائق الشیعه. مزار او در حرم امیرالمؤمنین{{ع}} است.</ref> چنین میگوید: "نیمه شبی در [[نجف اشرف]] در صحن [[مطهر]] [[حضرت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} بودم. ناگاه شخصی را دیدم که به سوی [[حرم]] میرود. به سوی او رفتم. چون نزدیک شدم، دیدم که [[شیخ]] و استادم ملا [[احمد مقدس اردبیلی]] است. خود را از او [[پنهان]] کردم. نزدیک [[حرم مطهر]] شد؛ در حالی که در بسته بود. ناگاه دیدم در گشوده شد و داخل [[حرم]] گردید. پس از مدتی کوتاه از [[حرم]] خارج شد و به سمت [[کوفه]] متوجه گردید. به دنبال او روانه شدم؛ به طوری که مرا نمیدید، تا آن که داخل [[مسجد کوفه]] شد و در نزد محرابی که [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در آن ضربت زدهاند، قرار گرفت و مدّتی در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از [[مسجد]] بیرون رفت و به سمت [[نجف]] متوجه گردید. من همچنان دنبال او بودم، تا آنکه به [[مسجد حنانه]] رسید. ناگاه بدون [[اختیار]] سرفهام گرفت. چون صدای مرا شنید، برگشت و نگاهی به من کرد و مرا [[شناخت]]. فرمود: [[میر]] [[غلام]] هستی؟ گفتم: آری. گفت: اینجا چه میکنی؟ گفتم: از آن زمان که داخل [[حرم]] [[حضرت]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} شدی، تا حال با شما هستم. شما را به [[صاحب]] این [[قبر]] قسم میدهم که سرّ این واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم، به من خبر دهید. فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم، آن را به کسی نگویی. چون به او [[اطمینان]] دادم، فرمود: گاهی که برخی مسائل بر من مشکل میشود، برای حل آن به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[متوسل]] میشوم. امشب نیز مسألهای برای من مشکل شد و در آن [[فکر]] میکردم. ناگاه به دلم افتاد که باز به [[خدمت]] آن [[حضرت]] [[روم]] و سؤال کنم. چون به [[حرم مطهر]] رسیدم، چنان که دیدی درِ بسته بر روی من گشوده شد. پس داخل شده، به [[خدا]] نالیدم که جواب آن را از آن [[حضرت]] دریابم. ناگاه از [[قبر مطهر]]، ندایی شنیدم که فرمود: به [[مسجد کوفه]] برو و از [[امام مهدی|قائم]]{{ع}} سؤال کن؛ زیرا که او [[امام مهدی|امام زمان]] توست. پس به نزد [[محراب]] [[مسجد کوفه]] آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده، جواب شنیدم و اکنون به منزل خود میروم".<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴.</ref> | ::::#'''[[پناهگاه]] [[علمی]] و [[فکری]]:''' [[پیشوایان معصوم]]{{عم}} معلّمان و مربّیان اصلی [[جامعه]] هستند و [[مردم]]، همواره از سرچشمه زلال [[معارف]] [[ناب]] آن بزرگوار بهرهها بردهاند. در زمان [[غیبت]] نیز، اگر چه دسترسی مستقیم و استفاده همه جانبه از محضر [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} ممکن نیست، ولی آن معدن [[علوم]] [[الهی]] به راههای مختلف، گره از مشکلاتِ [[علمی]] و [[فکری]] [[شیعیان]] باز میکند. در دوره [[غیبت]] صغرا، بسیاری از سؤالات [[مردم]] و [[علما]]، از طریقِ [[نامههای امام]] به [[توقیعات]] مشهور است، پاسخ داده میشد.<ref>ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ص ۲۳۵ – ۲۸۶.</ref> [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در جواب [[نامه]] [[اسحاق بن یعقوب]] و سؤالهای او، نوشته است: [[خداوند]] تو را [[هدایت]] کند و [[ثابت قدم]] بدارد! اما اینکه درباره منکران از [[خاندان]] و عموزادگان ما سؤال کردی، بدان که بین [[خدا]] و هیچ کس [[خویشاوندی]] نیست و کسی که مرا [[انکار]] کند، از من نیست و [[عاقبت]] او همانند سرانجام [[پسر نوح]] است... و اما اموالتان را تا [[پاکیزه]] نکنید، قبول نمیکنیم... و اما اموالی که برای ما فرستادی، از آن رو میپذیریم که [[پاکیزه]] و [[طاهر]] است... و کسی که [[اموال]] ما را [[حلال]] شمرده و آن را بخورد، همانا [[آتش]] خورده است... چگونگی استفاده از من، مانند بهرهمندی از خورشیدِ پشت [[ابر]] است و من [[امان]] [[مردم]] روی [[زمین]] هستم؛ همانطور که [[ستارگان]]، [[امان]] اهل [[آسمانها]] هستند. از اموری که سودی برایتان ندارد، نپرسید و خود را در [[آموختن]] آنچه از شما نخواستهاند، به زحمت نیفکنید و برای [[تعجیل فرج]]، بسیار [[دعا]] کنید که همان، [[فرج]] شماست. [[سلام]] بر تو ای [[اسحاق بن یعقوب]] و [[سلام]] بر هر کسی که پیرو [[هدایت]] است!<ref>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۷.</ref> پس از [[غیبت صغرا]] هم بارها علمای [[شیعه]]، [[مشکلات]] [[علمی]] و [[فکری]] خود را با [[امام]] خویش مطرح کرده و پاسخ آن را دریافت نمودهاند. [[میر]] علّام یکی از [[شاگردان]] [[مقدس اردبیلی]]<ref>او از علمای بزرگ شیعه در قرن دهم هجری بود که در تقوا و فضایل اخلاقی، نمونه و مثال زدنی است. بنابر نقل مجلسی، او بارها محضر امام عصر{{ع}} مشرف شده است. از وی آثار ارزشمندی هم به جای مانده است؛ مانند حدائق الشیعه. مزار او در حرم امیرالمؤمنین{{ع}} است.</ref> چنین میگوید: "نیمه شبی در [[نجف اشرف]] در صحن [[مطهر]] [[حضرت]] [[امام علی|امیر المؤمنین]]{{ع}} بودم. ناگاه شخصی را دیدم که به سوی [[حرم]] میرود. به سوی او رفتم. چون نزدیک شدم، دیدم که [[شیخ]] و استادم ملا [[احمد مقدس اردبیلی]] است. خود را از او [[پنهان]] کردم. نزدیک [[حرم مطهر]] شد؛ در حالی که در بسته بود. ناگاه دیدم در گشوده شد و داخل [[حرم]] گردید. پس از مدتی کوتاه از [[حرم]] خارج شد و به سمت [[کوفه]] متوجه گردید. به دنبال او روانه شدم؛ به طوری که مرا نمیدید، تا آن که داخل [[مسجد کوفه]] شد و در نزد محرابی که [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} را در آن ضربت زدهاند، قرار گرفت و مدّتی در آنجا درنگ کرد. سپس برگشت و از [[مسجد]] بیرون رفت و به سمت [[نجف]] متوجه گردید. من همچنان دنبال او بودم، تا آنکه به [[مسجد حنانه]] رسید. ناگاه بدون [[اختیار]] سرفهام گرفت. چون صدای مرا شنید، برگشت و نگاهی به من کرد و مرا [[شناخت]]. فرمود: [[میر]] [[غلام]] هستی؟ گفتم: آری. گفت: اینجا چه میکنی؟ گفتم: از آن زمان که داخل [[حرم]] [[حضرت]] [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} شدی، تا حال با شما هستم. شما را به [[صاحب]] این [[قبر]] قسم میدهم که سرّ این واقعه را که امشب از شما مشاهده کردم، به من خبر دهید. فرمود: به شرط آن که تا من زنده هستم، آن را به کسی نگویی. چون به او [[اطمینان]] دادم، فرمود: گاهی که برخی مسائل بر من مشکل میشود، برای حل آن به [[امام علی|امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[متوسل]] میشوم. امشب نیز مسألهای برای من مشکل شد و در آن [[فکر]] میکردم. ناگاه به دلم افتاد که باز به [[خدمت]] آن [[حضرت]] [[روم]] و سؤال کنم. چون به [[حرم مطهر]] رسیدم، چنان که دیدی درِ بسته بر روی من گشوده شد. پس داخل شده، به [[خدا]] نالیدم که جواب آن را از آن [[حضرت]] دریابم. ناگاه از [[قبر مطهر]]، ندایی شنیدم که فرمود: به [[مسجد کوفه]] برو و از [[امام مهدی|قائم]]{{ع}} سؤال کن؛ زیرا که او [[امام مهدی|امام زمان]] توست. پس به نزد [[محراب]] [[مسجد کوفه]] آمدم و از آن بزرگوار سؤال کرده، جواب شنیدم و اکنون به منزل خود میروم".<ref>بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۱۷۴.</ref> | ||
::::#'''[[هدایت باطنی]] و نفوذ [[روحانی]]:''' [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] [[وظیفه]] [[رهبری]] و [[هدایت مردم]] را به عهده دارد و در تلاش است افرادی را که آماده دریافت [[نور هدایت]] او هستند، [[راهنمایی]] کند. برای انجام این [[مأموریت الهی]]، گاهی آشکارا و بیپرده، با [[انسانها]] ارتباط برقرار میکند و با گفتار و [[کردار]] [[زندگی]] ساز خود، راه [[سعادت]] و بهروزی آنها را نشان میدهد، و زمانی دیگر با استفاده از [[قدرت]] [[ولایت]] خود که [[نیروی غیبی]] و [[الهی]] است در درون قلبها اثر میگذارد. در این بخش، به [[حضور ظاهری امام]] و [[ارتباط مستقیم]] با او نیازی نیست؛ بلکه هدایتها از راههای درونی و ارتباطات [[قلبی]] انجام میگیرد. [[امام علی|امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[بیان]] بخش از فعالیتهای [[امام]] میفرماید: "خداوندا! جز این نیست که باید حجّتی از سوی تو در [[زمین]] باشد، تا خلق را به سوی [[آیین]] تو رهنمون شود... اگر وجود ظاهری او از [[مردم]] [[پنهان]] باشد؛ ولی بیشک [[تعالیم]] و [[آداب]] او در دلهای [[مؤمنان]] پراکنده است و آنها بر اساس آن، عمل میکنند".<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ح ۱۱۲، ص ۴۶۳.</ref> [[امام غایب]] از طریق همین هدایتها به کار [[نیروسازی]] برای [[قیام]] و [[انقلاب جهانی]]، همّت میگمارد. آنها که شایستگیهای لازم را دارا باشند تحت [[تربیت]] ویژه [[امام]]، برای حضور در رکابِ آن [[حضرت]] آماده میشوند و این یکی از برنامههای [[امام غایب]] است که به [[برکت]] وجود او انجام میشود. | ::::#'''[[هدایت باطنی]] و نفوذ [[روحانی]]:''' [[امام]] و [[حجّت]] [[خدا]] [[وظیفه]] [[رهبری]] و [[هدایت مردم]] را به عهده دارد و در تلاش است افرادی را که آماده دریافت [[نور هدایت]] او هستند، [[راهنمایی]] کند. برای انجام این [[مأموریت الهی]]، گاهی آشکارا و بیپرده، با [[انسانها]] ارتباط برقرار میکند و با گفتار و [[کردار]] [[زندگی]] ساز خود، راه [[سعادت]] و بهروزی آنها را نشان میدهد، و زمانی دیگر با استفاده از [[قدرت]] [[ولایت]] خود که [[نیروی غیبی]] و [[الهی]] است در درون قلبها اثر میگذارد. در این بخش، به [[حضور ظاهری امام]] و [[ارتباط مستقیم]] با او نیازی نیست؛ بلکه هدایتها از راههای درونی و ارتباطات [[قلبی]] انجام میگیرد. [[امام علی|امام امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[بیان]] بخش از فعالیتهای [[امام]] میفرماید: "خداوندا! جز این نیست که باید حجّتی از سوی تو در [[زمین]] باشد، تا خلق را به سوی [[آیین]] تو رهنمون شود... اگر وجود ظاهری او از [[مردم]] [[پنهان]] باشد؛ ولی بیشک [[تعالیم]] و [[آداب]] او در دلهای [[مؤمنان]] پراکنده است و آنها بر اساس آن، عمل میکنند".<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ح ۱۱۲، ص ۴۶۳.</ref> [[امام غایب]] از طریق همین هدایتها به کار [[نیروسازی]] برای [[قیام]] و [[انقلاب جهانی]]، همّت میگمارد. آنها که شایستگیهای لازم را دارا باشند تحت [[تربیت]] ویژه [[امام]]، برای حضور در رکابِ آن [[حضرت]] آماده میشوند و این یکی از برنامههای [[امام غایب]] است که به [[برکت]] وجود او انجام میشود. | ||
::::#'''ایمنی [[بلاها]]:''' بدون تردید، [[امنیّت]]، از اصلیترین سرمایههای [[زندگی]] است. پدید آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره [[زندگی]] و حیات طبیعی موجودات را در معرض نابودی قرار داده است. کنترل آفتها و [[بلاها]] با فراهم آوردن وسائل مادّی ممکن است؛ ولی عوامل [[معنوی]] نیز در آن تأثیر فراوانی دارد. در [[روایات]] [[پیشوایان]] ما، | ::::#'''ایمنی [[بلاها]]:''' بدون تردید، [[امنیّت]]، از اصلیترین سرمایههای [[زندگی]] است. پدید آمدن حوادث گوناگون در عالم، همواره [[زندگی]] و حیات طبیعی موجودات را در معرض نابودی قرار داده است. کنترل آفتها و [[بلاها]] با فراهم آوردن وسائل مادّی ممکن است؛ ولی عوامل [[معنوی]] نیز در آن تأثیر فراوانی دارد. در [[روایات]] [[پیشوایان]] ما، [[وجود امام]] و [[حجّت الهی]]، در مجموعه [[جهان]] [[آفرینش]]، به عنوان عامل [[امنیّت]] [[زمین]] و اهل آن شمرده شده است. [[امام مهدی]]{{ع}} خود فرموده است: "من موجب ایمنی از [[بلاها]] برای ساکنان [[زمین]] هستم" <ref>{{عربی|" وَ إِنِّي لَأَمَانٌ لِأَهْلِ الْأَرْض"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۵، ح ۴، ص ۲۳۹.</ref> [[وجود امام]]، [[مانع]] از آن است که [[مردم]] به سبب انواع [[گناهان]] و مفاسدی که انجام میدهند به عذابهای سخت [[الهی]] گرفتار آیند و طومار حیات [[زمین]] و اهل آن در هم پیچیده شود. [[قرآن کریم]] در این باره، خطاب به [[پیامبر خاتم|پیامبر اسلام]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|وَ ما کانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فيهِمْ}}<ref> ای رسول ما تا زمانی که تو در میان ایشان مسلمان هستی، خداوند هرگز آنها ار عذاب عمومی گرفتار نخواهد کرد؛ سوره انفال، آیه: ۳۳.</ref>. [[امام مهدی|حضرت ولی عصر]]{{ع}} که [[مظهر]] [[رحمت]] و مهر [[پروردگار]] است نیز با [[عنایت خاص]] خود بلاهای بزرگ را به ویژه از [[جامعه]] [[شیعیان]] و فرد آنها دور میکند؛ گرچه در بسیاری از موارد، [[شیعیان]] به [[لطف]] و [[کرامت]] او توجه نداشته باشند و دست یاریگری او را در بالای سر خود نشاسند. آن گرامی در معرفی خود فرموده است: "من آخرین [[جانشین]] [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} هستم. [[خدای متعال]] به سبب وجود من، [[بلاها]] را از [[خاندان]] و شیعیانم دور میکند"<ref>{{عربی|" أَنَا خَاتَمُ الْأَوْصِيَاءِ وَ بِي يَرْفَعُ اللَّهُ الْبَلَاءَ مِنْ أَهْلِي وَ شِيعَتِي"}}؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۳، ح ۱۲، ص ۱۷۱.</ref>. در جریان شکلگیری [[انقلاب]] شکوهمند [[اسلامی]] [[ایران]] و سالهای پرالتهاب [[دفاع]] [[مقدّس]]، بارها [[لطف]] و [[محبت]] آن [[امام]] بزرگوار بر سر [[ملت]] و مملکت سایه افکند و [[نظام اسلامی]] و [[ملت]] [[مسلمان]] و [[مهدی]] را از گردنه توطئههای سنگین [[دشمن]]، عبور داد. شکسته شدن [[حکومت]] نظامی شاه در ۲۱ بهمن ۱۳۵۷ به فرمانِ [[امام خمینی]] حادثه سقوط هلی کوپترهای نظامی [[آمریکا]] در ۵ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ در صحرای طبس، [[کشف]] کودتای نافرجام نوژه در ۱۸ تیرماه ۱۳۵۹ و ناکامی [[دشمنان]] در [[جنگ]] هشت ساله و نیز در توطئههای پس از [[جنگ]] و دهها نمونه دیگر، شواهد گویایی برای این [[عنایات]] است. | ||
::::#'''[[دادرسی]] [[شیعیان]] و [[مردم]]:''' [[موعود]] بزرگ جهانیان و [[قبله]] [[آمال]] [[مسلمانان]] و [[محبوب]] دلهای [[شیعیان]]، همواره بر حال [[مردم]] نظر دارد. [[غیبت]] آن [[خورشید]] [[مهربانی]]، [[مانع]] از آن نیست که پرتو [[زندگی]] بخش و [[نشاط]] آفرین خود را بر جانهای مشتاق بتاباند و آنها را بر خوان [[کرم]] و [[بزرگواری]] خویش، مهمان کند. ان [[ماه]] منیر [[دوستی]] و [[مهرورزی]]، پیوسته غمخوار [[شیعیان]] و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. گاهی بر بالین بیماران حاضر شده و دست [[شفابخش]] خویش را مرهم زخمهای آنها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابانها [[عنایت]] فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بیکسی را [[یار]] و [[یاور]] و [[راهنما]] گشته است. او در لحظههای سرد [[ناامیدی]]، دلهای [[منتظر]] را گرمی [[امید]]، بخشیده است که نمونههای آن، فراوان است. | ::::#'''[[دادرسی]] [[شیعیان]] و [[مردم]]:''' [[موعود]] بزرگ جهانیان و [[قبله]] [[آمال]] [[مسلمانان]] و [[محبوب]] دلهای [[شیعیان]]، همواره بر حال [[مردم]] نظر دارد. [[غیبت]] آن [[خورشید]] [[مهربانی]]، [[مانع]] از آن نیست که پرتو [[زندگی]] بخش و [[نشاط]] آفرین خود را بر جانهای مشتاق بتاباند و آنها را بر خوان [[کرم]] و [[بزرگواری]] خویش، مهمان کند. ان [[ماه]] منیر [[دوستی]] و [[مهرورزی]]، پیوسته غمخوار [[شیعیان]] و دستگیر مددجویان آستان حضرتش بوده است. گاهی بر بالین بیماران حاضر شده و دست [[شفابخش]] خویش را مرهم زخمهای آنها قرار داده است و زمانی دیگر، به گم شدگان در بیابانها [[عنایت]] فرموده و واماندگان در وادی تنهایی و بیکسی را [[یار]] و [[یاور]] و [[راهنما]] گشته است. او در لحظههای سرد [[ناامیدی]]، دلهای [[منتظر]] را گرمی [[امید]]، بخشیده است که نمونههای آن، فراوان است. | ||
::::#'''بهرهمندی از [[دعا]] و [[استغفار]] [[حضرت]]:''' یکی از [[برکات]] وجودی [[امام غایب]]، دعای آن [[حضرت]] برای [[سعادت]] [[مردم]] و به ویژه [[شیعیان]] و نیز درخواست آن بزرگوار برای [[آمرزش گناهان]] آنهاست. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "به [[راستی]] من هر روز و شب هزار بار برای [[آمرزش]] [[شیعیان]] گنهکارم به درگاه [[خدا]] [[دعا]] میکنم"<ref>{{عربی|" إِنِّي لَأَدْعُو اللَّهَ لِمُذْنِبِي شِيعَتِنَا فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ مَرَّةٍ "}}؛ کافی، ج ۱، باب مولد ابی عبدالله، جعفر بن محمد{{ع}}، ح ۱، ص ۴۷۲.</ref>. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در دعای خود میفرماید:{{عربی|" إِلَهِي بِحَقِ مَنْ نَاجَاكَ وَ بِحَقِ مَنْ دَعَاكَ فِي الْبَحْرِ وَ الْبَرِّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفَضَّلْ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ "}}<ref>منتخب الاثر، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.</ref>. این [[کلام]] [[نورانی]] و دلنشین، سبب دلگرمی [[شیعیان]] و دوستداران آن [[حضرت]] و [[نجات]] و رهایی آنها از [[یأس]] و [[ناامیدی]] است. شیعهای که به دعای [[رهبر]] و پیشوای خود شادمان است، از اینکه بار دیگر به واسطه [[گناه]] و [[خطا]]، [[دل]] و [[جان]] [[پدر]] [[مهربان]] خویش را بیازارد، خجل و شرمسار است و تلاش میکند که مرهمی بر [[دل]] داغدار [[امام]] و [[یار]] شایستهای برای آن [[عزیز]] باشد. از [[روایات]] و کتب [[دُعا]] استفاده میشود که [[شیعیان]]، پیوسته از [[لطف]] و دعای [[امام]] بهرهمندند و این [[باران]] [[رحمت]] در همه حال بر کویر تفتیده [[جانها]] باریده و برای [[شیعیان]]، سبزی و خرمی را به ارمغان آورده است. آن [[حضرت]]، بزرگترین [[آرمان]] و آرزویش [[فرج]] و [[گشایش]] در امر [[شیعیان]] و همه [[مظلومان]] عالم است و این گونه [[خدا]] را میخواند: "ای [[روشنایی]] [[نور]]! ای [[تدبیر]] کننده [[کارها]]! ای زنده کننده مردگان! بر [[محمد]] و [[خاندان]] او [[درود]] فرست و برای من و شیعیانم در تنگناها گشایشی قرار ده و از [[غم]] و [[اندوه]]، راه چارهای باز کن و راه [[هدایت]] را بر ما وسعت بخش و راهی که در آن [[گشایش]] ما است، به روی ما بگشا و آنچنان که تو [[شایسته]] آن هستی، با ما [[رفتار]] کن ای [[کریم]]!"<ref>{{عربی|" يَا نُورَ النُّورِ يَا مُدَبِّرَ الْأُمُورِ يَا بَاعِثَ مَنْ فِي الْقُبُورِ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ لِي وَ لِشِيعَتِي مِنَ الضِّيقِ فَرَجاً وَ مِنَ الْهَمِّ مَخْرَجاً وَ أَوْسِعْ لَنَا الْمَنْهَجَ وَ أَطْلِقْ لَنَا مِنْ عِنْدِكَ مَا يُفَرِّجُ وَ افْعَلْ بِنَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا كَرِيم"}}؛ منتخب الاثر، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.</ref>. | ::::#'''بهرهمندی از [[دعا]] و [[استغفار]] [[حضرت]]:''' یکی از [[برکات]] وجودی [[امام غایب]]، دعای آن [[حضرت]] برای [[سعادت]] [[مردم]] و به ویژه [[شیعیان]] و نیز درخواست آن بزرگوار برای [[آمرزش گناهان]] آنهاست. [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: "به [[راستی]] من هر روز و شب هزار بار برای [[آمرزش]] [[شیعیان]] گنهکارم به درگاه [[خدا]] [[دعا]] میکنم"<ref>{{عربی|" إِنِّي لَأَدْعُو اللَّهَ لِمُذْنِبِي شِيعَتِنَا فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ مَرَّةٍ "}}؛ کافی، ج ۱، باب مولد ابی عبدالله، جعفر بن محمد{{ع}}، ح ۱، ص ۴۷۲.</ref>. [[امام مهدی|امام عصر]]{{ع}} در دعای خود میفرماید:{{عربی|" إِلَهِي بِحَقِ مَنْ نَاجَاكَ وَ بِحَقِ مَنْ دَعَاكَ فِي الْبَحْرِ وَ الْبَرِّ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ تَفَضَّلْ عَلَى فُقَرَاءِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ بِالْغِنَى وَ السَّعَةِ "}}<ref>منتخب الاثر، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.</ref>. این [[کلام]] [[نورانی]] و دلنشین، سبب دلگرمی [[شیعیان]] و دوستداران آن [[حضرت]] و [[نجات]] و رهایی آنها از [[یأس]] و [[ناامیدی]] است. شیعهای که به دعای [[رهبر]] و پیشوای خود شادمان است، از اینکه بار دیگر به واسطه [[گناه]] و [[خطا]]، [[دل]] و [[جان]] [[پدر]] [[مهربان]] خویش را بیازارد، خجل و شرمسار است و تلاش میکند که مرهمی بر [[دل]] داغدار [[امام]] و [[یار]] شایستهای برای آن [[عزیز]] باشد. از [[روایات]] و کتب [[دُعا]] استفاده میشود که [[شیعیان]]، پیوسته از [[لطف]] و دعای [[امام]] بهرهمندند و این [[باران]] [[رحمت]] در همه حال بر کویر تفتیده [[جانها]] باریده و برای [[شیعیان]]، سبزی و خرمی را به ارمغان آورده است. آن [[حضرت]]، بزرگترین [[آرمان]] و آرزویش [[فرج]] و [[گشایش]] در امر [[شیعیان]] و همه [[مظلومان]] عالم است و این گونه [[خدا]] را میخواند: "ای [[روشنایی]] [[نور]]! ای [[تدبیر]] کننده [[کارها]]! ای زنده کننده مردگان! بر [[محمد]] و [[خاندان]] او [[درود]] فرست و برای من و شیعیانم در تنگناها گشایشی قرار ده و از [[غم]] و [[اندوه]]، راه چارهای باز کن و راه [[هدایت]] را بر ما وسعت بخش و راهی که در آن [[گشایش]] ما است، به روی ما بگشا و آنچنان که تو [[شایسته]] آن هستی، با ما [[رفتار]] کن ای [[کریم]]!"<ref>{{عربی|" يَا نُورَ النُّورِ يَا مُدَبِّرَ الْأُمُورِ يَا بَاعِثَ مَنْ فِي الْقُبُورِ صَلِ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اجْعَلْ لِي وَ لِشِيعَتِي مِنَ الضِّيقِ فَرَجاً وَ مِنَ الْهَمِّ مَخْرَجاً وَ أَوْسِعْ لَنَا الْمَنْهَجَ وَ أَطْلِقْ لَنَا مِنْ عِنْدِكَ مَا يُفَرِّجُ وَ افْعَلْ بِنَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ يَا كَرِيم"}}؛ منتخب الاثر، فصل ۱۰، باب ۷، ش ۶، ص ۶۵۸.</ref>. | ||
:::::*آنچه گفته شد، بیانگر آن است که یکی از آثار | :::::*آنچه گفته شد، بیانگر آن است که یکی از آثار [[وجود امام]] –گرچه در [[غیبت]] به سر میبرد- امکان ارتباط و اتصال به اوست و آنها که [[لیاقت]] و [[شایستگی]] داشتهاند، [[لذت]] [[همنشینی]] و همنوایی آن [[یار]] بیهمتا را چشیدهاند»<ref>[[محمد امین بالادستان|بالادستان، محمد امین]]؛ [[محمد مهدی حائریپور|حائریپور، محمد مهدی]]؛ [[مهدی یوسفیان|یوسفیان، مهدی]]، [[نگین آفرینش ج۱ (کتاب)|نگین آفرینش]]، ج۱، ص ۱۱۰ - ۱۲۱.</ref>. | ||
{{پایان جمع شدن}} | {{پایان جمع شدن}} | ||