انسان در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←انسان پیش از ورود به دنیا
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
*اهمیت [[آفرینش انسان]] آنگاه آشکارتر میشود که ببینیم آفریدگارِ همه هستی در سراسر [[قرآن کریم]] تنها یک بار خود را به عنوان زیباترین آفریننده [[ستایش]] کرده و آن هم در پی بیان [[آفرینش انسان]] است: {{متن قرآن|ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ}}<ref> سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپارهای و گوشتپاره را استخوانهایی آفریدیم پس از آن بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۴.</ref> برخی تصریح میکنند که [[خداوند]]، [[زمین]] و [[آسمان]] و [[عرش]] و [[لوح]] و [[کرسی]] و قلم را آفرید؛ اما هرگز آنگونه که خود را نسبت به [[خلق]] [[انسان]] ستود مورد [[ستایش]] قرار نداد، زیرا [[آفرینش انسان]]، زیباترین شکل آفرینندگی است<ref>روح البیان، ج ۶، ص ۷۲؛ لطائف الاشارات، ج ۲، ص ۵۷۰.</ref><ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.</ref>. | *اهمیت [[آفرینش انسان]] آنگاه آشکارتر میشود که ببینیم آفریدگارِ همه هستی در سراسر [[قرآن کریم]] تنها یک بار خود را به عنوان زیباترین آفریننده [[ستایش]] کرده و آن هم در پی بیان [[آفرینش انسان]] است: {{متن قرآن|ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ}}<ref> سپس نطفه را خونی بسته و آنگاه خون بسته را گوشتپارهای و گوشتپاره را استخوانهایی آفریدیم پس از آن بر استخوانها گوشت پوشاندیم سپس آن را آفرینشی دیگر دادیم؛ پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است؛ سوره مؤمنون، آیه:۱۴.</ref> برخی تصریح میکنند که [[خداوند]]، [[زمین]] و [[آسمان]] و [[عرش]] و [[لوح]] و [[کرسی]] و قلم را آفرید؛ اما هرگز آنگونه که خود را نسبت به [[خلق]] [[انسان]] ستود مورد [[ستایش]] قرار نداد، زیرا [[آفرینش انسان]]، زیباترین شکل آفرینندگی است<ref>روح البیان، ج ۶، ص ۷۲؛ لطائف الاشارات، ج ۲، ص ۵۷۰.</ref><ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.</ref>. | ||
==انسان پیش از ورود به دنیا== | ==[[انسان]] پیش از ورود به [[دنیا]]== | ||
*همانگونه که در علوم عقلی و عرفانی ثابت شده، موجودات نشئه دنیا پیش از وجود دنیوی خود در عوالم دیگری چون عالم | *همانگونه که در [[علوم عقلی]] و [[عرفانی]] [[ثابت]] شده، موجودات نشئه [[دنیا]] پیش از وجود [[دنیوی]] خود در عوالم دیگری چون [[عالم مثال]]، عالم [[عقل]] و عالم إله موجود بودهاند. [[قرآن]] نیز بر این نکته تأکید دارد و در برخی [[آیات]] به وجود اشیا پیش از نشئه [[دنیا]] اشاره میکند؛ از جمله آنجا که میفرماید: هیچ چیزی نیست، مگر آنکه اصل و [[خزانه]] آن نزد ماست و ما از هر چیزی جز به مقدار معلوم، فرو نمیفرستیم{{متن قرآن|وَإِن مِّن شَيْءٍ إِلاَّ عِندَنَا خَزَائِنُهُ وَمَا نُنَزِّلُهُ إِلاَّ بِقَدَرٍ مَّعْلُومٍ }}<ref> و هیچ چیز نیست جز آنکه گنجینههای آن نزد ماست و ما آن را جز به اندازه معیّن فرو نمیفرست؛ سوره حجر، آیه:۲۱.</ref> براساس قاعده مذکور که [[وحی]] و [[شهود]] و [[عقل]] بر آن صحه گذاشتهاند [[انسان]] نیز مانند سایر اشیا قبل از وجود [[دنیوی]] خویش در عوالم پیشین تحقق داشته است<ref>الرسائل التوحیدیه، ص ۱۲۰، ۱۲۸.</ref>، افزون بر این برخی [[آیات]] به وجود خصوص [[انسان]] قبل از نشئه [[دنیا]] اشاره میکند<ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.</ref>: | ||
#آیات میثاق و تعهد آدمی در پیشگاه خدا: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم؛ سوره اعراف، آیه:۱۷۲.</ref> آنگاه که خداوند از پشت فرزندان | # [[آیات]] [[میثاق]] و [[تعهد]] [[آدمی]] در پیشگاه [[خدا]]: {{متن قرآن|وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِي آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَى شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِينَ}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، زادههای آنها را برآورد و از آنان بر خودشان گواهی گرفت که آیا من پروردگارتان نیستم؟ گفتند: چرا، گواهی میدهیم؛ مبادا که در رستخیز بگویید ما از این ناآگاه بودیم؛ سوره اعراف، آیه:۱۷۲.</ref> آنگاه که [[خداوند]] از پشت [[فرزندان آدم]]، [[نسل]] آنان را برگرفت و همه را بر [[ربوبیت]] خود به شهادتطلبید، همگان [[شهادت]] دادند که [[خداوند]]، [[پروردگار]] آنان است. روشن است که انسانهای عادی هرگز زمان این [[میثاق]] گذاری را به یاد ندارند و در حافظه خویش چنین [[تعهد]] صریحی از سوی خود را نمییابند، بنابراین، [[دنیا]] ظرف چنین التزامی نبوده و این [[حقیقت]] به نشئهای پیش از [[دنیا]] باز میگردد که هیچگونه جدایی و فقدانی برای [[حقیقت]] [[انسانی]] نبوده و این [[شهادت]] و اعتراف به دور از هرگونه [[شرک]] و [[مخالفت]] و [[عصیان]] که از [[احکام]] نشئه دنیاست، صورت پذیرفته است<ref>المیزان، ج ۸، ص ۳۲۱.</ref>. برخی از بزرگان [[حکمت]] و [[عرفان]] و [[تفسیر]] [[سخن]] [[افلاطون]] را که به وجود [[عقلی]] [[انسان]] پیش از حدوث [[بدن]] قائل بوده هماهنگ با مطلب یاد شده دانسته و افزون بر این تصریح کردهاند که در [[شریعت]] حقه ما برای افراد [[انسان]]، یک وجود جزئی، متمایز و سابق بر وجود طبیعی، [[ثابت]] شده است، چنان که [[آیه میثاق]] و نیز [[روایات]] فراوانی از [[امامان معصوم]]{{عم}} که میگوید: [[ارواح انبیا]] و [[اوصیا]] از طینت علیین و پیش از [[خلق]] آسمانها و [[زمین]]، [[آفریده]] شده بود میتواند شاهدی بر این مطلب باشد<ref>اسفار، ج ۹، ص ۱۹۵.</ref>. [[تعهد]] گرفتن [[خداوند]] از [[فرزندان آدم]] درباره نپرستیدن [[شیطان]] نیز از شمار همان [[آیات]] است: {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَن لّا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِينٌ}}<ref> ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟؛ سوره یس، آیه:۶۰.</ref> این [[آیه]] که به [[فرزندان آدم]] بر اثر نقض [[عهد]] مذکور، [[عتاب]] میکند، در صورتی میتواند [[مؤاخذه]] عبادتگران [[شیطان]] باشد که همه آنان این [[عهد]] را از [[خداوند]] پذیرفته و بدان ملتزم شده باشندو چنین تعهدی یقیناً در [[دنیا]] اگر صورت پذیرفته بود، همگان آن را به یاد میداشتند<ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.</ref>. | ||
#آیاتی که از سابقه دورتر انسان سخن میگوید؛ گاهی ازاین سابقه با تعبیر "چیزی نبودن" یاد کرده است؛ مانند: {{متن قرآن|قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا}}<ref> گفت: چنین است، پروردگارت میفرماید که آن (کار) بر من آسان است که پیش از آن تو را آفریدم و تو هیچ چیز نبودی؛ سوره مریم، آیه:۹.</ref>، {{متن قرآن|أَوَلا يَذْكُرُ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا }}<ref> و آیا آدمی به یاد نمیآورد که ما او را پیش از این آفریدیم در حالی که او هیچ چیز نبود؟؛ سوره مریم، آیه:۶۷.</ref>. و گاهی با تعبیر "چیزی قابل ذکر نبودن"؛ مانند: {{متن قرآن|هَلْ أَتَى عَلَى الإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا }}<ref> آیا بر آدمی پارهای از روزگار گذشت که چیزی سزیده یادکرد نبود؟؛ سوره انسان، آیه:۱.</ref> مفهوم این آیه آن است که در آن دوران، چیزی بوده؛ اما قابل ذکر و دارای نام و نشان نبوده است<ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.</ref>. | #آیاتی که از سابقه دورتر [[انسان]] [[سخن]] میگوید؛ گاهی ازاین سابقه با تعبیر "چیزی نبودن" یاد کرده است؛ مانند: {{متن قرآن|قَالَ كَذَلِكَ قَالَ رَبُّكَ هُوَ عَلَيَّ هَيِّنٌ وَقَدْ خَلَقْتُكَ مِن قَبْلُ وَلَمْ تَكُ شَيْئًا}}<ref> گفت: چنین است، پروردگارت میفرماید که آن (کار) بر من آسان است که پیش از آن تو را آفریدم و تو هیچ چیز نبودی؛ سوره مریم، آیه:۹.</ref>، {{متن قرآن|أَوَلا يَذْكُرُ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا }}<ref> و آیا آدمی به یاد نمیآورد که ما او را پیش از این آفریدیم در حالی که او هیچ چیز نبود؟؛ سوره مریم، آیه:۶۷.</ref>. و گاهی با تعبیر "چیزی قابل ذکر نبودن"؛ مانند: {{متن قرآن|هَلْ أَتَى عَلَى الإِنسَانِ حِينٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ يَكُن شَيْئًا مَّذْكُورًا }}<ref> آیا بر آدمی پارهای از روزگار گذشت که چیزی سزیده یادکرد نبود؟؛ سوره انسان، آیه:۱.</ref> مفهوم این [[آیه]] آن است که در آن دوران، چیزی بوده؛ اما قابل ذکر و دارای نام و نشان نبوده است<ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.</ref>. | ||
*آنچه این استدلال را تمام میکند، تأکید قرآن بر فراموشی این دوران ازسوی آدمی است. در این باره نخست به شگفتی انسان از حیات پس از | *آنچه این [[استدلال]] را تمام میکند، تأکید [[قرآن]] بر [[فراموشی]] این دوران ازسوی [[آدمی]] است. در این باره نخست به شگفتی [[انسان]] از [[حیات]] پس از [[مرگ]]، اشاره میکند: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الإِنسَانُ أَئِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا }}<ref> و آدمی میگوید: آیا چون مردم به زودی زنده (از خاک) بیرونم میآورند؟؛ سوره مریم، آیه:۶۶.</ref> و سپس برای بیمورد دانستن این شگفتی میفرماید: آیا [[انسان]] به یاد نمیآورد که پیش از این در حالی که چیزی نبود، او را آفریدیم{{متن قرآن|أَوَلا يَذْكُرُ الإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن قَبْلُ وَلَمْ يَكُ شَيْئًا }}<ref> و آیا آدمی به یاد نمیآورد که ما او را پیش از این آفریدیم در حالی که او هیچ چیز نبود؟؛ سوره مریم، آیه:۶۷.</ref> در این [[آیه]]، [[خداوند]] [[حقیقت]] فراموش شدهای را برای [[انسان]] [[یادآوری]] میکند. معلوم میشود که [[آدمی]] در نشئهای به عدم شیئیت خود، عالم بوده و سپس این [[حقیقت]] را از یاد برده و [[خداوند]] در [[دنیا]] او را متذکر ساخته و یادآور میشود، پس پیش از [[دنیا]] و تحقق شیئیت طبیعی [[انسان]]، یک نحوه وجود برای او باید ثابت باشد، زیرا اگر [[انسان]]، پیش از ورود به [[دنیا]] معدوم محض میبود، چگونه در این ظرف عدم محض، [[علم]] به هیچ نبودن خویش داشته تا با [[یادآوری]]، دوباره همان [[علم]] برایش حاصل شود؟ ازاینرو میتوان گفت [[انسان]]، پیش از وجود خارجی، در [[علم]] [[خداوند]] موجود و به صورت وجود [[علمی]]، معلوم [[خدای متعال]] بوده و در پی [[اراده]] او با [[فرمان]] {{متن قرآن|كُنْ}} از [[علم]] به عین آمده و وجود خارجی یافته است: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ}}<ref> فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود؛ سوره یس، آیه:۸۲.</ref><ref>تفسیر موضوعی، ج ۱۴، ص ۴۳، ۴۶.</ref>. افزون بر [[آیات]] یاد شده [[آیه]] اخیر نیز تأییدی بر مطلب است، زیرا چیزی که خطاب {{متن قرآن|كُنْ}} را از [[خداوند]] دریافت میکند، نمیتواند معدوم محض باشد، چون معدوم محض، به هیچ رو قابل خطاب نیست<ref>تفسیر موضوعی، ج ۱۴، ص ۴۳، ۴۶.</ref><ref>[[غلام علی امین|امین غلام علی]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۴ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۴، ص۴۸۱ - ۵۰۰.</ref>. | ||
==انسان در دنیا== | ==انسان در دنیا== |