پرش به محتوا

برهان در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۹۸٬۵۵۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۵ ژوئن ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'طهارت الهی' به 'طهارت الهی')
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰۴: خط ۱۰۴:
# '''[[احساس]] [[ناامنی]]: ''' [[حضرت صالح]]{{ع}} هنگامی که [[بت‌پرستان]] [[قوم ثمود]] خواستند با تعبیر "تو پیش از این میان ما مایه [[امید]] بودی" او را به [[همراهی]] با خود وادار کنند به آنان فرمود: ای [[قوم]] من! شما خود نظر دهید اگر من با وجود حجّتی روشن از جانب [[پروردگار]] خویش و رحمتی که به من ارزانی داشته است نافرمانیش کنم چه کسی در برابر او مرا [[یاری]] می‌کند؟ بنابراین شما جز بر زیان من نمی‌افزایید: {{متن قرآن|قَالُواْ يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةً مِّن رَّبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ }} <ref> گفتند: ای صالح! بی‌گمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان می‌پرستیدند باز می‌داری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان می‌خوانی در دو دلی گمان‌انگیزی هستیم گفت: ای قوم من! مرا خبر دهید  اگر [[برهان]]  از پروردگار خود داشته باشم و او از نزد خویش بخشایشی به من ارزانی داشته باشد، چه کسی مرا در برابر خداوند چنانچه با او نافرمانی کنم، یاری خواهد کرد؟! پس شما جز زیان، بر من نمی‌افزایید؛ سوره هود، آیه: ۶۲ - ۶۳.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>.
# '''[[احساس]] [[ناامنی]]: ''' [[حضرت صالح]]{{ع}} هنگامی که [[بت‌پرستان]] [[قوم ثمود]] خواستند با تعبیر "تو پیش از این میان ما مایه [[امید]] بودی" او را به [[همراهی]] با خود وادار کنند به آنان فرمود: ای [[قوم]] من! شما خود نظر دهید اگر من با وجود حجّتی روشن از جانب [[پروردگار]] خویش و رحمتی که به من ارزانی داشته است نافرمانیش کنم چه کسی در برابر او مرا [[یاری]] می‌کند؟ بنابراین شما جز بر زیان من نمی‌افزایید: {{متن قرآن|قَالُواْ يَا صَالِحُ قَدْ كُنتَ فِينَا مَرْجُوًّا قَبْلَ هَذَا أَتَنْهَانَا أَن نَّعْبُدَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا وَإِنَّنَا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَى بَيِّنَةً مِّن رَّبِّي وَآتَانِي مِنْهُ رَحْمَةً فَمَن يَنصُرُنِي مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَيْتُهُ فَمَا تَزِيدُونَنِي غَيْرَ تَخْسِيرٍ }} <ref> گفتند: ای صالح! بی‌گمان پیش از این در میان ما مایه امید بودی، آیا ما را از پرستیدن آنچه پدرانمان می‌پرستیدند باز می‌داری؟ و به راستی نسبت به آنچه ما را بدان می‌خوانی در دو دلی گمان‌انگیزی هستیم گفت: ای قوم من! مرا خبر دهید  اگر [[برهان]]  از پروردگار خود داشته باشم و او از نزد خویش بخشایشی به من ارزانی داشته باشد، چه کسی مرا در برابر خداوند چنانچه با او نافرمانی کنم، یاری خواهد کرد؟! پس شما جز زیان، بر من نمی‌افزایید؛ سوره هود، آیه: ۶۲ - ۶۳.</ref><ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>.
# ''' ناکامی و [[شکست]]: ''' [[قرآن کریم]] سرشار از [[یادآوری]] سرگذشت دردناک و عبرت‌آموز اقوامی است که در برابر [[حجت‌ها]] و [[براهین]] روشن [[الهی]] ایستادند و [[هلاکت]] و نابودی را برای خویش رقم زدند. رویگردانی [[اهل مدین]] از حجت‌های روشن [[حضرت شعیب]]{{ع}} و فرجام هلاکت‌بار این [[قوم]] که در [[آیات]] ۹۱ ـ ۹۴ [[سوره هود]] آمده از نمونه‌های بارز این ‌مطلب است<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>.
# ''' ناکامی و [[شکست]]: ''' [[قرآن کریم]] سرشار از [[یادآوری]] سرگذشت دردناک و عبرت‌آموز اقوامی است که در برابر [[حجت‌ها]] و [[براهین]] روشن [[الهی]] ایستادند و [[هلاکت]] و نابودی را برای خویش رقم زدند. رویگردانی [[اهل مدین]] از حجت‌های روشن [[حضرت شعیب]]{{ع}} و فرجام هلاکت‌بار این [[قوم]] که در [[آیات]] ۹۱ ـ ۹۴ [[سوره هود]] آمده از نمونه‌های بارز این ‌مطلب است<ref>[[حسن رمضانی|رمضانی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۵ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۵، ص ۵۰۲ - ۵۱۷.</ref>.
==مبانی [[قرآنی]] [[برهان]]==
*[[برهان لطف]] از [[براهین]] مهمّ [[اثبات]] [[امامت عامّه]] است که از [[آیات]] مختلف [[قرآن]] می‌توان برای [[استنباط]] آن استفاده نمود. در اینجا پس از طرح نگاه کلّی [[قرآن]] به مبانی [[قاعده لطف]]، به برخی [[آیات]] قابل استناد دراین‌باره اشاره می‌نماییم:
===بیان اوّل: [[لطف]]؛ اقتضاء [[حکمت الهی]]===
*[[عقل]] [[حکم]] می‌کند خداوندی که صاحب همه [[کمالات]] هستی است و خود [[خالق]] [[عقل]] و [[حکمت]] است، همه امورش از سر [[عقل]] و [[تدبیر]] و [[حکمت]] باشد و لذا در [[قرآن]]، در بیش از صد [[آیه]]، بر [[حکیم]] بودن [[خداوند]] تأکید شده است.
====بند اول: [[حکمت الهی]]؛ همراه با [[علم]] و [[تدبیر]]====
*[[وصف]] "[[حکمت]]" معمولاً با خبیر و یا علیم بودن [[پروردگار]] همراه است که بیانگر [[علم]] و [[آگاهی]] [[پروردگار]]، همراه با [[حکمت الهی]] است: {{متن قرآن|الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَلَهُ الْحَمْدُ فِي الْآخِرَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ}}<ref>«سپاس خداوند را که آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است از آن اوست و در جهان واپسین سپاس او راست و او فرزانه آگاه است» سوره سبأ، آیه ۱.</ref>، {{متن قرآن|وَهُوَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَيَوْمَ يَقُولُ كُنْ فَيَكُونُ قَوْلُهُ الْحَقُّ وَلَهُ الْمُلْكُ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ وَهُوَ الْحَكِيمُ الْخَبِيرُ}}<ref>«و اوست آن کس که آسمان‌ها و زمین را به درستی آفرید و روزی که فرماید: باش! بی‌درنگ خواهد بود، گفتار او راستین است و روزی که در "صور" دمند فرمانفرمایی از آن اوست؛ دانای نهان و آشکار است و او فرزانه آگاه است» سوره انعام، آیه ۷۳.</ref>، {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِنْ لَدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ}}<ref>«و بی‌گمان قرآن را از نزد فرزانه‌ای دانا به تو می‌آموزند» سوره نمل، آیه ۶.</ref>.
*[[بدیهی]] است خداوندی که صاحب [[حکمت]] و [[علم]] است، همه افعالش مدبّرانه و هدفمند است و لذا هرگز فعل [[عبث]] و [[بی‌هدف]] از او صادر نمی‌شود. در نتیجه، [[خداوند]] [[خلقت]] و [[آفرینش]] هستی را از سر [[حکمت]] و هدفمند معرّفی می‌نماید و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا لَاعِبِينَ}}<ref>«و آسمان و زمین و آنچه را میان آنها ست به بازیچه نیافریده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۶.</ref>
*او همچنین بازیگری را از صفات افراد سطحی‌نگر و بی‌ارزشی می‌داند که بدون توجّه به اهداف بلند مدت و [[عالم آخرت]]، تنها به دنیای مادّی پرداخته‌اند و از توجّه به [[خداوند]] و [[عوالم]] [[ملکوت]]، که [[هدف]] عالی [[خلقت انسان]] است، غافل‌اند: {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ}}<ref>«پس آنان را واگذار تا یاوه گویند و به بازی پردازند تا آن روز را که به آنان وعده می‌دهند ببینند» سوره زخرف، آیه ۸۳.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قَالُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَى بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتَابَ الَّذِي جَاءَ بِهِ مُوسَى نُورًا وَهُدًى لِلنَّاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرَاطِيسَ تُبْدُونَهَا وَتُخْفُونَ كَثِيرًا وَعُلِّمْتُمْ مَا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَلَا آبَاؤُكُمْ قُلِ اللَّهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ}}<ref>«و خداوند را سزاوار ارجمندی وی ارج ننهادند که گفتند: خداوند بر هیچ بشری چیزی فرو نفرستاده است؛ بگو: کتابی را که موسی آورد چه کسی فرو فرستاد؟ که فروغی و رهنمودی برای مردم بود، آن را بر کاغذهایی می‌نگارید، (برخی از) آن را آشکار می‌دارید و بسیاری (دیگر) را پنهان می‌کنید؛ و آنچه شما و پدرانتان نمی‌دانستید به شما آموخته شد. بگو: خداوند (این قرآن را فرستاده است)؛ سپس آنان رها کن در بیهودگی‌شان به بازی پردازند» سوره انعام، آیه ۹۱.</ref>.
*اصل [[حکمت]] در [[نظام آفرینش]]، با بیان‌های دیگر نیز در [[قرآن]] ذکر شده؛ چنان‌که [[خداوند]] در [[آیات]] مختلف، بر [[حق]] بودن خود را مورد تأکید قرار می‌دهد و می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْحَقُّ وَأَنَّ مَا يَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ هُوَ الْبَاطِلُ وَأَنَّ اللَّهَ هُوَ الْعَلِيُّ الْكَبِيرُ}}<ref>«این بدان روست که خداوند راستین است و اینکه آنچه به جای او (به پرستش) می‌خوانند نادرست است و اینکه خداوند است که فرازمند بزرگ است» سوره حج، آیه ۶۲.</ref>.
*و [[بدیهی]] است که از [[حق]]، جز [[حق]] صادر نمی‌شود: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ}}<ref>«و ما آسمان‌ها و زمین و آنچه را میان آنهاست جز راستین نیافریدیم» سوره حجر، آیه ۸۵.</ref>.
*در نتیجه، [[خلقت]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] هدفمند و فعلی حکیمانه است: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ذَلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ كَفَرُوا مِنَ النَّارِ}}<ref>«و ما آسمان و زمین و آنچه را میان آنهاست بیهوده نیافریدیم؛ این پندار کافران است پس وای از آتش (دوزخ) بر کافران!» سوره ص، آیه ۲۷.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۵۷-۲۵۹.</ref>.
====بند دوم: [[حکمت الهی]] در [[خلقت انسان]]====
*با توجّه به آنچه اشاره شد، نتیجه می‌گیریم که [[حکمت الهی]] درباره خاصّ [[انسان]]، چند پیامد را اقتضا دارد که همگی مبانی [[قاعده لطف]] درباره [[انسان]] را ثابت می‌نماید؛ به این ترتیب که:
#[[خلقت انسان]] هرگز [[عبث]] و [[بیهوده]] نیست: {{متن قرآن|أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.</ref>
#با توجه به آنکه [[انسان]]، استعداد نیل به کمال بی‌نهایت را دارد، [[هدف]] از [[خلقت]] او سیر به سوی [[پروردگار]] و رسیدن به [[مقام]] [[لقای الهی]] است و برای رسیدن به این [[مقام]] منیع، [[عمل صالح]] و [[عبادت]] خالصانه [[نیازمند]] است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الْإِنْسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى رَبِّكَ كَدْحًا فَمُلَاقِيهِ}}<ref>«ای انسان! بی‌گمان تو به سوی پروردگارت سخت کوشنده‌ای، پس به لقای او خواهی رسید» سوره انشقاق، آیه ۶.</ref>
*بنابراین، [[هدف]] از [[خلقت انسان]]، عقلاً و نقلاً، [[عبادت]] خالصانه [[پروردگار]] و [[تسبیح]] و [[تقدیس]] [[خداوند]]، برای رسیدن به [[مقام قرب]] و [[لقای الهی]] است<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۵۹-۲۶۰.</ref>.
====بند سوم: [[معرفت]] و [[یقین]]؛ لازمه [[عبادت]] خالصانه [[پروردگار]]====
*[[عبادت]]، در یک نگاه کلّی، یعنی [[امتثال]] [[فرامین الهی]] و طلب رضای [[پروردگار]] و ابراز [[ادب]] [[بندگی]] در محضر [[خداوند]]. [[بدیهی]] است که این امور، هر مقدار از سر [[معرفت]] و به دور از [[شرک]] خفیّ و [[ریا]] انجام گیرد، خالص‌تر خواهد بود. بنابراین، [[عبادت]] خالصانه [[نیازمند]] لوازمی است:
#باید از [[شک و تردید]] به دور باشد. در [[فرهنگ قرآن]]، [[زندگی]] همراه با [[اعتقادی]] بی‌پایه و از سرگمان و ناباوری، کاری [[بی‌هدف]] و سفیهانه است: {{متن قرآن|أَأُنْزِلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ مِنْ بَيْنِنَا بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِنْ ذِكْرِي بَلْ لَمَّا يَذُوقُوا عَذَابِ}}<ref>«آیا از میان ما قرآن (تنها) بر او نازل شده است؟ باری آنان از یادکرد من در تردیدند یا هنوز عذاب مرا نچشیده‌اند» سوره ص، آیه ۸.</ref>؛ {{متن قرآن|بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ يَلْعَبُونَ}}<ref>«بلکه آنان در تردیدی سرگرمند» سوره دخان، آیه ۹.</ref>.
#عدم اهتمام به کسب [[یقین]] عملی، از سر [[هوای نفس]] و بی‌توجّهی به [[قیامت]] و [[حسابرسی]] [[الهی]] است و بازیچه گرفتن [[خلقت]] و [[سهل‌انگاری]] در کسب [[اعتقادات]] درست، [[وصف]] بارز [[کفّار]] است؛ چنان‌که می‌فرماید: {{متن قرآن|فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتَّى يُلَاقُوا يَوْمَهُمُ الَّذِي يُوعَدُونَ}}<ref>«پس آنان را واگذار تا یاوه گویند و به بازی پردازند تا آن روز را که به آنان وعده می‌دهند ببینند» سوره زخرف، آیه ۸۳.</ref>.
*نتیجه آنکه: [[بندگی]] و [[عبادت الهی]]، [[نیازمند]] [[ایمان]] [[خالص]] و به دور از [[شبهه]] و [[امتثال]] [[فرامین الهی]] از سر [[یقین]] است؛ پس [[پیروی]] از [[حدس]] و [[گمان]] در چنین مسیر مهم و سرنوشت‌سازی، که [[هلاکت]] و یا [[سعادت ابدی]] را به دنبال دارد، کاری سفیهانه است: {{متن قرآن|أَلَا إِنَّ لِلَّهِ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَمَنْ فِي الْأَرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ شُرَكَاءَ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ}}<ref>«آگاه باشید هر که در آسمان‌ها و هر که در زمین است از آن خداوند است؛ و آنان که شریکانی را در برابر خداوند (به پرستش) می‌خوانند از چه پیروی می‌کنند؟ آنان جز از گمان پیروی ندارند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند» سوره یونس، آیه ۶۶.</ref>.
*با توجه به آنکه "اخرص" در این [[آیه شریفه]]، به [[دروغگویی]] گفته می‌شود که با [[حدس]] و [[گمان]] کارهای خود را انجام می‌دهد، [[خداوند]] [[وصف]] بارز افراد اهل [[شک]] در [[دین]] را [[دروغگویی]] در عمل و [[اعتقاد]]، و در [[حقیقت]] [[پیروی]] از [[هوای نفس]] بیان می‌دارد: {{متن قرآن|إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَمَا تَهْوَى الْأَنْفُسُ وَلَقَدْ جَاءَهُمْ مِنْ رَبِّهِمُ الْهُدَى}}<ref>«آنها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نامیده‌اید نیستند، خداوند بر (پرستش) آنها هیچ حجّتی نفرستاده است؛ آنها جز از گمان و هوس‌هایی که در دل دارند پیروی نمی‌کنند در حالی که به راستی از سوی پروردگارشان برای آنان رهنمود آمده است» سوره نجم، آیه ۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا}}<ref>«و آنان را بدان دانشی نیست؛ جز از گمان پیروی نمی‌کنند و گمان برای (رسیدن به) حق، بسنده نیست» سوره نجم، آیه ۲۸.</ref>.
*در نتیجه، صفت بارز [[مؤمنین]]، [[زندگی]] در [[یقین]] و [[پیروی]] [[یقینی]] از [[حق]] است: {{متن قرآن|الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْمُمْتَرِينَ}}<ref>«حق از آن پروردگار توست پس، از دودلان مباش!» سوره آل عمران، آیه ۶۰.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۶۰-۲۶۱.</ref>.
====بند چهارم: [[نیازمندی]] به [[حجّت الهی]]؛ لازمه عمل مبتنی بر [[یقین]]====
*[[بشر]] برای [[عبادت]] و [[امتثال]] [[فرامین الهی]]، [[نیازمند]] [[هادی الهی]] است؛ تا در پیشگاه [[الهی]]، [[یقین]] بر صحّت [[اعمال]] خود داشته باشد: {{متن قرآن|فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ}}<ref>«پس اگر پاسخت را ندهند بدان که از خواهش‌ها (ی نفس) شان پیروی می‌کنند و گمراه‌تر از آنکه بی‌رهنمودی از خداوند، از خواهش (نفس) خویش پیروی کند کیست؟ بی‌گمان خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره قصص، آیه ۵۰.</ref>.
*و [[هادی الهی]] باید خود مستقیماً [[مهتدی]] به [[هدایت الهی]] باشد: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی "حق" رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست؛ آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۶۱.</ref>.
===بیان دوم: [[لطف]]؛ اقتضاء [[حکمت الهی]]===
*[[رحمت]] و [[ربوبیّت خداوند]] و نیز [[هدایت]] موجودات و [[تسبیح]] دائمی آنان، از جمله اموری است که در [[آیات]] مختلف [[قرآن]] بدان اشاره شده و در بیان دوم از این [[برهان]] قابل استناد می‌باشد.
====بند اول: [[رحمت]] واسعه و [[ربوبیّت خداوند]]====
*سیر این بیان از [[برهان لطف]]، از [[آیات]] گوناگون [[قرآن]] قابل [[استنباط]] است؛ به این ترتیب که [[رحمت]] واسعه [[الهی]] همه خلایق را در برگرفته است: {{متن قرآن|وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ}}<ref>«و بخشایشم همه چیز را فرا می‌گیرد» سوره اعراف، آیه ۱۵۶.</ref>.
*و بنا بر آنکه [[عالم مُلک]] [[الهی]] است و [[خداوند]] "[[ربّ]] العالمین" است و "[[ربّ]]" به معنای [[مالکی]] است که مملوک خود را تا عالی‌ترین مرتبه کمالش [[هدایت]] می‌کند، پس بنابراین، [[خداوند]] [[تربیت]] و [[هدایت]] [[نفوس]] خلایق را بر خود لازم نموده و فرموده است: {{متن قرآن|قُلْ لِمَنْ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ قُلْ لِلَّهِ كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ}}<ref>«بگو آنچه در آسمان‌ها و زمین است از آن کیست؟ بگو از آن خداوند است که بر خویش بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است» سوره انعام، آیه ۱۲.</ref>.
*[[ربوبیّت]] عامّ [[الهی]] که جلوه [[رحمت]] واسعه [[پروردگار]] بر خلایق است، همه موجودات را تحت [[تربیت]] خود به کمال لایقشان [[هدایت]] می‌کند و هستی و [[کمالات]] هستی هر موجودی را تأمین می‌نماید؛ چنان‌که در [[سوره اعلی]] می‌فرماید: {{متن قرآن|سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى}}<ref>«نام برتر پروردگارت را به پاکی بستای! آنکه آفرید و باندام ساخت و آنکه اندازه کرد و راه نمود» سوره اعلی، آیه ۱-۳.</ref>
*بر همین اساس است که وقتی [[فرعون]] از [[حضرت موسی]]{{ع}} می‌خواهد که خدایش را معرفی کند، حضرتش با [[وصف]] [[ربوبیّت]] و [[هدایت]] [[عامّه]] [[الهی]] [[خداوند]] را توصیف می‌نماید: {{متن قرآن|قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}<ref>«گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.</ref>.
*یعنی خدای من آن [[قادر]] متعالی است که اولاً، [[خلقت]] و هستی از او است و ثانیاً، [[کمالات]] بعدی موجودات که در طیّ [[زندگی]] نیز کسب می‌کنند، در تحت [[هدایت]] عامّ [[ربوبیّت]] او است.
*از آنجا که سایر موجودات مادّی، در [[نظام تکوین]] تنها دارای یک بُعد هستند، [[ربوبیّت الهی]] تنها همان جنبه [[تکوینی]] آنان را [[تربیت]] می‌کند؛ مثلاً به [[زنبور عسل]] طریق لانه‌سازی و تهیّه عسل را می‌آموزد و گیاهان را در روییدن و [[رشد]] کردن [[هدایت]] می‌نماید. بدین ترتیب، [[نظام]] عالم تحت این [[هدایت الهی]] [[تدبیر]] می‌شود.
*امّا در این میان، موجود [[انسانی]] دارای دو بُعد مادّی و [[معنوی]] است. از این رو، از لوازم [[ربوبیّت]] عامّ [[الهی]] درباره [[انسان]]، [[هدایت]] [[روح]] و نفس او به سوی [[کمالات]] [[توحیدی]] است. این [[هدایت]] همراه با [[اختیار انسان]] است؛ و الا [[خداوند]] می‌توانست او را تکویناً [[مهتدی]] بیافریند: {{متن قرآن|وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِيلِ وَمِنْهَا جَائِرٌ وَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«و (راهنمایی به) راه راست با خداوند است و برخی از آن (راه)‌ها کژ راه است و اگر می‌خواست همه شما را راهنمایی می‌کرد» سوره نحل، آیه ۹.</ref>.
*از این جهت است که:
#[[هدایت]] خاص و [[رحمت]] رحیمیّه [[ضرورت]] پیدا می‌کند و در نتیجه، [[انبیاء الهی]]{{عم}} [[مبعوث]] می‌گردند: {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>
#بعد از [[رحلت انبیاء]]{{عم}} نیز [[ربوبیّت الهی]] اقتضا می‌کند که [[هدایت الهی]] منقطع نشود و اوصیای آنان [[منصوب]] گردند و [[زمین]] هرگز خالی از [[حجّت]] نباشد. [[خداوند]] در [[سوره یونس]]{{ع}}، ابتدائاً [[هدایت]] به [[سعادت]] [[حقیقی]] را منحصر در [[هدایت الهی]] بیان می‌نماید و می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ قُلِ اللَّهُ يَهْدِي لِلْحَقِّ}}<ref>«بگو آیا از شریکانتان کسی هست که به سوی "حق" رهنمون باشد؟ بگو خداوند به "حق" رهنماست» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>.
*بر این اساس، تنها کسانی می‌توانند [[پرچم‌دار]] [[هدایت الهی]] قرار گیرند که مستقیماً [[مهتدی]] و [[هدایت]] شده [[الهی]] باشند؛ پس باید [[هدایت]] و [[علم]] آنان لدنّی و مستقیماً برگرفته از [[هدایت الهی]] باشد، لذا در ادامه [[آیه]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ}}<ref>«آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.</ref>.
*بارزترین صفات این [[حجج الهی]]، [[عصمت]] و [[علم الهی]] آنان است؛ زیرا کسانی مستقیماً [[هدایت‌شده]] [[خداوند]] هستند که در نتیجه شدّت [[طهارت]]، متصل به [[عالم ملکوت]] بوده و [[فطرت]] آنان مستقیماً [[علوم]] [[الهی]] را از [[خداوند]] و [[عالم ملکوت]] دریافت نماید؛ چنان‌که [[خداوند]] این تعبیر را درباره [[انبیاء گذشته]]، از قبیل حضرات [[ابراهیم]] و [[نوح]] و [[موسی]] و [[عیسی]]{{عم}} و [[رسول اکرم]]{{صل}} بیان می‌دارد: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«خداوند، آدم، نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد در حالی که برخی از فرزندزادگان برخی دیگرند و خداوند شنوایی داناست» سوره آل عمران، آیه ۳۳-۳۴.</ref>
*در همین راستا است که به [[حضرت یوسف]]{{ع}} علومی را [[عنایت]] می‌کند که [[بشر]] عادّی هرگز نمی‌تواند از طریق [[علوم]] کسبی فرا بگیرد: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِنْ تَأْوِيلِ الْأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِنْ قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است» سوره یوسف، آیه ۶.</ref>.
*[[رسول خدا]]{{صل}} که خاتم [[انبیاء الهی]] و [[افضل]] و [[اعلم]] آنهاست، دارای همه [[علوم]] و [[فضایل]] [[انبیاء]] قبل است و در نتیجه، [[خداوند]] به او [[عصمت]] و [[علوم]] اوّلین و آخرین را [[تفویض]] نموده و فرموده است: {{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِنْ شَيْءٍ وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و اگر بخشش و بخشایش خداوند بر تو نبود گروهی از ایشان به بیراه کردن تو کوشیده بودند حال آنکه جز خودشان را بیراه نمی‌کنند و به تو هیچ زیانی نمی‌رسانند و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
*[[خداوند]] در بخش اوّل این [[آیه]]، [[عصمت]] [[رسول خدا]]{{صل}} را چنین [[تبیین]] می‌فرماید که هیچ کس [[قدرت]] بر [[اضلال]] آن [[حضرت]] ندارد. در ادامه [[آیه]]، [[خداوند]] یادآور می‌شود که [[علوم]] [[الهی]] رسولش{{صل}} به [[تعلیم]] مستقیم پروردگاراست و بیان می‌دارد که این دست [[علوم]]، از [[الهامات]] [[غیبی]] و امتنان [[الهی]] برگروه خاصّی از [[بندگان]] مطهّر است و از سایر طرق دست‌نایافتنی است: {{متن قرآن|عَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ}}<ref>«به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref> و بالاخره در بخش پایانی [[آیه]]، [[فضیلت]] [[رسول خدا]]{{صل}} بر همه خلایق و [[انبیاء گذشته]]{{عم}} را بیان می‌نماید: {{متن قرآن|وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>.
*نتیجه آنکه، در طیّ این [[آیات]]، [[شرافت]] و [[عصمت]] و [[علم لدنّی]] [[رسول خدا]]{{صل}} نسبت به سایر [[انبیاء]] عظام{{عم}}[[ثابت]] می‌شود.
*[[خداوند]] در [[آیات]] فراوان، همین [[مقامات]] را برای [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} و سایر [[اهل بیت]]{{عم}} [[عصمت]] و [[طهارت]] [[ثابت]] می‌نماید. بنابراین:
#همان‌طور که [[خداوند]] [[علم‌الکتاب]] را برای [[رسول]]{{صل}} خویش [[ثابت]] می‌نماید، برای [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} هم عیناً ثابت نموده و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>. تا به آنجا که در [[آیه مباهله]]، حضرتش را در شدّت [[قرابت]] به [[پیامبر]]{{صل}}، تعبیر به "نفس [[نبی]]{{صل}}" می‌کند؛ که به مراتب از [[مقام]] [[وصایت]] بالاتر است؛ [[خداوند]] می‌فرماید: {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو:» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>. به تصریح [[فریقین]]، مصداق هر دوی این [[آیات]]، [[امام علی|امیرالمؤمنین علی]]{{ع}} است. تعبیر "نفس [[نبی]]{{صل}}"، بیانگر [[مقام]] والای [[حضرت علی]]{{ع}} در [[کمالات]] نسبت به سایر [[مؤمنان]] است؛ تا به آنجا که تفاوت حضرتش با بقیه [[اصحاب]]، مانند تفاوت [[رسول خدا]]{{صل}} با سایر [[مردم]] است.
#[[خداوند]] درباره سایر [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]{{عم}} می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. مصداق این [[آیه شریفه]]، تنها [[ائمّه هدی]]{{عم}} و [[حضرت]] صدّیقه [[طاهره]]{{س}} است.
*نتیجه آنکه: [[ربوبیّت]] عامّ [[الهی]] نه منقطع است و نه متناوب؛ بلکه متوالی و مستمر است و می‌باید در همه زمان‌ها، [[حجج الهی]] در میان [[مردم]] باشند؛ به گونه‌ای که در [[طهارت]] و [[عصمت]]، نازل‌منزله [[رسول اکرم]]{{صل}} بوده و خلایق را در [[صراط مستقیم]] [[هدایت]] به [[حیات]] طیّبه رهنمون سازند<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۶۲-۲۶۶.</ref>.
====بند دوم: [[تسبیح]] [[الهی]]؛ رویکرد دیگری در [[هدف]] از [[خلقت انسان]]====
*در [[فرهنگ قرآن]]، همه موجودات در سیری منظّم و تسبیح‌گویان در مسیر کمالی خود، در تحت [[هدایت الهی]] به سوی [[توحید]] قرار دارند: {{متن قرآن|تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالْأَرْضُ وَمَنْ فِيهِنَّ وَإِنْ مِنْ شَيْءٍ إِلَّا يُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلَكِنْ لَا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ إِنَّهُ كَانَ حَلِيمًا غَفُورًا}}<ref>«آسمان‌های هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را به پاکی می‌ستایند و هیچ چیز نیست مگر اینکه او را به پاکی می‌ستاید اما شما ستایش آنان را در نمی‌یابید؛ بی‌گمان او بردباری آمرزنده است» سوره اسراء، آیه ۴۴.</ref>
*درباره "[[تسبیح]]" در این [[آیه شریفه]] باید گفت که "مسبِّح" از یک سو با [[عبادت]] و [[تسبیح]] [[پروردگار]]، خود را از نواقص و آلودگی‌ها [[پاک]] می‌نماید و از سوی دیگر، با این عمل به سوی هدفی معیّن - که همانا [[مقام قرب الهی]] است - سیر می‌کند.
*در [[آیات]] تسبیحی [[قرآن]] نیز همیشه دو جنبه توأمان مورد توجه قرار می‌گیرد؛ از یک سو به [[نقص]] موجودات و [[نیازمندی]] آنان به [[خداوند]] در [[خروج]] از [[نقص]] اشاره می‌شود و از سوی دیگر، بر جهت کمالی [[پروردگار]] و میل ذاتی مخلوقات در [[وجدان]] این [[کمالات]] - در حدّ استعدادی که [[خداوند]] به آنان ارائه نموده - تأکید می‌شود. [[خداوند]]، بنابر صفت ربوبیّتی که دارد، همه موجودات را به واسطه سیر تسبیحی که دارند و درجه‌ای از [[هدایت تشریعی]] که بدان نائل می‌گردند، به سوی خود [[هدایت]] می‌نماید؛ چنان‌که وقتی [[فرعون]] از [[حضرت موسی]]{{ع}} درباره [[پروردگار]] سؤال کرد و گفت: {{متن قرآن|قَالَ فَمَنْ رَبُّكُمَا يَا مُوسَى}}<ref>«(فرعون) گفت: ای موسی! پروردگار شما کیست؟» سوره طه، آیه ۴۹.</ref>. [[حضرت موسی]]{{ع}} در جواب فرمود: {{متن قرآن|قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى}}<ref>«گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.</ref>.
*این قاعده سیر تسبیحی، درباره [[انسان]]، با توجّه به استعداد بی‌نهایتی که دارد، تکویناً و تشریعاً و با شدّت بیشتری برقرار است.
*[[هدایت تکوینی]] [[انسان]]، تحت قواعدی کلّی، در [[نظام تکوین]] انجام می‌گیرد؛ قواعدی که بر همه موجودات [[حاکم]] است{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْنَاكُمْ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَغَيْرِ مُخَلَّقَةٍ لِنُبَيِّنَ لَكُمْ وَنُقِرُّ فِي الْأَرْحَامِ مَا نَشَاءُ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ نُخْرِجُكُمْ طِفْلًا ثُمَّ لِتَبْلُغُوا أَشُدَّكُمْ وَمِنْكُمْ مَنْ يُتَوَفَّى وَمِنْكُمْ مَنْ يُرَدُّ إِلَى أَرْذَلِ الْعُمُرِ لِكَيْلَا يَعْلَمَ مِنْ بَعْدِ عِلْمٍ شَيْئًا وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنْزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِنْ كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ}}<ref>«ای مردم! اگر در رستخیز تردیدی دارید (بنگرید که) ما شما را از خاکی آفریدیم آنگاه از نطفه‌ای سپس از دلمه خونی سرانجام از گوشتپاره‌ای به اندام یا بی‌اندام تا (حق را) برایتان روشن داریم و در زهدان‌ها آنچه را بخواهیم تا زمانی معیّن استوار می‌داریم سپس شما را که کودکی شده‌اید بیرون می‌آوریم سپس تا به برنایی برسید؛ و جان برخی از شما را می‌گیرند و برخی دیگر را به فرودین‌ترین سال‌های زندگانی باز می‌گردانند تا آنجا که پس از دانستن، چیزی نداند و زمین را سترون می‌بینی و چون بدان آب فرو فرستیم فرا می‌جنبد و برمی‌آید و هر گونه گیاه شادابی می‌رویاند» سوره حج، آیه۵</ref>.
*[[هدایت الهی]] در [[تشریع]] نیز اقتضا می‌کند که ابزار رسیدن [[انسان]] به کمال روحی‌اش نیز در [[اختیار]] او قرارداده شود؛ چنان‌که می‌فرماید: {{متن قرآن|مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى وَمَا كُنَّا مُعَذِّبِينَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولًا}}<ref>«هر کس رهیاب شود تنها به سود خود راه یافته و هر کس گمراه شود تنها به زیان خود گمراه گردیده است و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر دوش نخواهد گرفت و ما تا پیامبری برنینگیزیم (کسی را) عذاب نمی‌کنیم» سوره اسراء، آیه ۱۵.</ref>.
*لوازم و قواعد [[هدایت تشریعی]] [[انسان‌ها]] نیز [[جهان شمول]] است. [[قرآن]] به عنوان [[کتاب هدایت]] همه نسل‌ها، حاوی تمام مسائلی است که نوع [[بشر]] در تمام قرون و اعصار، برای [[هدایت تشریعی]] به آن [[نیازمند]] است. این در حالی است که اگر بعد از [[پیامبر اکرم]]{{صل}}، کسی وجود نداشته باشد که هم‌رتبه ایشان از جهت [[عصمت]] و [[آگاهی]] به [[قرآن]] باشد و [[کلام]] او در رتبه کتاب و [[سنّت]]، [[حجّت]] برای [[امّت]] محسوب گردد، [[فیض]] [[هدایت الهی]] منقطع می‌شود. در این صورت، [[مرجع]] این [[قطع]] [[فیض]]، به منع فاعلی و نه [[تقصیر]] در قابل باز می‌گردد و [[امّت]] در این [[گمراهی]] گناهی ندارد. در نتیجه، [[قاعده لطف]] و [[حکمت الهی]] خدشه‌دار می‌شود.
*با این توضیحات، می‌توان چنین نتیجه گرفت که بعد از [[نبی]]{{صل}} باید فردی مثل او در [[طهارت]]، [[علم]]، [[عصمت]] و احاطه به [[عالم غیب]] وجود داشته باشد؛ تا بتواند:
#معلّم و مبیّن [[قرآن]] قرار گیرد؛
#[[اسوه]] و الگوی [[اخلاقی]] و عملی [[امّت]] در [[هدایت]] و [[ارشاد]] همگان به [[توحید]] باشد؛
#افراد مستعدّ را تا سرمنزل مقصود، یعنی رسیدن به عالی‌ترین مراتب [[اسلام]] و [[وارستگی]] کامل، [[هدایت]] و [[دستگیری]] نماید. برای [[استنباط]] این موضوع، می‌توان به [[آیات]] مختلف [[قرآن]] که در ادامه بیان می‌گردد استناد نمود<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۶۶-۲۶۸.</ref>.
==[[آیات]] مرتبط با [[برهان لطف]]==
*از [[آیات]] مختلف [[قرآن]] می‌توان اجزاء [[برهان لطف]] را [[استنباط]] نمود که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌گردد:
===[[وجوب لطف]] برای [[خداوند]] ([[قاعده لطف]] در [[قرآن]])===
*بنا بر [[حکمت الهی]]، "[[واجب]]" است که [[خداوند]] [[اسباب هدایت]] را برای خلایق فراهم کند. این تعبیر [[وجوب]] درباره [[پروردگار]]، به معنای [[ضرورت عقلی]] است و نه [[وجوب]] مصطلح در [[تکالیف]] [[مولوی]]؛ و اینکه [[عقل]] [[حکم]] می‌کند که [[خداوند]]، بنابر [[حکمت]] بالغه‌اش، [[اسباب هدایت]] [[بندگان]] را فراهم نماید. به بیان دیگر، [[حکمت الهی]]، چنین [[وجوب]] و استلزام [[عقلی]] را برای [[پروردگار]] قرار داده است و [[خداوند]] نیز بنا بر همین قاعده، با تعبیری الزامی بر خود، فراهم کردن [[اسباب هدایت]] [[بندگان]] را فرض و [[واجب]] نموده است؛ چنان‌که می‌فرماید: {{متن قرآن|كَتَبَ رَبُّكُمْ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ}}<ref>«پروردگارتان بخشایش را بر خویش مقرّر داشته است» سوره انعام، آیه ۵۴.</ref> و همچنین: {{متن قرآن|إِنَّ عَلَيْنَا لَلْهُدَى}}<ref>«بی‌گمان آنچه بر ما مقرّر است رهنمود است» سوره لیل، آیه ۱۲.</ref>
*با توجّه به آنکه حرف جرّ {{متن قرآن|عَلَى}}<ref>«بر» سوره انعام، آیه ۵۴.</ref>در این [[آیه]]، به معنای استعلاست، معنای [[وجوب عقلی]] از هر دو [[آیه]] استفاده می‌شود؛ بنابراین، معنای [[آیه]] اوّل چنین است: [[پروردگار]] شما [[رحمت]] را بر نفس خود [[واجب]] نموده است. معنای [[آیه]] دوم نیز چنین است: [[هدایت]] خلایق بر ما ([[خداوند]]) [[واجب]] است.
*{{متن قرآن|قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبَالِغَةُ فَلَوْ شَاءَ لَهَدَاكُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«بگو: برهان رسا از آن خداوند است، اگر می‌خواست شما همگان را رهنمایی می‌کرد» سوره انعام، آیه ۱۴۹.</ref>.
*با توجه به آنکه "بلاغ" به معنای رسانیدن امری تا عالی‌ترین مرتبه [[هدف]] است و هم در [[امور مادّی]] و هم [[امور معنوی]] به کار می‌رود، [[حجت بالغه]] [[الهی]] در مورد [[انسان]] باید امری باشد که او را تا عالی‌ترین مرتبه کمال - که همانا رسیدن به [[مقام]] [[لقای الهی]] و استقرار بر تارک [[مقام خلافت]] اللّهی است - [[هدایت]] و [[کفایت]] کند<ref>مفردات الفاظ القرآن (ط. دارالقلم- الدارالشامیه،۱۴۱۲ ه.ق.)، ص۱۴۴.</ref>. [[خداوند]] چنین وصفی را برای همه ابزار [[هدایت]] خود بیان می‌دارد؛ او از یک سو درباره [[قرآن]] می‌فرماید:{{متن قرآن|هَذَا بَلَاغٌ لِلنَّاسِ وَلِيُنْذَرُوا بِهِ وَلِيَعْلَمُوا أَنَّمَا هُوَ إِلَهٌ وَاحِدٌ وَلِيَذَّكَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«این پیام رسانی برای مردم است تا بدان هشدار داده شوند و تا بدانند که او خدایی یگانه است و تا خردمندان در یاد گیرند» سوره ابراهیم، آیه ۵۲.</ref> و از سوی دیگر، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را مبلّغ [[دین]] بیان می‌دارد: {{متن قرآن|وَإِنْ مَا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ فَإِنَّمَا عَلَيْكَ الْبَلَاغُ وَعَلَيْنَا الْحِسَابُ}}<ref>«و اگر ما برخی از چیزهایی را که به آنان وعده می‌دهیم به تو نشان دهیم و یا جان تو را بستانیم؛ بر تو تنها پیام رسانی و بر ما حسابرسی است» سوره رعد، آیه ۴۰.</ref>.
*بنابراین، باید همه ابزار دینی در [[تبلیغ]] که از سوی [[خداوند]] قرار داده شده، به گونه‌ای باشد که [[انسان]] را تا عالی‌ترین مرتبه کمالی [[هدایت]] نماید<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۶۸-۲۷۰.</ref>.
===[[قرآن]]؛ بلاغی برای همه بشریّت===
*[[کتاب الهی]]، مبلِّغ [[شریعت]] برای همه [[بشریت]] است:{{متن قرآن|وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَمَنْ بَلَغَ}}<ref>«و به من این قرآن وحی شده است تا با آن به شما و به هر کس که (این قرآن به او) برسد، هشدار دهم» سوره انعام، آیه ۱۹.</ref>
*[[بدیهی]] است که اگر [[رسول خدا]]{{صل}} تنها مبلّغ [[دین]] باشد، [[تبلیغ]] [[شریعت]] محدود به دوران [[حیات]] [[نبوی]]{{صل}} خواهد بود و این امر با معنای [[دقیق]] "بلاغ"، که به معنی رسانیدن [[پیام]] [[قرآن]] به همه بشریّت و [[تبیین]] ظرائف آن برای همه نسل‌ها و [[هدایت]] [[انسان‌ها]] تا عالی‌ترین مراتب کمال است، [[سازش]] ندارد. لذا باید بعد از [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} همیشه مبلّغی در کنار [[قرآن]] حاضر وحیّ وجود داشته باشد تا مبلّغ [[کلام الهی]] و مبیّن آن برای همه [[بشریت]] باشد<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۷۰.</ref>.
===[[رسول]] و [[کتاب الهی]]؛ دو [[مظهر]] [[لطف الهی]] در امر [[هدایت]]===
*[[رسولان]] و [[هادیان الهی]]{{عم}} و [[کتب آسمانی]] و به طور کلّی، هر آنچه منبع و عامل [[هدایت]] [[انسان‌ها]] است، [[لطف الهی]] است. این امر در [[قرآن]] با تعابیر گوناگونی چون "[[فضل]]"، "[[رحمت]]"، "امتنان"، "[[رأفت]]" و دیگر کلمات قریب‌المعنی مورد اشاره قرار گرفته است. در این میان، [[وجود امام]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}}، [[فضل]] و [[رحمت]] و امتنان [[الهی]] بر [[خلق]] است. [[امام]]، از آن جهت که [[حجّت الهی]] برخلق است، در [[قرآن]] به "[[نور]]"، "خیر"، "[[رحمت]]"، "تنها راه [[توحید]]" و "[[اساس دین]]" و [[اسلام]] برشمرده شده است. در [[براهین]] مختلف [[عقلی]] و [[نقلی]] این کتاب، به مناسبت به جلوه‌های مختلف آن اشاره می‌نماییم:
#'''وجود [[هادی]]؛ منّت [[خداوند]] بر [[بندگان]]:''' از آنجا که همه [[نعمت‌ها]] از جانب [[خداوند]] است، لذا آنچه در [[قرآن]] به عنوان "امتنان [[الهی]]" بر [[بندگان]] [[ذکر]] شده، به معنای اصلی‌ترین [[نعمت]]، یعنی وجود [[مبارک]] [[رسول خدا]]{{صل}} و ائمّه{{عم}} است؛ که یکی بعد از دیگری به میان [[امّت]] آمدند. {{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>؛ {{متن قرآن|قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعًا فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«گفتیم: همه از آن (بهشت فرازین) فرود آیید، آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>
#'''[[هادیان الهی]]؛ [[فضل]] و [[رحمت]] [[خداوند]] بر [[بشر]]:''' "[[فضل]]" به معنای امری افزون از متعارف است و [[هادیان الهی]] در [[عصمت]] و [[طهارت]] و [[علوم]] [[الهی]] بر سایر افراد [[امّت]] [[فضیلت]] داده شده‌اند. حال اگر [[مردم]] بخواهند از [[رحمت]] خاصّه [[الهی]] بهره‌مند شوند، باید با تبعیّت از [[هادیان الهی]]، خوشه‌چین [[فضل]] ایشان باشند: {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ}}<ref>«اوست که در میان نانویسندگان (عرب)، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد می‌بخشد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره جمعه، آیه ۲-۴.</ref>؛ {{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>.
#'''[[هادیان الهی]]؛ [[نعمت‌های پروردگار]] در [[نجات]] از جهنّم:''' بنابر [[قاعده لطف]]، اگر [[انسان]] به خود واگذار شود، راهی برای [[نجات]] از [[هلاکت]] [[ابدی]] در [[قیامت]] ندارد. [[هادیان الهی]]، [[لطف الهی]] بر بشریّت هستند که او را از خطر فرو افتادن در جهنّم [[نجات]] می‌دهند. {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانًا وَكُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ فَأَنْقَذَكُمْ مِنْهَا كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید و نعمت‌های خداوند را بر خود فرا یاد آورید که دشمنان (همدیگر) بودید و خداوند دل‌های شما را الفت داد و به نعمت او با هم برادر شدید و در لبه پرتگاهی از آتش بودید که شما را از آن رهانید؛ بدین‌گونه خداوند آیات خود را برای شما روشن می‌گوید باشد که شما راهیاب گردید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.
#'''[[هادیان الهی]]؛ رهایی‌بخش [[بندگان]] از ترس‌:''' جلوه دیگر [[قاعده لطف]]، رفع کامل نگرانی‌های [[آدمیان]] از عدم ادای [[حق بندگی]] و [[عبادت]] صحیح [[پروردگار]] است؛ زیرا آنها نمی‌دانند که آنچه انجام می‌دهند مورد قبول [[پروردگار]] قرار می‌گیرد یا نه؟ و آیا آنها را از [[سخط]] [[الهی]] مصون می‌دارد؟ [[حجج الهی]] و هادیانی که هدایتشان به تضمین پروردگاراست چنین خوفی را از [[انسان‌ها]] برطرف می‌کنند.
*{{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ إِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«ای فرزندان آدم! چون فرستادگانی از خودتان- که آیات مرا بر شما می‌خوانند- نزدتان آیند (به آنان ایمان آورید و پروا پیشه کنید) آنان که پرهیزگاری ورزند و به راه آیند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند» سوره اعراف، آیه ۳۵.</ref>؛ {{متن قرآن|فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدًى فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنگاه اگر از من به شما رهنمودی رسید، کسانی که از رهنمود من پیروی کنند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره بقره، آیه ۳۸.</ref>. این دو [[آیه]] در سیاق [[آیات]] [[هبوط]] [[حضرت آدم]]{{ع}} به [[زمین]] و شروع [[حیات]] [[دنیایی]] [[بنی‌آدم]] است. بنابراین [[آیه]]، [[خداوند]] این قاعده کلّی را به [[حضرت آدم]]{{ع}} یادآور می‌شود که [[هدایت الهی]] دائماً شامل حال آن [[حضرت]] می‌شود و هرکس از ایشان [[اطاعت]] نماید، نگران [[مؤاخذه]] [[الهی]] نباشد. مفهوم مخالف این بیان آن است که اگر [[انسان]] [[اطاعت]] از هادیان و [[حجج الهی]] نکند، می‌باید نگران [[عقاب]] و [[عتاب]] [[الهی]] در [[قیامت]] باشد.
*{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ}}<ref>«آنان که گفتند: پروردگار ما خداوند است سپس پایداری کردند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند» سوره احقاف، آیه ۱۳.</ref>. در این [[آیه]]، [[استقامت]] ورزیدن بعد از [[ایمان]]، اشاره به [[اطاعت]] از [[اولیاء الهی]] و [[ائمه اطهار]]{{عم}} بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} دارد؛ [[خداوند]] می‌فرماید: کسانی که از [[لطف الهی]] - یعنی [[رسولان]] [[خدا]]-[[اطاعت]] کردند و به ندای [[توحید]] آنان پاسخ مثبت دادند، اگر با [[اطاعت از امام]]، بر [[ایمان]] خود [[ثابت قدم]] بمانند، دیگر نگران [[مؤاخذه]] [[الهی]] نباشند. مفهوم مخالف [[آیه]] چنین است که [[اطاعت از رسول خدا]]{{صل}} بدون [[پذیرش]] [[هدایت]] [[مقام امامت]]، به منزله ابتر گذاشتن سیر [[ایمان به خدا]] و رسولش{{صل}} می‌باشد و باید نگران عواقب آن بود<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۷۰-۲۷۳.</ref>.
===[[قرآن]]؛ [[کتاب هدایت]]===
*[[قرآن]]، [[کتاب هدایت]] و [[رحمت]] برای همه [[مسلمین]] [[تاریخ]] است و محدود به زمان و مکان خاصّی نیست؛ چنان‌که [[خداوند]] [[قرآن]] را:
#تبیان همه امور بیان می‌فرماید؛
#آن را از مظاهر [[هدایت]] خود بر می‌شمارد؛
#[[رحمت]] خاص و بشارتی برای [[امّت اسلام]] معرفی می‌کند؛
# آن را کتاب [[امّت]] خاتم می‌داند که همه نسل‌های بشریّت تا [[قیام قیامت]] مخاطبش هستند.
*[[قرآن کریم]] حاوی [[موازین]] کلی برای [[پاسخگویی]] به تمامی نیازهای بشردر هر زمان و مکان است؛ که البتّه [[استنباط]] از آن منوط به بهره‌مندی از مفسّری [[الهی]]، یعنی [[امام]] [[معصوم]] است. از سوی دیگر، آیاتی از این قبیل، شاهدی بر [[ضرورت]] حضور دائمی [[امام]] در میان [[امّت]] برای [[تبیین]] و [[تبلیغ دین]] و انحصار [[هدایت]] از طریق [[امام]] امام [[معصوم]] است. {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۷۳-۲۷۴.</ref>.
===[[راسخین در درک]] و [[عمل به معارف قرآن]]===
*از آنجا که [[قرآن]] [[کتاب الهی]] است و [[احکام]] آن برگرفته از [[عالم غیب]] است، [[قرآن]] جلوه‌ای از [[حبل‌الله]] است که یک سوی آن در [[عالم ملکوت]] است و [[معارف]] و [[تعالیم]] آن ریشه در [[کتاب مکنون]] دارد و سوی دیگر آن در عالم [[دنیا]] است. [[قرآن]] در قالب کلمه و [[کلام]]، [[هادی]] بشریّت به [[عالم غیب]] است. [[بدیهی]] است که "[[راسخین]]" در بیان چنین کتاب فخیمی، نه به معنای متعارف لغوی است، تا همه [[عالمان دینی]] و یا هریک از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} را در بر گیرد، بلکه مراد از آن کسانی است که به [[حقیقت قرآن]] درکتاب مکنون راه داشته باشند.
*در نتیجه، برای دستیابی به ریشه [[علوم قرآنی]]، شرائطی لازم است که هرکسی واجد آن نمی‌باشد و فقط [[راسخان در علوم قرآنی]] دارای این شرائط هستند. ذیلاً به برخی از این موارد اشاره می‌گردد:
#'''صاحبان [[علوم]] لدنّی [[قرآن]]:''' [[رسول خدا]]{{صل}} و [[امامان]]{{ع}}، صاحبان [[علوم]] لدنّی و [[راسخین]] در [[قرآن]] هستند. {{متن قرآن|وَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَكَانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا}}<ref>«و خداوند کتاب و فرزانگی بر تو فرو فرستاد و به تو چیزی آموخت که نمی‌دانستی و بخشش خداوند بر تو سترگ است» سوره نساء، آیه ۱۱۳.</ref>، {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>.
#'''[[پاکان]] به [[طهارت الهی]]:''' دریافت [[علوم]] [[الهی]] و [[آگاهی از کتاب مکنون]]، تنها برای [[مطهّرین]] - [[پاک شدگان]] و [[پاکان]] - به [[طهارت الهی]] مقدور است. {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقُرْآنٌ كَرِيمٌ فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«که این قرآنی ارجمند است در نوشته‌ای فرو پوشیده که جز پاکان را به آن دسترس نیست فرو فرستاده‌ای از سوی پروردگار جهانیان است» سوره واقعه، آیه ۷۷-۸۰.</ref>
#'''انحصار [[طهارت]] در [[انبیاء]] و [[اهل بیت]]{{عم}}:''' فقط [[پیامبران الهی]] و [[امامان از اهل بیت]]{{عم}} مطهّر به [[طهارت الهی]] هستند: {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>
*واژه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} در صدر [[آیه]]، بیانگر حصر [[عصمت الهی]] در [[اهل‌بیت]]{{عم}} است و مراد از {{متن قرآن|أَهْلَ الْبَيْتِ}}، بنا بر [[روایات]] فراوان، [[ائمه هدی]]{{عم}} هستند<ref>روایات فراوانی در این باره صادر شده که برای نمونه به یک مورد اشاره می‌کنیم: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ- {{متن قرآن|رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا}} يَعْنِي الْوَلَايَةَ مَنْ دَخَلَ فِي الْوَلَايَةِ دَخَلَ فِي بَيْتِ الْأَنْبِيَاءِ{{عم}} وَ قَوْلُهُ {{متن قرآن|إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}} يَعْنِي الْأَئِمَّةَ{{عم}} وَ وَلَايَتَهُمْ مَنْ دَخَلَ فِيهَا دَخَلَ فِي بَيْتِ النَّبِيِّ{{صل}}}} (الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۴۲۳).</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۷۴-۲۷۵.</ref>.
===[[هادیان الهی]] بعد از [[رسول خدا]]{{صل}}===
*با توجّه به آنچه پیرامون حبل‌الله در [[قرآن]] ذکر شد و نیز بنا بر [[قاعده لطف]] پیرامون [[ضرورت]] وجود دائمی [[حجج الهی]] در میان بشریّت، لازم می‌آید که بعد از [[رحلت]] [[حضرت]] ختمی [[مرتبت]] علیه{{صل}}، هادیانی که در [[علم]] و [[عصمت]] نازل‌منزله حضرتش باشند، همیشه در میان [[انسان‌ها]] وجود داشته باشند.
*[[خداوند]] در [[قرآن]] با بیان‌های مختلف به این اصل [[عقلی]] اشاره می‌فرماید که برخی از آنها بدین شرح است:
*۱. {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و کافران می‌گویند: چرا نشانه‌ای از پروردگارش بر او فرو فرستاده نشده است؟ تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref>.
*واژه {{متن قرآن|مُنْذِر}} در [[آیه شریفه]]، اشاره به [[رسول اکرم]]{{صل}} دارد؛ یعنی [[وصف]] حضرتش "هشدار دهنده" است و به [[عتبات]] [[عالم قیامت]] و [[راز]] و رمز [[سعادت]] و [[شقاوت]] در سرای [[ابدی]] [[بیم]] می‌دهد. همچنین اصل در معنای حرف "واو"، عطف تفصیلی است. با این توضیحات، می‌توان گفت که عبارت پایانی [[آیه شریفه]] که می‌فرماید: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِنْ رَبِّهِ إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref>، اشاره به اصل کلّی [[قاعده لطف]] دارد که: همیشه باید در هر قومی [[هادی]] وجود داشته باشد؛ خواه [[نبی]] و یا [[وصیّ]] [[نبی]] باشد. در [[روایات]] متعدّدی به این اصل اشاره شده است:
#[[محد بن مسلم]] از [[امام صادق]]{{ع}} در توضیح این [[آیه]]] سؤال می‌نماید و [[حضرت]] می‌فرمایند: {{متن حدیث|كُلُّ إِمَامٍ هَادٍ لِكُلِ قَوْمٍ فِي زَمَانِهِمْ}}<ref>الإمامه و التبصره من الحیره (ط. مدرسه الإمام المهدی{{ع}}، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ص۱۳.</ref>.
#[[برید بن معاویه عجلی]] از [[امام باقر]]{{ع}} درباره این [[آیه]] [[پرسش]] نمود و [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|الْمُنْذِرُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ عَلِيٌّ الْهَادِي، وَ فِي كُلِ وَقْتٍ وَ زَمَانٍ إِمَامٌ مِنَّا يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ}}<ref>الإمامه و التبصره من الحیره (ط. مدرسه الإمام المهدی{{ع}}، ۱۴۰۴ ه.ق.)، ص۱۳.</ref>.
*در بیانات دیگری از [[امام صادق]]{{ع}}، هریک از [[امامان معصوم]]{{عم}} در زمان خود مصداق [[هدایت الهی]] در [[آیه شریفه]] معرفی شده‌اند؛ چنان‌که [[ابی‌بصیر]] می‌گوید: از [[امام صادق]]{{ع}} پیرامون این [[آیه سؤال]] کردم، [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} الْمُنْذِرُ وَ عَلِيٌّ الْهَادِي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ هَلْ مِنْ هَادٍ الْيَوْمَ قُلْتُ بَلَى جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا زَالَ مِنْكُمْ هَادٍ بَعْدَ هَادٍ حَتَّى دُفِعَتْ إِلَيْكَ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ يَا أَبَا مُحَمَّدٍ لَوْ كَانَتْ إِذَا نَزَلَتْ آيَةٌ عَلَى رَجُلٍ ثُمَّ مَاتَ ذَلِكَ الرَّجُلُ مَاتَتِ الْآيَةُ- مَاتَ الْكِتَابُ وَ لَكِنَّهُ حَيٌّ يَجْرِي فِيمَنْ بَقِيَ كَمَا جَرَى فِيمَنْ مَضَى}}<ref>همه روایات در بیان آیه، نقل از الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۹۲.</ref>.
*[[امام]]{{ع}} در بیانی دیگر، ضمن تأکید بر مطالب قبل، اصل کلّی [[قاعده لطف]] در این [[آیه]] را این‌گونه بیان فرمودند: {{متن حدیث|وَ اللَّهِ مَا ذَهَبَتْ مِنَّا وَ مَا زَالَتْ فِينَا إِلَى السَّاعَةِ}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۴۱۴: باب فیه نکت و نتف من التنزیل فی الولایه.</ref>.
*۲. {{متن قرآن|وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يَعْدِلُونَ}}<ref>«و از آفریدگان ما دسته‌ای هستند که به حقّ رهنمون می‌شوند و به حقّ داد می‌ورزند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱.</ref>. این [[آیه]] نیز به اصل کلّی [[قاعده لطف]] در [[هدایت الهی]] اشاره دارد؛ مبنی بر اینکه همیشه باید در میان [[مردم]] کسانی باشند که [[راه هدایت]] را برای آنان بازگویند و [[منحرفان]] از [[حق]] را به مسیر بازگردانند. با توجه به آنکه مراد از "[[حق]]" در [[آیه]]، [[دین خدا]] و همه اموری است که جلوه کامل [[حق]] در میان [[مردم]] است، روشن می‌شود که هادیان به چنین حقّی می‌باید خود [[مظهر]] کامل [[حق]] و [[معصوم]] از [[انحراف]] و [[خطا]] باشند. در بیانات [[اولیاء الهی]]{{عم}}، مصداق این افراد [[ائمّه هدی]]{{عم}} معرفی معرفی شده‌اند. مثلاً [[عبدالله بن سِنان]] [[روایت]] کرده است:{{متن حدیث|سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ {{متن قرآن|وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ...}}<ref>«و از آفریدگان ما دسته‌ای هستند که به حقّ رهنمون می‌شوند» سوره اعراف، آیه ۱۸۱.</ref> قَالَ هُمُ الْأَئِمَّةُ{{عم}}}}.
*۳. {{متن قرآن|وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}}<ref>«و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۵۱.</ref>. این [[آیه]] در سیاق آیاتی است که [[خداوند]] طیّ آن به مخالفین [[رسول خدا]]{{صل}} درباره عقبات [[قیامت]] و تبعات [[کفر]] آنان هشدار می‌دهد و می‌فرماید: "هنگامی که آنان، به واسطه کفرشان در [[مصیبت]] قرارگرفتند، می‌گویند: چرا [[رسول]] و [[هادی]] برای ما نیامد تا با [[پیروی]] از او، از این [[مصائب]] [[نجات]] پیدا کنیم؟ و [[خداوند]] در پاسخ می‌فرماید: شما همانانی بودید که وقتی [[خداوند]] [[حق]] به شما عرضه شد، بهانه‌گیری می‌کردید و سرباز می‌زدید؛ در حالی که [[خداوند]] به واسطه رحمتش بر شما، همواره حجّتی [[الهی]] را در میان [[انسان‌ها]] باقی می‌گذارد و این شما بودید که به خاطر [[پیروی]] از [[هوای نفس]]، از [[هدایت]] [[هادیان الهی]] سرباز زدید"<ref>آیات قبل در سوره قصص به این ترتیب است: {{متن قرآن|وَلَوْلَا أَنْ تُصِيبَهُمْ مُصِيبَةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ فَيَقُولُوا رَبَّنَا لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِنْدِنَا قَالُوا لَوْلَا أُوتِيَ مِثْلَ مَا أُوتِيَ مُوسَى أَوَلَمْ يَكْفُرُوا بِمَا أُوتِيَ مُوسَى مِنْ قَبْلُ قَالُوا سِحْرَانِ تَظَاهَرَا وَقَالُوا إِنَّا بِكُلٍّ كَافِرُونَ قُلْ فَأْتُوا بِكِتَابٍ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ هُوَ أَهْدَى مِنْهُمَا أَتَّبِعْهُ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ فَإِنْ لَمْ يَسْتَجِيبُوا لَكَ فَاعْلَمْ أَنَّمَا يَتَّبِعُونَ أَهْوَاءَهُمْ وَمَنْ أَضَلُّ مِمَّنِ اتَّبَعَ هَوَاهُ بِغَيْرِ هُدًى مِنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}} سوره قصص، آیه ۴۷-۵۱.</ref>.
*در این سیاق، [[خداوند]] به یک اصل کلّی در [[قاعده لطف]] اشاره می‌نماید و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ}}<ref>«و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم باشد که پند گیرند» سوره قصص، آیه ۵۱.</ref>.
*"توصیل" به معنای وصل پی در پی مطلبی است و چون سخن در [[آیات]] قبل پیرامون [[هادیان الهی]] است، مراد از {{متن قرآن|وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ}}، از پی هم آمدن [[حجج الهی]]{{عم}} همه زمان‌ها است؛ چنان‌که [[امام صادق]]{{ع}} در [[تبیین]] [[آیه]] می‌فرمایند: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} فِي قَوْلِ اللَّهِ {{متن قرآن|وَلَقَدْ وَصَّلْنَا لَهُمُ الْقَوْلَ}}<ref>«و ما برای آنان این گفتار را به هم پیوستیم» سوره قصص، آیه ۵۱.</ref> قَالَ: إِمَامٌ بَعْدَ إِمَامٍ‌}}<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۷۵-۲۷۸.</ref>.
==مبانی [[روایی]] [[برهان]]==
*در سیر [[استدلال]] بر [[قاعده لطف]]، اشاره به [[حکمت الهی]] و در نتیجه [[هدفداری]] [[خلقت انسان]] شد و اینکه [[هدف]] از [[خلقت انسان]]، سیر به [[مقام]] [[یقین]] در پرتو [[عبادت]] [[پروردگار]] است. و البته [[عبادت]] نیز می‌باید از روی [[معرفت]] باشد و [[انسان‌ها]] در هر دو مورد، محتاج [[حجج الهی]] در [[تعلیم]] [[عبادت]] و [[معرفت]] به [[توحید]] و لوازم آن هستند.
*از سوی دیگر، [[ربوبیّت]] [[پروردگار]] و اقتضاء آن، به عنوان بیان دوم از [[برهان]] مطرح شد. در این بخش، سیر این مطالب در آیینه [[روایات]] [[اهل‌بیت]]{{عم}} دنبال می‌شود.
===[[دلایل]] [[قاعده لطف]]: اقتضاء [[حکمت الهی]]===
*سیر [[برهان لطف]]، به انحاء گوناگون در بیانات حضرات [[ائمه]]{{عم}} [[ذکر]] شده. حدّ وسط در بیان برهانی ایشان، گاه [[حکمت الهی]] است و گاه رفع [[نگرانی]] از [[امّت]] است. در هر دوی این صور، از یک سو عقلاً حکمی را بر [[خداوند]] لازم می‌نماید مبنی بر اینکه به [[ضرورت عقلی]]، بر [[خداوند]] لازم است که دائماً حجج خود را در میان [[مردم]] قرار دهد تا [[راه هدایت]] همیشه برآنان باز باشد؛ چنان‌که در بیانات مختلف از [[امام صادق]]{{ع}} و [[امام رضا]]{{ع}}، این مطلب وارد شده که فرمودند: "[[حجّت الهی]] از طرف [[خداوند]] بر [[مردم]] محقّق نمی‌گردد، مگر با وجود امامی که برای [[مردم]] شناخته شده و تعریف شده باشد"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْحُجَّةَ لَا تَقُومُ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ إِلَّا بِإِمَامٍ حَتَّى يُعْرَفَ‌}}؛ الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۷۷.</ref>.
*از سوی دیگر، بر [[مردم]] نیز عقلاً و شرعاً [[واجب]] است که [[حجّت الهی]] را پیدا نموده و در [[هدایت]] از او [[استمداد]] جسته و [[اوامر]] او را [[مطیع]] باشند؛ این مطلب نیز در بیانات مختلف [[روایی]] وارد شده است.
*[[امام باقر]]{{ع}} در [[تفسیر]] [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنْتَ مُنْذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ}}<ref>«تو، تنها بیم‌دهنده‌ای و هر گروهی رهنمونی دارد» سوره رعد، آیه ۷.</ref> فرمود: {{متن حدیث|رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} الْمُنْذِرُ وَ لِكُلِّ زَمَانٍ مِنَّا هَادٍ يَهْدِيهِمْ إِلَى مَا جَاءَ بِهِ- نَبِيُّ اللَّهِ{{صل}} ثُمَّ الْهُدَاةُ مِنْ بَعْدِهِ عَلِيٌّ ثُمَّ الْأَوْصِيَاءُ وَاحِدٌ بَعْدَ وَاحِدٍ}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۹۱: باب أن الأئمه{{عم}} هم الهداه.</ref>.
*[[موسی بن بکر]] نیز از فُضَیل [[نقل]] می‌کند که از [[امام صادق]]{{ع}} درباره همین [[آیه سؤال]] کردم و [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث|كُلُّ إِمَامٍ هَادٍ لِلْقَرْنِ الَّذِي هُوَ فِيهِمْ‌}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۹۱.</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۷۹.</ref>.
====بند اوّل: [[برهان لطف]] بر مبنای [[حکمت الهی]]====
*[[هشام بن حکم]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] می‌کند که زندیقی از [[حضرت]] سؤال نمود: {{متن حدیث|مِنْ أَيْنَ أَثْبَتَ الْأَنْبِيَاءَ وَ الرُّسُلَ{{عم}}}} و [[حضرت]] چنین پاسخ می‌دهند: {{متن حدیث|إِنَّا لَمَّا أَثْبَتْنَا أَنَّ لَنَا خَالِقاً صَانِعاً مُتَعَالِياً عَنَّا وَ عَنْ جَمِيعِ مَا خَلَقَ وَ كَانَ ذَلِكَ الصَّانِعُ حَكِيماً مُتَعَالِياً لَمْ يَجُزْ أَنْ يُشَاهِدَهُ خَلْقُهُ وَ لَا يُلَامِسُوهُ... ثَبَتَ أَنَّ لَهُ سُفَرَاءَ فِي خَلْقِهِ يُعَبِّرُونَ عَنْهُ إِلَى خَلْقِهِ وَ عِبَادِهِ وَ يَدُلُّونَهُمْ عَلَى مَصَالِحِهِمْ وَ مَنَافِعِهِمْ وَ مَا بِهِ بَقَاؤُهُمْ وَ فِي تَرْكِهِ فَنَاؤُهُمْ}}
*توضیح آنکه: سیر [[برهان]] در بیان [[امام]]{{ع}} به این ترتیب است که [[خداوند حکیم]] فعل غیر حکیمانه نمی‌کند. بنابراین، امکان ندارد مخلوقاتی را [[خلق]] کند و آنان را به حال خود واگذارد. نظر به آنکه مخلوقات مستقیماً نمی‌توانند [[ارتباط]] مادّی در شنیدن و یا دیدن با [[خداوند]] داشته باشند، پس لازم است که سفرایی را از طرف خود در میان آنان قرار دهد تا واسطی میان او و [[مردم]] باشند و آنان را به [[مصالح]] و منافعشان [[هدایت]] کنند.
*{{متن حدیث|فَثَبَتَ الْآمِرُونَ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ فِي خَلْقِهِ وَ الْمُعَبِّرُونَ عَنْهُ جَلَّ وَ عَزَّ وَ هُمُ الْأَنْبِيَاءُ{{عم}} وَ صَفْوَتُهُ مِنْ خَلْقِهِ حُكَمَاءَ مُؤَدَّبِينَ بِالْحِكْمَةِ مَبْعُوثِينَ بِهَا غَيْرَ مُشَارِكِينَ لِلنَّاسِ عَلَى مُشَارَكَتِهِمْ لَهُمْ فِي الْخَلْقِ وَ التَّرْكِيبِ فِي شَيْ‌ءٍ مِنْ أَحْوَالِهِمْ مُؤَيَّدِينَ مِنْ عِنْدِ الْحَكِيمِ الْعَلِيمِ بِالْحِكْمَةِ ثُمَّ ثَبَتَ ذَلِكَ فِي كُلِّ دَهْرٍ وَ زَمَانٍ مِمَّا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ{{عم}} مِنَ الدَّلَائِلِ وَ الْبَرَاهِينِ لِكَيْلَا تَخْلُوَ أَرْضُ اللَّهِ مِنْ حُجَّةٍ يَكُونُ مَعَهُ عِلْمٌ يَدُلُّ عَلَى صِدْقِ مَقَالَتِهِ وَ جَوَازِ عَدَالَتِهِ}}<ref>الکافی (ط. الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق.)، ج۱، ص۱۶۸، باب الاضطرار إلی الحجه.</ref>.
*بنابراین، لازم است که همیشه افرادی از [[انسان‌ها]] در میان [[مردم]] وجود داشته باشند که:
#در [[فضائل]] [[توحیدی]]، برجستگان از [[مردم]] باشند؛
#مؤدّب به [[ادب الهی]] در [[عصمت]] و عمل به [[وظایف]] [[بندگی]] باشند؛
#[[مؤیّد]] به [[تأییدات الهی]] در [[علم]] و [[حکمت]] باشند؛ اینان [[حجج الهی]] برای مردم‌اند که در قالب [[انبیاء]]{{عم}} و یا اوصیای آنان{{عم}} - یعنی [[ائمه]]{{عم}} - در میان [[مردم]] [[زندگی]] می‌کنند؛
#بنا بر همین [[برهان]]،[[ زمین]] هرگز نباید خالی از [[حجج الهی]] باشد؛ زیرا با نبود [[حجّت]]، راه در [[شناخت خداوند]] و [[عبادت]] او بسته می‌شود<ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۷۹-۲۸۰.</ref>.
====بند دوم: [[لطف خداوند]] برای رفع [[خوف]] از عباد====
*اصل [[عقلی]] دیگری که در [[اثبات]] [[قاعده لطف]] از آن استفاده می‌شود، مسئله رفع [[خوف]] از عباد است؛ زیرا [[بندگان]]، با [[علم]] به وجود [[تکالیف]] و عدم اطّلاع از چگونگی [[امتثال]] آنان، در [[خوف]] از [[سخط]] [[الهی]] قرار می‌گیرند و بر [[خداوند]] لازم است که حجج خود را در میان آنان قرار دهد تا با [[بیان احکام]]، رفع [[خوف]] از آنان نمایند؛ به‌گونه‌ای که در تشتّت آراء، [[حکم]] صحیح را دریابند.
*این [[استدلال]] در بیان [[منصور بن حازم]]، از [[اصحاب امام صادق]]{{ع}}، [[ذکر]] شده که در محضر [[حضرت]] آن را بیان کرد و [[امام علی]]{{ع}} او را [[تأیید]] نمود؛ ماحصل بیان [[منصور بن حازم]] به این ترتیب است: {{متن حدیث|قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ{{ع}} إِنَّ اللَّهَ أَجَلُّ وَ أَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعْرَفَ بِخَلْقِهِ بَلِ الْخَلْقُ يُعْرَفُونَ بِاللَّهِ قَالَ صَدَقْتَ قُلْتُ إِنَّ مَنْ عَرَفَ أَنَّ لَهُ رَبّاً فَقَدْ يَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَعْرِفَ أَنَّ لِذَلِكَ الرَّبِّ رِضًا وَ سَخَطاً وَ أَنَّهُ لَا يُعْرَفُ رِضَاهُ وَ سَخَطُهُ إِلَّا بِوَحْيٍ أَوْ رَسُولٍ فَمَنْ لَمْ يَأْتِهِ الْوَحْيُ فَيَنْبَغِي لَهُ أَنْ يَطْلُبَ الرُّسُلَ فَإِذَا لَقِيَهُمْ عَرَفَ أَنَّهُمُ الْحُجَّةُ وَ أَنَّ لَهُمُ الطَّاعَةَ الْمُفْتَرَضَةَ}}.
*توضیح: [[منصور بن حازم]] به [[امام علی]]{{ع}} عرضه می‌دارد: اوّلاً، روشن است که [[خداوند]] هرگز از طریق خلقش شناخته نمی‌شود؛ بلکه مخلوقات به [[خدا]] شناخته می‌شوند. [[امام]] بیان او را [[تأیید]] می‌کنند. وی سپس ابراز می‌دارد: در این صورت، کسی که دانست ربّی دارد، می‌داند که چنین خدایی، [[رضا]] بر مطیعان و [[غضب]] بر [[نافرمانان]] دارد و راه [[معرفت]] به آنها از طریق [[عقل]] نیست؛ بلکه باید [[استمداد]] از [[وحی]] و [[ارتباط با عالم غیب]] نماید. در عین حال، او خود [[ارتباط مستقیم]] با [[عالم غیب]] ندارد. بنابراین، ناچار است به سراغ [[حجج الهی]] برود. بر [[خداوند]] نیز لازم است که حجج و [[رسولان]] خود را برای او قرار دهد. هنگامی که [[انسان]] [[حجّت‌های الهی]] را [[شناخت]]، موظّف است که از آنان [[اطاعت]] کند. [[حضرت]] این بیان او را [[تأیید]] می‌نمایند.
*تا به اینجا، [[برهان لطف]] در [[اثبات]] [[ضرورت]] [[رسالت]] و [[امامت عامّه]] تمام است. در ادامه، منصوربن حازم دفع دخلی می‌نماید و به [[امام]] عرضه می‌دارد: به [[مردم]] گفتم که در زمان [[رسول خدا]]{{صل}}، آن [[حضرت]] [[حجّت الهی]] بود؛ پس بعد از ایشان [[حجّت الهی]] چیست؟ گفتند: [[کتاب خدا]]، [[قرآن]]، [[حجّت]] بین ما است. به آنان گفتم: اگر چنین است، پس چرا همه گروه‌های مخالف در [[امّت اسلام]]، از [[مرجئه]] و قَدَریّه گرفته تا زنادقه که اصلاً ایمانی به [[قرآن]] ندارند، در [[مجادلات]] خود به [[قرآن]] استناد می‌کنند؟ بنابراین، [[قرآن]] به [[تنهایی]] [[حجّت الهی]] نیست؛ مگر همراه با قیّمی که مبیّن آن باشد. سپس ابن‌حازم نام یکایک [[علماء]] و مفسّرین غیرمعصومی را که مخالفین، ادّعای مبیّن [[قرآن]] بودن آنان را داشتند می‌برد و موارد [[جهل]] آنان به [[قرآن]] را بر می‌شمرد، تا بالاخره به [[حجیّت]] [[امامان معصوم]]{{عم}} می‌رسد و [[امام صادق]]{{ع}} بیان او را [[تأیید]] می‌نمایند<ref>ادامه روایت ابن‌حازم چنین است: {{متن حدیث|قُلْتُ لِلنَّاسِ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صكَانَ هُوَ الْحُجَّةَ مِنَ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ قَالُوا بَلَى قُلْتُ فَحِينَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ صمَنْ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى خَلْقِهِ فَقَالُوا الْقُرْآنُ فَنَظَرْتُ فِي الْقُرْآنِ فَإِذَا هُوَ يُخَاصِمُ بِهِ الْمُرْجِئُ وَ الْقَدَرِيُّ وَ الزِّنْدِيقُ الَّذِي لَا يُؤْمِنُ بِهِ حَتَّى يَغْلِبَ الرِّجَالَ بِخُصُومَتِهِ فَعَرَفْتُ أَنَّ الْقُرْآنَ لَا يَكُونُ حُجَّةً إِلَّا بِقَيِّمٍ فَمَا قَالَ فِيهِ مِنْ شَيْ‌ءٍ كَانَ حَقّاً فَقُلْتُ لَهُمْ مَنْ قَيِّمُ الْقُرْآنِ فَقَالُوا ابْنُ مَسْعُودٍ قَدْ كَانَ يَعْلَمُ وَ عُمَرُ يَعْلَمُ وَ حُذَيْفَةُ يَعْلَمُ قُلْتُ كُلَّهُ قَالُوا لَا فَلَمْ أَجِدْ أَحَداً يُقَالُ إِنَّهُ يَعْرِفُ ذَلِكَ كُلَّهُ إِلَّا عَلِيّاً{{ع}} وَ إِذَا كَانَ الشَّيْ‌ءُ بَيْنَ الْقَوْمِ فَقَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا لَا أَدْرِي وَ قَالَ هَذَا أَنَا أَدْرِي فَأَشْهَدُ أَنَّ عَلِيّاً{{ع}}كَانَ قَيِّمَ الْقُرْآنِ وَ كَانَتْ طَاعَتُهُ مُفْتَرَضَةً وَ كَانَ الْحُجَّةَ عَلَى النَّاسِ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ صوَ أَنَّ مَا قَالَ فِي الْقُرْآنِ فَهُوَ حَقٌّ فَقَالَ رَحِمَكَ اللَّهُ}} (الکافی، الإسلامیه، ۱۴۰۷ ه.ق)، ج۱، ص۱۶۹).</ref><ref>[[محمد تقی فیاض‌بخش|فیاض‌بخش، محمد تقی]] و [[فرید محسنی|محسنی، فرید]]، [[ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۱ (کتاب)|ولایت و امامت از منظر عقل و نقل]]، ج۱، ص:۲۸۱-۲۸۲.</ref>.


==[[پیامبر]] و [[برهان]] در فرهنگ‌نامه [[پیامبر]] در [[قرآن کریم]]==
==[[پیامبر]] و [[برهان]] در فرهنگ‌نامه [[پیامبر]] در [[قرآن کریم]]==
۱۱۵٬۱۷۷

ویرایش