انتقام در معارف مهدویت: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'ماه' به 'ماه'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'ماه' به 'ماه') |
||
خط ۱۱: | خط ۱۱: | ||
==[[انتقام]] در درسنامه== | ==[[انتقام]] در درسنامه== | ||
*یکی از ابعاد [[قیام حضرت مهدی]]{{ع}} افزون بر جنبههای [[اصلاح]] گری، [[انسان]] سازی، [[عدالت گستری]]، کمال بخشی و احیاگری [[دین]] [[خداوند]] [[خون خواهی]] از [[دشمنان]] [[خداوند]]، [[پیامبر اعظم]]{{صل}}، [[اهل بیت]]{{ع}} و همه [[ستمدیدگان]] [[تاریخ]] است. در این میان [[خونخواهی]] از [[سید الشهدا]]{{ع}} از ویژگی خاصی برخوردار است. بنابراین با استفاده از [[روایات]] گروههایی که از آنان [[انتقام]] گرفته میشود، عبارتند از: | *یکی از ابعاد [[قیام حضرت مهدی]]{{ع}} افزون بر جنبههای [[اصلاح]] گری، [[انسان]] سازی، [[عدالت گستری]]، کمال بخشی و احیاگری [[دین]] [[خداوند]] [[خون خواهی]] از [[دشمنان]] [[خداوند]]، [[پیامبر اعظم]]{{صل}}، [[اهل بیت]]{{ع}} و همه [[ستمدیدگان]] [[تاریخ]] است. در این میان [[خونخواهی]] از [[سید الشهدا]]{{ع}} از ویژگی خاصی برخوردار است. بنابراین با استفاده از [[روایات]] گروههایی که از آنان [[انتقام]] گرفته میشود، عبارتند از: | ||
*[[دشمنان]] [[خداوند]]: [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} در [[حدیث معراج]]، پس از بیان دیدن [[نور]] [[پیشوایان معصوم]]{{ع}} و آخرین [[جانشین]] خود در میان آنها، فرمود: … عرض کردم: "پروردگارا! اینان چه کسانی هستند؟" [[خداوند]] فرمود: {{متن حدیث|هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هَذَا الْقَائِمُ الَّذِي يُحِلُّ حَلَالِي وَ يُحَرِّمُ حَرَامِي وَ بِهِ أَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي }}<ref>صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۵۲، ح۲؛ نعمانی، الغیبه؛ ص۹۳.</ref>؛ ایشان پیشوایانند و این [[قائم]] است؛ همو که [[حلال]] مرا [[حلال]] میکند و [[حرام]] مرا را [[حرام]] میسازد و از [[دشمنان]] من [[انتقام]] میگیرد…. [[احمد بن اسحاق]] گوید: بر [[امام عسکری]]{{ع}} وارد شدم و خواستم از [[جانشین]] پس از وی [[پرسش]] کنم؛ او آغاز سخن کرد و فرمود:ای [[احمد بن اسحاق]]! [[خدای تعالی]] از زمان [[آدم]]{{ع}} [[زمین]] را خالی از [[حجت]] نگذاشته است و تا [[روز قیامت]] نیز خالی از [[حجت]] نخواهد گذاشت. به واسطه اوست که [[بلا]] را از اهل [[زمین]] دفع میکند و به خاطر اوست که [[باران]] میفرستد و [[برکات]] [[زمین]] را بیرون میآورد. گفتم: ای [[فرزند]] [[رسول خدا]]! [[امام]] و [[جانشین]] پس از شما کیست؟ [[حضرت]] شتابان برخاست و داخل [[خانه]] شد و سپس برگشت، در حالی که بر شانهاش [[کودکی]] سه ساله بود که صورتش مانند | *[[دشمنان]] [[خداوند]]: [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} در [[حدیث معراج]]، پس از بیان دیدن [[نور]] [[پیشوایان معصوم]]{{ع}} و آخرین [[جانشین]] خود در میان آنها، فرمود: … عرض کردم: "پروردگارا! اینان چه کسانی هستند؟" [[خداوند]] فرمود: {{متن حدیث|هَؤُلَاءِ الْأَئِمَّةُ وَ هَذَا الْقَائِمُ الَّذِي يُحِلُّ حَلَالِي وَ يُحَرِّمُ حَرَامِي وَ بِهِ أَنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِي }}<ref>صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۱، ص۲۵۲، ح۲؛ نعمانی، الغیبه؛ ص۹۳.</ref>؛ ایشان پیشوایانند و این [[قائم]] است؛ همو که [[حلال]] مرا [[حلال]] میکند و [[حرام]] مرا را [[حرام]] میسازد و از [[دشمنان]] من [[انتقام]] میگیرد…. [[احمد بن اسحاق]] گوید: بر [[امام عسکری]]{{ع}} وارد شدم و خواستم از [[جانشین]] پس از وی [[پرسش]] کنم؛ او آغاز سخن کرد و فرمود:ای [[احمد بن اسحاق]]! [[خدای تعالی]] از زمان [[آدم]]{{ع}} [[زمین]] را خالی از [[حجت]] نگذاشته است و تا [[روز قیامت]] نیز خالی از [[حجت]] نخواهد گذاشت. به واسطه اوست که [[بلا]] را از اهل [[زمین]] دفع میکند و به خاطر اوست که [[باران]] میفرستد و [[برکات]] [[زمین]] را بیرون میآورد. گفتم: ای [[فرزند]] [[رسول خدا]]! [[امام]] و [[جانشین]] پس از شما کیست؟ [[حضرت]] شتابان برخاست و داخل [[خانه]] شد و سپس برگشت، در حالی که بر شانهاش [[کودکی]] سه ساله بود که صورتش مانند ماه شب چهارده میدرخشید. فرمود:ای [[احمد بن اسحاق]]! اگر نزد [[خدای تعالی]] و حجتهای او گرامی نبودی، این فرزندم را به تو نمینمودم. او هم نام و هم [[کنیه]] [[رسول خدا]]{{صل}} است؛ کسی است که [[زمین]] را آکنده از [[عدل و داد]] میکند، همچنان که پر از [[ظلم و جور]] شده باشد…. [[احمد بن اسحاق]] گوید: گفتم:ای مولای من! آیا نشانهای هست که قلبم بدان مطمئن شود؟ آن [[کودک]] به زبان [[عربی]] [[فصیح]] به سخن درآمد و فرمود: {{متن حدیث|أَنَا بَقِيَّةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ وَ الْمُنْتَقِمُ مِنْ أَعْدَائِهِ فَلَا تَطْلُبْ أَثَراً بَعْدَ عَيْنٍ يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ }}<ref>صدوق، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۳۸۴، ح۱.</ref>؛ ای [[احمد بن اسحاق]]! منم [[بقیة الله]] در [[زمین]] [[خداوند]] و [[انتقام]] گیرنده، از [[دشمنان]] او؛ پس از [[مشاهده]]، جست و جوی نشانه مکن! | ||
*'''[[قاتلان امام حسین]]{{ع}}''': [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[انتقام]] از [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث| لَمَّا كَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ مَا كَانَ، ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ قَالَتْ: يَا رَبِّ يُفْعَلُ هَذَا بِالْحُسَيْنِ صَفِيِّكَ وَ ابْنِ نَبِيِّكَ! قَالَ: فَأَقَامَ اللَّهُ لَهُمْ ظِلَّ الْقَائِمِ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ قَالَ: بِهَذَا أَنْتَقِمُ لَهُ مِنْ ظَالِمِيه}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۵، ح۶؛ طوسی، الامالی، ج۲، ص۳۳.</ref>؛ چون کار [[حسین]]{{ع}} چنان شد که شد ([[اصحاب]] و جوانهایش کشته شدند و خودش تنها ماند)، [[فرشتگان]] به سوی [[خدا]] شیون و [[گریه]] کردند و گفتند: با [[حسین]] [[برگزیده]] و پسر پیغمبرت چنین [[رفتاری]] کنند؟ پس [[خدا]] [[سایه]] [[حضرت قائم]]{{ع}} را به آنها نمود و فرمود: با این [[انتقام]] او را میگیرم. در پارهای از [[روایات]] نیز آمده است که: آن [[حضرت]] [[انتقام]] گیرنده [[خون]] تمامی [[امامان]]{{ع}} و [[مظلومان]] [[تاریخ]] است. [[فرات]] بن أحنف از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده که به [[نقل]] از [[پدران]] خود{{ع}} فرمود: در زمان [[خلافت]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} [[آب]] [[فرات]] بالا آمد، پس آن [[حضرت]] و دو فرزندش [[حسن]] و [[حسین]]{{ع}} سوار شدند چون گذرشان بر [[طایفه]] ثقیف افتاد، آنان گفتند: [[علی]]{{ع}} آمده است [[آب]] را به جای خود بازگرداند (فرو نشاند). پس [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث| أَمَا وَ اللَّهِ لَأُقْتَلَنَّ أَنَا وَ ابْنَايَ هَذَانِ وَ لَيَبْعَثَنَّ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ وُلْدِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ يُطَالِبُ بِدِمَائِنَا }}<ref>نعمانی، الغیبه، ص۱۴۰، ح۱؛ نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۸، ح۱.</ref>؛ بدانید به [[خدا]] قسم! من و این دو فرزندم یقیناً کشته خواهیم شد و بدون تردید [[خداوند]] مردی از [[فرزندان]] من را در [[آخرالزمان]] بر میانگیزاند که [[خونخواهی]] ما خواهد کرد. علاوه بر [[منتقم]]، یکی از [[القاب]] آن [[حضرت]] "مَوْتور" است. "مَوْتور" از نظر لغت به کسی گویند که یکی از خویشاوندانش کشته شده؛ ولی [[خون]] بهای او گرفته نشده است<ref>طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۵۰۹.</ref>. در برخی [[روایات]]، از [[حضرت مهدی]]{{ع}} با عنوان "[[موتور]] بوالده"<ref>نعمانی، الغیبه، ص۱۷۸، ح۲۲.</ref> یا "[[موتور]] [[بابیه]]"<ref>نعمانی، الغیبه، ص۱۷۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲۲.</ref> یاد شده است؛ یعنی، کسی که پدرش کشته شده و از [[خون]] او مطالبه و [[خونخواهی]] نشده است. مراد از [[پدر]] در این [[روایت]]، ممکن است [[امام حسن عسکری]]{{ع}} یا [[امام حسین]]{{ع}} باشد یا اینکه جنس [[پدر]] است که شامل همه [[امامان معصوم]]{{ع}} باشد. در روایاتی چند این [[انتقام]] به [[اراده خداوند]] و به دست آن [[حضرت]] و در بعضی به آن [[حضرت]] نسبت داده شده است. در هر حال تفاوتی نمیکند [[خداوند]] به دست او از دشمنانش [[انتقام]] بگیرد یا اینکه خود [[حضرت]] از [[دشمنان]] خود و خاندانش [[انتقام]] بگیرد، این وعدهای است که [[خداوند]] در [[قرآن]] فرموده است. در کامل الزیارات از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده که درباره [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ}}<ref>"و هر کس مظلوم کشته شود، به سرپرست وی قدرتی دادهایم، پس [او] نباید در قتل زیاده روی کند": اسراء، آیه ۳۳.</ref>؛ فرمود: {{متن حدیث|ذَلِكَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ يَخْرُجُ فَيَقْتُلُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِي}}<ref>ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص۶۳.</ref>؛ او [[قائم آل محمد]] است؛ [[قیام]] میکند و به [[انتقام]] از [[خون]] [[حسین بن علی]]، [[دست]] به [[کشتار]] میزند. | *'''[[قاتلان امام حسین]]{{ع}}''': [[امام صادق]]{{ع}} درباره [[انتقام]] از [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث| لَمَّا كَانَ مِنْ أَمْرِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ مَا كَانَ، ضَجَّتِ الْمَلَائِكَةُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى وَ قَالَتْ: يَا رَبِّ يُفْعَلُ هَذَا بِالْحُسَيْنِ صَفِيِّكَ وَ ابْنِ نَبِيِّكَ! قَالَ: فَأَقَامَ اللَّهُ لَهُمْ ظِلَّ الْقَائِمِ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَ قَالَ: بِهَذَا أَنْتَقِمُ لَهُ مِنْ ظَالِمِيه}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۶۵، ح۶؛ طوسی، الامالی، ج۲، ص۳۳.</ref>؛ چون کار [[حسین]]{{ع}} چنان شد که شد ([[اصحاب]] و جوانهایش کشته شدند و خودش تنها ماند)، [[فرشتگان]] به سوی [[خدا]] شیون و [[گریه]] کردند و گفتند: با [[حسین]] [[برگزیده]] و پسر پیغمبرت چنین [[رفتاری]] کنند؟ پس [[خدا]] [[سایه]] [[حضرت قائم]]{{ع}} را به آنها نمود و فرمود: با این [[انتقام]] او را میگیرم. در پارهای از [[روایات]] نیز آمده است که: آن [[حضرت]] [[انتقام]] گیرنده [[خون]] تمامی [[امامان]]{{ع}} و [[مظلومان]] [[تاریخ]] است. [[فرات]] بن أحنف از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده که به [[نقل]] از [[پدران]] خود{{ع}} فرمود: در زمان [[خلافت]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} [[آب]] [[فرات]] بالا آمد، پس آن [[حضرت]] و دو فرزندش [[حسن]] و [[حسین]]{{ع}} سوار شدند چون گذرشان بر [[طایفه]] ثقیف افتاد، آنان گفتند: [[علی]]{{ع}} آمده است [[آب]] را به جای خود بازگرداند (فرو نشاند). پس [[حضرت]] فرمود: {{متن حدیث| أَمَا وَ اللَّهِ لَأُقْتَلَنَّ أَنَا وَ ابْنَايَ هَذَانِ وَ لَيَبْعَثَنَّ اللَّهُ رَجُلًا مِنْ وُلْدِي فِي آخِرِ الزَّمَانِ يُطَالِبُ بِدِمَائِنَا }}<ref>نعمانی، الغیبه، ص۱۴۰، ح۱؛ نک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۸، ح۱.</ref>؛ بدانید به [[خدا]] قسم! من و این دو فرزندم یقیناً کشته خواهیم شد و بدون تردید [[خداوند]] مردی از [[فرزندان]] من را در [[آخرالزمان]] بر میانگیزاند که [[خونخواهی]] ما خواهد کرد. علاوه بر [[منتقم]]، یکی از [[القاب]] آن [[حضرت]] "مَوْتور" است. "مَوْتور" از نظر لغت به کسی گویند که یکی از خویشاوندانش کشته شده؛ ولی [[خون]] بهای او گرفته نشده است<ref>طریحی، مجمع البحرین، ج۳، ص۵۰۹.</ref>. در برخی [[روایات]]، از [[حضرت مهدی]]{{ع}} با عنوان "[[موتور]] بوالده"<ref>نعمانی، الغیبه، ص۱۷۸، ح۲۲.</ref> یا "[[موتور]] [[بابیه]]"<ref>نعمانی، الغیبه، ص۱۷۹؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۲۲.</ref> یاد شده است؛ یعنی، کسی که پدرش کشته شده و از [[خون]] او مطالبه و [[خونخواهی]] نشده است. مراد از [[پدر]] در این [[روایت]]، ممکن است [[امام حسن عسکری]]{{ع}} یا [[امام حسین]]{{ع}} باشد یا اینکه جنس [[پدر]] است که شامل همه [[امامان معصوم]]{{ع}} باشد. در روایاتی چند این [[انتقام]] به [[اراده خداوند]] و به دست آن [[حضرت]] و در بعضی به آن [[حضرت]] نسبت داده شده است. در هر حال تفاوتی نمیکند [[خداوند]] به دست او از دشمنانش [[انتقام]] بگیرد یا اینکه خود [[حضرت]] از [[دشمنان]] خود و خاندانش [[انتقام]] بگیرد، این وعدهای است که [[خداوند]] در [[قرآن]] فرموده است. در کامل الزیارات از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] کرده که درباره [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَن قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا فَلاَ يُسْرِف فِّي الْقَتْلِ}}<ref>"و هر کس مظلوم کشته شود، به سرپرست وی قدرتی دادهایم، پس [او] نباید در قتل زیاده روی کند": اسراء، آیه ۳۳.</ref>؛ فرمود: {{متن حدیث|ذَلِكَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ يَخْرُجُ فَيَقْتُلُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِي}}<ref>ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، ص۶۳.</ref>؛ او [[قائم آل محمد]] است؛ [[قیام]] میکند و به [[انتقام]] از [[خون]] [[حسین بن علی]]، [[دست]] به [[کشتار]] میزند. | ||
*البته این [[انتقام]] به دو صورت تصور میشود: | *البته این [[انتقام]] به دو صورت تصور میشود: | ||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
*در تشرفی که [[علی بن مهزیار]] [[خدمت]] [[امام عصر]]{{ع}} داشت، [[حضرت]] به او فرمود:... من [[قیام]] خواهم کرد و... به [[مدینه]] میآیم و در [[مسجد]] [[رسول خدا]] دوتن از [[منافقان]] را از [[دل]] [[خاک]] بیرون میآورم، در حالی که [[بدن]] آنهاتر و تازه است و [[بدن]] آن دو را روبروی [[بقیع]] بر دار میآویزم. سپس چوبهی دار آنها سبز میشود و برگ میرویاند و این [[امتحان]] [[سختی]] برای [[مردم]] آن زمان خواهد بود، امتحانی که از [[امتحان]] اول بسیار سختتر است (یعنی زمانی که بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} مسیر [[خلافت]] [[تغییر]] یافت و [[مردم]] هم [[پیروی]] کردند). آنگاه شخصی از [[آسمان]] ندا میدهد: «ای [[آسمان]] هلاک کن و ای [[زمین]] آنان را در خود فرو ببر». سپس در آن روز جز مؤمنینی که در [[دل]] ایمانی [[راسخ]] دارند، باقی نخواهد ماند<ref>نوائب الدهور: ج ۳، ص ۳۵۴.</ref>. | *در تشرفی که [[علی بن مهزیار]] [[خدمت]] [[امام عصر]]{{ع}} داشت، [[حضرت]] به او فرمود:... من [[قیام]] خواهم کرد و... به [[مدینه]] میآیم و در [[مسجد]] [[رسول خدا]] دوتن از [[منافقان]] را از [[دل]] [[خاک]] بیرون میآورم، در حالی که [[بدن]] آنهاتر و تازه است و [[بدن]] آن دو را روبروی [[بقیع]] بر دار میآویزم. سپس چوبهی دار آنها سبز میشود و برگ میرویاند و این [[امتحان]] [[سختی]] برای [[مردم]] آن زمان خواهد بود، امتحانی که از [[امتحان]] اول بسیار سختتر است (یعنی زمانی که بعد از [[رسول خدا]]{{صل}} مسیر [[خلافت]] [[تغییر]] یافت و [[مردم]] هم [[پیروی]] کردند). آنگاه شخصی از [[آسمان]] ندا میدهد: «ای [[آسمان]] هلاک کن و ای [[زمین]] آنان را در خود فرو ببر». سپس در آن روز جز مؤمنینی که در [[دل]] ایمانی [[راسخ]] دارند، باقی نخواهد ماند<ref>نوائب الدهور: ج ۳، ص ۳۵۴.</ref>. | ||
*[[امام صادق]]{{ع}} از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] میکند: زمانی که به [[معراج]] حق تعالی رفتم، [[نور]] [[دوازده امام]] و [[فاطمه]]{{عم}} را دیدم (و [[حضرت]] نام یک یک را بر زبان آوردند) و [[حضرت قائم]]{{ع}} در میان ایشان چون ستارهای درخشان تابش میکرد. از [[خداوند]] پرسیدم: بارالها این [[انوار]] چه کسانی هستند؟ [[خدای عزوجل]] فرمود: ایشان [[پیشوایان]] هستند و این ([[ستاره]] درخشنده) [[حضرت قائم]]{{ع}} است که [[حلال]] مرا [[حلال]] و [[حرام]] مرا [[حرام]] میکند و به دست و از دشمنانم [[انتقام]] خواهم کشید و [[دوستان]] من به واسطه او آسوده [[خیال]] خواهند شد و دلهای [[شیعیان]] تو به سبب او از [[دشمنی]] [[ستمکاران]] و [[منکران]] و [[کافران]] [[شفا]] خواهد یافت؛ زمانی که دو تن از [[منافقان]] ([[جبت]] و [[طاغوت]]) را با بدنهایتر و تازه از قبرهایشان بیرون کشیده و بسوزاند. همانا امتحانی که [[مردم]] به واسطه این دو نفر خواهند شد، به مراتب مشکلتر از امتحانی است که [[بنیاسرائیل]] با گوساله [[سامری]] شدند<ref>بحارالانوار: ج ۵۲، ص ۳۷۹ و سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۵۵۳. «سامری» نام شخصی است که در قوم حضرت موسی{{ع}} میزیست. زمانی که حضرت موسی{{ع}} به کوه طور برای میقات پروردگارش رفت و چهل روز توقف نمود، او با ساختن مجسمه گوسالهای از طلاهای مردم، آنان را به گوسالهپرستی واداشت. او با فریب دادن مردم از آن گوساله صدایی خارج میکرد و به آنها میگفت: ببینید چگونه خدای شما صدا میکند، این خدای شما و خدای موسی است. بنیاسرائیل هم که موسی را در میان خود نمییافتند، به توصیههای وصی و برادر او «هارون» گوش نداده و جملگی از خداپرستی به گوسالهپرستی روی آوردند. این قصه را خداوند در قرآن یادآور شده است. (سوره طه، آیه: ۹۸ - ۸۵) زمانی که حضرت قائم{{ع}} نیز ظاهر شود با بیرون کشیدن بدن منافقانِ صدر اسلام برای انتقام، و سبز شدن چوبه دار آنها، مردم امتحان سختی خواهند شد و هر کسی که اندک تمایلی مردم به آنان داشته باشد یا کوچکترین دشمنیای با حضرت داشته باشد، خود را رسوا نموده و مشخص خواهد شد که حقیقتاً، مردم جزو کدام دستهاند، آیا به حقیقت پیرو حقند یا از روی ترس و تردید از حضرت مهدی{{ع}} پیروی میکنند.</ref>. | *[[امام صادق]]{{ع}} از [[رسول خدا]]{{صل}} [[روایت]] میکند: زمانی که به [[معراج]] حق تعالی رفتم، [[نور]] [[دوازده امام]] و [[فاطمه]]{{عم}} را دیدم (و [[حضرت]] نام یک یک را بر زبان آوردند) و [[حضرت قائم]]{{ع}} در میان ایشان چون ستارهای درخشان تابش میکرد. از [[خداوند]] پرسیدم: بارالها این [[انوار]] چه کسانی هستند؟ [[خدای عزوجل]] فرمود: ایشان [[پیشوایان]] هستند و این ([[ستاره]] درخشنده) [[حضرت قائم]]{{ع}} است که [[حلال]] مرا [[حلال]] و [[حرام]] مرا [[حرام]] میکند و به دست و از دشمنانم [[انتقام]] خواهم کشید و [[دوستان]] من به واسطه او آسوده [[خیال]] خواهند شد و دلهای [[شیعیان]] تو به سبب او از [[دشمنی]] [[ستمکاران]] و [[منکران]] و [[کافران]] [[شفا]] خواهد یافت؛ زمانی که دو تن از [[منافقان]] ([[جبت]] و [[طاغوت]]) را با بدنهایتر و تازه از قبرهایشان بیرون کشیده و بسوزاند. همانا امتحانی که [[مردم]] به واسطه این دو نفر خواهند شد، به مراتب مشکلتر از امتحانی است که [[بنیاسرائیل]] با گوساله [[سامری]] شدند<ref>بحارالانوار: ج ۵۲، ص ۳۷۹ و سید محمود موسوی دهسرخی، یأتی علی الناس زمان، ص ۵۵۳. «سامری» نام شخصی است که در قوم حضرت موسی{{ع}} میزیست. زمانی که حضرت موسی{{ع}} به کوه طور برای میقات پروردگارش رفت و چهل روز توقف نمود، او با ساختن مجسمه گوسالهای از طلاهای مردم، آنان را به گوسالهپرستی واداشت. او با فریب دادن مردم از آن گوساله صدایی خارج میکرد و به آنها میگفت: ببینید چگونه خدای شما صدا میکند، این خدای شما و خدای موسی است. بنیاسرائیل هم که موسی را در میان خود نمییافتند، به توصیههای وصی و برادر او «هارون» گوش نداده و جملگی از خداپرستی به گوسالهپرستی روی آوردند. این قصه را خداوند در قرآن یادآور شده است. (سوره طه، آیه: ۹۸ - ۸۵) زمانی که حضرت قائم{{ع}} نیز ظاهر شود با بیرون کشیدن بدن منافقانِ صدر اسلام برای انتقام، و سبز شدن چوبه دار آنها، مردم امتحان سختی خواهند شد و هر کسی که اندک تمایلی مردم به آنان داشته باشد یا کوچکترین دشمنیای با حضرت داشته باشد، خود را رسوا نموده و مشخص خواهد شد که حقیقتاً، مردم جزو کدام دستهاند، آیا به حقیقت پیرو حقند یا از روی ترس و تردید از حضرت مهدی{{ع}} پیروی میکنند.</ref>. | ||
*[[امام علی|امیرالمؤمین]]{{ع}} در [[حدیثی]] فرمود: مردی از [[خاندان رسول خدا]]{{صل}} هشت | *[[امام علی|امیرالمؤمین]]{{ع}} در [[حدیثی]] فرمود: مردی از [[خاندان رسول خدا]]{{صل}} هشت ماه [[شمشیر]] بر دوش مینهد و یک سره به [[جنگ]] میپردازد، تا جایی که [[مردم]] از تعجب میگویند: "به [[خدا]] قسم اگر این شخص از [[فرزندان]] [[فاطمه]]{{س}} بود به ما ترحم مینمود". او از [[بنیامیه]] و بنیالعباس [[انتقام]] خواهد کشید<ref>ملاحم: ص ۶۶.</ref>. | ||
*[[امام حسین]]{{ع}} به [[امام سجاد]]{{ع}} فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! [[خون]] من از جوشش نخواهد افتاد مگر زمانی که [[خداوند]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} را برانگیزد. [[حضرت مهدی]]{{ع}} به [[خونخواهی]] من، هفتاد هزار نفر از افراد [[منافق]] و [[فاسق]] و [[کافر]] را به [[قتل]] میرساند<ref>بحارالانوار: ج ۴۵، ص ۲۹۹.</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۱۷-۱۲۴.</ref>. | *[[امام حسین]]{{ع}} به [[امام سجاد]]{{ع}} فرمود: به [[خدا]] [[سوگند]]! [[خون]] من از جوشش نخواهد افتاد مگر زمانی که [[خداوند]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} را برانگیزد. [[حضرت مهدی]]{{ع}} به [[خونخواهی]] من، هفتاد هزار نفر از افراد [[منافق]] و [[فاسق]] و [[کافر]] را به [[قتل]] میرساند<ref>بحارالانوار: ج ۴۵، ص ۲۹۹.</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۱۱۷-۱۲۴.</ref>. | ||
==منابع== | ==منابع== |