ابوسعید عقیصا دینار تیمی: تفاوت میان نسخهها
←نسب
(←نسب) |
|||
خط ۱۲: | خط ۱۲: | ||
*نام او [[دینار]]، کنیهاش، [[ابوسعید]] و لقبش [[عقیصا]] است و از او با عنوان [[ابوسعید تیمی]] (تمیمی)، ثوری و [[همدانی]] نیز یاد شده است<ref>میزان الاعتدال، ذهبی، ج۱، ص۴۳۳.</ref>. بعضی گفتهاند، نام او [[دینار]] [[شیعی]] و خود، از [[موالی]] [[بنی تمیم]] بوده است<ref>الغارات، ثقفی کوفی، ج۲، ص۷۱۵؛ همان، ج۳، ص۸۸؛ لسان المیزان، ابن حجر، ج۴، ص۱۸۰.</ref>. او را به اسم عقیصای کرباس فروش نیز خواندهاند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۲۷؛ انساب الاشراف، بلاذری، ص۱۲۶.</ref>. | *نام او [[دینار]]، کنیهاش، [[ابوسعید]] و لقبش [[عقیصا]] است و از او با عنوان [[ابوسعید تیمی]] (تمیمی)، ثوری و [[همدانی]] نیز یاد شده است<ref>میزان الاعتدال، ذهبی، ج۱، ص۴۳۳.</ref>. بعضی گفتهاند، نام او [[دینار]] [[شیعی]] و خود، از [[موالی]] [[بنی تمیم]] بوده است<ref>الغارات، ثقفی کوفی، ج۲، ص۷۱۵؛ همان، ج۳، ص۸۸؛ لسان المیزان، ابن حجر، ج۴، ص۱۸۰.</ref>. او را به اسم عقیصای کرباس فروش نیز خواندهاند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۳، ص۲۷؛ انساب الاشراف، بلاذری، ص۱۲۶.</ref>. | ||
*او به سبب شعری که هنگام [[خروج]] [[امام حسین]]{{ع}} از [[مدینه]] گفت، به [[عقیصا]] ملقب شد<ref>وقعة الطف، یوسفی غروی، ص۳۹؛ رجال الطوسی، طوسی، ص۶۳.</ref>. [[عقیصا]] از [[امیرالمؤمنین علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} بیواسطه [[روایت]] [[نقل]] کرده؛ البته در [[رجال شیخ]] [[طوسی]] او از [[اصحاب امام علی]] و [[امام حسین]]{{عم}} شمرده شده است<ref>رجال الطوسی، طوسی، ج۱، ص۶۳ و ۱۰۲.</ref>. | *او به سبب شعری که هنگام [[خروج]] [[امام حسین]]{{ع}} از [[مدینه]] گفت، به [[عقیصا]] ملقب شد<ref>وقعة الطف، یوسفی غروی، ص۳۹؛ رجال الطوسی، طوسی، ص۶۳.</ref>. [[عقیصا]] از [[امیرالمؤمنین علی]]، [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} بیواسطه [[روایت]] [[نقل]] کرده؛ البته در [[رجال شیخ]] [[طوسی]] او از [[اصحاب امام علی]] و [[امام حسین]]{{عم}} شمرده شده است<ref>رجال الطوسی، طوسی، ج۱، ص۶۳ و ۱۰۲.</ref>. | ||
*وی در [[صفین]] همراه [[امیرالمؤمنین]] و [[راوی]] [[سخنرانی]] و [[فرمان]] آن [[حضرت]] به [[مردم]] برای حرکت به سوی [[دشمن]] بود، و با بهانه جویی [[مردم]] آنها را [[نفرین]] کرد. [[ابن حبان]] او را [[راوی]] [[احادیث]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} میداند<ref>الثقات، ابن حبان، ج۴، ص۲۱۹؛ ج۵، ص۲۸۶؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱۲، ص۲۰۱.</ref><ref>[[مهدی عباسی|عباسی، مهدی]]، [[ابوسعید عقیصا دینار تیمی (مقاله)|ابوسعید عقیصا دینار تیمی]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۸۱.</ref>. | *وی در [[صفین]] همراه [[امیرالمؤمنین]] و [[راوی]] [[سخنرانی]] و [[فرمان]] آن [[حضرت]] به [[مردم]] برای حرکت به سوی [[دشمن]] بود، و با بهانه جویی [[مردم]] آنها را [[نفرین]] کرد. [[ابن حبان]] او را [[راوی]] [[احادیث]] [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} میداند<ref>الثقات، ابن حبان، ج۴، ص۲۱۹؛ ج۵، ص۲۸۶؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱۲، ص۲۰۱.</ref><ref>[[مهدی عباسی|عباسی، مهدی]]، [[ابوسعید عقیصا دینار تیمی (مقاله)|ابوسعید عقیصا دینار تیمی]]، [[اصحاب امام حسن مجتبی (کتاب)| اصحاب امام حسن مجتبی]]، ص ۱۸۱.</ref>. | ||
==[[عقیصا]]؛ همراه [[امام علی]]{{ع}} در [[کربلا]]== | ==[[عقیصا]]؛ همراه [[امام علی]]{{ع}} در [[کربلا]]== | ||
*وی [[نقل]] میکند: "وقتی با [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از [[صفین]] به سوی [[کوفه]] میرفتیم، در [[کربلا]] فرود آمدیم و در وسط روز با عطش شدیدی روبهرو شدیم؛ [[مردم]] به آن [[حضرت]] گفتند: "ما از [[تشنگی]] میترسیم (که تلف شویم)"؛ [[حضرت]] فرمود: "خداوند شما را [[سیراب]] میکند"؛ پس آن [[حضرت]] به مکانی آمد و فرمود: "اینجا را بکنید!" و طبق [[روایت]] دیگر، خود، آستین بالا زد و [[خاک]] را کنار زد تا اینکه سنگ سفیدی را دیدیم و به کمک آن [[حضرت]] آن سنگ را جا به جا کردیم که چشمهای خنک و گوارا نمایان شد؛ پس، از آن نوشیدیم و به حیوانات خود نیز آب دادیم و سپس حرکت کردیم. پس از ساعتی، دوباره [[تشنه]] شدیم و برای [[نوشیدن آب]] به سوی آن چشمه برگشتیم، اما اثری از آن نیافتیم. پس درباره آن چشمه از راهبی که در آن حوالی بود، پرسیدیم؛ در جواب گفت: "آن، [[آشکار]] نمیشود مگر برای [[نبی]] یا [[وصی]] او"<ref>تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱۲، ص۲۰۲؛ الاختصاص، شیخ مفید، ص۲۱۹.</ref>. | *وی [[نقل]] میکند: "وقتی با [[امیر المؤمنین]]{{ع}} از [[صفین]] به سوی [[کوفه]] میرفتیم، در [[کربلا]] فرود آمدیم و در وسط روز با عطش شدیدی روبهرو شدیم؛ [[مردم]] به آن [[حضرت]] گفتند: "ما از [[تشنگی]] میترسیم (که تلف شویم)"؛ [[حضرت]] فرمود: "خداوند شما را [[سیراب]] میکند"؛ پس آن [[حضرت]] به مکانی آمد و فرمود: "اینجا را بکنید!" و طبق [[روایت]] دیگر، خود، آستین بالا زد و [[خاک]] را کنار زد تا اینکه سنگ سفیدی را دیدیم و به کمک آن [[حضرت]] آن سنگ را جا به جا کردیم که چشمهای خنک و گوارا نمایان شد؛ پس، از آن نوشیدیم و به حیوانات خود نیز آب دادیم و سپس حرکت کردیم. پس از ساعتی، دوباره [[تشنه]] شدیم و برای [[نوشیدن آب]] به سوی آن چشمه برگشتیم، اما اثری از آن نیافتیم. پس درباره آن چشمه از راهبی که در آن حوالی بود، پرسیدیم؛ در جواب گفت: "آن، [[آشکار]] نمیشود مگر برای [[نبی]] یا [[وصی]] او"<ref>تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج۱۲، ص۲۰۲؛ الاختصاص، شیخ مفید، ص۲۱۹.</ref>. |