پرش به محتوا

قریش: تفاوت میان نسخه‌ها

۸٬۹۵۱ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰: خط ۱۰:


==مقدمه==
==مقدمه==
*در [[روایات]] مربوط‍‌ به [[ظهور]] [[حضرت]]، از قریش به خوبی یاد نشده است. به فرموده [[امام باقر]] {{ع}}، [[حضرت مهدی]] {{ع}} [[اولین کشتار]] را در [[قبیله قریش]] خواهد داشت و به آنان نخواهد داد مگر [[شمشیر]]. [[حضرت]] کار را به جایی می‌رساند که بسیاری از [[مردم]] می‌گویند، این شخص از [[آل محمد]] {{صل}} نیست و اگر از [[اهل بیت]] [[پیامبر]] {{صل}} بود، رحم می‌کرد<ref>غیبة نعمانی، ص ۲۳۱؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۴.</ref>. [[عبدالله مغیره]] می‌گوید: [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: "هنگامی که [[قائم]] [[آل محمد]] {{صل}} [[ظهور]] کند، پانصد نفر از قریش را [[ایستاده]] اعدام می‌کند. سپس پانصد نفر دیگر را به همین‌گونه اعدام می‌نماید و این کار، شش بار تکرار می‌شود". [[عبدالله]] می‌پرسد: آیا تعدادشان به این اندازه می‌رسد؟ [[حضرت]] فرمود: "آری؛ خودشان و دوستان‌شان"<ref>ارشاد مفید، ص ۳۶۴؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۳۸؛ اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۷.</ref>.
* [[قریش]] از [[قبایل]] معروف [[مکه]]، به [[فرزندان]] نضر بن [[کنانه]] گفته می‌‌شود که [[بنی هاشم]]، [[پدران]] [[رسول خدا]]{{صل}}، یکی از شاخه‌های آن است و در [[سال هشتم هجری]] که [[مکه]] به دست [[مسلمانان]] [[فتح]] شد، همۀ [[قریش]] [[اسلام]] آوردند<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قبایل عرب مکه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۲۲-۲۲۴؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۴۹۷.</ref>.
*[[حضرت]] در [[حدیث]] دیگری می‌فرماید: "آن‌گاه که [[قائم]] ما [[قیام]] کند، بین او و [[عرب]] و قریش، راهی جز [[شمشیر]] نخواهد بود"<ref>غیبة نعمانی، ص ۱۲۲؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۵.</ref> و نیز فرمود: "هنگامی که [[حضرت]] [[قیام]] کند... قریش را [[هدف]] قرار می‌دهد. از آنان نمی‌گیرد مگر [[شمشیر]] و به آنان نمی‌دهد جز [[شمشیر]]"<ref>غیبة نعمانی، ص ۱۶۵؛ بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۳۵۵.</ref>. شاید مراد از "قریش نمی‌گیرد مگر [[شمشیر]]" این باشد که قریش از [[حضرت]] فرمانبرداری نمی‌کنند و در اخلال‌گری و ایجاد مشکلات می‌کوشند و به‌طور مستقیم و غیرمستقیم سبب [[پیکار]] و [[جنگ]] با [[حضرت]] می‌شوند و [[حضرت]] نیز جز اسلحه، روش دیگری را مناسب نمی‌بیند<ref>چشم‌اندازی به حکومت مهدی {{ع}}، نجم الدین طبسی، ص ۱۴۱.</ref><ref>[[مجتبی تونه‌ای|تونه‌ای، مجتبی]]، [[موعودنامه (کتاب)|موعودنامه]]، ص۵۶۱.</ref>.
==[[نسب]] [[قریش]]==
==قریش در  فرهنگنامه آخرالزمان==
*درباره [[نسب]] [[قریش]] [[اختلاف]] نظر وجود دارد و عده‌ای [[قریش]] را [[فرزندان]] فهر بن مالک‌ دانسته‌اند، اما بیشتر نسب‌شناسان [[قریش]] را [[فرزندان]] نضر بن کنانة می‌‌دانند<ref>خیر الدین زرکلی، الاعلام، ج۷، ص۲۶۶؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۳۳۵؛ ابن قتیبه، المعارف، ص۶۷؛ ابن حزم اندسی، جمهره انساب العرب، ص۱۲؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۳۲؛ سمعانی، الانساب، ج۱۰، ص۳۹۹ به بعد؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۵.</ref>. با این حال، برخی معتقدند پیش از قصی بن [[کلاب]] به کسی [[قریش]] گفته نشده است<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قبایل عرب مکه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۲۵.</ref>.
*قریش نام قبیله‌ای معروف از [[قبایل]] [[عرب]] [[حجاز]] است. آنان در [[مکه]] می‌زیستند و [[بنی هاشم]] که [[پدران]] [[رسول خدا]]{{صل}} جزو آن [[خانواده]] بودند، یکی از شاخه‌های قریش است. [[رسول خدا]]{{صل}} بیشترین آزارها را در دوران [[پیامبری]] خود، از قریش متحمل شد. قریش تا سال‌های پایانی [[زندگی]] [[رسول خدا]] پیوسته به [[مخالفت]] و [[جنگ]] با [[حضرت محمد]]{{صل}} پرداخت و هیچ گاه به [[پیروی]] از [[رسول خدا]] گردن ننهاد، مگر زمانی که [[لشکر]] [[اسلام]] [[مکه]] را [[فتح]] کرد و آنان مجبور به [[اطاعت]] از [[رسول خدا]] شدند. قریش این [[کینه]] قدیمی را فراموش نکرد و همواره در [[نفاق]] به سر می‌برد تا زمانی که پس از [[رسول خدا]] زمینه را برای کارشکنی مهیا دید. سپس سر ناسازگاری و کارشکنی را بنا نهاد و این مخالفت‌ها را از [[خانواده]] [[رسول خدا]] شروع کرد. [[حضرت زهرا]]{{س}} و جناب [[محسن]] بن [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} اولین قربانیان این حادثه‌ها بودند. این [[کینه‌ها]] همیشه ادامه داشت و تمام [[ائمه]]{{عم}} بر اثر این مخالفت‌ها به [[شهادت]] رسیدند. [[بنی امیه]] و [[بنی العباس]] از [[خویشاوندان]] [[قریشی]] [[رسول خدا]]{{صل}} بودند که پس از [[رسول خدا]] [[خلافت]] را موروثی خویش نمودند و جنایاتی را درباره [[بنی هاشم]] مرتکب شدند که گوش از شنیدن آن همه [[شقاوت]] عاجز است. [[شهادت امام حسین]]{{ع}} اوج این جنایات بود که در همیشه [[تاریخ]] جاودانه ماند. از این رو در روایاتی که درباره [[رفتار]] [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[پس از ظهور]] با [[قریشیان]] وارد شده است، ما [[شاهد]] سخت‌گیری‌های فراوانی هستیم.  
==وجه تسمیه [[قریش]]==
*[[امام باقر]]{{ع}} به جناب [[محمد بن مسلم]] می‌فرماید: اگر [[مردم]] می‌دانستند که [[حضرت مهدی]]{{ع}} [[پس از ظهور]] خود چه کشتارهایی را انجام خواهد داد، [[آرزو]] می‌کردند که هیچ گاه آن [[حضرت]] را نمی‌دیدند. بدانید که [[قائم]]{{ع}} ابتدا سراغ قریش خواهد رفت و [[حق]] را با [[شمشیر]] از آنان می‌گیرد و با [[شمشیر]] در میان آنان [[اجرا]] می‌کند. تا جایی که [[مردم]] (از بسیاریِ [[کشتار]] زبان به [[اعتراض]] گشوده و) می‌گویند: به درستی که اگر این شخص از آل [[محمد بن عبدالله]]{{صل}} بود، رحم می‌نمود<ref>غیبت نعمانی، ص ۲۳۱.</ref>.
*برخی [[قریش]] را برگرفته از کلمه "القرش" به معنای کسب و جمع دانسته<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۶، ص۳۳۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۱، ص۸۰؛ خلیل بن احمد فراهیدی کتاب العین، ج۵، ص۳۹؛ عبدالرحمن سهیلی، الروض الأنف فی شرح السیرة النبویه، ج۲، ص۴۲؛ این هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۵.</ref> و بعضی قائلند از کلمه "تقرّش" به معنای بازرگان گرفته شده؛ چون نضر بن [[کنانه]] بازرگان بوده<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۲۳۲.</ref> و عده‌ای هم گفته‌اند [[قریش]] را به علت اجتماعشان، [[قریش]] نامیدند<ref>سمعانی، الانساب، ج۱۰، ص۳۹۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۶ ص۳۳۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۷.</ref>.<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قبایل عرب مکه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۲۵-۲۲۶.</ref>
*در [[حدیثی]] [[امام صادق]]{{ع}} به [[عبدالله]] [[مغیره]] فرمود: زمانی که [[حضرت قائم]]{{ع}} [[قیام]] نماید، پانصد نفر از قریش را به پا داشته و سر از تنشان جدا می‌کند و این کار را شش بار تکرار می‌کند، [[راوی]] تعجب نموده و گفت: آیا تعداد آنان به این اندازه می‌رسد [[حضرت]] فرمود: آری! [[حضرت]] خودشان و [[دوستان]] آنها را خواهد کشت. در روایتی دیگر به همین مضمون [[امام حسین]]{{ع}} به شخصی فرمود: زمانی که [[حضرت قائم]]{{ع}} [[قیام]] نماید پانصد نفر از [[قریشیان]] را پیش کشیده و گردن می‌زند، و سپس پانصد نفر دیگر و باز پانصد نفر دیگر را نیز به همان گونه خواهد کشت<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۷ و غیبت نعمانی، ص ۲۳۵.</ref><ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]. ص ۴۹۷.</ref>.
==آغاز [[ریاست]] [[قریش]] بر [[مکه]]==
* [[قریش]] در دوران [[ریاست]] "[[خزاعه]]" بر امور [[کعبه]]، به صورت پراکنده در اطراف [[مکه]] [[زندگی]] می‌‌کردند و در [[سرپرستی]] [[مکه]] و [[بیت‌الله الحرام]] هیچ‌گونه دخالتی نداشتند تا اینکه قصی بن [[کلاب]] به [[مکه]] آمد و با دختر [[رئیس]] [[قبیله]] [[خزاعه]]، [[ازدواج]] کرد و با کمک [[قریش]] بر دامنه [[نفوذ]] خود افزود تا اینکه [[ریاست]] کامل [[کعبه]] را به دست گرفت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۵۸؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۲۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۵.</ref>. قصی، [[مکه]] را به صورت کوچه و محله در آورد و قبایلی از [[قریش]] را در آنجا ساکن نمود که "[[قریش]] بطاح" نامیده شدند و به قریشی‌هایی که در پشت [[شهر]] ساکن شدند، "[[قریش]] [[ظواهر]]" گفتند<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قبایل عرب مکه، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۲۶.</ref>.
==[[تجارت]] [[قریش]]==
*کار اصلی [[قریش]] [[تجارت]] بود و [[تجارت]] [[قریش]] محدود در [[مکه]] بود تا اینکه [[هاشم بن عبدمناف]]، [[تجارت]] [[قریش]] به [[شام]] و [[یمن]] را بنیان نهاد و برادرانش [[تجارت]] به [[حبشه]] و [[عراق]] را راه انداختند<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج؟؟؟، ص۲۴۲؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار القریش، ص۴۵-۴۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱۱، ص۵۹؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۵۲-۲۵۱.</ref>. قریشی‌ها نیز بازارگاه‌هایی در [[مکه]] برپا کردند که [[قبایل]] برای [[تجارت]] در آن جمع می‌شدند<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۸.</ref>.
==[[ادیان]] [[قریش]]==
* [[مردم]] [[مکه]]، همواره بر [[آیین]] [[اسماعیل]]{{ع}} بودند تا اینکه [[عمرو بن لحی]] [[خزاعی]]، [[بت‌پرستی]] را در آنجا رواج داد. [[عزی]]، [[هبل]]، أساف، [[نائله]] و مناة، از بت‌های معروف [[قریش]] بودند و "[[عزی]]"، بزرگ‌ترین بتشان بود؛ از این رو، [[قریش]] را [[عزی]] هم می‌گفتند. آنان [[عزی]] را [[زیارت]] و برایش [[قربانی]] می‌کردند<ref>هشام بن محمد کلبی، الاصنام، ص۱۸.</ref>. به خاطر سخت‌گیری [[قریش]] در امر [[دین]]، به آنان "حمس" یعنی سخت گیر اطلاق می‌‌شد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج؟؟، ص۲۵۶.</ref>. اما [[قریش]] به تدریج شروع به [[بدعت‌گذاری]] کردند و وقوف در [[عرفه]] را که از مشاعر [[دین ابراهیم]]{{ع}} بود ترک کردند. این بدعت‌گذاری‌ها، بعد از تار و مار شدن [[لشکر]] ابرهه، شدت بیشتری گرفت و آنان ساکنان خارج از [[حرم]] را وادار ‌کردند فقط از غذای [[اهل]] [[حرم]] استفاده کنند و موقع [[طواف]] از لباس‌های ملی و قومی [[مردم]] [[مکه]] بپوشند و...<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار القریش، ص۱۲۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۲۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۹.</ref>. با این حال، عده‌ای از [[قریش]] از [[پرستش]] [[بت‌ها]] [[دست]] برداشته و [[نصرانی]] یا پیرو [[دین حنیف]] [[ابراهیم]]{{ع}} شدند<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۲۷-۲۲۸.</ref>.
==پیمان‌های [[قریش]]==
*در بین [[قریش]] پیمان‌های معروفی وجود داشت که برخی از آنها عبارت‌اند از:
# [[پیمان]] مطیبین: پس از [[مرگ]] [[عبدمناف]] و عبدالدار، بین فرزندانشان در به دست گرفتن امور [[مکه]] [[اختلاف]] افتاد. دسته‌ای قائل به [[ریاست]] [[عبدمناف]] عبدالشمس بن [[عبدمناف]] و دسته دیگر قائل به [[ریاست]] عبدالدار عامر بن [[هاشم بن عبد مناف]] شدند. طرفداران [[عبدمناف]]، [[دست]] خود را در قدحی از طیب فرو بردند و به [[کعبه]] مالیدند و بر استواری‌شان تأکید کردند و حامیان عبدالدار نیز دستان خود را در قدحی از [[خون]] فرو برده بر [[دیوار کعبه]] مالیدند و قسم خوردند که [[تسلیم]] نشوند<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار القریش، ص۱۸۹-۱۹۰؛ مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۲۸؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۳۱-۱۳۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۵۵-۵۶.</ref>. البته سرانجام دو طرف به [[صلح]] [[رضایت]] دادند و [[مناصب]] [[مکه]] را بین خود تقسیم کردند<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۳۰.</ref>.
# [[حلف الفضول]]: مردی از [[یمن]] به [[مکه]] آمده بود و کالایی را به عاص بن وائل فروخته بود؛ اما عاص در پرداخت [[پول]] آن تعلل می‌ورزید. مرد ناچار به کوه ابوقبیس رفت و [[شکایت]] خود را ضمن اشعاری اعلام کرد. عده‌ای از [[قریشیان]] از این واقعه شرمنده شده، به [[فکر]] چاره افتادند. [[زبیر بن عبدالمطلب]]، طوایف [[قریش]] را جمع کرد و [[پیمان]] بستند که اجازه ندهند در [[مکه]] به احدی [[ستم]] شود. [[قریش]]، این [[پیمان]] را "[[حلف الفضول]]" نامید<ref>ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار القریش، ص۵۲-۵۳؛ علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، اصفهانی ص۲۷۱؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۰۳؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۷، ص۲۸۸-۲۹۰.</ref>.<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۳۰.</ref>
==مشهورترین ایام [[قریش]]==
*مشهورترین ایام [[قریش]]، چهار [[جنگ]] عمده است. این [[جنگ‌ها]] بین [[قریش]] و [[قیس]] بن عیلان رخ داد و به سبب وقوع در [[ماه‌های حرام]] به [[فجار]] معروف شده‌اند. این [[جنگ‌ها]] عبارت‌اند از: [[فجار القرد]]، [[فجار الرجل]]، [[فجار المرأة]] و [[فجار براض]]. [[فجار براض]]، خود دربردارنده پنج فجره است: یوم‌النخله، یوم‌الشمطه، یوم‌العبلاء، یوم‌الشرب و یوم‌الحریره<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۵؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۵۸۸-۵۸۹؛ معمر بن مثنی التمیمی، ایام العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۵۰۵؛ ابن حبیب بغدادی، المنمق فی اخبار القریش، ص۱۶۰.</ref>.<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۳۱-۲۳۲.</ref>
==طوایف [[قریش]]==
* [[قریش]] [[هنگام ظهور]] [[اسلام]]، ۲۵ [[طایفه]] بودند که عبارت‌اند از: [[بنی‌هاشم]] بن [[عبدمناف]]، بنی‌مطلب بن [[عبدمناف]]، [[بنی‌حارث]] بن [[عبدالمطلب]]، بنی [[امیة]] بن عبدشمس، بنی‌نوفل بن [[عبد]] مناف، [[بنی‌حارث]] بن فهر، [[بنی‌اسد بن عبدالعزی]]، [[بنی‌عبدالدار]] بن قصی، بنی‌زهرة بن [[کلاب]]، [[بنی‌تیم]] بن مرّه، [[بنی‌مخزوم]] بن [[یقظه]]، بنی‌یقظه بن مره، [[بنی مرة]] بن کعب، [[بنی‌عدی بن کعب]]، [[بنی‌سهم]] بن عمرو، [[بنی‌جمح]] بن عمرو، [[بنی‌مالک]] بن حنبل، بنی‌معیط بن عامر، بنی‌نزار بن عامر، بنی سامة بن لؤی، بنی‌أدرم [[تیم]] بن غالب بن فهر، بنی‌محارب بن فهر، [[بنی‌حارث]] بن [[عبدالله]] بن [[کنانه]]، بنی‌نباته و بنی‌عائذه<ref>علی بن حسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۶۹.</ref>. از [[بنی‌هاشم]] تا [[بنی‌جمح]]، بطون [[قریش]] بطاح، و از [[بنی‌مالک]] تا آخر، جزء بطون [[قریش]] ظواهرند<ref>ر.ک: حسینی ایمنی، سید علی اکبر، قریش، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۲۳۲.</ref>.
==[[قریش]] در زمان [[ظهور اسلام]]==
* [[رسول خدا]]{{صل}} بیشترین آزارها را در دوران [[پیامبری]] خود، از [[قریش]] متحمل شد و قریشی‌ها پیوسته به [[مخالفت]] و [[جنگ]] با ایشان پرداختند تا زمانی که [[لشکر]] [[اسلام]] [[مکه]] را [[فتح]] کرد و آنان مجبور به [[اطاعت از پیامبر]]{{صل}} شدند. [[قریش]] پس از [[رسول اکرم]]{{صل}} مخالفتش را با [[خانواده]] [[پیامبر]]{{صل}} شروع کرد. [[حضرت]] [[زهرا]]{{س}} اولین [[قربانی]] این کینۀ قدیمی بود و تمام [[ائمه]]{{ع}} بر اثر این مخالفت‌ها به [[شهادت]] رسیدند. [[بنی امیه]] و [[بنی العباس]] که از [[خویشاوندان]] [[قریشی]] [[رسول خدا]]{{صل}} بودند جنایاتی را درباره [[بنی هاشم]] مرتکب شدند که گوش از شنیدن آن همه [[شقاوت]] عاجز است. [[شهادت امام حسین]]{{ع}} اوج این جنایات بود که در همیشه [[تاریخ]] جاودانه ماند<ref>ر.ک: حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان، ص ۴۹۷.</ref>.
==[[قریش]] در [[آخرالزمان]]==
*به خاطر ظلم‌های [[قریش]] بر [[اهل بیت]]{{ع}}، در روایاتی که درباره [[رفتار]] [[حضرت مهدی]]{{ع}}  با [[قریشیان]] آمده، [[شاهد]] سخت‌گیری‌های فراوانی هستیم. چنانچه [[امام باقر]]{{ع}} می‌فرماید: "بدانید که [[قائم]]{{ع}} ابتدا سراغ [[قریش]] خواهد رفت و [[حق]] را با [[شمشیر]] از آنان می‌گیرد و با [[شمشیر]] در میان آنان [[اجرا]] می‌کند"<ref>غیبت نعمانی، ص ۲۳۱. </ref>.  [[امام صادق]]{{ع}} نیز فرمود: "زمانی که [[حضرت قائم]]{{ع}} [[قیام]] نماید، پانصد نفر از [[قریش]] را به پا داشته و سر از تنشان جدا می‌کند و این کار را شش بار تکرار می‌کند"<ref>اثبات الهداة، ج ۳، ص ۵۲۷ و غیبت نعمانی، ص ۲۳۵.</ref>.<ref>ر.ک: تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۶۱؛ حیدرزاده، عباس، فرهنگنامه آخرالزمان. ص ۴۹۷.</ref>
   
   
==پرسش مستقیم==
==پرسش مستقیم==
۱۱۲٬۹۹۵

ویرایش