پرش به محتوا

سیاست: تفاوت میان نسخه‌ها

۱ بایت حذف‌شده ،  ‏۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
خط ۱۰۷: خط ۱۰۷:
*بنابراین، در نظر غزالی، سیاستشناسی کار [[فقیه]] است و این سیاست، همان [[زندگی اجتماعی]] خوب است که وجه [[عقلی]] آن، [[حکمت عملی]] و وجه [[شرعی]] آن، [[فقه]] [[سیاسی]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۴۳-۵۰.</ref>
*بنابراین، در نظر غزالی، سیاستشناسی کار [[فقیه]] است و این سیاست، همان [[زندگی اجتماعی]] خوب است که وجه [[عقلی]] آن، [[حکمت عملی]] و وجه [[شرعی]] آن، [[فقه]] [[سیاسی]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۴۳-۵۰.</ref>
===فلسفۀ [[سیاسی]] به معنای دوم===
===فلسفۀ [[سیاسی]] به معنای دوم===
فلسفۀ [[سیاسی]] به معنای دوم – که در کاربری معاصر این واژه بیشتر مد نظر است - در یک جملۀ کوتاه عبارت است از: “دانشی که دربارۀ ماهیت [[قدرت سیاسی]] و [[مشروعیت]] و موجودیت آن و لوازم مترتب بر ماهیت و [[مشروعیت]] و موجودیت آن به بحث و بررسی می‌پردازد”.
*فلسفۀ [[سیاسی]] به معنای دوم – که در کاربری معاصر این واژه بیشتر مد نظر است - در یک جملۀ کوتاه عبارت است از: "دانشی که دربارۀ ماهیت [[قدرت سیاسی]] و [[مشروعیت]] و موجودیت آن و لوازم مترتب بر ماهیت و [[مشروعیت]] و موجودیت آن به بحث و بررسی می‌پردازد".
این تعریف از فلسفۀ [[سیاسی]] که با بیشترین کاربری معاصر این واژه همخوانی دارد، فلسفۀ [[سیاسی]] را در پاسخ پرسشهای کلان دربارۀ “قدرت سیاسی” خلاصه می‌کند و بدین ترتیب - نظیر آنچه در فلسفۀ اولی گفته می‌شود که پاسخ پرسشهای کلان دربارۀ “وجود مطلق” است - فلسفۀ [[سیاسی]] نیز، پاسخ پرسشهای کلان، یعنی چیستی و چرایی و چگونگی دربارۀ “قدرت سیاسی” است.
*این تعریف از فلسفۀ [[سیاسی]] که با بیشترین کاربری معاصر این واژه همخوانی دارد، فلسفۀ [[سیاسی]] را در پاسخ پرسش‌های کلان دربارۀ "قدرت سیاسی" خلاصه می‌کند و بدین ترتیب - نظیر آنچه در فلسفۀ اولی گفته می‌شود که پاسخ پرسش‌های کلان دربارۀ "وجود مطلق" است - فلسفۀ [[سیاسی]] نیز، پاسخ پرسش‌های کلان، یعنی چیستی و چرایی و چگونگی دربارۀ "قدرت سیاسی" است.
در [[کتاب]] [[فرهنگ]] [[فلسفی]] کمبریج در تعریف واژۀ [[فلسفه سیاسی]](polotical philosophy) چنین آمده است:
*در [[کتاب]] [[فرهنگ]] [[فلسفی]] کمبریج در تعریف واژۀ [[فلسفه سیاسی]](polotical philosophy) چنین آمده است: "فلسفۀ [[سیاسی]]، یعنی مباحث مربوط به ماهیت و [[مشروعیت]] یا [[حقانیت]] مؤسسات [[قدرت]] یا نهادهای الزام کننده. نهادها و مؤسسات الزام کننده، در احجام متفاوتی قرار دارند، از [[خانواده]] گرفته تا [[دولت]] ملّی، تا مؤسسات بین المللی؛ نظیر: سازمان [[ملل]].
“فلسفۀ [[سیاسی]]، یعنی مباحث مربوط به ماهیت و [[مشروعیت]] یا [[حقانیت]] مؤسسات [[قدرت]] یا نهادهای الزامکننده. نهادها و مؤسسات الزامکننده، در احجام متفاوتی قرار دارند، از [[خانواده]] گرفته تا [[دولت]] ملّی، تا مؤسسات بینالمللی؛ نظیر: سازمان [[ملل]].
*این مؤسسات، نهادهایی هستند که احیاناً و در نهایت برای واداشتن اعضای خود برای انجام کار معینی، [[زور]] یا [[تهدید]] به استفاده از [[زور]] را به کار می‌برند.
این مؤسسات، نهادهایی هستند که احیاناً و در نهایت برای واداشتن اعضای خود برای انجام کار معینی، [[زور]] یا [[تهدید]] به استفاده از [[زور]] را بهکار می‌برند.
*توجیه [[مشروعیت]] این گونه نهادهای [[قدرت]]، [[نیازمند]] آن است تا نشان دهد که [[سلطه]] و اقتداری که این مؤسسات دارند، از [[حق]] [[دستور]] و [[فرماندهی]] برخوردار است و در طرف مقابل، بر اعضای این مؤسسات، [[حق]] [[فرمانبرداری]] و [[اطاعت]] از [[فرمان]] آن مؤسسات و نهادها وجود دارد و به عبارتی دیگر، این نهادها از سلطۀ [[سیاسی]] مشروعی بر افراد و اعضای خود برخوردارند."<ref>The Cambridge Dictionary of philosophy.p ۷۱۸.</ref>
توجیه [[مشروعیت]] این گونه نهادهای [[قدرت]]، [[نیازمند]] آن است تا نشان دهد که [[سلطه]] و اقتداری که این مؤسسات دارند، از [[حق]] [[دستور]] و [[فرماندهی]] برخوردار است و در طرف مقابل، بر اعضای این مؤسسات، [[حق]] [[فرمانبرداری]] و [[اطاعت]] از [[فرمان]] آن مؤسسات و نهادها وجود دارد و به عبارتی دیگر، این نهادها از سلطۀ [[سیاسی]] مشروعی بر افراد و اعضای خود برخوردارند.<ref>The Cambridge Dictionary of philosophy.p ۷۱۸.</ref>
*بنابر آنچه در متن فوق ملاحظه می‌شود، مباحث فلسفۀ [[سیاسی]]، دربارۀ ماهیت و [[مشروعیت]] [[قدرت سیاسی]] است، همانگونه که در تعریف دوم واژۀ فلسفۀ [[سیاسی]] آوردیم.
بنابر آنچه در متن فوق ملاحظه می‌شود، مباحث فلسفۀ [[سیاسی]]، دربارۀ ماهیت و [[مشروعیت]] [[قدرت سیاسی]] است، همانگونه که در تعریف دوم واژۀ فلسفۀ [[سیاسی]] آوردیم.
*به نظر می‌رسد همین تعریف از واژۀ فلسفۀ [[سیاسی]]، مد نظر آقای انتونی کوئینتن<ref>Anthony Quinton.</ref> بوده است که در تعریف مفهوم فلسفۀ [[سیاسی]] چنین گفته است: "فلسفۀ [[سیاسی]] را می‌توان یک [[تفکر]] جامع دربارۀ سیاست دانست که [[تفکر]] منتظم دربارۀ [[هدف]] و [[غایت]] [[حکومت]] و توضیح منسجم و واقع‌گرایانه از چگونگی سازمان یافتن [[زندگی]] [[سیاسی]] را در بر می‌گیرد"<ref>آنتونی کوئینتن، مترجم: مرتضی اسعدی، فلسفۀ سیاسی، ص۱۱.</ref>.
به نظر می‌رسد همین تعریف از واژۀ فلسفۀ [[سیاسی]]، مد نظر آقای انتونی کوئینتن<ref>Anthony Quinton.</ref> بوده است که در تعریف مفهوم فلسفۀ [[سیاسی]] چنین گفته است:
*این معنا از فلسفۀ [[سیاسی]]، همان معنایی است که در کاربرهای معاصر این واژه معمولاً مد نظر است و به همین [[دلیل]]، غالب تألیفاتی که تحت عنوان فلسفۀ [[سیاسی]] یا [[تاریخ]] فلسفۀ [[سیاسی]] به ویژه در قرن اخیر به رشته تحریر در آمده، به تحلیل و [[تبیین]] فلسفۀ [[سیاسی]] به همین معنا پرداخته‌اند.
“فلسفۀ [[سیاسی]] را می‌توان “یک [[تفکر]] جامع دربارۀ سیاست” دانست که [[تفکر]] منتظم دربارۀ [[هدف]] و [[غایت]] [[حکومت]] و توضیح منسجم و واقعگرایانه از چگونگی سازمانیافتن [[زندگی]] [[سیاسی]] را در بر می‌گیرد”<ref>آنتونی کوئینتن، مترجم: مرتضی اسعدی، فلسفۀ سیاسی، ص۱۱.</ref>.
*این معنا از فلسفۀ [[سیاسی]]، فلسفۀ [[سیاسی]] را در [[جایگاه]] پیشنیاز مبرم [[فقه]] [[سیاسی]] قرار می‌دهد؛ زیرا عمدۀ مبادی تصوریه و تصدیقیه [[فقه]] [[سیاسی]]، در فلسفۀ [[سیاسی]] به این معنا مورد بحث و [[تبیین]] قرار می‌گیرند.
این معنا از فلسفۀ [[سیاسی]]، همان معنایی است که در کاربریهای معاصر این واژه معمولاً مد نظر است و بههمین [[دلیل]]، غالب تألیفاتی که تحت عنوان فلسفۀ [[سیاسی]] یا [[تاریخ]] فلسفۀ [[سیاسی]] بهویژه در قرن اخیر به رشته تحریر در آمده، به تحلیل و [[تبیین]] فلسفۀ [[سیاسی]] به همین معنا پرداختهاند.
این معنا از فلسفۀ [[سیاسی]]، فلسفۀ [[سیاسی]] را در [[جایگاه]] پیشنیاز مبرم [[فقه]] [[سیاسی]] قرار می‌دهد؛ زیرا عمدۀ مبادی تصوریه و تصدیقیه [[فقه]] [[سیاسی]]، در فلسفۀ [[سیاسی]] به این معنا مورد بحث و [[تبیین]] قرار می‌گیرند.


== پرسش‌های وابسته ==
== پرسش‌های وابسته ==
۱۱۵٬۲۱۳

ویرایش