جهانبینی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'فیلسوف سیاسی' به 'فیلسوف سیاسی'
جز (جایگزینی متن - 'جهانبینی سیاسی' به 'جهانبینی سیاسی') |
جز (جایگزینی متن - 'فیلسوف سیاسی' به 'فیلسوف سیاسی') |
||
خط ۱۷: | خط ۱۷: | ||
*این رابطۀ مستحکم و بنیادین میان حوزۀ [[معرفت]] [[سیاسی]] با جهانبینی که از آن به "جهانبینی سیاسی" تعبیر کردیم، از دیرباز مورد توجّه [[اندیشمندان]] [[علم]] [[سیاست]] بوده است. فلاسفۀ [[سیاسی]] و سیاستپژوهان عصور متأخر نیز، کم و بیش این رابطۀ مستحکم و بنیادین را [[باور]] داشتهاند و در بسیاری موارد به آن تصریح کردهاند؛ اگرچه به لحاظ روند عملگرایانه اندیشۀ [[غرب]] در دو سه قرن اخیر [[سعی]] شده است مباحث [[سیاسی]]، غالبا جدا از بنیادهای هستی شناسانۀ آن مورد بحث و بررسی قرار گیرد و همین روند، موجب بسیاری از آشفتگیهای منطقی و درهم ریختگی [[نظم]] [[عقلی]] مباحث مربوط به [[دانش]] [[سیاسی]] در [[جهان غرب]] به ویژه در دورۀ معاصر شده است. | *این رابطۀ مستحکم و بنیادین میان حوزۀ [[معرفت]] [[سیاسی]] با جهانبینی که از آن به "جهانبینی سیاسی" تعبیر کردیم، از دیرباز مورد توجّه [[اندیشمندان]] [[علم]] [[سیاست]] بوده است. فلاسفۀ [[سیاسی]] و سیاستپژوهان عصور متأخر نیز، کم و بیش این رابطۀ مستحکم و بنیادین را [[باور]] داشتهاند و در بسیاری موارد به آن تصریح کردهاند؛ اگرچه به لحاظ روند عملگرایانه اندیشۀ [[غرب]] در دو سه قرن اخیر [[سعی]] شده است مباحث [[سیاسی]]، غالبا جدا از بنیادهای هستی شناسانۀ آن مورد بحث و بررسی قرار گیرد و همین روند، موجب بسیاری از آشفتگیهای منطقی و درهم ریختگی [[نظم]] [[عقلی]] مباحث مربوط به [[دانش]] [[سیاسی]] در [[جهان غرب]] به ویژه در دورۀ معاصر شده است. | ||
*با توجه به نکتۀ یاد شدۀ بالا که در نوشتۀ برخی مؤرخین [[فلسفۀ سیاسی]] میخوانیم: "گفتار [[سیاسی]] ارسطو، به گفتار مابعدالطبیعۀ وی موقوف است و به نوعی از آن [[استنتاج]] میشود... در نظر ارسطو، [[احکام]] خاص وجود [[سیاسی]]، [[تابعی]] است از [[احکام]] وجود من حیث هو وجود؛ اما نزد ماکیاولی، گفتار [[سیاسی]]، موقوف به بحث [[فلسفی]] مقدماتی نیست و وی جدای از ملاحظات [[فلسفی]]، به [[استنتاج]] [[احکام]] وجود [[سیاسی]] میپردازد"<ref>سیدجواد طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص۱۱.</ref>. | *با توجه به نکتۀ یاد شدۀ بالا که در نوشتۀ برخی مؤرخین [[فلسفۀ سیاسی]] میخوانیم: "گفتار [[سیاسی]] ارسطو، به گفتار مابعدالطبیعۀ وی موقوف است و به نوعی از آن [[استنتاج]] میشود... در نظر ارسطو، [[احکام]] خاص وجود [[سیاسی]]، [[تابعی]] است از [[احکام]] وجود من حیث هو وجود؛ اما نزد ماکیاولی، گفتار [[سیاسی]]، موقوف به بحث [[فلسفی]] مقدماتی نیست و وی جدای از ملاحظات [[فلسفی]]، به [[استنتاج]] [[احکام]] وجود [[سیاسی]] میپردازد"<ref>سیدجواد طباطبایی، درآمدی فلسفی بر تاریخ اندیشه سیاسی در ایران، ص۱۱.</ref>. | ||
*به هرحال، خواه [[اندیشمند]] یا [[فیلسوف | *به هرحال، خواه [[اندیشمند]] یا [[فیلسوف سیاسی]] جهانبینی خاصی را در [[اندیشه]] و نظریۀ [[سیاسی]] خود مد نظر قرار دهد یا نه، در واقع و از نظر [[ارتباط]] واقعی میان حقایق و موجودات [[جهان هستی]] و اینکه [[جامعۀ بشری]] بخشی از [[جهان هستی]] و محکوم [[قوانین]] و [[روابط]] عام [[حاکم]] بر کلیت [[جهان هستی]] است، [[اندیشه]] و نظریۀ [[سیاسی]] وی از نظر منطقی، تنها با نوعی تحلیل و [[فهم]] ویژهای از [[جهان هستی]] و [[قوانین]] و [[روابط]] کلّی و عامّی که بر کلیت [[جهان هستی]] [[حاکم]] است، سازگار و منسجم خواهد بود که معنای آن، وجود رابطۀ منطقی بین جهانبینی و نظریۀ [[سیاسی]] است و نتیجۀ منطقی آن، ناصواب بودن نظریۀ [[سیاسی]] وابسته به جهانبینی غیر واقعی و ناصواب است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۵۹-۶۱.</ref>. | ||
==تقسیم بندی کلی درباره جهانبینی== | ==تقسیم بندی کلی درباره جهانبینی== |