پرش به محتوا

فلسفه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

۵ بایت اضافه‌شده ،  ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
خط ۷: خط ۷:


==[[فلسفۀ سیاسی]] به معنای نخست==
==[[فلسفۀ سیاسی]] به معنای نخست==
*بنابراین، "فلسفۀ سیاسی" به معنای نخست آن، که در مفهوم با "سیاست مدن" برابر است، همۀ [[فقه]] کلان [[سیاسی]] مورد بحث ما را در بر می‌گیرد و [[فقه]] کلان [[سیاسی]]، بخش مهمّی از [[فلسفۀ سیاسی]] به معنای "سیاست مدن" را تشکیل می‌دهد.
*بنابراین، "[[فلسفۀ سیاسی]]" به معنای نخست آن، که در مفهوم با "سیاست مدن" برابر است، همۀ [[فقه]] کلان [[سیاسی]] مورد بحث ما را در بر می‌گیرد و [[فقه]] کلان [[سیاسی]]، بخش مهمّی از [[فلسفۀ سیاسی]] به معنای "سیاست مدن" را تشکیل می‌دهد.
*[[فارابی]] در رسالۀ فصول منتزعه، در [[تبیین]] [[وظایف]] و جایگاهی که صاحب [[قدرت سیاسی]] در [[جامعه]] دارد، چنین می‌گوید: "برای نفس صحت و [[مرضی]] است، همانگونه که برای [[بدن]] صحت و [[مرضی]] وجود دارد. صحت نفس در این است که هیئت‌های آن و نیز هیئات اجزای آن، هیئاتی باشند که همیشه رفتارهای [[نیکو]] و [[زیبا]] از آنها سربزند"<ref>{{عربی|للنفس صحة و مرض كما للبدن صحة و مرض. فصحة النفس أن تكون هيئاتها و هيئات أجزائها هيئات تفعل بها أبداً الخيرات و الحسنات و الأفعال الجميلة...}}</ref> - تا آنجا که می‌گوید: - "همانگونه که صحت [[بدن]] همان [[اعتدال]] مزاج [[بدن]] است، و [[بیماری]] آن [[انحراف]] از [[اعتدال]] است، به همین نحو [[سلامتی]] و صحت [[شهر]]، [[اعتدال]] [[اخلاق]] [[مردم]] آن [[شهر]] است، و [[بیماری]] آن، دگرگونی [[اخلاق]] آنهاست، و هرگاه [[بدن]] از [[اعتدال]] مزاجش [[منحرف]] شود، آنچه آن را به [[اعتدال]] بازمی‌گرداند و آن را نگاه می‌دارد، طبیب است، به همین نحو اگر شهری [[اخلاق]] مردمش [[منحرف]] شد، آن کس که آن را به [[درستی]] و [[راستی]] برمی‌گرداند سالار آن است"<ref>{{عربی|كما أنّ صحة البدن هي اعتدال مزاجه، و مرضه الانحراف عن الاعتدال كذلك صحة المدينة و استقامتها هي اعتدال أخلاق أهلها و مرضها التفاوت الذي يوجد في أخلاقهم و متی انحرف البدن عن الاعتدال من مزاجه فالذي يردّه إلی الاعتدال و يحفظه هو الطبيب، كذلك إذا انحرفت المدينة في أخلاق أهلها عن الاعتدال فالذي يردّها إلی الاستقامة و يحفظها عليها هو المدني...}}</ref> - تا آنجا که می‌گوید: - "کسی که ابدان را معالجه می‌کند طبیب است و آن کس که [[نفوس]] را معالجه می‌کند [[انسان]] [[مدنی]] و فرمانرواست"<ref>{{عربی|المعالج للأبدان هو الطبيب، و المعالج للأنفس هو الإنسان المدني...}}</ref> - تا آنجا که می‌گوید: ـ "همانا فرمانروای [[شهر]] با فنّ شهرداری و [[پادشاه]] با فنّ [[پادشاهی]] می‌سنجد کجا باید به کار بندد و در چه شخصی باید به کار ببندد و در چه کسی نباید بکار ببندد و چه نوع صحتی را [[شایسته]] است که به ابدان ببخشد و چه نوع صحتی را نباید ببخشد"<ref>{{عربی|فإنّ المدني بالصناعة المدنية و الـمَلِك بصناعة المُلك يقدّر اين ينبغي أن يستعمل و في من ينبغي أن يستعمل و في من لا يستعمل و أي صنف من الصحة ينبغي أن يفيدها الأبدان و أي صنف من الصحة ينبغي أن لا يفيدها}}.</ref>
*[[فارابی]] در رسالۀ فصول منتزعه، در [[تبیین]] [[وظایف]] و جایگاهی که صاحب [[قدرت سیاسی]] در [[جامعه]] دارد، چنین می‌گوید: "برای نفس صحت و [[مرضی]] است، همانگونه که برای [[بدن]] صحت و [[مرضی]] وجود دارد. صحت نفس در این است که هیئت‌های آن و نیز هیئات اجزای آن، هیئاتی باشند که همیشه رفتارهای [[نیکو]] و [[زیبا]] از آنها سربزند"<ref>{{عربی|للنفس صحة و مرض كما للبدن صحة و مرض. فصحة النفس أن تكون هيئاتها و هيئات أجزائها هيئات تفعل بها أبداً الخيرات و الحسنات و الأفعال الجميلة...}}</ref> - تا آنجا که می‌گوید: - "همانگونه که صحت [[بدن]] همان [[اعتدال]] مزاج [[بدن]] است، و [[بیماری]] آن [[انحراف]] از [[اعتدال]] است، به همین نحو [[سلامتی]] و صحت [[شهر]]، [[اعتدال]] [[اخلاق]] [[مردم]] آن [[شهر]] است، و [[بیماری]] آن، دگرگونی [[اخلاق]] آنهاست، و هرگاه [[بدن]] از [[اعتدال]] مزاجش [[منحرف]] شود، آنچه آن را به [[اعتدال]] بازمی‌گرداند و آن را نگاه می‌دارد، طبیب است، به همین نحو اگر شهری [[اخلاق]] مردمش [[منحرف]] شد، آن کس که آن را به [[درستی]] و [[راستی]] برمی‌گرداند سالار آن است"<ref>{{عربی|كما أنّ صحة البدن هي اعتدال مزاجه، و مرضه الانحراف عن الاعتدال كذلك صحة المدينة و استقامتها هي اعتدال أخلاق أهلها و مرضها التفاوت الذي يوجد في أخلاقهم و متی انحرف البدن عن الاعتدال من مزاجه فالذي يردّه إلی الاعتدال و يحفظه هو الطبيب، كذلك إذا انحرفت المدينة في أخلاق أهلها عن الاعتدال فالذي يردّها إلی الاستقامة و يحفظها عليها هو المدني...}}</ref> - تا آنجا که می‌گوید: - "کسی که ابدان را معالجه می‌کند طبیب است و آن کس که [[نفوس]] را معالجه می‌کند [[انسان]] [[مدنی]] و فرمانرواست"<ref>{{عربی|المعالج للأبدان هو الطبيب، و المعالج للأنفس هو الإنسان المدني...}}</ref> - تا آنجا که می‌گوید: ـ "همانا فرمانروای [[شهر]] با فنّ شهرداری و [[پادشاه]] با فنّ [[پادشاهی]] می‌سنجد کجا باید به کار بندد و در چه شخصی باید به کار ببندد و در چه کسی نباید بکار ببندد و چه نوع صحتی را [[شایسته]] است که به ابدان ببخشد و چه نوع صحتی را نباید ببخشد"<ref>{{عربی|فإنّ المدني بالصناعة المدنية و الـمَلِك بصناعة المُلك يقدّر اين ينبغي أن يستعمل و في من ينبغي أن يستعمل و في من لا يستعمل و أي صنف من الصحة ينبغي أن يفيدها الأبدان و أي صنف من الصحة ينبغي أن لا يفيدها}}.</ref>
*و نیز می‌گوید: "شهردار و [[پادشاهی]] که [[نفوس]] را معالجه می‌کند [[نیازمند]] آن است که نفس را کاملاً بشناسد و با همۀ اجزاء نفس و آنچه بر آنها عارض می‌شود از نقائص و [[رذائل]] آشنا باشد و بداند علت آنچه بر نفس و اجزای آن عارض می‌شود چیست؟ و آن هیئت‌هایی که نفس به‌وسیلۀ آنها [[کارهای نیک]] را انجام می‌دهد چیست؟ و تعداد آنها را بداند. و نیز راه ازالۀ [[رذائل]] را از [[شهروندان]] و چارۀ ریشه‌دار نمودن [[کارهای نیک]] را در [[نفوس]] [[شهروندان]] بشناسد و با راه‌کار نگهداری این [[فضائل]] در درون آنها آشنا باشد که نابود نشوند"<ref>{{عربی|المدني و الملك الذي يعالج الأنفس يحتاج إلی أن يعرف النفس بأسرها و أجزائها و ما يعرض لها و لكل واحد من أجزائها من النقائص و الرذائل و مما يعرض و من كم شيء وما الهيئات النفسانية التي يفعل بها الإنسان الخيرات و كم هي و كيف الوجه في إزالة الرذائل عن أهل المدن، و الحيلة في تمكينها في نفوس المدنيين، و وجه التدبير في حفظها عليهم حتی لاتزول}}فارابی، الفصول المنتزعۀ، تحقیق فوزی متری نجّار (دانشگاه میشیگان)، ص۲۵و۲۶.</ref>.
*و نیز می‌گوید: "شهردار و [[پادشاهی]] که [[نفوس]] را معالجه می‌کند [[نیازمند]] آن است که نفس را کاملاً بشناسد و با همۀ اجزاء نفس و آنچه بر آنها عارض می‌شود از نقائص و [[رذائل]] آشنا باشد و بداند علت آنچه بر نفس و اجزای آن عارض می‌شود چیست؟ و آن هیئت‌هایی که نفس به‌وسیلۀ آنها [[کارهای نیک]] را انجام می‌دهد چیست؟ و تعداد آنها را بداند. و نیز راه ازالۀ [[رذائل]] را از [[شهروندان]] و چارۀ ریشه‌دار نمودن [[کارهای نیک]] را در [[نفوس]] [[شهروندان]] بشناسد و با راه‌کار نگهداری این [[فضائل]] در درون آنها آشنا باشد که نابود نشوند"<ref>{{عربی|المدني و الملك الذي يعالج الأنفس يحتاج إلی أن يعرف النفس بأسرها و أجزائها و ما يعرض لها و لكل واحد من أجزائها من النقائص و الرذائل و مما يعرض و من كم شيء وما الهيئات النفسانية التي يفعل بها الإنسان الخيرات و كم هي و كيف الوجه في إزالة الرذائل عن أهل المدن، و الحيلة في تمكينها في نفوس المدنيين، و وجه التدبير في حفظها عليهم حتی لاتزول}}فارابی، الفصول المنتزعۀ، تحقیق فوزی متری نجّار (دانشگاه میشیگان)، ص۲۵و۲۶.</ref>.
خط ۱۹: خط ۱۹:
*بر همین اساس است که [[غزالی]] سیاست را چنین تعریف می‌کند: مقصود من از "سیاست" تلاش برای [[اصلاح]] [[مردم]] از طریق [[ارشاد]] آنان به [[صراط مستقیم]] [[نجات]] بخش در [[دنیا]] و [[آخرت]] است<ref>{{عربی|وأعني بالسياسة استصلاح الخلق بإرشادهم إلی الطريق المستقيم المنجي في الدنيا و الآخرة}}؛ محمد عبدالمعز نصر، فلسفة السیاسة عند الغزالی، ص۴۵۵، به نقل از: فاتحة العلوم (محمد بن محمد غزالی).</ref>. سپس می‌گوید: "پس [[فقیه]]، دانای به [[قانون]] سیاست است و واسطه‌ای است که بین [[مردم]] در منازعاتی که به [[حکم]] شهوت‌هایشان میانشان رخ می‌دهد میانجی‌گری می‌کند. پس [[فقیه]]، [[معلم]] [[سلطان]] و مرشد اوست به روش سیاست [[مردم]]، تا در امور دنیای خویش راه راست درپیش گیرند"<ref>{{عربی|فالفقيه هو العالم بقانون السياسة و طريق التوسط بين الخلق إذا تنازعوا بحكم الشهوات، فالفقيه هو معلم السلطان و مرشده إلی طريق سياسة الخلق لينتظم باستقامتهم أمورهم في الدنيا}}؛ محمد عبدالمعز نصر، فلسفة السیاسة عند الغزالی، ص۴۵۷.</ref>.
*بر همین اساس است که [[غزالی]] سیاست را چنین تعریف می‌کند: مقصود من از "سیاست" تلاش برای [[اصلاح]] [[مردم]] از طریق [[ارشاد]] آنان به [[صراط مستقیم]] [[نجات]] بخش در [[دنیا]] و [[آخرت]] است<ref>{{عربی|وأعني بالسياسة استصلاح الخلق بإرشادهم إلی الطريق المستقيم المنجي في الدنيا و الآخرة}}؛ محمد عبدالمعز نصر، فلسفة السیاسة عند الغزالی، ص۴۵۵، به نقل از: فاتحة العلوم (محمد بن محمد غزالی).</ref>. سپس می‌گوید: "پس [[فقیه]]، دانای به [[قانون]] سیاست است و واسطه‌ای است که بین [[مردم]] در منازعاتی که به [[حکم]] شهوت‌هایشان میانشان رخ می‌دهد میانجی‌گری می‌کند. پس [[فقیه]]، [[معلم]] [[سلطان]] و مرشد اوست به روش سیاست [[مردم]]، تا در امور دنیای خویش راه راست درپیش گیرند"<ref>{{عربی|فالفقيه هو العالم بقانون السياسة و طريق التوسط بين الخلق إذا تنازعوا بحكم الشهوات، فالفقيه هو معلم السلطان و مرشده إلی طريق سياسة الخلق لينتظم باستقامتهم أمورهم في الدنيا}}؛ محمد عبدالمعز نصر، فلسفة السیاسة عند الغزالی، ص۴۵۷.</ref>.
*بنابراین، در نظر غزالی، سیاستشناسی کار [[فقیه]] است و این سیاست، همان [[زندگی اجتماعی]] خوب است که وجه [[عقلی]] آن، [[حکمت عملی]] و وجه [[شرعی]] آن، [[فقه سیاسی]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۴۳-۵۰.</ref>
*بنابراین، در نظر غزالی، سیاستشناسی کار [[فقیه]] است و این سیاست، همان [[زندگی اجتماعی]] خوب است که وجه [[عقلی]] آن، [[حکمت عملی]] و وجه [[شرعی]] آن، [[فقه سیاسی]] است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۴۳-۵۰.</ref>
==[[فلسفۀ سیاسی]] به معنای دوم==
==[[فلسفۀ سیاسی]] به معنای دوم==
*[[فلسفۀ سیاسی]] به معنای دوم – که در کاربری معاصر این واژه بیشتر مد نظر است - در یک جملۀ کوتاه عبارت است از: "دانشی که دربارۀ ماهیت [[قدرت سیاسی]] و [[مشروعیت]] و موجودیت آن و لوازم مترتب بر ماهیت و [[مشروعیت]] و موجودیت آن به بحث و بررسی می‌پردازد".
*[[فلسفۀ سیاسی]] به معنای دوم – که در کاربری معاصر این واژه بیشتر مد نظر است - در یک جملۀ کوتاه عبارت است از: "دانشی که دربارۀ ماهیت [[قدرت سیاسی]] و [[مشروعیت]] و موجودیت آن و لوازم مترتب بر ماهیت و [[مشروعیت]] و موجودیت آن به بحث و بررسی می‌پردازد".
۱۱۵٬۲۱۳

ویرایش