پرش به محتوا

تفویض: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۶ بایت حذف‌شده ،  ‏۴ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'واحد' به 'واحد'
جز (جایگزینی متن - 'نادرست' به 'نادرست')
جز (جایگزینی متن - 'واحد' به 'واحد')
خط ۲۷: خط ۲۷:
*معنای دوم تفویض در [[کلام]] را می‌توان در سخنان [[شیخ مفید]] یافت. وی از تفویض به معنای واگذاری امر خلق و [[رزق]] به [[ائمه]]{{عم}} سخن گفته و مُفَوِّضه را گروهی از [[غُلات]] دانسته است که [[ائمه]] را حادث و مخلوق می‌دانند و با اینحال، [[آفرینش]] و روزی دادن را به ایشان نسبت می‌دهند<ref> مجموعة مصنفات شیخ مفید، مفید، ج ۵، ص ۱۳۳.</ref>. [[شیخ طوسی]]<ref>تمهید الاصول فی علم الکلام ، شیخ مفید، تمهید، ص ۲۷.</ref> نیز به این معنای تفویض اشاره کرده است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دوم تفویض در [[کلام]] را می‌توان در سخنان [[شیخ مفید]] یافت. وی از تفویض به معنای واگذاری امر خلق و [[رزق]] به [[ائمه]]{{عم}} سخن گفته و مُفَوِّضه را گروهی از [[غُلات]] دانسته است که [[ائمه]] را حادث و مخلوق می‌دانند و با اینحال، [[آفرینش]] و روزی دادن را به ایشان نسبت می‌دهند<ref> مجموعة مصنفات شیخ مفید، مفید، ج ۵، ص ۱۳۳.</ref>. [[شیخ طوسی]]<ref>تمهید الاصول فی علم الکلام ، شیخ مفید، تمهید، ص ۲۷.</ref> نیز به این معنای تفویض اشاره کرده است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در [[علم کلام]]، نظریه‌ای است که در مقابل نظریه [[جبر]] قرار دارد و بر اساس آن، [[خداوند]] [[قدرت]] انجام دادن [[کارها]] را به [[انسانها]] واگذار کرده است و خود بر این [[افعال]] [[قادر]] نیست و دخالتی در آنها ندارد. بر اساس این نظریه، [[قضا و قدر الهی]] در [[افعال]] اختیاری [[انسان]] نفی می‌شود. همانطور که در بحث از دو معنای نخست تفویض در [[علم کلام]] گفته شد، [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] و [[شیخ طوسی]]، تفویض مطرح شده در [[احادیث]] را بر دو معنای پیشگفته منطبق کرده‌اند. بنابراین، مسئله مهم این است که بدانیم مفوّضه به معنای سوم چه کسانی هستند. در [[تاریخ]] فِرَق و [[مذاهب اسلامی]] و [[کلامی]]، دو گروه به نام مفوّضه خوانده شده‌اند: قَدَریانِ نخستین یا مرجئة [[قدریه]]، و [[معتزله]]. مَعبَد جُهَنی، غَیلان دمشقی، [[محمد]] بن شبیب، ابن شمر و صالحی از قدریان نخستین بوده‌اند <ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق،  ص ۱۹؛ شهرستانی، ج ۱، ص ۱۲۵؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج ۹، ص ۴۲ـ۴۳؛ حسین عطوان، الفرق الاسلامیة فی بلاد الشام فی العصر الاموی، ص ۲۹.</ref> آنچه به طور قطع می‌توان به قدریان نخستین نسبت داد، [[انکار]] [[جبر]] است <ref>قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی، ج ۸، ص ۴.</ref>، اما برخی مورخان [[علم کلام]]، [[انکار]] [[قضا و قدر الهی]] در [[افعال]] اختیاری [[انسان]] را به این گروه نسبت داده‌اند<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق،  ص ۲۰؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی ، الملل و النحل ، ج ۱، ص ۴۹؛ محمد ابوزهرة ، تاریخ المذاهب الاسلامیة، ج ۱، ص ۱۲۴.</ref>. [[عقیده]] به تفویض را می [[توان]] به [[معتزله]] نیز نسبت داد، اما [[متکلمان امامیه]] معمولاً در بحث [[جبر و تفویض]]، [[معتزله]] را هم [[رأی]] [[امامیه]] معرفی می‌کنند<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلّی، ۱۴۰۷ ب، ص ۱۰۱؛ انوار الملکوت فی شرح الیاقوت،  ش، ص ۱۱۰؛ الف، ص ۳۰۸؛ مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۲۷؛ ابن مخدوم حسینی ، مفتاح الباب ، به ضمیمة النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۱۵۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در [[علم کلام]]، نظریه‌ای است که در مقابل نظریه [[جبر]] قرار دارد و بر اساس آن، [[خداوند]] [[قدرت]] انجام دادن [[کارها]] را به [[انسانها]] واگذار کرده است و خود بر این [[افعال]] [[قادر]] نیست و دخالتی در آنها ندارد. بر اساس این نظریه، [[قضا و قدر الهی]] در [[افعال]] اختیاری [[انسان]] نفی می‌شود. همانطور که در بحث از دو معنای نخست تفویض در [[علم کلام]] گفته شد، [[شیخ صدوق]] و [[شیخ مفید]] و [[شیخ طوسی]]، تفویض مطرح شده در [[احادیث]] را بر دو معنای پیشگفته منطبق کرده‌اند. بنابراین، مسئله مهم این است که بدانیم مفوّضه به معنای سوم چه کسانی هستند. در [[تاریخ]] فِرَق و [[مذاهب اسلامی]] و [[کلامی]]، دو گروه به نام مفوّضه خوانده شده‌اند: قَدَریانِ نخستین یا مرجئة [[قدریه]]، و [[معتزله]]. مَعبَد جُهَنی، غَیلان دمشقی، [[محمد]] بن شبیب، ابن شمر و صالحی از قدریان نخستین بوده‌اند <ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق،  ص ۱۹؛ شهرستانی، ج ۱، ص ۱۲۵؛ البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج ۹، ص ۴۲ـ۴۳؛ حسین عطوان، الفرق الاسلامیة فی بلاد الشام فی العصر الاموی، ص ۲۹.</ref> آنچه به طور قطع می‌توان به قدریان نخستین نسبت داد، [[انکار]] [[جبر]] است <ref>قاضی عبدالجباربن احمد، المغنی، ج ۸، ص ۴.</ref>، اما برخی مورخان [[علم کلام]]، [[انکار]] [[قضا و قدر الهی]] در [[افعال]] اختیاری [[انسان]] را به این گروه نسبت داده‌اند<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی، الفرق بین الفرق،  ص ۲۰؛ محمدبن عبدالکریم شهرستانی ، الملل و النحل ، ج ۱، ص ۴۹؛ محمد ابوزهرة ، تاریخ المذاهب الاسلامیة، ج ۱، ص ۱۲۴.</ref>. [[عقیده]] به تفویض را می [[توان]] به [[معتزله]] نیز نسبت داد، اما [[متکلمان امامیه]] معمولاً در بحث [[جبر و تفویض]]، [[معتزله]] را هم [[رأی]] [[امامیه]] معرفی می‌کنند<ref>کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلّی، ۱۴۰۷ ب، ص ۱۰۱؛ انوار الملکوت فی شرح الیاقوت،  ش، ص ۱۱۰؛ الف، ص ۳۰۸؛ مقدادبن عبداللّه فاضل مقداد، النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۲۷؛ ابن مخدوم حسینی ، مفتاح الباب ، به ضمیمة النافع یوم الحشر فی شرح الباب الحادی عشر، ص ۱۵۶.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*یکی از مباحثی که می‌توان بر اساس [[رأی]] [[معتزله]]، مفوّضه بودن آنان را اثبات کرد، مسئلة [[قادر]] بودن [[خدا]] بر مقدور [[عبد]] است. [[اشعری]] در مقالات الاسلامیین می گوید که [[معتزله]] تعلق دو [[قدرت]] بر مقدور [[واحد]] را محال می دانند و ازینرو بر آن اند که [[خداوند]] بر مقدور [[انسان]] [[قادر]] نیست؛ البته بجز شَحّام، که [[خدا]] را بر مقدورات [[انسان]] [[قادر]] می داند و بر آن است که حرکت [[واحد]] می تواند هم مقدور [[خدا]] باشد هم مقدور [[انسان]] <ref>علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین،  ص ۱۹۹.</ref>. [[معتزله]]، بجز شحّام، بر دو دسته اند: بسیاری از [[معتزله]]، از جمله جُبّائی، معتقدند که [[خدا]] بر جنس فعلی که [[انسان]] را بر آن [[قادر]] ساخته، مانند حرکت و سکون، [[قدرت]] دارد، اما [[معتزله بغداد]] بر آن‌اند که [[خدا]] بر مقدور [[انسان]] و جنس مقدور او [[قادر]] نیست <ref>علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ص ۱۹۹ـ۲۰۰؛ حسن بن یوسف علامه حلّی ، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص ۸۸، ۹۱.</ref>. [[قاضی عبدالجبار معتزلی]] فصلی مستقل و مبسوط از کتاب المغنی را به بحث "فی استحالة مقدورٍ لِقادِرَیْن اولقدرتَیْن" اختصاص داده و [[دلایل]] متعددی بر آن اقامه کرده است. او حتی تعلق دو قدرتی را که از آنِ [[قادر]] [[واحد]] باشد، بر مقدور [[واحد]] محال می‌داند <ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج ۸، ص ۱۰۹ـ۱۶۱؛ نیز رجوع کنید به المحیط بالتکلیف، ص ۳۵۶ـ۳۶۶؛ ، شرح الاصول، ص ۳۷۵ـ ۳۷۶.</ref>. لازمه این [[نظریه]] [[معتزله]] که [[خداوند]] را بر مقدور [[انسان]] [[قادر]] نمی‌دانند، این است که [[خداوند]] [[اختیار]] مقدورات را به گونه‌ای به [[انسان]] واگذار کرده است که [[سلطنت]] [[خداوند]] را از مقدور [[انسان]] نفی می‌کند و عجز او را در موارد فعل اختیاری [[انسان]] اثبات می‌کند و این مطلب همان تفویض مورد بحث است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*یکی از مباحثی که می‌توان بر اساس [[رأی]] [[معتزله]]، مفوّضه بودن آنان را اثبات کرد، مسئلة [[قادر]] بودن [[خدا]] بر مقدور [[عبد]] است. [[اشعری]] در مقالات الاسلامیین می گوید که [[معتزله]] تعلق دو [[قدرت]] بر مقدور واحد را محال می دانند و ازینرو بر آن اند که [[خداوند]] بر مقدور [[انسان]] [[قادر]] نیست؛ البته بجز شَحّام، که [[خدا]] را بر مقدورات [[انسان]] [[قادر]] می داند و بر آن است که حرکت واحد می تواند هم مقدور [[خدا]] باشد هم مقدور [[انسان]] <ref>علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین،  ص ۱۹۹.</ref>. [[معتزله]]، بجز شحّام، بر دو دسته اند: بسیاری از [[معتزله]]، از جمله جُبّائی، معتقدند که [[خدا]] بر جنس فعلی که [[انسان]] را بر آن [[قادر]] ساخته، مانند حرکت و سکون، [[قدرت]] دارد، اما [[معتزله بغداد]] بر آن‌اند که [[خدا]] بر مقدور [[انسان]] و جنس مقدور او [[قادر]] نیست <ref>علی بن اسماعیل اشعری، کتاب مقالات الاسلامییّن و اختلاف المصلّین، ص ۱۹۹ـ۲۰۰؛ حسن بن یوسف علامه حلّی ، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، ص ۸۸، ۹۱.</ref>. [[قاضی عبدالجبار معتزلی]] فصلی مستقل و مبسوط از کتاب المغنی را به بحث "فی استحالة مقدورٍ لِقادِرَیْن اولقدرتَیْن" اختصاص داده و [[دلایل]] متعددی بر آن اقامه کرده است. او حتی تعلق دو قدرتی را که از آنِ [[قادر]] واحد باشد، بر مقدور واحد محال می‌داند <ref>رجوع کنید به قاضی عبدالجباربن احمد، شرح الاصول الخمسة، ج ۸، ص ۱۰۹ـ۱۶۱؛ نیز رجوع کنید به المحیط بالتکلیف، ص ۳۵۶ـ۳۶۶؛ ، شرح الاصول، ص ۳۷۵ـ ۳۷۶.</ref>. لازمه این [[نظریه]] [[معتزله]] که [[خداوند]] را بر مقدور [[انسان]] [[قادر]] نمی‌دانند، این است که [[خداوند]] [[اختیار]] مقدورات را به گونه‌ای به [[انسان]] واگذار کرده است که [[سلطنت]] [[خداوند]] را از مقدور [[انسان]] نفی می‌کند و عجز او را در موارد فعل اختیاری [[انسان]] اثبات می‌کند و این مطلب همان تفویض مورد بحث است<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*[[فضل بن شاذان]] <ref>ابن شاذان ، الایضاح، ص ۶.</ref> و [[بغدادی]]<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق، ص ۶۸.</ref> و [[شهرستانی]] گفته‌اند که [[معتزله]] [[قضا و قدر الهی]] را در [[افعال]] [[انسان]] نفی کرده‌اند. همچنین بنا به گزارش [[شهرستانی]]، نظّام معتزلی [[معتقد]] بوده است که [[خدا]] نسبت به [[گناهان]] [[انسانها]] [[قادر]] نیست و [[ابو علی جبّائی]] و [[ابوهاشم جبّائی]] بر این [[عقیده]] بوده‌اند که [[انسان]]، خالقِ [[افعال]] خویش است و در آنها [[استقلال]] دارد. [[عقیده]] [[معتزله]] به مستقل بودن [[انسان]] در [[افعال]] و نیز نفی [[قضا و قدر الهی]] در [[افعال]] [[انسان]]، می‌تواند دلیلی بر مفوّضه بودن آنان باشد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*[[فضل بن شاذان]] <ref>ابن شاذان ، الایضاح، ص ۶.</ref> و [[بغدادی]]<ref>عبدالقاهربن طاهر بغدادی ، الفرق بین الفرق، ص ۶۸.</ref> و [[شهرستانی]] گفته‌اند که [[معتزله]] [[قضا و قدر الهی]] را در [[افعال]] [[انسان]] نفی کرده‌اند. همچنین بنا به گزارش [[شهرستانی]]، نظّام معتزلی [[معتقد]] بوده است که [[خدا]] نسبت به [[گناهان]] [[انسانها]] [[قادر]] نیست و [[ابو علی جبّائی]] و [[ابوهاشم جبّائی]] بر این [[عقیده]] بوده‌اند که [[انسان]]، خالقِ [[افعال]] خویش است و در آنها [[استقلال]] دارد. [[عقیده]] [[معتزله]] به مستقل بودن [[انسان]] در [[افعال]] و نیز نفی [[قضا و قدر الهی]] در [[افعال]] [[انسان]]، می‌تواند دلیلی بر مفوّضه بودن آنان باشد<ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در [[کلام]]، به مسئلة صفات خبریه باز می گردد. صفات خبریه آن دسته از [[صفات الهی]] است که در [[آیات]] و اَخبار آمده و برخلاف صفات ذاتیه، [[عقل]] به خودی خود، آنها را برای [[خدا]] اثبات نمی کند، مانند وجود دست و پا و صورت برای [[خدا]]. در بارة اینگونه صفات در میان [[متکلمان]] [[اختلاف]] نظر وجود دارد و یکی از نظریات، نظریة تفویض است که برخی از [[اهل حدیث]] و نیز ماتُریدیه به آن قائل اند. آنان ضمن نسبت دادن صفات خبریه به [[خداوند]]، از هرگونه اظهارنظر در بارة مُفاد و مفهوم این صفات خودداری، و معنای آنها را به [[خدا]] تفویض می کنند. پاسخ مالک بن اَنَس به پرسشی در بارة چگونگی استوای [[خدا]] بر [[عرش]]، نشان دهندة این دیدگاه است<ref>رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۸۵.</ref>. [[ماتریدی]] نیز در بحث از استوای [[خدا]] بر [[عرش]] با تأکید بر نفی [[تشبیه]] و [[لزوم]] [[ایمان]] به آنچه در [[قرآن]] آمده، نوشته است که در [[تأویل]] این [[آیه]] نمی [[توان]] شی ء مراد از آن را تعیین کرد، زیرا [[علم]] ما از دستیابی بدان قاصر است؛ پس به آنچه [[خداوند]] از آن قصد کرده، [[ایمان]] می‌آوریم، همانگونه که به مواردی مانند رؤیت آنگونه که در [[قرآن]] آمده است، [[ایمان]] می‌آوریم. به نظر [[ماتریدی]] باید از یک سو [[تشبیه]] را نفی کرد و از سوی دیگر به اصل مطلبی که در [[نقل]] آمده است، [[ایمان]] آورد و معنا و [[تفسیر]] مطلب را به [[خدا]] واگذار کرد. به [[اعتقاد]] وی این امر در هر جا که [[قرآن]] چیزی را اثبات کرده، مثل رؤیت [[خدا]]، جاری است<ref>رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۷۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
*معنای دیگر تفویض در [[کلام]]، به مسئلة صفات خبریه باز می گردد. صفات خبریه آن دسته از [[صفات الهی]] است که در [[آیات]] و اَخبار آمده و برخلاف صفات ذاتیه، [[عقل]] به خودی خود، آنها را برای [[خدا]] اثبات نمی کند، مانند وجود دست و پا و صورت برای [[خدا]]. در بارة اینگونه صفات در میان [[متکلمان]] [[اختلاف]] نظر وجود دارد و یکی از نظریات، نظریة تفویض است که برخی از [[اهل حدیث]] و نیز ماتُریدیه به آن قائل اند. آنان ضمن نسبت دادن صفات خبریه به [[خداوند]]، از هرگونه اظهارنظر در بارة مُفاد و مفهوم این صفات خودداری، و معنای آنها را به [[خدا]] تفویض می کنند. پاسخ مالک بن اَنَس به پرسشی در بارة چگونگی استوای [[خدا]] بر [[عرش]]، نشان دهندة این دیدگاه است<ref>رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۸۵.</ref>. [[ماتریدی]] نیز در بحث از استوای [[خدا]] بر [[عرش]] با تأکید بر نفی [[تشبیه]] و [[لزوم]] [[ایمان]] به آنچه در [[قرآن]] آمده، نوشته است که در [[تأویل]] این [[آیه]] نمی [[توان]] شی ء مراد از آن را تعیین کرد، زیرا [[علم]] ما از دستیابی بدان قاصر است؛ پس به آنچه [[خداوند]] از آن قصد کرده، [[ایمان]] می‌آوریم، همانگونه که به مواردی مانند رؤیت آنگونه که در [[قرآن]] آمده است، [[ایمان]] می‌آوریم. به نظر [[ماتریدی]] باید از یک سو [[تشبیه]] را نفی کرد و از سوی دیگر به اصل مطلبی که در [[نقل]] آمده است، [[ایمان]] آورد و معنا و [[تفسیر]] مطلب را به [[خدا]] واگذار کرد. به [[اعتقاد]] وی این امر در هر جا که [[قرآن]] چیزی را اثبات کرده، مثل رؤیت [[خدا]]، جاری است<ref>رجوع کنید به محمدبن عبدالکریم شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، ص ۷۴.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23019/1/3735، [[صفورا هوشیار|هوشیار، صفورا]]، [[رضا برنجکار|برنجکار، رضا]]، [[دانشنامه جهان اسلامی (کتاب)|دانشنامه جهان اسلامی]]، ج۱، ص۳۷۳۵.]</ref>.
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش