شهادت امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۱۳ بایت اضافه‌شده ،  ‏۶ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۲: خط ۲:
{{امامت}}
{{امامت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون [[امام علی]]{{ع}} است. "'''امام علی'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون [[امام علی]]{{ع}} است. "'''[[امام علی]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام علی در قرآن]] | [[امام علی در حدیث]] | [[امام علی در کلام اسلامی]]</div>
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[امام علی در قرآن]] | [[امام علی در حدیث]] | [[امام علی در کلام اسلامی]]</div>
خط ۹: خط ۹:
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==شب نوزدهم‌==
==[[شب]] نوزدهم‌==
[[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]: [[نقل]] شده که [[علی]]{{ع}} آن شب بیدار بود. زیاد بیرون می‌آمد و به [[آسمان]] نگاه می‌کرد و می‌گفت: "به [[خدا]] نه [[دروغ]] گفته‌ام و نه به من [[دروغ]] گفته‌اند. این همان شبی است که به آن وعده‌ام داده‌اند". سپس به رخت‌خواب برمی‌گشت. چون سپیده زد، کمربندش را بست و بیرون شد، در حالی که می‌گفت: "کمربندت را برای [[مرگ]] محکم ببند که مرگْ تو را [[دیدار]] خواهد کرد. و از [[مرگ]] نترس و بی‌تابی مکن‌ آن گاه که بر تو وارد شود". چون به حیاط خانه بیرون شد، مرغابیانْ جلوی او آمدند و به روی او بانگ برآوردند. آنها را دور می‌کردند. [[حضرت]] فرمود: "مرانیدشان که نوحه‌گرند!". سپس بیرون رفت و ضربت خورد<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۱۶.</ref>.
[[الإرشاد (کتاب)|الإرشاد]]: [[نقل]] شده که [[علی]]{{ع}} آن [[شب]] بیدار بود. زیاد بیرون می‌آمد و به [[آسمان]] نگاه می‌کرد و می‌گفت: "به [[خدا]] نه [[دروغ]] گفته‌ام و نه به من [[دروغ]] گفته‌اند. این همان شبی است که به آن وعده‌ام داده‌اند". سپس به رخت‌خواب برمی‌گشت. چون سپیده زد، کمربندش را بست و بیرون شد، در حالی که می‌گفت: "کمربندت را برای [[مرگ]] محکم ببند که مرگْ تو را [[دیدار]] خواهد کرد. و از [[مرگ]] نترس و [[بی‌تابی]] مکن‌ آن گاه که بر تو وارد شود". چون به حیاط [[خانه]] بیرون شد، مرغابیانْ جلوی او آمدند و به روی او بانگ برآوردند. آنها را دور می‌کردند. [[حضرت]] فرمود: "مرانیدشان که نوحه‌گرند!". سپس بیرون رفت و ضربت خورد<ref>الإرشاد، ج ۱، ص ۱۶.</ref>.
==سپیده‌دم نوزدهم‌==
==سپیده‌دم نوزدهم‌==
[[تاریخ الطبری‌ (کتاب)|تاریخ الطبری‌]]- به [[نقل]] از [[محمد بن حنفیه]]-: به [[خدا]] [[سوگند]]، من نیز در آن شبی که [[علی]]{{ع}}‌ در [[مسجد]] بزرگ [[کوفه]] ضربت خورد، [[نماز]] می‌خواندم، در بین مردان بسیاری از اهل [[شهر]]، که نزدیک طاق‌نماز می‌خواندند و همگی در حال [[قیام]] و [[رکوع]] و [[سجود]] بودند و از اول شب تا آخر آن خسته نمی‌شدند، که [[علی]]{{ع}} برای [[نماز صبح]] خارج شد. ندا می‌داد: "ای [[مردم]]، [[نماز]]! [[نماز]]!". نمی‌دانم از زیر آن طاق بیرون آمد و این سخنان را گفت یا نه! چشمم به درخششی افتاد و شنیدم که: [[حکومت]] از آنِ خداست، ای [[علی]]، نه برای تو و نه برای یارانت! شمشیری دیدم و [[شمشیر]] دیگری، و آن‌گاه شنیدم که [[علی]]{{ع}} می‌گفت: "این مرد از چنگتان نگریزد!". [[مردم]] از هر سو به طرف او حمله آوردند. چیزی نگذشت که [[ابن ملجم]] دستگیر شد و او را نزد [[علی]]{{ع}} آوردند. من نیز همراه [[مردم]] وارد شدم. شنیدم که [[علی]]{{ع}} می‌گفت: "[[جان]] در مقابل [[جان]]! اگر من مُردم، او را بکشید، آن گونه که او مرا کشت و اگر زنده ماندم، خودم ببینم چه می‌کنم"<ref>تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۱۴۶.</ref>.
[[تاریخ الطبری‌ (کتاب)|تاریخ الطبری‌]]- به [[نقل]] از [[محمد بن حنفیه]]-: به [[خدا]] [[سوگند]]، من نیز در آن شبی که [[علی]]{{ع}}‌ در [[مسجد]] بزرگ [[کوفه]] ضربت خورد، [[نماز]] می‌خواندم، در بین مردان بسیاری از [[اهل]] [[شهر]]، که نزدیک طاق‌نماز می‌خواندند و همگی در حال [[قیام]] و [[رکوع]] و [[سجود]] بودند و از اول [[شب]] تا آخر آن خسته نمی‌شدند، که [[علی]]{{ع}} برای [[نماز صبح]] خارج شد. ندا می‌داد: "ای [[مردم]]، [[نماز]]! [[نماز]]!". نمی‌دانم از زیر آن طاق بیرون آمد و این سخنان را گفت یا نه! چشمم به درخششی افتاد و شنیدم که: [[حکومت]] از آنِ خداست، ای [[علی]]، نه برای تو و نه برای یارانت! شمشیری دیدم و [[شمشیر]] دیگری، و آن‌گاه شنیدم که [[علی]]{{ع}} می‌گفت: "این مرد از چنگتان نگریزد!". [[مردم]] از هر سو به طرف او حمله آوردند. چیزی نگذشت که [[ابن ملجم]] دستگیر شد و او را نزد [[علی]]{{ع}} آوردند. من نیز همراه [[مردم]] وارد شدم. شنیدم که [[علی]]{{ع}} می‌گفت: "[[جان]] در مقابل [[جان]]! اگر من مُردم، او را بکشید، آن گونه که او مرا کشت و اگر زنده ماندم، خودم ببینم چه می‌کنم"<ref>تاریخ الطبری، ج ۵، ص ۱۴۶.</ref>.
==به خدای [[کعبه]]، [[رستگار]] شدم==
==به خدای [[کعبه]]، [[رستگار]] شدم==
[[امام علی]]{{ع}}‌- چون [[ابن ملجم]] بر او ضربت زد-: به خدای [[کعبه]] [[سوگند]]، [[رستگار]] شدم!<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}- لَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ-: فُزتُ ورَب الکعبَةِ}} (خصائص الأئمة{{عم}}، ص ۶۳).</ref> چرا [[امام]] {{ع}}، خود را در معرض کشته شدن قرار داد
[[امام علی]]{{ع}}‌- چون [[ابن ملجم]] بر او ضربت زد-: به خدای [[کعبه]] [[سوگند]]، [[رستگار]] شدم!<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}- لَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ-: فُزتُ ورَب الکعبَةِ}} (خصائص الأئمة{{عم}}، ص ۶۳).</ref> چرا [[امام]]{{ع}}، خود را در معرض کشته شدن قرار داد


بر پایه متون [[تاریخی]] و [[حدیثی]]- که بخشی از آنها گذشت- بی‌تردید، [[امام علی]]{{ع}} از [[شهادت]] خود خبر داشت، [[تاریخ]] آن را می‌دانست و [[قاتل]] خود را نیز می‌شناخت، و حتی برخی از [[خواص]] آن [[حضرت]] نیز از این جریان مطلع بودند<ref>ر.ک: الإرشاد، ج ۱، ص ۳۲۲.</ref>. از این‌رو، این پرسش قابل طرح است که: چرا [[امام]]{{ع}} خود را در معرض کشته شدن قرار داد؟ آیا او [[مکلف]] نبود که از [[قتل]] خود پیشگیری کند، تا [[امت اسلامی]] از [[برکات]] وجود او بیشتر بهره ببرند؟ و آیا رفتن [[امام]]{{ع}} به [[مسجد]] در شبی که می‌داند [[ترور]] خواهد شد، افکندن [[نفس]] در مهلکه نیست؟ این پرسش درباره سایر [[امامان]] از [[اهل بیت]]{{عم}} نیز وجود دارد که: اگر آنان از چگونگی [[شهادت]] خود خبر داشتند، چرا از آن پیشگیری نمی‌کردند؟
بر پایه متون [[تاریخی]] و [[حدیثی]]- که بخشی از آنها [[گذشت]]- بی‌تردید، [[امام علی]]{{ع}} از [[شهادت]] خود خبر داشت، [[تاریخ]] آن را می‌دانست و [[قاتل]] خود را نیز می‌شناخت، و حتی برخی از [[خواص]] آن [[حضرت]] نیز از این جریان مطلع بودند<ref>ر.ک: الإرشاد، ج ۱، ص ۳۲۲.</ref>. از این‌رو، این [[پرسش]] قابل طرح است که: چرا [[امام]]{{ع}} خود را در معرض کشته شدن قرار داد؟ آیا او [[مکلف]] نبود که از [[قتل]] خود [[پیشگیری]] کند، تا [[امت اسلامی]] از [[برکات]] وجود او بیشتر بهره ببرند؟ و آیا رفتن [[امام]]{{ع}} به [[مسجد]] در شبی که می‌داند [[ترور]] خواهد شد، افکندن نفس در [[مهلکه]] نیست؟ این [[پرسش]] درباره سایر [[امامان]] از [[اهل بیت]]{{عم}} نیز وجود دارد که: اگر آنان از چگونگی [[شهادت]] خود خبر داشتند، چرا از آن [[پیشگیری]] نمی‌کردند؟


'''مبادی [[علم امام]]'''{{ع}}‌: پیش از آن که به پاسخ پرسش‌های مذکور بپردازیم، لازم است به سؤال دیگری جواب دهیم که: اصولًا [[ائمه]]{{عم}} از کجا می‌دانستند که چگونه [[شهید]] می‌شوند؟ پاسخ تفصیلی این پرسش را در کتاب أهل البیت فی الکتاب والسنة تحت عنوان: "مبادی علومهم" آورده‌ایم و پاسخ اجمالی آن این است که مبادی دانش‌های متنوع و گسترده [[اهل بیت]]{{عم}} عبارت است از: [[آموزش]] [[پیامبر اسلام]] (که از طریق [[امام علی]]{{ع}} به همه آنان منتقل شده است)، کتب [[انبیای الهی]]، [[کتاب امام علی]]{{ع}}، [[مصحف فاطمه]]{{س}}، کتاب جَفْر، کتاب [[جامعه]]، و [[الهام]]. و بر اساس متونی که در فصل چهارم همان بخش آورده‌ایم، [[امامان]] [[اهل‌بیت]]، از طرقی که بدانها اشارت رفت، آنچه را که می‌خواستند بدانند، می‌دانستند.
'''مبادی [[علم امام]]'''{{ع}}‌: پیش از آنکه به پاسخ پرسش‌های مذکور بپردازیم، لازم است به سؤال دیگری جواب دهیم که: اصولًا [[ائمه]]{{عم}} از کجا می‌دانستند که چگونه [[شهید]] می‌شوند؟ پاسخ تفصیلی این [[پرسش]] را در کتاب [[أهل]] البیت فی الکتاب والسنة تحت عنوان: "مبادی علومهم" آورده‌ایم و پاسخ اجمالی آن این است که مبادی دانش‌های متنوع و گسترده [[اهل بیت]]{{عم}} عبارت است از: [[آموزش]] [[پیامبر اسلام]] (که از طریق [[امام علی]]{{ع}} به همه آنان منتقل شده است)، کتب [[انبیای الهی]]، [[کتاب امام علی]]{{ع}}، [[مصحف فاطمه]]{{س}}، کتاب جَفْر، [[کتاب]] [[جامعه]]، و [[الهام]]. و بر اساس متونی که در فصل چهارم همان بخش آورده‌ایم، [[امامان]] [[اهل‌بیت]]، از طرقی که بدانها اشارت رفت، آنچه را که می‌خواستند بدانند، می‌دانستند.
چرا [[امام]]{{ع}}، خود را در معرض کشته شدن قرار داد؟ برای توجیه پیشگیری نکردن [[امامان]] از [[شهادت]] خود (با اینکه از آن مطلع بودند)، پاسخ‌های متعددی ارائه شده است که می‌توان گفت اصلی‌ترین آنها بدین‌شرح است:
چرا [[امام]]{{ع}}، خود را در معرض کشته شدن قرار داد؟ برای توجیه [[پیشگیری]] نکردن [[امامان]] از [[شهادت]] خود (با اینکه از آن مطلع بودند)، پاسخ‌های متعددی ارائه شده است که می‌توان گفت اصلی‌ترین آنها بدین‌شرح است:
#'''عدم [[علم]] تفصیلی‌''': پاسخ نخست اینکه هر چند [[اهل بیت]]{{عم}} اجمالًا می‌دانستند چگونه [[شهید]] می‌شوند، اما [[علم تفصیلی]] به این موضوع نداشتند، هرچند سبب عدم [[علم تفصیلی]] آنان، عدم خواست آنان باشد. این پاسخ برخلاف ظاهر روایاتی است که دلالت دارد [[ائمه]]{{ع}} به تفصیل از جریان [[شهادت]] خود خبر داشتند و لااقل در مورد شخص [[امام علی]]{{ع}} با آن همه متون [[تاریخی]] و [[حدیثی]] که بخشی از آن ملاحظه شد، این توجیهْ قابل قبول نیست و شگفت از مرحوم [[شیخ مفید]] که می‌فرماید: "اینکه [[امام]]، به وقت [[شهادت]] خویش [[علم]] داشته باشد، [[حدیثی]] که بر این [[علم]] دلالت کند وجود ندارد"!
#'''عدم [[علم]] تفصیلی‌''': پاسخ نخست اینکه هر چند [[اهل بیت]]{{عم}} اجمالًا می‌دانستند چگونه [[شهید]] می‌شوند، اما [[علم تفصیلی]] به این موضوع نداشتند، هرچند سبب عدم [[علم تفصیلی]] آنان، عدم خواست آنان باشد. این پاسخ برخلاف ظاهر روایاتی است که دلالت دارد [[ائمه]]{{ع}} به تفصیل از جریان [[شهادت]] خود خبر داشتند و لااقل در مورد شخص [[امام علی]]{{ع}} با آن همه متون [[تاریخی]] و [[حدیثی]] که بخشی از آن ملاحظه شد، این توجیهْ قابل قبول نیست و شگفت از مرحوم [[شیخ مفید]] که می‌فرماید: "اینکه [[امام]]، به وقت [[شهادت]] خویش [[علم]] داشته باشد، [[حدیثی]] که بر این [[علم]] دلالت کند وجود ندارد"!
#'''عدم [[علم]] در هنگام تحقق تقدیر الهی‌''': پاسخ دوم این است که [[امامان]]{{عم}} به تفصیل، جریان [[شهادت]] خود را می‌دانند؛ اما در هنگامی که طبق تقدیر قطعی [[الهی]] باید [[شهید]] شوند، آن [[علم]] و اطلاع از آنان سلب می‌گردد. روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} [[نقل]] شده که بنا بر یک احتمال می‌تواند مؤید این پاسخ باشد: [[حسن بن جهم]] گوید: به [[حضرت رضا]]{{ع}} گفتم: [[امیر مؤمنان]]، [[قاتل]] خود و شبی را که در آن به [[شهادت]] می‌رسد و جایی را که در آن کشته می‌شود، می‌دانست و سخن آن [[حضرت]]- وقتی [[صیحه]] اردک‌ها را در خانه شنید- که: "[[صیحه]] کنندگانی‌اند که در پی‌ آنها نوحه‌گران‌اند" و سخن [[ام کلثوم]] به آن [[حضرت]] که: "کاش [[نماز]] را امشب داخل خانه بخوانی و به دیگری [[دستور]] دهی که با [[مردم]] [[نماز]] بخواند" و امتناع آن [[حضرت]]، و ورود و [[خروج]] مکرر او در آن شب بدون [[سلاح]]، در حالی که می‌دانست [[ابن ملجم]] [[ملعون]] او را با [[شمشیر]] می‌کشد، همه اینها از دلایلی است که آن [[حضرت]] نمی‌بایست خود را در معرض قرار می‌داد. ایشان فرمود: {{متن حدیث|"ذلِک کانَ، ولکنهُ خُیرَ فی تِلک اللیلَةِ لِتَمضِی مَقادیرُ اللهِ عَزوجَلَ‌"}}<ref>«اینها بود؛ ولی آن حضرت در آن شبْ مخیر شده بود که تقدیر خدای متعال را محقق سازد» الکافی، ج ۱، ص ۲۵۹، ح ۴، بحار الأنوار، ج ۴۲، ص ۲۴۶، ح ۴۷.</ref>. در برخی از نسخه‌های مصدر این [[حدیث]]، به جای کلمه "خُیر (مخیر شده بود)" "حُیر (متحیر شده بود)" آمده است. بنابراین، احتمال [[سخن امام]]{{ع}}، به‌روشنی دلالت دارد که برای [[امام]]{{ع}} در آن لحظه حالتی پیش آمد که تکلیفی برای پیشگیری از [[قتل]] خود نداشت تا [[تقدیر الهی]] جریان یابد.
#'''عدم [[علم]] در هنگام تحقق تقدیر الهی‌''': پاسخ دوم این است که [[امامان]]{{عم}} به تفصیل، جریان [[شهادت]] خود را می‌دانند؛ اما در هنگامی که طبق تقدیر قطعی [[الهی]] باید [[شهید]] شوند، آن [[علم]] و اطلاع از آنان [[سلب]] می‌گردد. روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} [[نقل]] شده که بنا بر یک احتمال می‌تواند مؤید این پاسخ باشد: [[حسن بن جهم]] گوید: به [[حضرت رضا]]{{ع}} گفتم: [[امیر مؤمنان]]، [[قاتل]] خود و شبی را که در آن به [[شهادت]] می‌رسد و جایی را که در آن کشته می‌شود، می‌دانست و سخن آن [[حضرت]]- وقتی [[صیحه]] اردک‌ها را در [[خانه]] شنید- که: "[[صیحه]] کنندگانی‌اند که در پی‌ آنها نوحه‌گران‌اند" و سخن [[ام کلثوم]] به آن [[حضرت]] که: "کاش [[نماز]] را امشب داخل [[خانه]] بخوانی و به دیگری [[دستور]] دهی که با [[مردم]] [[نماز]] بخواند" و [[امتناع]] آن [[حضرت]]، و ورود و [[خروج]] مکرر او در آن [[شب]] بدون [[سلاح]]، در حالی که می‌دانست [[ابن ملجم]] [[ملعون]] او را با [[شمشیر]] می‌کشد، همه اینها از دلایلی است که آن [[حضرت]] نمی‌بایست خود را در معرض قرار می‌داد. ایشان فرمود: {{متن حدیث|"ذلِک کانَ، ولکنهُ خُیرَ فی تِلک اللیلَةِ لِتَمضِی مَقادیرُ اللهِ عَزوجَلَ‌"}}<ref>«اینها بود؛ ولی آن حضرت در آن شبْ مخیر شده بود که تقدیر خدای متعال را محقق سازد» الکافی، ج ۱، ص ۲۵۹، ح ۴، بحار الأنوار، ج ۴۲، ص ۲۴۶، ح ۴۷.</ref>. در برخی از نسخه‌های مصدر این [[حدیث]]، به جای کلمه "خُیر (مخیر شده بود)" "حُیر (متحیر شده بود)" آمده است. بنابراین، احتمال [[سخن امام]]{{ع}}، به‌روشنی دلالت دارد که برای [[امام]]{{ع}} در آن لحظه حالتی پیش آمد که تکلیفی برای [[پیشگیری]] از [[قتل]] خود نداشت تا [[تقدیر الهی]] جریان یابد.
#'''[[امام]]{{ع}}، [[مکلف]] است [[شهادت]] را [[انتخاب]] کند''': بی‌تردید، تقدیر [[شهادت]] برای [[امام]]{{ع}} براساس [[حکمت بالغه الهی]] است و [[مصالح]] ملزمه‌ای دارد که باید تحقق پیدا کند. از این‌رو، [[امام]]{{ع}} نه تنها نباید از آن پیشگیری نماید؛ بلکه با اینکه دقیقاً می‌داند چگونه [[شهید]] می‌شود، باید [[شهادت]] را [[انتخاب]] کند، و [[انتخاب]] [[شهادت]] با [[علم]] به وقت و چگونگی آن، فضیلتی است که جز [[پیشوایان]] بزرگ [[الهی]] و [[خواص اصحاب]] آنان، آن را برنمی‌تابند. هر چند ندیدم کسی این پاسخ را ارائه کرده باشد؛ اما به‌نظر می‌رسد که این [[بهترین]] سخن در توجیه پیشگیری نکردن [[امامان اهل بیت]]{{عم}} از [[شهادت]] خود با [[علم]] به چگونگی آن است که با [[دلایل عقلی]] و نقلی‌<ref>روایتی که از حسن بن جهم از امام رضا{{ع}} نقل شد، بنا بر آن که «لکنه خیر» خوانده شود، می‌تواند ازمؤیدات این پاسخ باشد.</ref> نیز تأیید می‌شود. اکنون متن پاسخ [[شیخ مفید]] و [[علامه طباطبایی]] را برای مزید اطلاع پژوهشگران‌ در اینجا می‌آوریم.
#'''[[امام]]{{ع}}، [[مکلف]] است [[شهادت]] را [[انتخاب]] کند''': بی‌تردید، تقدیر [[شهادت]] برای [[امام]]{{ع}} براساس [[حکمت بالغه الهی]] است و [[مصالح]] ملزمه‌ای دارد که باید تحقق پیدا کند. از این‌رو، [[امام]]{{ع}} نه تنها نباید از آن [[پیشگیری]] نماید؛ بلکه با اینکه دقیقاً می‌داند چگونه [[شهید]] می‌شود، باید [[شهادت]] را [[انتخاب]] کند، و [[انتخاب]] [[شهادت]] با [[علم]] به وقت و چگونگی آن، فضیلتی است که جز [[پیشوایان]] بزرگ [[الهی]] و [[خواص اصحاب]] آنان، آن را برنمی‌تابند. هر چند ندیدم کسی این پاسخ را ارائه کرده باشد؛ اما به‌نظر می‌رسد که این [[بهترین]] [[سخن]] در توجیه [[پیشگیری]] نکردن [[امامان اهل بیت]]{{عم}} از [[شهادت]] خود با [[علم]] به چگونگی آن است که با [[دلایل عقلی]] و نقلی‌<ref>روایتی که از حسن بن جهم از امام رضا{{ع}} نقل شد، بنا بر آنکه «لکنه خیر» خوانده شود، می‌تواند ازمؤیدات این پاسخ باشد.</ref> نیز [[تأیید]] می‌شود. اکنون متن پاسخ [[شیخ مفید]] و [[علامه طباطبایی]] را برای مزید اطلاع پژوهشگران‌ در اینجا می‌آوریم.


'''پاسخ [[شیخ مفید]]''': [[علامه مجلسی]] [[روایت]] کرده است که: در کتاب المسائل العُکبَریة از [[شیخ مفید]] سؤال شده است: نزد ما اجماعی است که [[امام]] می‌داند چه خواهد شد. پس چرا [[امیر مؤمنان]] به [[مسجد]] رفت، با آن‌که می‌دانست کشته می‌شود و [[قاتل]] و زمان کشته شدن را هم می‌دانست؟ و چرا [[حسین بن علی]]{{عم}} به [[کوفه]] رفت، با آن‌که می‌دانست آنان یاری‌اش نمی‌کنند و او در این سفر کشته می‌شود؟ و چرا وقتی محاصره‌اش کردند و می‌دانست که [[آب]] را به روی او بسته‌اند و اگر چند ذراع [[زمین]] را حفر کند، [[آب]] می‌جوشد، ولی [[زمین]] را نکند و به ضرر خویش [[کمک]] کرد تا از [[تشنگی]] [[جان]] باخت؟ و چرا [[امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]] قرار داد بست و [[حکومت]] را به او سپرد، با آن‌که می‌دانست او [[پیمان]] می‌شکند و به [[عهد]] خود وفا نمی‌کند و [[شیعیان]] پدرش را می‌کشد؟
'''پاسخ [[شیخ مفید]]''': [[علامه مجلسی]] [[روایت]] کرده است که: در کتاب المسائل العُکبَریة از [[شیخ مفید]] سؤال شده است: نزد ما اجماعی است که [[امام]] می‌داند چه خواهد شد. پس چرا [[امیر مؤمنان]] به [[مسجد]] رفت، با آن‌که می‌دانست کشته می‌شود و [[قاتل]] و زمان کشته شدن را هم می‌دانست؟ و چرا [[حسین بن علی]]{{عم}} به [[کوفه]] رفت، با آن‌که می‌دانست آنان یاری‌اش نمی‌کنند و او در این [[سفر]] کشته می‌شود؟ و چرا وقتی محاصره‌اش کردند و می‌دانست که آب را به روی او بسته‌اند و اگر چند ذراع [[زمین]] را حفر کند، آب می‌جوشد، ولی [[زمین]] را نکند و به ضرر خویش کمک کرد تا از [[تشنگی]] [[جان]] باخت؟ و چرا [[امام حسن]]{{ع}} با [[معاویه]] قرار داد بست و [[حکومت]] را به او سپرد، با آن‌که می‌دانست او [[پیمان]] می‌شکند و به [[عهد]] خود [[وفا]] نمی‌کند و [[شیعیان]] پدرش را می‌کشد؟


[[شیخ مفید]] جواب داد: اما پاسخ اینکه "[[امام]] می‌داند چه پیش خواهد آمد"، [[اجماع]] ما بر خلاف آن است و چنین سخنی مورد [[اجماع]] [[شیعه]] نیست. [[اجماع]] [[شیعه]] بر این است که [[امام]]، [[حکم]] هر چه را پیش آید، می‌داند، نه آن‌که به خودِ پیشامدها [[دانا]] باشد و به نحو تفصیل و جزئی بر آنها [[آگاه]] باشد. این نکته، اصلی را که همه آن سؤال‌ها را بر آن [[استوار]] کرده، ساقط می‌کند. منعی نمی‌بینیم که [[امام]]، با [[آگاهی]] یافتن از طریق [[خدای تعالی]] بعضی از حوادث را بداند؛ ولی این سخن که او همه آنچه را خواهد شد، می‌داند، به این اطلاق، قبول نداریم و گوینده‌اش را بر صواب نمی‌دانیم، چرا که ادعایی بدون [[دلیل]] است. سخن اینکه [[امیر مؤمنان]]، [[قاتل]] و زمان شهادتش را می‌دانست، خبرهای متعددی آمده که او فی الجمله می‌دانست که کشته خواهد شد و نیز قاتلش را به طور مشخص می‌شناخت، اما اینکه زمان شهادتش را بداند، دلیلی بر آن نیست و اگر هم باشد، لازمه‌اش آن نخواهد بود که اعتراض‌کنندگان می‌پندارند. بعید نیست که [[خداوند]] متعالْ او را [[متعبد]] ساخته بوده است که بر شهادتْ [[صبر]] کند و آماده [[مرگ]] باشد، تا بدین‌ وسیله او را به درجات والایی برساند که جز با [[شهادت]] نمی‌رسد و نیز می‌دانست که با این کار، [[اطاعت خدا]] می‌کند؛ اطاعتی که اگر به جز آن هم [[مکلف]] می‌شد، آن را رد نمی‌کرد و [[امیر مؤمنان]] با این کار، خود را به [[هلاکت]] نیفکنده و بر کشته شدن خود [[کمک]] نکرده است، [[کمک]] کردنی که نزد [[خردمندان]] [[ناپسند]] است. اما "[[علم]] [[امام حسین]]{{ع}} به اینکه [[کوفیان]] یاری‌اش نمی‌کنند"، ما [[یقین]] به این نداریم، چون نه [[دلیل عقلی]] برای آن هست، نه چیزی شنیده شده است. اگر هم [[علم]] به آن داشت، پاسخش همان پاسخی است که در مورد [[علم]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} به زمان شهادتش و قاتلش گفتم.
[[شیخ مفید]] جواب داد: اما پاسخ اینکه "[[امام]] می‌داند چه پیش خواهد آمد"، [[اجماع]] ما بر خلاف آن است و چنین سخنی مورد [[اجماع]] [[شیعه]] نیست. [[اجماع]] [[شیعه]] بر این است که [[امام]]، [[حکم]] هر چه را پیش آید، می‌داند، نه آن‌که به خودِ پیشامدها [[دانا]] باشد و به نحو تفصیل و جزئی بر آنها [[آگاه]] باشد. این نکته، اصلی را که همه آن سؤال‌ها را بر آن [[استوار]] کرده، ساقط می‌کند. منعی نمی‌بینیم که [[امام]]، با [[آگاهی]] یافتن از طریق [[خدای تعالی]] بعضی از حوادث را بداند؛ ولی این سخن که او همه آنچه را خواهد شد، می‌داند، به این اطلاق، قبول نداریم و گوینده‌اش را بر صواب نمی‌دانیم، چرا که ادعایی بدون [[دلیل]] است. [[سخن]] اینکه [[امیر مؤمنان]]، [[قاتل]] و زمان شهادتش را می‌دانست، خبرهای متعددی آمده که او فی الجمله می‌دانست که کشته خواهد شد و نیز قاتلش را به طور مشخص می‌شناخت، اما اینکه زمان شهادتش را بداند، دلیلی بر آن نیست و اگر هم باشد، لازمه‌اش آن نخواهد بود که اعتراض‌کنندگان می‌پندارند. بعید نیست که [[خداوند]] متعالْ او را [[متعبد]] ساخته بوده است که بر شهادتْ [[صبر]] کند و آماده [[مرگ]] باشد، تا بدین‌ [[وسیله]] او را به درجات والایی برساند که جز با [[شهادت]] نمی‌رسد و نیز می‌دانست که با این کار، [[اطاعت خدا]] می‌کند؛ اطاعتی که اگر به جز آن هم [[مکلف]] می‌شد، آن را رد نمی‌کرد و [[امیر مؤمنان]] با این کار، خود را به [[هلاکت]] نیفکنده و بر کشته شدن خود کمک نکرده است، کمک کردنی که نزد [[خردمندان]] ### [[313]]### است. اما "[[علم]] [[امام حسین]]{{ع}} به اینکه [[کوفیان]] یاری‌اش نمی‌کنند"، ما [[یقین]] به این نداریم، چون نه [[دلیل عقلی]] برای آن هست، نه چیزی شنیده شده است. اگر هم [[علم]] به آن داشت، پاسخش همان پاسخی است که در مورد [[علم]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} به زمان شهادتش و قاتلش گفتم.


اما این ادعای او که ما ([[شیعیان]]) می‌گوییم: "[[حسین]]{{ع}} جای [[آب]] را می‌دانست و می‌توانست [[آب]] تهیه کند"، ما چنین نمی‌گوییم و در هیچ روایتی هم چنین نیامده است. به‌علاوه، آب‌طلبیدن و تلاش [[امام]]{{ع}} برای تهیه [[آب]]، برخلاف آن [[حکم]] می‌کند و اگر ثابت شود که او بر جای [[آب]] [[آگاه]] بود، باز هم عقلًا [[ممنوع]] نیست که وی [[متعبد]] و [[مکلف]] به ترک تلاش برای آب‌طلبیدن بوده است، از آن رو که جلوگیری شده بود، همان‌گونه که درباره [[امیر مؤمنان]] یاد کردیم، جز آن‌که ظاهر حال، برخلاف آن است، آن‌سان که پیش‌تر گفتیم. سخن درباره [[علم امام]] [[حسن]]{{ع}} به سرانجامِ سپردن [[حکومت]] به [[معاویه]]، برخلاف آن‌است که گذشت. در [[روایت]] است که او به فرجام کار [[آگاه]] بود و [[شاهد]] حال هم [[گواه]] آن است، جز آن‌که وی با آن کار، جلوی شتاب در کشته شدن خود و [[تسلیم]] شدن یارانش را به [[معاویه]] گرفت و لطفی در آن بود که وی تا زمان وفاتش زنده بماند و لطفی برای باقی ماندن بسیاری از [[پیروان]]، [[خانواده]] و فرزندانش بود، و نیز دفع فسادی در [[دین]] که می‌توانست از فسادی که با [[آتش‌بس]] او پدید آمد، بسی بزرگ‌تر باشد و او داناتر بود که چه کرده است، به همان [[دلیل]] که یاد کردیم و جهات آن را بیان کردیم.
اما این ادعای او که ما ([[شیعیان]]) می‌گوییم: "[[حسین]]{{ع}} جای آب را می‌دانست و می‌توانست آب تهیه کند"، ما چنین نمی‌گوییم و در هیچ روایتی هم چنین نیامده است. به‌علاوه، آب‌طلبیدن و تلاش [[امام]]{{ع}} برای تهیه آب، برخلاف آن [[حکم]] می‌کند و اگر ثابت شود که او بر جای آب [[آگاه]] بود، باز هم عقلًا [[ممنوع]] نیست که وی [[متعبد]] و [[مکلف]] به ترک تلاش برای آب‌طلبیدن بوده است، از آن رو که جلوگیری شده بود، همان‌گونه که درباره [[امیر مؤمنان]] یاد کردیم، جز آن‌که ظاهر حال، برخلاف آن است، آن‌سان که پیش‌تر گفتیم. [[سخن]] درباره [[علم امام]] [[حسن]]{{ع}} به سرانجامِ سپردن [[حکومت]] به [[معاویه]]، برخلاف آن‌است که [[گذشت]]. در [[روایت]] است که او به فرجام کار [[آگاه]] بود و [[شاهد]] حال هم [[گواه]] آن است، جز آن‌که وی با آن کار، جلوی شتاب در کشته شدن خود و [[تسلیم]] شدن یارانش را به [[معاویه]] گرفت و لطفی در آن بود که وی تا زمان وفاتش زنده بماند و لطفی برای باقی ماندن بسیاری از [[پیروان]]، [[خانواده]] و فرزندانش بود، و نیز دفع فسادی در [[دین]] که می‌توانست از فسادی که با [[آتش‌بس]] او پدید آمد، بسی بزرگ‌تر باشد و او داناتر بود که چه کرده است، به همان [[دلیل]] که یاد کردیم و جهات آن را بیان کردیم.


[[علامه مجلسی]] می‌افزاید: [[سید مهنا بن سنان]] نیز همین سؤال را از [[علامه حلی]] در مورد [[امیر مؤمنان]] پرسید. وی جواب داد که: احتمال دارد او را از وقوع [[شهادت]] در آن‌ شب خبر داده بودند؛ ولی نمی‌دانست در چه وقتی از آن شب یا در کجا کشته می‌شود و پاسخ دیگر اینکه [[تکلیف]] حضرتش با [[تکلیف]] ما متفاوت است. پس جایز است که [[خون]] [[شریف]] خود را در راه [[خدای متعال]] نثار کند، همان گونه که بر [[مجاهد]]، [[واجب]] است [[پایداری]] کند، هر چند مقاومتش به [[شهادت]] بینجامد.
[[علامه مجلسی]] می‌افزاید: [[سید مهنا بن سنان]] نیز همین سؤال را از [[علامه حلی]] در مورد [[امیر مؤمنان]] پرسید. وی جواب داد که: احتمال دارد او را از وقوع [[شهادت]] در آن‌ [[شب]] خبر داده بودند؛ ولی نمی‌دانست در چه وقتی از آن [[شب]] یا در کجا کشته می‌شود و پاسخ دیگر اینکه [[تکلیف]] حضرتش با [[تکلیف]] ما متفاوت است. پس جایز است که [[خون]] [[شریف]] خود را در راه [[خدای متعال]] نثار کند، همان گونه که بر [[مجاهد]]، [[واجب]] است [[پایداری]] کند، هر چند مقاومتش به [[شهادت]] بینجامد.


''' پاسخ [[علامه]] طباطبایی‌''': [[علامه]] [[سید محمد حسین طباطبایی]]- [[رضوان]] [[الله]] تعالی علیه- در این باره می‌فرماید: [[امام]]{{ع}} به حقایق [[جهان هستی]]، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به [[اذن]] [[خدا]] واقف است، اعم از آنها که تحت [[حس]] قرار دارند و آنها که بیرون از دایره حس‌اند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع [[آینده]]. [[دلیل]] این مطلب، از راه [[نقل]]، [[روایات]] متواتری است که در [[جوامع]] [[حدیث]] [[شیعه]] مانند کتاب [[الکافی]] و [[بصائر الدرجات]] و کتب [[صدوق]] و کتاب بحار الأنوار و غیر آنها ضبط شده است. به موجب این [[روایات]] که به حد و حصر نمی‌آیند، امام {{ع}} از راه [[موهبت الهی]] و نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز [[آگاه]] است و هر چه را بخواهد به [[اذن]] [[خدا]]، به ادنی‌ توجهی می‌داند...
''' پاسخ [[علامه]] طباطبایی‌''': [[علامه]] [[سید محمد حسین طباطبایی]]- [[رضوان]] [[الله]] تعالی علیه- در این باره می‌فرماید: [[امام]]{{ع}} به حقایق [[جهان هستی]]، در هرگونه شرایطی وجود داشته باشند، به [[اذن]] [[خدا]] واقف است، اعم از آنها که تحت [[حس]] قرار دارند و آنها که بیرون از دایره حس‌اند، مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و وقایع [[آینده]]. [[دلیل]] این مطلب، از راه [[نقل]]، [[روایات]] متواتری است که در [[جوامع]] [[حدیث]] [[شیعه]] مانند [[کتاب]] [[الکافی]] و [[بصائر الدرجات]] و کتب [[صدوق]] و کتاب بحار الأنوار و غیر آنها ضبط شده است. به موجب این [[روایات]] که به حد و [[حصر]] نمی‌آیند، [[امام]]{{ع}} از راه [[موهبت الهی]] و نه از راه اکتساب، به همه چیز واقف و از همه چیز [[آگاه]] است و هر چه را بخواهد به [[اذن]] [[خدا]]، به ادنی‌ توجهی می‌داند...


نکته‌ای که باید به سوی آن عطف توجه کرد، این است که این‌گونه [[علم موهبتی]] به موجب [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] که آن را اثبات می‌کند، قابل هیچ‌گونه تخلف نیست و تغیر نمی‌پذیرد و سر مویی به [[خطا]] نمی‌رود و به اصطلاح، [[علم]] است به آنچه در [[لوح]] محفوظْ ثبت شده و [[آگاهی]] است از آنچه قضای حتمی خداوندی به آن تعلق گرفته است. همچنین لازمه این مطلب این است که هیچ‌گونه تکلیفی به متعلق این‌گونه [[علم]] (از آن جهت که متعلق این‌گونه [[علم]] و حتمی‌الوقوع است) تعلق نمی‌گیرد و همچنین قصد و‌طلبی از [[انسان]] با او ارتباط پیدا نمی‌کند؛ زیرا [[تکلیف]]، همواره از راه امکان به فعل تعلق می‌گیرد و از راه اینکه فعل و ترکش هر دو در [[اختیار]] مکلف‌اند، فعل یا ترک خواسته می‌شود؛ و اما از جهت ضروری الوقوع و متعلق قضای حتمی بودن آن، محال است مورد [[تکلیف]] قرار گیرد. مثلًا صحیح است [[خدا]] به [[بنده]] خود بفرماید: فلان کاری که فعل و ترک آن برای تو ممکن است و در [[اختیار]] توست، بکن؛ ولی محال است بفرماید: فلان کاری را که به موجب [[مشیت]] [[تکوینی]] و قضای حتمی من البته تحقق خواهد یافت و برو برگرد ندارد، بکن یا مکن؛ زیرا چنین امر و نهی‌ای لغو و بی‌اثر است.
نکته‌ای که باید به سوی آن عطف توجه کرد، این است که این‌گونه [[علم موهبتی]] به موجب [[ادله عقلی]] و [[نقلی]] که آن را [[اثبات]] می‌کند، قابل هیچ‌گونه [[تخلف]] نیست و تغیر نمی‌پذیرد و سر مویی به [[خطا]] نمی‌رود و به اصطلاح، [[علم]] است به آنچه در [[لوح]] محفوظْ [[ثبت]] شده و [[آگاهی]] است از آنچه قضای حتمی خداوندی به آن تعلق گرفته است. همچنین لازمه این مطلب این است که هیچ‌گونه تکلیفی به متعلق این‌گونه [[علم]] (از آن جهت که متعلق این‌گونه [[علم]] و حتمی‌الوقوع است) تعلق نمی‌گیرد و همچنین قصد و‌طلبی از [[انسان]] با او [[ارتباط]] پیدا نمی‌کند؛ زیرا [[تکلیف]]، همواره از راه امکان به فعل تعلق می‌گیرد و از راه اینکه فعل و ترکش هر دو در [[اختیار]] مکلف‌اند، فعل یا ترک خواسته می‌شود؛ و اما از جهت ضروری الوقوع و متعلق قضای حتمی بودن آن، محال است مورد [[تکلیف]] قرار گیرد. مثلًا صحیح است [[خدا]] به [[بنده]] خود بفرماید: فلان کاری که فعل و ترک آن برای تو ممکن است و در [[اختیار]] توست، بکن؛ ولی محال است بفرماید: فلان کاری را که به موجب [[مشیت]] [[تکوینی]] و قضای حتمی من البته تحقق خواهد یافت و برو برگرد ندارد، بکن یا مکن؛ زیرا چنین امر و نهی‌ای لغو و بی‌اثر است.


همچنین [[انسان]] می‌تواند امری را که امکان شدن و نشدن دارد، [[اراده]] کرده، برای خود مقصد و [[هدف]] قرار دهد و برای تحقق دادن آن به تلاش و کوشش بپردازد؛ ولی هرگز نمی‌تواند امری را که به طور [[یقین]] (بی‌تغیر وتخلف) و به طور قضای حتمی شدنی است، [[اراده]] کند و آن را مقصد خود قرار داده، تعقیب کند؛ زیرا [[اراده]] و عدم [[اراده]] و قصد و عدم قصد [[انسان]]، کم‌ترین تأثیری در امری که به هر حال شدنی است و از آن جهت که شدنی است، ندارد.
همچنین [[انسان]] می‌تواند امری را که امکان شدن و نشدن دارد، [[اراده]] کرده، برای خود مقصد و [[هدف]] قرار دهد و برای تحقق دادن آن به تلاش و کوشش بپردازد؛ ولی هرگز نمی‌تواند امری را که به طور [[یقین]] (بی‌تغیر وتخلف) و به طور قضای حتمی شدنی است، [[اراده]] کند و آن را مقصد خود قرار داده، تعقیب کند؛ زیرا [[اراده]] و عدم [[اراده]] و قصد و عدم قصد [[انسان]]، کم‌ترین تأثیری در امری که به هر حال شدنی است و از آن جهت که شدنی است، ندارد.


از این بیان روشن می‌شود که:
از این بیان روشن می‌شود که:
#این [[علم موهبتی]] [[امام]]{{ع}} اثری در [[اعمال]] او و ارتباطی با "[[تکالیف]] خاص" او ندارد و اصولًا هر امر مفروض، از آن جهت که متعلق قضای حتمی و حتمی‌الوقوع است، متعلق امر یا [[نهی]] یا [[اراده]] و قصد انسانی نمی‌شود. آری. متعلق قضای حتمی و [[مشیت]] [[قاطع]] [[حق تعالی]] همان [[رضا]] به [[قضای الهی]] است، چنان‌که [[سیدالشهدا]]{{ع}} در آخرین ساعت [[زندگی]] درمیان [[خاک]] و [[خون]] می‌گفت: "[[راضی]] به تقدیر تو و [[تسلیم]] [[فرمان]] توام، که معبودی جز تو نیست" و همچنین در خطبه‌ای که هنگام بیرون آمدن از [[مکه]] خواند، فرمود: "[[رضای خدا]]، رضای ما [[خاندان]] است".
#این [[علم موهبتی]] [[امام]]{{ع}} اثری در [[اعمال]] او و ارتباطی با "[[تکالیف]] خاص" او ندارد و اصولًا هر امر مفروض، از آن جهت که متعلق قضای حتمی و حتمی‌الوقوع است، متعلق امر یا [[نهی]] یا [[اراده]] و قصد [[انسانی]] نمی‌شود. آری. متعلق قضای حتمی و [[مشیت]] [[قاطع]] [[حق تعالی]] همان [[رضا]] به [[قضای الهی]] است، چنان‌که [[سیدالشهدا]]{{ع}} در آخرین [[ساعت]] [[زندگی]] درمیان [[خاک]] و [[خون]] می‌گفت: "[[راضی]] به تقدیر تو و [[تسلیم]] [[فرمان]] توام، که معبودی جز تو نیست" و همچنین در خطبه‌ای که هنگام بیرون آمدن از [[مکه]] خواند، فرمود: "[[رضای خدا]]، رضای ما [[خاندان]] است".
#حتمی بودن فعل [[انسان]] از نظر تعلق [[قضای الهی]] منافاتی با اختیاری بودن آن از نظر فعالیت اختیاری [[انسان]] ندارد؛ زیرا قضای آسمانی به فعل (با همه چگونگی‌های آن) تعلق گرفته است، نه به مطلق فعل. مثلًا [[خداوند]] خواسته است که [[انسان]] فلان فعل اختیاری را به [[اختیار]] خود انجام دهد و در این صورت، تحقق خارجی این فعل اختیاری از آن جهت که متعلق خواست خداست، حتمی و غیرقابل اجتناب است و در عین حالْ اختیاری است و نسبت به [[انسان]]، صفت امکان دارد.
#حتمی بودن فعل [[انسان]] از نظر تعلق [[قضای الهی]] منافاتی با اختیاری بودن آن از نظر فعالیت اختیاری [[انسان]] ندارد؛ زیرا قضای آسمانی به فعل (با همه چگونگی‌های آن) تعلق گرفته است، نه به مطلق فعل. مثلًا [[خداوند]] خواسته است که [[انسان]] فلان فعل اختیاری را به [[اختیار]] خود انجام دهد و در این صورت، تحقق [[خارجی]] این فعل اختیاری از آن جهت که متعلق خواست خداست، حتمی و غیرقابل اجتناب است و در عین حالْ اختیاری است و نسبت به [[انسان]]، صفت امکان دارد.
#اینکه [[ظواهر]] [[اعمال]] [[امام]]{{ع}} را که قابل تطبیق به [[علل]] و اسباب ظاهری است، نباید [[دلیل]] نداشتن این [[علم موهبتی]] و [[شاهد]] [[جهل]] به واقع گرفت، مانند اینکه گفته شود: اگر [[سیدالشهدا]]{{ع}} [[علم]] به واقع داشت، چرا مُسلم را به نمایندگی خود به [[کوفه]] فرستاد؟ چرا توسط صیداوی [[نامه]] به [[اهل کوفه]] نوشت؟ چرا خود از [[مکه]] رهسپار [[کوفه]] شد؟ چرا خود را به [[هلاکت]] انداخت و حال آن‌که [[خدا]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا تُلْقُواْ بِأَیدِیکمْ إِلَی التهْلُکةِ}}<ref>بقره، آیه ۱۹۵.</ref>؛ خود را به دست خود به [[هلاکت]] نیفکنید"؟<ref>بررسی‌های اسلامی، ص ۱۶۷- ۱۷۰.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۸۶-۵۹۶.</ref>.
#اینکه [[ظواهر]] [[اعمال]] [[امام]]{{ع}} را که قابل [[تطبیق]] به [[علل]] و اسباب ظاهری است، نباید [[دلیل]] نداشتن این [[علم موهبتی]] و [[شاهد]] [[جهل]] به واقع گرفت، مانند اینکه گفته شود: اگر [[سیدالشهدا]]{{ع}} [[علم]] به واقع داشت، چرا مُسلم را به نمایندگی خود به [[کوفه]] فرستاد؟ چرا توسط صیداوی [[نامه]] به [[اهل کوفه]] نوشت؟ چرا خود از [[مکه]] رهسپار [[کوفه]] شد؟ چرا خود را به [[هلاکت]] انداخت و حال آن‌که [[خدا]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا تُلْقُواْ بِأَیدِیکمْ إِلَی التهْلُکةِ}}<ref>بقره، آیه ۱۹۵.</ref>؛ خود را به دست خود به [[هلاکت]] نیفکنید"؟<ref>بررسی‌های اسلامی، ص ۱۶۷- ۱۷۰.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۸۶-۵۹۶.</ref>.


==[[فرمان امام]]{{ع}} درباره [[نیکی]] کردن با قاتلش‌==
==[[فرمان امام]]{{ع}} درباره [[نیکی]] کردن با قاتلش‌==
[[أنساب الأشراف‌ (کتاب)|أنساب الأشراف‌]]- در ذکر آنچه پس از [[ترور امام]]{{ع}} پیش آمد-: [[ابن ملجم]] را گرفته، نزد [[علی]]{{ع}} آوردند. فرمود: "خوراکش را خوب و بسترش را نرم کنید. اگر زنده ماندم، من [[صاحب]] [[اختیار]] [[خون]] خویشم، یا [[عفو]] می‌کنم یا قصاص، و اگر مُردم، او را به من ملحق کنید "و [[تجاوز]] از حد نکنید، که خداوندْ تجاوزگران را [[دوست]] نمی‌دارد"<ref>بقره، آیه ۱۹۰.</ref>"<ref>أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۲۵۶.</ref>.
[[أنساب الأشراف‌ (کتاب)|أنساب الأشراف‌]]- در ذکر آنچه پس از [[ترور امام]]{{ع}} پیش آمد-: [[ابن ملجم]] را گرفته، نزد [[علی]]{{ع}} آوردند. فرمود: "خوراکش را خوب و بسترش را نرم کنید. اگر زنده ماندم، من صاحب [[اختیار]] [[خون]] خویشم، یا [[عفو]] می‌کنم یا [[قصاص]]، و اگر مُردم، او را به من ملحق کنید "و [[تجاوز]] از حد نکنید، که خداوندْ تجاوزگران را [[دوست]] نمی‌دارد"<ref>بقره، آیه ۱۹۰.</ref>"<ref>أنساب الأشراف، ج ۳، ص ۲۵۶.</ref>.


[[الریاض النضرة (کتاب)|الریاض النضرة]]: چون او ([[ابن ملجم]]) را گرفتند، [[علی]]{{ع}} فرمود: "او را حبس کنید. اگر من مُردم، او را بکشید، ولی مُثله‌اش نکنید و اگر نمُردم، پس تصمیم [[عفو]] یا قصاص با خود من است"<ref>الریاض النضرة، ج ۳، ص ۲۳۶.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>.
[[الریاض النضرة (کتاب)|الریاض النضرة]]: چون او ([[ابن ملجم]]) را گرفتند، [[علی]]{{ع}} فرمود: "او را [[حبس]] کنید. اگر من مُردم، او را بکشید، ولی مُثله‌اش نکنید و اگر نمُردم، پس [[تصمیم]] [[عفو]] یا [[قصاص]] با خود من است"<ref>الریاض النضرة، ج ۳، ص ۲۳۶.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>.
==وصیت‌های [[امام]]{{ع}}‌==
==وصیت‌های [[امام]]{{ع}}‌==
[[امام علی]]{{ع}} به هنگام بستری بودن سفارش‌های متعددی را به [[فرزندان]] و عیادت‌کنندگان خود کرده که در [[کتب حدیث]] و [[تاریخ]] آمده است<ref>ر.ک: دانش‌نامه امیر المؤمنین{{ع}}، ج ۷ (بخش هشتم/ فصل پنجم: از ترور تا شهادت/ وصیت‌های‌امام).</ref>. در اینجا به یکی از این وصیت‌ها اشاره می‌کنیم:
[[امام علی]]{{ع}} به هنگام بستری بودن سفارش‌های متعددی را به [[فرزندان]] و عیادت‌کنندگان خود کرده که در [[کتب حدیث]] و [[تاریخ]] آمده است<ref>ر.ک: دانش‌نامه امیر المؤمنین{{ع}}، ج ۷ (بخش هشتم/ فصل پنجم: از ترور تا شهادت/ وصیت‌های‌امام).</ref>. در اینجا به یکی از این وصیت‌ها اشاره می‌کنیم:


[[امام علی]]{{ع}}‌- در وصیتی به [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} پس از ضربتِ [[ابن ملجم]] [[ملعون]]-: شما دو تن را به [[تقوای الهی]] سفارش می‌کنم و اینکه در پی [[دنیا]] نروید، هرچند [[دنیا]] در پی شما باشد. بر آنچه از [[دنیا]] که از دستتان می‌رود، [[تأسف]] نخورید. [[حق]] بگویید و برای اجر [آخرت‌] عمل کنید. خصم [[ستمگر]] و [[یاور]] [[مظلوم]] باشید. شما و همه [[فرزندان]] و خانواده‌ام را و هر کس را که این نامه‌ام به او می‌رسد، به [[تقوای الهی]]، [[نظم]] در [[کارها]] و آشتی دادن میان خودتان سفارش می‌کنم. همانا از جدتان شنیدم که می‌فرمود: "آشتی دادن میان افراد از همه [[نماز]] و [[روزه]] بهتر است". خدای را، خدای را، در مورد [[یتیمان]]! مبادا دهانشان را گاهی سیر نگه دارید و گاه گرسنه بدارید و در حضور شما تباه شوند.
[[امام علی]]{{ع}}‌- در وصیتی به [[امام حسن]] و [[امام حسین]]{{عم}} پس از ضربتِ [[ابن ملجم]] [[ملعون]]-: شما دو تن را به [[تقوای الهی]] سفارش می‌کنم و اینکه در پی [[دنیا]] نروید، هرچند [[دنیا]] در پی شما باشد. بر آنچه از [[دنیا]] که از دستتان می‌رود، [[تأسف]] نخورید. [[حق]] بگویید و برای [[اجر]] [آخرت‌] عمل کنید. [[خصم]] [[ستمگر]] و [[یاور]] [[مظلوم]] باشید. شما و همه [[فرزندان]] و خانواده‌ام را و هر کس را که این نامه‌ام به او می‌رسد، به [[تقوای الهی]]، [[نظم]] در [[کارها]] و [[آشتی]] دادن میان خودتان سفارش می‌کنم. همانا از جدتان شنیدم که می‌فرمود: "[[آشتی]] دادن میان افراد از همه [[نماز]] و [[روزه]] بهتر است". خدای را، خدای را، در مورد [[یتیمان]]! مبادا دهانشان را گاهی [[سیر]] نگه دارید و گاه گرسنه بدارید و در حضور شما تباه شوند.


خدای را، خدای را درباره همسایگانتان، که این سفارش پیامبرتان است. پیوسته نسبت به آنان سفارش می‌کرد، تا حدی که پنداشتیم آنان را از ارثبَران قرار می‌دهد. خدای را، خدای را درباره [[قرآن]]! مبادا دیگران در عمل به آن از شما جلو بیفتند. خدای را، خدای را درباره [[نماز]]، که ستون [[دین]] شماست! خدای را، خدای را درباره خانه پروردگارتان! تا هستید، آن را خالی (از [[زائر]]) نگذارید؛ چرا که اگر [[خانه خدا]] رها شود، [از [[عذاب]] الهی‌] مهلت داده نمی‌شوید.
خدای را، خدای را درباره همسایگانتان، که این سفارش پیامبرتان است. پیوسته نسبت به آنان سفارش می‌کرد، تا حدی که پنداشتیم آنان را از ارثبَران قرار می‌دهد. خدای را، خدای را درباره [[قرآن]]! مبادا دیگران در عمل به آن از شما جلو بیفتند. خدای را، خدای را درباره [[نماز]]، که ستون [[دین]] شماست! خدای را، خدای را درباره [[خانه]] پروردگارتان! تا هستید، آن را خالی (از [[زائر]]) نگذارید؛ چرا که اگر [[خانه خدا]] رها شود، [از [[عذاب]] الهی‌] مهلت داده نمی‌شوید.
خدای را، خدای را درباره [[جهاد]] با [[اموال]] و [[جان‌ها]] و زبان‌هایتان در [[راه خدا]]! بر شما باد پیوند و [[بذل و بخشش]] به یکدیگر و بپرهیزید از پشت کردن به هم و قطع رابطه!
خدای را، خدای را درباره [[جهاد]] با [[اموال]] و [[جان‌ها]] و زبان‌هایتان در [[راه خدا]]! بر شما باد پیوند و [[بذل و بخشش]] به یکدیگر و بپرهیزید از پشت کردن به هم و [[قطع]] رابطه!


[[امر به معروف و نهی از منکر]] را وا نگذارید که درنتیجه، بدانتان بر شما مسلط شوند و آن گاه [[دعا]] کنید و دعایتان [[مستجاب]] نشود. ای [[فرزندان عبد المطلب]]! مبادا ببینم که وارد خون‌های [[مسلمانان]] شده‌اید و می‌گویید: [[امیر مؤمنان]] کشته شده است. هلا که به قصاص [[خون]] من، جز قاتلم را نکشید! بنگرید، اگر من از این ضربت مُردم، به او یک ضربت در مقابل آن ضربت بزنید. این مرد را مُثله نکنید، که از [[پیامبر خدا]] شنیدم می‌فرمود: "از مُثله کردن بپرهیزید، هر چند نسبت به سگ هار و گزنده!"<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}- مِن وَصِیةٍ لَهُ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ{{عم}} لَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللهُ-: اوصیکما بِتَقوَی اللهِ، وألا تَبغِیا الدنیا وإن بَغتَکما، ولا تَأسَفا عَلی‌ شَی‌ءٍ مِنها زُوِی عَنکما، وقولا بِالحَق، وَاعمَلا لِلأَجرِ، وکونا لِلظالِمِ خَصماً، ولِلمَظلومِ عَوناً. اوصیکما وجَمیعَ وُلدی وأهلی ومَن بَلَغَهُ کتابی بِتَقوَی اللهِ ونَظمِ أمرِکم وصَلاحِ ذاتِ بَینِکم؛ فَإِنی سَمِعتُ جَدکما{{صل}} یقولُ: صَلاحُ ذاتِ البَینِ أفضَلُ مِن عامةِ الصلاةِ وَالصیامِ. اللهَ اللهَ فِی الأَیتامِ؛ فَلا تُغِبوا أفواهَهُم، ولا یضیعوا بِحَضرَتِکم. وَاللهَ اللهَ فی جیرانِکم؛ فَإِنهُم وَصِیةُ نَبِیکم. ما زالَ یوصی بِهِم حَتی‌ ظَنَنا أنهُ سَیوَرثُهُم. وَاللهَ اللهَ فِی القُرآنِ، لا یسبِقُکم بِالعَمَلِ بِهِ غَیرُکم. وَاللهَ اللهَ فِی الصلاةِ؛ فَإِنها عَمودُ دینِکم. وَاللهَ اللهَ فی بَیتِ رَبکم، لا تُخَلوهُ ما بَقیتُم؛ فَإِنهُ إن تُرِک لَم تُناظَروا. وَاللهَ اللهَ فِی الجِهادِ بِأَموالِکم وأنفُسِکم وألسِنَتِکم فی سَبیلِ اللهِ. وعَلَیکم بِالتواصُلِ وَالتباذُلِ، وإیاکم وَالتدابُرَ وَالتقاطُعَ. لا تَترُکوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنهی عَنِ المُنکرِ، فَیوَلی‌ عَلَیکم شِرارُکم، ثُم تَدعونَ فَلا یستَجابُ لَکم. ثُم قالَ: یا بَنی عَبدِ المُطلِبِ، لا الفِینکم تَخوضونَ دِماءَ المُسلِمینَ خَوضاً، تَقولونَ: قُتِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ. ألا لا تَقتُلُن بی إلاقاتِلی. انظُروا إذا أنَا مُت مِن ضَربَتِهِ هذِهِ، فَاضرِبوهُ ضَربَةً بِضَربَةٍ، ولا تُمَثلوا بِالرجُلِ؛ فَإِنی سَمِعتُ رَسولَ اللهِ{{صل}} یقولُ: إیاکم وَالمُثلَةَ ولَو بِالکلبِ العَقورِ}} (نهج البلاغة، نامه ۴۷).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>.
[[امر به معروف و نهی از منکر]] را وا نگذارید که درنتیجه، بدانتان بر شما مسلط شوند و آن گاه [[دعا]] کنید و دعایتان [[مستجاب]] نشود. ای [[فرزندان عبد المطلب]]! مبادا ببینم که وارد خون‌های [[مسلمانان]] شده‌اید و می‌گویید: [[امیر مؤمنان]] کشته شده است. هلا که به [[قصاص]] [[خون]] من، جز قاتلم را نکشید! بنگرید، اگر من از این ضربت مُردم، به او یک ضربت در مقابل آن ضربت بزنید. این مرد را مُثله نکنید، که از [[پیامبر خدا]] شنیدم می‌فرمود: "از مُثله کردن بپرهیزید، هر چند نسبت به سگ هار و گزنده!"<ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}- مِن وَصِیةٍ لَهُ لِلحَسَنِ وَالحُسَینِ{{عم}} لَما ضَرَبَهُ ابنُ مُلجَمٍ لَعَنَهُ اللهُ-: اوصیکما بِتَقوَی اللهِ، وألا تَبغِیا الدنیا وإن بَغتَکما، ولا تَأسَفا عَلی‌ شَی‌ءٍ مِنها زُوِی عَنکما، وقولا بِالحَق، وَاعمَلا لِلأَجرِ، وکونا لِلظالِمِ خَصماً، ولِلمَظلومِ عَوناً. اوصیکما وجَمیعَ وُلدی وأهلی ومَن بَلَغَهُ کتابی بِتَقوَی اللهِ ونَظمِ أمرِکم وصَلاحِ ذاتِ بَینِکم؛ فَإِنی سَمِعتُ جَدکما{{صل}} یقولُ: صَلاحُ ذاتِ البَینِ أفضَلُ مِن عامةِ الصلاةِ وَالصیامِ. اللهَ اللهَ فِی الأَیتامِ؛ فَلا تُغِبوا أفواهَهُم، ولا یضیعوا بِحَضرَتِکم. وَاللهَ اللهَ فی جیرانِکم؛ فَإِنهُم وَصِیةُ نَبِیکم. ما زالَ یوصی بِهِم حَتی‌ ظَنَنا أنهُ سَیوَرثُهُم. وَاللهَ اللهَ فِی القُرآنِ، لا یسبِقُکم بِالعَمَلِ بِهِ غَیرُکم. وَاللهَ اللهَ فِی الصلاةِ؛ فَإِنها عَمودُ دینِکم. وَاللهَ اللهَ فی بَیتِ رَبکم، لا تُخَلوهُ ما بَقیتُم؛ فَإِنهُ إن تُرِک لَم تُناظَروا. وَاللهَ اللهَ فِی الجِهادِ بِأَموالِکم وأنفُسِکم وألسِنَتِکم فی سَبیلِ اللهِ. وعَلَیکم بِالتواصُلِ وَالتباذُلِ، وإیاکم وَالتدابُرَ وَالتقاطُعَ. لا تَترُکوا الأَمرَ بِالمَعروفِ وَالنهی عَنِ المُنکرِ، فَیوَلی‌ عَلَیکم شِرارُکم، ثُم تَدعونَ فَلا یستَجابُ لَکم. ثُم قالَ: یا بَنی عَبدِ المُطلِبِ، لا الفِینکم تَخوضونَ دِماءَ المُسلِمینَ خَوضاً، تَقولونَ: قُتِلَ أمیرُ المُؤمِنینَ. ألا لا تَقتُلُن بی إلاقاتِلی. انظُروا إذا أنَا مُت مِن ضَربَتِهِ هذِهِ، فَاضرِبوهُ ضَربَةً بِضَربَةٍ، ولا تُمَثلوا بِالرجُلِ؛ فَإِنی سَمِعتُ رَسولَ اللهِ{{صل}} یقولُ: إیاکم وَالمُثلَةَ ولَو بِالکلبِ العَقورِ}} (نهج البلاغة، نامه ۴۷).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>.
==عیادت [[امام]]{{ع}}‌==
==[[عیادت]] [[امام]]{{ع}}‌==
[[الأمالی‌ (کتاب)|الأمالی‌]]، مفید- به [[نقل]] از [[اصبغ بن نباته]]-: چون [[ابن ملجم]]، [[امیر]] مؤمنان‌علی‌بن [[ابی‌طالب]] را ضربت‌زد، فردایش‌ما عده‌ای از [[یاران]] خدمتش رسیدیم. من بودم و حارث و [[سوید بن غفله]] و گروهی با ما بودند. بر درِ خانه نشستیم. صدای [[گریه]] شنیدیم. ما هم گریستیم. [[حسن بن علی]]{{عم}} بیرون آمد و گفت: "[[امیر مؤمنان]] می‌فرماید: به خانه‌هایتان برگردید". آن گروه رفتند، جز من. صدای [[گریه]] از خانه‌اش شدت یافت. من نیز گریستم. [[حسن]]{{ع}} بیرون آمد و گفت: "مگر به شما نگفتم بازگردید؟". گفتم: ای پسر [[پیغمبر]]! نه به [[خدا]]، دلم [[همراهی]] نمی‌کند. پاهایم [[طاقت]] مرا ندارد که برگردم، مگر آن که [[امیر مؤمنان]]- درودهای [[خدا]] بر او باد- را ببینم. گفت: "پس [[صبر]] کن". وارد شد. چیزی نگذشت که بیرون آمد و گفت: وارد شو. بر [[امیر مؤمنان]] وارد شدم، در حالی که تکیه داده بود و سرش با دستاری زرد بسته شده بود. [[خون]] از وی رفته و چهره‌اش زرد شده بود. نمی‌دانم که چهره‌اش زردتر بود یا دستارش. خود را به روی او افکندم و او را بوسیدم و [[گریه]] کردم. فرمود: "اصبغ! [[گریه]] نکن. به [[خدا]] [[سوگند]]، اینک این [[بهشت]] است". به او گفتم: فدایت شوم! به [[خدا]] می‌دانم که به [[بهشت]] می‌روی؛ اما گریه‌ام بر این است که تو را- ای [[امیر مؤمنان]]- از دست می‌دهم<ref>الأمالی، مفید، ص ۳۵۱، ح ۳.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>.
[[الأمالی‌ (کتاب)|الأمالی‌]]، مفید- به [[نقل]] از [[اصبغ بن نباته]]-: چون [[ابن ملجم]]، [[امیر]] مؤمنان‌علی‌بن [[ابی‌طالب]] را ضربت‌زد، فردایش‌ما عده‌ای از [[یاران]] خدمتش رسیدیم. من بودم و [[حارث]] و [[سوید بن غفله]] و گروهی با ما بودند. بر درِ [[خانه]] نشستیم. صدای [[گریه]] شنیدیم. ما هم گریستیم. [[حسن بن علی]]{{عم}} بیرون آمد و گفت: "[[امیر مؤمنان]] می‌فرماید: به خانه‌هایتان برگردید". آن گروه رفتند، جز من. صدای [[گریه]] از خانه‌اش شدت یافت. من نیز گریستم. [[حسن]]{{ع}} بیرون آمد و گفت: "مگر به شما نگفتم بازگردید؟". گفتم: ای پسر [[پیغمبر]]! نه به [[خدا]]، دلم [[همراهی]] نمی‌کند. پاهایم [[طاقت]] مرا ندارد که برگردم، مگر آنکه [[امیر مؤمنان]]- درودهای [[خدا]] بر او باد- را ببینم. گفت: "پس [[صبر]] کن". وارد شد. چیزی نگذشت که بیرون آمد و گفت: وارد شو. بر [[امیر مؤمنان]] وارد شدم، در حالی که تکیه داده بود و سرش با دستاری زرد بسته شده بود. [[خون]] از وی رفته و چهره‌اش زرد شده بود. نمی‌دانم که چهره‌اش زردتر بود یا دستارش. خود را به روی او افکندم و او را بوسیدم و [[گریه]] کردم. فرمود: "[[اصبغ]]! [[گریه]] نکن. به [[خدا]] [[سوگند]]، اینک این [[بهشت]] است". به او گفتم: فدایت شوم! به [[خدا]] می‌دانم که به [[بهشت]] می‌روی؛ اما گریه‌ام بر این است که تو را- ای [[امیر مؤمنان]]- از دست می‌دهم<ref>الأمالی، مفید، ص ۳۵۱، ح ۳.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>.
==[[سخنان امام]]{{ع}} در آستانه مرگ‌==
==[[سخنان امام]]{{ع}} در آستانه مرگ‌==
[[امام علی]]{{ع}}‌- در سخنانش در آستانه وفاتش-: به [[خدا]] [[سوگند]]، از مرگْ چیزی ناگهان بر من فرود نیامد که از آن بدم آید و چیزی برایم [[آشکار]] نشد که آن را نشناسم. من نبودم، مگر مثل جویای آبی که به [[آب]] برسد، و جوینده‌ای که گمشده‌اش را بیابد "و آنچه نزد [[خداوند]] است، برای [[نیکان]] بهتر است"<ref>آل عمران، آیه ۱۹۸.</ref><ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}- مِن کلامِهِ قُبَیلَ مَوتِهِ-: وَاللهِ، ما فَجَأنی مِنَ المَوتِ وارِدٌ کرِهتُهُ، ولا طالِعٌ أنکرتُهُ، وما کنتُ إلاکقارِبٍ وَرَدَ، وطالِبٍ وَجَدَ «وَمَا عِندَ اللهِ خَیرٌ للْأَبْرَارِ»}} (نهج البلاغة، نامه ۲۳).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>.
[[امام علی]]{{ع}}‌- در سخنانش در آستانه وفاتش-: به [[خدا]] [[سوگند]]، از مرگْ چیزی ناگهان بر من فرود نیامد که از آن بدم آید و چیزی برایم [[آشکار]] نشد که آن را نشناسم. من نبودم، مگر مثل جویای آبی که به آب برسد، و جوینده‌ای که گمشده‌اش را بیابد "و آنچه نزد [[خداوند]] است، برای [[نیکان]] بهتر است"<ref>آل عمران، آیه ۱۹۸.</ref><ref>{{متن حدیث|الإمام علی{{ع}}- مِن کلامِهِ قُبَیلَ مَوتِهِ-: وَاللهِ، ما فَجَأنی مِنَ المَوتِ وارِدٌ کرِهتُهُ، ولا طالِعٌ أنکرتُهُ، وما کنتُ إلاکقارِبٍ وَرَدَ، وطالِبٍ وَجَدَ «وَمَا عِندَ اللهِ خَیرٌ للْأَبْرَارِ»}} (نهج البلاغة، نامه ۲۳).</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>.
==[[دیدار]] محبوب‌==
==[[دیدار]] محبوب‌==
۵۴۳. [[ربیع الأبرار (کتاب)|ربیع الأبرار]]- به [[نقل]] از [[اسماء بنت عمیس]]-: پس از ضربت [[ابن ملجم]] بر [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} نزد او بودم که صیحه‌ای زد و از هوش رفت. سپس به هوش آمد و فرمود: "خوش‌آمدید، خوش آمدید! حمدْ خدایی را که به وعده‌اش وفا کرد و بهشتمان داد". به او گفتند: چه می‌بینی؟ فرمود: "این [[پیامبر]] خداست، و برادرم [[جعفر]]، و عمویم حمزه. درهای آسمانْ گشوده است و [[فرشتگان]] فرود می‌آیند و بر من [[سلام]] و [[بشارت]] می‌دهند و این، [[فاطمه]] است که حوریان زیبا روی بر گِرد اویند و اینها منزل‌های من در [[بهشت]] است. "برای چنین پاداشی عمل کنندگانْ عمل کنند"<ref>صافات، آیه ۶۱.</ref>"<ref>ربیع الأبرار، ج ۴، ص ۲۰۸.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>.
۵۴۳. [[ربیع الأبرار (کتاب)|ربیع الأبرار]]- به [[نقل]] از [[اسماء بنت عمیس]]-: پس از ضربت [[ابن ملجم]] بر [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} نزد او بودم که صیحه‌ای زد و از هوش رفت. سپس به هوش آمد و فرمود: "خوش‌آمدید، خوش آمدید! حمدْ خدایی را که به وعده‌اش [[وفا]] کرد و بهشتمان داد". به او گفتند: چه می‌بینی؟ فرمود: "این [[پیامبر]] خداست، و برادرم [[جعفر]]، و عمویم [[حمزه]]. درهای آسمانْ گشوده است و [[فرشتگان]] فرود می‌آیند و بر من [[سلام]] و [[بشارت]] می‌دهند و این، [[فاطمه]] است که حوریان [[زیبا]] روی بر گِرد اویند و اینها منزل‌های من در [[بهشت]] است. "برای چنین پاداشی عمل کنندگانْ عمل کنند"<ref>صافات، آیه ۶۱.</ref>"<ref>ربیع الأبرار، ج ۴، ص ۲۰۸.</ref><ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>.
==[[تاریخ]] شهادتش‌==
==[[تاریخ]] شهادتش‌==
[[ترور امام]]{{ع}} به دست [[ابن ملجم]]، طبق مشهور، در سپیده دم نوزدهم [[ماه رمضان]] بود و شهادتش در شب جمعه‌<ref>زمان شهادت او را شب یکشنبه نیز گفته‌اند (الکافی، ج ۱، ص ۴۵۲) و نیز روز یکشنبه (مقتل‌أمیر المؤمنین، ص ۶۱، ح ۴۴، المناقب، خوارزمی، ص ۳۹۲، ح ۴۱۱).</ref> بیست و یکم از [[ماه رمضان]] [[سال چهلم هجری]] و مصادف با شب [[نزول قرآن]] بود. در [[تاریخ]] [[ترور]] آن [[حضرت]]، گفته‌های دیگری نیز هست، مانند هفدهم و بیست و یکم [[ماه رمضان]]. در باره [[تاریخ]] شهادتش نیز اقوال دیگری هست: بیست و سوم، نوزدهم، هفدهم و بیست و هفتم [[ماه رمضان]] [[سال چهلم هجری]].
[[ترور امام]]{{ع}} به دست [[ابن ملجم]]، طبق مشهور، در سپیده دم نوزدهم [[ماه رمضان]] بود و شهادتش در [[شب]] جمعه‌<ref>زمان شهادت او را شب یکشنبه نیز گفته‌اند (الکافی، ج ۱، ص ۴۵۲) و نیز روز یکشنبه (مقتل‌أمیر المؤمنین، ص ۶۱، ح ۴۴، المناقب، خوارزمی، ص ۳۹۲، ح ۴۱۱).</ref> بیست و یکم از [[ماه رمضان]] [[سال چهلم هجری]] و مصادف با [[شب]] [[نزول قرآن]] بود. در [[تاریخ]] [[ترور]] آن [[حضرت]]، گفته‌های دیگری نیز هست، مانند هفدهم و بیست و یکم [[ماه رمضان]]. در باره [[تاریخ]] شهادتش نیز اقوال دیگری هست: بیست و سوم، نوزدهم، هفدهم و بیست و هفتم [[ماه رمضان]] [[سال چهلم هجری]].


میان مورخان درباره [[سن امام]]{{ع}} در هنگام [[شهادت]] نیز [[اختلاف]] دیده می‌شود. بیشتر [[محدثان]] و مورخان [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، [[عمر]] او را ۶۳ سال ذکر کرده‌اند و البته در این مورد اقوال دیگری هم هست که عبارت است از ۵۸ سال، ۶۵ سال و ۶۴ سال<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>.
میان مورخان درباره [[سن امام]]{{ع}} در هنگام [[شهادت]] نیز [[اختلاف]] دیده می‌شود. بیشتر [[محدثان]] و مورخان [[شیعه]] و [[اهل سنت]]، [[عمر]] او را ۶۳ سال ذکر کرده‌اند و البته در این مورد اقوال دیگری هم هست که عبارت است از ۵۸ سال، ۶۵ سال و ۶۴ سال<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۵۹۷-۶۰۱.</ref>.
۵۳٬۳۷۰

ویرایش