پرش به محتوا

حصر حاکمیت: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ ژوئیهٔ ۲۰۲۰
جز
جایگزینی متن - 'ذات اقدس' به 'ذات اقدس'
جز (جایگزینی متن - 'ذات اقدس حق *تعالی' به 'ذات اقدس حق تعالی')
جز (جایگزینی متن - 'ذات اقدس' به 'ذات اقدس')
خط ۲۰: خط ۲۰:
*'''مقدمۀ اول:''' هیچ موجود ممکنی ذاتاً [[حقّ حاکمیت]] بر دیگر موجودات را ندارد، بنابراین، هر جا و برای هر موجود، به ویژه موجود [[انسانی]]، [[حقّ]] حاکمیتی وجود داشته باشد - یا بتوان [[حقّ]] حاکمیتی فرض کرد - این [[حقّ حاکمیت]]، بالعرض است نه بالذات.
*'''مقدمۀ اول:''' هیچ موجود ممکنی ذاتاً [[حقّ حاکمیت]] بر دیگر موجودات را ندارد، بنابراین، هر جا و برای هر موجود، به ویژه موجود [[انسانی]]، [[حقّ]] حاکمیتی وجود داشته باشد - یا بتوان [[حقّ]] حاکمیتی فرض کرد - این [[حقّ حاکمیت]]، بالعرض است نه بالذات.
*'''مقدمۀ دوم:''' براساس قاعدۀ [[بدیهی]] یا شبه [[بدیهی]] {{عربی|كلّ ما بالعرض لا بدّ أن ينتهي إلی ما بالذات}} [[حقّ حاکمیت]] بالعرض از [[حقّ حاکمیت]] بالذات برخاسته و از آن نشأت گرفته است.
*'''مقدمۀ دوم:''' براساس قاعدۀ [[بدیهی]] یا شبه [[بدیهی]] {{عربی|كلّ ما بالعرض لا بدّ أن ينتهي إلی ما بالذات}} [[حقّ حاکمیت]] بالعرض از [[حقّ حاکمیت]] بالذات برخاسته و از آن نشأت گرفته است.
*براساس این دو مقدمه، [[حقّ حاکمیت]] در موجود ممکن، باید به [[حقّ حاکمیت]] [[واجب]] بالذات - یعنی [[خدای متعال]] - برگردد و باید از آن برخاسته و نشأت گیرد. بنابراین، [[حقّ حاکمیت]] بالذات تنها برای ذات [[اقدس]] باری‌تعالی ثابت است و هیچ موجود دیگری از این [[حق]] برخوردار نیست، مگر آنکه با [[دلیل]] [[قاطع]]، عروض [[حقّ حاکمیت]] برای او از سوی [[خدای متعال]] [[ثابت]] شود.
*براساس این دو مقدمه، [[حقّ حاکمیت]] در موجود ممکن، باید به [[حقّ حاکمیت]] [[واجب]] بالذات - یعنی [[خدای متعال]] - برگردد و باید از آن برخاسته و نشأت گیرد. بنابراین، [[حقّ حاکمیت]] بالذات تنها برای [[ذات اقدس]] باری‌تعالی ثابت است و هیچ موجود دیگری از این [[حق]] برخوردار نیست، مگر آنکه با [[دلیل]] [[قاطع]]، عروض [[حقّ حاکمیت]] برای او از سوی [[خدای متعال]] [[ثابت]] شود.
*این [[برهان]] را با بیانی دیگر می‌توان عرضه کرد. این بیان نیز بر دو مقدمه مبتنی است.
*این [[برهان]] را با بیانی دیگر می‌توان عرضه کرد. این بیان نیز بر دو مقدمه مبتنی است.
*'''مقدمۀ اول:''' [[حاکمیت]] برای غیر [[واجب]] بالذات، یا ممکن است یا ممتنع.
*'''مقدمۀ اول:''' [[حاکمیت]] برای غیر [[واجب]] بالذات، یا ممکن است یا ممتنع.
خط ۳۰: خط ۳۰:
*'''مقدمۀ دوم:''' [[مرجع]] نهایی [[حل اختلاف]] و بالاترین [[مرجع]] تصمیم‌گیری در [[جامعه]] باید [[خطاناپذیر]] باشد، وگرنه نیاز به مرجعی بالاتر خواهد بود که [[اختلاف]] او را با دیگران حل کند؛ زیرا به [[دلیل]] [[خطاپذیری]]، همواره این احتمال وجود دارد که [[رأی]] و نظر مقابل [[مرجع]] [[خطاپذیر]]، صواب باشد و لهذا برای [[تعیین]] نظر صواب، به مرجعی مافوق نیاز خواهد بود که [[خطاناپذیر]] باشد.
*'''مقدمۀ دوم:''' [[مرجع]] نهایی [[حل اختلاف]] و بالاترین [[مرجع]] تصمیم‌گیری در [[جامعه]] باید [[خطاناپذیر]] باشد، وگرنه نیاز به مرجعی بالاتر خواهد بود که [[اختلاف]] او را با دیگران حل کند؛ زیرا به [[دلیل]] [[خطاپذیری]]، همواره این احتمال وجود دارد که [[رأی]] و نظر مقابل [[مرجع]] [[خطاپذیر]]، صواب باشد و لهذا برای [[تعیین]] نظر صواب، به مرجعی مافوق نیاز خواهد بود که [[خطاناپذیر]] باشد.
*با توجه به اینکه تنها [[مرجع]] [[خطاناپذیر]] بالذات، [[خدای متعال]] است، بنابراین از دو مقدمۀ فوق به این نتیجه می‌رسیم که [[حاکمیت]] بالذات در [[جامعۀ بشر]] مخصوص ذات [[مقدّس]] حق‌تعالی است.
*با توجه به اینکه تنها [[مرجع]] [[خطاناپذیر]] بالذات، [[خدای متعال]] است، بنابراین از دو مقدمۀ فوق به این نتیجه می‌رسیم که [[حاکمیت]] بالذات در [[جامعۀ بشر]] مخصوص ذات [[مقدّس]] حق‌تعالی است.
*شاید نیازی به این توضیح نباشد که معنای اختصاص [[حاکمیت]] به ذات [[اقدس]] حق تعالی بدین معنا نیست که [[خدای متعال]] مستقیماً به عنوان [[حاکم]] در [[جامعۀ بشری]] حضور فیزیکی و [[عینی]] و مشخص یابد، بلکه [[حاکمیت]] وی از طریق [[نصب]] [[حاکمان]] عالم [[عادل]]؛ نظیر [[انبیاء]] و اوصیای آنان [[اعمال]] می‌شود
*شاید نیازی به این توضیح نباشد که معنای اختصاص [[حاکمیت]] به [[ذات اقدس]] حق تعالی بدین معنا نیست که [[خدای متعال]] مستقیماً به عنوان [[حاکم]] در [[جامعۀ بشری]] حضور فیزیکی و [[عینی]] و مشخص یابد، بلکه [[حاکمیت]] وی از طریق [[نصب]] [[حاکمان]] عالم [[عادل]]؛ نظیر [[انبیاء]] و اوصیای آنان [[اعمال]] می‌شود
*بنابر این استدلال است که حق حاکمیت از سوی خداوند در اصل برای معصومین ثابت است و حکومت فقهای عادل در عصر غیبت که دوران شرایط اضطراری حاکم بر جامعه است از باب خطاناپذیری نسبی و حداکثری است.
*بنابر این استدلال است که حق حاکمیت از سوی خداوند در اصل برای معصومین ثابت است و حکومت فقهای عادل در عصر غیبت که دوران شرایط اضطراری حاکم بر جامعه است از باب خطاناپذیری نسبی و حداکثری است.
===[[برهان]] سوم===
===[[برهان]] سوم===
خط ۶۳: خط ۶۳:
*'''فرض چهارم:''' اینکه [[حاکم]]، [[مشروعیت]] خود را از محکوم گرفته باشد و محکوم نیز از محکوم دیگری و بدین ترتیب [[تسلسل]] ادامه یابد، این فرض نیز [[باطل]] است؛ زیرا به [[تسلسل]] منتهی می‌شود و [[تسلسل]] [[باطل]] است.
*'''فرض چهارم:''' اینکه [[حاکم]]، [[مشروعیت]] خود را از محکوم گرفته باشد و محکوم نیز از محکوم دیگری و بدین ترتیب [[تسلسل]] ادامه یابد، این فرض نیز [[باطل]] است؛ زیرا به [[تسلسل]] منتهی می‌شود و [[تسلسل]] [[باطل]] است.
*اکنون که مقدّمات سه گانه روشن شد، استلزام نتیجه را توضیح می‌دهیم.
*اکنون که مقدّمات سه گانه روشن شد، استلزام نتیجه را توضیح می‌دهیم.
*نتیجۀ این مقدمات سه گانه این است که [[حاکم]] باید مشروعیتش بالذات باشد و این [[مشروعیت]] نمی‌تواند از محکوم برخیزد و با توجه به اینکه هر موجودی را که فرض کنیم، یا [[حاکم]] است یا محکوم و [[اتحاد]] [[حاکم]] و محکوم نیز با توجه به نسبت تضایف و تقابلی که بین آنهاست، ممتنع است و با توجه به [[امتناع]] فرض استناد [[مشروعیت]] [[حاکم]] به محکوم، تنها فرض معقول و ممکن، [[مشروعیت]] بالذات [[حاکم]] است. [[ضرورت عقلی]] [[مشروعیت]] بالذات [[حاکم]] بالأصل با توجه به [[ضرورت]] عدم [[مشروعیت]] بالذات حاکمیتِ هیچ حاکمی بجز [[خداوند متعال]]، [[انحصار حاکمیت]] را در ذات [[اقدس]] حق‌تعالی نتیجه می‌دهد.
*نتیجۀ این مقدمات سه گانه این است که [[حاکم]] باید مشروعیتش بالذات باشد و این [[مشروعیت]] نمی‌تواند از محکوم برخیزد و با توجه به اینکه هر موجودی را که فرض کنیم، یا [[حاکم]] است یا محکوم و [[اتحاد]] [[حاکم]] و محکوم نیز با توجه به نسبت تضایف و تقابلی که بین آنهاست، ممتنع است و با توجه به [[امتناع]] فرض استناد [[مشروعیت]] [[حاکم]] به محکوم، تنها فرض معقول و ممکن، [[مشروعیت]] بالذات [[حاکم]] است. [[ضرورت عقلی]] [[مشروعیت]] بالذات [[حاکم]] بالأصل با توجه به [[ضرورت]] عدم [[مشروعیت]] بالذات حاکمیتِ هیچ حاکمی بجز [[خداوند متعال]]، [[انحصار حاکمیت]] را در [[ذات اقدس]] حق‌تعالی نتیجه می‌دهد.
*آنچه گفتیم، بخشی از [[براهین عقلی]] - مربوط به حوزۀ [[عقل نظری]] - دالّ بر [[انحصار حاکمیت]] بالأصل در ذات [[اقدس]] حق‌تعالی است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۱۶۹-۱۷۸.</ref>.
*آنچه گفتیم، بخشی از [[براهین عقلی]] - مربوط به حوزۀ [[عقل نظری]] - دالّ بر [[انحصار حاکمیت]] بالأصل در [[ذات اقدس]] حق‌تعالی است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۱۶۹-۱۷۸.</ref>.


==ادلّۀ [[عقل عملی]] بر حصر حاکمیت در ذات [[اقدس]] حق تعالی==
==ادلّۀ [[عقل عملی]] بر حصر حاکمیت در [[ذات اقدس]] حق تعالی==
===[[برهان]] اول===
===[[برهان]] اول===
*این [[برهان]] بر دو مقدّمه مبتنی است:
*این [[برهان]] بر دو مقدّمه مبتنی است:
*'''مقدّمۀ اول:''' شکی نیست که [[خدای متعال]]، [[اعلم]] و اقدر و اعدل است؛ زیرا [[علم]] و [[قدرت]] و [[عدل]] و سایر [[صفات کمال]]، عین ذات اوست و ماسوای او آنچه دارند از اوست.
*'''مقدّمۀ اول:''' شکی نیست که [[خدای متعال]]، [[اعلم]] و اقدر و اعدل است؛ زیرا [[علم]] و [[قدرت]] و [[عدل]] و سایر [[صفات کمال]]، عین ذات اوست و ماسوای او آنچه دارند از اوست.
*'''مقدّمۀ دوم:''' با وجود [[اعلم]]، اقدر و اعدل، [[حاکمیت]] غیر او ترجیح مرجوح است بر راجح که عقلاً [[قبیح]] است.
*'''مقدّمۀ دوم:''' با وجود [[اعلم]]، اقدر و اعدل، [[حاکمیت]] غیر او ترجیح مرجوح است بر راجح که عقلاً [[قبیح]] است.
*'''نتیجه اینکه:''' برای محکومان، به [[حاکمیت]] غیر [[خدا]] تن دادن و [[حاکمیت]] غیر او را [[پذیرفتن]]، [[رفتاری]] غیر عاقلانه و در معیار [[عقل عملی]]، موجب [[استحقاق]] ملامت و مذمّت است؛ و برای [[حاکمان]] غیر [[خداوند]]، تصدّی [[حاکمیت]] و به عهده گرفتن [[مسئولیت]] [[حکمرانی]] کاری [[قبیح]] و غیر عاقلانه و در معیار [[عقل عملی]]، موجب [[استحقاق]] مذمّت است. که نتیجۀ آن انحصار [[حقّ حاکمیت]] در ذات [[اقدس]] حق تعالی است.
*'''نتیجه اینکه:''' برای محکومان، به [[حاکمیت]] غیر [[خدا]] تن دادن و [[حاکمیت]] غیر او را [[پذیرفتن]]، [[رفتاری]] غیر عاقلانه و در معیار [[عقل عملی]]، موجب [[استحقاق]] ملامت و مذمّت است؛ و برای [[حاکمان]] غیر [[خداوند]]، تصدّی [[حاکمیت]] و به عهده گرفتن [[مسئولیت]] [[حکمرانی]] کاری [[قبیح]] و غیر عاقلانه و در معیار [[عقل عملی]]، موجب [[استحقاق]] مذمّت است. که نتیجۀ آن انحصار [[حقّ حاکمیت]] در [[ذات اقدس]] حق تعالی است.
===[[برهان]] دوم===
===[[برهان]] دوم===
*این [[برهان]] بر سه مقدّمه [[استوار]] است:
*این [[برهان]] بر سه مقدّمه [[استوار]] است:
خط ۹۰: خط ۹۰:
*توضیح اینکه: اگر آفریننده و روزی‌ دهنده، به موجود آفریدۀ خود و روزی‌گیرندۀ خود [[دستور]] دهد و او را بر انجام کاری [[الزام]] کند، از نظر [[عقل عملی]] [[تجاوز]] از مرز [[حق]] و [[عدل]] به شمار نمی‌آید.
*توضیح اینکه: اگر آفریننده و روزی‌ دهنده، به موجود آفریدۀ خود و روزی‌گیرندۀ خود [[دستور]] دهد و او را بر انجام کاری [[الزام]] کند، از نظر [[عقل عملی]] [[تجاوز]] از مرز [[حق]] و [[عدل]] به شمار نمی‌آید.
*و به عبارتی دیگر، [[خضوع]] روزی گیرنده و آفریده شده برای [[دستور]] آفریننده و روزی دهنده و زیر [[فرمان]] او رفتن، از این نظر که زیر [[فرمان]] او رفتن است، در نظر [[عقل عملی]] [[شایسته]] و رواست.
*و به عبارتی دیگر، [[خضوع]] روزی گیرنده و آفریده شده برای [[دستور]] آفریننده و روزی دهنده و زیر [[فرمان]] او رفتن، از این نظر که زیر [[فرمان]] او رفتن است، در نظر [[عقل عملی]] [[شایسته]] و رواست.
*'''نتیجه اینکه:''' تنها [[خالق]] و رازق است که [[حق]] دارد دیگری را ملزم به انجام خواستۀ خود کند. البته اینکه [[دستور]] [[خالق]] و رازق باید ظالمانه نباشد، [[سخن]] دیگری است. در اینجا سخن دربارۀ الزام‌آور بودن [[دستور حاکم]] از آن نظر که [[حاکم]] است، می‌باشد. [[سخن]] دیگری در اینجا وجود دارد که در ذیل به آن خواهیم پرداخت که: [[حق]] ذاتی [[دستور]] و [[الزام]]، تنها از آن کسی است که بالذات [[عادل]] باشد؛ به گونه‌ای که [[دستور]] او عین [[حق]] و [[عدل]] باشد، این موجود جز ذات [[اقدس]] حق تعالی نیست و هیچ حاکمی نمی‌تواند از [[حقّ حاکمیت]] برخوردار باشد، مگر آنکه از سوی [[خدا]] و در محدودۀ [[امر و نهی]] او مجاز به [[دستور]] و [[الزام]] باشد.
*'''نتیجه اینکه:''' تنها [[خالق]] و رازق است که [[حق]] دارد دیگری را ملزم به انجام خواستۀ خود کند. البته اینکه [[دستور]] [[خالق]] و رازق باید ظالمانه نباشد، [[سخن]] دیگری است. در اینجا سخن دربارۀ الزام‌آور بودن [[دستور حاکم]] از آن نظر که [[حاکم]] است، می‌باشد. [[سخن]] دیگری در اینجا وجود دارد که در ذیل به آن خواهیم پرداخت که: [[حق]] ذاتی [[دستور]] و [[الزام]]، تنها از آن کسی است که بالذات [[عادل]] باشد؛ به گونه‌ای که [[دستور]] او عین [[حق]] و [[عدل]] باشد، این موجود جز [[ذات اقدس]] حق تعالی نیست و هیچ حاکمی نمی‌تواند از [[حقّ حاکمیت]] برخوردار باشد، مگر آنکه از سوی [[خدا]] و در محدودۀ [[امر و نهی]] او مجاز به [[دستور]] و [[الزام]] باشد.
===[[برهان]] چهارم===
===[[برهان]] چهارم===
*این [[برهان]] بر سه مقدمه مبتنی است و در مقدّمۀ اول با [[برهان]] سوم مشترک است.
*این [[برهان]] بر سه مقدمه مبتنی است و در مقدّمۀ اول با [[برهان]] سوم مشترک است.
خط ۱۱۸: خط ۱۱۸:
*'''مقدّمۀ دوم:''' [[کیفر]]، [[تصرف]] در ذات محکوم است و [[حقّ]] [[تصرف]]، متوقف بر [[ولایت]] است که به معنای [[اختیار]] [[تصرف]] در شیء است.
*'''مقدّمۀ دوم:''' [[کیفر]]، [[تصرف]] در ذات محکوم است و [[حقّ]] [[تصرف]]، متوقف بر [[ولایت]] است که به معنای [[اختیار]] [[تصرف]] در شیء است.
*'''مقدّمۀ سوم:''' هیچ موجودی به جز ذات باری‌تعالی، فی‌ذاته [[حقّ]] [[تصرف]] و [[ولایت]] بر دیگری ندارد.
*'''مقدّمۀ سوم:''' هیچ موجودی به جز ذات باری‌تعالی، فی‌ذاته [[حقّ]] [[تصرف]] و [[ولایت]] بر دیگری ندارد.
*'''توضیح مقدّمۀ سوم:''' در مقدمۀ سوم، دو قضیه سلبی و ایجابی وجود دارد (قضیۀ سلبی، [[عقد]] المستثنی منه است و قضیۀ ایجابی، [[عقد]] المستثنی). قضیۀ سلبی یا [[عقد]] المستثنی منه، عدم [[ولایت]] بالذات موجود ممکن بر سایر موجودات است. [[دلیل]] این قضیه سلبی، عدم وجود سببی [[مشروع]] است که چنین [[ولایتی]] را توجیه کند. قضیه ایجابی یا [[عقد]] المستثنی، ثبوت چنین [[ولایتی]] است برای ذات [[اقدس]] حق‌تعالی.
*'''توضیح مقدّمۀ سوم:''' در مقدمۀ سوم، دو قضیه سلبی و ایجابی وجود دارد (قضیۀ سلبی، [[عقد]] المستثنی منه است و قضیۀ ایجابی، [[عقد]] المستثنی). قضیۀ سلبی یا [[عقد]] المستثنی منه، عدم [[ولایت]] بالذات موجود ممکن بر سایر موجودات است. [[دلیل]] این قضیه سلبی، عدم وجود سببی [[مشروع]] است که چنین [[ولایتی]] را توجیه کند. قضیه ایجابی یا [[عقد]] المستثنی، ثبوت چنین [[ولایتی]] است برای [[ذات اقدس]] حق‌تعالی.
*'''مقدمۀ چهارم:''' برای توجیه [[عقلی]] [[ولایت]] [[پروردگار]] بر سایر اشیاء - از جمله [[انسان]] - [[مالکیت]] باری‌تعالی نسبت به همۀ اشیاء - که نتیجۀ منطقی آفرینندگی اوست - کافی است.
*'''مقدمۀ چهارم:''' برای توجیه [[عقلی]] [[ولایت]] [[پروردگار]] بر سایر اشیاء - از جمله [[انسان]] - [[مالکیت]] باری‌تعالی نسبت به همۀ اشیاء - که نتیجۀ منطقی آفرینندگی اوست - کافی است.
*در نزد عقلاء، آفرینندۀ هر شیئی مالک اوست و لذا بر او [[ولایت]] و در او [[حق تصرف]] دارد.
*در نزد عقلاء، آفرینندۀ هر شیئی مالک اوست و لذا بر او [[ولایت]] و در او [[حق تصرف]] دارد.
خط ۲۱۳: خط ۲۱۳:
:*{{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ}}<ref>«ما تورات را که در آن، هدایت و نور بود نازل کردیم تا پیامبران (بنى‌اسرائیل)، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، و همچنین اوصیای ربّانی آنها و دانایان به تورات به وسیلۀ آن حکم و فرمانروایی کنند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>.
:*{{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَا التَّوْرَاةَ فِيهَا هُدًى وَنُورٌ يَحْكُمُ بِهَا النَّبِيُّونَ الَّذِينَ أَسْلَمُوا لِلَّذِينَ هَادُوا وَالرَّبَّانِيُّونَ وَالْأَحْبَارُ}}<ref>«ما تورات را که در آن، هدایت و نور بود نازل کردیم تا پیامبران (بنى‌اسرائیل)، که در برابر فرمان خدا تسلیم بودند، و همچنین اوصیای ربّانی آنها و دانایان به تورات به وسیلۀ آن حکم و فرمانروایی کنند» سوره مائده، آیه ۴۴.</ref>.
*[[آیات]] دیگری با همین مضمون آمده که در [[آینده]] به تفصیل به آنها اشاره خواهد شد. این [[آیات]] و [[آیات]] مشابه دیگر، به روشنی بر این مطلب تأکید دارند که همۀ [[رسل]] [[الهی]] از سوی [[خدا]] برای [[حاکمیت]] عادلانه در بین [[مردم]] و [[برپایی حکومت]] [[قسط]] و [[فضیلت]] در [[جامعۀ بشر]] فرستاده شده‌اند.
*[[آیات]] دیگری با همین مضمون آمده که در [[آینده]] به تفصیل به آنها اشاره خواهد شد. این [[آیات]] و [[آیات]] مشابه دیگر، به روشنی بر این مطلب تأکید دارند که همۀ [[رسل]] [[الهی]] از سوی [[خدا]] برای [[حاکمیت]] عادلانه در بین [[مردم]] و [[برپایی حکومت]] [[قسط]] و [[فضیلت]] در [[جامعۀ بشر]] فرستاده شده‌اند.
*بنابراین، جملۀ {{متن قرآن|إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ}} قبل از جملۀ {{متن قرآن|لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}} قرینۀ روشنی است بر اینکه مقصود از "[[مُلک]]" در این [[آیه]]، [[سلطنت]] و [[حاکمیت]] بر [[جامعۀ بشر]] است. بنابراین، آیۀ مذکور بر اختصاص [[سلطنت]] و [[حاکمیت]] در [[جامعۀ بشر]] - نظیر سایر بخش‌های هستی - به ذات [[اقدس]] حق تعالی دلالت دارد.
*بنابراین، جملۀ {{متن قرآن|إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ}} قبل از جملۀ {{متن قرآن|لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ}} قرینۀ روشنی است بر اینکه مقصود از "[[مُلک]]" در این [[آیه]]، [[سلطنت]] و [[حاکمیت]] بر [[جامعۀ بشر]] است. بنابراین، آیۀ مذکور بر اختصاص [[سلطنت]] و [[حاکمیت]] در [[جامعۀ بشر]] - نظیر سایر بخش‌های هستی - به [[ذات اقدس]] حق تعالی دلالت دارد.
*'''آیۀ پنجم:''' {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ}}<ref>«خجسته و پُر عطاست کسى که حاکمیت و مالکیت (جهان هستى) به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست * آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارتر، و او پایدار و آمرزنده است» سوره ملک، آیه ۱-۲.</ref>.
*'''آیۀ پنجم:''' {{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ}}<ref>«خجسته و پُر عطاست کسى که حاکمیت و مالکیت (جهان هستى) به دست اوست، و او بر هر چیز تواناست * آن کس که مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما نیکوکارتر، و او پایدار و آمرزنده است» سوره ملک، آیه ۱-۲.</ref>.
*در این دو [[آیه]] و [[آیات]] پس از آنها بر [[حصر]] [[مُلک]] در [[ذات مقدس]] حق تعالی تصریح و تأکید شده است. جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ الْمُلْكُ}} که جار و مجرور در آن مقدّم شده است، دلالت بر [[حصر]] [[مُلک]] به طور مطلق در ذات [[اقدس]] حق‌تعالی دارد؛ زیرا "[[مُلک]]" همراه با الف و لام دلالت بر جنس [[مُلک]] دارد. جملۀ {{متن قرآن|وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} و جملههای پس از آن در [[آیات]] بعد، همگی در [[سیاق]] تأکید بر حکمفرمائی ذات [[اقدس]] حق‌تعالی بر سراسر [[جهان]] و بر [[جامعۀ انسان]] علی‌الخصوص قرار دارد.
*در این دو [[آیه]] و [[آیات]] پس از آنها بر [[حصر]] [[مُلک]] در [[ذات مقدس]] حق تعالی تصریح و تأکید شده است. جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ الْمُلْكُ}} که جار و مجرور در آن مقدّم شده است، دلالت بر [[حصر]] [[مُلک]] به طور مطلق در [[ذات اقدس]] حق‌تعالی دارد؛ زیرا "[[مُلک]]" همراه با الف و لام دلالت بر جنس [[مُلک]] دارد. جملۀ {{متن قرآن|وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}} و جملههای پس از آن در [[آیات]] بعد، همگی در [[سیاق]] تأکید بر حکمفرمائی [[ذات اقدس]] حق‌تعالی بر سراسر [[جهان]] و بر [[جامعۀ انسان]] علی‌الخصوص قرار دارد.
*'''آیۀ ششم:''' {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا}}<ref>«و بگو: "حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که نه فرزندى اختیار کرده، و نه شریکى در مُلک و پادشاهی دارد، و نه بخاطر ضعف و ذلّت، (حامى و) سرپرستى براى اوست." و او را بسیار بزرگ بشمار» سوره اسراء، آیه ۱۱۱.</ref>.
*'''آیۀ ششم:''' {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا}}<ref>«و بگو: "حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که نه فرزندى اختیار کرده، و نه شریکى در مُلک و پادشاهی دارد، و نه بخاطر ضعف و ذلّت، (حامى و) سرپرستى براى اوست." و او را بسیار بزرگ بشمار» سوره اسراء، آیه ۱۱۱.</ref>.
*در این [[آیه]] که ابعاد گوناگونی از [[توحید]] در آن بیان شده است، بیش از هر چیز بر [[توحید]] در [[مُلک]] و [[حصر]] [[مُلک]] و [[حاکمیت]] در [[ذات خدای متعال]] و [[نفی]] شریک در [[مُلک]]، برای ذات [[اقدس]] حق تعالی تأکید شده است.
*در این [[آیه]] که ابعاد گوناگونی از [[توحید]] در آن بیان شده است، بیش از هر چیز بر [[توحید]] در [[مُلک]] و [[حصر]] [[مُلک]] و [[حاکمیت]] در [[ذات خدای متعال]] و [[نفی]] شریک در [[مُلک]]، برای [[ذات اقدس]] حق تعالی تأکید شده است.
*در [[آیات]] کریمۀ [[قرآنی]] مکرّراً بر [[نفی]] شریک برای [[خدا]] در [[حکومت]] و [[مُلک]] و [[سلطنت]] تأکید شده است؛ نظیر:
*در [[آیات]] کریمۀ [[قرآنی]] مکرّراً بر [[نفی]] شریک برای [[خدا]] در [[حکومت]] و [[مُلک]] و [[سلطنت]] تأکید شده است؛ نظیر:
:*{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا * الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا}}<ref>«خجسته و پر عطاست کسى که قرآن را بر بنده‌اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد * خداوندى که حکومت آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست، و فرزندى (براى خود) انتخاب نکرده، و همتایى در حکومت و مُلک ندارد، و همه چیز را آفرید پس به دقت سنجید و اندازه بخشید» سوره فرقان، آیه ۱-۲.</ref>.
:*{{متن قرآن|تَبَارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقَانَ عَلَى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعَالَمِينَ نَذِيرًا * الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَخَلَقَ كُلَّ شَيْءٍ فَقَدَّرَهُ تَقْدِيرًا}}<ref>«خجسته و پر عطاست کسى که قرآن را بر بنده‌اش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد * خداوندى که حکومت آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست، و فرزندى (براى خود) انتخاب نکرده، و همتایى در حکومت و مُلک ندارد، و همه چیز را آفرید پس به دقت سنجید و اندازه بخشید» سوره فرقان، آیه ۱-۲.</ref>.
خط ۲۳۳: خط ۲۳۳:
:*{{متن قرآن|لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«پادشاهی و حاکمیّت آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست؛ زنده مى‌کند و مى‌میراند؛ و او بر هر چیز تواناست» سوره حدید، آیه ۲.</ref>.
:*{{متن قرآن|لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ يُحْيِي وَيُمِيتُ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«پادشاهی و حاکمیّت آسمان‌ها و زمین از آنِ اوست؛ زنده مى‌کند و مى‌میراند؛ و او بر هر چیز تواناست» سوره حدید، آیه ۲.</ref>.
*همان‌گونه که در این [[آیات]] ملاحظه می‌شود، [[مُلک]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] مخصوص [[خدا]] و منحصر در ذات اقدس او دانسته شده و با مفاهیمی نظیر: [[قدرت]] بی‌پایان و نامحدود حق تعالی، آفرینندگی او، [[حق]] [[کیفر]] و [[بخشش]] او، [[ولایت]] و [[نصرت]] او مقارن شده است.
*همان‌گونه که در این [[آیات]] ملاحظه می‌شود، [[مُلک]] [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] مخصوص [[خدا]] و منحصر در ذات اقدس او دانسته شده و با مفاهیمی نظیر: [[قدرت]] بی‌پایان و نامحدود حق تعالی، آفرینندگی او، [[حق]] [[کیفر]] و [[بخشش]] او، [[ولایت]] و [[نصرت]] او مقارن شده است.
*[[سیاست]]، متقوم به [[قدرت]] است. در این [[آیات]] نیز [[سلطنت]] و [[حاکمیت]] مطلق [[خداوند]] با مفهوم [[قدرت]] بی‌پایان او مقترن شده که اشاره‌ای به این نکته است که [[دلیل]] انحصار [[حقّ حاکمیت]] در ذات [[اقدس]] او انحصار [[قدرت]] لایزال و [[حقیقی]] در دست اوست.
*[[سیاست]]، متقوم به [[قدرت]] است. در این [[آیات]] نیز [[سلطنت]] و [[حاکمیت]] مطلق [[خداوند]] با مفهوم [[قدرت]] بی‌پایان او مقترن شده که اشاره‌ای به این نکته است که [[دلیل]] انحصار [[حقّ حاکمیت]] در [[ذات اقدس]] او انحصار [[قدرت]] لایزال و [[حقیقی]] در دست اوست.
*همچنین در [[آیات]] فوق و در [[آیات]] دیگر، [[حقّ حاکمیت]] [[خداوند]] با مفهوم آفرینندگی [[حق]]، مقارن شده است که اشاره به مطلبی است که در گذشته توضیح دادیم که آفرینندگی حق تعالی از نظر [[عقل]] موجب انحصار [[حقّ حاکمیت]] در ذات [[اقدس]] اوست.
*همچنین در [[آیات]] فوق و در [[آیات]] دیگر، [[حقّ حاکمیت]] [[خداوند]] با مفهوم آفرینندگی [[حق]]، مقارن شده است که اشاره به مطلبی است که در گذشته توضیح دادیم که آفرینندگی حق تعالی از نظر [[عقل]] موجب انحصار [[حقّ حاکمیت]] در [[ذات اقدس]] اوست.
*اقتران انحصار [[مُلک]] در [[خدای متعال]] در [[آیات]] فوق به مسئلۀ [[کیفر]] و [[بخشش]] نیز اشاره‌ای دیگر به [[دلیل]] [[عقلانی]] [[انحصار حاکمیت]] در ذات حق تعالی است؛ زیرا چنان‌که گفتیم، [[حق]] [[کیفر]]، مخصوص آفریننده و مولای [[حقیقی]] است و کسی دیگر را [[حق]] [[کیفر]] و [[مجازات]] نیست.
*اقتران انحصار [[مُلک]] در [[خدای متعال]] در [[آیات]] فوق به مسئلۀ [[کیفر]] و [[بخشش]] نیز اشاره‌ای دیگر به [[دلیل]] [[عقلانی]] [[انحصار حاکمیت]] در ذات حق تعالی است؛ زیرا چنان‌که گفتیم، [[حق]] [[کیفر]]، مخصوص آفریننده و مولای [[حقیقی]] است و کسی دیگر را [[حق]] [[کیفر]] و [[مجازات]] نیست.
*تا اینجا به آیاتی که واژۀ [[ملک]] با صیغۀ مصدری آن - یعنی [[مُلک]] - در آنها به کار رفته و بر انحصار [[مُلک]] و [[حاکمیت]] در [[خدای متعال]] دلالت دارند اشاره کردیم. در ذیل به تعدادی از [[آیات قرآنی]] که در آنها صیغۀ دیگری از خانوادۀ واژۀ "[[ملک]]" به کار رفته اشاره می‌کنیم. و آن آیاتی است که از صیغۀ "[[مَلِک]]" در آنها استفاده شده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۱۹۲-۲۰۸.</ref>.
*تا اینجا به آیاتی که واژۀ [[ملک]] با صیغۀ مصدری آن - یعنی [[مُلک]] - در آنها به کار رفته و بر انحصار [[مُلک]] و [[حاکمیت]] در [[خدای متعال]] دلالت دارند اشاره کردیم. در ذیل به تعدادی از [[آیات قرآنی]] که در آنها صیغۀ دیگری از خانوادۀ واژۀ "[[ملک]]" به کار رفته اشاره می‌کنیم. و آن آیاتی است که از صیغۀ "[[مَلِک]]" در آنها استفاده شده است<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۱۹۲-۲۰۸.</ref>.
خط ۲۴۶: خط ۲۴۶:
*'''آیۀ چهارم:''' {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ}}<ref>«او خداوند یگانه‌اى است که معبودى جز او نیست، پادشاهی که پاک و منزه از هر پلیدی و کاستی است» سوره حشر، آیه ۲۳.</ref>.
*'''آیۀ چهارم:''' {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ}}<ref>«او خداوند یگانه‌اى است که معبودى جز او نیست، پادشاهی که پاک و منزه از هر پلیدی و کاستی است» سوره حشر، آیه ۲۳.</ref>.
*'''آیۀ پنجم:''' {{متن قرآن|يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}}<ref>«آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است همواره تسبیح خدا مى‌گویند، تنها پادشاه پاک و منزه از هر پلیدی و کاستی که پایدار و حکیم است» سوره جمعه، آیه ۱.</ref>.
*'''آیۀ پنجم:''' {{متن قرآن|يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ الْمَلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الْحَكِيمِ}}<ref>«آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است همواره تسبیح خدا مى‌گویند، تنها پادشاه پاک و منزه از هر پلیدی و کاستی که پایدار و حکیم است» سوره جمعه، آیه ۱.</ref>.
*این [[آیات]] نیز بر [[حصر]] [[پادشاهی]] و [[مُلک]] در ذات [[اقدس]] حق‌تعالی دلالت دارند؛ زیرا واژۀ "[[مَلِک]]" در این [[آیات]] با دخول الف و لام جنس بر آن این معنا را می‌رساند که جنس "[[مَلِک]]" در ذات [[اقدس]] [[حق تعالی]] تجلّی یافته و منحصر در اوست<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۲۰۸-۲۱۰.</ref>.
*این [[آیات]] نیز بر [[حصر]] [[پادشاهی]] و [[مُلک]] در [[ذات اقدس]] حق‌تعالی دلالت دارند؛ زیرا واژۀ "[[مَلِک]]" در این [[آیات]] با دخول الف و لام جنس بر آن این معنا را می‌رساند که جنس "[[مَلِک]]" در [[ذات اقدس]] [[حق تعالی]] تجلّی یافته و منحصر در اوست<ref>[[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[فقه نظام سیاسی اسلام ج۱ (کتاب)|فقه نظام سیاسی اسلام]]، ج۱، ص:۲۰۸-۲۱۰.</ref>.
=====[[ملکوت]]=====
=====[[ملکوت]]=====
*در [[آیات]] متعددی از [[قرآن کریم]] برای دلالت بر حصر حاکمیت در [[ذات خدای متعال]] از واژۀ "مَلَکوت" استفاده شده است.
*در [[آیات]] متعددی از [[قرآن کریم]] برای دلالت بر حصر حاکمیت در [[ذات خدای متعال]] از واژۀ "مَلَکوت" استفاده شده است.
خط ۲۵۵: خط ۲۵۵:
*[[طریحی]] در مجمع البحرین می‌گوید: "و [[ملکوت]] مانند [[برهوت]]: به معنای [[عزت]] و [[پادشاهی]] و [[سلطنت]] است، و گفته می‌شود: [[جبروت]] [[برتر]] از [[ملکوت]] است، همانگونه که [[ملکوت]] [[برتر]] از [[مُلک]] است و واو و تاء در آن زائد است، و گفته می‌شود [[ملکوت]] [[عراق]] از آنِ اوست، یعنی [[سلطنت]] بر آن.<ref>{{عربی|والملكوت كبرهوت: العزّة والسلطان والمملكه، ويقال: الجبروت فوق الملكوت، كما أن الملكوت فوق المُلك، والواو والتاء فيه زائدتان، وله ملكوت العراق أي: ملكها}}؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۲۹۰.</ref>.
*[[طریحی]] در مجمع البحرین می‌گوید: "و [[ملکوت]] مانند [[برهوت]]: به معنای [[عزت]] و [[پادشاهی]] و [[سلطنت]] است، و گفته می‌شود: [[جبروت]] [[برتر]] از [[ملکوت]] است، همانگونه که [[ملکوت]] [[برتر]] از [[مُلک]] است و واو و تاء در آن زائد است، و گفته می‌شود [[ملکوت]] [[عراق]] از آنِ اوست، یعنی [[سلطنت]] بر آن.<ref>{{عربی|والملكوت كبرهوت: العزّة والسلطان والمملكه، ويقال: الجبروت فوق الملكوت، كما أن الملكوت فوق المُلك، والواو والتاء فيه زائدتان، وله ملكوت العراق أي: ملكها}}؛ طریحی، مجمع البحرین، ج۵، ص۲۹۰.</ref>.
*بنابر آنچه در کلمات لغویان در بالا آمد، ملاحظه می‌شود [[ملکوت]] به همان معنای [[مُلک]] و [[سلطنت]] است، لکن بنابر قاعدۀ {{عربی|زيادة اللفظ دليل علی زيادة المعنی}}، یا: {{عربی|كثرة المباني تدل علی كثرة المعاني}} افزودن واو و تاء بر لفظ "[[مُلک]]" برای دلالت بر [[مبالغه]] در معنای [[سلطنت]] و [[ملک]] است و لذا واژۀ "[[ملکوت]]" مخصوص [[سلطنت]] و [[مُلک]] [[الهی]] است که از نظر کیف و کم، [[برتر]] و عظیمتر و فراتر از سلطنت‌های ادعایی بشری است.
*بنابر آنچه در کلمات لغویان در بالا آمد، ملاحظه می‌شود [[ملکوت]] به همان معنای [[مُلک]] و [[سلطنت]] است، لکن بنابر قاعدۀ {{عربی|زيادة اللفظ دليل علی زيادة المعنی}}، یا: {{عربی|كثرة المباني تدل علی كثرة المعاني}} افزودن واو و تاء بر لفظ "[[مُلک]]" برای دلالت بر [[مبالغه]] در معنای [[سلطنت]] و [[ملک]] است و لذا واژۀ "[[ملکوت]]" مخصوص [[سلطنت]] و [[مُلک]] [[الهی]] است که از نظر کیف و کم، [[برتر]] و عظیمتر و فراتر از سلطنت‌های ادعایی بشری است.
*در [[قرآن کریم]]، [[آیات]] متعدّدی با به کارگیری واژۀ "[[ملکوت]]" بر حصر حاکمیت در ذات [[اقدس]] حق تعالی دلالت دارند، از جمله:
*در [[قرآن کریم]]، [[آیات]] متعدّدی با به کارگیری واژۀ "[[ملکوت]]" بر حصر حاکمیت در [[ذات اقدس]] حق تعالی دلالت دارند، از جمله:
*'''آیۀ اول:''' {{متن قرآن|أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ * إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا کسى که آسمان‌ها و زمین را آفریده، قادر نیست همانند آنان را بیافریند؟! آرى (مى‌تواند)، و او آفریدگار آگاه است * فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مى‌گوید: "باش!"، آن نیز بى‌درنگ موجود مى‌شود * پس منزّه است خداوندى که سلطنت و پادشاهی همه چیز در دست اوست؛ و به سوى او بازگردانده مى‌شوید» سوره یس، آیه ۸۱-۸۳.</ref>.
*'''آیۀ اول:''' {{متن قرآن|أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَى أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ بَلَى وَهُوَ الْخَلَّاقُ الْعَلِيمُ * إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}}<ref>«آیا کسى که آسمان‌ها و زمین را آفریده، قادر نیست همانند آنان را بیافریند؟! آرى (مى‌تواند)، و او آفریدگار آگاه است * فرمان او چنین است که هرگاه چیزى را اراده کند، تنها به آن مى‌گوید: "باش!"، آن نیز بى‌درنگ موجود مى‌شود * پس منزّه است خداوندى که سلطنت و پادشاهی همه چیز در دست اوست؛ و به سوى او بازگردانده مى‌شوید» سوره یس، آیه ۸۱-۸۳.</ref>.
*در این [[آیات]] پس از تأکید بر [[خالقیت]] [[خدای متعال]] و اشاره به امر خلقی [[خداوند]]، به امر تدبیری او اشاره شده و با جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} [[سلطنت]] و [[حاکمیت]] بر تمام [[جهان هستی]] - از جمله [[جامعۀ بشر]] - مخصوص [[خداوند]] دانسته شده است.
*در این [[آیات]] پس از تأکید بر [[خالقیت]] [[خدای متعال]] و اشاره به امر خلقی [[خداوند]]، به امر تدبیری او اشاره شده و با جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} [[سلطنت]] و [[حاکمیت]] بر تمام [[جهان هستی]] - از جمله [[جامعۀ بشر]] - مخصوص [[خداوند]] دانسته شده است.
*جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} از چند جهت دلالت بر [[حصر]] [[مُلک]] و [[حاکمیت]] در ذات [[اقدس]] [[حق]] دارد:
*جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} از چند جهت دلالت بر [[حصر]] [[مُلک]] و [[حاکمیت]] در [[ذات اقدس]] [[حق]] دارد:
#اضافۀ {{متن قرآن|مَلَكُوتُ}} به {{متن قرآن|كُلِّ شَيْءٍ}} به معنای آن است که [[سلطنت]] و [[ملک]] [[خدای متعال]]، همه چیز را فراگرفته است. بنابراین همۀ موجودات، زیر چتر [[حاکمیت]] اویند و هیچ چیزی وجود ندارد، مگر آنکه محکوم [[مُلک]] و [[سلطنت]] [[الهی]] است. بنابراین، [[حاکم]] و سلطانی در کنار [[خدا]] وجود ندارد.
#اضافۀ {{متن قرآن|مَلَكُوتُ}} به {{متن قرآن|كُلِّ شَيْءٍ}} به معنای آن است که [[سلطنت]] و [[ملک]] [[خدای متعال]]، همه چیز را فراگرفته است. بنابراین همۀ موجودات، زیر چتر [[حاکمیت]] اویند و هیچ چیزی وجود ندارد، مگر آنکه محکوم [[مُلک]] و [[سلطنت]] [[الهی]] است. بنابراین، [[حاکم]] و سلطانی در کنار [[خدا]] وجود ندارد.
#تقدیم {{متن قرآن|بِيَدِهِ}} بر {{متن قرآن|مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} دلالت بر [[حصر]] [[ملکوت]]، یعنی [[مُلک]] و [[سلطنت]] در [[خدای متعال]] دارد؛ زیرا جار و مجرور مقدّم بر متعلّق، دلالت بر [[حصر]] دارد.
#تقدیم {{متن قرآن|بِيَدِهِ}} بر {{متن قرآن|مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} دلالت بر [[حصر]] [[ملکوت]]، یعنی [[مُلک]] و [[سلطنت]] در [[خدای متعال]] دارد؛ زیرا جار و مجرور مقدّم بر متعلّق، دلالت بر [[حصر]] دارد.
#جملۀ {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي}} که [[خدا]] را منزّه می‌دارد، این [[تنزیه]] را [[وصف]] خدایی قرار می‌دهد که او را با جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} معرفی می‌کند، [[تنزیه]] چنین خدایی متضمن [[تنزیه]] او از شریک در همین [[وصف]]، یعنی [[وصف]] {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} است.
#جملۀ {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي}} که [[خدا]] را منزّه می‌دارد، این [[تنزیه]] را [[وصف]] خدایی قرار می‌دهد که او را با جملۀ {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} معرفی می‌کند، [[تنزیه]] چنین خدایی متضمن [[تنزیه]] او از شریک در همین [[وصف]]، یعنی [[وصف]] {{متن قرآن|بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ}} است.
#جملۀ {{متن قرآن|وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}} در ذیل [[آیه]] بر [[مرجعیت]] ذات [[اقدس]] [[متعال]] برای همۀ [[بندگان]] و [[حصر]] این [[مرجعیت]] در ذات [[اقدس]] حق تعالی دلالت دارد، و موجب دلالت سیاقی [[آیه]] بر [[حصر]] [[ملکوت]] و [[مُلک]] و [[سلطنت]] در ذات [[اقدس]] حق تعالی است.
#جملۀ {{متن قرآن|وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ}} در ذیل [[آیه]] بر [[مرجعیت]] [[ذات اقدس]] [[متعال]] برای همۀ [[بندگان]] و [[حصر]] این [[مرجعیت]] در [[ذات اقدس]] حق تعالی دلالت دارد، و موجب دلالت سیاقی [[آیه]] بر [[حصر]] [[ملکوت]] و [[مُلک]] و [[سلطنت]] در [[ذات اقدس]] حق تعالی است.
*'''آیۀ دوم:''' آیۀ دیگری که با استفاده از واژۀ "[[ملکوت]]"، حصر حاکمیت و [[سلطنت]] را در ذات [[اقدس]] حق تعالی می‌رساند آیۀ هشتاد و هشتم از [[سورۀ مؤمنون]] است: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: "چه کسى پادشاهی و حاکمیت همۀ موجودات را در دست دارد، و اوست که پناه مى‌دهد، و کسی را از او پناهی نیست اگر مى‌دانید؟!"» سوره مؤمنون، آیه ۸۸.</ref>.
*'''آیۀ دوم:''' آیۀ دیگری که با استفاده از واژۀ "[[ملکوت]]"، حصر حاکمیت و [[سلطنت]] را در [[ذات اقدس]] حق تعالی می‌رساند آیۀ هشتاد و هشتم از [[سورۀ مؤمنون]] است: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلَا يُجَارُ عَلَيْهِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: "چه کسى پادشاهی و حاکمیت همۀ موجودات را در دست دارد، و اوست که پناه مى‌دهد، و کسی را از او پناهی نیست اگر مى‌دانید؟!"» سوره مؤمنون، آیه ۸۸.</ref>.
*مضمون این [[آیه]]، مشابه مضمون آیۀ قبل است و دلالت بر [[حصر]] [[ملکوت]] همۀ اشیاء - یعنی [[سلطنت]] و [[مُلک]] بر همۀ موجودات از جمله [[جامعۀ بشری]] - در [[خدای متعال]] دارد.
*مضمون این [[آیه]]، مشابه مضمون آیۀ قبل است و دلالت بر [[حصر]] [[ملکوت]] همۀ اشیاء - یعنی [[سلطنت]] و [[مُلک]] بر همۀ موجودات از جمله [[جامعۀ بشری]] - در [[خدای متعال]] دارد.
*این [[آیه]] در [[سیاق آیات]] دیگری قرار دارد که توجه به [[آیات]] قبل و بعد آن دلالتش را بر حصر حاکمیت در ذات [[اقدس]] حق تعالی روشن‌تر می‌کند: {{متن قرآن|قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ * قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ * قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ * بَلْ أَتَيْنَاهُم بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«بگو: "زمین و کسانى که در آن هستند از آن کیست، اگر شما مى‌دانید؟!" * بزودى مى‌گویند: "(همه) از آنِ خداست" بگو: "آیا متذکّر نمى‌شوید؟!" * بگو: "چه کسى پروردگار آسمان‌هاى هفت‌گانه، و پروردگار عرش عظیم است؟" * بزودى خواهند گفت: "(همه اینها) از آنِ خداست!" بگو: "آیا تقوا پیشه نمى‌کنید (و دست از شرک بر نمى‌دارید)؟!" * بگو: "چه کسى حاکمیت همه موجودات را در دست دارد، و تنها پناه دهنده است و کسی را از او پناهی نیست، اگر می‌دانید!" * خواهند گفت: "(همه اینها) از آنِ خداست!" بگو: "پس چرا چنین در فسون و گزاف افتاده‌اید؟!" * (چنین نیست) بلکه ما حق را براى آنها آوردیم؛ و به یقین آنها دروغ‌گو هستند * خدا هرگز فرزندى اختیار نکرده؛ و خداى دیگرى با او نیست؛ که اگر چنین مى‌شد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تحت تدبیر خود مى‌برد و بعضى از آنان بر بعضى دیگر برترى مى‌جست (و جهان هستى به تباهى کشیده مى‌شد)؛ منزّه است خدا از آنچه آنان توصیف مى‌کنند! * او داناى نهان و آشکار است؛ پس برتر است از آنچه همتاى او قرار مى‌دهند!» سوره مؤمنون، آیه ۸۴-۹۲.</ref>.
*این [[آیه]] در [[سیاق آیات]] دیگری قرار دارد که توجه به [[آیات]] قبل و بعد آن دلالتش را بر حصر حاکمیت در [[ذات اقدس]] حق تعالی روشن‌تر می‌کند: {{متن قرآن|قُلْ لِمَنِ الْأَرْضُ وَمَنْ فِيهَا إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَذَكَّرُونَ * قُلْ مَن رَّبُّ السَّمَاوَاتِ السَّبْعِ وَرَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ أَفَلا تَتَّقُونَ * قُلْ مَن بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ يُجِيرُ وَلا يُجَارُ عَلَيْهِ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ * سَيَقُولُونَ لِلَّهِ قُلْ فَأَنَّى تُسْحَرُونَ * بَلْ أَتَيْنَاهُم بِالْحَقِّ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ * مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِن وَلَدٍ وَمَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَهٍ إِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَهٍ بِمَا خَلَقَ وَلَعَلا بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يَصِفُونَ * عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ}}<ref>«بگو: "زمین و کسانى که در آن هستند از آن کیست، اگر شما مى‌دانید؟!" * بزودى مى‌گویند: "(همه) از آنِ خداست" بگو: "آیا متذکّر نمى‌شوید؟!" * بگو: "چه کسى پروردگار آسمان‌هاى هفت‌گانه، و پروردگار عرش عظیم است؟" * بزودى خواهند گفت: "(همه اینها) از آنِ خداست!" بگو: "آیا تقوا پیشه نمى‌کنید (و دست از شرک بر نمى‌دارید)؟!" * بگو: "چه کسى حاکمیت همه موجودات را در دست دارد، و تنها پناه دهنده است و کسی را از او پناهی نیست، اگر می‌دانید!" * خواهند گفت: "(همه اینها) از آنِ خداست!" بگو: "پس چرا چنین در فسون و گزاف افتاده‌اید؟!" * (چنین نیست) بلکه ما حق را براى آنها آوردیم؛ و به یقین آنها دروغ‌گو هستند * خدا هرگز فرزندى اختیار نکرده؛ و خداى دیگرى با او نیست؛ که اگر چنین مى‌شد، هر یک از خدایان مخلوقات خود را تحت تدبیر خود مى‌برد و بعضى از آنان بر بعضى دیگر برترى مى‌جست (و جهان هستى به تباهى کشیده مى‌شد)؛ منزّه است خدا از آنچه آنان توصیف مى‌کنند! * او داناى نهان و آشکار است؛ پس برتر است از آنچه همتاى او قرار مى‌دهند!» سوره مؤمنون، آیه ۸۴-۹۲.</ref>.
*ظاهراً خطاب در این [[آیات]] به [[منافقان]] است؛ یعنی کسانی که به زبان، اظهار [[اطاعت]] و [[پذیرش]] [[حاکمیت خدا]] و [[رسول]] می‌نمایند، لکن در [[باطن]] و خفا از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] [[سرپیچی]] نموده و بر ضدّ [[حاکمیت خدا]] و [[رسول]] [[توطئه]] می‌کنند.
*ظاهراً خطاب در این [[آیات]] به [[منافقان]] است؛ یعنی کسانی که به زبان، اظهار [[اطاعت]] و [[پذیرش]] [[حاکمیت خدا]] و [[رسول]] می‌نمایند، لکن در [[باطن]] و خفا از [[دستورات]] [[خدا]] و [[رسول]] [[سرپیچی]] نموده و بر ضدّ [[حاکمیت خدا]] و [[رسول]] [[توطئه]] می‌کنند.
*هنگامی که از اینان پرسیده می‌شود: [[حاکم]] و آمر و [[مَلِک]] و [[سلطان]] شما کیست؟ در پاسخ، بی‌درنگ می‌گویند: خداست. لکن در عمل به آنچه با زبان می‌گویند پایبند نیستند؛ زیرا در [[باطن]] و پشت پرده به [[حاکمیت]] حاکمی غیر [[خدا]] [[دل]] بسته‌اند و از [[فرمان]] [[فرمانروایی]] غیر [[خدا]] [[فرمان]] می‌برند، لهذا به آنان گفته می‌شود: {{متن قرآن|أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؟}}، {{متن قرآن|أَفَلَا تَتَّقُونَ؟}}.
*هنگامی که از اینان پرسیده می‌شود: [[حاکم]] و آمر و [[مَلِک]] و [[سلطان]] شما کیست؟ در پاسخ، بی‌درنگ می‌گویند: خداست. لکن در عمل به آنچه با زبان می‌گویند پایبند نیستند؛ زیرا در [[باطن]] و پشت پرده به [[حاکمیت]] حاکمی غیر [[خدا]] [[دل]] بسته‌اند و از [[فرمان]] [[فرمانروایی]] غیر [[خدا]] [[فرمان]] می‌برند، لهذا به آنان گفته می‌شود: {{متن قرآن|أَفَلَا تَذَكَّرُونَ؟}}، {{متن قرآن|أَفَلَا تَتَّقُونَ؟}}.
۲۱۸٬۱۲۲

ویرایش