پرش به محتوا

عمل در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۲۴: خط ۲۴:
==تعامل [[انسان]] و عمل==
==تعامل [[انسان]] و عمل==
*[[روح انسان]] در آغاز [[خلقت]] هرچند قوا و استعدادهای فراوانی دارد، هیچ [[سرمایه]] فعلی و محققی نقشی ندارد. در زمینه‌ای خالی است که می‌توان آن را با چیزی پر کرد. [[لوح]] سفید است که می‌توان هر نقشی در آن رقم زد. [[روح انسان]] به [[وسیله]] [[اعمال]] او به تدریج شکل می‌گیرد و ساخته می‌شود. منظور از عمل، هرچیزی است که از [[انسان]] صادر می‌شود خواه به صورت فعل، خواه به صورت قول و حتی به صورت [[فکر]] و [[اندیشه]]. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref>.
*[[روح انسان]] در آغاز [[خلقت]] هرچند قوا و استعدادهای فراوانی دارد، هیچ [[سرمایه]] فعلی و محققی نقشی ندارد. در زمینه‌ای خالی است که می‌توان آن را با چیزی پر کرد. [[لوح]] سفید است که می‌توان هر نقشی در آن رقم زد. [[روح انسان]] به [[وسیله]] [[اعمال]] او به تدریج شکل می‌گیرد و ساخته می‌شود. منظور از عمل، هرچیزی است که از [[انسان]] صادر می‌شود خواه به صورت فعل، خواه به صورت قول و حتی به صورت [[فکر]] و [[اندیشه]]. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref>.
*از [[رسول خدا]] نیز [[روایت]] شده است: هنگامی که [[بنده]] گناهی انجام می‌دهد، نقطه سیاهی در قلبش پیدا می‌شود، اگر [[توبه]] کند و دست از [[گناه]] بردارد، آن نقطه [[پاک]] می‌شود؛ ولی اگر [[توبه]] نکند با هر گناهی نقطه دیگری پدید می‌آید تا همه [[قلب]] سیاه می‌شود و [[قلب]] می‌میرد. این است معنی: {{متن حدیث كَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ}}.<ref>میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۳۳.</ref>
*از [[رسول خدا]] نیز [[روایت]] شده است: هنگامی که [[بنده]] گناهی انجام می‌دهد، نقطه سیاهی در قلبش پیدا می‌شود، اگر [[توبه]] کند و دست از [[گناه]] بردارد، آن نقطه [[پاک]] می‌شود؛ ولی اگر [[توبه]] نکند با هر گناهی نقطه دیگری پدید می‌آید تا همه [[قلب]] سیاه می‌شود و [[قلب]] می‌میرد. این است معنی: {{متن قرآن|كَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ}}.<ref>میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۳۳.</ref>
*در [[حدیث]] دیگری از آن [[حضرت]] آمده است: "[[مال‌دوستی]] و جاءطلبی در [[قلب]] [[انسان]] [[نفاق]] می‌رویاند؛ همان‌طور که آب سبزه را"<ref>{{متن حدیث|حُبُّ اَلْجَاهِ وَ اَلْمَالِ يُنْبِتَانِ اَلنِّفَاقَ فِي اَلْقَلْبِ}}؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۰۵.</ref>
*در [[حدیث]] دیگری از آن [[حضرت]] آمده است: "[[مال‌دوستی]] و [[جاه‌طلبی]] در [[قلب]] [[انسان]] [[نفاق]] می‌رویاند؛ همان‌طور که آب سبزه را"<ref>{{متن حدیث|حُبُّ اَلْجَاهِ وَ اَلْمَالِ يُنْبِتَانِ اَلنِّفَاقَ فِي اَلْقَلْبِ}}؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۰۵.</ref>
*از مجموعه [[احادیث]] فراوانی که در این زمینه وارد شده استفاده می‌شود، [[شخصیت معنوی]] [[انسان]] به [[وسیله]] اقعال، گفته‌ها ملکات و گرایش‌های او ساخته می‌شود، به این معنی که چون [[انسان]] هیچ شکل و شخصیت  فعلیت‌ یافته و محققی ندارد و همه سرمایه‌اش به صورت [[قوه]] و استعداد است. [[شخصیت]] او از فعالیت قوا شکل می‌گیرد، هر یک از [[قوای انسان]] بشتر فعالیت کند، شکل خود را به [[روح]] می‌دهد، به این معنی که ملکاتی در [[روح آدمی]] می‌سازد که با خودش تناسب دارد. [[انسان]] استعداد دارد [[فرشته]]، درنده، چهارپا یا [[شیطان]] شود. هر کدام از این استعدادها را پرورش دهد، فعلیت پیدا می‌کند و [[انسان]] همان می‌شود. اگر برنامه اصلی [[انسان]] فعالیت شهوی باشد. [[روح انسان]] شکل چهارپا به خود می‌گیرد، اگر [[قوه]] [[غضب]] [[حاکم]] بر وجود شود، [[روح]] به [[حقیقت]] یک درنده تبدیل می‌شود اگر [[قوه]] واهمه بر قوای دیگر [[حکم]] براند، [[انسان]] تبدیل به [[شیطان]] می‌شود و اگر همه این قوا تحت [[فرمان]] عاقله عمل کنند، [[انسان]] یک [[فرشته]] منزه می‌شود؛ اگر چه در هر صورت قالب و [[جسم]] او به صورت [[انسان]] است.
*از مجموعه [[احادیث]] فراوانی که در این زمینه وارد شده استفاده می‌شود، [[شخصیت معنوی]] [[انسان]] به [[وسیله]] اقعال، گفته‌ها ملکات و گرایش‌های او ساخته می‌شود، به این معنی که چون [[انسان]] هیچ شکل و شخصیت  فعلیت‌ یافته و محققی ندارد و همه سرمایه‌اش به صورت [[قوه]] و استعداد است. [[شخصیت]] او از فعالیت قوا شکل می‌گیرد، هر یک از [[قوای انسان]] بشتر فعالیت کند، شکل خود را به [[روح]] می‌دهد، به این معنی که ملکاتی در [[روح آدمی]] می‌سازد که با خودش تناسب دارد. [[انسان]] استعداد دارد [[فرشته]]، درنده، چهارپا یا [[شیطان]] شود. هر کدام از این استعدادها را پرورش دهد، فعلیت پیدا می‌کند و [[انسان]] همان می‌شود. اگر برنامه اصلی [[انسان]] فعالیت شهوی باشد. [[روح انسان]] شکل چهارپا به خود می‌گیرد، اگر [[قوه]] [[غضب]] [[حاکم]] بر وجود شود، [[روح]] به [[حقیقت]] یک درنده تبدیل می‌شود اگر [[قوه]] واهمه بر قوای دیگر [[حکم]] براند، [[انسان]] تبدیل به [[شیطان]] می‌شود و اگر همه این قوا تحت [[فرمان]] عاقله عمل کنند، [[انسان]] یک [[فرشته]] منزه می‌شود؛ اگر چه در هر صورت قالب و [[جسم]] او به صورت [[انسان]] است.
*بنابراین بین [[انسان]] و عمل تعامل هست، [[انسان]] عمل را می‌سازد و عمل، [[انسان]] را<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۹۹-۱۰۰ .</ref>.
*بنابراین بین [[انسان]] و عمل تعامل هست، [[انسان]] عمل را می‌سازد و عمل، [[انسان]] را<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۹۹-۱۰۰ .</ref>.
۲۱۸٬۷۸۳

ویرایش