علم در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←عمل به مقتضای علم
(←منابع) |
|||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
*[[امام]] على{{ع}} میفرماید: "هنگام تحقق اخلاص، [[بصیرت]] روشن میشود"<ref>{{متن حدیث|عِنْدَ تَحَقُّقِ اَلْإِخْلاَصِ تَسْتَنِيرُ اَلْبَصَائِرُ}}.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۶۶-۲۶۷.</ref>. | *[[امام]] على{{ع}} میفرماید: "هنگام تحقق اخلاص، [[بصیرت]] روشن میشود"<ref>{{متن حدیث|عِنْدَ تَحَقُّقِ اَلْإِخْلاَصِ تَسْتَنِيرُ اَلْبَصَائِرُ}}.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۶۶-۲۶۷.</ref>. | ||
===[[عمل به مقتضای علم]]=== | ===[[عمل به مقتضای علم]]=== | ||
*[[علوم دینی]] از طرفی با [[باور]] [[انسانها]] در [[ارتباط]] است و از طرفی عالم [[دینی]] [[وظیفه]] دارد دانستههای خود را به دیگران [[آموزش]] داده، آنها را به کسب فضیلتهایی که دانشش اقتضا میکند، فرا بخواند؛ بنابراین، در صورتی میتواند در [[باور]] مخاطبان خود اثرگذار باشد که خود به مقتضای آنچه میداند عمل کند.[[قرآن کریم]] بدون عمل و [[دعوت]] بدون [[التزام]] را به [[سختی]] [[نکوهش]] کرده، میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چرا چیزی میگویید که (خود) انجام نمیدهید؟» سوره صف، آیه ۲.</ref> | * [[علوم دینی]] از طرفی با [[باور]] [[انسانها]] در [[ارتباط]] است و از طرفی عالم [[دینی]] [[وظیفه]] دارد دانستههای خود را به دیگران [[آموزش]] داده، آنها را به کسب فضیلتهایی که دانشش اقتضا میکند، فرا بخواند؛ بنابراین، در صورتی میتواند در [[باور]] مخاطبان خود اثرگذار باشد که خود به مقتضای آنچه میداند عمل کند. [[قرآن کریم]] بدون عمل و [[دعوت]] بدون [[التزام]] را به [[سختی]] [[نکوهش]] کرده، میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چرا چیزی میگویید که (خود) انجام نمیدهید؟» سوره صف، آیه ۲.</ref> | ||
*قول بدون عمل چنان در [[منطق]] [[دین اسلام]] ناشایسته است که برخی [[مفسران]] [[باور]] نکردهاند این [[آیه]] خطاب به [[مسلمانان]] باشد. هم از این رو نوشتهاند در این [[آیه منافقان]] به لحاظ [[اقرار]] ظاهری به [[اسلام]] [[اهل]] [[ایمان]] نامیده شدهاند<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۴۵۹؛ محمد بن عبدالله بن أبیزمنین، تفسیر، ج۴، ص۳۸۲.</ref>. [[همراهی]] [[آگاهی]] با عمل چنان طبیعی است که اگر کسی به رغم [[آگاهی]] و [[دعوت]] دیگران به [[کار نیک]] خود، به آن پایبند نباشد، از نظر [[قرآن]]، خود را فراموش کرده است: {{متن قرآن|أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«آیا مردم را به نیکی فرا میخوانید و خود را از یاد میبرید با آنکه کتاب (خداوند) را میخوانید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref>. | *قول بدون عمل چنان در [[منطق]] [[دین اسلام]] ناشایسته است که برخی [[مفسران]] [[باور]] نکردهاند این [[آیه]] خطاب به [[مسلمانان]] باشد. هم از این رو نوشتهاند در این [[آیه منافقان]] به لحاظ [[اقرار]] ظاهری به [[اسلام]] [[اهل]] [[ایمان]] نامیده شدهاند<ref>فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۴۵۹؛ محمد بن عبدالله بن أبیزمنین، تفسیر، ج۴، ص۳۸۲.</ref>. [[همراهی]] [[آگاهی]] با عمل چنان طبیعی است که اگر کسی به رغم [[آگاهی]] و [[دعوت]] دیگران به [[کار نیک]] خود، به آن پایبند نباشد، از نظر [[قرآن]]، خود را فراموش کرده است: {{متن قرآن|أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«آیا مردم را به نیکی فرا میخوانید و خود را از یاد میبرید با آنکه کتاب (خداوند) را میخوانید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref>. | ||
*در [[منطق]] [[دین اسلام]]، فایده دانستن عمل کردن است. [[علم کامل]] [[علمی]] است که به مقتضای آن عمل شود <ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۹۹.</ref>؛ چرا که [[وظیفه]] [[دانش]]، نمایاندن راه است؛ و برای رسیدن به مقصد، عمل لازم است<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۲.</ref>. [[عمل به مقتضای علم]] به مثابه یک امر آسمانی [[ارزشمند]] از جانب [[خدا]] به [[انسان]] [[الهام]] میشود و [[نشانه]] [[خوشبختی]] است و عدم آن از نشانههای [[بدبختی]] [[انسان]] است<ref>محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۴۸۸؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۲.</ref>. از آنجاکه [[طبیعت]] دانستن، کاربست آن را اقتضا میکند، | *در [[منطق]] [[دین اسلام]]، فایده دانستن عمل کردن است. [[علم کامل]] [[علمی]] است که به مقتضای آن عمل شود <ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۹۹.</ref>؛ چرا که [[وظیفه]] [[دانش]]، نمایاندن راه است؛ و برای رسیدن به مقصد، عمل لازم است<ref>علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۲.</ref>. [[عمل به مقتضای علم]] به مثابه یک امر آسمانی [[ارزشمند]] از جانب [[خدا]] به [[انسان]] [[الهام]] میشود و [[نشانه]] [[خوشبختی]] است و عدم آن از نشانههای [[بدبختی]] [[انسان]] است<ref>محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۴۸۸؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۳۲.</ref>. از آنجاکه [[طبیعت]] دانستن، کاربست آن را اقتضا میکند، سخن گفتنی که ناشی از [[آگاهی]] است، بدون عمل به آن، [[سفاهت]] است<ref>ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ج۲، ص۶؛ قرطبی، تفسیر، ج۱، ص۴۱.</ref>؛ چون عمل به دانستهها مقتضای [[عقل انسان]] است و [[نیازمند]] دستوری [[دینی]] نیست، یکی از پرسشهای اولیه در [[روز قیامت]]، کیفیت عمل به دانسته هاست<ref>عبدالله بن بهرام دارمی، سنن، ج۱، ص۱۳۵؛ سلیمان بن احمد طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۰، ص۶۱.</ref>. | ||
*[[علم]] بیعمل در نگاه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بیفایده<ref>خطیب بغدادی، اقتضاء العلم العمل، ص۲۰؛ ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله، ج۲، ص۶؛ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۵۱۰.</ref> است؛ چونان گنجی که صاحبش جز زحمت اندوختنش بهره دیگری از آن ندارد<ref>ذهبی، میزان الاعتدال، ج۲، ص۵۳؛ ابنحجر، لسان المیزان، ج۲، ص۴۶.</ref>. میفرمود: "[[راوی]] [[دانش]] نباشید به آن عمل کنید"<ref>{{متن حدیث|كونوا للعلم رعاة ولا تكونوا له رواة}}؛ علی بن حسین صدوق، خصال، ص۱؛ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۹۸.</ref>. | * [[علم]] بیعمل در نگاه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بیفایده<ref>خطیب بغدادی، اقتضاء العلم العمل، ص۲۰؛ ابن عبدالبر، جامع بیان العلم وفضله، ج۲، ص۶؛ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۱، ص۵۱۰.</ref> است؛ چونان گنجی که صاحبش جز زحمت اندوختنش بهره دیگری از آن ندارد<ref>ذهبی، میزان الاعتدال، ج۲، ص۵۳؛ ابنحجر، لسان المیزان، ج۲، ص۴۶.</ref>. میفرمود: "[[راوی]] [[دانش]] نباشید به آن عمل کنید"<ref>{{متن حدیث|كونوا للعلم رعاة ولا تكونوا له رواة}}؛ علی بن حسین صدوق، خصال، ص۱؛ عبدالرحمان بن ابیبکر سیوطی، الجامع الصغیر، ج۲، ص۲۹۸.</ref>. | ||
*امیرالمؤمنين{{ع}} [[علم]] بیعمل را در خت بیمیوه<ref>على بند محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۴۰.</ref> وكمان بیزه<ref>على بند محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۴۰.</ref> نامیده است. که نه ثمری دارد و نه کاری از آن ساخته میشود. | *امیرالمؤمنين{{ع}} [[علم]] بیعمل را در خت بیمیوه<ref>على بند محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۴۰.</ref> وكمان بیزه<ref>على بند محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۴۰.</ref> نامیده است. که نه ثمری دارد و نه کاری از آن ساخته میشود. | ||
*عالم بیعمل از نظر [[قرآن کریم]] اصلاً عالم نیست. [[امام صادق]]{{ع}}در [[تفسیر]] [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>« از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref>، میفرماید: "مقصود از عالم کسی است که فعلش گفتارش را [[تصدیق]] کند، کسی که چنین نباشد عالم نیست"<ref>{{متن حدیث|يَعْنِي بِالْعُلَمَاءِ مَنْ صَدَّقَ فِعْلُهُ قَوْلَهُ وَ مَنْ لَمْ يُصَدِّقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَيْسَ بِعَالِمٍ}}؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۲۴۲.</ref>. | *عالم بیعمل از نظر [[قرآن کریم]] اصلاً عالم نیست. [[امام صادق]]{{ع}}در [[تفسیر]] [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>« از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref>، میفرماید: "مقصود از عالم کسی است که فعلش گفتارش را [[تصدیق]] کند، کسی که چنین نباشد عالم نیست"<ref>{{متن حدیث|يَعْنِي بِالْعُلَمَاءِ مَنْ صَدَّقَ فِعْلُهُ قَوْلَهُ وَ مَنْ لَمْ يُصَدِّقْ فِعْلُهُ قَوْلَهُ فَلَيْسَ بِعَالِمٍ}}؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۸، ص۲۴۲.</ref>. | ||
*[[رسول خدا]]{{صل}} عالم بیعمل را گاهی به چراغی [[تشبیه]] میکند که خود را میسوزاند و به دیگران روشنی میبخشد<ref>ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ج۱، ص۱۹۵؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۰، ص۲۱۰.</ref>. این در صورتی است که علمش به دیگران سودی برساند و گاهی به سنگی که بر دهانه نهری افتاده، کشتزار را از آب محروم میکند و خود نیز از آن نمینوشد<ref>مناوی، فیض الغدیر، ج۴، ص۲۰۶.</ref> چرا که دیگران نیز با مشاهده حال او به گفتارش اعتنایی نمیکنند و از آن بهرهای نمیبرند. [[علی]]{{ع}} نیز او را انسان سرگردانی میداند که هرگز از جهل خود سر برنمیدارد<ref>ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۲۴۴؛ شهید ثانی، منیة المرید، ص۱۴۷.</ref> و چون تیرانداز بیکمانی است که کاری از پیش نمیبرد<ref>حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۱۱۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۶۷-۲۶۹.</ref>. | * [[رسول خدا]]{{صل}} عالم بیعمل را گاهی به چراغی [[تشبیه]] میکند که خود را میسوزاند و به دیگران روشنی میبخشد<ref>ابن عبدالبر، جامع بیان العلم و فضله، ج۱، ص۱۹۵؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۱۰، ص۲۱۰.</ref>. این در صورتی است که علمش به دیگران سودی برساند و گاهی به سنگی که بر دهانه نهری افتاده، کشتزار را از آب [[محروم]] میکند و خود نیز از آن نمینوشد<ref>مناوی، فیض الغدیر، ج۴، ص۲۰۶.</ref> چرا که دیگران نیز با [[مشاهده]] حال او به گفتارش اعتنایی نمیکنند و از آن بهرهای نمیبرند. [[علی]]{{ع}} نیز او را [[انسان]] [[سرگردانی]] میداند که هرگز از [[جهل]] خود سر برنمیدارد<ref>ابوالفضل علی طبرسی، مشکاة الانوار فی غرر الاخبار، ص۲۴۴؛ شهید ثانی، منیة المرید، ص۱۴۷.</ref> و چون تیرانداز بیکمانی است که کاری از پیش نمیبرد<ref>حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۱۱۱.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۲۶۷-۲۶۹.</ref>. | ||
===[[حسن خلق]] [[حسن]]=== | ===[[حسن خلق]] [[حسن]]=== | ||
[[خلق]] یا [[اخلاق نیکو]] به دو معنی اطلاق میشود: نخست مرتبه کمال [[نفسانی]] [[انسان]] که همه [[غرایز]] در حالت [[اعتدال]] قرار گرفته، صفتهای [[ناپسند]]، کنترل شده و سجایای [[پسندیده]] و بروز رسیده است. به این معنی است که [[اخلاق پیامبر]] به مرحله [[ظهور]] گرامی [[اسلامی]]{{صل}}، بشکوه و بزرگ است: | [[خلق]] یا [[اخلاق نیکو]] به دو معنی اطلاق میشود: نخست مرتبه کمال [[نفسانی]] [[انسان]] که همه [[غرایز]] در حالت [[اعتدال]] قرار گرفته، صفتهای [[ناپسند]]، کنترل شده و سجایای [[پسندیده]] و بروز رسیده است. به این معنی است که [[اخلاق پیامبر]] به مرحله [[ظهور]] گرامی [[اسلامی]]{{صل}}، بشکوه و بزرگ است: |