یقین در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←راه بهدست آوردن یقین
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
* [[علم]] [[آدمی]] امّا، گاه به مرتبهای از [[اطمینان]] میرسد و بگونهای در [[قلب]] [[رسوخ]] مییابد، که [[قلب]] نیز همچون [[عقل]] به آن [[ایمان]] یافته هیچ تردیدی در آن [[رسوخ]] نخواهد کرد؛ در اینحال [[شک]] و [[وهم]] را بدان راهی نخواهد بود و هیچ اندیشة بنیانکنی به آن نزدیک نخواهد شد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۱.</ref>. | * [[علم]] [[آدمی]] امّا، گاه به مرتبهای از [[اطمینان]] میرسد و بگونهای در [[قلب]] [[رسوخ]] مییابد، که [[قلب]] نیز همچون [[عقل]] به آن [[ایمان]] یافته هیچ تردیدی در آن [[رسوخ]] نخواهد کرد؛ در اینحال [[شک]] و [[وهم]] را بدان راهی نخواهد بود و هیچ اندیشة بنیانکنی به آن نزدیک نخواهد شد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۱.</ref>. | ||
* [[راغب اصفهانی]] در [[کتاب ]]"مفردات ألفاظ القرآن [[کریم]] " خویش، درباره [[یقین]] مینویسد: "[[یقین]]... سکون [[فهم]] بههمراه [[ثبات]] [[حکم]] در [[عقل]] است، [[حضرت حق]] میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده میسازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۱-۲۷۲.</ref>. | * [[راغب اصفهانی]] در [[کتاب ]]"مفردات ألفاظ القرآن [[کریم]] " خویش، درباره [[یقین]] مینویسد: "[[یقین]]... سکون [[فهم]] بههمراه [[ثبات]] [[حکم]] در [[عقل]] است، [[حضرت حق]] میفرماید: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ أَرِنِي كَيْفَ تُحْيِي الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِنْ قَالَ بَلَى وَلَكِنْ لِيَطْمَئِنَّ قَلْبِي}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! به من بنمای چگونه مردگان را زنده میسازی؟ فرمود: آیا ایمان نداری؟ گفت: چرا امّا تا دلم آرام یابد» سوره بقره، آیه ۲۶۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۲۷۱-۲۷۲.</ref>. | ||
==[[یقین]] چیست؟== | |||
۱-۱. [[یقین]] در لغتیَقن و یَقَن در لغت به معنی ثبوت و وضوح است و [[یقین]] صفت مشبه این ماده به معنی ثابت و و اضح است<ref>سعید الخوری شرتونی، اقرب الموارد.</ref>. وقتی میگوییم {{متن حدیث|ایقن الامر}} یا {{متن حدیث|ایقن بالامر}} به این معنی است که به [[حقیقت]] آن پیبرد، آن امر به وضوح برای او معلوم شد و آن را ثابت و [[حقیقی]] دانست، بنابراین موقن کسی است که [[حقیقت]] چیزی را شناخته و آن را ثابت و واقعی میداند. | |||
[[علامه طباطبایی]] در تعریف [[یقین]] آورده است: | |||
{{متن حدیث|الیقین هو الاعتقاد الکاشف عن وجه الواقع}}. | |||
[[یقین]] عبارت از [[اعتقادی]] است که پرده از روی واقعیت برمیدارد<ref>سید محمدحسین طباطبایی، نهایة الحکمه، ص۸.</ref>. | |||
پیش از این گفتیم که [[شک]] عبارت از [[تاریکی]] [[جهل]] است. برخی از [[اهل]] لغت از این ویژگی [[شک]] در تعریف [[یقین]] بهره برده و نوشتهاند: [[یقین]]، ازبین بردن [[شک]] و پیبردن به [[حقیقت]] یه چیز است<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، العین، ج۵، ص۲۲۰.</ref>؛ یا پی بردن به [[حقیقت]] یک چیز و نقیض [[شک]] است<ref>ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۳، ص۴۵۷؛ همچنین ر.ک: فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۶، ص۳۳۱.</ref>. | |||
۱-۲. يقين در اصطلاح | |||
۱-۲-۱. يقين در اصطلاح معقول | |||
[[یقین]] در اصطلاح [[دانشمندان]] معقول، عبارت است از [[معرفت حقیقی]]، به گونهای که هیچ [[شک]] و تردیدی در آن راه نیابد<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۲۷.</ref>. | |||
توضیح اینکه، [[آگاهی]] [[انسان]] از یک [[حقیقت]] دارای چهار مرتبه است: | |||
مرتبه اول آنکه، بود و نبود و [[تصدیق]] و [[تکذیب]] آن در نظر [[انسان]] مساوی باشد، مثلا وقتی در مورد شخص معینی از ما بپرسند، آیا [[حق تعالی]] او را [[عذاب]] میکند یا نه، اگر ما از او حال در نظر او بیما خبر مساوی باشیم و ندانیم که برای سرای [[آخرت]] چه فراهم کرده، امکان [[عذاب]] و عدم [[عذاب]] شود، که خواهد بود. [[نفس انسان]] [[عذاب]] او را نه [[نفی]] میکند و نه [[تصدیق]]، این حالت [[شک]] نامیده میدر [[حقیقت]]، [[آگاهی]] نیست بلکه از سنخ [[جهل]] است؛ ولی نمیتوان [[انکار]] کرد که مبدأ حرکت [[عقلانی]] و مدخل [[آگاهی]] به یک چیز است. | |||
مرتبه دوم اینکه، [[نفس انسان]]، بودن یک چیز را بیش از نبودن آن احتمال دهد؛ به عبارت، ولی دیگر نه در عین حال که بودن آن را میپذیرد، طرف مقابل را [[نفی]] نمیکند و آن را نیز ممکن میداند به حدی که [[مانع]] ترجيح طرف اول شود. اگر درباره مردی که به [[صلاح]] و [[تقوا]] میشناسی، بپرسند که اگر در این حال بمیرد، [[عذاب]] میشود یا نه، [[انسان]] به طور طبیعی به سمت عدم [[عذاب]] متمایل است امکان، ولی چون احتمال میدهد که این شخص در [[نهان]]، کاری کرده که موجب [[عقاب]] باشد، نمیتواند [[عذاب]] را به طور کلی [[نفی]] کند؛ اگرچه این احتمال چنان [[قوی]] نیست که با احتمال طرف مقابل [[برابری]] کند یا حتی [[مانع]] ترجيح آن شود. در این صورت احتمال [[عذاب]]، [[گمان]] یا [[ظن]] و احتمال عدم [[عذاب]]، [[وهم]] نامیده میشود<ref>محمدرضا مظفر، المنطق، ص۱۷-۱۸.</ref>. | |||
مرتبه سوم اینکه، [[انسان]]، بودن یک چیز را [[تصدیق]] کند و خلاف آن را به هیچوجه احتمال ندهد. این مرتبه از [[آگاهی]] را [[یقین]] میگویند. | |||
در این اصطلاح يقين به دو صورت [[عام و خاص]] اطلاق میشود: | |||
۱-۲-۱-۱. اطلاق عام | |||
[[اعتقاد قطعی]] و [[تصدیق جزمی]] با [[صرف]] نظر از منشأ پیدایش آن. طبق این اصطلاح است که باورهای عموم [[مردم]] که غالبا از راه [[تقلید]] به دست آمده، يقين نامیده میشوند. همان اعتقاداتی که تا مورد تشکیک و تردید قرار نگرفته، پابرجاست و صاحبش خلاف آن را احتمال نمیدهد، ولی در صورتی که مورد مناقشه قرار گیرد، چه بسا احتمال خلاف در نفس ایشان مجال بروز پیدا کند<ref>ر.ک: غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۰۱-۲.</ref>. | |||
۱-۲-۱-۲. اطلاق خاص | |||
[[اعتماد]] و [[تصدیق قطعی]] که از [[تحقیق]] و [[برهان]] به دست آمده باشد و به هیچ وجه [[شک و تردید]] در آن راه نیابد<ref>ر.ک: غزالی، احیاء علوم الدین، ج۱، ص۱۰۲.</ref>. مولا [[صالح]] مازندرانی در [[تحریف]] [[یقین]] نوشته است: | |||
يقين، [[علم]] قطعی ثابتی است که با واقع مطابق باشد؛ به عبارت دیگر [[یقین]] مرکب از دو [[علم]] است: [[علم]] به [[حق]] به اضافه [[علم]] به اینکه خلافش تحقق ندارد. | |||
او این تعریف را به [[خواجه نصیرالدین طوسی]] در اوصاف الاشراف نسبت داده است<ref>مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱۲، ص۳۶۶.</ref>. | |||
==راه بهدست آوردن [[یقین]]== | ==راه بهدست آوردن [[یقین]]== |