ابلیس در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سنن الهی' به 'سنن الهی'
جز (جایگزینی متن - 'معارف قرآن' به 'معارف قرآن')
جز (جایگزینی متن - 'سنن الهی' به 'سنن الهی')
خط ۸۳: خط ۸۳:
#وجودابلیس و [[شرور]] دیگر به خودی خود برای [[انسان]] خوب یا بد نیست؛ بلکه خوب یا بد بودن هرچیز، به نوع واکنش [[انسان]] در برابر آن بستگی دارد<ref>نمونه، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref>؛ بر این اساس، وجود [[ابلیس]] در صورتی که از او [[پیروی]] شود، شرّ، و در صورت [[مخالفت]]، خیر و موجب تعالی است.
#وجودابلیس و [[شرور]] دیگر به خودی خود برای [[انسان]] خوب یا بد نیست؛ بلکه خوب یا بد بودن هرچیز، به نوع واکنش [[انسان]] در برابر آن بستگی دارد<ref>نمونه، ج ۱، ص ۱۵۹.</ref>؛ بر این اساس، وجود [[ابلیس]] در صورتی که از او [[پیروی]] شود، شرّ، و در صورت [[مخالفت]]، خیر و موجب تعالی است.
#وجود [[ابلیس]] برای [[نظام]] عالم انسانی که بر [[سنّت]] [[اختیار]] و [[سعادت]] نوع بنا شده، [[ضرورت]] دارد. مرتبه وجودی [[انسان]] ایجاب می‌کند که آزاد و مختار باشد تا بتواند کمال و فعلیّت خویش را از راه [[اختیار]] و [[انتخاب]] به دست آورد؛ از این رو همواره باید بر سر دو راه: {{متن قرآن|وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ}}<ref> و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟، سوره بلد، آیه: 10.</ref> و میان دو [[دعوت]]: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا }}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، سوره شمس، آیه: 8.</ref> قرار گیرد<ref>[[عدل الهی]]، ص ۷۲.</ref>. راه راست و [[صراط مستقیم]] که همان راه [[سعادت]] و رهایی او است و [[فطرت]] و [[فرشته]]، وی را به این راه می‌خوانند و بی‌راهه [[فجور]] که [[شیطان]] با وسوسه‌های خویش در جهت سوق [[انسان]] به آن سو ایفای نقش می‌کند؛ بنابراین، وجود [[شیطان]] که به [[شرارت]] می‌خواند [[ضرورت]] دارد؛ زیرا [[طاعت]] بدون [[معصیت]] بی مفهوم است و با بطلان [[طاعت]] و [[معصیت]]، [[ثواب]]، [[عقاب]] و [[رسالت]] هم [[باطل]] می‌شود.
#وجود [[ابلیس]] برای [[نظام]] عالم انسانی که بر [[سنّت]] [[اختیار]] و [[سعادت]] نوع بنا شده، [[ضرورت]] دارد. مرتبه وجودی [[انسان]] ایجاب می‌کند که آزاد و مختار باشد تا بتواند کمال و فعلیّت خویش را از راه [[اختیار]] و [[انتخاب]] به دست آورد؛ از این رو همواره باید بر سر دو راه: {{متن قرآن|وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ}}<ref> و آیا به او دو راه (خیر و شرّ) را نشان ندادیم؟، سوره بلد، آیه: 10.</ref> و میان دو [[دعوت]]: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا }}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد، سوره شمس، آیه: 8.</ref> قرار گیرد<ref>[[عدل الهی]]، ص ۷۲.</ref>. راه راست و [[صراط مستقیم]] که همان راه [[سعادت]] و رهایی او است و [[فطرت]] و [[فرشته]]، وی را به این راه می‌خوانند و بی‌راهه [[فجور]] که [[شیطان]] با وسوسه‌های خویش در جهت سوق [[انسان]] به آن سو ایفای نقش می‌کند؛ بنابراین، وجود [[شیطان]] که به [[شرارت]] می‌خواند [[ضرورت]] دارد؛ زیرا [[طاعت]] بدون [[معصیت]] بی مفهوم است و با بطلان [[طاعت]] و [[معصیت]]، [[ثواب]]، [[عقاب]] و [[رسالت]] هم [[باطل]] می‌شود.
#[[آفرینش]] [[ابلیس]]، برای [[امتحان]] [[بندگان]] است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ}}<ref> و او  را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است ، سوره سبأ، آیه: 21.</ref> [[خداوند]]، القائات [[شیطان]] را برای بیماردلان و سنگ دلان مایه [[آزمایش]] قرار داده است: {{متن قرآن|لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ}}<ref> تا آنچه را شیطان (در دل‌ها) می‌افکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزه‌ای  ژرف به سر می‌برند.، سوره حج، آیه: 53.</ref> [[ابلیس]]، با بهره‌گیری از [[هوای نفس]] [[انسان]]، او را [[وسوسه]] کرده، در بوته [[آزمایش]] قرار می‌دهد. [[تکلیف]] و هدایت‌پذیری، بدون [[آفرینش]] [[ابلیس]] تحقّق نمی‌یابد. دو [[آیه]] {{متن قرآن|فَلَوْلا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ}}<ref> پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لیکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست؛ سوره انعام، آیه: 43.</ref> و {{متن قرآن|وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ إِنِّيَ أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که شیطان کردارهای آنان را (در چشمشان) آراست و گفت: امروز هیچ‌یک از مردم بر شما پیروز نخواهد شد و من پناه‌دهنده شمایم  و چون دو دسته رویاروی شدند پشت کرد  و گفت: من از شما بیزارم، من چیزی می‌بینم که شما نمی‌بینید، من از خداوند می‌هراسم و خداوند سخت کیفر است، سوره انفال، آیه: 48.</ref> نیز به تزیین [[اعمال انسان]] برای وی از سوی [[شیطان]] اشاره دارد. [[خدا]] اجازه چنین فتنه‌گری را از آن رو به [[شیطان]] داده تا [ هم [[شقاوت]] خود او و هم ] [[آزمایش]] [[بندگان]]، کامل و زمینه [[تربیت بشر]] فراهم شود<ref>[[المیزان]]، ج ۳، ص ۹۶ و ۹۷.</ref>. برابر [[آیات]] پیشین، [[مصلحت]] القائات [[شیطانی]]، [[آزمون]] عامّه [[مردم]] است و [[امتحان]]، از [[سنن]] [[الهی]] [[حاکم]] بر عالم انسانی به شمار می‌رود که [[سعادت]] و شقاوتِ [[انسان]] بدان بستگی دارد<ref>[[المیزان]]، ج ۱۴، ص ۳۹۲.</ref>. و البتّه در این صحنه [[پیکار]]، [[خداوند]] [[انسان]] را در مقابل وسوسه‌های [[شیطان]] بی‌دفاع واننهاده است؛ بلکه با اعطای [[عقل]]، [[فطرت]] [[پاک]] و [[عشق]] به [[تکامل]]، [[انسان]] را به سوی [[حق]] رهنمون گشته و با تزیین [[ایمان]] در [[قلب]] وی و شناساندن [[فجور]] به وی او را در مقابل [[شیطان]] مجهّز و [[مؤیّد]] کرده است<ref>[[المیزان]]، ج۱۲، ص۱۶۳؛ نمونه، ج۶، ص۱۱۱ و ۱۱۲.</ref>. به گفته برخی نسبت [[ابلیس]] با ملائک، نسبت [[وهم]] به قوّه عاقله است. همان گونه که وجود [[وهم]] در عالم صغیر، در [[ادراک]] جزئیات لازم است ـ البتّه‌اگرچه موجب غلط و [[کفر]] می‌گردد، ولی‌ضررآن باحکمت وبرهان‌دفع می‌شود ـ وجود [[شیطان]] نیز برای عمارت نشئه [[دنیایی]] [[ضرورت]] دارد و شّر او با [[نور]] [[اسلام]] و [[شریعت]] دفع می‌شود<ref>[[تفسیر]] ملاصدرا، ج ۴، ص ۲۵۴.</ref>.
#[[آفرینش]] [[ابلیس]]، برای [[امتحان]] [[بندگان]] است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِم مِّن سُلْطَانٍ إِلاَّ لِنَعْلَمَ مَن يُؤْمِنُ بِالآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ}}<ref> و او  را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است ، سوره سبأ، آیه: 21.</ref> [[خداوند]]، القائات [[شیطان]] را برای بیماردلان و سنگ دلان مایه [[آزمایش]] قرار داده است: {{متن قرآن|لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِّلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ وَإِنَّ الظَّالِمِينَ لَفِي شِقَاقٍ بَعِيدٍ}}<ref> تا آنچه را شیطان (در دل‌ها) می‌افکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزه‌ای  ژرف به سر می‌برند.، سوره حج، آیه: 53.</ref> [[ابلیس]]، با بهره‌گیری از [[هوای نفس]] [[انسان]]، او را [[وسوسه]] کرده، در بوته [[آزمایش]] قرار می‌دهد. [[تکلیف]] و هدایت‌پذیری، بدون [[آفرینش]] [[ابلیس]] تحقّق نمی‌یابد. دو [[آیه]] {{متن قرآن|فَلَوْلا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ}}<ref> پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لیکن (در حقیقت) دل‌هایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست؛ سوره انعام، آیه: 43.</ref> و {{متن قرآن|وَإِذْ زَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لاَ غَالِبَ لَكُمُ الْيَوْمَ مِنَ النَّاسِ وَإِنِّي جَارٌ لَّكُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَانِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ وَقَالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِّنكُمْ إِنِّي أَرَى مَا لاَ تَرَوْنَ إِنِّيَ أَخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref> و (یاد کن) آنگاه را که شیطان کردارهای آنان را (در چشمشان) آراست و گفت: امروز هیچ‌یک از مردم بر شما پیروز نخواهد شد و من پناه‌دهنده شمایم  و چون دو دسته رویاروی شدند پشت کرد  و گفت: من از شما بیزارم، من چیزی می‌بینم که شما نمی‌بینید، من از خداوند می‌هراسم و خداوند سخت کیفر است، سوره انفال، آیه: 48.</ref> نیز به تزیین [[اعمال انسان]] برای وی از سوی [[شیطان]] اشاره دارد. [[خدا]] اجازه چنین فتنه‌گری را از آن رو به [[شیطان]] داده تا [ هم [[شقاوت]] خود او و هم ] [[آزمایش]] [[بندگان]]، کامل و زمینه [[تربیت بشر]] فراهم شود<ref>[[المیزان]]، ج ۳، ص ۹۶ و ۹۷.</ref>. برابر [[آیات]] پیشین، [[مصلحت]] القائات [[شیطانی]]، [[آزمون]] عامّه [[مردم]] است و [[امتحان]]، از [[سنن الهی]] [[حاکم]] بر عالم انسانی به شمار می‌رود که [[سعادت]] و شقاوتِ [[انسان]] بدان بستگی دارد<ref>[[المیزان]]، ج ۱۴، ص ۳۹۲.</ref>. و البتّه در این صحنه [[پیکار]]، [[خداوند]] [[انسان]] را در مقابل وسوسه‌های [[شیطان]] بی‌دفاع واننهاده است؛ بلکه با اعطای [[عقل]]، [[فطرت]] [[پاک]] و [[عشق]] به [[تکامل]]، [[انسان]] را به سوی [[حق]] رهنمون گشته و با تزیین [[ایمان]] در [[قلب]] وی و شناساندن [[فجور]] به وی او را در مقابل [[شیطان]] مجهّز و [[مؤیّد]] کرده است<ref>[[المیزان]]، ج۱۲، ص۱۶۳؛ نمونه، ج۶، ص۱۱۱ و ۱۱۲.</ref>. به گفته برخی نسبت [[ابلیس]] با ملائک، نسبت [[وهم]] به قوّه عاقله است. همان گونه که وجود [[وهم]] در عالم صغیر، در [[ادراک]] جزئیات لازم است ـ البتّه‌اگرچه موجب غلط و [[کفر]] می‌گردد، ولی‌ضررآن باحکمت وبرهان‌دفع می‌شود ـ وجود [[شیطان]] نیز برای عمارت نشئه [[دنیایی]] [[ضرورت]] دارد و شّر او با [[نور]] [[اسلام]] و [[شریعت]] دفع می‌شود<ref>[[تفسیر]] ملاصدرا، ج ۴، ص ۲۵۴.</ref>.
#تضادّ و کشمکش، زمینه [[فیض]] [[حق]] و تازیانه [[تکامل]] است. [[فلاسفه]] می‌گویند: حرکت، بدون وجودِ معاوق ممکن نیست؛ زیرا حرکت، تکاپویی است که با اصطکاک و تصادم محقّق می‌شود<ref>الشفاء، طبیعیات، ج ۱، ص ۳۰۰.</ref>. تضادّ و [[اختلاف]]، [[زمینه‌ساز]] [[فیض]] و منشأ خیرات و پیدایش موجودات است<ref>الحکمة المتعالیه، ج۷، ص ۷۱.</ref>؛ بدین‌سان وجود [[ابلیس]] برای پیدایش هستی و زمینه تحقّق [[تکامل]] در آن، یک [[ضرورت]] است<ref>[[عدل الهی]]، ص ۱۴۷ ـ ۱۵۲.</ref>.
#تضادّ و کشمکش، زمینه [[فیض]] [[حق]] و تازیانه [[تکامل]] است. [[فلاسفه]] می‌گویند: حرکت، بدون وجودِ معاوق ممکن نیست؛ زیرا حرکت، تکاپویی است که با اصطکاک و تصادم محقّق می‌شود<ref>الشفاء، طبیعیات، ج ۱، ص ۳۰۰.</ref>. تضادّ و [[اختلاف]]، [[زمینه‌ساز]] [[فیض]] و منشأ خیرات و پیدایش موجودات است<ref>الحکمة المتعالیه، ج۷، ص ۷۱.</ref>؛ بدین‌سان وجود [[ابلیس]] برای پیدایش هستی و زمینه تحقّق [[تکامل]] در آن، یک [[ضرورت]] است<ref>[[عدل الهی]]، ص ۱۴۷ ـ ۱۵۲.</ref>.
#شرّ و نقصان، برای عالم مادّه ذاتی است؛ به تعبیر دیگر، معنای خالی بودن عالم مادّه از شرّ و [[فساد]]، آن است که عالم مادّی در عین [[مادیّت]] مجرّد باشد؛ یعنی فعلیّت‌های آن بدون قوّه، و خیر آن بدون [[شر]]، و نفع آن بدون ضرر باشد و وجود چنین عالم مادّی محال است<ref>[[المیزان]]، ج۸، ص۶۰۱؛ [[عدل الهی]]، ص ۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>. [[نظام]] [[جهان]]، ذاتیِ [[جهان]] و قطعی و تخلّف ناپذیر است، نه تشریفاتی و قراردادی که بتوان در اجزا یا ارتباط بین اجزا تغییر پدید آورد. [[اراده]] [[حق]]، یعنی [[اراده]] همه اشیا و همه روابط و نظام‌های آن<ref> [[عدل الهی]]، ص ۹۹.</ref>. وجودْ خیر است و هرچه قابل وجود باشد، [[خداوند]] وجود را بدان [[افاضه]] می‌کند. [[ظلمت]] و [[شرارت]] به [[جعل]] جاعل نیست؛ بلکه از لوازم [[هویّت]] او است<ref>ریاض السالکین، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref>؛ بدین جهت، نه می‌توان وجود لغیره را که مبدأ [[شر]] برای دیگران است، از وجود لنفسه تفکیک کرد و نه می‌توان موجودات هستی را از یک‌دیگر تجزیه نمود<ref>[[عدل الهی]]، ص ۱۴۲.</ref>.
#شرّ و نقصان، برای عالم مادّه ذاتی است؛ به تعبیر دیگر، معنای خالی بودن عالم مادّه از شرّ و [[فساد]]، آن است که عالم مادّی در عین [[مادیّت]] مجرّد باشد؛ یعنی فعلیّت‌های آن بدون قوّه، و خیر آن بدون [[شر]]، و نفع آن بدون ضرر باشد و وجود چنین عالم مادّی محال است<ref>[[المیزان]]، ج۸، ص۶۰۱؛ [[عدل الهی]]، ص ۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>. [[نظام]] [[جهان]]، ذاتیِ [[جهان]] و قطعی و تخلّف ناپذیر است، نه تشریفاتی و قراردادی که بتوان در اجزا یا ارتباط بین اجزا تغییر پدید آورد. [[اراده]] [[حق]]، یعنی [[اراده]] همه اشیا و همه روابط و نظام‌های آن<ref> [[عدل الهی]]، ص ۹۹.</ref>. وجودْ خیر است و هرچه قابل وجود باشد، [[خداوند]] وجود را بدان [[افاضه]] می‌کند. [[ظلمت]] و [[شرارت]] به [[جعل]] جاعل نیست؛ بلکه از لوازم [[هویّت]] او است<ref>ریاض السالکین، ج ۳، ص ۱۸۱.</ref>؛ بدین جهت، نه می‌توان وجود لغیره را که مبدأ [[شر]] برای دیگران است، از وجود لنفسه تفکیک کرد و نه می‌توان موجودات هستی را از یک‌دیگر تجزیه نمود<ref>[[عدل الهی]]، ص ۱۴۲.</ref>.
۲۱۸٬۹۱۲

ویرایش