الهام در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - ']]{{متن قرآن' به ']]: {{متن قرآن'
جز (جایگزینی متن - ']] سعیدیانفر، محمد جعفر و ایازی، سید محمد علی، فرهنگنامه' به ' سعیدیانفر و ایازی، [[فرهنگنامه') |
جز (جایگزینی متن - ']]{{متن قرآن' به ']]: {{متن قرآن') |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
*واژه [[الهام]] فقط یک بار و به شکل فعل ماضی در [[قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}} <ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه: ۸.</ref>. در [[تفسیر]] این [[آیه]] و مراد از [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] به نفس، از ابتدا دو نگاه متفاوت میان [[مفسران]] مطرح بوده است: عدهای از [[مفسران]] نخستین مثل [[ابن عباس]]، [[مجاهد]]، قتاده و ضحاک، واژه ألهم را به یاد دادن "عَلَّم"، شناساندن "عرَّف" و معلوم ساختن "بَیَّن" [[تفسیر]] کردهاند که با [[آزادی]] [[اراده]] در [[گزینش]] هر یک از [[فجور]] و [[تقوا]] سازگار است. اما عده دیگری مثل ابن جبیر و ابن [[زید]]، [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] را به نهادن چیزی در [[جان انسان]] و ملزم ساختن وی به آن چیز [[تفسیر]] کرده و در نتیجه، [[الهام]] [[فجور]] را مربوط به [[کافر]]، و [[الهام]] [[تقوا]] را مربوط به [[مؤمن]] دانستهاند. این [[تفسیر]] جبرگرایانه که با [[عقیده]] [[اشعری]] هماهنگ است توسط زجّاج و واحدی هم پذیرفته شده است <ref>مجمع البیان، ج۵، ص ۴۹۸؛ جامع البیان، ج۱۵، ص ۲۶۴ـ ۲۶۵؛ فتح القدیر، ج۲، ص ۱۲۴۲ـ ۱۲۴۳؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص ۳۵۸.</ref>. اما [[مفسران]] متأخر [[اهل]] [[سنّت]]، به جز تعداد کمی همچون [[فخر رازی]] که [[تفسیر]] دوم را پذیرفتهاند <ref>تفسیر کبیر، مجلد۱۶، جزء ۳۱، ص ۱۹۲.</ref>، بقیه، [[تفسیر]] دوم را حتی گزارش هم نکردهاند <ref>تفسیر روح البیان، ج۱۰، ص ۴۴۳؛ تفسیر روح المعانی، ج۱۶، ص ۲۵۷؛ تفسیر مراغی، مجلد۱۰، جزء۳۰، ص ۱۶۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص ۳۰۰؛ تفسیر کشاف، ج۴، ص ۷۵۹.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>. | *واژه [[الهام]] فقط یک بار و به شکل فعل ماضی در [[قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}} <ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه: ۸.</ref>. در [[تفسیر]] این [[آیه]] و مراد از [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] به نفس، از ابتدا دو نگاه متفاوت میان [[مفسران]] مطرح بوده است: عدهای از [[مفسران]] نخستین مثل [[ابن عباس]]، [[مجاهد]]، قتاده و ضحاک، واژه ألهم را به یاد دادن "عَلَّم"، شناساندن "عرَّف" و معلوم ساختن "بَیَّن" [[تفسیر]] کردهاند که با [[آزادی]] [[اراده]] در [[گزینش]] هر یک از [[فجور]] و [[تقوا]] سازگار است. اما عده دیگری مثل ابن جبیر و ابن [[زید]]، [[الهام]] [[فجور]] و [[تقوا]] را به نهادن چیزی در [[جان انسان]] و ملزم ساختن وی به آن چیز [[تفسیر]] کرده و در نتیجه، [[الهام]] [[فجور]] را مربوط به [[کافر]]، و [[الهام]] [[تقوا]] را مربوط به [[مؤمن]] دانستهاند. این [[تفسیر]] جبرگرایانه که با [[عقیده]] [[اشعری]] هماهنگ است توسط زجّاج و واحدی هم پذیرفته شده است <ref>مجمع البیان، ج۵، ص ۴۹۸؛ جامع البیان، ج۱۵، ص ۲۶۴ـ ۲۶۵؛ فتح القدیر، ج۲، ص ۱۲۴۲ـ ۱۲۴۳؛ التبیان فی تفسیر القرآن، ج۱۰، ص ۳۵۸.</ref>. اما [[مفسران]] متأخر [[اهل]] [[سنّت]]، به جز تعداد کمی همچون [[فخر رازی]] که [[تفسیر]] دوم را پذیرفتهاند <ref>تفسیر کبیر، مجلد۱۶، جزء ۳۱، ص ۱۹۲.</ref>، بقیه، [[تفسیر]] دوم را حتی گزارش هم نکردهاند <ref>تفسیر روح البیان، ج۱۰، ص ۴۴۳؛ تفسیر روح المعانی، ج۱۶، ص ۲۵۷؛ تفسیر مراغی، مجلد۱۰، جزء۳۰، ص ۱۶۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص ۳۰۰؛ تفسیر کشاف، ج۴، ص ۷۵۹.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>. | ||
==[[آیات]] ناظر بر [[الهام]]== | ==[[آیات]] ناظر بر [[الهام]]== | ||
*برخی [[احادیث]] <ref>بحارالانوار، ج۹۳، ص ۱۶؛ ج۱۳، ص ۵۲؛ ج۱۹، ص ۲۸۷.</ref> و به تبع آن، بسیاری از [[مفسران]]، تعداد دیگری از [[آیات]] را ناظر به [[الهام]] دانستهاند، از جمله [[وحی]] به [[مادر]] [[حضرت موسی]]{{ع}}: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}} <ref> و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه: ۷.</ref><ref>التبیان، ج۶، ص ۴۰۳؛ مجمع البیان، ج۷، ص ۳۷۷؛ المیزان، ج۱۶، ص ۱۰؛ جامع البیان، ج۲۰، ص ۳۷.</ref>، [[وحی]] به حواریان [[حضرت عیسی]]{{ع}} {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}} <ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۱.</ref><ref>جامع البیان، ج۳، ص ۳۶۲؛ التبیان، ج۲، ص ۴۵۸.</ref>، [[آگاهی]] [[خضر]] [[نبی]]{{ع}} از [[تأویل]] حوادث {{متن قرآن|قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا وَأَمَّا الْغُلامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا}} <ref> گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد: امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار میکردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بیآسیب) را به زور میگرفت. امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند؛ ترسیدیم که آنان را به سرکشی و کفر وادارد. پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی (دیگر) پاکجانتر و مهربانتر از او، جایگزین کند. و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد؛ سوره کهف، آیه: ۷۸ - ۸۲.</ref><ref>التبیان، ج۷، ص ۶۹؛ المیزان، ج۱۳، ص.۳۴۲</ref> [[علم]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} به [[تعبیر خواب]]{{متن قرآن|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}} <ref> و بدین گونه پروردگارت تو را برمیگزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری میآموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام میگرداند چنانکه پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه: ۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ}} <ref> و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار و با خادمان مگمار باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدینگونه یوسف را در آن سر زمین جای دادیم و بر آن شدیم تا بدو از دانش خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمیدانند؛ سوره یوسف، آیه: ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ}} <ref> یوسف گفت: خوراکی که روزی شماست نزدتان نمیرسد مگر آنکه پیش از رسیدن آن شما را از تعبیر آن آگاه میکنم. این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است؛ من آیین گروهی را که به خداوند ایمان ندارند و جهان واپسین را منکرند وانهادهام؛ سوره یوسف، آیه: ۳۷.</ref>؛ {{متن قرآن|رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ}} <ref> پروردگارا! به من از فرمانروایی پارهای دادهای و از خوابگزاری بخشی آموختی؛ ای آفریدگار آسمانها و زمین! تو سرور من در این جهان و در جهان واپسینی، مرا گردن نهاده (به فرمان خویش) بمیران و به شایستگان بپیوند؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۱.</ref> <ref>مجمع ا لبیان، ج۵، ص ۳۵۷؛ فتح القدیر، ج۳، ص ۲۶.</ref>، آشنایی [[حضرت سلیمان]]{{ع}} با زبان دیگر موجودات {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ }} <ref> و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است؛ سوره نمل، آیه: ۱۶.</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}} <ref> سلیمان از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور؛ سوره نمل، آیه: ۱۹.</ref><ref>جامع البیان، ج۱۹، ص ۱۷۲؛ التبیان، ج۸، ص ۸۲؛ مجمع البیان، ج۵، ص ۳۵۳؛ المیزان، ج۵، ص ۷۹.</ref>، [[وحی]] به [[زنبور عسل]] {{متن قرآن|وَإِذَا رَأى الَّذِينَ أَشْرَكُواْ شُرَكَاءَهُمْ قَالُواْ رَبَّنَا هَؤُلاء شُرَكَاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوْ مِن دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ}} <ref> و چون مشرکان شریکهایشان را (که برای خداوند میپنداشتند) ببینند میگویند: پروردگارا! اینانند شریکهایی که ما به جای تو (به پرستش) میخواندیم آنگاه (آن شریکان) به آنان پاسخ میدهند که: بیگمان شما دروغگویید؛ سوره نحل، آیه: ۸۶.</ref> <ref>التبیان، ج۳، ص ۴۹۹؛ مجمع البیان، ج۳، ص ۲۸۶.</ref>، و [[وحی]] به [[زمین]] {{متن قرآن|بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا }} <ref> زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه: 5.</ref><ref>التبیان، ج۲، ص ۴۵۸؛ مجمع البیان، ج۶، ص ۵۷۳؛ المیزان، ج۱۶، ص ۱۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>. | *برخی [[احادیث]] <ref>بحارالانوار، ج۹۳، ص ۱۶؛ ج۱۳، ص ۵۲؛ ج۱۹، ص ۲۸۷.</ref> و به تبع آن، بسیاری از [[مفسران]]، تعداد دیگری از [[آیات]] را ناظر به [[الهام]] دانستهاند، از جمله [[وحی]] به [[مادر]] [[حضرت موسی]]{{ع}}: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}} <ref> و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه: ۷.</ref><ref>التبیان، ج۶، ص ۴۰۳؛ مجمع البیان، ج۷، ص ۳۷۷؛ المیزان، ج۱۶، ص ۱۰؛ جامع البیان، ج۲۰، ص ۳۷.</ref>، [[وحی]] به حواریان [[حضرت عیسی]]{{ع}} {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}} <ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه: ۱۱۱.</ref><ref>جامع البیان، ج۳، ص ۳۶۲؛ التبیان، ج۲، ص ۴۵۸.</ref>، [[آگاهی]] [[خضر]] [[نبی]]{{ع}} از [[تأویل]] حوادث {{متن قرآن|قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَيْنِي وَبَيْنِكَ سَأُنَبِّئُكَ بِتَأْوِيلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا أَمَّا السَّفِينَةُ فَكَانَتْ لِمَسَاكِينَ يَعْمَلُونَ فِي الْبَحْرِ فَأَرَدتُّ أَنْ أَعِيبَهَا وَكَانَ وَرَاءهُم مَّلِكٌ يَأْخُذُ كُلَّ سَفِينَةٍ غَصْبًا وَأَمَّا الْغُلامُ فَكَانَ أَبَوَاهُ مُؤْمِنَيْنِ فَخَشِينَا أَن يُرْهِقَهُمَا طُغْيَانًا وَكُفْرًا فَأَرَدْنَا أَن يُبْدِلَهُمَا رَبُّهُمَا خَيْرًا مِّنْهُ زَكَاةً وَأَقْرَبَ رُحْمًا وَأَمَّا الْجِدَارُ فَكَانَ لِغُلامَيْنِ يَتِيمَيْنِ فِي الْمَدِينَةِ وَكَانَ تَحْتَهُ كَنزٌ لَّهُمَا وَكَانَ أَبُوهُمَا صَالِحًا فَأَرَادَ رَبُّكَ أَنْ يَبْلُغَا أَشُدَّهُمَا وَيَسْتَخْرِجَا كَنزَهُمَا رَحْمَةً مِّن رَّبِّكَ وَمَا فَعَلْتُهُ عَنْ أَمْرِي ذَلِكَ تَأْوِيلُ مَا لَمْ تَسْطِع عَّلَيْهِ صَبْرًا}} <ref> گفت: اینک (هنگام) جدایی میان من و توست؛ اکنون تو را از معنی آنچه نتوانستی بر آن شکیبایی ورزی آگاه خواهم کرد: امّا آن کشتی از آن مستمندانی بود که (با آن) در دریا کار میکردند؛ بر آن شدم به آن آسیب رسانم چون در پی آن پادشاهی بود که هر کشتی (بیآسیب) را به زور میگرفت. امّا آن نوجوان، پدر و مادرش مؤمن بودند؛ ترسیدیم که آنان را به سرکشی و کفر وادارد. پس، خواستیم که پروردگارشان برای آنان فرزندی (دیگر) پاکجانتر و مهربانتر از او، جایگزین کند. و امّا آن دیوار، از آن دو نوجوان یتیم در آن شهر بود و زیر آن گنجی از آن آن دو و پدرشان مردی شایسته بود، بنابراین پروردگارت از سر بخشایش خویش اراده فرمود که آنان به برومندی خود برسند و گنجشان را بیرون کشند و من آن کارها را از پیش خویش نکردم، این بود معنی آنچه بر آن شکیبایی نتوانستی کرد؛ سوره کهف، آیه: ۷۸ - ۸۲.</ref><ref>التبیان، ج۷، ص ۶۹؛ المیزان، ج۱۳، ص.۳۴۲</ref> [[علم]] [[حضرت یوسف]]{{ع}} به [[تعبیر خواب]]: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}} <ref> و بدین گونه پروردگارت تو را برمیگزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری میآموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام میگرداند چنانکه پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره یوسف، آیه: ۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَى أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَدًا وَكَذَلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللَّهُ غَالِبٌ عَلَى أَمْرِهِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ}} <ref> و آن مرد مصری که او را خریده بود به همسر خود گفت: جایگاه او را نیکو بدار و با خادمان مگمار باشد که به ما سود رساند یا او را به فرزندی بگزینیم؛ و بدینگونه یوسف را در آن سر زمین جای دادیم و بر آن شدیم تا بدو از دانش خوابگزاری بیاموزیم و خداوند بر کار خویش چیرگی دارد اما بسیاری از مردم نمیدانند؛ سوره یوسف، آیه: ۲۱.</ref>؛ {{متن قرآن|قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيَكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ}} <ref> یوسف گفت: خوراکی که روزی شماست نزدتان نمیرسد مگر آنکه پیش از رسیدن آن شما را از تعبیر آن آگاه میکنم. این از چیزهایی است که پروردگارم به من آموخته است؛ من آیین گروهی را که به خداوند ایمان ندارند و جهان واپسین را منکرند وانهادهام؛ سوره یوسف، آیه: ۳۷.</ref>؛ {{متن قرآن|رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ الْمُلْكِ وَعَلَّمْتَنِي مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ فَاطِرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ أَنتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيَا وَالآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِمًا وَأَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ}} <ref> پروردگارا! به من از فرمانروایی پارهای دادهای و از خوابگزاری بخشی آموختی؛ ای آفریدگار آسمانها و زمین! تو سرور من در این جهان و در جهان واپسینی، مرا گردن نهاده (به فرمان خویش) بمیران و به شایستگان بپیوند؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۱.</ref> <ref>مجمع ا لبیان، ج۵، ص ۳۵۷؛ فتح القدیر، ج۳، ص ۲۶.</ref>، آشنایی [[حضرت سلیمان]]{{ع}} با زبان دیگر موجودات {{متن قرآن|وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِن كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ }} <ref> و سلیمان از داود میراث برد و گفت: ای مردم! به ما زبان مرغان آموختهاند و از همه چیز (بهرهای) بخشیدهاند؛ بیگمان این برتری آشکاری است؛ سوره نمل، آیه: ۱۶.</ref>؛ {{متن قرآن|فَتَبَسَّمَ ضَاحِكًا مِّن قَوْلِهَا وَقَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحًا تَرْضَاهُ وَأَدْخِلْنِي بِرَحْمَتِكَ فِي عِبَادِكَ الصَّالِحِينَ}} <ref> سلیمان از گفتار آن (مور) خندان لب گشود و گفت: پروردگارا! در دلم افکن تا نعمتت را که به من و به پدر و مادرم بخشیدهای سپاس بگزارم و کردار شایستهای که تو را خشنود کند به جای آرم و مرا به بخشایش خود در زمره بندگان شایسته خویش درآور؛ سوره نمل، آیه: ۱۹.</ref><ref>جامع البیان، ج۱۹، ص ۱۷۲؛ التبیان، ج۸، ص ۸۲؛ مجمع البیان، ج۵، ص ۳۵۳؛ المیزان، ج۵، ص ۷۹.</ref>، [[وحی]] به [[زنبور عسل]] {{متن قرآن|وَإِذَا رَأى الَّذِينَ أَشْرَكُواْ شُرَكَاءَهُمْ قَالُواْ رَبَّنَا هَؤُلاء شُرَكَاؤُنَا الَّذِينَ كُنَّا نَدْعُوْ مِن دُونِكَ فَأَلْقَوْا إِلَيْهِمُ الْقَوْلَ إِنَّكُمْ لَكَاذِبُونَ}} <ref> و چون مشرکان شریکهایشان را (که برای خداوند میپنداشتند) ببینند میگویند: پروردگارا! اینانند شریکهایی که ما به جای تو (به پرستش) میخواندیم آنگاه (آن شریکان) به آنان پاسخ میدهند که: بیگمان شما دروغگویید؛ سوره نحل، آیه: ۸۶.</ref> <ref>التبیان، ج۳، ص ۴۹۹؛ مجمع البیان، ج۳، ص ۲۸۶.</ref>، و [[وحی]] به [[زمین]] {{متن قرآن|بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا }} <ref> زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه: 5.</ref><ref>التبیان، ج۲، ص ۴۵۸؛ مجمع البیان، ج۶، ص ۵۷۳؛ المیزان، ج۱۶، ص ۱۰.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>. | ||
*از این رو، [[الهام]] در یک کاربرد عام، علاوه بر [[الهام]] اصطلاحی [[الهام]] [[قلبی]]، شامل [[الهام]] [[فطری]]، [[الهام]] غریزی و [[الهام]] [[تکوینی]] یا طبیعی برای جمادات هم میشود. البته بعضی، [[وحی]] طبیعی و [[فطری]] و غریزی را از سنخ [[علوم]] لدنّی دانسته و آن را به خلاف [[الهام]]، علمی دانستهاند که عارضی و قابل [[زوال]] نیست <ref>الفتوحات، ج۱، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>. | *از این رو، [[الهام]] در یک کاربرد عام، علاوه بر [[الهام]] اصطلاحی [[الهام]] [[قلبی]]، شامل [[الهام]] [[فطری]]، [[الهام]] غریزی و [[الهام]] [[تکوینی]] یا طبیعی برای جمادات هم میشود. البته بعضی، [[وحی]] طبیعی و [[فطری]] و غریزی را از سنخ [[علوم]] لدنّی دانسته و آن را به خلاف [[الهام]]، علمی دانستهاند که عارضی و قابل [[زوال]] نیست <ref>الفتوحات، ج۱، ص ۳۶۰ـ ۳۶۱.</ref><ref>[http://lib.eshia.ir/23021/1/68 دانشنامه کلام اسلام؛ ج۱، ص ۶۸.]</ref>. | ||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
در توضیح چرایی [[تفسیر]] موارد یاد شده از [[وحی الهی]] به [[الهام]] بهرغم تفاوت کاربرد [[قرآنی]] آن دو باید به منشأ [[کلامی]] آن توجه داشت، زیرا از یک سو پدیده [[وحی در قرآن]] بیش از همه درباره [[ارتباط]] ویژه [[خدا]] با [[انبیا]] بهکار رفته است، ازاینرو در [[کلام]] و [[ادبیات]] [[معارف اسلامی]] نیز [[وحی]] به معنای اصطلاحی آن، فقط برای [[وحی]] نازل شده بر [[پیامبران]] [[علم]] (نام خاص) شده است <ref>مجمعالبيان، ج ۶، ص ۵۷۳؛ الميزان، ج ۱۲، ص ۲۹۲.</ref>. از سوی دیگر، الهامِ بهکار رفته در [[قرآن]] {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه ۸.</ref> با برخی گونهها و [[مراتب وحی]] در القای نهانی، درونی و [[قلبی]] بودن و داشتن منشأ [[الهی]]، اشتراک دارد <ref> التبيان، ج۱۰، ص۱۴۶؛ تفسير قرطبى، ج۴، ص ۵۵.</ref>، بر همین اساس به نظر میرسد [[تفسیر]] برخی از مصادیق [[وحی الهی]] به [[الهام]] به ویژه در [[ارتباط]] با افرادی چون [[مادر موسی]]{{ع}} و حواریان {{متن قرآن|إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى}}<ref> آن هنگام که به مادرت آنچه (بایست) وحی میشد وحی کردیم؛ سوره طه، آیه ۳۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}<ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه ۱۱۱.</ref> به عنوان اقدامی گریزآمیز و بیشتر با [[هدف]] تفکیک آن از [[وحی]] به [[انبیا]] و نیز از بین بردن شائبه [[پیامبری]] آنان صورت گرفته است <ref>شرح فصوص الحكم، ص ۱۱۴؛ الفرقان، ج ۱۳ ـ ۱۴، ص ۴۱.</ref>؛ همچنین تفکیک مواردی از [[وحی]] که مصدر آن [[خداوند]] است از موارد دیگر نیز میتواند در این باره دخیل باشد، به ویژه آنکه برخی [[آیات]] نشان میدهد که [[قرآن]] درباره [[الهام]] اصطلاحی نیز همان واژه [[وحی]] را بهکار برده است؛ از جمله بیشتر [[مفسران شیعه]] <ref>مجمعالبيان، ج۹، ص۵۷؛ الميزان، ج۱۸، ص۷۲ ـ ۷۴؛ التحقيق، ج ۱۳، ص ۶۲ ـ ۶۳، «وحى».</ref> و [[سنی]] <ref>الكشاف، ج ۴، ص ۲۳۳؛ التحرير و التنوير، ج ۲۵، ص ۱۴۲؛ معانى القرآن، ج ۶، ص ۳۲۶.</ref> درباره کاربرد نخست [[وحی]] در [[آیه]] ۵۱ [[سوره شوری]]، این دیدگاه را دارند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه ۵۱.</ref> [[حصر]] در [[آیه]] نشان میدهد که [[وحی]] نخست بیهیچ واسطه دیداری و شنیداری [[حسی]]، بین [[خدا]] و [[انسان]] برقرار میشود <ref> الميزان، ج ۱۸، ص ۷۳.</ref>؛ توضیح بیشتر اینکه [[سخن گفتن]] [[خدا]] از ورای [[حجاب]]، مانند تکلم با [[موسی]]{{ع}} به واسطه صوت <ref>البته نه لزوماً قابل درک و شنیدن با گوش سر</ref> و تکلم نوع سوم با واسطه [[فرشته]] صورت میگیرد؛ اما در نوع نخست تکلم، هیچ یک از دو واسطه یاد شده دخیل نیست، ازاینرو نمیتوان آن را جز به معنای القای مستقیم [[معارف]] و معانی از سوی [[خدا]] در [[دل انسان]] دانست <ref>الكشاف، ج۴، ص۲۳۳؛ الميزان، ج۱۸، ص۷۳ ـ ۷۴.</ref> و این همان معنای مصطلح [[الهام]] است. [[وحی]] [[فرشته]] نیز میتواند افزون بر اینکه در قالب شنیدن صدای تنها یا شنیدن آن همراه با دیدن [[فرشته]] باشد، با القای مستقیم در [[دل]] و بدون هیچ واسطه و [[ارتباط]] دیداری و شنیداری دست کم قابل [[درک]] با چشم و گوش سر باشد و این باز همان [[الهام]] اصطلاحی است. نکته مهم و شایان توجه اینکه مطلق بودن واژه [[بشر]]، در [[آیه]] میرساند که [[ارتباط]] [[خدا]] با [[بشر]] از سه راه یاد شده فقط در انحصار [[انبیای الهی]] نیست<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۰]</ref>. | در توضیح چرایی [[تفسیر]] موارد یاد شده از [[وحی الهی]] به [[الهام]] بهرغم تفاوت کاربرد [[قرآنی]] آن دو باید به منشأ [[کلامی]] آن توجه داشت، زیرا از یک سو پدیده [[وحی در قرآن]] بیش از همه درباره [[ارتباط]] ویژه [[خدا]] با [[انبیا]] بهکار رفته است، ازاینرو در [[کلام]] و [[ادبیات]] [[معارف اسلامی]] نیز [[وحی]] به معنای اصطلاحی آن، فقط برای [[وحی]] نازل شده بر [[پیامبران]] [[علم]] (نام خاص) شده است <ref>مجمعالبيان، ج ۶، ص ۵۷۳؛ الميزان، ج ۱۲، ص ۲۹۲.</ref>. از سوی دیگر، الهامِ بهکار رفته در [[قرآن]] {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه ۸.</ref> با برخی گونهها و [[مراتب وحی]] در القای نهانی، درونی و [[قلبی]] بودن و داشتن منشأ [[الهی]]، اشتراک دارد <ref> التبيان، ج۱۰، ص۱۴۶؛ تفسير قرطبى، ج۴، ص ۵۵.</ref>، بر همین اساس به نظر میرسد [[تفسیر]] برخی از مصادیق [[وحی الهی]] به [[الهام]] به ویژه در [[ارتباط]] با افرادی چون [[مادر موسی]]{{ع}} و حواریان {{متن قرآن|إِذْ أَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّكَ مَا يُوحَى}}<ref> آن هنگام که به مادرت آنچه (بایست) وحی میشد وحی کردیم؛ سوره طه، آیه ۳۸.</ref>؛ {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}<ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه ۱۱۱.</ref> به عنوان اقدامی گریزآمیز و بیشتر با [[هدف]] تفکیک آن از [[وحی]] به [[انبیا]] و نیز از بین بردن شائبه [[پیامبری]] آنان صورت گرفته است <ref>شرح فصوص الحكم، ص ۱۱۴؛ الفرقان، ج ۱۳ ـ ۱۴، ص ۴۱.</ref>؛ همچنین تفکیک مواردی از [[وحی]] که مصدر آن [[خداوند]] است از موارد دیگر نیز میتواند در این باره دخیل باشد، به ویژه آنکه برخی [[آیات]] نشان میدهد که [[قرآن]] درباره [[الهام]] اصطلاحی نیز همان واژه [[وحی]] را بهکار برده است؛ از جمله بیشتر [[مفسران شیعه]] <ref>مجمعالبيان، ج۹، ص۵۷؛ الميزان، ج۱۸، ص۷۲ ـ ۷۴؛ التحقيق، ج ۱۳، ص ۶۲ ـ ۶۳، «وحى».</ref> و [[سنی]] <ref>الكشاف، ج ۴، ص ۲۳۳؛ التحرير و التنوير، ج ۲۵، ص ۱۴۲؛ معانى القرآن، ج ۶، ص ۳۲۶.</ref> درباره کاربرد نخست [[وحی]] در [[آیه]] ۵۱ [[سوره شوری]]، این دیدگاه را دارند: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه ۵۱.</ref> [[حصر]] در [[آیه]] نشان میدهد که [[وحی]] نخست بیهیچ واسطه دیداری و شنیداری [[حسی]]، بین [[خدا]] و [[انسان]] برقرار میشود <ref> الميزان، ج ۱۸، ص ۷۳.</ref>؛ توضیح بیشتر اینکه [[سخن گفتن]] [[خدا]] از ورای [[حجاب]]، مانند تکلم با [[موسی]]{{ع}} به واسطه صوت <ref>البته نه لزوماً قابل درک و شنیدن با گوش سر</ref> و تکلم نوع سوم با واسطه [[فرشته]] صورت میگیرد؛ اما در نوع نخست تکلم، هیچ یک از دو واسطه یاد شده دخیل نیست، ازاینرو نمیتوان آن را جز به معنای القای مستقیم [[معارف]] و معانی از سوی [[خدا]] در [[دل انسان]] دانست <ref>الكشاف، ج۴، ص۲۳۳؛ الميزان، ج۱۸، ص۷۳ ـ ۷۴.</ref> و این همان معنای مصطلح [[الهام]] است. [[وحی]] [[فرشته]] نیز میتواند افزون بر اینکه در قالب شنیدن صدای تنها یا شنیدن آن همراه با دیدن [[فرشته]] باشد، با القای مستقیم در [[دل]] و بدون هیچ واسطه و [[ارتباط]] دیداری و شنیداری دست کم قابل [[درک]] با چشم و گوش سر باشد و این باز همان [[الهام]] اصطلاحی است. نکته مهم و شایان توجه اینکه مطلق بودن واژه [[بشر]]، در [[آیه]] میرساند که [[ارتباط]] [[خدا]] با [[بشر]] از سه راه یاد شده فقط در انحصار [[انبیای الهی]] نیست<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۰]</ref>. | ||
دقت در تفاوت کاربرد [[قرآنی]] [[الهام]]{{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه ۸.</ref> و «ایحاء» میتواند در [[ارتباط]] با [[تفسیر]] موارد یاد شده از [[وحی]] به [[الهام]] [[تأمل]] برانگیز و چالش آفرین باشد. بررسی کاربردهای [[قرآنی]] [[وحی]] نشان میدهد که این واژه هماهنگ با کاربردهای لغوی آن، در اصل به معنای تفهیم، اعلام و القای سریع و نهانی یک معنا و [[معرفت]] است که پوشیده از دیگران، فقط برای مخاطب خاص آن قابل [[فهم]] است <ref>مفردات، ص ۸۵۸؛ لسانالعرب، ج ۱۵، ص ۲۴۰، «وحى»؛ خدا و انسان در قرآن، ص ۱۹۵، ۲۰۲.</ref>. دقیقاً بر همین اساس است که در [[شعر]] [[جاهلی]]، صدای ویژه شترمرغ در [[ارتباط]] با همنوع خود <ref>غريب الحديث، ج ۱، ص ۳۰۰؛ لسان العرب، ج ۱۵، ص ۲۴۰، «وحى»؛ خدا و انسان در قرآن، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۴.</ref> و نیز حروف نگاشته شده که به سبب بیسوادی اغلب [[عربها]] برای آنان در عین معناداری، نامفهوم بوده، [[وحی]] خوانده شده است <ref>خدا و انسان در قرآن، ص ۲۰۲، ۲۰۴.</ref>. اینگونه [[ارتباط]] [[معرفتی]] میتواند در اشکال گوناگون و میان مراتب مختلف وجودی برقرار باشد، ازاینرو گاهی با واسطه و در قالب زبانی (اصوات)، {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه ۵۱.</ref> <ref>الكشاف، ج ۳، ص ۷؛ التحرير والتنوير، ج ۲۵، ص ۱۴۲؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۷۳.</ref>[[رؤیا]]، [[وسوسه]] {{متن قرآن|وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref> و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود؛ سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>، نوشتار و اشاره <ref>جامعالبيان، مج ۳، ج ۳، ص ۳۵۵</ref> {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا}}<ref> آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستأیید؛ سوره مریم، آیه ۱۱.</ref> و گاه در شکل بیواسطه اعم از القای [[تکوینی]] (غریزی و طبیعی) {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ}}<ref> و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین!؛ سوره نحل، آیه ۶۸.</ref>؛ {{متن قرآن|بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا}}<ref> زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه ۵.</ref><ref>جامعالبيان، مج ۸، ج ۱۴، ص ۱۸۳؛ مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۷۹۹؛ التبيان، ج ۶، ص ۴۰۲؛ ج ۹، ص ۴۲۲.</ref>و [[قلبی]] ([[الهام]] مصطلح) {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}<ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه ۱۱۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه ۵۱.</ref> صورت میپذیرد <ref>جامع البيان، مج ۳، ج ۳، ص ۳۶۲ ـ ۳۶۳؛ الميزان، ج ۱۲، ص ۲۹۲؛ التحقيق، ج ۱۳، ص ۵۶ ـ ۵۷، «وحى».</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۱]</ref>. | دقت در تفاوت کاربرد [[قرآنی]] [[الهام]]: {{متن قرآن|فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref> پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه ۸.</ref> و «ایحاء» میتواند در [[ارتباط]] با [[تفسیر]] موارد یاد شده از [[وحی]] به [[الهام]] [[تأمل]] برانگیز و چالش آفرین باشد. بررسی کاربردهای [[قرآنی]] [[وحی]] نشان میدهد که این واژه هماهنگ با کاربردهای لغوی آن، در اصل به معنای تفهیم، اعلام و القای سریع و نهانی یک معنا و [[معرفت]] است که پوشیده از دیگران، فقط برای مخاطب خاص آن قابل [[فهم]] است <ref>مفردات، ص ۸۵۸؛ لسانالعرب، ج ۱۵، ص ۲۴۰، «وحى»؛ خدا و انسان در قرآن، ص ۱۹۵، ۲۰۲.</ref>. دقیقاً بر همین اساس است که در [[شعر]] [[جاهلی]]، صدای ویژه شترمرغ در [[ارتباط]] با همنوع خود <ref>غريب الحديث، ج ۱، ص ۳۰۰؛ لسان العرب، ج ۱۵، ص ۲۴۰، «وحى»؛ خدا و انسان در قرآن، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۴.</ref> و نیز حروف نگاشته شده که به سبب بیسوادی اغلب [[عربها]] برای آنان در عین معناداری، نامفهوم بوده، [[وحی]] خوانده شده است <ref>خدا و انسان در قرآن، ص ۲۰۲، ۲۰۴.</ref>. اینگونه [[ارتباط]] [[معرفتی]] میتواند در اشکال گوناگون و میان مراتب مختلف وجودی برقرار باشد، ازاینرو گاهی با واسطه و در قالب زبانی (اصوات)، {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه ۵۱.</ref> <ref>الكشاف، ج ۳، ص ۷؛ التحرير والتنوير، ج ۲۵، ص ۱۴۲؛ الميزان، ج ۱۸، ص ۷۳.</ref>[[رؤیا]]، [[وسوسه]] {{متن قرآن|وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref> و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود؛ سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>، نوشتار و اشاره <ref>جامعالبيان، مج ۳، ج ۳، ص ۳۵۵</ref> {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا}}<ref> آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستأیید؛ سوره مریم، آیه ۱۱.</ref> و گاه در شکل بیواسطه اعم از القای [[تکوینی]] (غریزی و طبیعی) {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ}}<ref> و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین!؛ سوره نحل، آیه ۶۸.</ref>؛ {{متن قرآن|بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا}}<ref> زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه ۵.</ref><ref>جامعالبيان، مج ۸، ج ۱۴، ص ۱۸۳؛ مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۷۹۹؛ التبيان، ج ۶، ص ۴۰۲؛ ج ۹، ص ۴۲۲.</ref>و [[قلبی]] ([[الهام]] مصطلح) {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}<ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه ۱۱۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پردهای یا فرستادهای فرستد که به اذن او آنچه میخواهد وحی کند؛ بیگمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه ۵۱.</ref> صورت میپذیرد <ref>جامع البيان، مج ۳، ج ۳، ص ۳۶۲ ـ ۳۶۳؛ الميزان، ج ۱۲، ص ۲۹۲؛ التحقيق، ج ۱۳، ص ۵۶ ـ ۵۷، «وحى».</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۱]</ref>. | ||
همچنین دو طرفی که واژه [[وحی]] به مفهوم عام، [[ارتباط]] شناختی میان آن دو را بیان میکند، میتوانند مرتبه و سنخ وجودی همگون یا ناهمگون داشته باشند. بر این اساس است که افزون بر کاربرد آن درباره اعلام و القای [[خداوند]] به [[فرشتگان]] ### [[313]]###<ref>یاد کن آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی میفرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، با شمشیر بر فراز گردنها بر سرشان بزنید و دستشان را کوتاه کنید؛ سوره انفال، آیه ۱۲.</ref>، [[پیامبران]] {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref> ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم؛ سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref>؛ {{متن قرآن|إوَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلاَّ نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ }}<ref> و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید؛ سوره انبیاء، آیه ۲۵.</ref>، برخی انسانهای غیر [[نبی]] {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}<ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه ۱۱۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref> و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه ۷.</ref> و نیز بعضی حیوانات و پدیدههای طبیعی {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ}}<ref> و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین!؛ سوره نحل، آیه ۶۸.</ref>؛ {{متن قرآن|بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا}}<ref> زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه ۵.</ref> درباره القائات [[شیاطین]] به یکدیگر و به [[انسانها]] {{متن قرآن|وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref> و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود؛ سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>، {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ}}<ref> و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام میکنند و اگر پروردگار تو میخواست آن (کار) را نمیکردند پس آنان را با دروغی که میبافند واگذار؛ سوره انعام، آیه ۱۱۲.</ref> و نیز [[انسان]] به [[انسان]] هم {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا}}<ref> آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستأیید؛ سوره مریم، آیه ۱۱.</ref> بهکار رفته است <ref>الفروقاللغويه، ص۶۹ ـ ۷۰؛ مفردات، ص۸۵۸ ـ ۸۶۰؛ التحقيق، ج ۱۳، ص ۵۶ ـ ۵۷، «وحى».</ref> البته مصادیق متعدد یاد شده برای [[وحی]] در کنار پارهای مشترکات، از نظر ماهیت کاملا با یکدیگر متفاوت است <ref>راه و راهنماشناسى، ص ۱۵۴؛ معارف قرآن، ص ۴۰۳ ـ ۴۰۴.</ref> برای تسهیل بحث [[الهام]] و براساس تعریفی که [[مفسران]] از آن به دست دادهاند، رویکرد [[قرآنی]] و تفسیری [[الهام]] را تفکیک و تحت ۴ عنوانِ [[الهام]] [[فطری]]، [[قلبی]]، غریزی و طبیعی بررسی میکنیم<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۲]</ref>. | همچنین دو طرفی که واژه [[وحی]] به مفهوم عام، [[ارتباط]] شناختی میان آن دو را بیان میکند، میتوانند مرتبه و سنخ وجودی همگون یا ناهمگون داشته باشند. بر این اساس است که افزون بر کاربرد آن درباره اعلام و القای [[خداوند]] به [[فرشتگان]] ### [[313]]###<ref>یاد کن آنگاه را که پروردگارتان به فرشتگان وحی میفرمود که من با شمایم پس مؤمنان را استوار دارید؛ من در دل کافران بیم خواهم افکند بنابراین، با شمشیر بر فراز گردنها بر سرشان بزنید و دستشان را کوتاه کنید؛ سوره انفال، آیه ۱۲.</ref>، [[پیامبران]] {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِن بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref> ما به تو همانگونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم؛ سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref>؛ {{متن قرآن|إوَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ مِن رَّسُولٍ إِلاَّ نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لا إِلَهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدُونِ }}<ref> و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید؛ سوره انبیاء، آیه ۲۵.</ref>، برخی انسانهای غیر [[نبی]] {{متن قرآن|وَإِذْ أَوْحَيْتُ إِلَى الْحَوَارِيِّينَ أَنْ آمِنُواْ بِي وَبِرَسُولِي قَالُواْ آمَنَّا وَاشْهَدْ بِأَنَّنَا مُسْلِمُونَ}}<ref> و یاد کن که به حواریان وحی کردم که به من و فرستادهام ایمان آورید گفتند: (خداوندا) ایمان آوردیم و گواه باش که ما گردن نهادهایم؛ سوره مائده، آیه ۱۱۱.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِيهِ فَإِذَا خِفْتِ عَلَيْهِ فَأَلْقِيهِ فِي الْيَمِّ وَلا تَخَافِي وَلا تَحْزَنِي إِنَّا رَادُّوهُ إِلَيْكِ وَجَاعِلُوهُ مِنَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref> و به مادر موسی الهام کردیم که به او شیر بده و اگر بر (جان) او ترسیدی او را (در صندوقی بنه و) به دریا فکن و مهراس و اندوهگین مباش! ما او را به تو باز میگردانیم و او را از پیامبران خواهیم کرد؛ سوره قصص، آیه ۷.</ref> و نیز بعضی حیوانات و پدیدههای طبیعی {{متن قرآن|وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ أَنِ اتَّخِذِي مِنَ الْجِبَالِ بُيُوتًا وَمِنَ الشَّجَرِ وَمِمَّا يَعْرِشُونَ}}<ref> و پروردگارت به زنبور عسل الهام کرد که بر کوهها و بر درخت و بر داربستهایی که (مردم) میسازند لانه گزین!؛ سوره نحل، آیه ۶۸.</ref>؛ {{متن قرآن|بِأَنَّ رَبَّكَ أَوْحَى لَهَا}}<ref> زیرا پروردگارت به آن، وحی کرده است؛ سوره زلزله، آیه ۵.</ref> درباره القائات [[شیاطین]] به یکدیگر و به [[انسانها]] {{متن قرآن|وَلاَ تَأْكُلُواْ مِمَّا لَمْ يُذْكَرِ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَإِنَّهُ لَفِسْقٌ وَإِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ لِيُجَادِلُوكُمْ وَإِنْ أَطَعْتُمُوهُمْ إِنَّكُمْ لَمُشْرِكُونَ}}<ref> و از چیزی که (در ذبح) نام خداوند بر آن برده نشده است نخورید؛ و آن به راستی نافرمانی (از خداوند) است و شیطانها بیگمان در یاران خویش میدمند که با شما چالش ورزند و اگر از آنان فرمانبرداری کنید به یقین مشرک خواهید بود؛ سوره انعام، آیه ۱۲۱.</ref>، {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الإِنسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا وَلَوْ شَاء رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ}}<ref> و بدینگونه برای هر پیامبری دشمنی از شیطانهای آدمی و پری قرار دادیم که برخی به برخی دیگر یکدیگر، به فریب سخنان آراسته الهام میکنند و اگر پروردگار تو میخواست آن (کار) را نمیکردند پس آنان را با دروغی که میبافند واگذار؛ سوره انعام، آیه ۱۱۲.</ref> و نیز [[انسان]] به [[انسان]] هم {{متن قرآن|فَخَرَجَ عَلَى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرَابِ فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ أَن سَبِّحُوا بُكْرَةً وَعَشِيًّا}}<ref> آنگاه از محراب به سوی قوم خود بیرون شد و به آنان اشاره کرد که: پگاهان و در پایان روز (خداوند را) به پاکی بستأیید؛ سوره مریم، آیه ۱۱.</ref> بهکار رفته است <ref>الفروقاللغويه، ص۶۹ ـ ۷۰؛ مفردات، ص۸۵۸ ـ ۸۶۰؛ التحقيق، ج ۱۳، ص ۵۶ ـ ۵۷، «وحى».</ref> البته مصادیق متعدد یاد شده برای [[وحی]] در کنار پارهای مشترکات، از نظر ماهیت کاملا با یکدیگر متفاوت است <ref>راه و راهنماشناسى، ص ۱۵۴؛ معارف قرآن، ص ۴۰۳ ـ ۴۰۴.</ref> برای تسهیل بحث [[الهام]] و براساس تعریفی که [[مفسران]] از آن به دست دادهاند، رویکرد [[قرآنی]] و تفسیری [[الهام]] را تفکیک و تحت ۴ عنوانِ [[الهام]] [[فطری]]، [[قلبی]]، غریزی و طبیعی بررسی میکنیم<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/20.htm دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۲۰۲]</ref>. |