اسلام در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←اشتمال بر اصول مترقی سیاسی و اقتصادی
(←منابع) |
|||
خط ۲۳۸: | خط ۲۳۸: | ||
===اشتمال بر اصول مترقی [[سیاسی]] و [[اقتصادی]]=== | ===اشتمال بر اصول مترقی [[سیاسی]] و [[اقتصادی]]=== | ||
*[[اسلام]] در عرصه [[سیاست]] و [[اقتصاد]] نیز بر اصول مترقی و [[عقلانی]] مشتمل است که موجب تمایز این [[دین]] و برجستگی خاص آن شده است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱.</ref>. | *[[اسلام]] در عرصه [[سیاست]] و [[اقتصاد]] نیز بر اصول مترقی و [[عقلانی]] مشتمل است که موجب تمایز این [[دین]] و برجستگی خاص آن شده است<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱.</ref>. | ||
==نقش [[تاریخی]] [[اسلام]]== | |||
*نقش [[تاریخی]] [[اسلام]] را میتوان در دو عرصه [[معنویت]] و [[علوم]] بشری [[تبیین]] کرد: | |||
===[[معنویت]]=== | |||
*[[آیین]] [[مقدس]] [[اسلام]] در سرزمینی [[ظهور]] نمود که [[مردمان]] آن گرفتار [[بت پرستی]]، [[دنیاطلبی]]، [[ستیز]] و [[جنگ]] شده بودند، لکن [[اسلام]] [[هدف]] فراتر از [[دنیا]] را برای [[پیروان]] خود ترسیم میکرد که میتوان نام آن را [[معنویت]] گذاشت؛ به این معنی که [[اسلام]] از [[پیروان]] خود میخواهد [[دنیا]] را در حد یک [[زندگی]] موقت و پل ارتباطی برای [[آخرت]] در نظر بگیرند و اصل [[زندگی]] و [[حیات]] در عالمی دیگر به نام [[آخرت]] است که در آن [[بهشت]] و [[مقام]] بالاتر از آن، یعنی [[قرب الهی]] وجود دارد. | |||
*در واقع کم توجهی به [[دنیا]] و [[عنایت]] بیشتر به [[آخرت]] و [[مقام]] [[الهی]] معنا و [[حقیقت]] [[زندگی]] [[انسان]] را تشکیل میدهد. لذا هر آنچه [[مانع]] این [[هدف]] به شمار رود مانند [[دلبستگی]] به [[دنیا]] و متعلقات آن از قبیل، [[مال]]، [[جاه]]، [[فرزند]] و غیره از نظر [[اسلام]] [[ناپسند]] است<ref>البته باید توجه شود استفاده بهینه از این امور، به گونهای که مانع زندگی معنوی انسان نگردد، امر مذموم به شمار نمیرود.</ref>. | |||
*در این خصوص یعنی توجه بیشتر به امر [[معنویت]] [[آیات]] و [[روایات]] متعددی وارد شده که سفارش اکید [[قرآن]] و [[روایات]] موجب [[رشد]] [[معنویت]] در میان [[پیروان]] خود گردیده و نمونه بارز آن موفقیت [[مسلمانان]] در [[جنگ]] هاست که به [[روحیه]] [[شهادتطلبی]] و [[سادهزیستی]] آنان برمی گردد و همین امر اسباب بسط و پیشروی [[حکومت]] نوپای [[اسلام]] در [[دنیا]] را فراهم کرد. | |||
*نقش [[اسلام]] در [[معنویت]] را میتوان به صورت کلی در میان [[مردم]] و [[خواص]] تقسیم کرد، در قسم اول [[اسلام]] باعث شد که [[روحیه]] [[مردم]] از محوریت [[دنیاطلبی]] [[تغییر]] یافته و یا کاسته شده و به سوی [[خدا]] و [[آخرتگرایی]] سوق داده شود. این تأثیر و توجه [[مردم]] به [[خدا]] و [[آخرت]] در همه لحظهها موجب رعایت [[فضایل اخلاقی]] مانند [[عدالت]]، [[راستگویی]] و دوری از ناهنجاریهای [[اخلاقی]] مثل [[ظلم و ستم]]، [[پرهیز]] از [[اعمال]] [[نامشروع]] جنسی میشود، که مجموعاً حرکت [[جامعه]] به سوی [[معنویت]] را نشان میدهد. | |||
*قسم دوم یعنی تأثیر [[معنویت]] در [[خواص]]، موجب [[ظهور]] [[انسانهای کامل]] و [[عارف]] گردید که در رأس آنها در [[صدر اسلام]] میتوان از: [[حضرت علی]]{{ع}}، [[سلمان فارسی]]، [[ابوذر غفاری]] و [[اصحاب صفه]] نام برد. | |||
*این [[معنویت]] [[اسلام]] امروزه هم در [[عوام]] و هم در [[خواص]] به [[حیات]] خود ادامه میدهد که در پرتو آن، [[اسلام]] روز به روز گسترش یافته و به تعداد گرویدگان به [[اسلام]] افزوده میشود<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱.</ref>. | |||
===[[حیات]] [[علمی]]=== | |||
*تأثیر و نقش [[اسلام]] تنها به [[معنویت]] خلاصه نشده است، بلکه [[اسلام]] ضمن آنکه [[هدف]] اصلی خود را [[معنویت]] اعلام نموده، [[پیروان]] خود را به استفاده بهینه از [[دنیا]] توصیه کرده است که لازمه آن، ایجاد [[تمدن]] و [[پیشرفت]] مادیای است که خوشبختانه [[اسلام]] چهارده سده پیش پایههای آن را گذاشته است. [[پیامبر اسلام]]{{صل}} با [[ایجاد حکومت]] منسجم و ساختارمند بستر لازم [[رشد]] و [[ترقی]] را مهیا و به آن اهتمام ورزید که اینجا میتوان به [[تشویق]] و توصیه به [[فراگیری علوم]] مختلف، [[تکریم]] [[دانشمندان]]، گفت و گو با [[فرهنگ]] و تمدنهای دیگر و [[دعوت]] از [[دانشمندان]] آنان، [[پرهیز]] از جنگهای داخلی با مراعات اصل [[مدارا]] و [[همزیستی]] با [[پیروان ادیان]] دیگر و تشکیل [[ارتش]] [[منظم]] اشاره کرد. | |||
*در اینجا به بعضی مظاهر و عرصههای نمود [[تمدن اسلامی]] اشاره میشود: | |||
#'''نحو:''' [[علم]] نحو نخستین بار توسط [[حضرت علی]]{{ع}} وضع شد و [[ابوالأسود دوئلی]] با اقتباس از آن [[حضرت]] به تشریح و تدوین آن [[همت]] گمارد<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۴۷۸.</ref>. | |||
#'''امور نظامی:''' با [[تشکیل حکومت دینی]] توسط [[پیامبر]]، [[ارتش]] با رعایت اصول و متد نظامی، از قبیل تشکیل ردههای مختلف [[فرماندهی]]، پیاده [[نظام]]، سواره [[نظام]]، [[استتار]]، استفاده از دبابه (نوعی تانک چوبی) و منجنیق (با [[تعلیم]] [[سلمان فارسی]]) در [[خدمت]] [[حکومت اسلامی]] قرار گرفت<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۱۴۶.</ref> و باروت توسط [[مسلمانان]] اختراع شد<ref>زیدان، جرجی، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه: علی جواهرکلام، ص۱۵۰.</ref>. | |||
#'''طب:''' در مورد [[بهداشت]] جسمانی و طب سفارشهایی از سوی [[پیامبر]] و [[امامان]] [[نقل]] و در مجموعههایی به نام طب النبی و طب [[الرضا]] تدوین شده است که با [[قطع]] نظر از اصالت سندی همه [[روایات]] آن، نشان دهنده اوج اصول طبی در [[جامعه اسلامی]] است. در همین زمینه طب سنتی [[رشد]] و نمو یافت که اینجا میتوان به ابن [[طبری]]، نویسنده [[کتاب]] فردوس الحکمه، [[حنین بن اسحاق]] اولین پدید آورنده رسالهای در چشم پزشکی به نام الشعر و مقالات فی العین، [[بختیشوع بن جبرائیل]] نویسنده نصائح البرهان فی الأدویة المرکبة و غیره اشاره کرد.[[محمد بن زکریای رازی]] موسوعه چند جلدی در [[علم]] پزشکی به نام الحاوی را تدوین کرد که سه جلد آن به آبله، حصبه و پارهای ترکیبات داروها اختصاص داشت. دیگر کتاب وی طب المنصوری بود که هر دو در [[قرن سیزدهم]] و پانزدهم میلادی به لاتین ترجمه شد. [[کتاب]] [[قانون]] [[ابن سینا]] یکی دیگر از گرانسنگترین آثار طبی دوره [[تمدن اسلامی]] است که در موضوع خود ابتکاراتی داشته است و به زبانهای لاتین، فرانسوی، آلمانی و [[عبری]] ترجمه و تا قرن هفدهم میلادی از کتب درسی دانشگاههای اروپا به شمار میرفت<ref>براون، ادوارد، تاریخ طب اسلامی، ترجمه: مسعود رجبنیا؛ لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، ج۱، ص۴۳۴-۴۳۵.</ref>. | |||
#'''[[فلسفه]] و [[منطق]]:''' [[استدلال عقلی]] و [[فلسفی]] در [[نصوص دینی]] به وفور یافت میشود، اما آشنایی [[مسلمانان]] با اصطلاحات خاص [[فلسفه]] و [[منطق]] با ترجمه کتب [[فلسفی]] و منطقی به [[عربی]] آغاز شد که دوره شتاب آن به تأسیس [[بیت]] الحکمه در سال (۲۱۵ق) توسط [[مأمون]]، [[خلیفه عباسی]] برمی گردد. نکته قابل [[تأمل]] این که [[مسلمانان]] صرفاً به ترجمه و بسط [[فلسفه]] [[روم]] و یونان بسنده نکردند، بلکه با رویکرد [[فلسفی]] و [[اسلامی]] به تصحیح و نقد و [[تکامل]] آن پرداختند؛ مثلاً در [[فلسفه]] [[افلاطون]] و ارسطو به جای یک [[خدا]]، [[خدایان]] با اوصاف مختلف مطرح بود، [[فلاسفه]] [[اسلامی]] به تصحیح آن با [[اثبات]] [[وحدت]] [[خدا]] و صفات کمالی آن [[دست]] زدند. مسائل و موضوعاتی که در [[فلسفه]] [[اسلامی]] مطرح است، از نظر کمیت و کیفیت قابل مقایسه با [[فلسفه]] یونان و [[روم]] نیست. [[فلاسفه]] نامی بزرگی مانند [[کندی]]، [[فارابی]]، [[ابن سینا]]، [[ابن ماجه]]، [[ابن طفیل]]، [[ابن رشد]]، [[شیخ اشراق]]، [[میرداماد]] و [[صدرالمتألهین]] در بستر [[فرهنگ اسلامی]] [[ظهور]] یافتند که موجب [[بالندگی]] [[فلسفه]] [[اسلامی]] شدند. [[فلسفه]] [[اسلامی]] تا سده یازدهم در دو شاخه [[اشراق]] (طرفداران [[افلاطون]]) و مشاء (طرفداران ارسطو) به [[سیر]] تکاملی خود ادامه میداد، تا این که در [[قرن یازدهم]] [[صدرالمتألهین]] با افزودن اصولی بر آن دو، تلفیقی از آن دو را به نام [[حکمت]] متعالیه ارائه داد. | |||
#'''[[صنعت]]:''' [[تمدن]] و [[پیشرفت]] [[اسلام]] در امر صنایع نیز چشمگیر بود، که به برخی از آنها اشاره میشود: | |||
##[[مسلمانان]] در اثر [[ارتباط]] با چین، [[راز]] تولید کاغذ را آموختند و موفق شدند در سال ۱۸۴ق کارگاه کاغذسازی را در [[بغداد]] [[راه]] اندازی کنند. این [[صنعت]] در سال ۲۸۷ق در [[مصر]] و دیگر مراکز گسترش یافت.[[مسلمانان]] به کیفیت کاغذ نیز افزودند که در پرتو کاغذ، پوست از رده خارج شد؛ | |||
##[[صنعت]] شیشهگری نیز شکوفا شد. [[سوریه]] مرکز آن و [[وارث]] [[صنعت]] عصر فنیقی بود. شیشهها با شفافیت بسیار و نازکی فوق العاده و رنگارنگ تولید و عرضه میشد؛ | |||
##کاشی، ظرفهای فلزی، بشقابهای شیشهای و بلور یکی دیگر از صنایع [[تمدن اسلامی]] بود؛ | |||
##در [[صنعت]] منسوجات و پارچه تولیدات [[مسلمانان]] در کشورهای [[مسیحی]] کالایی نفیس به شمار میرفت که در انواع مختلف مثل کتانی، پشمی، زربافت و روتختی عرضه میشد؛ | |||
##[[هنر]] جواهر کاری مانند الماس، زمرد، یاقوت سرخ و کبود و مروارید و [[هنر]] سنگهای گرانبها و تزیینی مانند: عقیق، فیروزه و مرمر از دیگر صنایع با [[شکوه]] دوره [[تمدن اسلامی]] است<ref>لوکاس، هنری، تاریخ تمدن، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، ج۱، ص۴۳۳؛ میکل، آندره، اسلام و تمدن اسلامی، ترجمه: حسن فروغی، ج۱، ص۲۲؛ دامپی یر، تاریخ علم، ترجمه: عبدالحسین آذرنگ، ص۹۴- ۱۰۱؛ سارتن، جورج، سرگذشت علم، ترجمه: احمد بیرشک، ص۱۶۸- ۱۷۵.</ref>.<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]، [[اسلام - قدردان قراملکی (مقاله)|مقاله «اسلام»]]، [[دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی]]، ج۱.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== |