ابوجهل در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار'
جز (جایگزینی متن - ']](' به ']] (') |
جز (جایگزینی متن - 'آشکار' به 'آشکار') |
||
خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
*وی از [[قبیله]] [[بنی مخزوم]] و به [[ابوجهل]] مشهور بود و در انتساب به مادرش، [[ابنالحنظلیه]]<ref>سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۶۲۳.</ref> نامیده شده است. اطلاعات ما از زمان ولادت و [[زندگی]] او [[پیش از ظهور]] [[اسلام]]، چندان نیست. بعضی او را همسن [[پیامبر]]{{صل}}<ref>دایرهالمعارف الاسلامیه، ج ۱، ص ۳۲۲. «ابوجهل».</ref> و برخی، هنگام ورود به [[دارالندوه]] (سال ۵۸۴ م)، سی ساله دانستهاند<ref>دایرهالمعارفبزرگاسلامی، ج۵، ص۳۰۵. «ابوجهل».</ref> که بدین ترتیب سن وی، از [[حضرت]] بیشتر خواهد بود. پدرش هشام، از مردان سرشناس و مهماننواز [[مکّه]] به شمار میرفت تا آنجا که [[قریش]]، [[مرگ]] او را برای خود [[تاریخ]] قرار داد<ref>المحبّر، ص ۱۳۹.</ref>. | *وی از [[قبیله]] [[بنی مخزوم]] و به [[ابوجهل]] مشهور بود و در انتساب به مادرش، [[ابنالحنظلیه]]<ref>سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۶۲۳.</ref> نامیده شده است. اطلاعات ما از زمان ولادت و [[زندگی]] او [[پیش از ظهور]] [[اسلام]]، چندان نیست. بعضی او را همسن [[پیامبر]]{{صل}}<ref>دایرهالمعارف الاسلامیه، ج ۱، ص ۳۲۲. «ابوجهل».</ref> و برخی، هنگام ورود به [[دارالندوه]] (سال ۵۸۴ م)، سی ساله دانستهاند<ref>دایرهالمعارفبزرگاسلامی، ج۵، ص۳۰۵. «ابوجهل».</ref> که بدین ترتیب سن وی، از [[حضرت]] بیشتر خواهد بود. پدرش هشام، از مردان سرشناس و مهماننواز [[مکّه]] به شمار میرفت تا آنجا که [[قریش]]، [[مرگ]] او را برای خود [[تاریخ]] قرار داد<ref>المحبّر، ص ۱۳۹.</ref>. | ||
*[[زیرکی]]، [[دانایی]] و [[هوشیاری]] او در آن عصر سبب شد، تا برخلاف [[سنّت]] [[عرب جاهلی]] که عضویّت در [[دارالندوه]]، برای غیر بنیقصی را مشروط به چهل سالگی کرده بود<ref>اخبار مکّه، ج ۲، ص ۲۵۳.</ref>، در [[نوجوانی]] که هنوز موی بر صورتش نروییده بود<ref>عیونالاخبار، ج ۱، ص ۲۳۰.</ref>، یا نزدیک سی سالگی<ref>الاشتقاق، ص ۱۵۵.</ref>، عضو آن [[شورا]] شود و در تصمیمگیریهای سران، طرف [[مشورت]] قرار گیرد<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۳۷؛ الاشتقاق، ص ۱۵۵.</ref>. او از بازرگانان ثروتمند و اشراف [[مکّه]] بود<ref>جامعالبیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۱۹.</ref> که چون دیگر همردیفان خویش، برای دستیابی به [[ریاست]] [[کعبه]] و در پی آن، ریاستمکّه، با [[بنیهاشم]] [[نزاع]] داشت و [[نبوّت]] را نیز بر همین اساس تحلیل میکرد<ref>جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص ۲۴۰.</ref>. او میگفت: ما و [[فرزندان]] [[عبد مناف]] در شَرَف و بزرگی به تنازع برخاستیم؛ [[اطعام]] کردند، [[اطعام]] کردیم؛ عطا کردند، عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند از ما [[پیامبری]] است که بر او [[وحی]] میشود! این را دیگر نفهمیدیم. به [[خدا]] [[سوگند]]! هرگز بدو [[ایمان]] نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد<ref>السیر و المغازی، ص ۲۱۰.</ref>. | *[[زیرکی]]، [[دانایی]] و [[هوشیاری]] او در آن عصر سبب شد، تا برخلاف [[سنّت]] [[عرب جاهلی]] که عضویّت در [[دارالندوه]]، برای غیر بنیقصی را مشروط به چهل سالگی کرده بود<ref>اخبار مکّه، ج ۲، ص ۲۵۳.</ref>، در [[نوجوانی]] که هنوز موی بر صورتش نروییده بود<ref>عیونالاخبار، ج ۱، ص ۲۳۰.</ref>، یا نزدیک سی سالگی<ref>الاشتقاق، ص ۱۵۵.</ref>، عضو آن [[شورا]] شود و در تصمیمگیریهای سران، طرف [[مشورت]] قرار گیرد<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۳۷؛ الاشتقاق، ص ۱۵۵.</ref>. او از بازرگانان ثروتمند و اشراف [[مکّه]] بود<ref>جامعالبیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۱۹.</ref> که چون دیگر همردیفان خویش، برای دستیابی به [[ریاست]] [[کعبه]] و در پی آن، ریاستمکّه، با [[بنیهاشم]] [[نزاع]] داشت و [[نبوّت]] را نیز بر همین اساس تحلیل میکرد<ref>جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص ۲۴۰.</ref>. او میگفت: ما و [[فرزندان]] [[عبد مناف]] در شَرَف و بزرگی به تنازع برخاستیم؛ [[اطعام]] کردند، [[اطعام]] کردیم؛ عطا کردند، عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند از ما [[پیامبری]] است که بر او [[وحی]] میشود! این را دیگر نفهمیدیم. به [[خدا]] [[سوگند]]! هرگز بدو [[ایمان]] نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد<ref>السیر و المغازی، ص ۲۱۰.</ref>. | ||
*[[ابوجهل]] از [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر]] و مسلمانان بود. تلاش و [[رفتار]] خشمگینانه و [[کینه]] توزانه وی با آنان، در [[شکنجه]] تازه مسلمانانی چون [[یاسر]] و [[سمیه]]<ref>التعریف، ص ۱۷۲.</ref> که به [[قتل]] این [[زن]] و شوهر انجامید<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۲۸.</ref>، [[تهمت]] و [[افترا]] به آنان<ref>التعریف، ص ۱۷۲.</ref>، جلوگیری از استماع [[قرآن]]<ref>قرطبی، ج ۱۵، ص ۲۳۶.</ref>، و برقراری رابطه دیگران با [[پیامبر]]<ref>اسبابالنزول، ص ۳۸۱؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۸۴.</ref>، کوشش برای انعقاد [[پیمان]] [[صحیفه]] مبنی بر [[یاری]] نرساندن به [[پیامبر]]{{صل}} و کوشش بر عدم نقض آن<ref>السیر و المغازی، ص ۱۶۱ و ۱۶۶.</ref>، طرّاحی [[قتل پیامبر]]<ref>سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۸۰؛ مجمعالبیان، ج۴، ص ۸۲۶.</ref>، به راه انداختن [[جنگ بدر]]<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۹؛ یعقوبی، ج۲، ص ۴۵.</ref> و... | *[[ابوجهل]] از [[دشمنان]] سرسخت [[پیامبر]] و مسلمانان بود. تلاش و [[رفتار]] خشمگینانه و [[کینه]] توزانه وی با آنان، در [[شکنجه]] تازه مسلمانانی چون [[یاسر]] و [[سمیه]]<ref>التعریف، ص ۱۷۲.</ref> که به [[قتل]] این [[زن]] و شوهر انجامید<ref>یعقوبی، ج ۲، ص ۲۸.</ref>، [[تهمت]] و [[افترا]] به آنان<ref>التعریف، ص ۱۷۲.</ref>، جلوگیری از استماع [[قرآن]]<ref>قرطبی، ج ۱۵، ص ۲۳۶.</ref>، و برقراری رابطه دیگران با [[پیامبر]]<ref>اسبابالنزول، ص ۳۸۱؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۸۴.</ref>، کوشش برای انعقاد [[پیمان]] [[صحیفه]] مبنی بر [[یاری]] نرساندن به [[پیامبر]]{{صل}} و کوشش بر عدم نقض آن<ref>السیر و المغازی، ص ۱۶۱ و ۱۶۶.</ref>، طرّاحی [[قتل پیامبر]]<ref>سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۸۰؛ مجمعالبیان، ج۴، ص ۸۲۶.</ref>، به راه انداختن [[جنگ بدر]]<ref>الطبقات، ج ۲، ص ۹؛ یعقوبی، ج۲، ص ۴۵.</ref> و... آشکار است. | ||
*[[ابوجهل]] وقتی شنید که [[عیّاش بن ابیربیعه]] ([[برادر]] مادریاش) به [[اسلام]] گرویده، هر شیوهای را برای بازگرداندن او به کارگرفت<ref>سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۷۴.</ref> و هنگامی که اندک [[ملایمت]] [[ولید بن مغیره]] را به [[پیامبر]] دریافت، وی را با [[حیله]] بر آن داشت که [[کلام خداوند]] را [[سحر]] بخواند<ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۸۴.</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ إِنْ هَذَا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ}}<ref> و گفت: این جز جادویی که آموخته میشود نیست.این جز گفتار آدمی نیست؛ سوره مدثر، آیه:۲۴-۲۵.</ref>. بیانگر این واقعه است<ref>اسباب النزول، ص ۳۸۱ و ۳۸۲.</ref>. او برای [[تضعیف]] [[پیامبر]] و [[اسلام]] از هر راهی استفاده میکرد. وقتی آیاتِ {{متن قرآن|وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ لا تُبْقِي وَلا تَذَرُ لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ }}<ref> و چه دانی تو که دوزخ چیست.نه بر جای مینهد و نه یله میکند. برگرداننده رنگ پوست است. بر آن نوزده (نگهبان گمارده شده) است ؛ سوره مدثر، آیه:۲۷-۳۰.</ref>. را شنید، به قرشیان گفت: آیا هر ده تن از شما، از [[غلبه]] بر یک نفر از گماشتههای [[آتش]] ناتوانند؛ در حالی که شمار شما بیشتر است؟ رفیق شما [[پیامبر]]] خبر میدهد که [[جهنم]] نوزده گماشته دارد<ref>جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۱۹۹؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۸۶.</ref>. [[اصرار]] بیش از حد و جاهلانه او بر [[مخالفت با پیامبر]] و [[اسلام]]، حتّی موجب [[خشم]] دیگر سران [[مکّه]] شد<ref>السیر و المغازی، ص ۱۶۶.</ref> و از سوی [[پیامبر]] به ([[ابوجهل]]) ملقّب گردید<ref>الاشتقاق، ص ۱۴۷؛ انساب الاشراف ج ۱، ص ۱۴۱.</ref>. وی، در [[سال دوم هجری]]، در [[جنگ بدر]] که خود [[فرماندهی سپاه]] [[شرک]] را به عهده داشت، کشته و به همراه دیگر کشتگان، در [[چاه]] (قلیب)[[بدر]] مدفون شد<ref>جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص ۲۴۰.</ref>. او پسر و دختری داشت؛ امّا نسلش هرگز ادامه نیافت<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۵.</ref> و ابتر ماند. [[عکرمه]] ([[فرزند]] او) پس از [[فتح]] [[مکّه]] [[مسلمان]] شد، و [[پیامبر]] برای اینکه [[مسلمانی]] آزرده نشود، [[مسلمانان]] را از [[سبّ]] [[ابوجهل]] منع فرمود<ref>العقدالفرید، ج۲، ص ۳۸۶.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابوجهل ۲ (مقاله)|ابوجهل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.</ref>. | *[[ابوجهل]] وقتی شنید که [[عیّاش بن ابیربیعه]] ([[برادر]] مادریاش) به [[اسلام]] گرویده، هر شیوهای را برای بازگرداندن او به کارگرفت<ref>سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۴۷۴.</ref> و هنگامی که اندک [[ملایمت]] [[ولید بن مغیره]] را به [[پیامبر]] دریافت، وی را با [[حیله]] بر آن داشت که [[کلام خداوند]] را [[سحر]] بخواند<ref>مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۸۴.</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ إِنْ هَذَا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ}}<ref> و گفت: این جز جادویی که آموخته میشود نیست.این جز گفتار آدمی نیست؛ سوره مدثر، آیه:۲۴-۲۵.</ref>. بیانگر این واقعه است<ref>اسباب النزول، ص ۳۸۱ و ۳۸۲.</ref>. او برای [[تضعیف]] [[پیامبر]] و [[اسلام]] از هر راهی استفاده میکرد. وقتی آیاتِ {{متن قرآن|وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ لا تُبْقِي وَلا تَذَرُ لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ }}<ref> و چه دانی تو که دوزخ چیست.نه بر جای مینهد و نه یله میکند. برگرداننده رنگ پوست است. بر آن نوزده (نگهبان گمارده شده) است ؛ سوره مدثر، آیه:۲۷-۳۰.</ref>. را شنید، به قرشیان گفت: آیا هر ده تن از شما، از [[غلبه]] بر یک نفر از گماشتههای [[آتش]] ناتوانند؛ در حالی که شمار شما بیشتر است؟ رفیق شما [[پیامبر]]] خبر میدهد که [[جهنم]] نوزده گماشته دارد<ref>جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۱۹۹؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص ۵۸۶.</ref>. [[اصرار]] بیش از حد و جاهلانه او بر [[مخالفت با پیامبر]] و [[اسلام]]، حتّی موجب [[خشم]] دیگر سران [[مکّه]] شد<ref>السیر و المغازی، ص ۱۶۶.</ref> و از سوی [[پیامبر]] به ([[ابوجهل]]) ملقّب گردید<ref>الاشتقاق، ص ۱۴۷؛ انساب الاشراف ج ۱، ص ۱۴۱.</ref>. وی، در [[سال دوم هجری]]، در [[جنگ بدر]] که خود [[فرماندهی سپاه]] [[شرک]] را به عهده داشت، کشته و به همراه دیگر کشتگان، در [[چاه]] (قلیب)[[بدر]] مدفون شد<ref>جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص ۲۴۰.</ref>. او پسر و دختری داشت؛ امّا نسلش هرگز ادامه نیافت<ref>جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۵.</ref> و ابتر ماند. [[عکرمه]] ([[فرزند]] او) پس از [[فتح]] [[مکّه]] [[مسلمان]] شد، و [[پیامبر]] برای اینکه [[مسلمانی]] آزرده نشود، [[مسلمانان]] را از [[سبّ]] [[ابوجهل]] منع فرمود<ref>العقدالفرید، ج۲، ص ۳۸۶.</ref><ref>[[سید علی رضا واسعی|واسعی، سید علی رضا]]، [[ابوجهل ۲ (مقاله)|ابوجهل]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]] ج۱.</ref>. | ||
خط ۳۹: | خط ۳۹: | ||
#روزی [[ابوجهل]]، به [[آزار پیامبر]] پرداخت و [[حمزه]] به [[حمایت]] از [[حضرت]]، خشمگینانه ضربتی بر او وارد ساخت<ref>مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۵۵.</ref>. گفته شده که [[آیه]] ۱۲۲ سوره انعام در این باره نازل شد: {{متن قرآن|أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زندهاش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه میرود، چون داستان کسی است در تیرگیها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدینگونه آنچه کافران میکردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه۱۲۲.</ref>. [[طبری]] اقوالی را در [[تفسیر]] آیه برمیشمرد؛ امّا در اینکه مقصود از {{متن قرآن|كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ}} [[ابوجهل]] است، [[تردید]] نمیکند<ref>جامعالبیان، مج ۵، ج ۸، ص ۳۰.</ref>. | #روزی [[ابوجهل]]، به [[آزار پیامبر]] پرداخت و [[حمزه]] به [[حمایت]] از [[حضرت]]، خشمگینانه ضربتی بر او وارد ساخت<ref>مجمعالبیان، ج ۴، ص ۵۵۵.</ref>. گفته شده که [[آیه]] ۱۲۲ سوره انعام در این باره نازل شد: {{متن قرآن|أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زندهاش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه میرود، چون داستان کسی است در تیرگیها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدینگونه آنچه کافران میکردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه۱۲۲.</ref>. [[طبری]] اقوالی را در [[تفسیر]] آیه برمیشمرد؛ امّا در اینکه مقصود از {{متن قرآن|كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ}} [[ابوجهل]] است، [[تردید]] نمیکند<ref>جامعالبیان، مج ۵، ج ۸، ص ۳۰.</ref>. | ||
#در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ}}<ref>«و هنگامی که نشانهای (از سوی خداوند) نزدشان آید میگویند ما هرگز ایمان نمیآوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه:۱۲۴.</ref> آمده است: [[ابوجهل]] گفت: [[سوگند]] به [[خدا]]! به او [[راضی]] نشده، هرگز از وی [[پیروی]] نمیکنیم، جز اینکه بر ما نیز چون او [[وحی]] بیاید که [[آیه]] نازل شد: و چون آنان را نشانهای بیاید، گویند هرگز [[ایمان]] نمیآوریم، مگر آنکهمانند آنچه به [[پیامبران الهی]] داده شده، به ما نیز داده شود. [بگو] [[خداوند]]، بهتر میداند که [[رسالت]] خویش را کجا قرار دهد<ref>قرطبی، ج ۷، ص ۵۳.</ref>. | #در ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ}}<ref>«و هنگامی که نشانهای (از سوی خداوند) نزدشان آید میگویند ما هرگز ایمان نمیآوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه:۱۲۴.</ref> آمده است: [[ابوجهل]] گفت: [[سوگند]] به [[خدا]]! به او [[راضی]] نشده، هرگز از وی [[پیروی]] نمیکنیم، جز اینکه بر ما نیز چون او [[وحی]] بیاید که [[آیه]] نازل شد: و چون آنان را نشانهای بیاید، گویند هرگز [[ایمان]] نمیآوریم، مگر آنکهمانند آنچه به [[پیامبران الهی]] داده شده، به ما نیز داده شود. [بگو] [[خداوند]]، بهتر میداند که [[رسالت]] خویش را کجا قرار دهد<ref>قرطبی، ج ۷، ص ۵۳.</ref>. | ||
#{{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ}}<ref> و کافران گفتند: به این قرآن گوش ندهید و در (هنگام خوانده شدن) آن، سخنان بیهوده سر دهید باشد که پیروز گردید؛ سوره فصلت، آیه:۲۶.</ref> از [[ابنعباس]] [[روایت]] شده که [[ابوجهل]] میگفت: هرگاه [[محمد]] [[قرآن]] میخوانَد، هیاهو کنید و فریاد بکشید تا | #{{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ}}<ref> و کافران گفتند: به این قرآن گوش ندهید و در (هنگام خوانده شدن) آن، سخنان بیهوده سر دهید باشد که پیروز گردید؛ سوره فصلت، آیه:۲۶.</ref> از [[ابنعباس]] [[روایت]] شده که [[ابوجهل]] میگفت: هرگاه [[محمد]] [[قرآن]] میخوانَد، هیاهو کنید و فریاد بکشید تا آشکار نشود چه میگوید، و [[آیه]] پیشین نازل شد؛<ref>قرطبی، ج ۱۵، ص ۲۳۲.</ref> گرچه [[ابوجهل]] خود نمیتوانست از شنیدن [[قرآن]] دوری کند<ref>السیر و المغازی، ص۱۸۹؛ سیره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۱۵.</ref>. | ||
#[[ابوجهل]]، همچنین از مصادیق {{متن قرآن|أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ }}<ref>آیا آن کس که در روز رستخیز در آتش افکنده میشود؛ سوره فصلت، آیه:۴۰.</ref><ref>مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۲؛ الدرّالمنثور، ج ۷، ص ۳۳۰.</ref>. و نیز مصداقی از {{متن قرآن|وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ}}<ref>«وای بر هر دروغزن گناهکار!» سوره جاثیه، آیه۷.</ref><ref>غررالتبیان، ص ۴۷۴.</ref> و در ذیل [[آیه]] ۱۰ سوره [[قلم]]، یکی از افراد {{متن قرآن|وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ}}<ref>«و از هر سوگندخواره فرومایهای فرمان مبر!» سوره قلم، آیه۱۰.</ref> شمرده <ref>روح المعانی، مج ۱۶، ج ۲۹، ص ۴۷.</ref> و از مصادیق {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«آیا آنکه به روی درافتاده (و باژگون) راه میرود رهیابتر است یا آنکه استوار و بر راهی راست راه میرود؟» سوره ملک، آیه ۲۲.</ref> تلقّی شده است<ref>قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۴۳.</ref>. | #[[ابوجهل]]، همچنین از مصادیق {{متن قرآن|أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ }}<ref>آیا آن کس که در روز رستخیز در آتش افکنده میشود؛ سوره فصلت، آیه:۴۰.</ref><ref>مجمعالبیان، ج ۹، ص ۲۲؛ الدرّالمنثور، ج ۷، ص ۳۳۰.</ref>. و نیز مصداقی از {{متن قرآن|وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ}}<ref>«وای بر هر دروغزن گناهکار!» سوره جاثیه، آیه۷.</ref><ref>غررالتبیان، ص ۴۷۴.</ref> و در ذیل [[آیه]] ۱۰ سوره [[قلم]]، یکی از افراد {{متن قرآن|وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ}}<ref>«و از هر سوگندخواره فرومایهای فرمان مبر!» سوره قلم، آیه۱۰.</ref> شمرده <ref>روح المعانی، مج ۱۶، ج ۲۹، ص ۴۷.</ref> و از مصادیق {{متن قرآن|أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ}}<ref>«آیا آنکه به روی درافتاده (و باژگون) راه میرود رهیابتر است یا آنکه استوار و بر راهی راست راه میرود؟» سوره ملک، آیه ۲۲.</ref> تلقّی شده است<ref>قرطبی، ج ۱۸، ص ۱۴۳.</ref>. | ||
#برخی، [[آیه]] {{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ}}<ref> بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند؛ سوره بقره، آیه:۶.</ref> را در [[شأن]] [[ابوجهل]]<ref>مجمعالبیان، ج ۱، ص ۱۲۸.</ref> و بعضی نیز آن را درباره او و خانوادهاش میدانند<ref>اسباب النزول، ص ۲۶.</ref>. | #برخی، [[آیه]] {{متن قرآن| إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ}}<ref> بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند؛ سوره بقره، آیه:۶.</ref> را در [[شأن]] [[ابوجهل]]<ref>مجمعالبیان، ج ۱، ص ۱۲۸.</ref> و بعضی نیز آن را درباره او و خانوادهاش میدانند<ref>اسباب النزول، ص ۲۶.</ref>. |