ابوجهل در قرآن
نسب
ابوالحکم، عمرو بن هشام بن مغیره[۱] از بزرگان مکّه و از دشمنان سرسخت پیامبر بود[۲]. وی از قبیله بنی مخزوم و به ابوجهل مشهور بود و در انتساب به مادرش، ابنالحنظلیه[۳] نامیده شده است. اطلاعات ما از زمان ولادت و زندگی او پیش از ظهور اسلام، چندان نیست. بعضی او را همسن پیامبر(ص)[۴] و برخی، هنگام ورود به دارالندوه (سال ۵۸۴ م)، سی ساله دانستهاند[۵] که بدین ترتیب سن وی، از حضرت بیشتر خواهد بود. پدرش هشام، از مردان سرشناس و مهماننواز مکّه به شمار میرفت تا آنجا که قریش، مرگ او را برای خود تاریخ قرار داد[۶].
زیرکی، دانایی و هوشیاری او در آن عصر سبب شد، تا برخلاف سنّت عرب جاهلی که عضویّت در دارالندوه، برای غیر بنیقصی را مشروط به چهل سالگی کرده بود[۷]، در نوجوانی که هنوز موی بر صورتش نروییده بود[۸]، یا نزدیک سی سالگی[۹]، عضو آن شورا شود و در تصمیمگیریهای سران، طرف مشورت قرار گیرد[۱۰]. او از بازرگانان ثروتمند و اشراف مکّه بود[۱۱] که مانند دیگر همردیفان خویش، برای دستیابی به ریاست کعبه و در پی آن، ریاستمکّه، با بنیهاشم نزاع داشت و نبوّت را نیز بر همین اساس تحلیل میکرد[۱۲]. او میگفت: ما و فرزندان عبد مناف در شَرَف و بزرگی به تنازع برخاستیم؛ اطعام کردند، اطعام کردیم؛ عطا کردند، عطا کردیم تا به نزدیک هم رسیدیم. گفتند از ما پیامبری است که بر او وحی میشود! این را دیگر نفهمیدیم. به خدا سوگند! هرگز بدو ایمان نیاورده، تصدیقش نخواهیم کرد[۱۳].[۱۴]
ابوجهل و مقابله با اسلام
ابوجهل از دشمنان سرسخت پیامبر و مسلمانان بود. تلاش و رفتار خشمگینانه و کینهتوزانه وی با آنان، در شکنجه تازه مسلمانانی چون یاسر و سمیه[۱۵] که به قتل این زن و شوهر انجامید[۱۶]، تهمت و افترا به آنان[۱۷]، جلوگیری از استماع قرآن[۱۸] و برقراری رابطه دیگران با پیامبر[۱۹]، کوشش برای انعقاد پیمان صحیفه مبنی بر یاری نرساندن به پیامبر(ص) و کوشش بر عدم نقض آن[۲۰]، طرّاحی قتل پیامبر[۲۱]، به راه انداختن جنگ بدر[۲۲] و... آشکار است.
ابوجهل وقتی شنید که عیّاش بن ابیربیعه (برادر مادریاش) به اسلام گرویده، هر شیوهای را برای بازگرداندن او به کارگرفت[۲۳] و هنگامی که اندک ملایمت ولید بن مغیره را به پیامبر دریافت، وی را با حیله بر آن داشت که کلام خداوند را سحر بخواند[۲۴]. آیه ﴿فَقَالَ إِنْ هَذَا إِلاَّ سِحْرٌ يُؤْثَرُ إِنْ هَذَا إِلاَّ قَوْلُ الْبَشَرِ﴾[۲۵]. بیانگر این واقعه است[۲۶]. او برای تضعیف پیامبر و اسلام از هر راهی استفاده میکرد. وقتی آیاتِ ﴿وَمَا أَدْرَاكَ مَا سَقَرُ لا تُبْقِي وَلا تَذَرُ لَوَّاحَةٌ لِّلْبَشَرِ عَلَيْهَا تِسْعَةَ عَشَرَ﴾[۲۷] را شنید، به قریشیان گفت: آیا هر ده تن از شما، از غلبه بر یک نفر از گماشتههای آتش ناتوانند؛ در حالی که شمار شما بیشتر است؟ رفیق شما پیامبر] خبر میدهد که جهنم نوزده گماشته دارد[۲۸]. اصرار بیش از حد و جاهلانه او بر مخالفت با پیامبر و اسلام، حتّی موجب خشم دیگر سران مکّه شد[۲۹] و از سوی پیامبر به (ابوجهل) ملقّب گردید[۳۰]. وی در سال دوم هجری، در جنگ بدر که خود فرماندهی سپاه شرک را به عهده داشت، کشته و به همراه دیگر کشتگان، در چاه (قلیب) بدر مدفون شد[۳۱]. او پسر و دختری داشت؛ امّا نسلش هرگز ادامه نیافت[۳۲] و ابتر ماند. عکرمه (فرزند او) پس از فتح مکه مسلمان شد و پیامبر برای اینکه مسلمانی آزرده نشود، مسلمانان را از سبّ ابوجهل منع فرمود[۳۳].[۳۴]
ابوجهل در شأن نزول
مفسّران، در ذیل آیات فراوانی از ابوجهل نام بردهاند که بخشی از آنها چنین است:
- ﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يَنْهَى عَبْدًا إِذَا صَلَّى أَرَأَيْتَ إِن كَانَ عَلَى الْهُدَى أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى أَرَأَيْتَ إِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى﴾[۳۵]. گفته شده که ابوجهل سوگند یاد کرد اگر پیامبر را به نماز ببیند، گردنش را بزند[۳۶] یا سرش را بر صخرهای بکوبد[۳۷]، و درصدد عمل به سوگند خود بود که اعجاز الهی با نزول آیات پیشین جلوش را گرفت[۳۸]. خداوند، در آیات ﴿كَلاَّ لَئِن لَّمْ يَنتَهِ لَنَسْفَعًا بِالنَّاصِيَةِ نَاصِيَةٍ كَاذِبَةٍ خَاطِئَةٍ فَلْيَدْعُ نَادِيَه سَنَدْعُ الزَّبَانِيَةَ كَلاَّ لا تُطِعْهُ وَاسْجُدْ وَاقْتَرِبْ﴾[۳۹]. ابوجهل را به آتش دوزخ وعید داده، پیامبر را از پیروی او برحذر میدارد[۴۰]. در آیه ﴿ فَاصْبِرْ لِحُكْمِ رَبِّكَ وَلا تُطِعْ مِنْهُمْ آثِمًا أَوْ كَفُورًا﴾[۴۱] نیز خداوند، پیامبر را از افرادی برحذر میدارد که گفته شده: مقصود، ابوجهل است[۴۲].
- نام ابوجهل در ذیل آیه ﴿لا يَصْلاهَا إِلاَّ الأَشْقَى الَّذِي كَذَّبَ وَتَوَلَّى﴾[۴۳][۴۴].
- ابوجهل در ذیل آیه ﴿إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الأَبْتَرُ﴾[۴۵]. از مصادیق ابتر دانسته شده[۴۶] که خداوند، به جهت آزارهایش، او را ابتر خوانده بود؛ گرچه قول مشهور، نزول سوره درباره عاص بن وائل است[۴۷].
- برخی مفسّران، آیات نخستین سوره ماعون را در شأن ابوجهل و کافران قریش دانستهاند:﴿أَرَأَيْتَ الَّذِي يُكَذِّبُ بِالدِّينِ فَذَلِكَ الَّذِي يَدُعُّ الْيَتِيمَ وَلا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ﴾[۴۸][۴۹]
- ﴿فَلا صَدَّقَ وَلا صَلَّى وَلَكِن كَذَّبَ وَتَوَلَّى ثُمَّ ذَهَبَ إِلَى أَهْلِهِ يَتَمَطَّى أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى ثُمَّ أَوْلَى لَكَ فَأَوْلَى﴾[۵۰]. گفته شده که این آیات، درباره ابوجهل است [۵۱].
- قرطبی در ذیل آیه ۴۴ و ۴۵ سوره قمر از ابوجهل یاد میکند که در روز بدر، با اسب خویش تاخت؛ به جلو سپاه آمد و گفت: ما امروز از محمد و اصحاب او انتقام میگیریم و خداوند این آیه را نازل فرمود:﴿أَمْ يَقُولُونَ نَحْنُ جَمِيعٌ مُّنتَصِرٌ سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَيُوَلُّونَ الدُّبُرَ﴾[۵۲][۵۳] گرچه مکّی بودن سوره قمر، سخن پیشین را تضعیف میکند. از سعد بن ابی وقّاص نقل شده: من تأویل آیه را نمیدانستم تا اینکه پیامبر(ص) در روز بدر آن را در مقابل مشرکان قرائت کرد. وی از قول ابن عبّاس آورده که بین نزول آیه و واقعه بدر، هفت سال فاصله بوده است[۵۴].
- آیات ﴿إِنَّا جَعَلْنَا فِي أَعْنَاقِهِمْ أَغْلالاً فَهِيَ إِلَى الأَذْقَانِ فَهُم مُّقْمَحُونَ وَجَعَلْنَا مِن بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْنَاهُمْ فَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ﴾[۵۵]. به اعتقاد برخی مفسّران، درباره تصمیم ابوجهل به قتل پیامبر هنگام نماز، خداوند بدینگونه وی را ناکام ساخت[۵۶]. فخر رازی بر آن است که معنای این آیه و آیه بعدی، بازداشتن ایشان از اهتدا (راهیابی) به وسیله خداوند است[۵۷]. ابوالفتوح رازی مینویسد: کنایت است و عبارت به طریق مبالغه از جهل وعناد و نفور ایشان از ایمان، تا پنداری که ممنوعند از آن به غل و قید که به هیچ وجه تن در نمیدهند و اختیار نمیکنند[۵۸].
- در ذیل آیه ﴿وَكَانَ الْكَافِرُ عَلَى رَبِّهِ ظَهِيرًا﴾[۵۹] آوردهاند که مقصود از کافر، ابوجهل است که با پشتوانه شیطان، پروردگار خویش را مخالفت میکند [۶۰].
- ابوجهل، به مسلمانانی که از پیامبر(ص) پیروی میکردند، تهمت زده، میگفت: آنان از مرد جادو شدهای پیروی میکنند که آیه ﴿ أَوْ يُلْقَى إِلَيْهِ كَنزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْهَا وَقَالَ الظَّالِمُونَ إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ رَجُلا مَّسْحُورًا﴾[۶۱] بدان اشاره دارد[۶۲]. نام ابوجهل جزو یکی از ۱۷ تن مقتسم[۶۳] (کسانی که در موسم حج راههای مکه را تقسیم کرده و بر ضدّ پیامبر تبلیغ میکردهاند) آمده که خداوند در سوره حجر آیه ۹۰ به آنان اشاره دارد: ﴿كَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى الْمُقْتَسِمِينَ﴾[۶۴]
- ابوالفتوح، در ذیل آیه ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا قَبْلَكَ مِنَ الْمُرْسَلِينَ إِلاَّ إِنَّهُمْ لَيَأْكُلُونَ الطَّعَامَ وَيَمْشُونَ فِي الأَسْوَاقِ وَجَعَلْنَا بَعْضَكُمْ لِبَعْضٍ فِتْنَةً أَتَصْبِرُونَ وَكَانَ رَبُّكَ بَصِيرًا﴾[۶۵]، از مقاتل نقل کرده که آیه درباره ابوجهل و چند تن دیگر که به تحقیر ابوذر و برخی مؤمنان پرداخته بودند، نازل شده است[۶۶].
- همو از مقاتل مینویسد[۶۷]: چون ابوجهل و نضر بن حارث، عبادتهای رسول و جدّیت او را دیدند، گفتند: تو خود را به مشقّت میاندازی. در دین ما، این همه رنج نیست و خدای تعالی این آیات را فرو فرستاد: ﴿طه مَا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى﴾[۶۸].
- ﴿أَفَمَنْ وَعَدْنَاهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لَاقِيهِ كَمَنْ مَتَّعْنَاهُ مَتَاعَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ﴾[۶۹] با همه اختلافی که در شأن نزول آیه وجود دارد، نام ابوجهل، به صورت مصداق "من متّعنه"، برجستهتر است [۷۰].
- ابوجهل با شنیدن شجره ملعونه در قرآن ﴿وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا﴾[۷۱] که به گفته مفسّران، درخت زقّوم است، به طعنه میگفت: چگونه ممکن است درختی در آتش باشد، با اینکه آتش آن را میسوزاند؟ و نیز میگفت: رفیق شما پیامبر میگوید: آتش جهنم سنگ را میسوزاند و آتشگیره آن را مردم و سنگ میداند: ﴿وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾[۷۲][۷۳]. خداوند در آیه ﴿وَإِذْ قُلْنَا لَكَ إِنَّ رَبَّكَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْيَا الَّتِي أَرَيْنَاكَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِي الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا يَزِيدُهُمْ إِلَّا طُغْيَانًا كَبِيرًا﴾[۷۴] میفرماید: آن را آزمونی برای مردم قرار دادهایم و در آیات ۶۴ و ۶۵ سوره صافات میفرماید: آن درختی است که از ژرفای دوزخ برمیآید و میوهاش گویی سرهای شیاطین است: ﴿إِنَّهَا شَجَرَةٌ تَخْرُجُ فِي أَصْلِ الْجَحِيمِ طَلْعُهَا كَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّيَاطِينِ﴾[۷۵] و آن، غذای گناهکاران است: ﴿إِنَّ شَجَرَتَ الزَّقُّومِ طَعَامُ الْأَثِيمِ كَالْمُهْلِ يَغْلِي فِي الْبُطُونِ كَغَلْيِ الْحَمِيمِ﴾[۷۶]
- ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا﴾[۷۷]. سیوطی از قول ابنعبّاس آورده است که ابوجهل، امیّة بنخلف و دیگر سران قریش نزد پیامبر آمده، گفتند: خدایان ما را بپذیر تا در آیینت درآییم.[۷۸] گویا پیامبر از جدایی قوم خویش نگران بود و اسلام آوردن آنان را دوست میداشت که آیه پیشین و دو آیه دیگر نازل شد و حضرت را از گرایش به آنان برحذر داشت: ﴿وَلَوْلَا أَنْ ثَبَّتْنَاكَ لَقَدْ كِدْتَ تَرْكَنُ إِلَيْهِمْ شَيْئًا قَلِيلًا﴾[۷۹]
- ﴿وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعًا﴾[۸۰]، ﴿أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلَائِكَةِ قَبِيلًا أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا﴾[۸۱] واحدی از ابنعباس نقل میکند که ابوجهل و سران قریش بر آن شدند تا با پیامبر مجادله کنند و از او خواستند تا از کارهایش دست بردارد. وقتی پافشاری پیامبر را دیدند، تقاضاهای دیگری را مطرح کردند که این آیات، بیانگر آن است[۸۲] و گفتند: هرگز به تو ایمان نمیآوریم، مگر آنکه برای ما از زمین چشمهای بجوشانی یا باغیاز خرما و انگور داشته باشی و در میانش، جویباران را جاریسازی یا پارههایی از آسمان را چنانکه گمان داری بر [سر] ما بیندازی یا خدا و فرشتگان را رویاروی ما بیاوری یا تو را خانهای از زر و زیور باشد، و بالا رفتنت را باور نکنیم، مگر آنکه کتابی برای ما فرود آوری که بخوانیمش. بگو پاک و منزه است پروردگارم. آیا من جز بشری هستم که پیامبرم؟
- به نقلی، ابوجهل یکی از مسخره کنندگان پیامبر(ص) و مسلمانان به شمار آمده [۸۳] که خداوند درباره آنان آیه ﴿ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ﴾[۸۴]؛ هرچند در دیگر تفاسیر، ذیل این آیه نامی از او به میان نیامده است.
- ﴿وَمِنْهُم مَّن يَسْتَمِعُ إِلَيْكَ وَجَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لاَّ يُؤْمِنُواْ بِهَا حَتَّى إِذَا جَاؤُوكَ يُجَادِلُونَكَ يَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُواْ إِنْ هَذَا إِلاَّ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ﴾[۸۵] گفتهاند: این آیه، در شأن ابوجهل و دیگر سران مشرک نازل شده که گرد هم آمده تا در باب سخنان پیامبر گفتوگو کنند. ابوسفیان گفت: من بعضی از گفتههای او را حق میدانم؛ امّا ابوجهل از او خواست که هرگز به آن اقرار نکند، و در روایت دیگری است که گفت: مرگ برای ما، از اقرار به آن آسانتر است و این آیه نازل شد[۸۶].
- از سدّی نقل شده که اخنس بن شریق در خلوت از ابوجهل درباره پیامبر(ص) پرسید و او گفت: به خدا سوگند! محمد صادق است و هرگز دروغ نگفته؛ امّا هنگامی که بنی قصی پرچم مکّه را به دست گرفتند؛ پردهدار کعبه شدند؛ سقایت حاجیان به دستشان افتاد و سپس نبوّت! دیگر چه چیزی برای تیرههای قریش میماند؟[۸۷] و این آیه در شأن آنان نازل شد: ﴿ قَدْ نَعْلَمُ إِنَّهُ لَيَحْزُنُكَ الَّذِي يَقُولُونَ فَإِنَّهُمْ لاَ يُكَذِّبُونَكَ وَلَكِنَّ الظَّالِمِينَ بِآيَاتِ اللَّهِ يَجْحَدُونَ﴾[۸۸]. طبری از ابن کعب نقل کرده که ابوجهل به پیامبر گفت: ما تو را تکذیب نکرده؛ بلکه آنچه را آوردهای، تکذیب میکنیم و خداوند این آیه را فرود آورد [۸۹].
- روزی ابوجهل، به آزار پیامبر پرداخت و حمزه به حمایت از حضرت، خشمگینانه ضربتی بر او وارد ساخت[۹۰]. گفته شده که آیه ۱۲۲ سوره انعام در این باره نازل شد: ﴿أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ﴾[۹۱]. طبری اقوالی را در تفسیر آیه برمیشمرد؛ امّا در اینکه مقصود از ﴿كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ﴾ ابوجهل است، تردید نمیکند[۹۲].
- در ذیل آیه ﴿وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ﴾[۹۳] آمده است: ابوجهل گفت: سوگند به خدا! به او راضی نشده، هرگز از وی پیروی نمیکنیم، جز اینکه بر ما نیز چون او وحی بیاید که آیه نازل شد: و چون آنان را نشانهای بیاید، گویند هرگز ایمان نمیآوریم، مگر آنکهمانند آنچه به پیامبران الهی داده شده، به ما نیز داده شود. [بگو] خداوند، بهتر میداند که رسالت خویش را کجا قرار دهد[۹۴].
- ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ﴾[۹۵] از ابنعباس روایت شده که ابوجهل میگفت: هرگاه محمد قرآن میخوانَد، هیاهو کنید و فریاد بکشید تا آشکار نشود چه میگوید، و آیه پیشین نازل شد؛[۹۶] گرچه ابوجهل خود نمیتوانست از شنیدن قرآن دوری کند[۹۷].
- ابوجهل، همچنین از مصادیق ﴿أَفَمَن يُلْقَى فِي النَّارِ﴾[۹۸][۹۹]. و نیز مصداقی از ﴿وَيْلٌ لِكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ﴾[۱۰۰][۱۰۱] و در ذیل آیه ۱۰ سوره قلم، یکی از افراد ﴿وَلَا تُطِعْ كُلَّ حَلَّافٍ مَهِينٍ﴾[۱۰۲] شمرده [۱۰۳] و از مصادیق ﴿أَفَمَنْ يَمْشِي مُكِبًّا عَلَى وَجْهِهِ أَهْدَى أَمَّنْ يَمْشِي سَوِيًّا عَلَى صِرَاطٍ مُسْتَقِيمٍ﴾[۱۰۴] تلقّی شده است[۱۰۵].
- برخی، آیه ﴿ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ﴾[۱۰۶] را در شأن ابوجهل[۱۰۷] و بعضی نیز آن را درباره او و خانوادهاش میدانند[۱۰۸].
- و نیز آیه ﴿زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ﴾[۱۰۹] را درباره ابوجهل و دیگر بزرگان قریش میداند که از نعمتهای دنیایی بهرهمند بودند و مؤمنان فقیر را ریشخند میکردند[۱۱۰].
- طبری، از ابن عباس نقل کرده که وقتی ابوطالب در بستر مریضی بود، ابوجهل با عدّهای به بالین او رفته، از پیامبر بدو شکایت بردند[۱۱۱] که پسر برادرت را از ما بازدار و گرنه او را خواهیم کشت[۱۱۲]. پیامبر(ص) که حضور داشت، فرمود: اگر خورشید را در دست راست و ماه را در دست چپمبگذارید، دست از رسالت خویش برنمیدارم [۱۱۳]. ابوطالب با شنیدن این سخن، حمایت خویش را به طور رسمی از پیامبر اعلام داشت و بدین طریق، ابوجهل را درهم شکست[۱۱۴]. پافشاری پیامبر، بر باورهای خویش و ابراز توحید، آنان را سخت شگفتزده، سرخورده وناامید ساخت. آیات ۵ تا ۷ سوره صدر این باره نازل شد: ﴿أَجَعَلَ الْآلِهَةَ إِلَهًا وَاحِدًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عُجَابٌ وَانْطَلَقَ الْمَلَأُ مِنْهُمْ أَنِ امْشُوا وَاصْبِرُوا عَلَى آلِهَتِكُمْ إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ يُرَادُ مَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِي الْمِلَّةِ الْآخِرَةِ إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ﴾[۱۱۵][۱۱۶].
- ﴿وَإِذْ يَمْكُرُ بِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِيُثْبِتُوكَ أَوْ يَقْتُلُوكَ أَوْ يُخْرِجُوكَ وَيَمْكُرُونَ وَيَمْكُرُ اللَّهُ وَاللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ﴾[۱۱۷].ابوجهل، مانند دیگر سران مشرک، هنگام آگاهی از تصمیم هجرت پیامبر(ص) به یثرب (مدینه) برآشفت و در طرح توطئهای بر ضدّ حضرت در دارالندوه، شرکت و پیشنهاد قتل وی را مطرح کرد[۱۱۸]. ابنسعد میگوید: هر کس نظری داد تا به ابوجهل رسید. وی گفت: از هر قبیلهای جوانی برگزینیم تا با شمشیر برهنه، بر محمد هجوم آورند تا بنی عبدمناف، قاتل را نشناخته، توانایی انتقام نداشته باشند[۱۱۹] و به پذیرش خون بهایی بسنده کنند. این پیشنهاد پذیرفته شد و اگر خبر جبرئیل به پیامبر و خوابیدن علی(ع) برجای او در لیلهالمبیت نمیبود، تصمیمقریش عملی میشد[۱۲۰]. مفسّران، آیه پیشین را در باب همین توطئه میدانندکه ابوجهل در آن نقشی فعّال داشت[۱۲۱]. آیه ۳۲ سوره انفال را نیز درباره ابوجهل دانستهاند: ﴿ وَإِذْ قَالُواْ اللَّهُمَّ إِن كَانَ هَذَا هُوَ الْحَقَّ مِنْ عِندِكَ فَأَمْطِرْ عَلَيْنَا حِجَارَةً مِّنَ السَّمَاء أَوِ ائْتِنَا بِعَذَابٍ أَلِيمٍ﴾[۱۲۲][۱۲۳]
- بغوی در ذیل آیه ﴿أَفَمَن يَعْلَمُ أَنَّمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ مِن رَبِّكَ الْحَقُّ كَمَنْ هُوَ أَعْمَى إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾[۱۲۴] آورده که ابوجهل، مصداق در ﴿كَمَنْ هُوَ أَعْمَى﴾ است.
- ﴿كَذَلِكَ أَرْسَلْنَاكَ فِي أُمَّةٍ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهَا أُمَمٌ لِتَتْلُوَ عَلَيْهِمُ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَهُمْ يَكْفُرُونَ بِالرَّحْمَنِ قُلْ هُوَ رَبِّي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ مَتَابِ﴾[۱۲۵]بغوی، در سبب نزول آیه آورده که ابوجهل، پیامبر را در حجر دید که میگوید: "يا اللَّهُ يا رَحْمن". نزد مشرکان آمد و گفت: محمد دو خدا را میخواند: یکی اللّه و دیگری رحمن، و ما جز رحمان یمامه که گویا نام شخصی یا معبودی بوده است، رحمان دیگری را نمیشناسیم. آیه نازل شد که بدینسان تو را در بین امّتی فرستادیم که پیش از آنها امّتهایی آمده و رفته بودند تا آنچه بر تو وحی کردهایم، بر آنان بخوانی؛ حال آنکه بر خدای رحمان کفر و انکار میورزند. بگو: او پرودگار من است؛ خدایی جز او نیست؛ بر او توکل کرده، بازگشت من به سوی او است[۱۲۶].
- در تفسیر قمی، ذکر شده که آیه ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَن يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلا هُدًى وَلا كِتَابٍ مُّنِيرٍ﴾[۱۲۷] در شأن ابوجهل نازل شده است[۱۲۸].
- مفسّران، ابوجهل را یکی از پیشوایان کفر دانسته که در آیه ۱۲ سوره توبه مسلمانان به ستیز با آنان مأمور شدهاند:﴿وَإِن نَّكَثُواْ أَيْمَانَهُم مِّن بَعْدِ عَهْدِهِمْ وَطَعَنُواْ فِي دِينِكُمْ فَقَاتِلُواْ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لاَ أَيْمَانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنتَهُونَ﴾[۱۲۹] [۱۳۰]
- ابوجهل، خداوند را در روز بدر به داوری خواند آیه ﴿إِنْ تَسْتَفْتِحُوا فَقَدْ جَاءَكُمُ الْفَتْحُ وَإِنْ تَنْتَهُوا فَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَإِنْ تَعُودُوا نَعُدْ وَلَنْ تُغْنِيَ عَنْكُمْ فِئَتُكُمْ شَيْئًا وَلَوْ كَثُرَتْ وَأَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۱۳۱] نازل شد[۱۳۲]. طبرسی در ذیل این آیه از قول ابیحمزه آورده که ابوجهل در روز بدر گفت: پروردگارا! دین ما قدیم و دین محمد جدید است؛ پس هر یک از آنان نزد تو محبوبتر و رضایت بخشتر است، اهل آن را یاری کن![۱۳۳]
- ابوجهل، مشرکان را بر ضدّ پیامبر(ص) تحریک کرده، میگفت:محمد، در یثرب فرود آمده؛ پیش قراولان خویش را فرستاده و میخواهد اموالتان را بگیرد؛ بپرهیزید از اینکه دنبالهرو او باشید یا به او نزدیک شوید. به خدا سوگند! با او ساحرانی است که هرگز ندیدهام و هیچ یک از اصحاب وی را مشاهده نکردهام، جز این که با شیاطین همراه بود![۱۳۴] او با این سخنان، آتش جنگ بدر را شعلهور ساخت و بخشی از مخارج آن را بر عهده گرفت. خداوند در این زمینه میفرماید: ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ﴾[۱۳۵]. واحدی، از کلبی نقل میکند که آیه، درباره دوازده تن از اطعام کنندگان روز بدر نازل شد که یکی از آنان ابوجهل بود[۱۳۶]؛ همو که ده شتر خویش را در آن واقعه نحر کرد[۱۳۷]. ابوجهل، در همین جنگ کشته و آیه ۵۰ سوره انفال درباره او و دیگر کشتگان بدر نازل شد: ﴿وَلَوْ تَرَى إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ﴾[۱۳۸].[۱۳۹].[۱۴۰]
منابع
پانویس
- ↑ المحبّر، ص۱۳۹.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص۴۹۱.
- ↑ سیره ابن هشام، ج ۲، ص۶۲۳.
- ↑ دایرهالمعارف الاسلامیه، ج ۱، ص۳۲۲. «ابوجهل».
- ↑ دایرهالمعارفبزرگاسلامی، ج۵، ص۳۰۵. «ابوجهل».
- ↑ المحبّر، ص۱۳۹.
- ↑ اخبار مکّه، ج ۲، ص۲۵۳.
- ↑ عیونالاخبار، ج ۱، ص۲۳۰.
- ↑ الاشتقاق، ص۱۵۵.
- ↑ یعقوبی، ج ۲، ص۳۷؛ الاشتقاق، ص۱۵۵.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص۱۱۹.
- ↑ جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص۲۴۰.
- ↑ السیر و المغازی، ص۲۱۰.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوجهل»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۶۴۱-۶۴۲.
- ↑ التعریف، ص۱۷۲.
- ↑ یعقوبی، ج ۲، ص۲۸.
- ↑ التعریف، ص۱۷۲.
- ↑ قرطبی، ج ۱۵، ص۲۳۶.
- ↑ اسبابالنزول، ص۳۸۱؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص۵۸۴.
- ↑ السیر و المغازی، ص۱۶۱ و ۱۶۶.
- ↑ سیره ابن هشام، ج ۲، ص۴۸۰؛ مجمعالبیان، ج۴، ص۸۲۶.
- ↑ الطبقات، ج ۲، ص۹؛ یعقوبی، ج۲، ص۴۵.
- ↑ سیره ابن هشام، ج ۲، ص۴۷۴.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص۵۸۴.
- ↑ و گفت: این جز جادویی که آموخته میشود نیست. این جز گفتار آدمی نیست؛ سوره مدثر، آیه۲۴-۲۵.
- ↑ اسباب النزول، ص۳۸۱ و ۳۸۲.
- ↑ و چه دانی تو که دوزخ چیست. نه بر جای مینهد و نه یله میکند. برگرداننده رنگ پوست است. بر آن نوزده (نگهبان گمارده شده) است؛ سوره مدثر، آیه۲۷-۳۰.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۱۹۹؛ مجمعالبیان، ج ۱۰، ص۵۸۶.
- ↑ السیر و المغازی، ص۱۶۶.
- ↑ الاشتقاق، ص۱۴۷؛ انساب الاشراف ج ۱، ص۱۴۱.
- ↑ جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص۲۴۰.
- ↑ جمهرة انساب العرب، ص۱۴۵.
- ↑ العقدالفرید، ج۲، ص۳۸۶.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوجهل»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۶۴۲.
- ↑ به من بگو آن کس که، بندهای را چون به نماز ایستد باز میدارد، اگر رهنمود یافته باشد، یا به پرهیزگاری فرمان دهد؟ (یا) اگر دروغ انگارد و رو گرداند، آیا ندانسته است که خداوند میبیند؟؛ سوره علق، آیه۹-۱۴.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص۳۲۱.
- ↑ جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۲، ص۱۸۳.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۸، ص۶۴۹.
- ↑ نه چنان است؛ اگر (از شرارت) باز نایستد بیگمان (موی) پیشانی (اش) را خواهیم گرفت و خواهیم کشید، (موی) پیشانی دروغگوی خطاکاری را، آنگاه، همبزمانش را فرا میخواند، ما (نیز) آتش افروزان (دوزخ) را بیدرنگ فرا میخوانیم. هرگز از او فرمان مبر و سجده بگزار و (به خداوند) نزدیکی بجوی!؛ سوره علق، آیه۱۵-۱۹.
- ↑ مجمعالبیان، ج۱۰، ص۷۸۲ و ۷۸۳.
- ↑ پس برای فرمان پروردگارت شکیبا باش و از هیچ گناهکار یا ناسپاس آنان فرمان نبر؛ سوره انسان، آیه۲۴.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص۲۷۷.
- ↑ که جز نگونبختتر، به آن درنمیآید، همان کس که دروغ انگاشت و روی گردانید؛ سوره لیل، آیه۱۵-۱۶.
- ↑ الکشّاف، ج ۴، ص۷۶۴.
- ↑ بیگمان (دشمن) سرزنشگر تو خود بیپساوند است؛ سوره کوثر، آیه ۳.
- ↑ قرطبی، ج ۲۰، ص۱۵۱.
- ↑ التعریف، ص۳۹۳.
- ↑ آیا آن کس را که (روز) پاداش و کیفر را دروغ میشمارد دیدهای؟ او همان کسی است که یتیم را میراند و (مردم را) به سیر کردن مستمند برنمیانگیزد؛ سوره ماعون، آیه ۱-۳.
- ↑ قمی، ج۲، ص۴۸۳.
- ↑ نه (حق را) راست دانست و نه نماز گزارد. ولی دروغ شمرد و روی گرداند. سپس خرامان به سوی خانوادهاش رفت. پس وای بر تو وای! دگرباره وای بر تو وای!؛ سوره قیامت، آیه۳۱-۳۵.
- ↑ جامع البیان، مج ۱۴، ج ۲۹، ص۲۴۷.
- ↑ بلکه میگویند: ما گروهی پیروزیم! زودا که آن گروه در هم شکنند و واپس بگریزند؛ سوره قمر، آیه۴۴-۴۵.
- ↑ قرطبی، ج ۱۷، ص۹۵.
- ↑ قرطبی، ج ۱۷، ص۹۵.
- ↑ ما غلهایی بر گردنهایشان تا (زیر) چانه نهادهایم چنان که سرشان بالا مانده است. و ما پیش رویشان سدّی و پشت سرشان سدّی نهادهایم و (دیدگان) آنان را فرو پوشاندهایم چنان که (چیزی) نمیبینند!؛ سوره یس، آیه۸-۹.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۲، ج ۲۲، ص۱۸۳؛ مجمعالبیان، ج ۸، ص۶۴۹ و ۶۵۰.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج ۲۶، ص۴۵.
- ↑ روضالجنان، ج ۱۶، ص۱۳۶.
- ↑ «و به جای خداوند چیزی را میپرستند که به آنان نه سود میرساند و نه زیان و کافر در برابر پروردگارش پشتیبان (شیطان) است» سوره فرقان، آیه۵۵.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص۳۵.
- ↑ یا چرا گنجی به سوی او (از آسمان) نمیافکنند یا باغی ندارد که از (بار و بر) آن بخورد؟ و ستمپیشگان گفتند: شما جز از مردی جادوشده پیروی نمیکنید؛ سوره فرقان، آیه۸.
- ↑ التعریف ص۲۲۷.
- ↑ المحبّر، ص۲۰.
- ↑ «همچنان که (عذاب را) بر بخشکنندگان فرو فرستادیم» سوره حجر، آیه۹۰.
- ↑ و پیش از تو پیامبران را نفرستادیم مگر آنکه بیگمان آنان خوراک میخورند و در بازارها راه میرفتند و شما را مایه آزمون یکدیگر کردیم (تا ببینیم) آیا شکیب میورزید؟ و پروردگار تو بیناست؛ سوره فرقان، آیه۲۰.
- ↑ روض الجنان، ج ۱۴، ص۲۰۵.
- ↑ روض الجنان، ج۱۳، ص۱۳۰.
- ↑ طا، ها. ما قرآن را بر تو فرو نفرستادهایم که به رنج افتی.؛ سوره طه، آیه۱-۲.
- ↑ «آیا آنکه بدو وعدهای نیکو دادهایم و او آن را خواهد دید چون کسی است که او را از کالای زندگانی این جهان برخوردار کردهایم سپس در روز رستخیز از خواندهشدگان (به سوی دوزخ) است؟» سوره قصص، آیه۶۱.
- ↑ جامع البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص۱۱۹ و ۱۲۰؛ مجمع البیان، ج۷، ص۴۰۸.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که با تو گفتیم: پروردگارت به مردم چیرگی دارد و خوابی که ما به تو نمایاندیم و درخت لعنت شده در قرآن را جز برای آزمون مردم قرار ندادیم و آنان را بیم میدهیم اما جز سرکشی بزرگ، به آنان نمیافزاید» سوره اسراء، آیه ۶۰.
- ↑ هیزم آن آدمیان و سنگهاست؛ سوره بقره، آیه۲۴.
- ↑ جامعالبیان، مج ۹، ج ۱۵، ص۱۴۳.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که با تو گفتیم: پروردگارت به مردم چیرگی دارد و خوابی که ما به تو نمایاندیم و درخت لعنت شده در قرآن را جز برای آزمون مردم قرار ندادیم و آنان را بیم میدهیم اما جز سرکشی بزرگ، به آنان نمیافزاید» سوره اسراء، آیه۶۰.
- ↑ «بیگمان آن درختی است که در ژرفای دوزخ میبالد شکوفهاش چون سر اهریمنان است» سوره صافات، آیه ۶۴- ۶۵.
- ↑ «بیگمان درخت زقّوم، خوراک گناهکار است که چون فلز گداخته در شکمها میجوشد؛ همچون جوشیدن آب داغ» سوره دخان، آیه ۴۳-۴۶.
- ↑ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه۷۳.
- ↑ الدرّالمنثور، ج ۵، ص۳۱۸.
- ↑ «و اگر ما تو را پابرجا نمیداشتیم نزدیک بود اندکی به آنان گرایش یابی» سوره اسراء، آیه ۷۴.
- ↑ «و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمهای فرا جوشانی» سوره اسراء، آیه ۹۰.
- ↑ «یا چنان که میپنداری، آسمان را پارهپاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری یا خانهای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشتهای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟» سوره اسراء، آیه ۹۲ -۹۳.
- ↑ اسباب النزول، ص۲۴۶ و ۲۴۷.
- ↑ التعریف، ص۱۶۳.
- ↑ ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسندهایم؛ سوره حجر، آیه۹۵.
- ↑ و برخی از آنان کسانی هستند که به تو گوش میدهند در حالی که بر دلهایشان پوششهایی افکندهایم تا درنیابند و در گوشهایشان سنگینییی (نهادهایم) و اگر هر نشانهای ببینند به آن ایمان نمیآورند تا آنجا که چون نزد تو آیند با تو چالش میورزند؛ کافران میگویند این (چیزی) جز افسانههای پیشینیان نیست، سوره انعام، آیه۲۵.
- ↑ بغوی، ج ۱، ص۹۱.
- ↑ جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص۲۴۰.
- ↑ ما خوب میدانیم که آنچه میگویند تو را اندوهناک میگرداند؛ (امّا) به راستی آنان تو را دروغزن نمیشمارند بلکه این ستمگران آیات خداوند را انکار میکنند؛ سوره انعام، آیه۳۳.
- ↑ جامعالبیان، مج ۵، ج ۷، ص۲۴۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۴، ص۵۵۵.
- ↑ «و آیا (داستان) آن کس که (به دل) مرده بود و زندهاش کردیم و برای او فروغی پدید آوردیم که با آن در میان مردم راه میرود، چون داستان کسی است در تیرگیها که از آنها بیرون آمدنی نیست؟ بدینگونه آنچه کافران میکردند، در نظرشان آراسته شده است» سوره انعام، آیه۱۲۲.
- ↑ جامعالبیان، مج ۵، ج ۸، ص۳۰.
- ↑ «و هنگامی که نشانهای (از سوی خداوند) نزدشان آید میگویند ما هرگز ایمان نمیآوریم تا به ما نیز همانند آنچه به پیامبران خداوند داده شده است داده شود» سوره انعام، آیه۱۲۴.
- ↑ قرطبی، ج ۷، ص۵۳.
- ↑ و کافران گفتند: به این قرآن گوش ندهید و در (هنگام خوانده شدن) آن، سخنان بیهوده سر دهید باشد که پیروز گردید؛ سوره فصلت، آیه۲۶.
- ↑ قرطبی، ج ۱۵، ص۲۳۲.
- ↑ السیر و المغازی، ص۱۸۹؛ سیره ابن هشام، ج ۱، ص۳۱۵.
- ↑ آیا آن کس که در روز رستخیز در آتش افکنده میشود؛ سوره فصلت، آیه۴۰.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۹، ص۲۲؛ الدرّالمنثور، ج ۷، ص۳۳۰.
- ↑ «وای بر هر دروغزن گناهکار!» سوره جاثیه، آیه۷.
- ↑ غررالتبیان، ص۴۷۴.
- ↑ «و از هر سوگندخواره فرومایهای فرمان مبر!» سوره قلم، آیه۱۰.
- ↑ روح المعانی، مج ۱۶، ج ۲۹، ص۴۷.
- ↑ «آیا آنکه به روی درافتاده (و باژگون) راه میرود رهیابتر است یا آنکه استوار و بر راهی راست راه میرود؟» سوره ملک، آیه ۲۲.
- ↑ قرطبی، ج ۱۸، ص۱۴۳.
- ↑ بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند؛ سوره بقره، آیه۶.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۱، ص۱۲۸.
- ↑ اسباب النزول، ص۲۶.
- ↑ «زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند میگیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بیشمار روزی میرساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۲، ص۵۴۰.
- ↑ جامعالبیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص۱۴۹.
- ↑ روضالجنان، ج ۷، ص۴۰۹.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص۷۲۷.
- ↑ الطبقات، ج ۱، ص۱۵۹.
- ↑ «آیا (همه) خدایان را خدایی یگانه کرده است؟ بیگمان این چیزی شگفت است و سرکردگان آنان راه افتادند (و به همراهان خود گفتند): بروید و در (پرستش) خدایان خود شکیبا باشید که این چیزی است که (از شما) میخواهند ما چنین چیزی در آیین واپسین نشنیدیم، این جز دروغبافی نیست» سوره ص، آیه ۵-۷.
- ↑ مجمع البیان، ج ۸، ص۷۲۷.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که کافران با تو نیرنگ میباختند تا تو را بازداشت کنند یا بکشند یا بیرون رانند، آنان نیرنگ میباختند و خداوند تدبیر میکرد و خداوند بهترین تدبیر کنندگان است؛ سوره انفال، آیه۳۰.
- ↑ جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص۳۰۰.
- ↑ الطبقات، ج ۱، ص۱۷۶.
- ↑ جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص۳۰۰.
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص۸۲۶.
- ↑ و (یاد کن) آنگاه را که گفتند: بار خداوندا! اگر این (آیات) که از سوی توست راستین است بر ما از آسمان سنگ ببار یا بر (سر) ما عذابی دردناک بیاور؛ سوره انفال، آیه۳۲.
- ↑ مجمع البیان، ج ۴، ص۸۲۸.
- ↑ «آیا کسی که میداند آنچه از پروردگارت بر تو فرو فرستاده شده حقّ است همگون کسی است که کوردل است؟ تنها خردمندان پند میپذیرند؛» سوره رعد، آیه۱۹.
- ↑ «بدینگونه تو را میان امّتی که پیش از آن، امّتهایی گذشتهاند فرستادیم تا بر آنها آنچه را به تو وحی کردهایم بخوانی، در حالی که آنان به (خداوند) بخشنده کفر میورزند؛ بگو او پروردگار من است، خدایی جز او نیست، بر او توکّل کردم و بازگشتم به سوی اوست» سوره رعد، آیه۳۰.
- ↑ بغوی، ج ۳، ص۱۹.
- ↑ و از مردم کسی است که درباره خداوند بیهیچ دانش و رهیافت و کتابی روشنیبخش، چالش میورزد؛ سوره حج، آیه۸.
- ↑ قمی، ج۲، ص۷۹.
- ↑ و اگر پیمانشان را پس از بستن بشکنند و به دینتان طعنه زنند با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید باشد که باز ایستند؛ سوره توبه، آیه۱۲.
- ↑ جامع البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص۱۱۳؛ مجمع البیان، ج ۵، ص۱۷.
- ↑ «(ای کافران!) اگر پیروزی میخواستید پیروزی به سراغتان آمد و اگر (از کفر و دشمنی) دست بردارید برای شما بهتر است و اگر باز گردید ما نیز باز میگردیم و گروه شما هرگز دستتان را نخواهند گرفت هرچند بسیار باشند و (بدانید که) خداوند با مؤمنان است» سوره انفال، آیه۱۹.
- ↑ جامع البیان، مج ۶، ج ۹، ص۲۷۴.
- ↑ مجمع البیان ج ۴، ص۸۱۶.
- ↑ ابن کثیر، ج۳، ص۲۱۱.
- ↑ بیگمان کافران داراییهای خود را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا میبخشند؛ به زودی (همه) آن را خواهند بخشید آنگاه برای آنان مایه دریغ خواهد بود سپس مغلوب میگردند و کافران به سوی دوزخ گرد آورده میشوند؛ سوره انفال، آیه۳۶.
- ↑ اسباب النزول، ص۱۹۵.
- ↑ یعقوبی، ج۲، ص۴۵.
- ↑ «و کاش میدیدی هنگامی را که فرشتگان جان کافران را میگیرند به چهره و پشت آنان میکوبند و (میگویند) عذاب (آتش) سوزان را بچشید!» سوره انفال، آیه۵۰.
- ↑ جامعالبیان، مج ۶، ج ۱۰، ص۳۰؛ مجمعالبیان، ج۴، ص۸۴۶.
- ↑ واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابوجهل»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۶۴۲-۶۵۰.