پرش به محتوا

امام حسین در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حاکمان جائر' به 'حاکمان جائر'
جز (جایگزینی متن - ']](' به ']] (')
جز (جایگزینی متن - 'حاکمان جائر' به 'حاکمان جائر')
خط ۵۹: خط ۵۹:
*در عرصه [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] نیز [[پیامبر]]{{صل}} [[عنایت]] ویژه‌ای به [[حسین]]{{ع}} داشت: براساس مفاهیم [[اجتماعی]] روزگار خود، [[حسین]]{{ع}} را از خود دانست و خود را از [[حسین]]{{ع}}<ref>المصنف، ج۷، ص۵۱۵؛ صحیح ابن حبان، ۱۵، ص۴۲۸؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۲۰۶.</ref>. این عبارت به [[حریم]] مشترکی اشاره دارد که آن دو بزرگوار در آن قرار می‌گیرند و به سخن دیگر، [[تجاوز]] به [[حریم]] [[امام حسین]]{{ع}}، [[تعدی]] به [[حریم]] [[رسول اکرم]]{{صل}} است. با این حال، [[پیامبر]]{{صل}} به این سخن بسنده نکرد و به صراحت فرمود هرکه با [[حسین]]{{ع}} [[پیکار]] کند، با [[پیامبر]]{{صل}} [[نبرد]] کرده و هرکه با [[حسین]]{{ع}} [[روابط]] دوستانه داشته باشد، با [[پیامبر]]{{صل}} دوستانه [[رفتار]] کرده است<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۰؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۱۸؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۳۶.</ref>؛ همچنین [[محبت]] و [[دشمنی]] با [[حسین]]{{ع}} را با [[محبت]] و [[دشمنی]] با خود برابر شمرد<ref>سنن ابن‌ماجه، ج۱، ص۵۱؛ المستدرک، ج۳، ص۱۶۶، ۱۷۱؛ السنن الکبری، ج۴، ص۲۹.</ref>. افزون بر [[سخنان رسول اکرم]]{{صل}} [[آیات قرآنی]] نیز برای [[احترام]] و ابراز [[محبت به اهل بیت]] از جمله [[امام حسین]]{{ع}} نازل شدند: [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> [[مؤمنان]] را به ابراز [[محبت]] به [[حسین بن علی]]{{ع}} در ازای [[سختی‌ها]] و تلاش‌های [[پیامبر]]{{صل}} در دوره رسالتش فراخوانده است<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱۰، ص۳۲۷۶؛ التبیان، ج۹، ص۱۵۸ - ۱۵۹؛ زادالمسیر، ج۷، ص۷۹.</ref>. به نظر، [[روایات نبوی]] و [[آیات قرآنی]] برای [[تربیت]] مخاطبان خود، ضمن ارائه ارزش‌های [[اسلامی]]، در پی آن هستند از وی شخصیتی [[برتر]] و [[الگو]] بسازند و از انگیزه‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] برای رویارویی با [[حسین بن علی]]{{ع}} بکاهند.
*در عرصه [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] نیز [[پیامبر]]{{صل}} [[عنایت]] ویژه‌ای به [[حسین]]{{ع}} داشت: براساس مفاهیم [[اجتماعی]] روزگار خود، [[حسین]]{{ع}} را از خود دانست و خود را از [[حسین]]{{ع}}<ref>المصنف، ج۷، ص۵۱۵؛ صحیح ابن حبان، ۱۵، ص۴۲۸؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۲۰۶.</ref>. این عبارت به [[حریم]] مشترکی اشاره دارد که آن دو بزرگوار در آن قرار می‌گیرند و به سخن دیگر، [[تجاوز]] به [[حریم]] [[امام حسین]]{{ع}}، [[تعدی]] به [[حریم]] [[رسول اکرم]]{{صل}} است. با این حال، [[پیامبر]]{{صل}} به این سخن بسنده نکرد و به صراحت فرمود هرکه با [[حسین]]{{ع}} [[پیکار]] کند، با [[پیامبر]]{{صل}} [[نبرد]] کرده و هرکه با [[حسین]]{{ع}} [[روابط]] دوستانه داشته باشد، با [[پیامبر]]{{صل}} دوستانه [[رفتار]] کرده است<ref>المعجم الکبیر، ج۳، ص۴۰؛ تاریخ دمشق، ج۱۳، ص۲۱۸؛ البدایة والنهایه، ج۸، ص۳۶.</ref>؛ همچنین [[محبت]] و [[دشمنی]] با [[حسین]]{{ع}} را با [[محبت]] و [[دشمنی]] با خود برابر شمرد<ref>سنن ابن‌ماجه، ج۱، ص۵۱؛ المستدرک، ج۳، ص۱۶۶، ۱۷۱؛ السنن الکبری، ج۴، ص۲۹.</ref>. افزون بر [[سخنان رسول اکرم]]{{صل}} [[آیات قرآنی]] نیز برای [[احترام]] و ابراز [[محبت به اهل بیت]] از جمله [[امام حسین]]{{ع}} نازل شدند: [[آیه]] {{متن قرآن|قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى}}<ref>«بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را» سوره شوری، آیه ۲۳.</ref> [[مؤمنان]] را به ابراز [[محبت]] به [[حسین بن علی]]{{ع}} در ازای [[سختی‌ها]] و تلاش‌های [[پیامبر]]{{صل}} در دوره رسالتش فراخوانده است<ref>تفسیر ابن ابی حاتم، ج۱۰، ص۳۲۷۶؛ التبیان، ج۹، ص۱۵۸ - ۱۵۹؛ زادالمسیر، ج۷، ص۷۹.</ref>. به نظر، [[روایات نبوی]] و [[آیات قرآنی]] برای [[تربیت]] مخاطبان خود، ضمن ارائه ارزش‌های [[اسلامی]]، در پی آن هستند از وی شخصیتی [[برتر]] و [[الگو]] بسازند و از انگیزه‌های [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] برای رویارویی با [[حسین بن علی]]{{ع}} بکاهند.
*[[پیامبر]]{{صل}} با وجود [[علم]] به [[شهادت امام حسین]]{{ع}} نمی‌توانست جبرگرا باشد، زیرا به [[تربیت]] و شکل‌گیری [[شخصیت]] [[انسان‌ها]] و رفتارهای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] برخاسته از آن فراوان اهتمام داشت و چنانچه [[خواست الهی]] را منافی با [[اراده انسان]] و امری تغییرناپذیر می‌دانست، نیازی به بیان چنین سخنانی نبود، زیرا [[سرنوشت]] [[حسین]]{{ع}} مشخص شده بود و گریزی از آن نداشت و [[تشویق]] و [[تنبیه]] [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[مؤمنان]] نمی‌توانست اثر داشته باشد؛ همچنین اگر [[پیامبر]]{{صل}} مصلحت‌اندیش بود، به [[حسین]]{{ع}} سفارش می‌کرد که خود را در برابر [[منافع]] [[قریش]] یا طوایف آن قرار ندهد.
*[[پیامبر]]{{صل}} با وجود [[علم]] به [[شهادت امام حسین]]{{ع}} نمی‌توانست جبرگرا باشد، زیرا به [[تربیت]] و شکل‌گیری [[شخصیت]] [[انسان‌ها]] و رفتارهای [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] برخاسته از آن فراوان اهتمام داشت و چنانچه [[خواست الهی]] را منافی با [[اراده انسان]] و امری تغییرناپذیر می‌دانست، نیازی به بیان چنین سخنانی نبود، زیرا [[سرنوشت]] [[حسین]]{{ع}} مشخص شده بود و گریزی از آن نداشت و [[تشویق]] و [[تنبیه]] [[رسول خدا]]{{صل}} بر [[مؤمنان]] نمی‌توانست اثر داشته باشد؛ همچنین اگر [[پیامبر]]{{صل}} مصلحت‌اندیش بود، به [[حسین]]{{ع}} سفارش می‌کرد که خود را در برابر [[منافع]] [[قریش]] یا طوایف آن قرار ندهد.
*سخنان [[امام علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} با یکی از سپاهیانش در [[نبرد صفین]]، بیست و اندی سال پیش از [[قیام]] [[حسین]]{{ع}} نیز بیانگر [[مخالفت]] [[آشکار]] او با تقدیرگرایی منتهی به [[جبرگرایی]] است: در پاسخ به یکی از جنگجویانش که از [[صفین]] باز می‌گشت و رفتن به [[جبهه]] [[جنگ]]، [[نبرد]] با [[دشمن]] و بازگشت از [[جنگ]] را نتیجه [[جبر]] و [[تقدیر الهی]] دانسته بود، فرمود که اگر [[قضایی]] لازم و قَدَری محتوم همه امور را پیش می‌برد و [[اختیار انسان]] نادیده گرفته می‌شد، [[ثواب]] و [[عقاب]]، [[نهی]] و [[پیشگیری]] [[نادرست]] بود و [[توبیخ]] عصیان‌گر و [[تأیید]] [[پرهیزکار]] معنایی نداشت؛ [[گناهکار]] بیش از [[نیکوکار]] [[شایسته]] [[احسان]] بود و [[نیکوکار]] شایسته‌تر به [[تنبیه]]. آن [[حضرت]] این نگرش را [[شیطانی]] و برخاسته از باورهای [[بت‌پرستان]] دانست<ref>الکافی، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. [[امام سجاد]]{{ع}} در پاسخ به سخنان [[والی کوفه]] - که می‌پنداشت آن [[حضرت]] در [[کربلا]] کشته شده و در [[حمایت]] از [[نظام]] [[اموی]] کشتن وی را به [[خدا]] نسبت داد - فرمود: [[برادری]] داشتم که او نیز نامش [[علی بن الحسین]] بود؛ اما [[مردم]] ([[یزید]]، [[ابن‌زیاد]]، [[ابن‌سعد]]، [[شمر]]،...) - او را کشتند؛ سپس در ارائه تعریف خود از [[اراده الهی]] به دو [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا...}}<ref>«و هیچ کس جز به اذن خداوند نخواهد مرد؛ که سرنوشتی است با هنگا»؛ سوره آل عمران، آیه ۱۴۵.</ref> و {{متن قرآن|اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى...}}<ref>«خداوند، جان‌ها را هنگام مرگشان و آن (جان) را که نمرده است هنگام خوابیدن آن می‌گیرد و آن را که مرگش را رقم زده است نگاه می‌دارد و دیگری را تا زمانی معیّن رها می‌کند» سوره زمر، آیه ۴۲.</ref> استناد کردند و [[اراده الهی]] را فراتر از خواست [[امویان]] دانست. در پی این سخنان، [[والی کوفه]] خواست وی را بکشد که با دخالت [[زینب]] [[خواهر]] [[امام حسین]]{{ع}} ایشان [[جان]] سالم به در برد <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۸.</ref>. [[امام سجاد]]{{ع}} در پاسخ به [[یزید]] نیز شبیه همین سخنان را بازگو کرد <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۱.</ref> و [[اقدام]] او برای به [[شهادت]] رساندن [[حسین]]{{ع}} را [[مخالفت]] با [[قرآن]] و [[آیه مودّت]] دانست که برپایه آن، [[مؤمنان]] بایستی به [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}} [[احترام]] بگذارند<ref>جامع البیان، ج۲۵، ص۱۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۱۸۳؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۷.</ref>. [[ادعیه]] و زیارت‌نامه‌های موجود نیز درون همین گفتمان تولید شده‌اند و بر عامل شخصیت‌های مؤثر این رویداد تأکید دارند: در [[زیارت]] [[امام حسین]]{{ع}} در [[روز عاشورا]] [[معاویه]] و فرزندش [[یزید]]، [[حاکمان]] [[جائر]] [[اموی]] یاد شده‌اند و از [[عبیدالله بن زیاد]] [[والی کوفه]] و [[عمر بن سعد]] [[فرمانده]] [[نظامیان]] اعزامی از [[کوفه]] [[اعلان برائت]] و از [[خدا]] خواسته شده که از [[رحمت الهی]] محرومشان سازد<ref>کامل الزیارات، ص۳۲۸ - ۳۲۹.</ref>.
*سخنان [[امام علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} با یکی از سپاهیانش در [[نبرد صفین]]، بیست و اندی سال پیش از [[قیام]] [[حسین]]{{ع}} نیز بیانگر [[مخالفت]] [[آشکار]] او با تقدیرگرایی منتهی به [[جبرگرایی]] است: در پاسخ به یکی از جنگجویانش که از [[صفین]] باز می‌گشت و رفتن به [[جبهه]] [[جنگ]]، [[نبرد]] با [[دشمن]] و بازگشت از [[جنگ]] را نتیجه [[جبر]] و [[تقدیر الهی]] دانسته بود، فرمود که اگر [[قضایی]] لازم و قَدَری محتوم همه امور را پیش می‌برد و [[اختیار انسان]] نادیده گرفته می‌شد، [[ثواب]] و [[عقاب]]، [[نهی]] و [[پیشگیری]] [[نادرست]] بود و [[توبیخ]] عصیان‌گر و [[تأیید]] [[پرهیزکار]] معنایی نداشت؛ [[گناهکار]] بیش از [[نیکوکار]] [[شایسته]] [[احسان]] بود و [[نیکوکار]] شایسته‌تر به [[تنبیه]]. آن [[حضرت]] این نگرش را [[شیطانی]] و برخاسته از باورهای [[بت‌پرستان]] دانست<ref>الکافی، ج۱، ص۱۵۵.</ref>. [[امام سجاد]]{{ع}} در پاسخ به سخنان [[والی کوفه]] - که می‌پنداشت آن [[حضرت]] در [[کربلا]] کشته شده و در [[حمایت]] از [[نظام]] [[اموی]] کشتن وی را به [[خدا]] نسبت داد - فرمود: [[برادری]] داشتم که او نیز نامش [[علی بن الحسین]] بود؛ اما [[مردم]] ([[یزید]]، [[ابن‌زیاد]]، [[ابن‌سعد]]، [[شمر]]،...) - او را کشتند؛ سپس در ارائه تعریف خود از [[اراده الهی]] به دو [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِنَفْسٍ أَنْ تَمُوتَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ كِتَابًا مُؤَجَّلًا...}}<ref>«و هیچ کس جز به اذن خداوند نخواهد مرد؛ که سرنوشتی است با هنگا»؛ سوره آل عمران، آیه ۱۴۵.</ref> و {{متن قرآن|اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى...}}<ref>«خداوند، جان‌ها را هنگام مرگشان و آن (جان) را که نمرده است هنگام خوابیدن آن می‌گیرد و آن را که مرگش را رقم زده است نگاه می‌دارد و دیگری را تا زمانی معیّن رها می‌کند» سوره زمر، آیه ۴۲.</ref> استناد کردند و [[اراده الهی]] را فراتر از خواست [[امویان]] دانست. در پی این سخنان، [[والی کوفه]] خواست وی را بکشد که با دخالت [[زینب]] [[خواهر]] [[امام حسین]]{{ع}} ایشان [[جان]] سالم به در برد <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۵۸.</ref>. [[امام سجاد]]{{ع}} در پاسخ به [[یزید]] نیز شبیه همین سخنان را بازگو کرد <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۶۱.</ref> و [[اقدام]] او برای به [[شهادت]] رساندن [[حسین]]{{ع}} را [[مخالفت]] با [[قرآن]] و [[آیه مودّت]] دانست که برپایه آن، [[مؤمنان]] بایستی به [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}} [[احترام]] بگذارند<ref>جامع البیان، ج۲۵، ص۱۶؛ تفسیر ابن کثیر، ج۷، ص۱۸۳؛ الدرالمنثور، ج۶، ص۷.</ref>. [[ادعیه]] و زیارت‌نامه‌های موجود نیز درون همین گفتمان تولید شده‌اند و بر عامل شخصیت‌های مؤثر این رویداد تأکید دارند: در [[زیارت]] [[امام حسین]]{{ع}} در [[روز عاشورا]] [[معاویه]] و فرزندش [[یزید]]، [[حاکمان جائر]] [[اموی]] یاد شده‌اند و از [[عبیدالله بن زیاد]] [[والی کوفه]] و [[عمر بن سعد]] [[فرمانده]] [[نظامیان]] اعزامی از [[کوفه]] [[اعلان برائت]] و از [[خدا]] خواسته شده که از [[رحمت الهی]] محرومشان سازد<ref>کامل الزیارات، ص۳۲۸ - ۳۲۹.</ref>.
*عملکرد [[امام حسین]]{{ع}} نیز با گفتمان [[جبرگرایی]] ناهمخوان است: برپایه گزارش‌های موجود، باوجود [[علم امام]]{{ع}} به شهادتش عامل [[قیام]] وی یک [[اندیشه]] و [[برنامه‌ریزی]] برای عمل به [[تکلیف]] بوده است و چنانچه [[اراده]] و [[اختیار]] در حرکت ایشان مؤثر نبود، نیازی به برخی [[تدابیر]] در [[قیام]] ایشان نبود؛ برای نمونه هنگامی که خبر به [[قدرت]] رسیدن [[یزید]] به [[مدینه]] رسید و [[والی مدینه]] شبانه [[امام]]{{ع}} را فرا خواند، ایشان جماعتی از هواداران را با خود همراه کردند، تا [[مانع]] شوند که [[والی مدینه]] وی را به [[جرم]] [[بیعت نکردن]] دستگیر کرده یا به [[قتل]] برساند؛ همچنین پیمایش مسیر ۵۰۰ کیلومتری [[مدینه]] به [[مکه]] در ۵ روز، [[انتخاب]] [[شهر]] [[مکه]] و [[حرمت]] آن، نیز [[حرمت]] [[ماه‌های حرام]] برای صیانت از خود، نامه‌نگاری با [[مردم کوفه]] و [[بصره]]، فرستادن [[نماینده]] به [[کوفه]]، همگی می‌نمایانند که [[امام]]{{ع}} امور خود را به [[تدبیر]] انجام می‌دادند و تقدیر را [[مانع]] از [[تدبیر]] و عمل به [[تکلیف]] نمی‌دانستند.
*عملکرد [[امام حسین]]{{ع}} نیز با گفتمان [[جبرگرایی]] ناهمخوان است: برپایه گزارش‌های موجود، باوجود [[علم امام]]{{ع}} به شهادتش عامل [[قیام]] وی یک [[اندیشه]] و [[برنامه‌ریزی]] برای عمل به [[تکلیف]] بوده است و چنانچه [[اراده]] و [[اختیار]] در حرکت ایشان مؤثر نبود، نیازی به برخی [[تدابیر]] در [[قیام]] ایشان نبود؛ برای نمونه هنگامی که خبر به [[قدرت]] رسیدن [[یزید]] به [[مدینه]] رسید و [[والی مدینه]] شبانه [[امام]]{{ع}} را فرا خواند، ایشان جماعتی از هواداران را با خود همراه کردند، تا [[مانع]] شوند که [[والی مدینه]] وی را به [[جرم]] [[بیعت نکردن]] دستگیر کرده یا به [[قتل]] برساند؛ همچنین پیمایش مسیر ۵۰۰ کیلومتری [[مدینه]] به [[مکه]] در ۵ روز، [[انتخاب]] [[شهر]] [[مکه]] و [[حرمت]] آن، نیز [[حرمت]] [[ماه‌های حرام]] برای صیانت از خود، نامه‌نگاری با [[مردم کوفه]] و [[بصره]]، فرستادن [[نماینده]] به [[کوفه]]، همگی می‌نمایانند که [[امام]]{{ع}} امور خود را به [[تدبیر]] انجام می‌دادند و تقدیر را [[مانع]] از [[تدبیر]] و عمل به [[تکلیف]] نمی‌دانستند.
*[[سخنان امام]]{{ع}} در راه [[کوفه]] نیز درون گفتمان [[اهل بیت]] ارائه شده است: در پاسخ به حر و همراهانش، درخواست آنان ([[کوفیان]] از جمله حرّ و [[سپاهیان]] او) را برای [[رهبری]] [[اهل کوفه]]، [[دلیل]] حرکتشان به سمت [[کوفه]]<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۱ - ۴۰۲.</ref>؛ همچنین پس از [[اقامه نماز]] برای [[یاران]] حر، [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}} را [[شایسته]] [[خلافت]] دانست و به [[بی‌عدالتی]] و [[دشمنی]] [[حاکمان]] [[اموی]] با [[اهل کوفه]] اشاره کردند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲.</ref>. در منزلگاه دیگری، خطاب به همان‌ها نخست از [[عذاب الهی]] برای کسانی سخن گفت که در برابر [[سلطان جائر]] تماشاچی بمانند و [[حاکمان]] [[اموی]] را پیرو [[شیطان]]، رها کنندگان [[پرستش]] [[الله]]، [[تغییر]] دهندگان [[حلال و حرام]] و عاملان [[تباهی]] خواند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۳.</ref>. [[امام]]{{ع}} تأکید کرد که شما [[نامه]] نوشتید و در [[نامه]] خود به [[بیعت]] با من اشاره کردید <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲ - ۴۰۳.</ref>؛ اگر بر [[بیعت]] خود بمانید، من [[حسین]] [[فرزند علی]]{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} هستم و خودم با شما و خانواده‌ام با [[خانواده]] شمایند. ایشان سپس [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند؛ دست خداوند بالای دست‌های آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش می‌شکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref> را قرائت کردند که بدین معناست: اگر [[بیعت]] خود با من را بشکنید، به خود بد کرده‌اید<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲ - ۴۰۳.</ref>. [[امام]] در این سخنان به صراحت به [[مسئولیت]] فردی [[کوفیان]] در برابر [[حاکمان]] [[نامشروع]] [[بنی‌امیه]] اشاره دارد.
*[[سخنان امام]]{{ع}} در راه [[کوفه]] نیز درون گفتمان [[اهل بیت]] ارائه شده است: در پاسخ به حر و همراهانش، درخواست آنان ([[کوفیان]] از جمله حرّ و [[سپاهیان]] او) را برای [[رهبری]] [[اهل کوفه]]، [[دلیل]] حرکتشان به سمت [[کوفه]]<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۱ - ۴۰۲.</ref>؛ همچنین پس از [[اقامه نماز]] برای [[یاران]] حر، [[اهل بیت پیامبر]]{{عم}} را [[شایسته]] [[خلافت]] دانست و به [[بی‌عدالتی]] و [[دشمنی]] [[حاکمان]] [[اموی]] با [[اهل کوفه]] اشاره کردند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲.</ref>. در منزلگاه دیگری، خطاب به همان‌ها نخست از [[عذاب الهی]] برای کسانی سخن گفت که در برابر [[سلطان جائر]] تماشاچی بمانند و [[حاکمان]] [[اموی]] را پیرو [[شیطان]]، رها کنندگان [[پرستش]] [[الله]]، [[تغییر]] دهندگان [[حلال و حرام]] و عاملان [[تباهی]] خواند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۳.</ref>. [[امام]]{{ع}} تأکید کرد که شما [[نامه]] نوشتید و در [[نامه]] خود به [[بیعت]] با من اشاره کردید <ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲ - ۴۰۳.</ref>؛ اگر بر [[بیعت]] خود بمانید، من [[حسین]] [[فرزند علی]]{{ع}} و [[فاطمه]]{{س}} هستم و خودم با شما و خانواده‌ام با [[خانواده]] شمایند. ایشان سپس [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بی‌گمان آنان که با تو بیعت می‌کنند جز این نیست که با خداوند بیعت می‌کنند؛ دست خداوند بالای دست‌های آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش می‌شکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref> را قرائت کردند که بدین معناست: اگر [[بیعت]] خود با من را بشکنید، به خود بد کرده‌اید<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۴۰۲ - ۴۰۳.</ref>. [[امام]] در این سخنان به صراحت به [[مسئولیت]] فردی [[کوفیان]] در برابر [[حاکمان]] [[نامشروع]] [[بنی‌امیه]] اشاره دارد.
۲۱۸٬۸۳۴

ویرایش