شیطان در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←پرسشهای وابسته
(←منابع) |
|||
خط ۲۵۹: | خط ۲۵۹: | ||
*{{عربی|انما وصف تعالي كيد الشيطان. بالضعف لامرين: أحدهما: لضعف نصرته، لأوليائه بالاضافة إلي نصرة اللّه المؤمنين- ذكره الجبائي- و قال الحسن: أخبرهم أنهم سيظهرون عليهم، فلذلك کان ضعيفاً؛ الثاني: لضعف دواعي أوليائه إلي القتال بأنها من جهة الباطل إذ لا نصير لهم. و انما يقاتلون بما تدعو إليه الشبهة. و المؤمنون يقاتلون بما تدعو إليه الحجة}}<ref>التبیان، ج۳، ص۲۶۱.</ref>. | *{{عربی|انما وصف تعالي كيد الشيطان. بالضعف لامرين: أحدهما: لضعف نصرته، لأوليائه بالاضافة إلي نصرة اللّه المؤمنين- ذكره الجبائي- و قال الحسن: أخبرهم أنهم سيظهرون عليهم، فلذلك کان ضعيفاً؛ الثاني: لضعف دواعي أوليائه إلي القتال بأنها من جهة الباطل إذ لا نصير لهم. و انما يقاتلون بما تدعو إليه الشبهة. و المؤمنون يقاتلون بما تدعو إليه الحجة}}<ref>التبیان، ج۳، ص۲۶۱.</ref>. | ||
*اما جای [[شبهه]] و [[انکار]] نیست که عدهای دارای [[ایمان قوی]] و [[همت]] عالی هستند و به [[راحتی]] در برابر [[دشمن]] [[قوی]]، [[ایستادگی]] کرده و میجنگند و در [[فدا]] ساختن جانشان در [[راه خدا]] ترسی ندارند، در مقابل [[دشمن]] درونیشان نیز [[قوی]] هستند و حیلهها و وسوسههای [[شیطان]] برای آنان، [[سست]] و [[ضعیف]] است؛ زیرا با داشتن تقوای [[حقیقی]]، [[خدای متعال]] پشتوانشان بوده و مسیر پیمودن [[تکامل]] را برایشان آسان و موانع را در مقابل آنها هرچند وساوس گوناگون [[شیطانی]] باشد، ناچیز و [[سست]] میکند:{{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا}}<ref>«و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید میآورد» سوره طلاق، آیه ۴</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى}}<ref>«امّا آنکه بخشش کند و پرهیزگاری ورزد * و آن وعده نیکوترین (بهشت) را راست بشمارد * زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۵-۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۷۷-۳۷۸.</ref> | *اما جای [[شبهه]] و [[انکار]] نیست که عدهای دارای [[ایمان قوی]] و [[همت]] عالی هستند و به [[راحتی]] در برابر [[دشمن]] [[قوی]]، [[ایستادگی]] کرده و میجنگند و در [[فدا]] ساختن جانشان در [[راه خدا]] ترسی ندارند، در مقابل [[دشمن]] درونیشان نیز [[قوی]] هستند و حیلهها و وسوسههای [[شیطان]] برای آنان، [[سست]] و [[ضعیف]] است؛ زیرا با داشتن تقوای [[حقیقی]]، [[خدای متعال]] پشتوانشان بوده و مسیر پیمودن [[تکامل]] را برایشان آسان و موانع را در مقابل آنها هرچند وساوس گوناگون [[شیطانی]] باشد، ناچیز و [[سست]] میکند:{{متن قرآن|وَمَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مِنْ أَمْرِهِ يُسْرًا}}<ref>«و هر که از خداوند پروا کند برای او در کار وی آسانی پدید میآورد» سوره طلاق، آیه ۴</ref>؛ {{متن قرآن|فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى * وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى}}<ref>«امّا آنکه بخشش کند و پرهیزگاری ورزد * و آن وعده نیکوترین (بهشت) را راست بشمارد * زودا که او را در راه (خیر و) آسانی قرار دهیم» سوره لیل، آیه ۵-۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۷۷-۳۷۸.</ref> | ||
==عوامل [[زمینهساز]] [[ولایت شیطان]]== | |||
*[[شیطان]] و جنودش، موجوداتی هستند که همواره مراقب و در کمین تک تک افراد بوده و در پی [[سوء]] استفاده از نقطه ضعفهای کوچک و بزرگ آنان هستند تا افراد را در لوای [[ولایت]] [[باطل]] خود درآورند و بیشتر نقطه [[ضعفها]]، ناشی از [[غفلت]]، [[سهلانگاری]] و [[مسامحه]] در [[امور دینی]] و توجه به [[ظواهر]] [[فریبنده]] [[دنیا]] است، به طوری که برخی افراد اصلاً متوجه وسوسههای [[شیطان]] نمیشوند و [[تصور]] میکنند هر کار و هر افکاری که دارند، از درون و [[نَفْس]] خودشان ناشی میشود! | |||
*عوامل [[زمینهساز]] [[ولایت شیطان]] فراوان بوده که در [[روایات]] و کتابهای [[اخلاقی]] به نحوی به آنها پرداخته شده، اما آنچه در اینجا مطرح میشود، عواملی است که در [[آیات]] [[قرآن مجید]] به آنها اشاره شده.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۱.</ref> | |||
===روگردانی از یاد خدای [[مهربان]]=== | |||
*{{متن قرآن|وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ}}<ref>«و برای آنانکه از یاد (خداوند) بخشنده دل بگردانند شیطانی میگماریم که همنشین آنها خواهد بود» سوره زخرف، آیه ۳۶.</ref>. | |||
*کلمه {{متن قرآن|يَعْشُ}} از مادّه "عشو" به معنای "ضعف [[بینایی]]؛ رفتن [[بینایی]] و [[کوری]] و نیز به مفهوم میل و [[اعراض]] آید"<ref>أحسن الحدیث، ج۱۰، ص۳۱.</ref>، و "هنگامی که با حرفِ {{متن قرآن|عَنْ}} استعمال شود، دلالت بر [[اعراض]] و روگرداندن میکند"<ref>التحقیق، ج۸، ص۱۴۰، کلمه عشو.</ref>. | |||
*کلمه {{متن قرآن|نُقَيِّضْ}} از مادّه "قیض" را به معنای "تبدیل، تقدیر و آماده کردن گفتهاند. قیض در اصل، پوست تخممرغ است"<ref>قاموس قرآن، ج۶، ص۶۹، کلمه قیض.</ref>، یعنی: برای اوست [[شیطانی]] که مانند پوست تخممرغ، او را احاطه کرده و بر وی مسلط میشود. | |||
*بنابراین، معنای [[آیه شریفه]] چنین میشود: کسی که در حال [[اعراض]] از یاد خدای [[مهربان]] است، در واقع از محیط [[نور]] و [[رحمت الهی]] خارج شده و در فضای کدر و [[ظلمت]] که محلّ [[شیطان]] است، وارد شده و آن یک امر مسلّم [[معنوی]] است که یا [[خدای رحمان]] یا [[شیطان]]. و مستفاد از [[آیه شریفه]]، اینکه [[شیطان]] در مقابل [[خدای رحمان]] است و در هیچ موردی با هم جمع نمیشوند، پس وقتی فردی از [[خدای رحمان]] [[اعراض]] کرد، خواهناخواه [[شیطان]] بر او مسلط میشود. | |||
*بعضی گفتهاند: "مراد از "ذکر"، [[قرآن کریم]] است و برخی دیگر: ذکر را، نشانه و دلیلهای روشن از [[آیات الهی]] دانستهاند"<ref>قاموس قرآن.</ref>؛ ولی مراد از ذکر [[رحمان]]، مطلق بوده و شامل یاد [[خدای متعال]]، [[قرائت قرآن]] [[کریم]] و [[تدبر]] در [[آیات]] آن و عمل به [[دستورها]] و [[احکام]] حکیمانه اوست که هنگام [[گناه]]، به یاد [[خدای متعال]] بوده و آن را ترک کند یا هنگام استفاده از نعمتهای پروردگارش، [[شکرگزار]] باشد و در ابتدای شروع برای استفاده از آنها با نام او شروع کند و با [[شُکر]] او خاتمه دهد. | |||
*[[غفلت]] از [[ذکر خدا]] و [[غرق]] شدن در لذات [[دنیا]]، و دلباختگی به زرق و برق آن، موجب میشود که [[شیطانی]] بر [[انسان]] مسلط گردد و همواره قرین او باشد، و رشتهای در گردنش افکنده، میبرد هر جا که خاطرخواه اوست! [[بدیهی]] است جای این ندارد که کسی از این [[آیه]] [[تصور]] [[جبر]] کند؛ زیرا این نتیجه اعمالی است که خود آنان انجام دادهاند، مخصوصاً [[غرق]] شدن در لذات [[نامشروع]] [[دنیا]] یا افراط و حرصورزی در [[مشروع]] آن و [[آلوده]] شدن به انواع [[گناهان]]، نخستین تأثیرش این است که بر [[قلب]]، [[چشم]] و [[گوش]] [[انسان]] پرده میافتد، او را از [[خدا]] [[بیگانه]] میکند<ref>یکی از علائم شقاوت هر فردی، اعراض از یاد پروردگار مهربانش و عدم لحاظ حضور او و احاطه او بر کارها و اعمالش است و مرحله شدیدتر آن، بیزاری و نعوذ بالله نفرت از امور معنوی و هر چه به مسائل دینی برگردد که نمونه بارز آن، پرهیز از همنشینی با مؤمنان و میل به همنشینی با فاسقان است.</ref>، و [[شیطان]] را بر وی مسلط میسازد، و تا آنجا ادامه مییابد که گاهی [[راه]] بازگشت به رویش بسته میشود، چرا که [[شیاطین]] و [[افکار شیطانی]] از هر سو او را احاطه میکنند، و این نتیجه عمل خود [[انسان]] است.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۱-۳۸۳.</ref> | |||
===[[شرک]]=== | |||
*{{متن قرآن|إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُمْ بِهِ مُشْرِكُونَ}}<ref>«چیرگی او تنها بر کسانی است که دوستش میدارند و بر کسانی که به او شرک میورزند» سوره نحل، آیه ۱۰۰.</ref>. | |||
*طبق صریح [[آیه شریفه]]، [[شرک]] به [[خدای متعال]]، عامل مهمی برای سلطهپذیری [[ولایت شیطان]] خواهد بود. و با توجه به ظاهر [[آیه]]، دو عامل ذکر شده است: عامل [[تولّی]] و [[انتخاب]] [[ولایت شیطان]] و دیگری [[شرک]] است. *اما در مورد [[مرجع]] [[ضمیر]] "به"، دو نظریه مطرح است: | |||
#مرجِع [[خدای متعال]] است، یعنی کسانی که به [[خدای سبحان]] [[شرک]] میورزند، [[شرک]] آنان موجب تسلط [[شیطان]] میشود<ref>تبیان، ج۶، ص۴۲۵، دو قول مذکور را بدون اظهار نظری درباره آن، بیان کرده است.</ref>؛ | |||
#عدهای از [[مفسرین]] نوشتهاند: "باء در "به" باء سببیه است و [[ضمیر]] به [[شیطان]] برمیگردد"<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۱۹۸؛ المیزان، ج۱۲، ص۳۴۵ و تقریب القرآن الی الاذهان، ج۳، ص۲۶۱.</ref>. پس بنابر آن نظریه، عامل [[سلطه]]، [[ولایتپذیری]] و [[انتخاب]] [[ولایت شیطان]] خواهد بود که منجر به [[شرک]] میشود و [[دوستدار]] [[منش]] و [[رفتار]] [[شیطان]] بودن، عامل [[سلطه]] است نه [[شرک]]، بلکه [[شرک]] نتیجه [[تبعیت]] از [[شیطان]] است و معنای [[آیه]] چنین میشود: [[سلطه]] [[شیطان]] بر کسانی است که او را به [[سرپرستی]] خود برگزیدهاند، آنان که به سبب [[اطاعت]] از [[شیطان]]، به [[خدای سبحان]] [[مشرک]] شدهاند و به جای او، [[شیطان]] را ولی خود برگزیدهاند. | |||
*اما ظاهر [[آیه شریفه]]، [[مخالف]] نظریه دوم بوده، و [[آیه]] در صدد بیان دو عامل [[زمینهساز]] [[ولایت]] است:[[ولایتپذیری]] [[ولایت شیطان]]، و [[شرک]] به [[خدای سبحان]]. | |||
*[[شرک]] [[زمینهساز]] [[ولایت شیطان]]، دارای حالات مختلف ظاهری و [[پنهانی]] است، ظاهری مانند [[بتپرستی]]، و [[پنهانی]] مانند [[ریا]]. و اطلاق [[شرک]] در [[آیه]]، شامل همه مراحل آن میشود. | |||
*[[برگزیدن]] [[ولایت شیطان]] و واگذاری [[تدبیر امور]] [[فکری]] و عملی خود به او، دو حالت دارد؛ یکی صریح و بدون [[اعلان]] علنی [[انزجار]] از آن، همچون گروه شیطانپرستان؛ دومی که اکثر افراد را در برمیگیرد، اینکه در ظاهر اظهار تنفر از [[ولایت]] [[باطل]] [[شیطان]] و [[تدبیر]] و [[سلطه]] او بر خود میکنند، اما در واقع و هنگام عمل، [[تدبیر امور]] [[زندگی]] خود را به [[دست]] او میسپارند و چه بسا اصلاً متوجه [[تدبیر]] مخفیانه [[شیطان]] در درون خود نشوند و [[تصور]] کنند هر آنچه انجام میدهند، به اصطلاح خودشان با [[عقل]] و [[درایت]] و [[ذکاوت]] [[فکری]] خودشان است. لذا [[غافل]] از آن هستند و اصلاً در درونشان نگهبان نیست که خطورات و تصمیماتشان را بازرسی کند که از کجا و به چه جهتی است و در پی [[کشف]] [[دشمن]] نفوذی در درونشان نیستند و اگرهم در پی آن باشند، در پی طرد عملی آن نیستند و [[زندگی]] منافقانهای دارند که ظاهراً ادعای [[اسلام]] میکنند و در خفا با [[دشمن]] به ظاهر [[دوست]]، روابط [[پنهانی]] داشته و مجری سیاستهای او هستند!<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۳-۳۸۴.</ref> | |||
===سنگدلی=== | |||
*{{متن قرآن|فَلَوْلَا إِذْ جَاءَهُمْ بَأْسُنَا تَضَرَّعُوا وَلَكِنْ قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«پس چرا آنگاه که خشم ما به سراغشان آمد لابه نکردند؟ لیکن (در حقیقت) دلهایشان سخت شد و شیطان، کاری را که انجام میدادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳.</ref>. | |||
*کلمه {{متن قرآن|قَسَتْ}} از مادّه "قسی" به معنای: "صلابت و [[سختی]] شدید در مقابل آن لینت و [[نرمی]] است، خواه در موضوعات خارجی باشد، یا در معنویات"<ref>التحقیق، ج۹، ص۲۶۶، کلمه قسی.</ref>. پس [[قلب]] قاسی یعنی [[قلبی]] سخت که [[نرمی]] در آن نیست و علامت وجود [[نرمی]]، تذلل، [[خشوع]] و [[خضوع]] در پیشگاه [[الهی]] است. | |||
*اگر چه ظاهر [[آیه شریفه]] در [[مقام]] بیان علت عدم [[تضرع]] است که آن دو چیز است، [[قساوت قلب]] و تزیین [[شیطان]]، با ذکر [[قساوت قلب]] به عنوان علت اول، حاکی از این است که [[قساوت قلب]] [[زمینهساز]] [[فریب خوردن]] از تزیین [[شیطان]] شده است. پس [[قساوت قلب]]، یکی از عوامل [[زمینهساز]] [[ولایت شیطان]] خواهد بود؛ یا اینکه [[قساوت قلب]] حاکی از نتیجه تزیین و [[ولایت شیطان]] باشد که [[گناهان]] را به [[فرد]] [[گناهکار]] [[زیبا]] و جذاب نشان میدهد و هنگامی که مرتکب آن شد، [[قلب]] [[نورانی]] و صفای [[باطنی]] خود را، سیاه و [[آلوده]] میکند و تکرار و [[اصرار]] بر [[گناهان]] موجب کدورت، سیاهی، [[ظلمت]] و [[قساوت قلب]] و [[روح]] میشود که در آن حالت، تسلط [[شیطان]] و ولایتداری آن شدید شده و امکان [[خروج]] از آن [[ولایت]] سخت میشود. و مؤید آن، [[حدیثی]] است که [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|عَنْ رَسُولِ الله{{صل}} أَنَّهُ قَالَ: إِذَا أَذْنَبَ الْعَبْدُ كَانَ نُقْطَةً سَوْدَاءَ عَلَی قَلْبِهِ فَإِنْ هُوَ تَابَ وَ أَقْلَعَ وَ اسْتَغْفَرَ صَفَا قَلْبُهُ مِنْهَا وَ إِنْ هُوَ لَمْ يَتُبْ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ كَانَ الذَّنْبُ عَلَی الذَّنْبِ وَ السَّوَادُ عَلَی السَّوَادِ حَتَّی يَغْمُرَ الْقَلْبَ فَيَمُوتُ بِكَثْرَةِ غِطَاءِ الذُّنُوبِ عَلَيْهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَی: {{متن قرآن|بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«بلکه آنچه میکردهاند بر دلهاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref>}}<ref>مستدرکالوسائل، ج۱۱، ص۳۳۴، ح۱۳۱۹۰-۳۱؛ بحارالانوار، ج۷۰، ص۳۲۷، باب ۱۳۷ - الذنوب و آثارها...؛ ارشادالقلوب، ج۱، ص۴۶؛ الفضائل، ص۴۹.</ref>. | |||
*مفسری در ذیل [[آیه شریفه]] مینویسد: "قساوت [[قلب]] به معنای سنگدلی، مقابل [[نرمی]] است و این است که [[آدمی]] چنان سختدل شود که از [[مشاهده]] مناظر رقّتآور و شنیدن سخنانی که معمولاً شنونده را متأثر میکند، متأثر نشود. بنابراین، معنای [[آیه]] چنین میشود: آنان در مواقع برخورد با نایملات و بلیات نیز به سوی [[پروردگار]] خود [[رجوع]] نکرده و در برابرش تذلل ننمودهاند و دلهایشان تحت تأثیر قرار نگرفته، همچنان سرگرم [[اعمال]] [[شیطانی]] خود شدند، اعمالی که آنانها را از یاد [[خدای سبحان]] [[غافل]] ساخت و به اسباب ظاهری اعتماده کرده، پنداشتند [[اصلاح]] امورشان همه بستگی به آن اسباب دارد و آن اسباب مستقل در تأثیر هستند، بلکه از غروری که در مغزشان ایجاد شده بود، میخواستند با نیرو و تدابیری که برای رفع موانع و منافیات [[زندگی]] اندیشیده بودند، [[پریشانی]] خود را برطرف سازند، و همین سرگرمی به اسباب طبیعی، آنان را از [[تضرع]] در [[درگاه الهی]] بازداشت"<ref>المیزان، ج۷، ص۹۰-۹۱.</ref> و قلبهایشان را سخت و قسی کرد. | |||
*نکته آخر درباره [[آیه]] مذکور، اینکه منظور از {{متن قرآن|بَأْسُنَا}}، [[بلاها]] و گرفتاریهای است که در حدّ شدید که منجر به [[قطع امید]] از همه اسباب ظاهری باشد، نبوده، زیرا همه افراد چه [[موحد]] و غیرموحد هنگام [[گرفتاری]] و سختیهای غیر قابل علاج با اسباب ظاهری، رو به پیشگاه [[الهی]] میآورند و با تذلل، [[خضوع]] و [[خشوع]] از او درخواست رفع آن میکنند، که یک امر [[فطری]] همگانی است.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۴-۳۸۶.</ref> | |||
===[[فخرفروشی]]، [[بخل]] و [[خودنمایی]]=== | |||
*{{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا * الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا * وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا}}<ref>«خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بیگمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتنستای باشد دوست نمیدارد * همان کسان که تنگچشمی میورزند و مردم را به تنگچشمی وا میدارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان میکنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم * و آن کسان که داراییهای خود را برای نشان دادن به مردم، میبخشند و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارند؛ و هر که شیطان همدم اوست بدهمدمی او راست» سوره نساء، آیه ۳۶-۳۸.</ref>. | |||
*کلمه {{متن قرآن|مُخْتَال}} از مادّه "خیل" است، و خیل و [[خیال]] به معنای صورت و حالت مخصوصی است که در [[ذهن]] متصور گردد، و به طور کلی، هر صورتی است که در [[ذهن]] [[انسان]] متصور شده و واقعیتی نداشته باشد، و از مصادیق آن، مفهوم [[تکبر]]، [[فخرفروشی]]، [[عُجب]] و [[ظن]] و وَهم و... است. [[خداوند متعال]] هرگز چیزی را که دارای واقعیت و [[حق]] نباشد، [[دوست]] نمیدارد؛ زیرا هر چه در مقابل [[حق]] باشد، [[باطل]] است؛ و از مصادیق بیواقعیت و [[باطل]]، [[افتخار]] کردن است. و "فخر" یعنی ادعای فضیلتی کردن در مقابل دیگران، و این عمل از صفات و [[اعمال]] بسیار [[زشت]] [[انسان]] است که بخواهد خود را بر دیگران [[برتری]] دهد، و آن در اثر [[مختال]] بودن حاصل میشود که خود را با صورت [[ذهنی]] و [[خیالپردازی]]، ممتاز و برجسته دیده، سپس ادعای [[برتری]] میکند. این صفت، [[مخالف]] مسیر [[عبودیت]] و [[بندگی]] است. | |||
*[[آیه شریفه]] در [[مقام]] معرفی کردن و [[وصف]] {{متن قرآن|مُخْتَالٍ فَخُورٍ}} است که شخص [[بخیل]] نیز مانند [[فرد]] خیالپرداز [[متکبر]]، تخیل و نقشهای در [[فکر]] خود ترسیم کرده، و برای [[دارایی]] و [[اموال]] خویش که از آثار [[فضل]]، [[رحمت]] و [[عطای الهی]] است، [[محدودیت]] و امساک نشان داده، و از توسعه آن [[رحمت]] و [[فضل]] [[پروردگار]] جلوگیری میکند. [[بخیل]] آنچه را در [[تصرف]] او است، از خود دیده، و میپندارد که با بذل، [[بخشش]] و رسیدگی به حوایج ضرور [[مردم]]، از داراییاش کم شده، و خود، [[فقیر]] و محتاج میشود. | |||
*و این [[خیال]] غلط و [[تصور]] [[باطل]]، چون در [[قلب]] [[انسان]] جایگزین و ثابت گردد، نقشه خود را یک اصل صحیح [[تصور]] کرده، و حتی دیگران را نیز به این عمل [[دعوت]] میکند. چنین افرادی همیشه با [[ظهور]] رحمت الهی و بسط و نشر [[فضل]] و [[لطف]] [[پروردگار]] [[متعال]]، مقابله کرده و عملاً [[مانع]] از جلوه [[نور]] و [[رحمت]] و [[فیض]] او میشوند؛ زیرا [[خداوند متعال]] در [[جهان]] مادّه، افاضات و [[رحمت]] خود را به وسایل و وسایط انجام میدهد، و مقتضای عالَمِ مادّه که تزاحم و [[محدودیت]] در آن هست، چنین است، پس باید متوجه این امر بود که آنچه از [[مال]]، [[قدرت]] و [[ثروت]] به کسی عطا میشود، مخصوص او نیست، و آنچه اضافه بر احتیاجات او است، لازم است به [[بندگان]] [[نیازمند]] [[خدا]] برسد و در رفع نیاز، حوایج و گرفتاریهای آنان صَرف گردد. | |||
*پس شخص [[بخیل]]، گذشته از جلوگیری و [[مانع]] شدن از بسط [[رحمت]] و [[فیض الهی]]، [[بندگان]] [[ضعیف]] و محتاج [[خدا]] را نیز از رسیدن به سهم و نصیب خودشان که به وسیله او عطا میشود، [[محروم]] میکند. | |||
*اما [[کتمان]]، عبارت است از پوشانیدن و [[پنهان]] کردن چیزی که موجود است در [[قلب]]، یا در خارج که آشکار نشده است؛ و در این مورد نیز سهم [[فقرا]] که به [[بخیل]] داده شده است، چون امری [[پنهانی]] بوده، و [[بخیل]] این جریان را [[پنهان]] داشته است، قهراً از هر دو جهت مسؤول است. | |||
*و از این لحاظ است که چنین شخصی بر اثر این عمل [[زشت]] و بخلورزی که بر خلاف نظر [[خالق]] و نیز [[وظیفه]] [[خدمت]] است، به [[عذاب]] و [[گرفتاری]] شدید [[مبتلا]] گشته، و عواقب [[اعمال]] خود را خواهد دید. و در این مورد افراد [[بخیل]] را بهعنوان {{متن قرآن|كَافِر}}، و [[عذاب]] آنان را {{متن قرآن|مُهِين}}، معرفی کرده است، زیرا [[کفر]]، به معنای [[بیاعتنایی]] و رد و [[مخالفت]] است که با جریان افاضات [[الهی]] [[مخالفت]] کرده و آنها را رد کرده است. و {{متن قرآن|مُهِين}}، از [[اهانت]] بوده و به مفهوم خوارکننده است، و او به [[دلیل]] خوارکردن و [[بیاعتنایی]] به [[حقوق]] و سِهام [[ضعفا]]، در نتیجه خود را [[خوار]] کرده، و بدان وسیله در [[حقیقت]] از [[رحمت الهی]] [[محروم]] خواهد شد. | |||
*کلمه {{متن قرآن|رِئَاء}}، از ماده "روت" به معنای مطلق دیدن است، و منظور از آن، انجام دادن [[عمل]] [[انفاق]] است، تا [[مردم]] آن را خوب ببینند، و [[هدف]] اصلی از آن عمل، دیدن [[مردم]] است، که [[مخالف]] توجه به [[خداوند]]، [[بندگی]] و [[اخلاص]] است. | |||
*[[ریا]] علامت مُنتفی شدن [[ایمان به خداوند]] و روز [[آخرت]] است؛ زیرا نتیجه عمل و [[عبادت]] خود را، دیدن [[مردم]] و جلب نظر آنان قرار داده است، و از این لحاظ نباید انتظاری از [[خداوند متعال]] باشد که در مقابل [[اعمال]] او [[اجر]] نیکویی بدهد. | |||
*چون [[ریاکار]] هرگز به روز [[جزا]] و عالَمِ [[قیامت]] نیز [[اعتقاد قلبی]] ندارد، وگرنَه برنامه [[زندگی]] و عمل خود را به گونهای تنظیم میکرد که [[آینده]] [[معنوی]] خوبی پیشِ روی او باشد؛ لذا هنگامی که التفاتی به [[قرب الهی]] نداشته باشد، قهراً [[شیطان]] قرین او خواهد شد. | |||
*هنگامی که [[شیطان]] همدوش افراد [[بخیل]] و [[ریاکار]] شد، خواه ناخواه در [[زندگی]] آنان از جهت [[عقاید]]، [[اخلاقیات]] و [[اعمال]] تأثیر میگذارد. پس باید توجه داشت که [[بخیل]] یا [[ریاکار]] اگرچه خودشان نفهمند، در واقع به [[خدا]] و [[روز قیامت]] [[ایمان]] ندارند، و همواره از [[خداوند متعال]] منقطع گشته، و با [[شیطان]] و [[جنود]] او مأنوس خواهند بود. البته چنین افرادی از تمام مراحل [[سعادت]] [[محروم]] گشته، و [[جایگاه]] آنان در معنا و در [[آینده]]، [[آتش]] سوزان خواهد بود. آنها از مصادیق {{متن قرآن|مُخْتَال}} بوده، و با همان تخیل [[باطنی]] و نقشه پوچ خود، دلشاد هستند. | |||
*نکته دیگر اینکه، [[بخل]] در [[مال]] [[حلال]] بوده و مراد از آن، [[بخل]] در انفاقهای [[واجب]] است که مورد [[مذمت]] شدید واقع شده است، اگر چه ظاهر [[آیه شریفه]] اطلاق دارد و شامل همه موارد [[انفاق]] [[واجب]] و غیر [[واجب]] میشود که عدهای از [[مفسرین]] آن را [[بخل]] در [[واجبات]]<ref>التبیان، ج۳، ص۱۹۶.</ref> و عدهای دیگر علاوه بر آن، به [[انفاق]] غیر [[واجب]]<ref>اطیبالبیان، ج۴، ص۷۹.</ref> نیز [[تفسیر]] کردهاند، با توجه به عدم [[محبوبیت]] که در [[گناهان بزرگ]] استعمال میشود، مختصّ انفاقهای [[واجب]] است. | |||
*بنابراین، کسانی که [[بخل]] میورزند یا [[بخل]] ندارند، اما [[انفاق]]، [[بذل و بخشش]] آنان برای جلب توجه دیگران و مورد [[احترام]] واقع شدن نزد دیگران باشد، عملاً برای [[شیطان]] [[زمینهسازی]] کرده تا اینکه بر آنها تسلط یابد. | |||
*در [[آیات شریفه]] به طور ضمنی اشاره به مطلب مهمی شده که زمینه ابتدایی [[سلطه]] [[شیطان]]، [[خیالپردازی]] امور غیر واقعیتدار است که به دو نمونه از آنها ([[بخل]] و [[ریا]]) اشاره شده و کمترین اثر [[خیالپردازی]]، تضییع اوقات گرانبهاست، و آن کمترین ضربهای است که [[شیطان]] بر افراد وارد میکند، لذا برای منع از [[نفوذ]] تدریجی [[شیطان]]، باید از موارد خیالی و وهمیات به دور از واقعیت [[پرهیز]] کرد.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۶-۳۸۸.</ref> | |||
===[[ربا]]=== | |||
*{{متن قرآن|الَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا إِنَّمَا الْبَيْعُ مِثْلُ الرِّبَا وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا}}<ref>«آنان که ربا میخورند جز به گونه کسی که شیطان او را با برخورد، آشفته سر کرده باشد (به انجام کارها) بر نمیخیزند؛ این (آشفته سری) از آن روست که آنان میگویند خرید و فروش هم مانند رباست در حالی که خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است» سوره بقره، آیه ۲۷۵.</ref>. | |||
*به طور کلی، با بررسی [[آیه شریفه]] و [[آیات]] مذکور در عنوان قبلی، آنچه [[زمینهساز]] [[سلطه]] [[شیطان]] میشود، [[حُبّ]] [[دنیا]] و به طور اخص و شاخص، [[حُبّ]] [[مال]] است که [[شیطان]] از جهات گوناگون با انواع وسوسهها، از آن [[سوء]] استفاده میکند و بدان وسیله بر افراد مالدوست، مسلط میشود، یا [[وسوسه]] به [[بخل]] یا [[انفاق]] ریایی یا اگر فردی خیلی [[مقید]] به [[دین]] باشد، تحریک او برای جمعآوری [[مال]] [[حلال]] و افراط و صرف بیشتر اوقات گرانبهای خود به کسب [[مال]] است. و یکی از حیلههای او، سوق دادن افراد مالدوست به مالاندوزی از طریق رباست و هنگام مواجهه با [[نهی]] [[الهی]] از آن، همچون [[شیطان]] به [[مجادله]] با [[دستور الهی]] [[قیام]]، و به جای ترک عمل [[ربا]]، آن را توجیه [[شیطانی]] میکنند که: هیچ تفاوتی بین [[داد و ستد]] با [[ربا]] نیست! و ما کارِ خلافی انجام نمیدهیم! و برخی افراد رباخوار امروزی، توجیهات دیگر [[شیطانی]] بر آن افزوده و بدان توجیهات، به [[راحتی]] مرتکب [[ربا]] میشوند!<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۹.</ref> | |||
===نداشتن [[ایمان واقعی]]=== | |||
*{{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا الشَّيَاطِينَ أَوْلِيَاءَ لِلَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بیگمان ما شیطانها را سرپرست کسانی کردهایم که ایمان ندارند» سوره اعراف، آیه ۲۷.</ref>. | |||
*معنای [[ایمان]] را در بخش دوم مطرح کردیم. در [[آیه شریفه]] [[بیایمانی]] یکی از عوامل مهّم [[زمینهساز]] [[ولایت شیطان]] ذکر شده است و با بررسی [[آیات]] {{متن قرآن|وَاعْبُدُوا اللَّهَ وَلَا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَبِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَالْجَارِ ذِي الْقُرْبَى وَالْجَارِ الْجُنُبِ وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَابْنِ السَّبِيلِ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ مَنْ كَانَ مُخْتَالًا فَخُورًا * الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا * وَالَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَنْ يَكُنِ الشَّيْطَانُ لَهُ قَرِينًا فَسَاءَ قَرِينًا}}<ref>«خداوند را بپرستید و چیزی را شریک او نکنید و به پدر و مادر و به خویشاوند و یتیمان و تهیدستان و همسایه خویشاوند و همسایه دور و همراه همنشین و در راه مانده و بردگانتان نکویی ورزید؛ بیگمان خداوند کسی را که خودپسندی خویشتنستای باشد دوست نمیدارد * همان کسان که تنگچشمی میورزند و مردم را به تنگچشمی وا میدارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان میکنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم * و آن کسان که داراییهای خود را برای نشان دادن به مردم، میبخشند و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارند؛ و هر که شیطان همدم اوست بدهمدمی او راست» سوره نساء، آیه ۳۶-۳۸.</ref> و از حالات و [[اعمال]] افراد [[مسلمان]]، معلوم میشود مراد از آن، [[ایمان حقیقی]] است نَه صِرف [[ایمان]] ادعایی. به عبارت دیگر: [[ایمان]] به معنای [[تصدیق]] است که به دو صورت محقَّق میشود: [[تصدیق]] گفتاری، [[تصدیق]] عملی؛ و آن [[ایمانی]]، تام و کامل خواهد بود که دارای هر دو قسم باشد و نبود هر کدام، مُخل به داشتن [[ایمان حقیقی]] و [[زمینهساز]] [[سلطه]] [[شیطان]] و [[جنود]] او خواهد بود. و اطلاق [[آیه شریفه]]، شامل عدم [[ایمان]] کلی و جزئی است و افراد [[بیایمان]] به برخی اصول یا [[فروع]] [[دینی]] هرچند یک مورد را نیز شامل میشود.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۸۹-۳۹۰.</ref> | |||
===[[کفر]]=== | |||
*{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ أَنَّا أَرْسَلْنَا الشَّيَاطِينَ عَلَى الْكَافِرِينَ تَؤُزُّهُمْ أَزًّا}}<ref>«آیا ندیدهای که ما شیطانها را به سراغ کافران میفرستیم که آنان را خوب از راه به در میکنند؟» سوره مریم، آیه ۸۳.</ref>. | |||
*کلمه {{متن قرآن|تَؤُزُّهُمْ}} از مادّه "ازّ" به معنای تحریک شَدید است. | |||
*[[کفر]] و [[انکار]] [[پروردگار]] عالَم و [[روز قیامت]] یکی دیگر از عوامل [[سلطه]] کامل و همهجانبه [[شیطان]] و [[جنود]] اوست که دیگر لازم نیست آنان را به [[گمراهی]] و [[کفر]] سوق دهند، بلکه آنچه [[هدف]] [[شیطان]] بوده، به آن رسیده و فقط یک چیز باقی مانده و آن تحریک شَدید آنان به عِصیان و [[فساد]] است. | |||
*لذا محققی مینویسد: "چون [[کافران]]، محجوب از [[حق]] و در [[حیرت]] و [[گمراهی]] غوطهور هستند، نیاز به [[گمراه]] کردنشان نیست، فقط [[شیاطین]] آنها را به [[هیجان]] در میآورند و به عِصیان و فسادکردن تحریک میکنند"<ref>التحقیق، ج۱، ص۶۳، کلمه ازّ.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۰.</ref> | |||
===[[پیروی]] از سنّتهای پیشینیان بدون [[تعقل]] در آنها=== | |||
*{{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنْزَلَ اللَّهُ قَالُوا بَلْ نَتَّبِعُ مَا وَجَدْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ الشَّيْطَانُ يَدْعُوهُمْ إِلَى عَذَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و چون به آنان گویند: از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید، میگویند: خیر، ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافتهایم پیروی میکنیم؛ آیا حتّی اگر شیطان آنان را به عذاب آتش (دوزخ) فرا میخواند؟» سوره لقمان، آیه ۲۱.</ref>. | |||
*یکی دیگر از عوامل [[زمینهساز]]، [[تبعیت]] از [[فرهنگ]]، [[آداب و رسوم]] پیشینان است که توأم با انواع [[انحرافها]] و [[خرافات]] باشد. هنگامی که [[دین الهی]]، [[مردم]] را به [[تغییر]] [[عادت]] و ترک [[اعمال]] و [[عقاید]] گذشتگان [[دعوت]] کرده و به سوی [[هدایت]] و [[نجات]] از [[خرافات]] و عادات غیر معقول آنان فرا میخواند، گروه کثیری در برابر آن [[دعوت]] [[ایستادگی]] کرده، همچنان به آن پایبند هستند و چنین [[انکار]] قولی یا عملی بر اثر وسوسههای [[شیطان]] بوده که گذشتگان را [[گمراه]] کرده و با واسطه [[گمراهی]] آنان، [[نسل]] فعلی را نیز به طور غیر مستقیم تحت تأثیر وسوسههایش قرار میدهد. به عبارت دیگر: افرادی که از روش غلط اجداد و پدرانشان [[پیروی]] میکنند و از [[قوانین]] [[دین الهی]] سرپیجی کرده، در واقع و با واسطه گذشتگان، [[مطیع]] [[شیطان]] هستند که متوجه آن نیستند و [[شیطان]] با توجیه [[پیروی]] از [[آداب]] و [[فرهنگ]] پیشینیان، آنان را به طور غیر مستقیم در [[سلطه]] [[ولایت]] [[باطل]] خود در میآورد.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۰-۳۹۱.</ref> | |||
===[[تبذیر]]=== | |||
*{{متن قرآن|وَلَا تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا * إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُوا إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا}}<ref>«و هیچگونه فراخرفتاری مورز * که فراخ رفتاران یاران شیطانند و شیطان به پروردگارش ناسپاس است» سوره اسراء، آیه ۲۶-۲۷.</ref>. | |||
*کلمه {{متن قرآن|تَبْذِير}} و {{متن قرآن|مُبَذِّرِين}} از مادّه "بذر" به معنای تفریق و پراکنده کردن است، و بیشتر در پراکنده کردن دانههای زراعی برای [[کشاورزی]] استعمال میشود؛ لذا در برخی کتابهای لغت [[قرآنی]] آمده است: | |||
"تبذیر به معنای تفریق و اصل آن از بذر، پاشیدن (دانههای زراعی) است، بعداً به طور استعاره به آنکه [[مال]] خویش را ضایع میکند، مُبَذِّر گفتند"<ref>مفردات راغب، ص۱۱۳ و ۱۱۴، کلمه بذر.</ref>. | |||
*فرق [[تبذیر]] با [[اسراف]]، اینکه [[تبذیر]] پراکنده کردن [[مال]] بدون [[نظم]] و فایده صحیح است و [[اسراف]]، [[تجاوز]] از حدّ معقول [[شرعی]] و عُرفی است. | |||
*بعضی با [[نقل]] قول دیگران، نوشتهاند: "تبذیر، [[انفاق مال]] در غیر [[حق]] و در [[باطل]] است هرچند به مقدار یک مُدّ باشد"<ref>التبیان، ج۶، ص۴۶۹ "مُدّ" نیز به پیمانه گندم و یک چهارم "صاع" گفته میشود.</ref>. | |||
*مفسری دیگر مینویسد: "تبذیر پراکنده کردن توأم با [[اسراف]] است و اصل آن پراکنده کردن است، همچنان که بذر (دانه) پراکنده میشود الاّ اینکه [[تبذیر]] در جایی است که بر روش [[افساد]] و [[نادرست]] (ظالمانه) باشد، اما به آنچه در [[راه]] درست و برای [[اصلاح]] باشد، [[تبذیر]] گفته نمیشود، مانند پراکنده کردن دانه برای کشاورزی"<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۲۴۲، ذیل آیه شریفه.</ref>. | |||
*به عبارت دیگر: [[تبذیر]] صَرف [[مال]] در [[راه]] [[حرام]] و [[اسراف]]، [[تجاوز]] از حد در [[حلال]] است. | |||
*از معنای لغوی و [[تفسیری]] کلمه "تبذیر" استفاده میشود که [[تبذیر]] دو قِسم است: [[انفاق]] بیش از حد و در زمان واحد که موجب تمام شدن [[مال]] میشود و برای دیگران که درخواست کمک دارند، چیزی باقی نمیماند که این قسم مرادف با معنای [[اسراف]] خواهد بود، لذا اکثر ترجمهها، آن را [[اسراف]] ترجمه کردهاند. قِسم دوم، [[انفاق]] متکبرانه و در [[راه]] [[باطل]] و برای ایجاد [[شر]] و [[فساد]] است نَه برای [[صلاح]] و [[اصلاح]] امور. [[انفاق]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از قسم اول بوده که هر چه را نزد آن [[حضرت]] از [[اموال]] بوده، در یک زمان، [[انفاق]] میکرده و نزد کسان دیگری که درخواست کمک میکردند، شرمنده میشدند. لذا [[خدای سبحان]] از آنگونه [[انفاق]] [[نهی]] کرد. یا اینکه گفته شود: مراد از [[تبذیر]] همان معنای معروف [[انفاق]] در [[باطل]] باشد که [[عمل شیطان]] بوده و [[نهی]] از آن [[حضرت]]، جنبه کنایه داشته و برای دیگران بوده است، مانندِ [[نهی]] آن [[حضرت]] از بی احترامی به [[پدر]] و مادرش با توجه اینکه آنان [[قبل از بعثت]] آن [[حضرت]]، [[وفات]] کرده بودند: {{متن قرآن|فَلَا تَقُلْ لَهُمَا أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُلْ لَهُمَا قَوْلًا كَرِيمًا}}<ref>«به آنان اف مگو و بر آنها بانگ مزن و با ایشان سخن به نکویی بگوی!» سوره اسراء، آیه ۲۳.</ref>، پس [[نهی]] آن [[حضرت]] از بیاحترامی، جنبه کنایه داشته و برای دیگران بوده است. | |||
*[[مفسرین]] درباره {{متن قرآن|إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ}} مینویسند: "در [میان [[مردم]]] [[عرب]] به کسانی که همدیگر را در [[مسافرت]]، [[همراهی]] میکنند، میگویند: اخو السفر ([[برادر]] سفری)، لذا کسانی که [[اسراف]] میکنند، از [[شیاطین]] [[پیروی]] کرده و [[راه]] و روش آنها را میروند"<ref>مجمع البیان، ج۶، ص۲۴۴.</ref>؛ "وجه [[برادری]] مُبَذِّرین با شیطانها این است که مُبَذِّرین و [[شیطان]] از نظر سنخیت و ملازمت مانند دو [[برادر]] [[مهربان]] هستند"<ref>المیزان، ج۱۳، ص۸۲.</ref>؛ اخ: به کسی اطلاق میشود که در جهتی [[شریک]] دیگری باشد، چون [[نسب]] و برنامه کار و [[عقیده]]... و کسی که مُبَذّر است، و برنامه [[زندگی]] او تفریق امور و پراکندگی است؛ در [[حقیقت]] [[انحراف از حق]] پیدا کرده، و روی همین جهت در جاده [[اخوان]] [[شیاطین]] قرار دارد.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۱-۳۹۳.</ref> | |||
===گفتار غیر مؤدبانه و [[ناپسند]]=== | |||
*{{متن قرآن|وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوًّا مُبِينًا}}<ref>«و به بندگانم بگو تا گفتاری که نیکوتر است بر زبان آورند که شیطان میان آنان را میشوراند؛ بیگمان شیطان برای انسان دشمنی آشکار است» سوره اسراء، آیه ۵۳.</ref>. | |||
*سخنان توأم با [[خشونت]]، [[اهانت]]، [[ناسزا]] و غیر مؤدبانه [[زمینهساز]] [[سلطه]] [[شیطان]] هستند، لذا عدم [[مراقبت]] در گفتار و عمل کردن به [[وسوسه]] و القائات [[شیطان]] در [[گفتوگو]] با دیگران، موجب [[ولایتپذیری]] از [[ولایت شیطان]] میشود و [[آیه شریفه]] به یک نمونه از خطاهای گفتاری اشاره کرده است که با توجه به خطاهای گوناگون زبان، هر نوع گناهِ زبانی مانندِ [[دروغ]]، [[تهمت]]، [[غیبت]] و... نیز [[زمینهساز]] [[ولایت شیطان]] هستند. | |||
*بنابراین، برای هر برخوردی با دیگری، دو گفتار متفاوت وجود دارد، مانند بیرون کردن فردی از محیط کار یا [[منزل]]، با دو روش و گفتار متضاد مؤدبانه و غیر مؤدبانه میشود او را بیرون کرد. کلمات غیر مؤدبانه، موجب ایجاد کدورت و [[کینه]] بین آن دو میشود و [[شیطان]] آن دو را بدان وسیله، به مراحل شدید [[دشمنی]] سوق میدهد، اما برخورد مؤدبانه هر نوع زمینه [[سوء]] استفاده [[شیطانی]] را از بین میبرد.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۳.</ref> | |||
===[[دروغ]]=== | |||
*{{متن قرآن|هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ * تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ}}<ref>«آیا شما را بیاگاهانم که شیطانها بر که فرود میآیند؟ * بر هر دروغزن بزهکاری فرود میآیند» سوره شعراء، آیه ۲۲۱-۲۲۲.</ref>. | |||
*مفسری در ذیل [[آیه شریفه]] درباره کلمات {{متن قرآن|أَفَّاكٍ أَثِيمٍ}} مینویسد: "{{متن قرآن|أَفَّاك}} به معنای [[کذّاب]] است و اصل کلمه [[افک]] به مفهوم زیروروکردن و برگرداندن است و {{متن قرآن|أَفَّاك}} (صیغه [[مبالغه]]) به معنای کسی است که بسیار [[قلب]] میکند و [[اخبار]] را از طرف راست به طرف [[دروغ]] برمیگرداند. و کلمه {{متن قرآن|أَثِيم}} به معنای عامل کار [[زشت]] است؛ وقتی میگویند: "اَثم، یأثم، اثما" که عاملی عمل [[زشتی]] را مرتکب شده باشد... و اما اینکه فرمود: شیطانها بر هر {{متن قرآن|أَفَّاكٍ أَثِيم}} نازل میشوند؛ زیرا آنها هیچکاری جز جلوه دادن [[باطل]] به صورت [[حق]] و [[زینت]] دادن عمل [[زشت]]، ندارند و معلوم است که جز بر {{متن قرآن|أَفَّاكٍ أَثِيم}}، هم نازل نمیشوند"<ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۳۰.</ref>. | |||
*[[دروغگویی]]، یعنی خبر دادن از اموری که واقعیت ندارد، از مواردی است که موجب تسلط [[شیطان]] میشود، لذا در [[احادیث]] از [[دروغ شوخی]] نیز [[نهی]] شده: {{متن حدیث|قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} لَا يَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِيمَانِ حَتَّی يَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ}}<ref>الکافی، ج۲، ص۳۴۱، ح۱۱، باب الکذب؛ وسائلالشیعة، ج۱۲، ص۲۵۰، باب ۱۴۰؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۹، باب ۱۱۴؛ ج۷۵، ص۵۵، باب ۱۶ و تحفالعقول، ۲۱۶.</ref>، و علت [[نهی]] از [[دروغ]] غیر جدّی، به [[دلیل]] توجه به قُبح آن بوده و در صورت گفتن، چه بسا منجر به [[دروغ]] جدّی شود و آن نیز موجب جرأت بر دیگر موارد [[دروغ]] شده و در نتیجه [[شیطان]] بر او مسلط شده و هر چه خواست به او [[القا]] میکند و او نیز آن القائات [[کذب]] را به [[راحتی]] به زبان میآورد و مرتکب انواع [[دروغ]] برای اهداف مختلف از جمله کسب [[مال]] [[نامشروع]] که نقش اساسی در [[سرنوشت]] افراد دارد، میشود". | |||
*بنابراین، [[دروغ]] گفتن دارای مراحلی است که هر مرحله از آن موجب پرداختن به مرحله بالاتر میشود و هر مرحله [[ضعیف]]، همچون [[شوخی]] آن، سبب [[زمینهسازی]] برای [[سلطه]] [[شیطان]] شده و آن نیز منجر به سوق دادن به مرحله [[دروغ]] جّدی در حدّ یکی یا دو مورد میشود و با ارتکاب به آن مقدار محدود و جرأت بر گفتن آن، موجب عادی شدن [[دروغگویی]] شده و بر اثر آن زمینه تسلط [[شیطان]] در همه جوانب دیگر [[زندگی]]، [[اعمال]]، حالات، [[کردار]]، کسب [[مال]] و... فراهم میشود.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۳-۳۹۴.</ref> | |||
===[[مجادله]] غیر عالمانه=== | |||
*{{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يُجَادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّبِعُ كُلَّ شَيْطَانٍ مَرِيدٍ}}<ref>«و از مردم کسی است که بیهیچ دانشی درباره خداوند چالش میورزد و از هر شیطان گردنکشی پیروی میکند» سوره حج، آیه ۳.</ref>. | |||
*جدالگرایی یکی از صفات [[انسان]] است: {{متن قرآن|وَكَانَ الْإِنْسَانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلًا}}<ref>«و آدمی از هر چیزی پرخاشگرتر است» سوره کهف، آیه ۵۴.</ref>؛ [[غفلت]] از کاربرد صحیحش، موجب میشود [[شیطان]] از آن طریق وارد شده و زمینه [[سلطه]] خود را بر افراد فراهم سازد. | |||
*[[آیه شریفه]] به طور ضمنی میفهماند که افراد، مراقب [[مناظره]] و جدالهای [[علمی]] خود باشند و قبل از [[مجادله]]، [[دانش]] لازم را در موضوع مورد [[مناظره]] کسب کنند، مخصوصاً در [[امور دینی]] و [[معنوی]]، هر سخنی را نگویند، که [[شیطان]] در کمین است تا کلمات [[باطل]] را به اذهان افراد [[القا]] کند و آنان نیز بدون توجه به صحت و [[نادرستی]] آن، به علت نداشتن اطلاعات کافی، فقط برای اظهار داشتن [[فضل]] و [[دانش]] مطرح کنند و ناخواسته به [[جدال]] [[باطل]] [[شیطانی]] سوق داده شوند و زمینه [[سلطه]] [[شیطان]] را بر خود فراهم سازند. | |||
{{متن قرآن|إِنَّمَا يَأْمُرُكُمْ بِالسُّوءِ وَالْفَحْشَاءِ وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«جز این نیست که او شما را به بدی و کار زشت وامیدارد و به اینکه چیزی را که نمیدانید، درباره خداوند، بر زبان آورید» سوره بقره، آیه ۱۶۹.</ref>. | |||
*در قسمت آخِرِ [[آیه شریفه]] آمده که: [[شیطان]] با وسوسههایش در اذهان و [[قلوب]] شما، [[القا]] میکند که درباره [[خدای سبحان]]، چیزهایی که نمیدانید، بدون اینکه در پی صحت آن باشید و بدون [[تأمل]] در کتاب او و مراجعه به [[عالمان دین]]، نسبت دهید. در [[آیه]] دیگری به یک مورد اشاره و از آن [[نهی]] شده است: {{متن قرآن|وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ}}<ref>«و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف میکند، نگویید: «این حلال است و آن حرام» تا بر خداوند دروغ بندید» سوره نحل، آیه ۱۱۶.</ref>؛ | |||
*عدهای بدون [[دلیل شرعی]] و از روی هوای [[نَفْس]]، برخی چیزها را [[حلال]] و بعضی دیگر را [[حرام]] میکنند؛ آن حالتْ زمینه تسلط [[شیطان]] شده و چه بسا افرادی را به مراحل خطرناکی همچون: [[ادعای نبوت]] یا [[امامت]] و [[قطب]] بودن و... بکشاند، لذا حتّی اگر [[دلیل]] نیز موافق گفته او باشد و آن شخص از روی [[هوای نفس]] و جسورانه و خودسرانه، حکمی را صادر کرده باشد، همان گفته بدون [[دلیل]] با آن حالت، موجب [[زمینهسازی]] [[ولایت شیطان]] میشود. | |||
*مفسری در این باره میگوید: "اگر کسی [[عادت]] کرد جاهلانه سخن بگوید، یعنی در مطالب [[عقلی]] چیزی بگوید یا بنگارد و در مطالب [[نقلی]] چیزی را که [[سند]] ندارد، بازگوید، هر چند ابتدا تنها در مسائل عادی، چنین عمل کند، ولی به تدریج [[عادت]] میکند در [[مسائل اعتقادی]] و [[دینی]] نیز چیزی را که نمیداند، به [[خدا]] و [[پیامبر]] او{{صل}} نسبت دهد"<ref>تسنیم، ج۸، ص۵۲۷.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۵-۳۹۶.</ref> | |||
===[[نجوا]]=== | |||
*{{متن قرآن|إِنَّمَا النَّجْوَى مِنَ الشَّيْطَانِ لِيَحْزُنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَيْسَ بِضَارِّهِمْ شَيْئًا إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«رازگویی، تنها کار شیطان است تا مؤمنان را اندوهگین کند اما هیچ زیانی به آنان نمیرساند مگر به اذن خداوند و مؤمنان باید بر خداوند توکّل کنند» سوره مجادله، آیه ۱۰.</ref>. | |||
*[[نجوا]] عبارت از سخنان آهسته و درِگوشی است و مستفاد از [[آیه شریفه]] این است که در حضور دیگران باید از آن [[پرهیز]] شود؛ زیرا سبب [[ناراحتی]] و ایجاد شُبهه برای افراد [[مؤمن]] میشود و به نحوی موجب [[آزار]] آنان میگردد. | |||
*در [[قرآن مجید]]، [[نجوا]] به دو صورت تقسیم شده، یک قِسم برای [[امر خیر]] و [[نیک]] که در آیهای میفرماید: در بیشتر نجواها خیری نیست، مگر اینکه برای [[صدقه دادن]]، انجام معروف و [[اصلاح بین مردم]] باشد {{متن قرآن|لَا خَيْرَ فِي كَثِيرٍ مِنْ نَجْوَاهُمْ إِلَّا مَنْ أَمَرَ بِصَدَقَةٍ أَوْ مَعْرُوفٍ أَوْ إِصْلَاحٍ بَيْنَ النَّاسِ وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}} <ref>«در بسیاری از گفتوگوهای زیرگوشی آنان خیری نیست مگر کسی به صدقه یا نکوکاری یا اصلاحی میان مردم فرمان دهد و هر کس در جست و جوی خشنودی خداوند چنین کند به زودی بدو پاداشی سترگ خواهیم داد» سوره نساء، آیه ۱۱۴</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا تَنَاجَيْتُمْ فَلَا تَتَنَاجَوْا بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَتَنَاجَوْا بِالْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! هنگامی که رازگویی میکنید به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر رازگویی نکنید و به نیکی و پرهیزگاری راز گویید! و از خداوند که نزد او گرد آورده میشوید پروا کنید» سوره مجادله، آیه ۹.</ref>. | |||
*قِسم دیگر، [[نجوا]] برای [[گناه]] و ایجاد [[دشمنی]] و [[نافرمانی]] از ولی [[حق]] آمده است{{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نُهُوا عَنِ النَّجْوَى ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَيَتَنَاجَوْنَ بِالْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَمَعْصِيَتِ الرَّسُولِ وَإِذَا جَاءُوكَ حَيَّوْكَ بِمَا لَمْ يُحَيِّكَ بِهِ اللَّهُ وَيَقُولُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ لَوْلَا يُعَذِّبُنَا اللَّهُ بِمَا نَقُولُ حَسْبُهُمْ جَهَنَّمُ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمَصِيرُ}}<ref> «آیا به کسانی ننگریستهای که آنان را از رازگویی باز میدارند سپس به آنچه از آن بازداشته شدهاند، باز میگردند و به گناه و دشمنخویی و نافرمانی با پیامبر، با هم رازگویی میکنند و چون نزد تو میآیند به گونهای تو را درود میگویند که خداوند آن گونه تو را درود نگفته است و با خویش میگویند: چرا خداوند برای آنچه میگوییم ما را عذاب نمیکند؟ دوزخ، آنان را بس، که به آن در میآیند و این پایانه، بد است» سوره مجادله، آیه ۸.</ref>. | |||
*بنابر مستفاد از بعضی [[آیات قرآن]]، [[نجوا]] در حضور دیگری یکی از مواردی است که میتواند [[زمینهساز]] [[نفوذ]] [[شیطان]] و تسلط او شود؛ و موجب [[سوءظن]] دیگران و کدورت که [[شیطان]] در پی ایجاد آنها است، گردد، لذا باید از آن اجتناب ورزید، مگر اینکه در موارد ضرور و برای [[اصلاح]] بین افراد و انجام [[کار خیر]] باشد.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۶-۳۹۷.</ref> | |||
===[[دنیاگرایی]] و [[تبعیت از هوای نفس]] [[نامشروع]]=== | |||
*{{متن قرآن|وَاتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْنَاهُ آيَاتِنَا فَانْسَلَخَ مِنْهَا فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطَانُ فَكَانَ مِنَ الْغَاوِينَ * وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ}}<ref>«و خبر آن کسی را برای آنان بخوان که (دانش) آیات خویش را بدو ارزانی داشتیم اما او از آنها کناره گرفت و شیطان در پی او افتاد و از گمراهان شد * و اگر میخواستیم (جایگاه) او را با آن آیات فرا میبردیم اما او به دنیاگرایید و از هوای نفس خود پیروی کرد» سوره اعراف، آیه ۱۷۵-۱۷۶.</ref>. | |||
*در [[آیه شریفه]] عواملی که موجب [[سلطه]] [[شیطان]] میشود، ذکر شده که عبارت از [[دنیاگرایی]] و [[تبعیت]] از هوای [[نَفْس]] [[نامشروع]] است، لذا در همه حالات باید مراقب بود که به سوی [[انحراف]] سوق داده نشوند و آن نقطه [[ضعف]] [[انسانی]] است که [[شیطان]] از آن طریق افراد کثیری را [[اغوا]] و [[اضلال]] کرده و میکند، از جمله زاهدان و [[عارفان]] که در [[آیات شریفه]] به چند مورد از آنها اشاره کرده، امثال [[سامری]] که بر اثر [[ایمانی]] که داشت، {{متن قرآن|أَثَرِ الرَّسُول}}<ref>{{متن قرآن|قَالَ بَصُرْتُ بِمَا لَمْ يَبْصُرُوا بِهِ فَقَبَضْتُ قَبْضَةً مِنْ أَثَرِ الرَّسُولِ فَنَبَذْتُهَا وَكَذَلِكَ سَوَّلَتْ لِي نَفْسِي}} «(سامری) گفت: من چیزی دیدم که دیگران آن را ندیدند؛ مشتی از جای پای آن فرستاده برداشتم و آن را (در کار تندیس در آتش) افکندم و بدینگونه، نفس من (کارم را) در نظرم آراست» سوره طه، آیه ۹۶.</ref> را که دیگران نمیدیدند، دید و از آن برداشت و بعداً به [[دلیل]] [[غفلت]] و برای کسب [[موقعیت]] [[اجتماعی]] یا اغراض دیگر، بدان وسیله، [[اقدام]] به ساختن [[بت]] گوساله کرد. | |||
*مورد دیگر، شخصی [[زاهد]] به نام [[بلعم باعورا]] است که در زمان [[حضرت موسی]]{{ع}} بوده، و بر اثر [[عبادت]] و زهدش، [[خدای متعال]] به او [[کرامات]] و از جمله [[اسم اعظم]] [[عنایت]] فرمود<ref>تفسیر قمی، ج۱، ص۲۴۸.</ref>. وقتی [[شهر]] او مورد توجه [[بنیاسرائیل]] با [[سرپرستی]] [[حضرت موسی]]{{ع}} قرار گرفت، [[حاکم]] و [[مردم]] [[شهر]] به او رومیآورند و میخواهند که بر ضدّ [[حضرت موسی]]{{ع}} به عبادتگاهش برود و [[نفرین]] کند. او نیز به [[دلیل]] عدم [[تحمل]] [[حضرت موسی]]{{ع}} یا کسب [[موقعیت]] بیشتر [[اجتماعی]] و اغراض دیگر [[دنیوی]] بر خلاف منهج [[الهی]] و برای خاطرخواهی هوای نَفْسش سوار بر الاغ به سوی عبادتگاهش میرود. در بین [[راه]]، الاغش میایستد و هر کاری میکند که حیوان پیش برود، نمیرود. با تازیانه او را میزند، اما حیوان حرکت نمیکند تا اینکه به [[اذن الهی]]، به زبان آمده و به وی میگوید: وای بر تو! چرا مرا میزنی؟ آیا میخواهی با تو بیایم تا [[پیامبر خدا]] و [[مردم]] با [[ایمان]]، را [[نفرین]] کنی؟! اما آن شخص به [[دلیل]] [[خودخواهی]] از سخن الاغ به خود نیامد و آن حیوان را نیز با ضربههای پیدرپی کشت و همانجا [[اسم اعظم]] از زبانش برداشته شد. | |||
*مفسری درباره {{متن قرآن|آيَاتِنَا}} مینویسد: "پارهای از [[آیات]] انفُسی و [[کرامات]] [[خاصه]] [[باطنی]] است، به حدی که [[راه معرفت خدا]] برای [[انسان]] روشن گردد و با داشتن [[آیات]] و [[کرامات]]، دیگر تردیدی درباره [[حق]] برایش باقی نمانَد"<ref>المیزان، ج۸، ص۳۴۷.</ref>. | |||
*بنابر مستفاد از برخی [[آیات]] [[قرآن مجید]]، آنچه موجب [[سلطه]] و عامل اساسی برای [[ولایتپذیری]] ناخواسته [[ولایت شیطان]] میشود، [[حُبّ]] [[دنیا]] مخصوصاً مصداق بارز آن، هوای [[نَفْس]] [[نامشروع]] است که همچون آتشی زیر خاکستر در درون همه افراد مگر اندکی با شدّت و [[ضعف]]، وجود دارد که در لحظه [[غفلت]]، موجب شعلهور شدن آن میشود، لذا در [[دعاها]] آمده: {{متن حدیث|اللهمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَی نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً}}<ref>خدایا! مرا هرگز لحظهای به خودم وامگذار؛ الکافی، ج۲، ص۵۸۱ و ج۳، ص۳۴۵؛ منلایحضرهالفقیه، ج۴، ص۱۸۷؛ تهذیبالأحکام، ج۳، ص۹۹ و ۱۴۰؛ وسائلالشیعة، ج۶، ص۴۷۰، باب ۲۴ و ج۱۹، ص۲۶۰، باب ۳؛ مستدرکالوسائل، ج۲، ص۱۳۰، باب ۲۹ و ج۵، ص۶۲، باب ۱۸؛ بحارالأنوار، ج۱۴، ص۳۸۴، باب ۲۶ و ج۱۶، ص۲۱۷، باب ۹؛ الدعوات، ۲۳۱؛ العددالقویة، ص۱۵۶؛ فلاحالسائل، ۲۴۲، الفصل الرابع و العشرون؛ کتابالمزار، ص۱۱۴، باب ۵۲؛ المصباحللکفعمی، ص۳۰، الفصل السابع؛ مصباحالمتهجد، ص۲۱۳؛ مفتاحالفلاح، ص۲۲۴؛ المقنعة، ص۱۹۸، باب ۱۹؛ المناقب، ج۱، ص۵۷؛ مهجالدعوات، ص ۵ و ۲۴.</ref>. | |||
*[[آیه شریفه]] نام آن شخص را به طور مجهول بیان کرده و درباره نام او، چند نفر مطرح شده است، اما آنچه مهم است، [[عبرتگیری]] از آن داستان است که با بررسی [[تاریخ]]، به موارد مشابه و افراد عالم و مؤمنی مواجه میشویم که با اینکه دارای [[ایمان و علم]] بوده، به [[دلیل]] [[دنیاخواهی]] و [[پیروی از هوای نفس]] [[نامشروع]]، امتیازهای [[ایمانی]] و [[معارف دینی]] خود را با عمل و گفتارشان از بین بردند و به جای آن صفات با [[ارزش]]، [[صفات ناپسند]] و بیارزش [[دنیوی]] را از خود بروز دادند<ref>با کمی دقت به اعمال خودمان، تصدیق خواهیم کرد که در مواقع حساس، از مسائل معنوی غافل میشَویم و برای رسیدن به اندکیمال و خواهشهای نامشروع نفسانی مرتکب اعمال ریاکارانه و گفتار غیر صادقانه میشویم و ناخواسته تحت سیطره و سلطه شیطان با توجیهات و القائات او قرار میگیریم!</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۷-۳۹۹.</ref> | |||
===[[پیروی]] از گامهای ابتدایی [[شیطان]]=== | |||
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ كَافَّةً وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای مؤمنان! همگی به فرمانبرداری (خداوند) درآیید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۲۰۸.</ref>. | |||
*یکی از مواردی که {{متن قرآن|خُطُوَاتِ الشَّيْطَان}} محسوب میشود، خرافهگری و [[اعتقاد]] با آن است. [[خرافه]] عبارت است از: "اعتقاد به چیزی که [[حق]] و واقعیت داشتن و [[خیر و شر]] بودن آن، غیر معلوم باشد"<ref>المیزان، ج۱، ص۴۲۱.</ref> و طبق [[احادیث]] وارد شده<ref>الکافی، ج۷، ص۴۴۳؛ و وسائلالشیعة، ج۲۳، ص۲۲۲.</ref>، {{متن قرآن|خُطُوَاتِ الشَّيْطَان}} شامل سوگندها و نذرهای غیر [[مشروع]] میشود. | |||
*[[مفسرین]] درباره آن مینویسند: "خُطُوات [[شیطان]]، طبق احادیثی عبارت از اعمالی است که به عنوان [[تقرب]] [به [[خدای سبحان]]] بهجا آورده میشود، ولی از نظر [[شرع]] [[مقدس]]، موجب [[تقرب]] نیستند"<ref>المیزان، ج۱، ص۴۲۰.</ref>. "گامهای [[شیطان]]، تیرگی [[فکر]] و [[تاریکی]] [[راه]] است که برای هر عَصر و مِصری (شهری)، به صورتهای گوناگون [[ظهور]] میکند و هیچ کس را در هیچ حال رها نمیکند، مگر کسی که مورد [[عنایت]] خاصّ [[الهی]] قرار گیرد"<ref>تسنیم، ج۸، ص۵۱۶.</ref>. | |||
*مفسری درباره {{متن قرآن|خُطُوَات}} مینویسد: "آن جمع "خطوه" به معنای قدم است و مراد از آن راهی است که محل آمد و رفت باشد، در صورتی که رهگذر [[مؤمن]] و راهش [[ایمان]] باشد، به ناچار مراد از جای گامهای [[شیطان]]، یک روش [[شیطانی]] در [[راه]] [[ایمان]] خواهد بود، و چون بر [[مؤمن]] [[واجب]] است که به تمام معنا، [[تسلیم]] و منقاد [[خدا]] (ی [[حکیم]]) باشد، پس هر راهی را که بدون [[تسلیم]] بپیماید، گامهای [[شیطانی]] است و [[پیروی]] از آن، قدم در جای قدم [[شیطان]]، گذاشتن است"<ref>المیزان، ج۲، ص۱۰۱.</ref>. | |||
*بنابراین، گامهای [[شیطان]]، شامل همه مواردی که سبب [[نفوذ]] اولیه او است، میشود، در [[اعتقادات]] نظری و عملی، مسائل [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]]، خوردنیها و آشامیدنیها و روابط افراد با یکدیگر که [[شیطان]] با [[وسوسه]] و القائات در اذهان و [[قلوب]] افراد [[سعی]] در ایجاد اولین نقطه و خطِّ [[انحرافی]] به مقدار ناچیز آن میشود که اگر به هدفش نایل آمد، دیگربار با تلاش همهجانبه آن را گسترش میدهد، لذا گامهای [[شیطان]] دارای مراحل مختلفی بوده، و به صورت گامهای اولیه، میانه و نهایی است. پس اگر [[شیطان]] در مرحله نخست موفق شد، وارد مرحله میانه شده و بعد از آن، گام نهایی. البته گاهی اتفاق میافتد [[شیطان]] بر اثر غفلتی که برای فردی حاصل شده، بدون [[طی]] آن مراحل، وارد مرحله نهایی شده و او را به سِیر نهایی [[گمراهی]] سوق میدهد که در ذیل عنوان قبلی به آن اشاره شد.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۳۹۹-۴۰۰.</ref> | |||
===[[حُبّ]] [[شهوات]]=== | |||
*{{متن قرآن|زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاءِ وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالْأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ}}<ref>«دوستداری خواستنیها از زنان و فرزندان و داراییهای فراوان انباشته از زر و سیم و اسبهای نشاندار و چارپایان و کشتزاران، برای مردم آراستگی یافته است؛ اینها سرمایه زندگی نزدیکتر (در این جهان) است و خداوند است که نکوفرجامی، (تنها) نزد او است» سوره آل عمران، آیه ۱۴.</ref>. | |||
*[[امور مادّی]] [[زینت]] شده، از عواملی هستند که [[زمینهساز]] [[سلطه]] [[شیطان]] بر افراد ظاهربین و فریفته آن زینتها شده، به جای اینکه [[هدف]] و مقصد افراد، کسب [[کمالات]] ماندگار [[معنوی]] باشد، در پی کسب [[کمالات]] زودگذر مادی که در این برهه بر همه آشکار است، از قبیل کسب [[موقعیت]] [[اجتماعی]]، شغل مناسب با درآمد بالا، ماشین مدل بالا و شیک، [[منزل]]، [[همسر]]، [[مال]] و املاک و [[فرزندان]] است که [[آیه شریفه]] به نحوی به همه آنها اشاره کرده، ولی در آن زمان به جای [[پول]] کاغذی، طلا و نقره رایج بوده و به جای ماشین نیز، اسب و شتر. | |||
بنابراین، [[شیطان]] نیز از همان طریق وارد شده و افراد را به سوی [[بیراهه]] و توجه کامل به کسب [[امور مادّی]] زودگذر و دلخوش شدن به آنها کرده تا بدان وسیله آنان را از کسب [[کمالات معنوی]] [[غافل]] و در نهایت بدون زاد و توشه [[سفر آخرت]]، راهی عالَمِ [[آخرت]] شوند: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ بِمَا أَغْوَيْتَنِي لَأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ}}<ref>«گفت: پروردگارا! برای آنکه مرا بیراه نهادی، در زمین (بدیها را) در دید آنها خواهم آراست و همگان را از راه به در خواهم برد» سوره حجر، آیه ۳۹.</ref>؛ | |||
*و سرّ تزیین آنچه در روی [[زمین]] است، در [[قرآن مجید]] بیان شده که برای [[آزمایش]] افراد بوده است: {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا}}<ref>«ما هر چه را بر زمین است، (در کار) آرایش آن کردهایم تا آنان را بیازماییم که کدام نیکوکردارترند» سوره کهف، آیه ۷.</ref>. | |||
*و درباره [[فلسفه وجودی]] [[شیطان]] و تزیین او نیز برای [[امتحان]] بیان شده است: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ}}<ref>«و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم» سوره سبأ، آیه ۲۱.</ref>. | |||
*[[انسان]] چون [[دوستدار]] خودش است، کمتر حاضر است به عیبهای خویش و آنچه متعلق به خودش است، بپردازد و همواره در [[مقام]] [[دفاع از خود]] و کارهایش برمیآید. همان [[دوست]] داشتن افراطی، زمینه تسلط و [[نفوذ]] [[شیطان]] در [[افکار]] و اذهان افراد میشود و موجب خوب و [[زیبا]] بودن عمل و [[افکار]] بدشان نزد خودشان شود: | |||
{{متن قرآن|أَفَمَنْ زُيِّنَ لَهُ سُوءُ عَمَلِهِ فَرَآهُ حَسَنًا}}<ref>«پس آیا کسی که بدی کردارش در چشم وی آرایش یافته است و آن را نیکو میبیند (چون کسی است که رهیافته است)؟» سوره فاطر، آیه ۸.</ref>. | |||
*[[انسان]] وقتی [[دوستدار]] خود بود، [[دوستدار]] آنچه متعلق به خودش است از قبیل [[همسر]]، [[اولاد]]، [[اموال]] منقول و غیرمنقول خواهد بود و [[شیطان]] نیز از همان [[راه]] وارد عمل شده و [[وسوسه]] میکند تا برای کسب آن [[امور مادّی]] از طریق [[نامشروع]] یا [[مشروع]] و [[حرص]] بر صَرف اوقات بیشتر در کسب آن میکند تا بِدان وسیله [[عمر]] گرانبهای افراد صَرف کسب امور زودگذر [[دنیوی]] شود و از کسب [[کمالات]] ماندگار [[معنوی]] [[محروم]] گردند. و فقط [[شیطان]] به آن مقدار اکتفا نکرده و به دیگر مسائل وابسته به [[امور دنیوی]] نیز سوق میدهد، مانندِ [[لهو و لعب]]، [[حرص]] بر افزونطلبی، [[کبر]]، [[عُجب]]، [[حسادت]]، [[فخرفروشی]]، [[اسراف]]، [[تبذیر]] و دیگر [[صفات ناپسند]]، که از آثار مخرب و زیانآور توجه همهجانبه به زینتهای [[دنیوی]] و [[غفلت]] از استفاده صحیح و جهتدار [[الهی]] از آنهاست: {{متن قرآن|اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ}}<ref>«بدانید که زندگانی این جهان بازیچه و سرگرمی و زیور و نازشی است میان شما و افزون خواهی در داراییها و فرزندان است» سوره حدید، آیه ۲۰.</ref>. | |||
*[[شیطان]] یکی از جاهایی که زمینه [[نفوذ]] را مناسب میبیند، برخورد با نامحرم در جای [[خلوت]] است که با تزیین [[شهوت]]، آن دو را به سوی [[ارتکاب گناه]] سوق میدهد و خودش به [[حضرت نوح]]{{ع}} سفارش کرده که هنگام [[خلوت]]، به یاد او باشند که در حال وسوسهکردن است: {{متن حدیث|اذْكُرْنِي إِذَا كُنْتَ مَعَ امْرَأَةٍ خَالِياً لَيْسَ مَعَكُمَا أَحَدٌ}}<ref>بحارالانوار، ج۶۰، ص۲۲۳، ح۶۷.</ref>. | |||
*البته زینتهای [[الهی]] از جهت [[احکام]] به دوگونه است: [[حلال و حرام]]، که در [[آیه شریفه]] به [[حلال]] آنها اشاره شده است: {{متن قرآن|قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبَادِهِ وَالطَّيِّبَاتِ مِنَ الرِّزْقِ قُلْ هِيَ لِلَّذِينَ آمَنُوا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا خَالِصَةً يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}}<ref>«بگو: چه کسی زیوری را که خداوند برای بندگانش پدید آورده و (نیز) روزیهای پاکیزه را، حرام کرده است؟ بگو: آن (ها) در زندگی این جهان برای کسانی است که ایمان آوردهاند، در روز رستخیز (نیز) ویژه (ی مؤمنان) است؛ این چنین ما آیات خود را برای گروهی که دانشورند روشن میداریم» سوره اعراف، آیه ۳۲.</ref>؛ | |||
*اما تزیین [[شیطان]]، [[تزیین]] باطلگونه و [[انحرافی]] است، [[تزیین]] [[الهی]]، [[تزیین]] [[حق]] است که باید درحدّ [[اعتدال]] از آن بهرهمند شد و [[اسراف]] نکرد، ولی تزیین [[شیطان]]، [[باطل]] و به صورت [[اسراف]] و زیادروی و حریص بر [[مشروع]] آن یا به [[انحراف]] کشاندن، [[گمراه کردن]] و سوق دادن افراد به انجام [[گناهان]] با سوءاستفاده از تزیینات [[الهی]] است. پس همچنان که در هوای [[نَفْس]]، [[مشروع]] و [[نامشروع]] وجود دارد، و خواهشهای [[نامشروع]] [[مذمت]] و از [[مشروع]] آن [[ممدوح]] شده، زینتهای [[دنیوی]] نیز [[مشروع]] و [[نامشروع]] دارد<ref>امروزه بدبختانه اکثر افراد بیشتر اوقات گرانبهای خود را در کسب امور دنیوی کرده و فکر، غم و خوشی آنان، منحصر در آنها شده است و در حالی که عاقل در منابع روایی به کسی گفته شده که اوقات خود را به چهار قسم تقسیم کرده که فقط یک قسم آن را صرف بهرهمندی از تمتعات مباح و حلال سازد و بقیه اقسام دیگر را در پی کسب کمالات معنوی کند: {{متن حدیث|رُوِيَ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ{{ع}} عَنِ النَّبِيِّ{{صل}} أَنَّهُ قَالَ: يَنْبَغِي لِلْعَاقِلِ إِذَا كَانَ عَاقِلًا أَنْ يَكُونَ لَهُ أَرْبَعُ سَاعَاتٍ مِنَ النَّهَارِ سَاعَةٌ يُنَاجِي فِيهَا رَبَّهُ وَ سَاعَةٌ يُحَاسِبُ فِيهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ يَأْتِي أَهْلَ الْعِلْمِ الَّذِينَ يَنْصُرُونَهُ فِي أَمْرِ دِينِهِ وَ يَنْصَحُونَهُ وَ سَاعَةٌ يُخَلِّي بَيْنَ نَفْسِهِ وَ لَذَّتِهَا مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا فِيمَا يَحِلُّ وَ يُحْمَدُ}}؛ بحارالانوار، ج۱، ص۱۳۱، ح۲۲.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۰-۴۰۳.</ref> | |||
===شراب، قِمار و [[بتپرستی]]=== | |||
*{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>. | |||
*بر فراوانی از [[انسانها]]، [[حسگرایی]] [[غلبه]] دارد، لذا در پی موجودی [[حسی]] بوده، تا او را ببینند وبپرستند. [[شیطان]] نیز از آن نقطه [[ضعف]] سوءاستفاده کرده و افراد حسگرا را به [[بتپرستی]] سوق میدهد. *همچنین عده کثیری در پی لذات آنی و نقدی و نیز خواهان کسب [[ثروت]] بدون زحمت و [[رنج]] بوده، لذا [[شیطان]] آنان را [[وسوسه]] کرده و به سوی لذتهای آنی مانند شراب، [[فحشا]] و کسب درآمد بیزحمت [[نامشروع]]، مثل قمار میکشاند و سرّ آن به [[دلیل]] [[عجول بودن]] بسیاری از انسانهاست که [[خدای متعال]] میفرماید: {{متن قرآن|وَيَدْعُ الْإِنْسَانُ بِالشَّرِّ دُعَاءَهُ بِالْخَيْرِ وَكَانَ الْإِنْسَانُ عَجُولًا}}<ref>«و آدمی بدی را چنان فرا میخواند که نیکی را و آدمی شتابگر است» سوره اسراء، آیه ۱۱.</ref>؛ | |||
*پس اکثر افراد، [[عجول]] هستند و آن صفت [[ناپسند]] را در کنترل خود در نیاوردهاند، لذا حاضر نیستند از لذات زودگذر [[نامشروع]]، [[دست]] بردارند تا به لذات ماندگار [[آخرت]] برسند و هنگامی متوجه میشوند که امکان جبران آن نیست و جز [[پشیمانی]] جانکاه، راهی پیشرو ندارند.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۳-۴۰۴.</ref> | |||
===[[کسب مال حرام]] و [[تربیت]] [[نادرست]] [[فرزندان]]=== | |||
*{{متن قرآن|شَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ}}<ref>خدای سبحان به شیطان میفرماید: «و در داراییها و فرزندان آنان شریک شو» سوره اسراء، آیه ۶۴.</ref>. | |||
*در [[آیه شریفه]] به [[شیطان]] اجازه [[مشارکت]] در [[اموال]] و [[اولاد]] داده شده، ولی شرکت او، با شرایطی است که به عنوان عوامل [[زمینهساز]] [[مشارکت]] مطرح میشوند. تا بسترهای مناسب [[شیطانی]] نباشد، [[شیطان]] نمیتواند [[مشارکت]] کند، مانندِ میکروب و [[رشد]] آن، نیاز به بستر مناسب میکروبی دارد، لذا کسب [[مال]] [[نامشروع]] یا حرصورزی در کسب [[مال]] [[مشروع]] و بخلورزی در آن یا [[مصرف]] [[مال]] [[حلال]] در [[راه]] [[حرام]]، زمینه مناسبی برای [[نفوذ]] [[شیطان]] و [[شریک]] شدن در نحوه کسب و [[خرج]] آن است یا در [[اولاد]]، در [[تولد]] [[فرزند]] از [[راه]] غیر [[مشروع]] یا در [[تربیت]] غیرصحیح و بر روش غیر [[دینی]]، زمینه مناسبی برای شرکت [[تربیت]] [[شیطانی]] خواهد بود. | |||
*لذا [[مفسرین]] درباره آن مینویسند: "پس شرکت کردن [[شیطان]] با [[آدمی]] در [[مال]] و [[فرزند]]، سهم بردن از [[منفعت]] و اختصاص است، مثل اینکه [[آدمی]] را وادارد به تحصیل [[مال]] که [[خداوند]] آن را مایه رفع [[حاجت]] [[انسان]] قرار داده از [[راه]] [[حرام]]؛ زیرا در این صورت نیز [[آدمی]] از آن [[مال]] منتفع شده و به غرض طبیعی خود نایل میشود، و نیز [[شیطان]] به غَرَض خود رسیده است. یا آنکه از [[راه]] [[حلال]] کسب بکند، ولی در [[معصیت]] به کارگیرد، و در [[اطاعت خدا]] صَرف نکند، پس هر دو از آن [[مال]] منتفع شدهاند با اینکه او از [[رحمت خدا]] تهی [[دست]] است. یا آنکه از [[راه]] [[حرام]] [[فرزندی]] برای [[آدمی]] به [[دنیا]] آید، یا از [[راه]] [[حلال]] به [[دنیا]] آید، اما به [[تربیت دینی]] و [[صالح]] تربیتش نکند و به [[آداب]] خدایی مؤدبش نسازد، در نتیجه سهمی از آن [[فرزند]] را برای [[شیطان]] قرار داده و سهمی را برای خودش. همچنین چیزهای دیگر؛ و وجه مذکور ما وجه خوبی است در [[تفسیر آیه]]، و جامع همه معانی و وجوه مختلف است که ذکر کردهاند"<ref>المیزان، ج۱۳، ص۱۴۶.</ref>؛ "مشارکت در [[اموال]]، عبارت از هر [[تصرف]] قبیحی در [[مال]] است، خواه آن [[زشت]] بودن در نحوه کسب درآمد [[نامشروع]] یا [[مصرف]] آن در موارد [[نامشروع]] باشد، و [[ربا]]، [[غصب]]، دزدی و معاملات [[فاسد]] و [[باطل]] از مصادیق درآمد [[نامشروع]] هستند... هر [[تصرف]] [[پدر]] و [[مادر]] در فرزندانشان که منجر به مرتکب شدن فرزنداشان به [[اعمال]] منکر و [[زشت]] شود، داخل در [[مشارکت]] [[شیطان]] در [[فرزندان]] است"<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۶.</ref>. | |||
*[[حدیثی]] درباره [[سلطه]] [[شیطان]] از طریق [[مال]] بیان شده است: {{متن حدیث|عَنْ أَبِي عَبْدِ الله{{ع}} قَالَ: يَقُولُ إِبْلِيسُ لَعَنَهُ [[الله]] مَا أَعْيَانِي فِي ابْنِ آدَمَ فَلَمْ يُعْيِنِي مِنْهُ وَاحِدَةٌ مِنْ ثَلَاثَةٍ أَخْذُ مَالٍ مِنْ غَيْرِ حِلِّهِ أَوْ مَنْعُهُ مِنْ حَقِّهِ أَوْ وَضْعُهُ فِي غَيْرِ وَجْهِهِ}}<ref>الخصال، ج۱، ص۱۳۳، ح۱۴۱؛ امام صادق{{ع}} فرمود: ابلیس - لعنت خدا بر او باد - میگوید: هر چه در کار فرزند آدم درماندهام کند در یکی از سه جا درماندهام نمیکند: گرفتن مال از راه حرام و یا ندادن حق آن و یا مصرف کردن آن در غیر محلی که باید مصرف کند؛ بحارالأنوار، ج۶۰، ص۲۲۳، ح۶۸؛ در شرح آن مینویسد: {{عربی|بيان: أي أيّ شيء أعجزني في إضلال ابن آدم في أمر من الأمور و معصية من المعاصي فلا أعجز عن إضلاله في أحد هذه الأمور الثلاثة فأغويه في واحدة منها أي غالبا}}.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۴-۴۰۵.</ref> | |||
===[[گناهان]] و امراض [[باطنی]]=== | |||
*{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَلَّوْا مِنْكُمْ يَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّيْطَانُ بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا}}<ref>«بیگمان شیطان آنان را که در روز برخورد آن دو گروه (به دشمن) پشت کردند با برخی کارها که کرده بودند از راه به در برد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۵.</ref>. | |||
*در اینکه مراد از {{متن قرآن|بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا}} چیست؟! عدهای از [[مفسرین]] آن را "محبت و علاقه آنان در [[جنگ احد]] به جمعآوری [[غنیمت]] و [[حرص]] بر باقی و زنده ماندن در دنیا"<ref>تبیان، ج۳، ص۲۵.</ref> نوشتهاند و عدهای آن را گناهانی که قبلاً مرتکب شدهاند، [[تفسیر]] کردهاند<ref>مجمعالبیان، ج۲، ص۸۶۴ و کنزالدقائق، ج۳، ص۲۴۸.</ref> و گروهی دیگر نیز آن را ایجاد [[لغزش]] [[شیطان]] برای [[انسانها]] به سبب بعضی آنچه از جهت [[روحی]] یا عملی انجام میدهند و آن [[گناهان]] درونی و بیرونی است که سبب تسلط [[شیطان]] و سوقدادن آنان به سوی [[گناهان]] دیگر و بیشتر میشود<ref>المیزان، ج۴، ص۵۰.</ref>. و ظاهر جمله {{متن قرآن|بِبَعْضِ مَا كَسَبُوا}}، کسب [[گناهان]] است <ref>تفسیرالقمی، ج۱، ص۱۲۰ و بحارالأنوار، ج۲۰، ص۳۳، باب ۱۲.</ref>. پس: از این [[آیه کریمه]] فهمیده میشود که [[اعراض]] آنان در اثر تقاضا و درخواست [[شیطان]] بوده، و [[پذیرش]] و توجه به درخواست [[شیطان]] نیز در اثر [[سوء]] [[اعمال]] آنها بوده است. | |||
*{{متن قرآن|لِيَجْعَلَ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ فِتْنَةً لِلَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ}}<ref>«تا آنچه را شیطان (در دلها) میافکند آزمونی برای بیماردلان و سنگدلان کند و ستمگران در ستیزهای ژرف به سر میبرند» سوره حج، آیه ۵۳.</ref>. | |||
*مراد از [[مرض]] در [[قلب]]، امراض [[روحی]] که همان [[صفات ناپسند]]، همچون: [[بیایمانی]]، [[نفاق]]، [[کبر]]، [[عُجب]]، [[فخر]]، [[حسد]]، [[کینه]]، [[بخل]]، [[عجله]]، [[حرص]] بر جمعآوری [[مال]] و... که هر یک از آنان، [[زمینهساز]] [[سلطه]] [[شیطان]] است، لذا افراد [[مسلمان]] باید با [[سعی]] و تلاش همهجانبه همراه [[استعانت]] از [[فضل الهی]]، امراض [[باطنی]] را از وجود خود پاکسازی و به عبارت دیگر: [[تزکیه]] [[نَفْس]] کنند تا زمینه [[نفوذ]] و [[سلطه]] [[شیطان]] را بر خودشان از بین ببرند.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۶.</ref> | |||
===خواهان [[سعادت]] و کمال نبودن=== | |||
*{{متن قرآن|قُلْ أَنَدْعُو مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا يَنْفَعُنَا وَلَا يَضُرُّنَا وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا بَعْدَ إِذْ هَدَانَا اللَّهُ كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى الْهُدَى ائْتِنَا قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَأُمِرْنَا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«بگو آیا به جای خداوند کسی را (به پرستش) بخوانیم که نه به ما سود میرساند و نه زیان میزند و پس از آنکه خداوند ما را راهنمایی کرده است به (عقاید) گذشته خود بازگردانده شویم؟ چونان کسی که شیطانها او را در زمین، سرگشته و سرگردان کردهاند در حالی که او را همراهانی است که به راهیابی فرا میخوانندش که نزد ما بیا؛ بگو: تنها رهنمود خداوند، رهنمود است و فرمان یافتهایم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم» سوره انعام، آیه ۷۱.</ref>. | |||
*یکی از عوامل [[زمینهساز]] [[ولایت شیطان]]، لااُبالیگری و اهمالکاری در [[سرنوشت]] خود است که نمیخواهند، همانند افرادی، هدفی عالی و والا داشته باشند و به [[سرنوشت]] و [[عاقبت]]، [[سعادت]] و کمال خود، اهمیت نداده و همچون افراد سرگردان و حیران، روزها، ماهها و سالهای [[عمر]] خود را با [[بطالت]] به پایان میبرند، یا فقط در [[فکر]] مسائل [[مادّی]] و بهرهمندی هر چه بیشتر از آنها هستند و اهداف صرف [[مادّی]] زودگذر را بر اهداف ماندگار ترجیح میدهند، اهدافی که با کمی دقت، درمییابیم [[شیطانی]] بوده و از [[اهداف]] [[انسانی]] فاصلهای همانند مسافت بین [[مشرق]] و [[مغرب]] دارد. یا اینکه نسبت به مسائل [[مادّی]]، بیتفاوت هستند و در مسائل [[کمالات انسانی]] نیز [[اراده]] و همتی ندارند. در آن حال [[شیطان]] و [[جنود]] او، دام خود را بر سر راهشان قرار میدهند و آنان را گرفتار میکنند و به آنها میگویند: اکنون که در پی کمال، [[سعادت]]، [[بهشت ابدی]] و [[قرب الهی]] نیستید، پس شما را به سوی [[شقاوت]] و [[جهنم]] سوزان میبریم. و آنان را به سوی مسائل [[مادّی]] سوق میدهند یا به حالت [[رکون]]، اوهام و عادات روزمّره [[زندگی]]، لهویات و تفریحات غیر سالم [[بیهوده]] یا [[نامشروع]]، دلخوش میکنند. | |||
*مفسری در ذیل [[آیه شریفه]] مینویسد: "کلمه "استهواء" به معنای خود را ساقط کردن و پایین آوردن، و {{متن قرآن|وَنُرَدُّ عَلَى أَعْقَابِنَا}} کنایه از [[گمراهی]] و ترک [[هدایت]] است؛ چون لازمه [[هدایت]] به [[حق]]، واقع شدن در صراط مستقیم، یا شروع در پیمودن آن است، و [[ارتداد]] و برگشتن به عقب، لازمهاش نپیمودن آن [[راه]] و برگشتن به پشت سر است، و معلوم است که چنین عملی [[گمراهی]] است... اینکه [[خدای متعال]] فرمود: {{متن قرآن|كَالَّذِي اسْتَهْوَتْهُ الشَّيَاطِينُ فِي الْأَرْضِ حَيْرَانَ...}}، مثال زده است به [[انسان]] متحیری که در کار خود سرگردان است و درباره [[سعادت]] خود، [[عزم]] راسخی ندارد و لذا [[برترین]] [[راه]] [[سعادت]] و [[راه مستقیم]] رسیدن به [[هدف]] را که قبل از او نیز کسانی آن [[راه]] را پیموده و به [[هدف]] رسیدهاند، ترک میکند، آنگاه حیران مانده، شیطانها محاصرهاش کرده و به سوی پَستی ([[شقاوت]]) و [[هلاکت]] میخوانند و هر چه [[یاران]] و [[دوستان]] [[هدایت]] یافتهاش که به سر [[منزل]] مقصود رسیدهاند یا در شُرُف وصول به آن هستند، او را صدا میزنند و به سوی [[هدایت]] [[دعوت]] میکنند، در حالی که بر سر دو راهی سقوط و [[نجات]] قرار گرفته، نمیداند چکار میکند (و چگونه [[سعادت]] خود را به [[شقاوت]] [[تغییر]] دهد)؟!"<ref>المیزان، ج۷، ص۱۴۹.</ref>؛ چرا بر سر دو راهی، سرگردان است؟ چون از یک طرف [[عادت]] بر سِیر مسیر [[انحرافی]] دارد و ترک آن [[عادت]] سخت بوده و از جهت دیگر، متوجه مسیر [[انحرافی]] خود است؛ لذا همانند افراد متحیر است و نمیداند چکار کند؟!<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۷-۴۰۸.</ref> | |||
===[[ناسپاسی]]=== | |||
*{{متن قرآن|وَلَا تَجِدُ أَكْثَرَهُمْ شَاكِرِينَ}}<ref>شیطان به خدای متعال میگوید: «و بیشتر آنان را سپاسگزار نخواهی یافت» سوره اعراف، آیه ۱۷.</ref>. | |||
*[[شُکر]] دارای مراتبی است، [[شُکر]] گفتاری و عملی که در [[آیه شریفه]] مطلق استعمال شده که شامل هر دو قِسم میشود، [[غفلت]] از [[شُکر]] گفتاری در هر [[نعمت الهی]]، [[زمینهساز]] [[نفوذ]] و [[سلطه]] [[شیطان]] شده که [[مانع]] از [[شُکر]] عملی شود. [[شُکر]] لفظی عبارت از گفتن {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّه}} یا {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ}}، بعد از هر نعمتی است، مخصوصاً بعد از هر [[آشامیدنی]] و خوردنی و [[مداومت]] بر آن، همراه با توجه [[قلبی]]، موجب صفای [[باطنی]] و [[توفیق]] در [[شُکر]] عملی خواهد شد. | |||
*اگر فردی از [[شُکر]] لفظی [[غافل]] شد، آن [[غفلت]] زمینه تأثیر وسوسههای اغوای [[شیطانی]] میشود که در مواقع برخورد با [[محرّمات]]، دچار [[لغزش]] شده و نتواند [[شُکر]] عملی نماید که [[شُکر]] عملی در ترک [[محرّمات]] و انجام [[واجبات]] متبلور است و یکی از نقاط [[ضعف]] بسیاری از [[انسانها]]، ناشُکری قولی و عملی است که [[شیطان]] نیز از همان نقطه [[ضعف]] وارد میشود و عده کثیری از آنان را [[گمراه]] میکند: {{متن قرآن|وَآتَاكُمْ مِنْ كُلِّ مَا سَأَلْتُمُوهُ وَإِنْ تَعُدُّوا نِعْمَتَ اللَّهِ لَا تُحْصُوهَا إِنَّ الْإِنْسَانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ}}<ref>«و از هر چه خواستید به شما داده است و اگر نعمت خداوند را بر شمارید نمیتوانید شمار کرد؛ بیگمان انسان ستمکارهای بسیار ناسپاس است» سوره ابراهیم، آیه ۳۴.</ref><ref>در برخی آیات قرآن مجید، به طور مطلق برای نوع انسان، بعضی صفات ناپسندی را مطرح کرده، مانند آیه مذکور و آیات دیگر، اما آن آیات کلی و شامل همه افراد انسانی نبوده، بلکه شامل عده کثیری از آنان میشود و دلیل آن در آیهای آمده: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الْإِنْسَانُ أَإِذَا مَا مِتُّ لَسَوْفَ أُخْرَجُ حَيًّا}} (سوره مریم، آیه ۶۶)؛ انسان در مقام انکار همراه با تعجب میگوید: هنگامی که من مُردم [و از بین رفتم] آیا دوباره سر از قبر بیرون آورده و زنده خواهم شد؟! اینکه به طور یقین میدانیم، هیچ یک از پیامبران و اوصیا{{عم}} حتی مؤمنان و اولیای الهی آن جمله را نگفته و نمیگویند، بلکه به حشر در روز قیامت ایمان و یقین دارند، پس مراد از کلمه انسان در آیات، اکثر افراد نسبی منظور است نه همه افراد انسانی.</ref>.<ref>[[عبدالله حقجو|حقجو، عبدالله]]، [[ولایت در قرآن (کتاب)|ولایت در قرآن]]، ص:۴۰۸-۴۰۹.</ref> | |||
== پرسشهای وابسته == | == پرسشهای وابسته == |