پرش به محتوا

بحث:جاهلیت در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «==مقدمه== *به تاریخ عرب قبل از اسلام، جاهلیت اطلاق می‌شود. این اصطلاح...» ایجاد کرد)
 
خط ۴۷: خط ۴۷:
*خرافه‌های [[جاهلی]] در میان آنان به گونه‌ای بود که [[قرآن]] از آن به غل و زنجیر بر اعضایشان تعبیر می‌کند{{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}}<ref> «و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد»؛ سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>. این بیان [[قرآن]]، ناظر به این نکته است که در آن زمان، [[جهل]] و ناعدالتی، سراسر [[زندگی]] [[عرب جاهلی]] را فرا گرفته بود.
*خرافه‌های [[جاهلی]] در میان آنان به گونه‌ای بود که [[قرآن]] از آن به غل و زنجیر بر اعضایشان تعبیر می‌کند{{متن قرآن|وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}}<ref> «و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد»؛ سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>. این بیان [[قرآن]]، ناظر به این نکته است که در آن زمان، [[جهل]] و ناعدالتی، سراسر [[زندگی]] [[عرب جاهلی]] را فرا گرفته بود.
*در پایان باید به این نکته اشاره شود که سیاهی‌ها و زشتی‌هایی در [[زندگی]] [[عرب جاهلی]] وجود داشت؛ اما این بدان معنا نیست که [[عرب جاهلی]] از هیچ گونه [[علم]] و فضلی برخوردار نباشد. در میان [[عرب]]، [[شعر]] و [[خطابه]]، اهمیت و رواج بسیاری داشته است؛ به گونه‌ای که حتی [[شاعران]] ماهر هر [[قبیله]]، از افتخارات آن [[قبیله]] به شمار می‌رفتند<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۸۰۳.</ref>. آنان [[شعر]] را وسیله‌ای برای ثبت اوضاع و [[اخبار]] مهم خود قرار می‌دادند<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]] و [[سعیده سلطانی مقدم|سلطانی مقدم، سعیده]]، [[عصر جاهلیت (مقاله)|عصر جاهلیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۹۳-۹۴.</ref>.
*در پایان باید به این نکته اشاره شود که سیاهی‌ها و زشتی‌هایی در [[زندگی]] [[عرب جاهلی]] وجود داشت؛ اما این بدان معنا نیست که [[عرب جاهلی]] از هیچ گونه [[علم]] و فضلی برخوردار نباشد. در میان [[عرب]]، [[شعر]] و [[خطابه]]، اهمیت و رواج بسیاری داشته است؛ به گونه‌ای که حتی [[شاعران]] ماهر هر [[قبیله]]، از افتخارات آن [[قبیله]] به شمار می‌رفتند<ref>ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۸۰۳.</ref>. آنان [[شعر]] را وسیله‌ای برای ثبت اوضاع و [[اخبار]] مهم خود قرار می‌دادند<ref>[[عباس میرزایی|میرزایی، عباس]] و [[سعیده سلطانی مقدم|سلطانی مقدم، سعیده]]، [[عصر جاهلیت (مقاله)|عصر جاهلیت]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۹۳-۹۴.</ref>.
==مفهوم‌شناسی «[[جاهلیت]]» در متون [[تاریخی]] و ادبی==
*استعمال واژه [[جاهلیت]] اولین بار در [[قرآن کریم]] و پس از [[مهاجرت پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مدینه]] صورت گرفته است و [[مسلمانان]] آن را از این روزگار به بعد به کار برده‌اند؛ چراکه این لفظ فقط در سوره‌های [[مدنی]] آمده است. از آنجا که موضوع [[عصر جاهلیت]] اولین بار در [[قرآن کریم]] وارد شده است، بیشتر، کتب [[تفسیر]] به این موضوع پرداخته‌اند و مصادر و [[منابع تاریخی]] کمتر به تحلیل آن اهتمام ورزیده‌اند. اما به هر حال مورخان و ادبای [[عرب]] (در [[تاریخ]] [[ادبیات]]) و نیز [[مستشرقان]] به جهت اهمیت آن به بررسی، [[تبیین]] و تحلیل آن [[همت]] گماشته‌اند. از لابه‌لای متون [[تاریخی]] و ادبی سه تحلیل و مفهوم‌شناسی را میتوان در مورد [[جاهلیت]] استخراج کرد<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>:
===[[عصر جاهلیت]] عصر عدم [[علم]] و [[دانش]]===
* [[بلاذری]] درباره وضعیت [[علم]] و [[دانش]] در [[حجاز]] هنگام [[بعثت]] مینویسد: در هنگام [[طلوع]] [[ستاره]] [[اسلام]] در [[مکه]] و در میان [[قریش]] فقط هفده نفر و در [[مدینه]] و در میان گروه [[اوس]] و [[خزرج]] تنها یازده نفر توان [[خواندن و نوشتن]] داشتند<ref>بلاذری، فتوح البلدان، ص۴۷۱.</ref>. [[علی‌بن‌ابی‌طالب]]{{ع}} که بخشی از [[دوران جاهلیت]] را دیده، اما هیچ‌گاه به آن [[آلوده]] نشده است، در بیان پاره‌ای از ویژگی‌های آن دوره میفرماید: [[خداوند]] هنگامی [[محمد]]{{صل}} را برانگیخت که از [[عرب]] کسی نبود که کتابی بخواند<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۳.</ref>.
بعضی مورخان وجود برخی مظاهر [[علم]] و [[دانش]]، مانند [[تعیین]] طلوع و [[غروب]] [[ستارگان]] و مسیر حرکت سیارات، [[تسلط]] در [[شعر]] و ایراد [[خطبه]]، [[تعیین زمان]] [[ریزش باران]] و... را [[علم]] ندانسته‌اند و آنها را مولد احتیاج و از روی تجربه میدانند. ابن‌العبری در مورد [[دانش]] [[اعراب]] میگوید: [[اعراب]] از [[دانش]]، [[حکمت]] و [[فلسفه]] بی‌بهره بودند و طبیعتاً [[آمادگی]] [[فراگیری]] آن را هم نداشتند<ref>ابن‌العبری، تاریخ مختصرالدول، ص۱۵۲.</ref>.
*چنین به نظر میرسد که [[حجاز]] [[عصر جاهلیت]] عاری از [[دانش]] و [[علم]] و [[تمدن]] بوده است و [[تسلط]] ایشان در [[شعر]] و بیان [[خطبه]] منافاتی با [[علم]] و [[دانش]] ندارد، زیرا در بسیاری از [[علوم]] [[جهل]] داشتند و با وجود [[قوت]] [[ادب]] [[عربی]]، تعداد باسوادان ایشان اندک بوده است<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>.
===[[عصر جاهلیت]] عصر [[سفاهت]]، [[خشونت]]، سبکسری و...===
*برخی از محققان، واژه [[جهل]] را نه در مقابل [[علم]]، بلکه در مقابل [[حلم]] که یکی از [[شعب]] [[عقل]] است، دانسته‌اند و معتقدند به دلایلی چون [[تحدی قرآن]]، [[هدف بعثت]]، [[معجزه]] [[پیامبر اسلام]] و [[لزوم]] تناسب آن با عصر خود، غنای ادبی و وجود برخی مظاهر [[علمی]] و... در این دوره، [[فرهنگ]] و [[تمدن]] [[عرب]] در سطحی معقول قرار داشته است. آنان معتقدند که رفتارهای بی‌خردانه و عدم [[تعقل]] از جمله [[سفاهت]]، [[خشم]] و [[تکبر]]، [[خشونت]]، افتخارات بی‌جا، [[زنده به گور کردن دختران]]، [[بت‌پرستی]] و... موجب انتساب این دوره به [[عصر جاهلیت]] شده است. سخنان جعفربن‌ابی‌طالب در نزد [[نجاشی]]، [[پادشاه]] [[حبشه]]، هنگام [[مهاجرت]] به این دیار، در توصیف [[عصر جاهلیت]] راهگشا است. [[جعفر]] گفت: «ای [[پادشاه]] بدان که ما قومی از [[اهل]] [[جاهلیت]] بودیم و بتان را میپرستیدیم و مردار میخوردیم و مرتکب فواحش می‌شدیم، [[قطع]] [[ارحام]] میکردیم و رنجانیدن خاص و عام و [[ظلم]] بر [[ضعفا]] و عدم رعایت [[حقوق]] [[همسایه]] کار ما بود»<ref>ابن‌هشام، سیرت رسول‌الله، ج ۱، ۳۱۹؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۵-۵۴؛ نویری، نهایه‌الارب فی فنون الأدب، ج۱، ص۲۳۹ و ۲۳۸.</ref>.
*از نمونه‌های [[جاهلیت]]، [[لجاجت]] در [[پذیرش]] [[کلام]] [[حق]] است. [[ابوجهل]] که پیش از [[اسلام]] به [[ابوالحکم]] مشهور بود، به [[دلیل]] [[لجاجت]] در [[پذیرش]] [[کلام]] [[حق]] از جانب [[پیامبر اسلام]]، [[ابوجهل]] نامیده شد. ابن‌هشام در این باره مینویسد: او گفت ما با پسران [[عبدمناف]] بر سر [[ریاست]] [[پیکار]] کردیم، هر چه کردند ما از آنان پس نماندیم، تا اینکه سرانجام گفتند از [[آسمان]] به ما [[وحی]] میرسد. به [[خدا]] هرگز به او [[ایمان]] نخواهم آورد<ref>ابن هشام، سیرت رسول‌الله، ج۱، ص۳۳۸.</ref>.
*ابن‌خلدون [[دوران جاهلیت]] را چنین توصیف می‌کند: «این [[قوم]] برحسب [[طبیعت]]، وحشی و یغماگر بودند و موجبات وحشیگری و [[خشونت]] در میان آنان چنان [[استوار]] بود که جزو [[خوی]] و [[سرشت]] آنها در آمده بود و از این طریق از قید [[فرمانبرداری]] [[حکام]] سرباز میزدند. [[خوی]] آنها غارتگری و روزی آنها در پرتو نیزه‌ها فراهم میآمد»<ref>ابن خلدون، مقدمه،ج۱، ص۲۸۵-۲۸۶.</ref>.
*جوادعلی، صاحب [[تاریخ]] مفصل [[عرب]] قبل از [[اسلام]] نیز [[جاهلیت]] را به معنی [[سفاهت]]، [[خشم]]، [[حماقت]]، [[حقارت]] و عدم [[تسلیم]] در برابر [[کلام]] [[حق]] میداند و میگوید: «واژه [[نادان]] و «[[مرد]] [[نادان]]» که ما در [[عراق]] به کار میبریم، رساننده چیزهایی از این گونه است: [[حماقت]]، [[سفاهت]] و گفتن سخنان [[ناشایست]] و بی‌پروا بودن به [[آداب]] [[اجتماعی]] و [[احکام دینی]] است و در چنین خصلت‌هایی شرط نیست که دارنده‌اش بی‌سواد باشد»<ref>جوادعلی، تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام، ج۱، ص۴۸.</ref>. در [[تأیید]] این مطلب که واژه [[جاهلیت]] در این عصر مفهوم [[سفاهت]]، [[خشونت]]، [[ستیزه‌جویی]] و عدم [[بردباری]] داشته که مقابل [[حلم]] به معنی [[صبر]]، [[تعقل]] و [[خرد]] و [[بردباری]] است، اشعار [[شاعران]] [[دوران جاهلیت]] نمونه‌های خوبی به شمار میروند. عمرو بن کلثوم، از [[شاعران]] معلقات سبعه، در معلقه خویش میگوید: «الا لایجهلن [[أحد]] علینا  فنجهل فوق [[جهل]] الجاهلینا»<ref>مبادا کسی با ما سفاهت کند که در این صورت ما بیش از همه نادانان خود را به سفاهت می‌زنیم، جوادعلی، تاریخ مفصل عرب قبل از اسلام، ج۱، ص۴۸.</ref>.
*رژی بلاشر نیز [[جاهلیت]] را نه به معنی [[نادانی]]، بلکه شامل پدیده‌های [[خشونت]]، [[خودپرستی]]، [[استبداد]]، درندگی و... میداند<ref>بلاشر، تاریخ ادبیات عرب، ص۴۵.</ref>. گلدزیهر، شرق‌شناس آلمانی [[یهودی]] که نظر او در مفهوم [[جهل]] بسیار مورد استقبال قرار گرفت، این واژه را در مقابل [[حلم]]، به معنی [[بردباری]]، [[تعقل]] و [[رفتار]] عاقلانه. میداند، نه [[علم]]<ref>خرمشاهی، «جاهلیت». دایره‌المعارف تشیع، ج۵، ص۲۸۴.</ref>.
* [[عمر]] فروخ، ادیب [[عرب]]، درباره مفهوم [[جاهلیت]] مینویسد: «[[جاهلیت]] اسمی است که [[قرآن]] به عصر [[پیش از بعثت]] اطلاق کرده، زیرا [[اعراب]] در آن [[بت]] میپرستیدند و با یکدیگر به [[جنگ]] میپرداختند... گاهی [[فرزندان]] خود را میکشتند و شراب مینوشیدند... و چنین است که ملاحظه میکنیم که از جهلی گرفته شده که در برابر [[حلم]] بوده است، نه جهلی که متضاد [[علم]] است»<ref>فروخ، تاریخ الادب العربی، ج۱، ص ۷۲.</ref>.
*با توجه به دیدگاه‌های بالا، مراد از [[جاهلیت]] و [[عصر جاهلیت]]، اعمالی از نوع پرخاشگری، شدت در عمل، عدم [[بردباری]] و [[صبر]]، [[ستمکاری]] در [[حق دیگران]]، [[سفاهت]] و... است که میان [[عرب]] [[سرزمین]] [[حجاز]] در آن روزگار شایع بوده است<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>.
===[[عصر جاهلیت]]، عصر [[بی‌دینی]] و عدم [[نزول وحی]] و [[شرایع]]===
*برخی از محققان [[تاریخ اسلام]] [[عصر جاهلیت]] را عصر [[نزول وحی]] و طبعاً عدم پای‌بندی به [[شریعت]] در [[حجاز]] میدانند. آنان معتقدند مراد از [[جاهلیت]]، [[جاهلیت]] [[دینی]] است. [[حنا]] الفاخوری به [[نقل]] از دکتر ناصرالدین اسد در مورد واژه [[جاهلیت]] در [[قرآن مجید]] مینویسد: «مراد از [[جهل]] در [[قرآن]] بی‌سوادی در [[نگارش]] و بی‌سوادی در [[علم]] نیست، بلکه مراد [[جهل]] [[دینی]] است؛ یعنی [[عرب]] (به جز [[اهل کتاب]]، [[نصارا]] و [[یهود]]) قبل از [[نزول قرآن]] کتاب [[دینی]] نداشتند به همین جهت آنان [[جاهلان]] [[دینی]] بودند»<ref>الفاخوری، الجامع تاریخ الأدب العربی، ج۱، ص۶.</ref>. فیلیپ حِتّی، مستشرق آمریکایی، ضمن اینکه [[دوران جاهلیت]] را دوران [[جهل]] و وحشیگری توصیف می‌کند، آن را دورانی میداند که در آن [[عربستان]]، [[قوانین]] و [[پیامبری]] که به او [[وحی]] رسد و کتاب [[منزل]]، نداشته است<ref>حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref>. به نظر وی چون [[پیامبر اسلام]] در صدد محو همه [[عقاید دینی]] پیشین، به ویژه [[بت‌پرستی]] بود و اعلام کرد که [[دین جدید]] هر چه را که پیش از آن بوده، [[نسخ]] می‌کند، دوران پیش از [[آیین اسلام]] «[[عصر جاهلیت]]» نام گرفت<ref>حتی، فیلیپ، تاریخ عرب، ج۱، ص۱۰۹-۱۱۰.</ref>. شاید به همین [[دلیل]] بعضی [[جاهلیت]] را به عنوان عدم [[شناخت خداوند]]، پیامبرش، [[شریعت اسلام]] یا [[بی‌دینی]] و نقطه مقابل [[اسلام]] به معنی عدم [[تبعیت]] و [[تسلیم]] در برابر [[خداوند]] تعریف کرده‌اند.
*دیدگاه بالا را بدین صورت میتوان پذیرفت که [[دین]]، اعم از [[یهود]]، [[مسیحیت]] و [[آیین]] حضرات [[ابراهیم]] و [[اسماعیل]]{{ع}}، در بین ساکنان [[حجاز]] [[تحریف]] شده بود و نیاز به [[نزول]] یا [[ترویج]] آیینی نو و [[تحریف]] نشده بود، نه اینکه در آنجا خبر و اثری از [[دین]] و [[وحی]] نبوده است.
*بدون [[شک]] [[عصر جاهلیت]] دربرگیرند‌ه هر سه دیدگاه است؛ یعنی در این دوره به واسطه فراهم نبودن شرایط مناسب [[علم]] و [[فرهنگ]] و [[تمدن]] در میان [[عرب]] [[حجاز]]، [[مردم]] [[دانش]] و [[علم]]، به ویژه [[نگارش]] و قرائت نداشتند. اصولاً شرایط آب و هوایی خشک و سوزان و [[زندگی]] [[مردم]] کوچ‌نشین و حرکت به دنبال آب و مرتع، امکان [[علم]] و [[تمدن]] را فراهم نمی‌آورد. یکی از ادبای [[عرب]] در این زمینه مینویسد که محیط [[حجاز]] هرگونه فعالیت [[علمی]] را غیرممکن میکرد. [[اهل]] [[حجاز]] در زمینه [[شعر]] و قصص و به شکل [[تجربی]] با [[علم]] الانواء (هواشناسی) و ستاره‌شناسی (فلک) آشنایی داشتند. آنان با سوارکاری، قیافه‌شناسی و العرافه (رد پاشناسی) نیز آشنا بودند. این مهارت‌ها لازمه [[زندگی]] صحرا بودند و سبب [[معرفت علمی]] نمی‌شوند. بیشتر این شناخت‌ها از روی [[فطرت]] انجام میشدند و غالباً با [[خرافات]] همراه بودند<ref>بدیع یعقوب، المعجم المفصل فی اللغة و الأدب، ص۱۳۵.</ref>. چنانکه گفتیم، [[بلاذری]] تعداد باسوادان [[مکه]] و [[مدینه]] را در هنگام [[بعثت]] انگشت‌شمار دانسته است. [[حسن]] [[ابراهیم]] [[حسن]]، مورخ معاصر نیز [[علوم]] آنها را ابتدایی میداند که بنا بر [[ضرورت]] محیطی و [[اجتماعی]] به آنها دست یافته بودند. وی [[معتقد]] است که [[علوم]] آنان مانند [[علوم]] این روزگار مرتب و [[منظم]] نبود. [[علوم]] [[عرب]] مقداری اطلاعات و معلومات پراکنده بود که در نتیجه [[مشاهده]] و استماع بدان [[راه]] برده بودند<ref>ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ص۶۰.</ref>.
*در محیط [[عرب]] [[عصر جاهلیت]] [[رشد]] [[علم]] و [[تمدن]] ممکن نبوده است و [[دانش]] و [[تمدن]] [[حجاز]] در آستانه [[بعثت]] در سطح ابتدایی بوده است و [[منابع تاریخی]] و ادبی این موضوع را [[تأیید]] میکنند. بنابراین میتوان یکی از معانی و [[تفاسیر]] [[عصر جاهلیت]] را عصر بی‌سوادی و طبیعتاً عصر بی‌فرهنگی و بی‌تمدنی در [[حجاز]] دانست. در نتیجه سطح ابتدایی [[علم]] و [[دانش]] در [[حجاز]] این دوره، [[اعمال]] بی‌خردانه و نا پسند معمول می‌شود. ابن‌خلدون در این باره می‌نویسد: «[[اعراب]] آن عصر در یکی از مراحل ابتدایی [[تکوین]] به سر میبردند. [[طبیعت]] وحشیگری آنان، آنها را به غارتگری و ویرانگری سوق میداد. بر هر کس و هر قبیله‌ای که میتوانستند، میتاختند و هر چه را مییافتند به تاراج میبردند... آنان نافرمان‌ترین [[اقوام]] بودند و این هم از [[خشونت]] در [[رفتار]] و [[تکبر]] و غرورشان نشئت میگرفت... آنان به سبب آن شرایط سخت محیطی ناچار به [[دفاع از خود]] بودند، بنابراین [[جنگاوری]] و [[خشونت]]، [[طبیعت]] اصلی آنها شده بود»<ref>ابن خلدون، مقدمه، ج۱، ص۷۴۸-۷۴۹.</ref>. سخنان جعفربن‌ابی‌طالب همان‌گونه که گذشت بیانگر وضعیت [[رفتار]] و [[اخلاق جاهلی]] در آن دوران است. بنابراین در [[سرزمین]] [[حجاز]] در آستانه [[بعثت]]، رفتارهایی که با [[تعقل]] و [[عقلانیت]] مغایر هستند، همانند [[خشونت]]، [[سفاهت]]، پرخاشگری، [[غرور]] و... بسیار شایع بودند و [[علم]] و [[دانش]] قابل توجه در میان [[مردم]] آن [[سرزمین]] رواج نداشت. [[منابع تاریخی]] که به [[جهل]] و بی‌سوادی این دوره اشاره داشته‌اند هیچ‌گاه منکر [[رذایل اخلاقی]] این دوره نبوده‌اند و بسیاری از محققانی که [[دوران جاهلیت]] را دوران [[افراط و تفریط]] در [[رفتار]] معرفی کرده‌اند، [[جهل]] و بی‌سوادی را [[انکار]] نکرده‌اند. گویا بین این دو رابطه مستقیم وجود دارد. افراد سفیه غالباً افراد [[جاهل]]، [[نادان]] و بی‌بهره از [[دانش]] هستند؛ هر چند که همان‌گونه که جواد [[علی]] اشاره داشت از افراد تحصیل‌کرده هم میتوان [[رفتار]] بی‌خردانه دید.
*بنابراین مراد از [[عصر جاهلیت]] دوره‌ای است که [[اعراب]] تابع [[کلام]] [[حق]] نبودند و از [[پذیرش]] [[سخن]] صواب به دلایلی از جمله فشارهای محیطی، [[اقتصادی]]، [[اجتماعی]] و... و همچنین رسوخ اوهام و [[خرافات]] در میان [[عقاید]] آنان، خودداری میکردند و از خود رفتارهای [[ناشایست]] نشان میدادند. [[سفاهت]]، پرخاشگری، [[خشونت]]، [[ظلم و ستم]] به همنوعان، [[غرور]] و [[تکبر]] و... از این دست [[اعمال]] به شمار میروند. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که هر کس در هر دوره و زمانی و در هر سرزمینی تابع [[دین الهی]] [[اسلام]] نشود و [[تسلیم]] [[کلام]] [[حق]] نشود و از او این [[اعمال]] سر زند، مشمول [[جاهلان]] و مورد [[ذم]] و [[سرزنش]] قرار میگیرد<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهوم‌شناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخ‌نگری و تاریخ‌نگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>.


==پانویس==
==پانویس==
{{یادآوری پانویس}}
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس2}}
{{پانویس2}}
۱۱۲٬۸۶۰

ویرایش