جاهلیت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←نتیجهگیری
(←منابع) |
|||
خط ۲۴۴: | خط ۲۴۴: | ||
#[[آیات]] مربوط به [[جاهلیت]] عالمانه در [[قرآن کریم]]، سهم و وزن بیشتری نسبت به [[جاهلیت]] عوامانه دارند و برای [[جامعه]] زیانبارتر و خطرناکترند. به همین جهت [[شایسته]] است که به ابعاد مختلف این بخش توجه و [[همت]] بیشتری مبذول شود. | #[[آیات]] مربوط به [[جاهلیت]] عالمانه در [[قرآن کریم]]، سهم و وزن بیشتری نسبت به [[جاهلیت]] عوامانه دارند و برای [[جامعه]] زیانبارتر و خطرناکترند. به همین جهت [[شایسته]] است که به ابعاد مختلف این بخش توجه و [[همت]] بیشتری مبذول شود. | ||
#با تلاش [[علمی]] و [[آموزشی]] تنها میتوان با [[جاهلیت]] عوامانه مقابله کرد. ولی [[جاهلیت]] عالمانه، [[بیماری]] پیچیده، صعبالعلاج و «خود خواسته» است که با داروی «[[دانشافزایی]]» درمان نمیشود و [[راه]] [[رهایی]] از آن، [[تهذیب نفس]] و [[تکامل]] [[روحی]] است. برخورد متفاوت [[قرآن]] با این دو [[بیماری]] متفاوت، چشماندازی از یک شیوهشناسی [[تربیتی]] را ترسیم میکند<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقیزاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصههای آن در قرآن کریم.</ref>. | #با تلاش [[علمی]] و [[آموزشی]] تنها میتوان با [[جاهلیت]] عوامانه مقابله کرد. ولی [[جاهلیت]] عالمانه، [[بیماری]] پیچیده، صعبالعلاج و «خود خواسته» است که با داروی «[[دانشافزایی]]» درمان نمیشود و [[راه]] [[رهایی]] از آن، [[تهذیب نفس]] و [[تکامل]] [[روحی]] است. برخورد متفاوت [[قرآن]] با این دو [[بیماری]] متفاوت، چشماندازی از یک شیوهشناسی [[تربیتی]] را ترسیم میکند<ref>ر.ک: مرتضوی، سید محمد، صفوی، سید زین العابدین، نقیزاده، حسن، جاهلیت عالمانه و شاخصههای آن در قرآن کریم.</ref>. | ||
==معناشناسی [[قرآنی]] [[جهل]]== | |||
*واژه «[[جهل]]» به همراه مشتقات آن مانند [[جاهل]]، جاهلین، جاهلون، جهاله، تجهلون، یجهلون و جاهلیه ۲۴ بار در [[قرآن کریم]] به کار رفته است که چهار مورد آن به کلمه «[[جاهلیت]]» اختصاص دارد. ما ابتدا به مفهوم عمومی [[جهل]] در [[قرآن]] میپردازیم، سپس به طور خاص مفهوم [[قرآنی]] [[جاهلیت]] را مورد بحث قرار خواهیم داد<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. | |||
===مفهوم [[جهل]] در [[قرآن]]=== | |||
*محدوده معنایی واژه [[جهل]] در [[قرآن کریم]] از «[[ناآگاهی]]» غیرمذموم تا «[[ناآگاهی]]» (مذموم و [[افکار]] و [[اعمال]] خلاف [[عقل]]، به شرح و تفکیکی که در پی میآید، گسترش مییابد: | |||
====[[جهل]] به معنای نا [[آگاهی]] غیرمذموم==== | |||
* [[جهل]] در یک مورد خلاف معنای [[علم]]، آن هم به معنای غیرمذموم، به کار رفته است. [[خدای متعال]] در [[آیه]] ۲۷۳ بقره به [[مسلمانان]] [[دستور]] میدهد به فقرایی که در [[راه خدا]] کسبوکار و معاش خود را از دست دادهاند مدد رسانند و در [[وصف]] این [[فقیران]] میفرماید: {{متن قرآن|يَحْسَبُهُمُ الْجَاهِلُ أَغْنِيَاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ}}<ref>«نادان آنان را- از بس که خویشتندارند- توانگر میپندارد» سوره بقره، آیه ۲۷۳.</ref>، [[جاهل]] در این [[آیه]] صرفا به معنای کسی است که اطلاع از موضوعی ندارد، بیآنکه ذمی متوجه او باشد. متضاد این نوع [[جهل]]، یعنی [[علمی]] که [[شایسته]] مدحی نیست و [[فضیلت]] به شمار نمیرود، در خود [[قرآن کریم]] به کار رفته است. به عنوان نمونه [[خداوند]] در [[آیه]] ۶۰ [[سوره بقره]] فرموده است: {{متن قرآن|وَإِذِ اسْتَسْقَى مُوسَى لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصَاكَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتَا عَشْرَةَ عَيْنًا قَدْ عَلِمَ كُلُّ أُنَاسٍ مَشْرَبَهُمْ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی برای مردم خود در پی آب بود و گفتیم: با چوبدست خود به سنگ فرو کوب آنگاه دوازده چشمه از آن فرا جوشید؛ (چنانکه) هر دستهای از مردم آبشخور خویش را باز میشناخت» سوره بقره، آیه ۶۰.</ref>. [[علم]] در این [[آیه]] به معنای مطلق دانستن و [[شناخت]] است<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. | |||
====[[جهل]] به معنای [[افکار]] و [[اعمال]] خلاف [[علم]] و [[عقل]]==== | |||
*واژه [[جهل]] در این معنا بیشترین کاربرد را در [[قرآن کریم]] دارد. برای [[درک]] بهتر این مطلب ناگزیر باید در معنای [[عقل]] و [[علم]] [[تأمل]] بیشتری روا داشت. | |||
*همانطور که گفتیم [[عقل]] در لغت از [[حبس]] و امساک گرفته شده و در اصطلاح قوهای است که [[انسان]] به وسیله آن از حیوانات ممتاز میشود، در [[مقام]] نظر و واقعیت (هستها و نیستها) میتواند کلیت واقعیات اشیا و امور را [[درک]] کند و در [[مقام]] تشخیص ملاکات [[عمل]](بایدها و نبایدها) [[خوبیها]] و [[بدیها]] را تشخیص دهد و [[انسان]] را به سوی انجام [[خوبیها]] و [[وانهادن]] [[بدیها]] برانگیزاند. بر این اساس [[عقل]] به دو بُعد نظری و عملی تقسیم میشود. [[عقل نظری]] به [[تبیین]] واقعیت اشیا میپردازد و [[عقل عملی]] [[انگیزه]] انجام [[اعمال]] صواب و ترک [[منکرات]] را در [[انسان]] ایجاد میکند. معنای اول [[عقل]] گرچه عین [[علم]] نیست، ولی بسیار به آن نزدیک است و در [[حقیقت علم]] ماده و محتوای [[تعقل]] است. این مطلب را، با تعمق در آیۀ {{متن قرآن|وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ}}<ref>«و این مثلها را برای مردم میزنیم و آنها را جز دانشوران درنمییابند» سوره عنکبوت، آیه ۴۳.</ref> نیز میتوان دریافت. | |||
*بنابراین میتوان «[[جهل]]» را هم در مقابل «[[علم]]» قرار داد و هم در مقابل «[[عقل]]»؛ از این رو [[امام صادق]]{{ع}} در [[حدیث مشهور]] [[جنود]] [[عقل]] و [[جهل]]، ابتدا [[جهل]] را در مقابل [[عقل]] قرار داده و سپس در [[مقام]] برشمردن [[جنود]] آن دو، [[علم]] را از [[جنود]] [[عقل]] و [[جهل]] متضاد با [[علم]] را از [[جنود]] [[جهل]] متضاد با [[عقل]] قرار داده است. بر این اساس، [[علم]] ماده [[عقل نظری]] است و در مقابل آن، [[جهل]] نظری قرار میگیرد. [[جهل]] به این معنا در برخی [[آیات قرآن کریم]] به کار رفته است. [[خدای سبحان]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّنَا نَزَّلْنَا إِلَيْهِمُ الْمَلَائِكَةَ وَكَلَّمَهُمُ الْمَوْتَى وَحَشَرْنَا عَلَيْهِمْ كُلَّ شَيْءٍ قُبُلًا مَا كَانُوا لِيُؤْمِنُوا إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ يَجْهَلُونَ}}<ref>«و اگر ما فرشتگان را به سوی آنان فرو میفرستادیم و مردگان با ایشان سخن میگفتند و همه چیز را پیش روی آنان گرد میآوردیم سر آن نداشتند که ایمان آورند مگر آنکه خداوند بخواهد اما بیشتر آنان نادانی میکنند» سوره انعام، آیه ۱۱۱.</ref>. در این [[آیه کریمه]] [[سخن]] این است که اگر ما معجزاتی از قبیل [[نزول]] [[ملائکه]] و [[سخن گفتن]] با [[مردگان]] و [[محشور]] ساختن آنان را نشان دهیم، اثر ندارند و بدون اینکه [[خدا]] بخواهد برای [[مشرکان]] [[ایمان]] به وجود نمیآید<ref>طباطبایی، ۱۴۱۷: ۷/۳۲۰.</ref>. [[مشرکان]] از [[فهم]] این مطلب که تمام [[علل]] به [[خدای متعال]] ختم میشوند و در طول [[اراده]] او قرار میگیرند عاجزند و از [[علم]] و [[تعقل]] نسبت به این موضوع خود را [[محروم]] کردهاند. از لحن [[کلام]] [[حضرت حق]] و دقت در این مطلب که [[جهل]] را در قالب فعل مضارع «یجهلون» استعمال فرموده، بر میآید که [[مشرکان]] در این [[آیه]] مورد [[سرزنش]] قرار گرفتهاند و [[جهل]] آنان جهلی مذموم است؛ گویا میفرماید چرا [[عقل]] خود را به کار نمیگیرید و مدام [[جهل]] میورزید و از [[درک]] این مطلب عاجز میمانید. [[عقل]] به معنای نظری و صرف [[فهم]] مطلبی در برخی [[آیات قرآن کریم]] نیز به کار رفته است. [[قرآن کریم]] میفرماید: {{متن قرآن|أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ يُؤْمِنُوا لَكُمْ وَقَدْ كَانَ فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَسْمَعُونَ كَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ يُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«آیا امید دارید که (آن یهودیان) به (خاطر دعوت) شما ایمان بیاورند با آنکه دستهای از آنان سخن خداوند را میشنیدند و آن را پس از آنکه در مییافتند آگاهانه دگرگون میکردند؟» سوره بقره، آیه ۷۵.</ref>. [[خداوند]] به [[مسلمانان]] خطاب میکند آیا [[طمع]] دارید کسانی که [[کلام خدا]] ([[تورات]]) را میشنوند و بعد از [[تعقل]] و [[فهم]] آن، به [[تحریف]] آن دست مییازند و به این کار زشتشان [[علم]] و [[آگاهی]] نیز دارند، به [[آیین]] شما بگروند؟! [[علم]] به کار رفته در این [[آیه]] به معنای دانستن و [[شناخت]] موضوعی است. | |||
* [[عقل]] به معنای دوم ([[عقل عملی]]) همان است که [[راوی]] میگوید از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم [[عقل]] چیست؟ ایشان فرمودند: «[[عقل]] چیزی است که به واسطه آن [[خدای رحمان]] [[عبادت]] میشود و [[بهشت]] به دست میآید»<ref>{{متن حدیث|مَا عُبِدَ بِهِ الرَّحْمَنُ وَ اکْتُسِبَ بِهِ الْجِنَانُ}}، کافی، ج۱، ص۱۱.</ref>. [[عقل]] به این معنا فراوان در [[قرآن]] به کار رفته است است و بیشترین کاربرد واژه [[جهل]] در مقابل این معنا از [[عقل]] قرار میگیرد. واژه «جهاله» چهار بار در چهار [[آیه]] [[قرآن کریم]] در معنای یاد شده به کار رفته است. سه مورد از آن مربوط به توبۀ کسانی است که از روی [[جهل]] [[مرتکب گناه]] شدهاند<ref>نساء: ۱۷؛ انعام: ۵۴؛ نحل: ۱۱۹.</ref>؛ به عنوان نمونه میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا}}<ref>«(پذیرش) توبه بر خداوند تنها برای آنان است که از نادانی کار زشتی انجام میدهند سپس زود توبه میکنند پس، این کسانند که خداوند توبه آنها را میپذیرد و خداوند دانایی فرزانه است» سوره نساء، آیه ۱۷.</ref>. [[جهل]] در این موارد به معنای [[غلبه]] [[شهوت]]، [[غضب]] و... بر [[عقل]] است که از قوای [[جهل]] به شمار میروند. در این حالت گرچه [[گناهکار]] [[علم]] به [[خطاکار]] بودن خود دارد، ولی به [[دلیل]] مغلوب شدن عقلش، [[علم]] او نیز بیاثر و مساوی با [[جهل]] شده است<ref>مکارم، تفسیر نمونه، ج۳، ص۳۱۳.</ref>. لفظ «جهاله» در کاربرد دیگر خود در ضمن [[آیه]] «نبأ» و موضوع [[خبر فاسق]] استعمال شده و معنای بالا در آن وجود دارد<ref>سوره حجرات، آیه ۶.</ref>. | |||
*معنای مذکور در [[آیه]] ۶۷ [[سوره بقره]] نیز دیده میشود: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: خداوند به شما فرمان میدهد که گاوی بکشید؛ گفتند: آیا ما را به ریشخند گرفتهای؟ گفت: به خداوند پناه میجویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.</ref>. در این [[آیه کریمه]] [[خدای سبحان]] از زبان [[حضرت موسی]] [[بنی اسرائیل]] را به [[ذبح]] گاوی [[دستور]] میدهد و [[حضرت موسی]] در مقابل سخن جاهلانه آنان از اینکه در زمره [[جاهلان]] قرار گیرد به [[خدا]] [[پناه]] میبرد. آنان میگویند آیا ما را به [[تمسخر]] گرفتهای و وی در پاسخ، [[تمسخر]] را نشانه [[جهل]] و خود را از آن مبرا میداند. آری [[تمسخر]] نیز چیزی جز مغلوب شدن [[عقل]] در برابر نفس و [[جهل]] نیست. به این مطلب که [[تمسخر]] از جلوات بیعقلی است، در [[آیه]] ۵۸ [[سوره مائده]] اشاره شده است: {{متن قرآن|وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی میگیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمیورزند» سوره مائده، آیه ۵۸.</ref>. | |||
*در [[آیه]] ۱۳۸ [[سوره اعراف]] نیز [[بنی اسرائیل]] از [[موسی]]{{ع}} میخواهند که بتی به سان گوسالهپرستان برای آنان فراهم کند، آن [[حضرت]] در پاسخ میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}. [[شرک]] و [[کفر]] چنان در رأس قله [[جهل]] مینشیند که [[ساحت]] [[عقل آدمی]] را چه در [[مرتبت]] نظر و چه در مرحله عمل یکسره مملو از [[جهالت]] میکند، از این رو در [[قرآن کریم]] در [[وصف]] آنان آمده است: {{متن قرآن|أُفٍّ لَكُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«ننگ بر شما و بر آنچه به جای خداوند میپرستید، آیا خرد نمیورزید؟» سوره انبیاء، آیه ۶۷.</ref> و {{متن قرآن|صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«(اینان) کرند، لالند، نابینایند، از این رو خرد نمیورزند» سوره بقره، آیه ۱۷۱.</ref>. | |||
*معنای بالا را در [[آیات]] دیگری مانند [[آیه]] ۲۳ [[سوره احقاف]] و [[آیه]] ۵۵ [[سوره نمل]] دیده میشود. البته باید توجه داشت از منظر [[قرآن کریم]] و [[روایات]] [[شریف]]، فقدان [[عقل عملی]] در کسی، هر چند از [[علم فراوان]] و [[عقل نظری]] برخوردار باشد، برابر با [[جهل]] است. [[خدای متعال]] در مورد [[حضرت یوسف]] میفرماید: {{متن قرآن|وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا}}<ref>«و چون به برنایی خویش رسید بدو (نیروی) داوری و دانش بخشیدیم» سوره یوسف، آیه ۲۲.</ref>. همین [[انسان]] صاحب [[علم]] هنگامی که با [[اغوا]] و [[وسوسه]] [[زنان]] [[مصر]] مواجه میشود به [[پروردگار]] خویش میگوید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُنْ مِنَ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«(یوسف) گفت: پروردگارا! زندان از آنچه مرا به آن فرا میخواند خوشتر است و اگر فریبشان را از من نگردانی به آنان میگرایم و از نادانان خواهم بود» سوره یوسف، آیه ۳۳.</ref>؛ یعنی اگر [[شر]] اینان را از من نگردانی و [[عقل]] من [[مقهور]] خواستههای آنان شود علمم تبدیل به [[جهل]] خواهد شد. بیان لطیف [[امیر المؤمنین]]{{ع}} به همین مطلب اشارت دارد: «چه بسیار است دانشمندی که جهلش او را کشته، در حالی که علمش با او است، اما به حالش سودی نمیدهد»<ref>{{متن حدیث|رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا یَنْفَعُه}}؛ نهج البلاغه، حکمت۱۰۶.</ref>. به همین [[دلیل]] [[خدای سبحان]] [[بندگان]] عالمش را با صفت [[خشیت]] میستاید: {{متن قرآن|إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ}}<ref>«از بندگان خداوند تنها دانشمندان از او میهراسند، بیگمان خداوند پیروزمندی آمرزنده است» سوره فاطر، آیه ۲۸.</ref>. اینان هستند که در مقابل [[خدای متعال]] [[خشیت]] [[حقیقی]] به معنای [[خضوع]] در ظاهر و [[باطن]] و [[احساس مسئولیت]] و [[وظیفه]] کامل کامل دارند دارند و بدان عمل میکنند<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۷، ص۴۳؛ مکارم، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۲۴۷.</ref>.<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref> | |||
===مفهوم [[جاهلیت]] در [[قرآن]]=== | |||
====بررسی مفهوم کلی [[آیات]]==== | |||
*با آنچه تا به حال گفتیم معنای [[جاهلیت]] بسیار روشن شد و میتوان گفت تمام [[افکار]] و اعمالی که از [[نادانی]] (به معنای نا [[آگاهی]] و استفاده نکردن از بعد نظری [[عقل]])، [[خشونت]]، [[غضب]]، [[شهوت]] و... نشأت بگیرند و خلاف [[عقل]] و [[علم]] باشند، «[[جاهلیت]]» نامیده میشوند. این مطلب در چهار آیهای که واژه «[[جاهلیت]]» در آنها به کار رفته دیده میشود. اینک به توضیح مختصری در مورد هریک میپردازیم<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>: | |||
# [[آیه]] اول: {{متن قرآن|ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ}}<ref>«آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند؛ میگفتند: آیا ما در این کار (از خود) اختیاری داریم؟ بگو: بیگمان یکسره کار با خداوند است، (آنان) در خویش چیزی نهان میدارند که بر تو آشکار نمیکنند، میگویند: اگر ما در این کار اختیاری داشتیم اینجا کشته نمیشدیم، بگو: اگر در خانههایتان (نیز) میبودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاههای خویش بیرون میآمدند، و (چنین شد) تا خداوند آنچه در اندرون خود دارید بیازماید و آنچه در دلهایتان دارید بپالاید و خداوند به اندیشهها داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref>. [[شأن نزول]] این [[آیه]] مربوط به [[جنگ احد]] است<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۸۵۸.</ref>. در [[شب]] بعد از این [[جنگ]] که منجر به [[شکست]] [[مسلمانان]] شد و احتمال بازگشت [[مجدد]] [[مشرکان]] میرفت، [[مسلمانان]] در وضعیت [[بدی]] به سر میبردند، ولی بر [[مؤمنان راستین]] از جانب [[خدا]] [[خواب]] سبکی نازل شد که باعث [[آرامش]] آنان شد، در حالی که افراد بیماردل و ضعیفالایمان [[ترس]] [[جان]] خود را داشتند و به [[خدا]] گمانهای بد میبردند. [[خدای متعال]] خصوصیات، یعنی [[افکار]]، گفتار و [[کردار]] [[نادرست]] آنان را در این [[آیه کریمه]] با [[وصف]] «[[جاهلیت]]» معرفی کرده است. مهمترین خصوصیت که منشأ خصوصیات دیگر است، [[گمان]] بد به [[خداوند]] است. این [[گمان]] بد به دنبال خود [[یأس]] از [[پیروزی]]، [[ترس]] از کشته شدن و [[نفاق]] ورزیدن به [[رسول خدا]] را دارد. [[گمان]] بد آنان به [[خدا]] این بود که مانند [[دوران جاهلیت]] [[فکر]] میکردند [[خدا]] [[پیامبر]] و [[مؤمنین]] را [[یاری]] نخواهد کرد<ref>طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۸۶۴.</ref>. [[خدای متعال]] این [[گمان]] آنها را تخطئه میکند و آن را از علائم[[جهل]] و خلاف [[عقلانیت]] میداند، زیرا [[عقل]] [[حسن ظن]] به [[خدا]] و [[ایمان]] به [[یاری]] او را تجویز میکند<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. | |||
# [[آیه]] دوم: {{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ أَفَحُكْمَ الْجَاهِلِيَّةِ يَبْغُونَ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُكْمًا لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ}}<ref>«و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواستههای آنان پیروی مکن و از آنان بپرهیز مبادا تو را در برخی از آنچه خداوند به سوی تو فرو فرستاده است به فتنه اندازند و اگر رو برتابند بدان که خداوند جز این نمیخواهد که آنان را به برخی از گناهانشان گرفتار سازد و بىگمان بسيارى از مردم نافرمانند. آیا داوری (دوره) «جاهلیّت» را میجویند؟ و برای گروهی که یقین دارند، در داوری از خداوند بهتر کیست؟» سوره مائده، آیه ۴۹ ـ ۵۰</ref>. در این [[آیه]] روی سخن با [[اهل کتاب]] است و [[حکم جاهلیت]] در مقابل [[حکم خدا]] قرار گرفته است. منظور از [[حکم جاهلیت]] در [[آیه]] پیشین {{متن قرآن|وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ}}<ref>«و در میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و از خواستههای آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه ۴۹.</ref> است و میان آنان بر اساس {{متن قرآن|مَا أَنْزَلَ اللَّهُ}}<ref>سوره بقره، آیه ۹۰.</ref> [[حکم]] کن و از هوی و هوسهای آنان [[پیروی]] مکن. [[حکم جاهلیت]] حکمی است که مبنای آن [[هواهای نفسانی]] است و [[هوای نفس]] چنانکه [[امام صادق]]{{ع}} نیز فرموده است، یکی از [[جنود]] [[جهل]] به شمار میرود<ref>کافی، ج۱، ص۲۳.</ref>. مفهوم [[آیه]] بالا در روایتی از [[حضرت علی]]{{ع}} نیز وارد شده است: {{متن حدیث|الْحُکْمُ حُکْمَانِ: حُکْمُ اللَّهِ، وَ حُکْمُ الْجَاهِلِیَّةِ؛ فَمَنْ أَخْطَأَ حُکْمَ اللَّهِ، حَکَمَ بِحُکْمِ الْجَاهِلِیَّةِ}}<ref>حکم و قضاوت دو گونه است، حکم خدا و حکم جاهلیت، پس هر کس حکم خدا را تخطئه کند، بر اساس جاهلیت قضاوت کرده است کافی، ج۷، ص۴۰۷.</ref>.<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref> | |||
# [[آیه]] سوم: {{متن قرآن|وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا}}<ref>«و در خانههایتان آرام گیرید و چون خویشآرایی دوره جاهلیت نخستین خویشآرایی مکنید و نماز بپا دارید و زکات بپردازید و از خداوند و فرستاده او فرمانبرداری کنید؛ جز این نیست که خداوند میخواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گردان» سوره احزاب، آیه ۳۳.</ref>. در این [[آیه کریمه]] روی سخن با [[همسران پیامبر]] است و [[خدای متعال]] آنان را از اینکه مانند [[دوران جاهلیت]] اولی در [[جامعه]] ظاهر شوند [[نهی]] میکند. در اینجا نیز [[جاهلیت]] به یکی از مظاهر و [[اعمال]] خلاف [[عقل]]، یعنی حضور بیپروا و سبکسرانه و عدم رعایت صحیح [[حجاب]] و [[عفاف]] در [[اجتماع]] اطلاق شده است. قید «اولی» را در بخش «محدوده زمانی [[عصر جاهلیت]]» توضیح خواهیم داد<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. | |||
# [[آیه]] چهارم: {{متن قرآن|إِذْ جَعَلَ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي قُلُوبِهِمُ الْحَمِيَّةَ حَمِيَّةَ الْجَاهِلِيَّةِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَى رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَلْزَمَهُمْ كَلِمَةَ التَّقْوَى وَكَانُوا أَحَقَّ بِهَا وَأَهْلَهَا وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که کافران به ننگ - ننگ جاهلی- دل نهادند و خداوند، آرامش خود را بر پیامبرش و بر مؤمنان فرو فرستاد و آنان را به فرمان پرهیزگاری پایبند کرد و آنان بدان سزاوارتر و شایسته آن بودند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره فتح، آیه ۲۶.</ref>. در این [[آیه]] به [[تعصب]] [[کور]] [[کافران]] در جریان [[صلح حدیبیه]] اشاره شده که به [[دلیل]] [[عداوت]] با [[پیامبر]] مانع از ورود او و [[مسلمانان]] به [[مکه]] شدند<ref>رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۳۶۲.</ref>. آنچه باعث این [[رفتار]] آنان شد، [[حمیت]] و [[تعصب]] [[جاهلیت]] بود؛ همان [[حمیت]] و تعصبی که باعث میشد آنان در هنگامه بروز [[اختلافات]] و [[جنگها]] [[عقل]] و [[عدالت]] را زیر پا نهند. [[امام صادق]]{{ع}} در [[حدیث]] [[جنود]] [[عقل]] و [[جهل]]، «[[حمیت]]» را از [[جنود]] [[جهل]] و در مقابل «[[انصاف]]» قرار داده است<ref>کافی، ج۱، ص۲۲.</ref>. بنابراین [[حمیت]] در اینجا [[تعصب]] همراه با [[بیعدالتی]] و بیانصافی است و این خود از مصادیق بارز [[جهل]] و امور [[مخالف]] [[عقل]] به شمار میرود<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref>. | |||
====محدوده زمانی و [[تاریخی]] [[عصر جاهلیت]]==== | |||
*در [[شناخت]] مفهوم [[جاهلیت]] این سؤال مهم مطرح میشود که [[جاهلیت]] به کدام دوره اطلاق میشود؟ به عبارت دقیقتر، آیا [[جاهلیت]] محدود به زمانه خاصی است یا [[فرهنگ]] خاصی است که میتواند در زمانهای بعدی نیز در [[جامعه]] گسترش یابد؟ اینک بر اساس [[آیات قرآن کریم]] به پاسخ این سؤال میپردازیم: | |||
#کاربرد واژه [[جاهلیت]] در [[قرآن]] با قید اولی ([[احزاب]]: ۳۳)، صرفنظر از اینکه در مقابل [[جاهلیت]] ثانیه یا قدیمه یا هر عنوان دیگری که باشد، نشاندهنده این است که اشاره [[قرآن]] خالی از اشاره زمانی نیست و این قید، خود دلالت بر زمان خاصی دارد. منظور از این زمان خاص، چنانکه برخی دچار [[تکلف]] شده و گفتهاند، دوران بین [[آدم]] و [[عیسی]] یا [[ادریس]] و [[نوح]] و... نیست<ref>برای آگاهی از اقول مختلف، ر.ک: تفسیر طبری، ۱۴۱۲: ۲۲ / ۴؛ طباطبایی، ۱۴۱۷: ۱۶ / ۳۱۰.</ref>، بلکه همانطور که [[علامه طباطبایی]] نیز اشاره کرده، مقصود همان [[جاهلیت]] پیش از [[اسلام]] است که [[عرب]] به آن [[مبتلا]] بوده است<ref>طباطبایی، المیزان، ج۱۶، ص۳۱۰،</ref>؛ زیرا این کاربرد معهود [[عرب]] [[عصر نزول]] بوده و برای او کاملاً شناخته شده بوده است. به عبارت دیگر، [[قرآن کریم]] از دورهای سخن میگوید که برای [[عرب]] آن روز که مخاطب اولیه [[قرآن]] بوده است، کاملاً آشنا بوده است؛ ضمن اینکه هیچ [[دلیل]] متقنی در [[تأیید]] اقوال دیگر نیست. | |||
# [[جاهلیت]] در [[قرآن]]، مختص به زمان و دوره بالا نیست، بلکه نوعی [[فرهنگی]] به شمار میرود و میتواند در زمانهای دیگر نیز وجود داشته باشد. نخستین [[دلیل]] برای این مدعا این است که در [[قرآن کریم]]، [[جاهلیت]] با قید اولی به کار رفته است و این قید چه به معنای اول و در مقابل «ثانی» و چه به معنای قدیم و در مقابل «[[حدیث]] یا جدید» باشد، نشان میدهد که [[جاهلیت]] میتواند [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] و در دورههای دیگر نیز به [[دلیل]] کنار نهادن [[عقل]] و [[علم حادث]] شود. [[دلیل]] دوم این است که [[خداوند]] در [[آیه]] ۱۵۴ [[سوره آل عمران]]، برخی [[مسلمانان]] را چنین توصیف فرموده است: {{متن قرآن|يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ}}<ref>«گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.</ref>. در میان [[مسلمانان]] کسانی هستند که گرفتار [[ظن]] و [[فرهنگ جاهلیت]] هستند؛ چنانکه این مفهوم در [[روایات]] فراوانی وارد شده است. [[پیامبر]] خطاب به یکی از [[اصحاب]] فرمود: «در تو جاهلیتی وجود دارد»<ref>{{عربی|إن فیک جاهلیه}}؛ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج۲۲، ص۵.</ref> و در [[روایت]] دیگری فرمود: {{متن حدیث|من مات لا یعرف إمامه مات میتة جاهلیه}}، {{متن حدیث|مَنْ مَاتَ لَا یَعْرِفُ إِمَامَهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً}}<ref>کافی، ج۱، ص۳۷۷.</ref>. [[علامه طباطبایی]] در ذیل [[آیه]] بالا، مراد از «[[ظن]] الجاهلیه» را [[گمان]] کسانی میداند که [[تصور]] میکردند چون به [[اسلام]] گرویدهاند، حتما باید [[جنگ]] [[پیروز]] شوند و بر [[خدا]] [[واجب]] است بر اساس وعدهاش، بدون هیچ قید و شرطی، [[دین]] خود و پیروانش را [[یاری]] کند. این [[گمان]]، ناحق و [[جاهلی]] بود، زیرا [[اعراب جاهلی]] [[معتقد]] به ارباب انواع (ربالنوعهای مختلف) بودند و بر همین اساس [[معتقد]] بودند که [[پیامبر]]{{صل}} نیز نوعی ربالنوع است که مسئله [[غلبه]] و [[غنیمت]] به او واگذار شده است، بنابراین وی هرگز مغلوب یا مقتول نخواهد شد<ref>طباطبایی، المیزان، ج۴، ص۴۸.</ref>.<ref>ر.ک: محمودآبادی، سید اصغر، قزوینی، محمد، مفهومشناسی تطبیقی «جاهلیت» در قرآن و متون تاریخی و ادبی، دوفصلنامه علمی پژوهشی تاریخنگری و تاریخنگاری دانشگاه الزهرا، پاییز و زمستان ۱۳۹۱، ش ۸ پیاپی ۹۰.</ref> | |||
==منابع== | ==منابع== |