جاهلیت در قرآن: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'طی' به 'طی'
جز (جایگزینی متن - 'طی' به 'طی') |
|||
خط ۱۱۹: | خط ۱۱۹: | ||
*در بسیاری از [[فرهنگها]] و بنا به تفکیک هستی و موجودات به دو گروه مرئی و نامرئی، [[جهان]] نیز به دو بخش عیان و [[پنهان]] قسمت میشود. [[عرب]] در [[تفسیر]] یا تعلیل اموری خاص به ویژه [[بیماری]]، دشواری، [[بلا]] و دیگر مسائل که پاسخ آن را نمیدانست، آن را به [[غیب]] نسبت میداد که [[جن]] برجسته ترین و مهم ترین ساکن آن بود. آنها در یک تقسیم دوگانه از [[جن]] و حن سخن گفتهاند. در این طبقهبندی سگ جزو حن و بدتر از [[جن]] است و [[انسان]] برای دفع شرّ چشم سگ همواره بهتر است غذایی جلو آن بیندازد<ref>الحیوان، ج ۱، ص ۱۴۶، ۱۹۲ - ۱۹۳.</ref>. | *در بسیاری از [[فرهنگها]] و بنا به تفکیک هستی و موجودات به دو گروه مرئی و نامرئی، [[جهان]] نیز به دو بخش عیان و [[پنهان]] قسمت میشود. [[عرب]] در [[تفسیر]] یا تعلیل اموری خاص به ویژه [[بیماری]]، دشواری، [[بلا]] و دیگر مسائل که پاسخ آن را نمیدانست، آن را به [[غیب]] نسبت میداد که [[جن]] برجسته ترین و مهم ترین ساکن آن بود. آنها در یک تقسیم دوگانه از [[جن]] و حن سخن گفتهاند. در این طبقهبندی سگ جزو حن و بدتر از [[جن]] است و [[انسان]] برای دفع شرّ چشم سگ همواره بهتر است غذایی جلو آن بیندازد<ref>الحیوان، ج ۱، ص ۱۴۶، ۱۹۲ - ۱۹۳.</ref>. | ||
*در برابر، طبقهبندی [[قرآن]] از دو بخش [[انسان]] و [[جن]] تشکیل شده است {{متن قرآن|ِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ}}<ref>«در آن (بهشت) ها زنان چشم فرو هشته اند که پیش از آن (شوی) ها، هیچ آدمی و پری به آنها دست نزده است» سوره الرحمن، آیه ۵۶.</ref>. همان طور که در [[ادبیات]] پارسی دیوانه دیو زده است، در [[ادبیات]] [[عربی]] نیز [[مجنون]] [[جن]] زده است. کاربرد واژگان متعددی برای گونههای مختلف [[جن]] از جمله عامر، [[روح]]، [[شیطان]]، [[عفریت]] و [[ملک]]<ref>الحیوان، ج ۱، ص ۱۴۶، ۱۹۲ - ۱۹۳؛ ج ۶، ص ۴۱۵.</ref> بیانگر رواج این [[اندیشه]] در میان [[مردمان]] شبه جزیره پیش از [[اسلام]] است. به نظر میرسد که [[مردمان]] شبه جزیره [[قدرت]] و تأثیر [[جن]] بر [[زندگی]] روزمره خود را در اندازه [[خدایان]] میدیدند و [[مناسک]] و اعمالی را برای جلب [[رضایت]] آنها انجام میدادند. | *در برابر، طبقهبندی [[قرآن]] از دو بخش [[انسان]] و [[جن]] تشکیل شده است {{متن قرآن|ِ لَمْ يَطْمِثْهُنَّ إِنْسٌ قَبْلَهُمْ وَلَا جَانٌّ}}<ref>«در آن (بهشت) ها زنان چشم فرو هشته اند که پیش از آن (شوی) ها، هیچ آدمی و پری به آنها دست نزده است» سوره الرحمن، آیه ۵۶.</ref>. همان طور که در [[ادبیات]] پارسی دیوانه دیو زده است، در [[ادبیات]] [[عربی]] نیز [[مجنون]] [[جن]] زده است. کاربرد واژگان متعددی برای گونههای مختلف [[جن]] از جمله عامر، [[روح]]، [[شیطان]]، [[عفریت]] و [[ملک]]<ref>الحیوان، ج ۱، ص ۱۴۶، ۱۹۲ - ۱۹۳؛ ج ۶، ص ۴۱۵.</ref> بیانگر رواج این [[اندیشه]] در میان [[مردمان]] شبه جزیره پیش از [[اسلام]] است. به نظر میرسد که [[مردمان]] شبه جزیره [[قدرت]] و تأثیر [[جن]] بر [[زندگی]] روزمره خود را در اندازه [[خدایان]] میدیدند و [[مناسک]] و اعمالی را برای جلب [[رضایت]] آنها انجام میدادند. | ||
*در [[باور]] [[جاهلی]]، [[جنیان]] نیز همچون دیگران به گونه قبیلهای [[زندگی]] میکنند و با یکدیگر [[همبستگی]] دارند. گاه نیز با هم میجنگند که موجب گرد و غبار میشود. در منابع به نام [[طایفه]] ای از [[جنیان]] یعنی بنی عزوان اشاره شده است<ref>الحیوان، ج ۱، ص ۲۰۳؛ لسان العرب، ج ۱۵، ص ۸۹؛ القاموس المحیط، ج ۴، ص ۳۶۲، «عز».</ref>. [[مرگ]] بسیاری از [[انسانها]] به [[جن]] نسبت داده شده است. درگیری [[طایفه]] قرشی [[بنی سهم]] با جنّیان در [[تاریخ]] [[مکه]]، حادثه ای بارز دانسته شده که | *در [[باور]] [[جاهلی]]، [[جنیان]] نیز همچون دیگران به گونه قبیلهای [[زندگی]] میکنند و با یکدیگر [[همبستگی]] دارند. گاه نیز با هم میجنگند که موجب گرد و غبار میشود. در منابع به نام [[طایفه]] ای از [[جنیان]] یعنی بنی عزوان اشاره شده است<ref>الحیوان، ج ۱، ص ۲۰۳؛ لسان العرب، ج ۱۵، ص ۸۹؛ القاموس المحیط، ج ۴، ص ۳۶۲، «عز».</ref>. [[مرگ]] بسیاری از [[انسانها]] به [[جن]] نسبت داده شده است. درگیری [[طایفه]] قرشی [[بنی سهم]] با جنّیان در [[تاریخ]] [[مکه]]، حادثه ای بارز دانسته شده که طی آن شمار فراوانی از سهمیان کشته شدند. در برابر، [[بنی سهم]] با متحدان خود به وادیها و کوهستانها حمله ور شدند و بر [[جنیان]] [[غلبه]] یافتند<ref>اخبار مکه، ج ۲، ص ۱۶ - ۱۷.</ref>. [[مرگ]] [[سعد بن عباده خزرجی]] [[رهبر]] [[خزرج]] پس از [[مخالفت]] با [[رهبری]] [[ابوبکر]]<ref>الطبقات، ج ۳، ص ۴۶۴؛ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۹۰ - ۲۹۱.</ref>، نیز [[مرگ]] آوازخوانی به نام غریض<ref>الاغانی، ج ۲، ص ۶۰۰ - ۶۰۱؛ الحیوان، ج ۱، ص ۱۹۹.</ref>، [[حرب بن امیه]]، [[مرداس بن ابی عامر]]، [[طالب بن ابی طالب]]، [[عمرو بن عدی لخمی]] و دیوانگی [[عمارة بن ولید بن مغیره]] به [[جنیان]] نسبت داده شده است<ref>الحیوان، ج ۱، ص ۱۹۹.</ref>؛ همچنین گفته شده: [[ذی القرنین]] و [[بلقیس]] [[ملکه سبا]] به [[جن]] [[نسب]] میبرند<ref>الآثار الباقیه، ص ۴۷.</ref> و [[عمرو بن یربوع تمیمی]] هم با [[جنیان]] [[ازدواج]] کرد<ref>الحیوان، ج ۶، ص ۳۹۸.</ref>. | ||
*گاه [[جنیان]] به کمک [[انسانها]] میآیند و با صدایی که هاتف خوانده میشود او را [[راهنمایی]] میکنند یا از [[آینده]] به او خبر میدهند<ref>الحیوان، ج ۶، ص ۴۲۴.</ref>. بنا به [[فرهنگ]] پیش از [[اسلام]]، [[جنیان]] در اماکن [[رعب]] انگیزی که رفت و آمد وجود ندارد یا شب هنگام در [[قبرستان]] هستند. گفته شده: در منطقهای به نام و بار که بسیار آباد است و محصولات فراوانی دارد [[جنیان]] [[زندگی]] میکنند و به دیگران اجازه نمیدهند وارد آن شوند<ref>الحیوان، ج ۶، ص ۴۲۳، ۴۲۷.</ref>. [[مردمان]] [[عرب]] هنگام ساخت، خرید یا انتقال به [[خانه]] [[جدید]] [[قربانی]] میکردند تا [[مانع]] سکونت [[جن]] در آنجا شوند<ref>غریب الحدیث، ابن سلام، ج ۲، ص ۲۲۱؛ معانی الاخبار، ص ۲۸۲.</ref>. معمولاً در هر [[قبیله]] یا مجموعه، کاهنی بود تا در [[تصمیم]] گیریهای مهم با او [[مشورت]] کنند. سوداء دختر [[زهرة بن کلاب]] مدتی کاهن [[قریش]] بود<ref>حیاة الحیوان، ج ۲، ص ۵۳۹.</ref>. | *گاه [[جنیان]] به کمک [[انسانها]] میآیند و با صدایی که هاتف خوانده میشود او را [[راهنمایی]] میکنند یا از [[آینده]] به او خبر میدهند<ref>الحیوان، ج ۶، ص ۴۲۴.</ref>. بنا به [[فرهنگ]] پیش از [[اسلام]]، [[جنیان]] در اماکن [[رعب]] انگیزی که رفت و آمد وجود ندارد یا شب هنگام در [[قبرستان]] هستند. گفته شده: در منطقهای به نام و بار که بسیار آباد است و محصولات فراوانی دارد [[جنیان]] [[زندگی]] میکنند و به دیگران اجازه نمیدهند وارد آن شوند<ref>الحیوان، ج ۶، ص ۴۲۳، ۴۲۷.</ref>. [[مردمان]] [[عرب]] هنگام ساخت، خرید یا انتقال به [[خانه]] [[جدید]] [[قربانی]] میکردند تا [[مانع]] سکونت [[جن]] در آنجا شوند<ref>غریب الحدیث، ابن سلام، ج ۲، ص ۲۲۱؛ معانی الاخبار، ص ۲۸۲.</ref>. معمولاً در هر [[قبیله]] یا مجموعه، کاهنی بود تا در [[تصمیم]] گیریهای مهم با او [[مشورت]] کنند. سوداء دختر [[زهرة بن کلاب]] مدتی کاهن [[قریش]] بود<ref>حیاة الحیوان، ج ۲، ص ۵۳۹.</ref>. | ||
*افزون بر [[پیشگویی]]، [[داوری]] در اختلافها را نیز [[کاهنان]] بر عهده داشتند. در درگیری [[هاشم]] و پسر برادرش [[امیه]] یکی از [[کاهنان]] [[خزاعی]] [[داوری]] کرد<ref>المستطرف، ص ۳۳۳.</ref>. در درگیری [[قبایل]] یثرب نیز کاهنی به نام [[ابوبرزه اسلمی]] [[داوری]] کرد<ref>جامع البیان، ج ۵، ص ۹۷.</ref>. | *افزون بر [[پیشگویی]]، [[داوری]] در اختلافها را نیز [[کاهنان]] بر عهده داشتند. در درگیری [[هاشم]] و پسر برادرش [[امیه]] یکی از [[کاهنان]] [[خزاعی]] [[داوری]] کرد<ref>المستطرف، ص ۳۳۳.</ref>. در درگیری [[قبایل]] یثرب نیز کاهنی به نام [[ابوبرزه اسلمی]] [[داوری]] کرد<ref>جامع البیان، ج ۵، ص ۹۷.</ref>. | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۲۷: | ||
*[[حرم]] که [[معبد]] را در برمی گرفت، سرزمینی [[مقدس]] بود و حد و مرز آن با نشانهایی معین میشد. انجام برخی [[اعمال]] درون [[حرم]] [[ممنوع]] بود و [[انسانها]] درون آن از هر گزندی در [[امان]] بودند<ref> العین، ج ۳، ص ۲۲۱؛ الصحاح، ج ۵، ص ۱۸۹۵، «حرم».</ref>. [[تقرب]] به [[خدایان]] و بهرهمندی از حمایتهای ایشان [[مناسک]] متعددی داشت. معمولاً در هر معبدی، محلی وجود داشت تا [[پیروان]]، بخور خود را برای [[تقرب]] به [[خدایان]] آنجا بسوزانند<ref>کتاب مقدس، ارمیا ۱۱: ۱۲ -۱۳؛ خروج ۲۰.</ref>. همه [[معابد]] قربانگاه داشتند. در [[کعبه]] کنار [[بتها]] سنگهایی [[نصب]] شده بودند که [[قربانی]] روی آنها یا در برابر آنها انجام میگرفت<ref> البحرالمحیط، ج ۴، ص ۳۵۶ - ۳۵۷؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۴، ص ۱۱۹۸؛ المحرر الوجیز، ج ۲، ص ۱۵۲. </ref> و [[قرآن]] نیز [[مؤمنان]] را از [[قربانی]] کردن روی آنها برحذر داشته است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام ، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>. در برخی موارد به آن مَنْحَر یا غَبْغَب گفته میشد<ref> الاصنام، ص ۲۰؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۴. </ref>. تقدیم [[قربانی]] بیشترین اثر را در [[تقرب]] به [[خدایان]] داشت، چنان که از نام آن چنین برمیآید که [[قربانی]] باعث [[تقرب]] میشود<ref> العین، ج ۵، ص ۱۵۳؛ الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۹، «قرب».</ref>. [[عرب جاهلی]] با [[خون]] [[قربانی]]، [[بیت]] [[الله]] را بزرگ میداشت<ref> جامع البیان، ج ۶، ص ۴۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۸۵؛ التبیان، ج ۳، ص ۴۳۳. </ref> و [[خون]] [[قربانی]] را بر [[بت]] میریخت<ref> العین، ج ۲، ص ۶۵ - ۶۶؛ الصحاح، ج ۲، ص ۷۳۶، «عتر».</ref> و دستان [[خون]] آلود خود را به [[بیت]] میکشید<ref> المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۱۲۳؛ التسهیل، ج ۳، ص ۴۲. </ref> نخستین بچه هر چارپایی را [[قربانی]] میکردند و نام آن را فَرْع مینهادند<ref> فتح الباری، ج ۹، ص ۵۱۵؛ سنن ابی داود، ج ۱، ص ۶۴۷. </ref>؛ همچنین اگر شمار شتران کسی به ۱۰۰ نفر میرسید گوسفندی را [[قربانی]] میکرد<ref> تاج العروس، ج ۷، ص ۱۸۵، «قرب».</ref>. | *[[حرم]] که [[معبد]] را در برمی گرفت، سرزمینی [[مقدس]] بود و حد و مرز آن با نشانهایی معین میشد. انجام برخی [[اعمال]] درون [[حرم]] [[ممنوع]] بود و [[انسانها]] درون آن از هر گزندی در [[امان]] بودند<ref> العین، ج ۳، ص ۲۲۱؛ الصحاح، ج ۵، ص ۱۸۹۵، «حرم».</ref>. [[تقرب]] به [[خدایان]] و بهرهمندی از حمایتهای ایشان [[مناسک]] متعددی داشت. معمولاً در هر معبدی، محلی وجود داشت تا [[پیروان]]، بخور خود را برای [[تقرب]] به [[خدایان]] آنجا بسوزانند<ref>کتاب مقدس، ارمیا ۱۱: ۱۲ -۱۳؛ خروج ۲۰.</ref>. همه [[معابد]] قربانگاه داشتند. در [[کعبه]] کنار [[بتها]] سنگهایی [[نصب]] شده بودند که [[قربانی]] روی آنها یا در برابر آنها انجام میگرفت<ref> البحرالمحیط، ج ۴، ص ۳۵۶ - ۳۵۷؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۴، ص ۱۱۹۸؛ المحرر الوجیز، ج ۲، ص ۱۵۲. </ref> و [[قرآن]] نیز [[مؤمنان]] را از [[قربانی]] کردن روی آنها برحذر داشته است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! جز این نیست که شراب و قمار و انصاب و ازلام ، پلیدی (و) کار شیطان است پس، از آنها دوری گزینید باشد که رستگار گردید» سوره مائده، آیه ۹۰.</ref>. در برخی موارد به آن مَنْحَر یا غَبْغَب گفته میشد<ref> الاصنام، ص ۲۰؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۸۴. </ref>. تقدیم [[قربانی]] بیشترین اثر را در [[تقرب]] به [[خدایان]] داشت، چنان که از نام آن چنین برمیآید که [[قربانی]] باعث [[تقرب]] میشود<ref> العین، ج ۵، ص ۱۵۳؛ الصحاح، ج ۱، ص ۱۹۹، «قرب».</ref>. [[عرب جاهلی]] با [[خون]] [[قربانی]]، [[بیت]] [[الله]] را بزرگ میداشت<ref> جامع البیان، ج ۶، ص ۴۸؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۱، ص ۲۸۵؛ التبیان، ج ۳، ص ۴۳۳. </ref> و [[خون]] [[قربانی]] را بر [[بت]] میریخت<ref> العین، ج ۲، ص ۶۵ - ۶۶؛ الصحاح، ج ۲، ص ۷۳۶، «عتر».</ref> و دستان [[خون]] آلود خود را به [[بیت]] میکشید<ref> المحرر الوجیز، ج ۴، ص ۱۲۳؛ التسهیل، ج ۳، ص ۴۲. </ref> نخستین بچه هر چارپایی را [[قربانی]] میکردند و نام آن را فَرْع مینهادند<ref> فتح الباری، ج ۹، ص ۵۱۵؛ سنن ابی داود، ج ۱، ص ۶۴۷. </ref>؛ همچنین اگر شمار شتران کسی به ۱۰۰ نفر میرسید گوسفندی را [[قربانی]] میکرد<ref> تاج العروس، ج ۷، ص ۱۸۵، «قرب».</ref>. | ||
*[[قربانی]] کردن حیوانات در همه اوقات سال و در [[ماه رجب]] بیش از دیگر ماهها بود. به [[قربانی]] [[ماه رجب]] عتیره میگفتند<ref> الکافی، ج ۸، ص ۲۸؛ سنن الترمذی، ج ۳، ص ۳۷؛ المصنف، ج ۴، ص ۳۴۱. </ref>. حاتم طایی در [[ماه رجب]] ۱۰ شتر [[قربانی]] میکرد و گوشت آن را به [[مردم]] میداد<ref> الاغانی، ج ۱۷، ص ۲۳۵. </ref>. [[عرب]] حیوانهایی را در موسم [[حج]] به [[بیت]] [[الله]] در [[مکه]] میبرد که به آن هَدْی و در صورت فربه بودن شتر بدان بُدْن گفته میشد<ref>الفروق اللغویه، ص ۹۳. </ref> و معمولاً آنها را با نشانی ای مشخص میکردند. بر اساس [[وحی]]، هَدْی و بُدْن، امری مجاز بوده و به [[اراده الهی]] رایج گردیده است: {{متن قرآن|جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلَائِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«خداوند، خانه محترم کعبه را (وسیله) برپایی (امور) مردم کرده است و (نیز) ماه حرام و قربانی (بینشان) و قربانیهای دارای گردنبند را؛ چنین است تا بدانید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است میداند و خداوند به هر چیز داناست» سوره مائده، آیه ۹۷.</ref>، {{متن قرآن|وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذَلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«و (قربانی) شتران تنومند را برای شما از نشانههای (بندگی) خداوند قرار دادهایم، شما را در آنها خیری است پس نام خداوند را بر آنها در حالی که بر پا ایستادهاند ببرید (و آنها را نحر کنید) و چون پهلوهاشان به خاک رسید (و جان دادند) از (گوشت) آنها بخورید و به» سوره حج، آیه ۳۶.</ref><ref> زبدة البیان، ص ۲۹۵. </ref>. گاه برخی با برداشتن نشان [[هدی]] از [[قربانی]]، آن را میدزدیدند که در آیاتی [[مؤمنان]] از این کار منع شده اند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانیهای بینشان و قربانیهای دارای گردنبند و (حرمت) زیارتکنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را میجویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید میتوانید شکار کنید و نباید دشمنی با» سوره مائده، آیه ۲.</ref>. تقدیم هدایا و نذریها به [[خدایان]] در راستای [[تقرب]] به آنان بود؛ اعم از اینکه آن [[خدا]] [[الله]] باشد یا خدای دیگر. هدایای اختیاری به صورت "منح" و در مناسبتهایی گوناگون تقدیم [[خدایان]] میشد. | *[[قربانی]] کردن حیوانات در همه اوقات سال و در [[ماه رجب]] بیش از دیگر ماهها بود. به [[قربانی]] [[ماه رجب]] عتیره میگفتند<ref> الکافی، ج ۸، ص ۲۸؛ سنن الترمذی، ج ۳، ص ۳۷؛ المصنف، ج ۴، ص ۳۴۱. </ref>. حاتم طایی در [[ماه رجب]] ۱۰ شتر [[قربانی]] میکرد و گوشت آن را به [[مردم]] میداد<ref> الاغانی، ج ۱۷، ص ۲۳۵. </ref>. [[عرب]] حیوانهایی را در موسم [[حج]] به [[بیت]] [[الله]] در [[مکه]] میبرد که به آن هَدْی و در صورت فربه بودن شتر بدان بُدْن گفته میشد<ref>الفروق اللغویه، ص ۹۳. </ref> و معمولاً آنها را با نشانی ای مشخص میکردند. بر اساس [[وحی]]، هَدْی و بُدْن، امری مجاز بوده و به [[اراده الهی]] رایج گردیده است: {{متن قرآن|جَعَلَ اللَّهُ الْكَعْبَةَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ قِيَامًا لِلنَّاسِ وَالشَّهْرَ الْحَرَامَ وَالْهَدْيَ وَالْقَلَائِدَ ذَلِكَ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَأَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}}<ref>«خداوند، خانه محترم کعبه را (وسیله) برپایی (امور) مردم کرده است و (نیز) ماه حرام و قربانی (بینشان) و قربانیهای دارای گردنبند را؛ چنین است تا بدانید خداوند آنچه را در آسمانها و زمین است میداند و خداوند به هر چیز داناست» سوره مائده، آیه ۹۷.</ref>، {{متن قرآن|وَالْبُدْنَ جَعَلْنَاهَا لَكُمْ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فِيهَا خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهَا صَوَافَّ فَإِذَا وَجَبَتْ جُنُوبُهَا فَكُلُوا مِنْهَا وَأَطْعِمُوا الْقَانِعَ وَالْمُعْتَرَّ كَذَلِكَ سَخَّرْنَاهَا لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«و (قربانی) شتران تنومند را برای شما از نشانههای (بندگی) خداوند قرار دادهایم، شما را در آنها خیری است پس نام خداوند را بر آنها در حالی که بر پا ایستادهاند ببرید (و آنها را نحر کنید) و چون پهلوهاشان به خاک رسید (و جان دادند) از (گوشت) آنها بخورید و به» سوره حج، آیه ۳۶.</ref><ref> زبدة البیان، ص ۲۹۵. </ref>. گاه برخی با برداشتن نشان [[هدی]] از [[قربانی]]، آن را میدزدیدند که در آیاتی [[مؤمنان]] از این کار منع شده اند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّهِ وَلَا الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلَا الْهَدْيَ وَلَا الْقَلَائِدَ وَلَا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنْ رَبِّهِمْ وَرِضْوَانًا وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَنْ تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ}}<ref>«ای مؤمنان! (حرمت) شعائر خداوند را و نیز (حرمت) ماه حرام و قربانیهای بینشان و قربانیهای دارای گردنبند و (حرمت) زیارتکنندگان بیت الحرام را که بخشش و خشنودی پروردگارشان را میجویند؛ نشکنید و چون از احرام خارج شدید میتوانید شکار کنید و نباید دشمنی با» سوره مائده، آیه ۲.</ref>. تقدیم هدایا و نذریها به [[خدایان]] در راستای [[تقرب]] به آنان بود؛ اعم از اینکه آن [[خدا]] [[الله]] باشد یا خدای دیگر. هدایای اختیاری به صورت "منح" و در مناسبتهایی گوناگون تقدیم [[خدایان]] میشد. | ||
*در [[یمن]] و در سلسلههایی چون قَتبان ومَعین [[مالیات]] بر [[زمین]] و حیوان به صورت "عُشر" به [[معبد]] پرداخت میشد<ref> المفصل، ج ۶، ص ۱۸۴ - ۱۹۰. </ref>. برای جبران [[خطا]] "فدیه" میپرداختند و تعهدهای الزامآور به صورت [[نذر]] ادا میشد. [[امرؤالقیس]] از شخصیتهای مشهور [[عرب]] با شنیدن خبر کشته شدن پدرش | *در [[یمن]] و در سلسلههایی چون قَتبان ومَعین [[مالیات]] بر [[زمین]] و حیوان به صورت "عُشر" به [[معبد]] پرداخت میشد<ref> المفصل، ج ۶، ص ۱۸۴ - ۱۹۰. </ref>. برای جبران [[خطا]] "فدیه" میپرداختند و تعهدهای الزامآور به صورت [[نذر]] ادا میشد. [[امرؤالقیس]] از شخصیتهای مشهور [[عرب]] با شنیدن خبر کشته شدن پدرش طی نذری، شرابخواری را تا [[انتقام]] از [[خون]] [[پدر]] بر خود [[حرام]] کرد<ref>الاغانی، ج ۹، ص ۶۱. </ref>. *[[مفسران]] در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|وَجَعَلُوا لِلَّهِ مِمَّا ذَرَأَ مِنَ الْحَرْثِ وَالْأَنْعَامِ نَصِيبًا فَقَالُوا هَذَا لِلَّهِ بِزَعْمِهِمْ وَهَذَا لِشُرَكَائِنَا فَمَا كَانَ لِشُرَكَائِهِمْ فَلَا يَصِلُ إِلَى اللَّهِ وَمَا كَانَ لِلَّهِ فَهُوَ يَصِلُ إِلَى شُرَكَائِهِمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ}}<ref>«و برای خداوند از آنچه از کشت و چهارپایان پدید آورده است بهرهای نهادند و به پندار خویش گفتند: این از آن خداوند است و این برای بتان ما؛ اما آنچه از آن بتان آنهاست به خداوند نمیرسد و اما آنچه برای خداوند است به بتان میرسد؛ زشت است این داوری که میکنند!» سوره انعام، آیه ۱۳۶.</ref> آوردهاند که [[مشرکان]] سهمی از زراعت و چارپایان خود را برای اللّه و سهمی را برای [[بتها]] قرار داده بودند. آنها برخلاف [[تعهد]] و [[نذر]] خود بخشی از سهم اللّه را به [[بتها]] اختصاص میدادند؛ ولی از آنچه [[نذر]] [[خدایان]] دیگر کرده بودند به اللّه نمیدادند که این [[آیه]] نازل شد و آنان را درباره نذرشان برای اللّه [[مؤاخذه]] کرد<ref> جامع البیان، ج ۸، ص ۵۳ - ۵۴؛ البحرالمحیط، ج ۴، ص ۶۵۵. </ref>. | ||
*در [[قرآن کریم]] از بحیره، سائبه، وصیله و حام به عنوان هدایای رایج به [[خدایان]] یاد شده و این امور لغو شده اند: {{متن قرآن|مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«خداوند هیچ (چیز ممنوعی چون) بحیره (- شتر ماده گوش بریده چند شکم زاده) و سائبه (- ماده شتر نذر بت شده) و وصیله (- میش دوگانیک نر و مادهزاده) و حامی (- شتر نر با ده نتاج) قرار نداده است اما کافران بر خداوند دروغ میبافند و بیشتر آنان خرد نمیورزند» سوره مائده، آیه ۱۰۳.</ref>. [[عرب]] ماده شتری را که ۵ شکم یا بیشتر زاییده بود بر اساس سنتی [[دینی]] بحیره (گوش چاک داده) مینامید و رها کرده، استفاده از آن را بر خود [[حرام]] میکرد. استفاده از شیر، پشم و سواری بحیره [[ممنوع]] بود. بحیره مجاز بود در هر چرآگاهی بچرد. برای شناسایی شتر بحیره معمولاً لاله گوش او را به درازا میشکافتند. گوشت شتر بحیره را هنگامی که از [[دنیا]] میرفت میان مردان قسمت میکردند، زیرا آن را بر [[زنان]] [[حرام]] میدانستند<ref> الاوائل، ابوهلال، ص ۶۱ - ۶۲؛ حیاة الحیوان، ج ۲، ص ۴۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۳۳۶. </ref>. تعاریف دیگری نیز از بحیره شده است<ref> تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۴، ص ۱۲۲۰ - ۱۲۲۱. </ref>. گفته شده: استفاده از بحیره در زمان حیاتش تنها بر مردان مجاز است؛ اما زمانی که از [[دنیا]] رفت، همگان میتوانند از گوشتش بخورند<ref> لسان العرب، ج ۴، ص ۴۳، «بحر»؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۹۰؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۴، ص ۱۲۲۰. </ref>. تأسیس [[سنت]] بحیره را به [[عمرو بن لُحَیّ]] [[رهبر]] و مؤسس سلسله [[خزاعیان]] در [[مکه]]<ref>الاصنام، ص ۸؛ المنمق، ص ۳۲۸؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۷۶. </ref> یا یکی از اعضای [[قبیله]] [[اسماعیلی]] تبار بنی مدلج<ref> الاوائل، طبرانی، ص ۴۶. </ref> نسبت دادهاند. | *در [[قرآن کریم]] از بحیره، سائبه، وصیله و حام به عنوان هدایای رایج به [[خدایان]] یاد شده و این امور لغو شده اند: {{متن قرآن|مَا جَعَلَ اللَّهُ مِنْ بَحِيرَةٍ وَلَا سَائِبَةٍ وَلَا وَصِيلَةٍ وَلَا حَامٍ وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَأَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«خداوند هیچ (چیز ممنوعی چون) بحیره (- شتر ماده گوش بریده چند شکم زاده) و سائبه (- ماده شتر نذر بت شده) و وصیله (- میش دوگانیک نر و مادهزاده) و حامی (- شتر نر با ده نتاج) قرار نداده است اما کافران بر خداوند دروغ میبافند و بیشتر آنان خرد نمیورزند» سوره مائده، آیه ۱۰۳.</ref>. [[عرب]] ماده شتری را که ۵ شکم یا بیشتر زاییده بود بر اساس سنتی [[دینی]] بحیره (گوش چاک داده) مینامید و رها کرده، استفاده از آن را بر خود [[حرام]] میکرد. استفاده از شیر، پشم و سواری بحیره [[ممنوع]] بود. بحیره مجاز بود در هر چرآگاهی بچرد. برای شناسایی شتر بحیره معمولاً لاله گوش او را به درازا میشکافتند. گوشت شتر بحیره را هنگامی که از [[دنیا]] میرفت میان مردان قسمت میکردند، زیرا آن را بر [[زنان]] [[حرام]] میدانستند<ref> الاوائل، ابوهلال، ص ۶۱ - ۶۲؛ حیاة الحیوان، ج ۲، ص ۴۹۲؛ تفسیر قرطبی، ج ۶، ص ۳۳۶. </ref>. تعاریف دیگری نیز از بحیره شده است<ref> تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۴، ص ۱۲۲۰ - ۱۲۲۱. </ref>. گفته شده: استفاده از بحیره در زمان حیاتش تنها بر مردان مجاز است؛ اما زمانی که از [[دنیا]] رفت، همگان میتوانند از گوشتش بخورند<ref> لسان العرب، ج ۴، ص ۴۳، «بحر»؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۱۹۰؛ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۴، ص ۱۲۲۰. </ref>. تأسیس [[سنت]] بحیره را به [[عمرو بن لُحَیّ]] [[رهبر]] و مؤسس سلسله [[خزاعیان]] در [[مکه]]<ref>الاصنام، ص ۸؛ المنمق، ص ۳۲۸؛ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۷۶. </ref> یا یکی از اعضای [[قبیله]] [[اسماعیلی]] تبار بنی مدلج<ref> الاوائل، طبرانی، ص ۴۶. </ref> نسبت دادهاند. | ||
*گفتهاند که ماده شتری که ۱۰ شکم ماده بزاید، سائبه (رها شده) است؛ همچنین گاه فردی [[عهد]] میکرد چنانچه از [[بیماری]] [[نجات]] یابد یا به [[سلامت]] از سفر بازگردد شترش را سائبه گرداند<ref> غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج ۱، ص ۱۶۷؛ النهایه، ج ۱، ص ۱۰۰؛ ج ۲، ص ۴۳۱؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۴۷۸، «سیب».</ref>. هرگونه استفاده از سائبه، مانند دوشیدن شیر، سواری گرفتن و بهرهگیری از پشم آن [[ممنوع]] بود و اگر برای خوردن علوفه یا [[آشامیدن]] [[آب]] به [[زمین]] دیگران وارد میشد، کسی [[حق]] نداشت [[مانع]] آن گردد. از نظر [[عرب]] استفاده از سائبه موجب گرفتاری و [[رنج]] میشد. | *گفتهاند که ماده شتری که ۱۰ شکم ماده بزاید، سائبه (رها شده) است؛ همچنین گاه فردی [[عهد]] میکرد چنانچه از [[بیماری]] [[نجات]] یابد یا به [[سلامت]] از سفر بازگردد شترش را سائبه گرداند<ref> غریب الحدیث، ابن قتیبه، ج ۱، ص ۱۶۷؛ النهایه، ج ۱، ص ۱۰۰؛ ج ۲، ص ۴۳۱؛ لسان العرب، ج ۱، ص ۴۷۸، «سیب».</ref>. هرگونه استفاده از سائبه، مانند دوشیدن شیر، سواری گرفتن و بهرهگیری از پشم آن [[ممنوع]] بود و اگر برای خوردن علوفه یا [[آشامیدن]] [[آب]] به [[زمین]] دیگران وارد میشد، کسی [[حق]] نداشت [[مانع]] آن گردد. از نظر [[عرب]] استفاده از سائبه موجب گرفتاری و [[رنج]] میشد. |