مقاومت: تفاوت میان نسخهها
←عوامل مقاومت بخش
خط ۶۸: | خط ۶۸: | ||
#'''[[نهی]] از [[پذیرش ولایت]] [[کفار]]''': در مقاومت سلبی [[قرآن]]، برای [[حفظ]] [[استقلال]] و [[آزادی اجتماعی]] [[مسلمانان]]، آنان را از [[پذیرش]] [[ولایت کافران]] [[نهی]] کرده است؛ از جمله: در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید» سوره نساء، آیه ۱۴۴.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> [[مسلمانان]] را از [[اتحاد]] و امتزاج با [[کفار]] بر [[حذر]] داشته است و در ادامه همین [[آیه]] با لحن [[انذار]] و [[تهدید]] میفرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ}}<ref>«و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> اگر کسی چنین کند در هیچ مأْمنی از [[خدا]] قرار ندارد<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۳، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref>. و در مقابل بر [[پذیرش ولایت]] [[خدا]] و [[پیامبر]] و [[اولی الامر]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> و [[پیروی]] از آنان در [[آیه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> تأکید نموده است. | #'''[[نهی]] از [[پذیرش ولایت]] [[کفار]]''': در مقاومت سلبی [[قرآن]]، برای [[حفظ]] [[استقلال]] و [[آزادی اجتماعی]] [[مسلمانان]]، آنان را از [[پذیرش]] [[ولایت کافران]] [[نهی]] کرده است؛ از جمله: در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای مؤمنان! کافران را به جای مؤمنان دوست نگیرید» سوره نساء، آیه ۱۴۴.</ref> و [[آیه]] {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> [[مسلمانان]] را از [[اتحاد]] و امتزاج با [[کفار]] بر [[حذر]] داشته است و در ادامه همین [[آیه]] با لحن [[انذار]] و [[تهدید]] میفرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللَّهِ فِي شَيْءٍ}}<ref>«و هر که چنین کند با خداوند هیچ رابطهای ندارد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> اگر کسی چنین کند در هیچ مأْمنی از [[خدا]] قرار ندارد<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۳، ص۱۵۱-۱۵۲.</ref>. و در مقابل بر [[پذیرش ولایت]] [[خدا]] و [[پیامبر]] و [[اولی الامر]] در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> و [[پیروی]] از آنان در [[آیه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> تأکید نموده است. | ||
#'''عدم [[اعتماد]] و برقراری [[ارتباط]] صمیمی با [[کافران]] و [[مشرکان]]''': یکی از اصول مقاومت در بعد سلبی از دیدگاه قرآن، عدم [[اعتماد]] و [[دوستی]] و [[روابط]] نزدیک با [[جبهه]] [[باطل]] است؛ یعنی [[مسلمانان]] نباید بر [[ستمگران]] [[تکیه]] و [[اعتماد]] کنند {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>. [[تکیه]] و [[اعتماد]] بر [[ستمگران]] باعث [[وابستگی]] میگردد و [[وابستگی]] به هر شکل آن، چه [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] یا [[اقتصادی]] نتیجهای جز [[اسارت]] و [[استثمار]] و نابودی [[استقلال]] [[مسلمانان]] ندارد<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۶۰؛ فضلالله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۲، ص۱۴۰-۱۴۲.</ref>. در [[آیات]] ناظر به [[نهی]] از [[دوستی]] [[کفار]]، [[تهدید]] شدیدی هم شده است، مثلاً در [[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ}}<ref>«و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> میفرماید: "و هر که از شما، آنان را [[دوست]] بدارد، او خود از ایشان است". و در [[آیه]] {{متن قرآن|وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ}}<ref>«و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> فرمود: "خدا شما را از خودش [[بیم]] میدهد". و در [[آیه]] {{متن قرآن|أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا}}<ref>«آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.</ref> آیا میخواهید برای [[خدا]] علیه خود حجتی واضح درست کنید، ([[دست خدا]] را در [[عذاب]] به روی خود باز کنید)<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۲۰۷.</ref>. از ابعاد مقاومت و [[ایستادگی]] بر [[حق]]، عدم برقراری [[روابط]] دوستانه با [[کفار]] و [[مشرکین]] است که در [[جبهه]] مقابل [[اسلام]] قرار دارند<ref>[[اصغر زاهدیتیر|زاهدیتیر، اصغر]]، [[محمد هادی امین ناجی|امین ناجی، محمد هادی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه تفسیری]]، ص229-233</ref> | #'''عدم [[اعتماد]] و برقراری [[ارتباط]] صمیمی با [[کافران]] و [[مشرکان]]''': یکی از اصول مقاومت در بعد سلبی از دیدگاه قرآن، عدم [[اعتماد]] و [[دوستی]] و [[روابط]] نزدیک با [[جبهه]] [[باطل]] است؛ یعنی [[مسلمانان]] نباید بر [[ستمگران]] [[تکیه]] و [[اعتماد]] کنند {{متن قرآن|وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ}}<ref>«و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.</ref>. [[تکیه]] و [[اعتماد]] بر [[ستمگران]] باعث [[وابستگی]] میگردد و [[وابستگی]] به هر شکل آن، چه [[فرهنگی]]، [[سیاسی]] یا [[اقتصادی]] نتیجهای جز [[اسارت]] و [[استثمار]] و نابودی [[استقلال]] [[مسلمانان]] ندارد<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۹، ص۲۶۰؛ فضلالله، سید محمدحسین، تفسیر من وحی القرآن، ج۱۲، ص۱۴۰-۱۴۲.</ref>. در [[آیات]] ناظر به [[نهی]] از [[دوستی]] [[کفار]]، [[تهدید]] شدیدی هم شده است، مثلاً در [[آیه]] {{متن قرآن|مَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ}}<ref>«و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.</ref> میفرماید: "و هر که از شما، آنان را [[دوست]] بدارد، او خود از ایشان است". و در [[آیه]] {{متن قرآن|وَيُحَذِّرُكُمُ اللَّهُ نَفْسَهُ}}<ref>«و خداوند، شما را از خویش پروا میدهد» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref> فرمود: "خدا شما را از خودش [[بیم]] میدهد". و در [[آیه]] {{متن قرآن|أَتُرِيدُونَ أَنْ تَجْعَلُوا لِلَّهِ عَلَيْكُمْ سُلْطَانًا مُبِينًا}}<ref>«آیا برآنید تا برای خداوند بر خویش حجّتی روشن قرار دهید؟» سوره نساء، آیه ۱۴۴.</ref> آیا میخواهید برای [[خدا]] علیه خود حجتی واضح درست کنید، ([[دست خدا]] را در [[عذاب]] به روی خود باز کنید)<ref>طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان، ج۹، ص۲۰۷.</ref>. از ابعاد مقاومت و [[ایستادگی]] بر [[حق]]، عدم برقراری [[روابط]] دوستانه با [[کفار]] و [[مشرکین]] است که در [[جبهه]] مقابل [[اسلام]] قرار دارند<ref>[[اصغر زاهدیتیر|زاهدیتیر، اصغر]]، [[محمد هادی امین ناجی|امین ناجی، محمد هادی]]، [[بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن (مقاله)|بررسی مفهوم مقاومت با رویکرد اجتماعی در آیات قرآن]]، [[مطالعات تفسیری (نشریه)|فصلنامه تفسیری]]، ص229-233</ref> | ||
==گونههای مقاومت== | |||
گونههای مختلف مقاومت را که در مقابل پدیدههای منفی و بازدارنده تحقق مییابد، میتوان در این موارد و عناوین خلاصه کرد: | |||
#'''گرایشهای [[نفسانی]]''': [[انسان]] به [[حکم]] [[فطرت]] و ساختار وجودیاش، دارای گرایشهای [[نفسانی]] است که جهت بقای او لازم است. هرگاه آن [[گرایشها]] از مسیر اصلی خود خارج شود، [[طغیان]] تحقق مییابد. در این هنگام، [[انسان]] با مقاومت در برابر [[سرکشی]] [[امیال نفسانی]] که از [[سرکشی]] [[دشمنان]] خطرناکتر و زیانبارتر است، در وجود خویش [[توازن]] و [[تعادل]] ایجاد میکند. [[سرکشی]] و [[طغیان]] آن [[امیال]] در [[نفس امّاره]]، متبلور میشود که مقابله و [[مبارزه]] و [[تسلط]] بر آن را “جهاد اکبر” میگویند. در خطرناکی و زیانبار بودن [[نفس امّاره]] همین بس که [[قرآن کریم]] از زبان [[حضرت یوسف]] [[صدیق]]{{ع}} چنین میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي...}}<ref>«و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است» سوره یوسف، آیه ۵۳.</ref>. از آنجا که [[خداوند]] [[پیروی]] از هوای [[نفسانی]] را [[شرک]] میداند، [[لزوم]] مقاومت در برابر [[نفس اماره]]، توجیه میگردد:{{متن قرآن|أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَنْ يَهْدِيهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ}}<ref>«آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟» سوره جاثیه، آیه ۲۳.</ref>. ممکن است انسانهایی بتوانند در برابر [[دشمنان خارجی]] مقاومت کنند ولی در [[کارزار]] با [[نفس اماره]] [[شکست]] بخورند. بنابراین [[مبارزه]] با [[سرکشی]] گرایشهای [[نفسانی]] بر مقاومت با عوامل خارجی، تقدّم رتبی دارد، یعنی هر کس در “جهاد اکبر” که همان [[مبارزه با نفس اماره]] است [[پیروز]] شود، میتواند در برابر [[دشمنان]] گونهگون دیگر [[پیروز]] و سربلند بیرون آید. در واقع میتوان گفت که “جهاد اصغر” ثمره “جهاد اکبر” است. [[قرآن کریم]] دستیابی به [[بهشت]] جاویدان را در گرو [[خوف]] از [[مقام]] [[خداوند]] و مقاومت در برابر نفس [[سرکش]] میداند: {{متن قرآن|وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى * فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوَى}}<ref>«و اما آنکه از ایستادن در پیشگاه پروردگارش پروا کرده و روان خود را از خواهش (ناروا) بازداشته باشد؛ * تنها بهشت جایگاه اوست» سوره نازعات، آیه ۴۰-۴۱.</ref>. | |||
#'''[[رذایل اخلاقی]] دیگران''': یکی از آسیبها و موانع پیش روی [[انسان]] در [[راه]] [[رسیدن به کمال]]، [[رذایل اخلاقی]] دیگران است. ممکن است شخصی در [[راه]] [[تزکیه نفس]] و مقاومت در برابر سرکشیهای آن، موفق باشد ولی از [[اخلاق ناپسند]] سایر افراد آسیب ببیند. از آنجا که [[انسان]] موجودی [[اجتماعی]] است، ناگزیر باید با همنوعان خود [[معاشرت]] داشته باشد و این [[معاشرت]]، موجب میشود از [[فضائل]] یا [[رذایل اخلاقی]] آنان متأثر و بهرهمند گردد. گاهی این تأثیرپذیری ارادی نیست، بدین معنا که امواج ویژگیهای منفی، خود به خود از شخصی به شخص دیگر منتقل میشود، بنابراین [[انسان]] باید از یکسو خویشتن را در برابر آن [[صفات ناپسند]] برگزیند، که “نسبت” به نوع آن صفات، متفاوت خواهد بود. در [[قرآن کریم]] به بسیاری از این صفات اشاره شده و [[راه]] مقاومت و رویارویی در برابر آن نشان داده شده است. یکی از آن [[رذایل]] یعنی “حسد” است که [[قرآن]] [[راه]] مقاومت در برابر آن را [[پناه]] بردن به [[خداوند]] میداند: {{متن قرآن|قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ... وَمِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ}}<ref>«بگو: به پروردگار سپیدهدم پناه میبرم... و از بدی رشکآورنده هنگامی که به رشک خیزد» سوره فلق، آیه ۱-۵. </ref>. | |||
#'''کجروی و ناهنجاریهای [[اجتماعی]]''': [[جامعه انسانی]]، مجموعهای از نیروهای مثبت و منفی است. گاه [[قطع]] نظر از افراد کجرویها و ناهنجاریهای گروهی و جمعی دیده میشود و جماعتی حرکتشان واپسگرا و به سوی [[فساد]] است، هرچند به ظاهر [[تجاوز]] و یا طغیانی [[مشاهده]] نگردد. وقتی گروهی از [[مردم]] به [[دلایل]] گوناگون از جمله [[تبلیغات]] [[مسموم]]، [[پیمان]] خویشتن را با [[رسول اکرم]]{{صل}} گسستند و [[تصمیم]] به [[اخراج]] آن [[حضرت]] گرفتند، این نمودی از جریان [[ناهنجاریها]] و کجرویهای [[اجتماعی]] است: {{متن قرآن|أَلَا تُقَاتِلُونَ قَوْمًا نَكَثُوا أَيْمَانَهُمْ وَهَمُّوا بِإِخْرَاجِ الرَّسُولِ...}}<ref>«چرا با گروهی که پیمانهای خود را شکستند و به بیرون راندن پیامبر دل نهادند و نخست بار پیکار با شما را آغاز کردند جنگ نمیکنید؟.».. سوره توبه، آیه ۱۳.</ref>. میتوان گفت مقاومت در برابر کجرویها و ناهنجاریهای [[اجتماعی]] در [[حقیقت]]، اجرای [[فریضه]] [[امر به معروف و نهی از منکر]] است. [[حرام]] ندانستن آنچه را که [[خداوند]] و پیامبرش [[حرام]] دانسته و گردن ننهادن به [[دین حق]] به دنبال [[بیایمانی]] به [[خداوند]] و [[روز رستاخیز]]، از دیگر [[ناهنجاریها]] و کجرویهای [[اجتماعی]] است که [[خداوند]] در [[قرآن]] [[امر]] به مقاومت و [[مبارزه]] در برابر این پدیده است: {{متن قرآن|قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ...}}<ref>«با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.</ref>. | |||
#'''[[حاکمان جور]]''': [[خداوند]] در [[قرآن کریم]] از سویی، [[استبداد]] و [[سرکشی]] و استعلای مادی و قهری [[حاکمان ستمگر]] را به تصویر میکشد و از دیگر سو به مقاومت مؤمنانی اشاره دارد که با [[توکل]] به [[خدا]] در برابر آنان [[ایستادگی]] میکنند. [[قرآن کریم]]، [[فرعون]] را نمونهای بارز از سران [[ستم]] و [[استبداد]] معرفی میکند: {{متن قرآن|إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِي الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِيَعًا يَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِنْهُمْ يُذَبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ وَيَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ كَانَ مِنَ الْمُفْسِدِينَ}}<ref>«بیگمان فرعون در زمین (مصر) گردنکشی ورزید و مردم آنجا را دستهدسته کرد. دستهای از آنان را به ناتوانی میکشاند، پسرانشان را سر میبرید و زنانشان را زنده وا مینهاد، به یقین او از تبهکاران بود» سوره قصص، آیه ۴.</ref>. در [[آیه]] دیگر، درباره [[استکبار]] ورزیدن او و لشکریانش چنین میگوید: {{متن قرآن|وَاسْتَكْبَرَ هُوَ وَجُنُودُهُ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ...}}<ref>«و او و سپاهیانش در آن سرزمین به ناراستی گردنکشی ورزیدند و پنداشتند که به سوی ما بازگردانده نمیشوند» سوره قصص، آیه ۳۹.</ref>. [[قرآن]] پس از ترسیم صور [[سرکشی]] و [[طغیان]] [[فرعون]] و اطرافیانش، گونههای مقاومت [[بندگان]] [[شایسته]] خویش را به تصویر میکشد و آنگاه که [[فرعون]] ساحرانش را برای مقابله با [[حق]] به میدان میآورد، [[خداوند]] به [[حضرت موسی]]{{ع}} [[دستور]] مقابله با او را مناسبترین ابزار میدهد: {{متن قرآن|وَأَوْحَيْنَا إِلَى مُوسَى أَنْ أَلْقِ عَصَاكَ فَإِذَا هِيَ تَلْقَفُ مَا يَأْفِكُونَ}}<ref>«و (ما) به موسی وحی کردیم که چوبهدستت را بیفکن! که ناگهان، (اژدهایی شد و) هرچه ساخته بودند فرو میبلعید» سوره اعراف، آیه ۱۱۷.</ref>. وقتی که همه ساحران با دیدن [[معجزه]] [[پیامبر خدا]] به او [[ایمان]] آوردند و در برابرش به [[سجده]] افتادند، [[سرکشی]] و [[طغیان]] [[فرعون]] به اوج میرسد، به گونهای که از آنان میخواهد برای [[ایمان آوردن]] باید از او اجازه بگیرند، سپس آنان را به شدّت [[تهدید]] میکند: {{متن قرآن|يَا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنَا عَلَيْكُمْ لِبَاسًا يُوَارِي سَوْآتِكُمْ وَرِيشًا وَلِبَاسُ التَّقْوَى ذَلِكَ خَيْرٌ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ}}<ref>«ای فرزندان آدم! برای شما جامهای را فرو فرستادهایم که شرمگاههای شما را میپوشاند و (نیز) جامهای را که زینت است و لباس پرهیزگاری، باری، بهتر است؛ این از آیات خداوند است باشد که آنان در یاد گیرند» سوره اعراف، آیه ۲۶.</ref>. در برابر این [[تهدید]]، اوج مقاومت [[ایمان]] آورندگان که پیش از این [[جادوگر]] [[فرعون]] بودند، آشکار میگردد: {{متن قرآن|قَالُوا إِنَّا إِلَى رَبِّنَا مُنْقَلِبُونَ}}<ref>«گفتند: (باکی نیست) ما به سوی پروردگارمان باز میگردیم» سوره اعراف، آیه ۱۲۵.</ref>. از آنجا که عوامل و اطرافیان شخص [[سرکش]] او را به گونهای مختلف به [[طغیان]] و [[ستمکاری]] [[تشویق]] میکنند، وابستگان [[فرعون]] به او [[اعتراض]] کردند که چرا به [[موسی]] و قومش اجازه میدهی در [[زمین]] هر کاری را انجام دهند. او هم [[سرکشی]] و گستاخی خویش را آشکار ساخت. {{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلَأُ مِنْ قَوْمِ فِرْعَوْنَ أَتَذَرُ مُوسَى وَقَوْمَهُ لِيُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَيَذَرَكَ وَآلِهَتَكَ قَالَ سَنُقَتِّلُ أَبْنَاءَهُمْ وَنَسْتَحْيِي نِسَاءَهُمْ وَإِنَّا فَوْقَهُمْ قَاهِرُونَ}}<ref>«و سرکردگان قوم فرعون گفتند: آیا موسی و قومش را وا مینهی تا در این سرزمین تبهکاری کنند و (موسی) تو و خدایانت را رها کند؟ گفت: پسرانشان را خواهیم کشت و زنانشان را زنده باز خواهیم نهاد و بیگمان ما بر آنان چیرهایم» سوره اعراف، آیه ۱۲۷.</ref>. اینجاست که [[موسی]]{{ع}} به یارانش [[دستور]] مقاومت و [[مقابله به مثل]] میدهد و نتیجه و [[عاقبت]] آن مقاومت را نیز گوشزد میکند: {{متن قرآن|قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اسْتَعِينُوا بِاللَّهِ وَاصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}<ref>«موسی به قوم خود گفت: از خداوند یاری بخواهید و شکیبا باشید، بیگمان زمین از آن خداوند است، به هر کس از بندگان خویش که بخواهد به میراث میدهد و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره اعراف، آیه ۱۲۸.</ref>. | |||
#'''تجاوزگران''': [[تجاوز]] به معنی گذر از مرز و شکستن حد و حدود و وارد شدن به [[حریم]] [[زندگی]]، [[سرزمین]]، [[کشور]] و [[جایگاه]] گروهی از [[مردم]] و یا [[قوم]] و دستهای است که در آن مکان [[زندگی]] میکنند. کلمه “تجاوز” - برابر نهاده - “تعدی” بر دو وجه است: | |||
##[[تجاوز]] از حدود – همانگونه که [[خداوند متعال]] در [[قرآن]] میفرماید: {{متن قرآن|تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«اینها احکام خداوند است از آنها تجاوز نکنید و آنان که از حدود خداوند تجاوز کنند ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.</ref>. | |||
##[[تجاوز]] به حدود- همانگونه که در [[قرآن]] آمده است: {{متن قرآن|فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ}}<ref>«پس هر کس بر شما ستم روا داشت همانگونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید» سوره بقره، آیه ۱۹۴.</ref>. برای تحقق [[تجاوز]] دو شرط لازم است و با وجود این دو شرط مقاومت [[واجب]] و ضروری میگردد: مسلحانه بودن؛ [[قائم]] به زمان حال و [[آینده]] بودن. در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ}}<ref>«و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰.</ref>. بنابراین اگر [[تجاوز]] مربوط به گذشته بوده و در مقابل آن مقاومتی انجام نگرفته باشد، بر افروختن [[آتش]] جایز نیست. [[قرآن کریم]] در این باره چنین میگوید: {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ يَصِلُونَ إِلَى قَوْمٍ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُمْ مِيثَاقٌ أَوْ جَاءُوكُمْ حَصِرَتْ صُدُورُهُمْ أَنْ يُقَاتِلُوكُمْ أَوْ يُقَاتِلُوا قَوْمَهُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَيْكُمْ فَلَقَاتَلُوكُمْ فَإِنِ اعْتَزَلُوكُمْ فَلَمْ يُقَاتِلُوكُمْ وَأَلْقَوْا إِلَيْكُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَكُمْ عَلَيْهِمْ سَبِيلًا}}<ref>«مگر آنان را که با گروهی وابستگی دارند که میان شما و ایشان پیمانی است یا آنکه با دلتنگی از نبرد با شما و یا نبرد با قوم خویش، نزد شما آمدهاند- و اگر خداوند میخواست آنان را بر شما چیرگی میداد و با شما به نبرد میپرداختند- باری، اگر اینان از شما کنارهجویی کردند و با شما نبرد نکردند و از در سازش درآمدند، خداوند برای شما (در تجاوز) بر آنان راهی ننهاده است» سوره نساء، آیه ۹۰.</ref>. همانگونه که در [[آیه]] {{متن قرآن|فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ}}<ref>«پس هر کس بر شما ستم روا داشت همانگونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید» سوره بقره، آیه ۱۹۴.</ref> ذکر شد، لازم است مقاومت و [[دفاع]] متناسب با [[اعمال]] [[تجاوز]] باشد. حالتهای مقاومت و [[کارزار]] علیه [[تجاوز]] عبارتاند از: الف): مقاومت و [[کارزار]] علیه تجاوزی که واقع شده است. (بعضی از [[آیات]] مربوط به آن ذکر شد)؛ ب): مقاومت و [[پیکار]] علیه [[تجاوز]] واقع شده و مستمر: {{متن قرآن|وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا}}<ref>«و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.</ref> ج): مقاومت و [[پیکار]] علیه [[تجاوز]] مورد [[انتظار]]: هر گاه [[فرد]] و یا گروهی از [[مسلمانان]] [[پیشبینی]] دقیق داشته باشند که از جانب کسانی به آنان [[تجاوز]] خواهد شد، لازم است بیدرنگ مقاومتی مناسب از خود نشان دهند تا هم با [[قدرت]] [[آمادگی]] خود را اعلام کنند. در [[قرآن کریم]] در این باره آمده است: {{متن قرآن|وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاءٍ إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْخَائِنِينَ}}<ref>«و اگر از گروهی بیم خیانتی (در پیمان) داری به گونه برابر (پیمانشان را) به سوی آنها بیفکن که خداوند خیانتکاران را دوست نمیدارد» سوره انفال، آیه ۵۸.</ref>. | |||
#'''اشغالگران''': تفاوت مقاومت در برابر [[تجاوزگر]] با مقاومت در برابر اشغالگر آشکار است. در حالت نخست، مقاومتکنندگان در [[سرزمین]] خویش [[زندگی]] میکنند و در برابر هر تجاوزی، مقاومت مینمایند، ولی در حالت دوم، کسانی بر اثر [[ستم]] و [[بیداد]] طغیاننگرایان از دیار خویش بیرون رانده شدهاند و سرزمینشان اشغال شده است، سپس جهت باز پس گرفتن آن [[سرزمین]] با اشغالگران به [[پیکار]] برمیخیزند و در برابرشان مقاومت مینمایند. نمونه بارز پدیده اشغال و مقاومت، [[اقدام]] [[رژیم]] [[صهیونیستی]] و مقاومت [[مردم]] ستمدیده [[فلسطین]] است.[[خداوند]] در [[قرآن]]، [[بیتفاوتی]] [[قوم بنیاسرائیل]] را در عدم مقاومت در برابر اشغالگران، [[نکوهش]] میکند، آنجا که [[قرآن]] از زبان ایشان میگوید: {{متن قرآن|قَالُوا وَمَا لَنَا أَلَّا نُقَاتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَدْ أُخْرِجْنَا مِنْ دِيَارِنَا وَأَبْنَائِنَا}}<ref>«گفتند: چرا در راه خداوند جنگ نکنیم در حالی که ما از سرزمینمان رانده و از فرزندانمان ماندهایم» سوره بقره، آیه ۲۴۶.</ref>. در جای دیگر، [[خداوند]] کسانی را که از دیارشان بیرون [[رانده شده]] و در [[راه خدا]] [[عذاب]] کشیده و مقاومت کرده و در این [[راه]] کشته شدهاند، مورد [[رحمت]] فراگیر خود قرار میدهد: {{متن قرآن|فَالَّذِينَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأُوذُوا فِي سَبِيلِي وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُكَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَيِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن -که همانند یکدیگرید- تباه نمیگردانم بنابراین بیگمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند چشم میپوشم و آنان را به بوستانهایی در خواهم آورد که از بن آنها جویباران روان است، به پاداشی از نزد خداوند؛ و پاداش نیک (تنها) نزد خداوند است» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>. در [[آیه]] دیگر، [[خداوند متعال]] به کسانی که به ناحق از دیارشان بیرون رانده شدهاند [[اذن]] مقاومت و [[پیکار]] و نوید [[یاری]] و [[پشتیبانی]] میدهد: {{متن قرآن|أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ * الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ بِغَيْرِ حَقٍّ إِلَّا أَنْ يَقُولُوا رَبُّنَا اللَّهُ...}}<ref>«به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست * همان کسانی که ناحق از خانههای خود بیرون رانده شدند و جز این نبود که میگفتند: پروردگار ما خداوند است.».. سوره حج، آیه ۳۹-۴۰.</ref>. | |||
#'''[[خرافهها]]''': خرافهها یکی از امور [[ناپسند]] است که [[قرآن کریم]] مقاومت در برابر آن را لازم میداند، [[قرآن]] به خرافههای فراوان اشاره مینماید و با توجه به تنوع و تطوّر آن، شیوههای مقاومت [[پیامبران الهی]] و [[بندگان]] [[صالح]] [[خداوند]] را متناسب با آن مطرح میکند. در این جا نخست به یکیک مورد جزئی [[خرافات]]، اشاره و یک جریان کلی از آن بررسی میشود. یکی از موارد جزئی خرافهپرستی در [[قرآن]]، داستان [[گوساله سامری]] است که در [[آیات]] ۸۵ تا ۹۸ [[سوره طه]]، بازگو شده است. پس از این که [[خداوند]] در این [[سوره]] به تلاش [[فرعون]] در [[گمراهی]] [[قوم]] خود و فرجام آن، اشاره مینماید، به [[بنیاسرائیل]] گوشزد میکند که ما به شما نعمتهای زیادی دادیم تا از آنها استفاده کنید و سپاسگزار باشید، سپس خطاب به [[موسی]]{{ع}} میگوید: چه چیز موجب شد تو جلوتر از قومت به وعدهگاه بشتابی؟ [[موسی]]{{ع}} فرمود: اینک آنان پشت سر من هستند و من به حضورت شتافتم تا [[خشنود]] شوی. [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَكَ مِنْ بَعْدِكَ وَأَضَلَّهُمُ السَّامِرِيُّ}}<ref>«فرمود: ما در نبود تو قومت را آزمودیم و سامری آنان را گمراه کرد» سوره طه، آیه ۸۵.</ref>. بعد از آن [[حضرت موسی]]{{ع}} [[خشمگین]] و اندوهناک به سوی [[قوم]] خود بازگشت و گفت: ای [[قوم]] من آیا پروردگارتان به شما [[وعده]] [[نیکو]] نداده بود؟ آیا مدت درنگ من در کوه طور بر شما طولانی شد؟ آیا خواستید خشمی از پروردگارتان بر شما فرود آید که به [[وعده]] من [[وفا]] نکردید؟ گفتند: {{متن قرآن|قَالُوا مَا أَخْلَفْنَا مَوْعِدَكَ بِمَلْكِنَا وَلَكِنَّا حُمِّلْنَا أَوْزَارًا مِنْ زِينَةِ الْقَوْمِ فَقَذَفْنَاهَا فَكَذَلِكَ أَلْقَى السَّامِرِيُّ}}<ref>«گفتند: ما در وعده تو به خودی خود خلاف نورزیدیم بلکه بارهایی (گران) از زیورهای قوم (فرعون) بر دوش ما نهاده شد (ه بود) که (در آتش) انداختیم آنگاه سامری (نیز) این چنین (طرح) افکند» سوره طه، آیه ۸۷.</ref>. سپس برای آنان، پیکر گوسالهای ساخت که صدای گاو داشت، پس او و پیروانش گفتند: خدای شما و خدای [[موسی]] همین است. [[هارون]] [[برادر]] [[حضرت موسی]] از این کار آنان سخت نگران شد و گفت: که شما در [[حقیقت]] با این گوساله مورد [[امتحان]] قرار گرفتهاید و [[پروردگار]] [[حقیقی]] شما همان خدای یکتاست. گفتند: ما همچنان بر [[پرستش]] آن خواهیم ماند تا [[موسی]] برگردد. آن گاه که [[حضرت موسی]]{{ع}} باز گشت و قومش را بر آن حال دید، بر آشفت و نسبت به [[برادر]] خود نیز [[خشم]] گرفت. گفت: ای [[سامری]] این چه کاری بود که انجام دادی؟ [[سامری]] گفت: من چیزی دیدم که آنان ندیدند، پس مشتی از ردّ پای آن فرستاده ([[جبرئیل]]) برداشتم و آن را در [[آتش]] انداختم و نفس من این گونه برایم بیاراست. [[حضرت]] فرمود: {{متن قرآن|قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا}}<ref>«(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمیورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را میسوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو میپاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.</ref>. در پایان این داستان، در [[آیه]] ۹۸ همین [[سوره]] به [[یگانگی]] [[پروردگار]] و [[علم]] [[واسع]] و فراگیر او اشاره شده است. در پایان از حکایت این خرافهپرستی، این نتیجه حاصل میشود که مقاومت [[حضرت موسی]]{{ع}} و بردارش [[حضرت هارون]]{{ع}} متناسب با نوع پدیده منفی است. آنان به طور نرم و با [[حکمت]] و [[استوار]] با آن پدیده روبهرو شدند و مرحله به مرحله آن را از میان بردند تا [[بندگان خدا]] از آن آسیب نپذیرند. پدیده خرافهپرستی عامتر از جریان سابق، [[بتپرستی]] است. در [[قرآن کریم]] در پنج [[آیه]]، کلمه “اصنام” به شکل جمع به کار رفته، بیآنکه، ذکری از مفرد آن به میان آید و [[خداوند]] در پنج [[سوره]] به طور رسمی از [[بتها]] و پدیده [[بتپرستی]] [[سخن]] گفته است. در این [[سورهها]] از یکسو پدیده [[بتپرستی]] با گونههای مختلف آن ترسیم شده و از دیگر سو، مقاومت [[انبیای الهی]] به ویژه [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را که متناسب با آن پدیده میباشد، به نمایش گذاشته شده است. | |||
[[خداوند]] [[بنیاسرائیل]] را از دریا میگذراند آنان به قومی میرسند که [[بتپرست]] هستند [[قوم]] [[موسی]] به آن [[حضرت]] میگویند: {{متن قرآن|...يَا مُوسَى اجْعَلْ لَنَا إِلَهًا كَمَا لَهُمْ آلِهَةٌ قَالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ}}<ref>«ای موسی! برای ما خدایی بگمار چنان که آنان خدایانی دارند، (موسی) گفت: به راستی که شما قومی نادانید» سوره اعراف، آیه ۱۳۸.</ref>. گویا که این سخن [[قوم]] [[موسی]]{{ع}} آغاز دوباره پدیده [[بتپرستی]] در میان آن [[قوم]] و پاسخ آن [[حضرت]] شروع مقاومت در برابر آن پدیده است. مقاومت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در چهار [[سوره]] از [[قرآن]] بر اساس مراتب مقاومت ایشان مطرح شود. در [[سوره]] شعرا، حکایت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و [[آزر]] اینگونه آغاز میگردد: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا تَعْبُدُونَ * قَالُوا نَعْبُدُ أَصْنَامًا فَنَظَلُّ لَهَا عَاكِفِينَ}}<ref>«هنگامی که به پدر و قومش گفت: چه میپرستید؟ * گفتند: بتهایی را میپرستیم و در کنارشان (به خدمت) ماندگاریم» سوره شعراء، آیه ۷۰-۷۱.</ref> [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با شنیدن این پاسخ، مقاومت خویش را با [[استدلالهای عقلی]] که مربوط به به بیاثر بودن [[بتها]] در [[زندگی]] است، به پیش میبرد تا این [[یگانهپرستی]] را به عنوان [[آیین حق]] به آنان ارائه مینماید. در [[سوره]] [[مبارکه]] انعام، مرحلهای دیگر از رویارویی آن [[حضرت]] با پدیده [[بتپرستی]] حکایت میشود. [[حضرت]] إبراهیم{{ع}} پرسشی متفاوت با [[پرسش]] گذشته، از [[آزر]] میپرسد: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَتَتَّخِذُ أَصْنَامًا آلِهَةً إِنِّي أَرَاكَ وَقَوْمَكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«و یاد کن که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بتها را به خدایی میگزینی؟ من، تو و قوم تو را در گمراهی آشکاری مییابم» سوره انعام، آیه ۷۴.</ref>. به دنبال این [[آیه]]، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای [[اثبات وجود]] [[خداوند]] [[یکتا]]، [[استدلالهای عقلی]] عرضه میکند. در [[سوره ابراهیم]]، آن [[حضرت]] از [[خداوند]] میخواهد که برایش سرزمینی [[امن]] قرار دهد و او و فرزندانش را از [[پرستش]] [[بتها]] دور کند<ref>{{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِنًا وَاجْنُبْنِي وَبَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنَامَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر را امن گردان و مرا و فرزندانم را از پرستیدن بتها دور بدار» سوره ابراهیم، آیه ۳۵.</ref>. اوج مقاومت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} با پدیده [[بتپرستی]] در [[سوره انبیاء]]، آمده است. برنامه [[بتشکنی]] این [[پیامبر الهی]] از [[آیه]] ۵۲ شروع میشود که به [[آزر]] و قومش میگوید: این مجسمهها چیست که همواره میپرستید؟ و آنان پاسخ میدهند: پدرانمان این گونه [[عبادت]] میکردند. آن [[حضرت]] در جواب میفرماید: شما و پدرانتان در [[گمراهی]] اشکار هستید. آنان گفتند: مطلبی [[حق]] برای ما آوردهای یا [[شوخی]] میکنی؟ [[حضرت]] فرمود: خدای یکتاست و من بر یکتایی او [[گواهی]] میدهم: به دنبال این سخن، [[سوگند]] یاد کرد که برای نابودی [[بتها]]، طرحی درافکند: {{متن قرآن|فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا كَبِيرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ}}<ref>«آنگاه آنها را ریزریز کرد جز (بت) بزرگی که داشتند، باشد که آنان به سوی او باز آیند» سوره انبیاء، آیه ۵۸.</ref>. دنباله داستان روشن است، آن [[حضرت]] پس از [[اعتراض]] [[بتپرستان]] نسبت به [[بتشکنی]] او، استدلالی روشن و ساده میآورد. پس از این که [[تقصیر]] را به گردن [[بت]] بزرگ میاندازد، آنان در [[اعتراض]] میگویند: [[بت]] بزرگ ارادهای ندارد، [[حضرت]] از اعتراف آنها به [[بیارادگی]] [[بتها]]، برای [[نفی]] مطلق آنها بهره میبرد. گلستان شدن [[آتش]] بر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پایان باشکوه و نتیجه شگفتانگیز و معجزهآسای این جریان است که مقاومتهای گونهگون [[خلیل]] [[الرحمان]]{{ع}} آن را به بار میآورد<ref>[[سید فضلالله میرقادری|میرقادری، سید فضلالله]]، [[حسین کیانی|کیانی، حسین]]، [[بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن (مقاله)|بنمایههای ادبیات مقاومت در قرآن]]</ref>. | |||
==عوامل مقاومت بخش== | ==عوامل مقاومت بخش== | ||
==موانع مقاومت== | ==موانع مقاومت== | ||