حضرت خدیجه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←ازدواج با پیامبر{{صل}}
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
==[[ازدواج با پیامبر]]{{صل}}== | ==[[ازدواج با پیامبر]]{{صل}}== | ||
داستان [[ازدواج]] او با [[محمد]]{{صل}} در [[تاریخ]] چنین آمده است که [[خدیجه]]{{س}} از [[حضرت]] خواستگاری کرده است، به این صورت که [[خدیجه]]{{س}} [[تمایل]] خود به [[ازدواج با پیامبر]]{{صل}} را به وسیلۀ یکی از [[دوستان]] خود به نام نفیسه بنت منبه (منیه) و یا [[غلام]] خود [[میسره]] که همسفر [[پیامبر]]{{صل}} در سفرهای تجاری بوده است و یا خود شخصاً با ایشان در میان نهاد و [[پیامبر]]{{صل}} نیز موضوع را با عموهای خود مطرح کرد و سپس به [[اتفاق]] [[ابوطالب]]، [[حمزه]]، [[عباس]] و عدهای از [[بنی هاشم]] نزد [[ورقة بن نوفل]]، پسر عموی [[خدیجه]]{{س}} رفتند و ایشان را از او خواستگاری کردند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۵، ص۳۷۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ازدواج پیامبر با خدیجه (مقاله)|ازدواج پیامبر با خدیجه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص ۱۰۸.</ref> مهریهای که برای ایشان در نظر گرفته شد، [[دوازده]] اوقیه [[طلا ]](هر اوقیه معادل [[چهل]] درهم)<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳؛ دولابی، محمد بن احمد، الذریة الطاهره، ص۲۸.</ref> یا بیست ماده شتر [[جوان]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۰.</ref> بود و بعد از [[عقد]] ایشان به منزل [[رسول خدا]]{{صل}} رفتند<ref>ر.ک: [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ازدواج پیامبر با خدیجه (مقاله)|ازدواج پیامبر با خدیجه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۱۱۰.</ref>. این [[ازدواج]]، دو ماه پس از بازگشت [[پیامبر]]{{صل}} از سفر [[شام]] به وقوع پیوست<ref>مجمل التواریخ والقصص، ص۲۳۸؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۱.</ref>. هنگام [[ازدواج پیامبر]]{{صل}} با ایشان آن حضرت پانزده سال از [[پیامبر]]{{صل}} بزرگتر بود؛ یعنی پیامبر{{صل}} ۲۵ ساله و حضرت خدیجه [[چهل]] ساله بود، و ایشان ۲۴ سال هم با پیامبر{{صل}} [[زندگی]] کرد<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۱۸.</ref>.<ref> [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خدیجه بنت خویلد - عباسی (مقاله)|مقاله «خدیجه بنت خویلد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۳۱-۲۳۲.</ref> | داستان [[ازدواج]] او با [[محمد]]{{صل}} در [[تاریخ]] چنین آمده است که [[خدیجه]]{{س}} از [[حضرت]] خواستگاری کرده است، به این صورت که [[خدیجه]]{{س}} [[تمایل]] خود به [[ازدواج با پیامبر]]{{صل}} را به وسیلۀ یکی از [[دوستان]] خود به نام نفیسه بنت منبه (منیه) و یا [[غلام]] خود [[میسره]] که همسفر [[پیامبر]]{{صل}} در سفرهای تجاری بوده است و یا خود شخصاً با ایشان در میان نهاد و [[پیامبر]]{{صل}} نیز موضوع را با عموهای خود مطرح کرد و سپس به [[اتفاق]] [[ابوطالب]]، [[حمزه]]، [[عباس]] و عدهای از [[بنی هاشم]] نزد [[ورقة بن نوفل]]، پسر عموی [[خدیجه]]{{س}} رفتند و ایشان را از او خواستگاری کردند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۵، ص۳۷۴.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ازدواج پیامبر با خدیجه (مقاله)|ازدواج پیامبر با خدیجه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص ۱۰۸.</ref> | ||
در مجلس خواستگاری [[حضرت]] ابوطالب{{ع}} فرمود: "صاحب این خانه ([[کعبه]]) را [[ستایش]] میکنم که ما را از [[نسل حضرت ابراهیم]] و [[ذریه]] [[حضرت اسماعیل]] قرار داد و ما را در [[حرم]] [[امن]] فرود آورد، و ما را از بزرگان و [[شهر]] ما را [[مبارک]] قرار داد؛ همانا پسر برادرم، مردی است که با هیچ کس قابل مقایسه نیست و بر تمام مردان [[برتری]] دارد و در میان [[خلق]] [[خدا]] همتایی ندارد؛ هر چند [[ثروت]] کمی دارد؛ [[مال]] و ثروت هم هر [[روز]] به [[قدر]] احتیاج میرسد، و سایهای است زودگذر. او به خدیجه و خدیجه هم به او علاقهمند است و ما آمدهایم تا برای [[محمد]] خواستگاری کنیم و هر چه مهر خواستید از نقد و نسیه به عهده من است. به خدای این خانه او دارای مقامی بلند و مرتبهای رفیع و رأیی رسا و [[دینی]] جهانی خواهد بود". | |||
بعد از ابوطالب ورقه، پسر عموی خدیجه، شروع به [[سخن گفتن]] کرد ولی در مقابل ابوطالب نتوانست سخنی بگوید و زبانش بند آمد و قلبش به شماره افتاد. اما [[حضرت خدیجه]] از پشت پرده شروع به سخن کرد و گفت: "عموجان! هر چند در مجلس و میان [[مردم]] تو سزاوارتر از [[منی]] که سخن بگویی اما از جانم مقدمتر نیستی؛ ای محمد! من خود را به [[عقد]] [[ازدواج]] تو درآوردم و مهریهام را از مال خود قرار دادم. به عمویت بگو تا شتری [[قربانی]] کند و [[ولیمه]] [[عروسی]] را مهیا سازد و تو هم صاحب [[اختیار]] [[همسر]] خود هستی". | |||
ابوطالب رو به حاضران کرد و گفت: "همگی [[شاهد]] باشید که خدیجه محمد را پذیرفت و مهر را در مال خود قرار داد". مردی از [[قریش]] گفت: "تاکنون نشنیدهایم که زنی مهر خود را به عهده بگیرد". [[ابوطالب]] در حالی که سخت خشمناک شده بود، فرمود: "آری، اگر مردان مانند پسر برادرم باشند، با گرانترین قیمت آنان را میربایند، اما اگر مانند شما باشند، با آنان جز با مهر سنگین [[ازدواج]] نمیکنند". سپس ابوطالب شتر چاقی نحر و [[مردم]] را [[اطعام]] کرد و [[مراسم]] [[ازدواج پیامبر]]{{صل}} انجام شد.<ref>فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۳۷۴؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۳۹.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خدیجه بنت خویلد - عباسی (مقاله)|مقاله «خدیجه بنت خویلد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۳۳-۲۳۴.</ref> | |||
مهریهای که برای ایشان در نظر گرفته شد، [[دوازده]] اوقیه [[طلا ]](هر اوقیه معادل [[چهل]] درهم)<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۱۳؛ دولابی، محمد بن احمد، الذریة الطاهره، ص۲۸.</ref> یا بیست ماده شتر [[جوان]]<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۱۹۰.</ref> بود و بعد از [[عقد]] ایشان به منزل [[رسول خدا]]{{صل}} رفتند<ref>ر.ک: [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ازدواج پیامبر با خدیجه (مقاله)|ازدواج پیامبر با خدیجه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۱۱۰.</ref>. این [[ازدواج]]، دو ماه پس از بازگشت [[پیامبر]]{{صل}} از سفر [[شام]] به وقوع پیوست<ref>مجمل التواریخ والقصص، ص۲۳۸؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۲۷۱.</ref>. هنگام [[ازدواج پیامبر]]{{صل}} با ایشان آن حضرت پانزده سال از [[پیامبر]]{{صل}} بزرگتر بود؛ یعنی پیامبر{{صل}} ۲۵ ساله و حضرت خدیجه [[چهل]] ساله بود، و ایشان ۲۴ سال هم با پیامبر{{صل}} [[زندگی]] کرد<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۴، ص۱۸۱۸.</ref>.<ref> [[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[خدیجه بنت خویلد - عباسی (مقاله)|مقاله «خدیجه بنت خویلد»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۳۱-۲۳۲.</ref> | |||
برخی از دلایلی که [[خدیجه]]{{س}} نسبت به [[پیامبر]]{{صل}} علاقه مند شدند عبارت است از:[[سفر]] پرسود تجاری؛ گزارش [[غلام]] [[خدیجه]]{{س}} و وجود [[اعجاز الهی]] در وجود [[پیامبر]]{{صل}}؛ مشاهدۀ دو فرشتهای که هنگام ورود [[پیامبر]]{{صل}} به خانۀ [[خدیجه]]{{س}} بر سر ایشان سایه افکنده بودند؛ پیشگویی شخصی در خصوص [[ازدواج خدیجه]]{{س}} با مردی از [[قریش]] که به [[رسالت]] [[مبعوث]] خواهد شد<ref>ر.ک: [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ازدواج پیامبر با خدیجه (مقاله)|ازدواج پیامبر با خدیجه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۱۱۲.</ref>. | برخی از دلایلی که [[خدیجه]]{{س}} نسبت به [[پیامبر]]{{صل}} علاقه مند شدند عبارت است از:[[سفر]] پرسود تجاری؛ گزارش [[غلام]] [[خدیجه]]{{س}} و وجود [[اعجاز الهی]] در وجود [[پیامبر]]{{صل}}؛ مشاهدۀ دو فرشتهای که هنگام ورود [[پیامبر]]{{صل}} به خانۀ [[خدیجه]]{{س}} بر سر ایشان سایه افکنده بودند؛ پیشگویی شخصی در خصوص [[ازدواج خدیجه]]{{س}} با مردی از [[قریش]] که به [[رسالت]] [[مبعوث]] خواهد شد<ref>ر.ک: [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[ازدواج پیامبر با خدیجه (مقاله)|ازدواج پیامبر با خدیجه]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۱۱۲.</ref>. |