پرش به محتوا

حضرت خدیجه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹۰: خط ۹۰:
==[[رسول خدا]]{{صل}} بعد از [[وفات خدیجه]]{{س}}==
==[[رسول خدا]]{{صل}} بعد از [[وفات خدیجه]]{{س}}==
برخی از مواردی که نشان دهندۀ [[عشق]] و علاقۀ [[پیامبر]]{{صل}} به [[خدیجه]]{{س}} بود عبارت‌اند از:
برخی از مواردی که نشان دهندۀ [[عشق]] و علاقۀ [[پیامبر]]{{صل}} به [[خدیجه]]{{س}} بود عبارت‌اند از:
#استقبال از تداعی کنندۀ نام و یاد ایشان: علاقه [[پیامبر]]{{صل}} به [[خدیجه]]{{س}} به حدی بود که از هر چیز و هر کسی که به نوعی در زمان [[حیات]] [[خدیجه]]{{س}} یاد و نام ایشان را برایش تداعی می‎‌کرد به [[شایستگی]] استقبال می‎‌کرد.
#'''استقبال از تداعی کنندۀ نام و یاد ایشان''': علاقه [[پیامبر]]{{صل}} به [[خدیجه]]{{س}} به حدی بود که از هر چیز و هر کسی که به نوعی در زمان [[حیات]] [[خدیجه]]{{س}} یاد و نام ایشان را برایش تداعی می‎‌کرد به [[شایستگی]] استقبال می‎‌کرد.
#یاد کردن از [[خدیجه]]{{س}} با تمام وجود: [[رسول خدا]]{{صل}} سال‎‌ها بعد از [[وفات خدیجه]]{{س}} با تمام وجود به گونه‎‌ای از [[یار وفادار]] خود یاد می‌‎کرد که گویی در [[دنیا]]، [[زن]] دیگری جز او نبود<ref>سید بن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۲۹۹؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۲۸؛ مقریزی، تقی الدین، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۲، ص۲۲۶؛ العینی، عمدة القاری، ج۱۶، ص۲۸۰.</ref>.  
#'''یاد کردن از [[خدیجه]]{{س}} با تمام وجود''': [[رسول خدا]]{{صل}} سال‎‌ها بعد از [[وفات خدیجه]]{{س}} با تمام وجود به گونه‎‌ای از [[یار وفادار]] خود یاد می‌‎کرد که گویی در [[دنیا]]، [[زن]] دیگری جز او نبود<ref>سید بن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۲۹۹؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۲۸؛ مقریزی، تقی الدین، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۲، ص۲۲۶؛ العینی، عمدة القاری، ج۱۶، ص۲۸۰.</ref>.  
#بهره بردن [[عایشه]] از نام و یاد [[خدیجه]]{{س}} برای [[تقرب]] جستن به [[پیامبر]]{{صل}}: یاد و نام وی برای [[حضرت]] چندان [[عزیز]] بود که [[عایشه]] نیز برای [[تقرب]] به [[رسول خدا]]{{صل}} از نام و یاد [[خدیجه]]{{س}} بهره می‌برد<ref>اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۱، ص۵۰۸.</ref>.
#'''بهره بردن [[عایشه]] از نام و یاد [[خدیجه]]{{س}} برای [[تقرب]] جستن به [[پیامبر]]{{صل}}''': یاد و نام وی برای [[حضرت]] چندان [[عزیز]] بود که [[عایشه]] نیز برای [[تقرب]] به [[رسول خدا]]{{صل}} از نام و یاد [[خدیجه]]{{س}} بهره می‌برد<ref>اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۱، ص۵۰۸.</ref>.
# [[گریه]] برای [[خدیجه]]{{س}}: [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} بارها به یاد [[خدیجه]]{{س}} [[گریه]] می‌‌کردند و می‌فرمودند: {{متن حدیث|أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةَ}}<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار، ج۴۳، ص۱۳۱.</ref>  
# '''[[گریه]] برای [[خدیجه]]{{س}}''': [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} بارها به یاد [[خدیجه]]{{س}} [[گریه]] می‌‌کردند و می‌فرمودند: {{متن حدیث|أَیْنَ مِثْلُ خَدِیجَةَ}}<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر أخبار الائمة الاطهار، ج۴۳، ص۱۳۱.</ref>  
#عبور نکردن از کنار [[مزار]] [[خدیجه]]{{س}} در روز [[فتح مکه]]: نهایت [[عشق]] و علاقه [[حضرت]] به [[خدیجه]]{{س}} را می‌توان در روز [[فتح مکه]] دریافت. ایشان در آن روز، مسیر حرکت خود را به گونه‌ای [[تعیین]] فرمود که از کنار [[مزار]] [[خدیجه]]{{س}} عبور نکند، ایشان در حجون، کنار [[قبر]] آن بانو، [[خیمه]] زد و از آنجا [[لشکر]] [[مسلمانان]] را [[فرماندهی]] می‌کرد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۵۶؛ عزالدین ابن اثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۲۹۰.</ref>.  
#'''عبور نکردن از کنار [[مزار]] [[خدیجه]]{{س}} در روز [[فتح مکه]]''': نهایت [[عشق]] و علاقه [[حضرت]] به [[خدیجه]]{{س}} را می‌توان در روز [[فتح مکه]] دریافت. ایشان در آن روز، مسیر حرکت خود را به گونه‌ای [[تعیین]] فرمود که از کنار [[مزار]] [[خدیجه]]{{س}} عبور نکند، ایشان در حجون، کنار [[قبر]] آن بانو، [[خیمه]] زد و از آنجا [[لشکر]] [[مسلمانان]] را [[فرماندهی]] می‌کرد<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ص۵۶؛ عزالدین ابن اثیر، البدایه و النهایه، ج۴، ص۲۹۰.</ref>.  
#هدیه به [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}}: از [[عایشه]] [[روایت]] شده است «بر آحدی از [[زنان]] [[پیغمبر]] [[حسد]] نورزیدم آنچنان که بر [[خدیجه]] [[حسد]] ورزیدم، با آنکه او را ندیده بودم و این فقط بدین علت بود که [[رسول خدا]]{{صل}} او را بسیار یاد می‎‌کرد و هر گاه گوسفندی را سر می‎‌برید، آن را برای [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}} می‌‎فرستاد و به آنها هدیه می‌‎کرد»<ref>نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۲؛ نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۴؛ ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۸۴ ـ ۸۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۱۲؛ دولابی، احمد بن محمد، الذریة الطاهره، ص۶۵.</ref>.
#'''هدیه به [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}}''': از [[عایشه]] [[روایت]] شده است «بر آحدی از [[زنان]] [[پیغمبر]] [[حسد]] نورزیدم آنچنان که بر [[خدیجه]] [[حسد]] ورزیدم، با آنکه او را ندیده بودم و این فقط بدین علت بود که [[رسول خدا]]{{صل}} او را بسیار یاد می‎‌کرد و هر گاه گوسفندی را سر می‎‌برید، آن را برای [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}} می‌‎فرستاد و به آنها هدیه می‌‎کرد»<ref>نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۲؛ نیشابوری، مسلم، صحیح مسلم، ج۷، ص۱۳۴؛ ابن اثیر، عزالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۶ ص۸۴ ـ ۸۵؛ طبرانی، المعجم الکبیر، ج۲۳، ص۱۲؛ دولابی، احمد بن محمد، الذریة الطاهره، ص۶۵.</ref>.
# [[دوستی]] [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}}: [[عشق]] به [[حضرت خدیجه]]{{س}} باعث شده بود [[دوستان]] آن بانو نیز مورد توجه [[پیامبر]]{{صل}} قرار گیرند<ref>فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۲، ص۲۶۹؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۱، ص۵۸.</ref>. ایشان می‎‌فرمودند: «من هم [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}} را [[دوست]] می‎‌دارم»<ref>عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۰۳.</ref>. [[نقل]] شده زمانی که [[ابوالعاص بن ربیع]]، [[همسر]] [[زینب]]، دختر [[رسول خدا]]{{صل}} در [[بدر]] به [[اسارت]] [[سپاه اسلام]] درآمد، [[زینب]] برای فدیۀ او اموالی از جمله گردنبند یادگاری [[مادر]] را برای [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مدینه]] فرستاد. [[حضرت]] با دیدن این گردنبند، [[اشک]] در چشمانش حلقه بست و از [[مسلمانان]] خواست کرد اگر [[صلاح]] بدانند، [[اسیر]] [[زینب]] را به [[احترام]] [[خدیجه]]{{س}} رها کنند و اموالی را هم که برای فدیه او فرستاده شده است به خودش بر‎گردانند، [[مسلمانان]] نیز پذیرفتند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ج۱۱، ص۴۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶؛ دولابی، احمد بن محمد، الذریة الطاهره، ص۲۸.</ref>.  
# '''[[دوستی]] [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}}''': [[عشق]] به [[حضرت خدیجه]]{{س}} باعث شده بود [[دوستان]] آن بانو نیز مورد توجه [[پیامبر]]{{صل}} قرار گیرند<ref>فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۲، ص۲۶۹؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۱، ص۵۸.</ref>. ایشان می‎‌فرمودند: «من هم [[دوستان]] [[خدیجه]]{{س}} را [[دوست]] می‎‌دارم»<ref>عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۰۳.</ref>. [[نقل]] شده زمانی که [[ابوالعاص بن ربیع]]، [[همسر]] [[زینب]]، دختر [[رسول خدا]]{{صل}} در [[بدر]] به [[اسارت]] [[سپاه اسلام]] درآمد، [[زینب]] برای فدیۀ او اموالی از جمله گردنبند یادگاری [[مادر]] را برای [[رسول خدا]]{{صل}} در [[مدینه]] فرستاد. [[حضرت]] با دیدن این گردنبند، [[اشک]] در چشمانش حلقه بست و از [[مسلمانان]] خواست کرد اگر [[صلاح]] بدانند، [[اسیر]] [[زینب]] را به [[احترام]] [[خدیجه]]{{س}} رها کنند و اموالی را هم که برای فدیه او فرستاده شده است به خودش بر‎گردانند، [[مسلمانان]] نیز پذیرفتند<ref>طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم والملوک، ج۳، ج۱۱، ص۴۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶؛ دولابی، احمد بن محمد، الذریة الطاهره، ص۲۸.</ref>.  
#ثنای [[خدیجه]]{{س}}: از [[عایشه]] [[نقل]] شده است: «[[رسول خدا]]{{صل}} از [[خانه]] خارج نمی‎‌شد؛ مگر آنکه از [[خدیجه]]{{س}} یاد می‌‎کرد و ثنایش را می‌گفت. روزی [[غیرت]] زنانگی‎‌ام بر من مسلط شد و گفتم: او پیرزنی بیش نبود که [[خدا]] بعد از مرگش بهترش را نصیب تو کرد». پس [[حضرت]] به شدت [[خشمگین]] شدند و فرمودند: «نه، به [[خدا]] قسم، [[خدا]] بهتر از او را نصیبم نکرد. او به من [[ایمان]] آورد، زمانی که [[مردم]] [[کافر]] بودند و تصدیقم کرد، زمانی که [[مردم]] تکذیبم می‌‎کردند و با مالش به من [[یاری]] می‎‌رساند، زمانی که [[مردم]] تحریمم کردند و [[خدا]] از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر [[زنان]] نصیبم نکرد»<ref>عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۹، ص۱۰۳؛ نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۲۳؛ دولابی، احمد بن محمد، الذریة الطاهره، ص۵۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حضرت خدیجه (مقاله)|حضرت خدیجه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۳۰۹ـ۳۱۰.</ref>
#'''ثنای [[خدیجه]]{{س}}''': از [[عایشه]] [[نقل]] شده است: «[[رسول خدا]]{{صل}} از [[خانه]] خارج نمی‎‌شد؛ مگر آنکه از [[خدیجه]]{{س}} یاد می‌‎کرد و ثنایش را می‌گفت. روزی [[غیرت]] زنانگی‎‌ام بر من مسلط شد و گفتم: او پیرزنی بیش نبود که [[خدا]] بعد از مرگش بهترش را نصیب تو کرد». پس [[حضرت]] به شدت [[خشمگین]] شدند و فرمودند: «نه، به [[خدا]] قسم، [[خدا]] بهتر از او را نصیبم نکرد. او به من [[ایمان]] آورد، زمانی که [[مردم]] [[کافر]] بودند و تصدیقم کرد، زمانی که [[مردم]] تکذیبم می‌‎کردند و با مالش به من [[یاری]] می‎‌رساند، زمانی که [[مردم]] تحریمم کردند و [[خدا]] از او فرزندانی نصیبم کرد که از دیگر [[زنان]] نصیبم نکرد»<ref>عسقلانی، ابن حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۹، ص۱۰۳؛ نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۲؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۸۲۳؛ دولابی، احمد بن محمد، الذریة الطاهره، ص۵۳.</ref>.<ref>ر.ک: [[سید علی اکبر حسینی ایمنی|حسینی ایمنی، سید علی اکبر]]، [[حضرت خدیجه (مقاله)|حضرت خدیجه]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۳۰۹ـ۳۱۰.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۷٬۲۸۴

ویرایش