پرش به محتوا

جابر بن عبدالله انصاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابیطالب' به 'ابی‌طالب'
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{ویرایش غیرنهایی}} {{امامت}} <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;"> : <div style="background-color: rgb(252, 252, 233)...» ایجاد کرد)
 
جز (جایگزینی متن - 'ابیطالب' به 'ابی‌طالب')
خط ۱۴۲: خط ۱۴۲:
[[امام باقر]]{{ع}}: "سلام به رسول خدا تا وقتی که [[آسمان]] و [[زمین]] باقی است و سلام بر تو که سلام پیامبر را رساندی"<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۶۹ (باب مولد ابی‌جعفر محمد بن علی) و ج۱، ص۳۰۴؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۵۱۵؛ موسوعة طبقات الفقهاء، سبحانی، ج۱، ص۶۰.</ref>.
[[امام باقر]]{{ع}}: "سلام به رسول خدا تا وقتی که [[آسمان]] و [[زمین]] باقی است و سلام بر تو که سلام پیامبر را رساندی"<ref>اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۶۹ (باب مولد ابی‌جعفر محمد بن علی) و ج۱، ص۳۰۴؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۲، ص۵۱۵؛ موسوعة طبقات الفقهاء، سبحانی، ج۱، ص۶۰.</ref>.


هم‌چنین در [[روایت]] دیگری [[نقل]] شده است که جابر عمامه‌ای مشکی داشت و روزها در [[مسجد]] [[نبوی]] می‌نشست و صدا می‌کرد: "یا [[باقرالعلوم]] یا باقرالعلوم"، به طوری که [[اهل]] [[مدینه]] می‌گفتند، جابر دیوانه شده است و وی پاسخ می‌داد: "نه به [[خدا]] قسم، دیوانه نشده‌ام بلکه از رسول خدا{{صل}} شنیدم که می‌فرمود: " تو شخصی از [[اهل بیت]] مرا [[درک]] خواهی کرد که اسم او اسم من و شمائل او شمائل من است و [[علم]] را می‌شکافد. " روزی جابر از کوچه‌ای عبور می‌کرد که به امام باقر{{ع}} برخورد. زمانی که به او نگاه کرد، به [[امام]]{{ع}} گفت: "به من رو کن". پس [[حضرت]] به او رو کرد. سپس جابر گفت: "پشت به من کن". حضرت پشت به او کرد. سپس جابر گفت: "قسم به کسی که [[جان]] من در دست اوست، چهره، چهره رسول خدا{{صل}} است". سپس از وی پرسید: اسمت چیست؟ حضرت فرمود: "اسم من محمد بن [[علی بن الحسین]] بن [[علی بن ابیطالب]] است". پس جابر جلو آمد و سر حضرت را بوسید و گفت: "پدر و مادرم فدایت باد، [[پیامبر خدا]]{{صل}} به تو سلام رسانده است"<ref>رجال الکشی، کشی، ص۴۱-۴۲. به این مضمون: رجال ابن‌داوود، ابن‌داوود، ص۷۹؛ معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۴، ص۱۳.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جابر بن عبدالله انصاری (مقاله)|مقاله «جابر بن عبدالله انصاری»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۱۲-۱۱۴.</ref>
هم‌چنین در [[روایت]] دیگری [[نقل]] شده است که جابر عمامه‌ای مشکی داشت و روزها در [[مسجد]] [[نبوی]] می‌نشست و صدا می‌کرد: "یا [[باقرالعلوم]] یا باقرالعلوم"، به طوری که [[اهل]] [[مدینه]] می‌گفتند، جابر دیوانه شده است و وی پاسخ می‌داد: "نه به [[خدا]] قسم، دیوانه نشده‌ام بلکه از رسول خدا{{صل}} شنیدم که می‌فرمود: " تو شخصی از [[اهل بیت]] مرا [[درک]] خواهی کرد که اسم او اسم من و شمائل او شمائل من است و [[علم]] را می‌شکافد. " روزی جابر از کوچه‌ای عبور می‌کرد که به امام باقر{{ع}} برخورد. زمانی که به او نگاه کرد، به [[امام]]{{ع}} گفت: "به من رو کن". پس [[حضرت]] به او رو کرد. سپس جابر گفت: "پشت به من کن". حضرت پشت به او کرد. سپس جابر گفت: "قسم به کسی که [[جان]] من در دست اوست، چهره، چهره رسول خدا{{صل}} است". سپس از وی پرسید: اسمت چیست؟ حضرت فرمود: "اسم من محمد بن [[علی بن الحسین]] بن [[علی بن ابی‌طالب]] است". پس جابر جلو آمد و سر حضرت را بوسید و گفت: "پدر و مادرم فدایت باد، [[پیامبر خدا]]{{صل}} به تو سلام رسانده است"<ref>رجال الکشی، کشی، ص۴۱-۴۲. به این مضمون: رجال ابن‌داوود، ابن‌داوود، ص۷۹؛ معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۴، ص۱۳.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جابر بن عبدالله انصاری (مقاله)|مقاله «جابر بن عبدالله انصاری»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۱۲-۱۱۴.</ref>


==جابر و [[نقل روایت]]==
==جابر و [[نقل روایت]]==
خط ۲۲۲: خط ۲۲۲:


==[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از دیدگاه [[جابر]]==
==[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} از دیدگاه [[جابر]]==
جابر! علاقه خاصی به [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} و خصوصاً امیرالمؤمنین{{ع}} داشت. روزی ابوالزبیر از جابر، در حالی که جابر [[نابینا]] شده بود، پرسید: کدام یک از این مردان، [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} است؟ جابر ابروانش را حرکت داد و به امیرالمؤمنین{{ع}} اشاره کرد و گفت: "[[بهترین]] [[بشر]] این است؛ به [[خدا]] قسم، ما [[منافقین]] را در [[زمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} از [[دشمنی]] با او می‌شناختیم"<ref>{{عربی|ذاك خيرالبشر اما والله ان كنا لنعرف المنافقين على عهد رسول الله ببغضم اياه}}إ رجال کشی، کشی، ج۴۰، ص۴۱؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۴۶.</ref>.
جابر! علاقه خاصی به [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} و خصوصاً امیرالمؤمنین{{ع}} داشت. روزی ابوالزبیر از جابر، در حالی که جابر [[نابینا]] شده بود، پرسید: کدام یک از این مردان، [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} است؟ جابر ابروانش را حرکت داد و به امیرالمؤمنین{{ع}} اشاره کرد و گفت: "[[بهترین]] [[بشر]] این است؛ به [[خدا]] قسم، ما [[منافقین]] را در [[زمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} از [[دشمنی]] با او می‌شناختیم"<ref>{{عربی|ذاك خيرالبشر اما والله ان كنا لنعرف المنافقين على عهد رسول الله ببغضم اياه}}إ رجال کشی، کشی، ج۴۰، ص۴۱؛ اعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۴۶.</ref>.


[[نقل]] شده است، جابر از کوچه‌های [[مدینه]] می‌گذشت و در مجالس [[انصار]] [[شرکت]] می‌جست و به ایشان [[نصیحت]] می‌کرد که [[فرزندان]] خود را با [[دوستی]] علی [[تربیت]] کنند و می‌گفت: آن کس که علی{{ع}} را بهترین خلق خدا نداند، [[ناسپاسی]] کرده است<ref>رجال الکشی، کشی، ص۴۴؛ من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۴۹۳؛ معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۴، ص۱۵.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جابر بن عبدالله انصاری (مقاله)|مقاله «جابر بن عبدالله انصاری»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۲۴-۱۲۵.</ref>
[[نقل]] شده است، جابر از کوچه‌های [[مدینه]] می‌گذشت و در مجالس [[انصار]] [[شرکت]] می‌جست و به ایشان [[نصیحت]] می‌کرد که [[فرزندان]] خود را با [[دوستی]] علی [[تربیت]] کنند و می‌گفت: آن کس که علی{{ع}} را بهترین خلق خدا نداند، [[ناسپاسی]] کرده است<ref>رجال الکشی، کشی، ص۴۴؛ من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، ج۳، ص۴۹۳؛ معجم رجال الحدیث، خوئی، ج۴، ص۱۵.</ref>.<ref>[[حبیب عباسی|عباسی، حبیب]]، [[جابر بن عبدالله انصاری (مقاله)|مقاله «جابر بن عبدالله انصاری»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۱۲۴-۱۲۵.</ref>
۲۱۸٬۴۳۸

ویرایش