ابوالعاص بن ربیع: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب' به 'حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب'
جز (جایگزینی متن - '{{یادآوری پانویس}}' به '') |
جز (جایگزینی متن - 'حبیب محمدزاده|محمدزاده،حبیب' به 'حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب') |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
==[[ابوالعاص]] [[همسر]] [[زینب دختر پیامبر اکرم]]{{صل}}== | ==[[ابوالعاص]] [[همسر]] [[زینب دختر پیامبر اکرم]]{{صل}}== | ||
*ابوالعاص بن ربیع پسر [[هاله]]، [[خواهر]] [[حضرت خدیجه]]{{س}} است که قبل از [[بعثت]] با [[زینب]] دختر [[رسول خدا]]{{صل}} [[ازدواج]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref>. درباره اینکه چرا [[زینب]] که [[مسلمان]] بود، با [[ابوالعاص]] [[کافر]] [[ازدواج]] کرد، گفته شده در آن زمان، هنوز [[آیه تحریم]] [[زن]] [[مسلمان]] برای مرد [[کافر]] نازل نشده بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱. </ref>. | *ابوالعاص بن ربیع پسر [[هاله]]، [[خواهر]] [[حضرت خدیجه]]{{س}} است که قبل از [[بعثت]] با [[زینب]] دختر [[رسول خدا]]{{صل}} [[ازدواج]] کرد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷.</ref>. درباره اینکه چرا [[زینب]] که [[مسلمان]] بود، با [[ابوالعاص]] [[کافر]] [[ازدواج]] کرد، گفته شده در آن زمان، هنوز [[آیه تحریم]] [[زن]] [[مسلمان]] برای مرد [[کافر]] نازل نشده بود<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۱. </ref>. | ||
*[[ابوالعاص]] بعد از [[مسلمان]] شدن [[زینب]]، همچنان بر [[کفر]] خویش باقی بود. او از معدود مردان تاجر و ثروتمند و [[امانتدار]] [[مکه]] بود. بزرگان [[قریش]] [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] از او خواستند تا [[زینب]] را [[طلاق]] دهد؛ ولی او قبول نکرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷. </ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب محمدزاده| | *[[ابوالعاص]] بعد از [[مسلمان]] شدن [[زینب]]، همچنان بر [[کفر]] خویش باقی بود. او از معدود مردان تاجر و ثروتمند و [[امانتدار]] [[مکه]] بود. بزرگان [[قریش]] [[بعد از ظهور]] [[اسلام]] از او خواستند تا [[زینب]] را [[طلاق]] دهد؛ ولی او قبول نکرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷. </ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۰-۴۰۱. </ref> | ||
==[[اسارت]] و [[آزادی]] [[ابوالعاص]]== | ==[[اسارت]] و [[آزادی]] [[ابوالعاص]]== | ||
*[[ابوالعاص]] همراه [[مشرکان]] و سران [[قریش]] در [[جنگ بدر]]، علیه [[مسلمانان]] [[شرکت]] کرد. در این [[جنگ]] به وسیله "[[عبدالله بن جبیر]]"[[اسیر]] شد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از تمام شدن [[جنگ]]، برای [[آزادی]] [[اسیران]] فدیه [[تعیین]] کرد؛ از اینرو [[مردم]] [[مکه]]، کسانی را برای پرداخت فدیه و [[آزاد]] کردن [[اسیران]] خود به [[مکه]] فرستادند. از جمله این افراد، "عمرو بن [[ربیع]]" [[برادر]] [[ابو العاص]] بود. [[زینب دختر پیامبر اکرم]]{{صل}} که آن زمان در [[مکه]] بود، گردنبندی که یادگار مادرش [[خدیجه]] بود به عنوان فدیه برای [[آزادی]] [[ابوالعاص]] فرستاد. همین که [[رسول اکرم]]{{صل}} آن گردنبند را دید، [[شناخت]] و به [[مسلمانان]] فرمود: "اگر [[صلاح]] میدانید این [[اسیر]] را [[آزاد]] کنید و کالای او را هم برایش پس بفرستید"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶. </ref>. [[مسلمانان]] نیز او را [[آزاد]] کردند و گردنبند را هم به [[زینب]] باز گرداندند. [[پیامبر]]{{صل}} از [[ابوالعاص]] [[تعهد]] گرفت که [[زینب]] را برای آمدن به [[مدینه]] [[آزاد]] بگذارد. [[ابوالعاص]] نیز این [[تعهد]] را پذیرفت و به آن عمل کرد و پس از بازگشت به [[مکه]]، [[زینب]] را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳. </ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب محمدزاده| | *[[ابوالعاص]] همراه [[مشرکان]] و سران [[قریش]] در [[جنگ بدر]]، علیه [[مسلمانان]] [[شرکت]] کرد. در این [[جنگ]] به وسیله "[[عبدالله بن جبیر]]"[[اسیر]] شد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} پس از تمام شدن [[جنگ]]، برای [[آزادی]] [[اسیران]] فدیه [[تعیین]] کرد؛ از اینرو [[مردم]] [[مکه]]، کسانی را برای پرداخت فدیه و [[آزاد]] کردن [[اسیران]] خود به [[مکه]] فرستادند. از جمله این افراد، "عمرو بن [[ربیع]]" [[برادر]] [[ابو العاص]] بود. [[زینب دختر پیامبر اکرم]]{{صل}} که آن زمان در [[مکه]] بود، گردنبندی که یادگار مادرش [[خدیجه]] بود به عنوان فدیه برای [[آزادی]] [[ابوالعاص]] فرستاد. همین که [[رسول اکرم]]{{صل}} آن گردنبند را دید، [[شناخت]] و به [[مسلمانان]] فرمود: "اگر [[صلاح]] میدانید این [[اسیر]] را [[آزاد]] کنید و کالای او را هم برایش پس بفرستید"<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ عزالدین ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۳۳-۱۳۴؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۶. </ref>. [[مسلمانان]] نیز او را [[آزاد]] کردند و گردنبند را هم به [[زینب]] باز گرداندند. [[پیامبر]]{{صل}} از [[ابوالعاص]] [[تعهد]] گرفت که [[زینب]] را برای آمدن به [[مدینه]] [[آزاد]] بگذارد. [[ابوالعاص]] نیز این [[تعهد]] را پذیرفت و به آن عمل کرد و پس از بازگشت به [[مکه]]، [[زینب]] را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۷؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۳. </ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۱-۴۰۲. </ref> | ||
==مصادره کالاهای تجاری [[قریش]]== | ==مصادره کالاهای تجاری [[قریش]]== | ||
*پس از آنکه [[ابوالعاص]]، [[همسر]] خود [[زینب]] را به [[مکه]] روانه کرد. همراه کاروانی برای [[تجارت]] به "[[شام]]" رفت. [[مردم]] [[مکه]]، [[اموال]] تجاری فراوانی به جهت [[امانتداری]] و درستکاری [[ابوالعاص]] به او سپرده بودند، تا برایشان [[تجارت]] کند. هنگامی که [[ابوالعاص]] از [[شام]] به سوی [[مکه]] حرکت میکرد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از این امر باخبر شد و [[زید بن حارثه]] را همراه ۱۷۰ سوار برای [[دستگیری]] آنها اعزام کرد.[[زید]] در [[جمادی الاولی]] [[سال ششم هجرت]] در ساحل دریای سرخ و در مسیر کاروانهای [[مکه]] به [[مدینه]] که منطقه "عیص" نامیده میشود، با کاروان [[قریش]] طرف شد.[[زید]]، [[اموال]] کاروان را [[تصرف]] و گروهی از اهل کاروان را دستگیر کرد؛ ولی [[ابوالعاص]] به [[مکه]] فرار کرد و پس از مدتی، برای بازپسگیری [[اموال]] به [[مدینه]] [[سفر]] کرد و نیمههای شب، مخفیانه وارد [[شهر]] شد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۷-۶۵۸. </ref>. او [[سحرگاه]] به در [[خانه]] [[زینب]] دختر [[رسول اکرم]]{{صل}} رفت و از او [[پناه]] خواست. وی نیز او را [[پناه]] داد. [[زینب]] بر در [[خانه]] خود ایستاد و با صدای بلند گفت: "من [[ابوالعاص]] را [[پناه]] دادم". [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مردم]] فرمود: "ای [[مردم]]! آیا شما هم آنچه را من شنیدم، شنیدید؟" گفتند: "بله ای [[رسول خدا]]". سپس فرمود: "من هم هر که را که [[زینب]] [[پناه]] داد، [[پناه]] دادم"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۸-۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵. </ref>. [[رسول اکرم]]{{صل}}، ضبط کنندگان [[اموال]] [[ابوالعاص]] را خواست و به آنان فرمود: "شما نسبت [[ابوالعاص]] و وصلت او را با من میدانید. از طرفی شما [[مالی]] را به دست آوردهاید که کسی را در آن حقی نیست و در آن [[خشنودی]] ماست. اگر نخواهید حقی است که [[خدا]] به شما داده و کسی نمیتواند شما را به پرداخت آن مجبور کند. شما از همه کس به [[تصرف]] آن [[اموال]] مستحقتر و شایستهتر هستید". [[مسلمانان]]، همه اموالی را که از او گرفته بودند، به او پس دادند. [[ابوالعاص]] نیز تمامی [[اموال]] را به [[مکه]] آورد و به صاحبانشان تحویل داد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲-۱۷۰۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸. </ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب محمدزاده| | *پس از آنکه [[ابوالعاص]]، [[همسر]] خود [[زینب]] را به [[مکه]] روانه کرد. همراه کاروانی برای [[تجارت]] به "[[شام]]" رفت. [[مردم]] [[مکه]]، [[اموال]] تجاری فراوانی به جهت [[امانتداری]] و درستکاری [[ابوالعاص]] به او سپرده بودند، تا برایشان [[تجارت]] کند. هنگامی که [[ابوالعاص]] از [[شام]] به سوی [[مکه]] حرکت میکرد، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از این امر باخبر شد و [[زید بن حارثه]] را همراه ۱۷۰ سوار برای [[دستگیری]] آنها اعزام کرد.[[زید]] در [[جمادی الاولی]] [[سال ششم هجرت]] در ساحل دریای سرخ و در مسیر کاروانهای [[مکه]] به [[مدینه]] که منطقه "عیص" نامیده میشود، با کاروان [[قریش]] طرف شد.[[زید]]، [[اموال]] کاروان را [[تصرف]] و گروهی از اهل کاروان را دستگیر کرد؛ ولی [[ابوالعاص]] به [[مکه]] فرار کرد و پس از مدتی، برای بازپسگیری [[اموال]] به [[مدینه]] [[سفر]] کرد و نیمههای شب، مخفیانه وارد [[شهر]] شد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۷-۶۵۸. </ref>. او [[سحرگاه]] به در [[خانه]] [[زینب]] دختر [[رسول اکرم]]{{صل}} رفت و از او [[پناه]] خواست. وی نیز او را [[پناه]] داد. [[زینب]] بر در [[خانه]] خود ایستاد و با صدای بلند گفت: "من [[ابوالعاص]] را [[پناه]] دادم". [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مردم]] فرمود: "ای [[مردم]]! آیا شما هم آنچه را من شنیدم، شنیدید؟" گفتند: "بله ای [[رسول خدا]]". سپس فرمود: "من هم هر که را که [[زینب]] [[پناه]] داد، [[پناه]] دادم"<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۸-۹۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۵. </ref>. [[رسول اکرم]]{{صل}}، ضبط کنندگان [[اموال]] [[ابوالعاص]] را خواست و به آنان فرمود: "شما نسبت [[ابوالعاص]] و وصلت او را با من میدانید. از طرفی شما [[مالی]] را به دست آوردهاید که کسی را در آن حقی نیست و در آن [[خشنودی]] ماست. اگر نخواهید حقی است که [[خدا]] به شما داده و کسی نمیتواند شما را به پرداخت آن مجبور کند. شما از همه کس به [[تصرف]] آن [[اموال]] مستحقتر و شایستهتر هستید". [[مسلمانان]]، همه اموالی را که از او گرفته بودند، به او پس دادند. [[ابوالعاص]] نیز تمامی [[اموال]] را به [[مکه]] آورد و به صاحبانشان تحویل داد<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۲-۱۷۰۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۹۹؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸. </ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۲-۴۰۳.</ref> | ||
==[[اسلام]] ابوالعاص== | ==[[اسلام]] ابوالعاص== | ||
*[[ابوالعاص]] پس از آنکه [[اموال]] [[مردم]] را پس داد، در مقابل [[مردم]] ایستاد و گفت: "اکنون من [[گواهی]] میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و [[گواهی]] میدهم که [[محمد]]{{صل}} [[بنده]] و [[پیامبر]] او است. به [[خدا]] [[سوگند]]! اینکه من تا در [[مدینه]] و پیش [[محمد]]{{صل}} بودم، [[مسلمان]] نشدم، برای آن بود که مبادا شما [[خیال]] کنید، به آن وسیله میخواهم [[اموال]] شما را بخورم و [[اسلام]] را وسیله این کار قرار دهم و از اینرو [[صبر]] کردم تا تمامی [[اموال]] را به شما رد کنم و آن گاه [[مسلمان]] شوم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۳.</ref>. | *[[ابوالعاص]] پس از آنکه [[اموال]] [[مردم]] را پس داد، در مقابل [[مردم]] ایستاد و گفت: "اکنون من [[گواهی]] میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و [[گواهی]] میدهم که [[محمد]]{{صل}} [[بنده]] و [[پیامبر]] او است. به [[خدا]] [[سوگند]]! اینکه من تا در [[مدینه]] و پیش [[محمد]]{{صل}} بودم، [[مسلمان]] نشدم، برای آن بود که مبادا شما [[خیال]] کنید، به آن وسیله میخواهم [[اموال]] شما را بخورم و [[اسلام]] را وسیله این کار قرار دهم و از اینرو [[صبر]] کردم تا تمامی [[اموال]] را به شما رد کنم و آن گاه [[مسلمان]] شوم"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۶۵۸؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۳.</ref>. | ||
*[[ابوالعاص]] در [[محرم]] [[سال هفتم هجری]] در حالی که [[مسلمان]] شده بود، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و به حضور [[رسول اکرم]]{{صل}} رسید<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز [[زینب]] را با همان [[عقد]] اول به او بازگردانید. [[ابوالعاص]] در [[ذیحجه]] [[سال دوازدهم هجری]] درگذشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۴. </ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب محمدزاده| | *[[ابوالعاص]] در [[محرم]] [[سال هفتم هجری]] در حالی که [[مسلمان]] شده بود، به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و به حضور [[رسول اکرم]]{{صل}} رسید<ref> ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۷.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} نیز [[زینب]] را با همان [[عقد]] اول به او بازگردانید. [[ابوالعاص]] در [[ذیحجه]] [[سال دوازدهم هجری]] درگذشت<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۴، ص۱۷۰۴. </ref>.<ref>ر.ک: [[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۱، ص۴۰۳. </ref> | ||
==منابع== | ==منابع== | ||
* [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[حبیب محمدزاده| | * [[پرونده:42439.jpg|22px]] [[حبیب محمدزاده|محمدزاده، حبیب]]، [[زینب بنت رسول خدا (مقاله)|زینب بنت رسول خدا]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱''']] | ||
==پانویس== | ==پانویس== |