ابوطالب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'بزرگی' به 'بزرگی'
جز (جایگزینی متن - 'مانع' به 'مانع') |
جز (جایگزینی متن - 'بزرگی' به 'بزرگی') |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
==ابوطالب و [[پشتیبانی]] از پیامبر{{صل}}== | ==ابوطالب و [[پشتیبانی]] از پیامبر{{صل}}== | ||
===نمونه اول از [[پشتیبانی]] ابوطالب=== | ===نمونه اول از [[پشتیبانی]] ابوطالب=== | ||
روزی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از کنار جمعیتی از [[قریش]] که شتری را برای [[بتها]] [[نذر]] کرده بودند، بدون [[سلام کردن]] گذشت، آنها گفتند: [[یتیم]] ابوطالب از کنار ما میگذرد و بر ما [[سلام]] نمیکند؛ چه کسی داوطلب میشود تا برود و نمازش را تباه سازد؟ [[عبدالله زبعری]] برخاست و مقداری از کثافات شکمبه و خونهای ریخته شده را برداشت و به [[مسجد]] رفت و موقعی که پیامبر{{صل}} به [[سجده]] رفته بود [[لباس]] ایشان را [[آلوده]] ساخت. پیامبر{{صل}} به [[خانه]] آمد و هنگامی که ابوطالب به خانه بازگشت، [[رسول خدا]]{{صل}} از او پرسید: من کیستم؟ ابوطالب گفت: "فرزند برادرم چه شده؟" و آنگاه پیامبر{{صل}} ماجرا را شرح داد. ابوطالب با صدای بلند گفت: "ای [[فرزندان عبدالمطلب]]؛ [[فرزندان هاشم]] و [[فرزندان]] [[عبدمناف]]!" و آنها نیز دور او جمع شدند. ابوطالب پرسید: چند نفرید؟ گفتند: [[چهل]] نفر، به آنها فرمود: "اسلحه خود را بردارید و همراه من بیایید". آنها آمدند تا اینکه در [[ابطح]] با [[جماعت]] قریش روبهرو شدند؛ [[مردم]] خواستند فرار کنند اما ابوطالب گفت: "به [[پروردگار]] [[کعبه]] قسم، هر یک از شما حرکت کند او را از دم [[شمشیر]] میگذرانم". سپس نزدیک سنگ | روزی [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از کنار جمعیتی از [[قریش]] که شتری را برای [[بتها]] [[نذر]] کرده بودند، بدون [[سلام کردن]] گذشت، آنها گفتند: [[یتیم]] ابوطالب از کنار ما میگذرد و بر ما [[سلام]] نمیکند؛ چه کسی داوطلب میشود تا برود و نمازش را تباه سازد؟ [[عبدالله زبعری]] برخاست و مقداری از کثافات شکمبه و خونهای ریخته شده را برداشت و به [[مسجد]] رفت و موقعی که پیامبر{{صل}} به [[سجده]] رفته بود [[لباس]] ایشان را [[آلوده]] ساخت. پیامبر{{صل}} به [[خانه]] آمد و هنگامی که ابوطالب به خانه بازگشت، [[رسول خدا]]{{صل}} از او پرسید: من کیستم؟ ابوطالب گفت: "فرزند برادرم چه شده؟" و آنگاه پیامبر{{صل}} ماجرا را شرح داد. ابوطالب با صدای بلند گفت: "ای [[فرزندان عبدالمطلب]]؛ [[فرزندان هاشم]] و [[فرزندان]] [[عبدمناف]]!" و آنها نیز دور او جمع شدند. ابوطالب پرسید: چند نفرید؟ گفتند: [[چهل]] نفر، به آنها فرمود: "اسلحه خود را بردارید و همراه من بیایید". آنها آمدند تا اینکه در [[ابطح]] با [[جماعت]] قریش روبهرو شدند؛ [[مردم]] خواستند فرار کنند اما ابوطالب گفت: "به [[پروردگار]] [[کعبه]] قسم، هر یک از شما حرکت کند او را از دم [[شمشیر]] میگذرانم". سپس نزدیک سنگ بزرگی که در ابطح بود آمد و سه بار شمشیر را بر آن سنگ فرود آورد و در هر بار قطعه بزرگی از آنرا جدا ساخت؛ آنگاه به پیامبر نگاه کرد و گفت: پرسیدی من کیستم، اینک بشنو تو کیستی: [[پیغمبری]] هستی [[شجاع]] و پیشانی سفید و [[سرور]]. از بزرگانی که [[پاکیزه]] و [[پاک]] نژاد بودند.<ref>{{عربی|أَنْتَ النَّبِيُّ مُحَمَّدٌ *** قَرْمٌ أَغَرُّ مُسَوَّدٌ}} | ||
{{عربی|لمسودين أكارم *** طابوا و طاب المولد}}</ref> سپس پرسید: فرزندم، چه کسی به تو بیاحترامی کرد؟ [[پیامبر]]{{صل}} به [[عبدالله زبعری]] اشاره کرد. [[ابوطالب]] مقداری از خونهای شتر را برداشت و به دماغ [[عبدالله زبعری]] مالید و بعد [[دستور]] داد از آن کثافات بر سر تمامی آن جمعیت ریختند، سپس فرمود: "پسر برادرم [[راضی]] شدی؟" | {{عربی|لمسودين أكارم *** طابوا و طاب المولد}}</ref> سپس پرسید: فرزندم، چه کسی به تو بیاحترامی کرد؟ [[پیامبر]]{{صل}} به [[عبدالله زبعری]] اشاره کرد. [[ابوطالب]] مقداری از خونهای شتر را برداشت و به دماغ [[عبدالله زبعری]] مالید و بعد [[دستور]] داد از آن کثافات بر سر تمامی آن جمعیت ریختند، سپس فرمود: "پسر برادرم [[راضی]] شدی؟" | ||
خط ۳۱۰: | خط ۳۱۰: | ||
==[[وصیت]] ابوطالب== | ==[[وصیت]] ابوطالب== | ||
ابوطالب هنگام [[وفات]] بزرگان قریش را جمع نمود و به ایشان چنین فرمود: "ای گروه قریش! شما برگزیدگان [[خلق]] خدا و [[قلب]] [[عرب]] و خزانهدار و صاحبان [[حرم]] خدا هستید؛ [[مردمان]] بزرگ در میان شما، دلیران مشهور از شما و مردان با [[جود]] و [[سخاوت]] از [[دودمان]] شما هستند. از افتخارات، برای عرب بهرهای نگذاشتید و هیچ [[شرف]] و | ابوطالب هنگام [[وفات]] بزرگان قریش را جمع نمود و به ایشان چنین فرمود: "ای گروه قریش! شما برگزیدگان [[خلق]] خدا و [[قلب]] [[عرب]] و خزانهدار و صاحبان [[حرم]] خدا هستید؛ [[مردمان]] بزرگ در میان شما، دلیران مشهور از شما و مردان با [[جود]] و [[سخاوت]] از [[دودمان]] شما هستند. از افتخارات، برای عرب بهرهای نگذاشتید و هیچ [[شرف]] و بزرگی نیست جز آنکه شما دارا هستید؛ بنابراین شما بر همه [[برتری]] دارید و دیگران محتاج شما هستند، اما بدانید این فضایل سبب میشود آنان [[دشمن]] شما شده و با شما بجنگند و در [[مبارزه]] علیه شما با دشمنانتان همدست شوند. به شما سفارش میکنم [[قدر]] آنرا بدانید و این بنا ([[خانه کعبه]]) را محترم شمارید، زیرا موجب [[خشنودی خدا]] و [[استوار]] داشتن قدم شماست. [[صله رحم]] کنید که [[اجل]] و [[مرگ]] را به تأخیر میاندازد و جمعیت را زیاد میگرداند؛ از [[ظلم و ستم]] دوری کنید که به علت [[ظلم]]، جمعیتهای پیشین نابود شدند. کسی که شما را میخواند [[اجابت]] کنید و به [[سائل]] [[بخشش]] کنید که سبب [[شرافت]] [[دنیا]] و [[آخرت]] است؛ [[راست گفتار]] و [[امانتدار]] باشید تا در چشمها بزرگ شوید و تهمتها از شما دور گردد؛ از [[ایجاد اختلاف]] و [[برتری]] جستن بر دیگران بپرهیزید که باعث [[دوستی]] [[خواص]] و [[احترام]] [[عوام]] و نیروی شماست. به شما درباره [[محمد]]{{صل}} سفارش میکنم، زیرا [[امین]] [[قریش]] و راستگوی [[عرب]] و دارای همه صفاتی است که به شما سفارش کردم؛ آنچه را که آورده [[دل]] میپذیرد، مگر آنکه [[دشمنی]] مانع [[پذیرش]] آن گردد. به [[خدا]] قسم، میبینم که افراد [[ناتوان]] و آنان که در اطراف، عزتی دارند، دعوتش را پذیرفته و او را [[تصدیق]] میکنند، فرمانش را بزرگ میشمارند، در [[راه]] [[پیشرفت]] مقصودش به گردابهای مرگ فرو میروند و در نتیجه آنان، رؤسا و [[زمامداران]] عرب خواهند شد و بزرگان قریش عقبمانده و خانههایشان خراب خواهد گشت؛ یک باره خبر خواهید شد آنکه بزرگتر بوده، محتاجتر شده و آنانکه دور بودهاند، از [[نزدیکان]] وی شدهاند. آن وقت است که تمام عرب [[دوستدار]] او شوند و زمام اختیارات خود را به وی سپارند و شهرهای خود را به او واگذارند. پس ای گروه قریش! دوستدار او و در [[جنگها]] [[پشتیبان]] وی باشید. به خدا قسم، هر که به راه او برود، [[رستگار]] شود و هر که تعلیمات او را بپذیرد [[سعادتمند]] گردد. اگر مرگم به تأخیر میافتاد، در همه پیشامدها او را [[همراهی]] میکردم و در برابر همه [[بلاها]] از او [[دفاع]] مینمودم؛ ولی چه کنم چارهای ندارم جز آنکه گفتهاش را بزرگ بدانم و به [[شهادت]] [[اقرار]] نمایم"<ref>الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۳۶۶؛ سبل الهدی و الرشاد، صالحی دمشقی، ج۲، ص۴۲۹؛ السیرة الحلبیه، حلبی، ج۲، ص۵۰ - ۴۹.</ref>. | ||
از این [[وصیت]] ابوطالب، [[میزان]] [[درجه]] [[ایمان]] وی به [[پیامبر]]{{صل}} دانسته میشود به [[دلیل]] همان ایمانش، از [[آینده]] [[اسلام]] و [[پیشرفت]] سریع آن [[آگاه]] بوده است. | از این [[وصیت]] ابوطالب، [[میزان]] [[درجه]] [[ایمان]] وی به [[پیامبر]]{{صل}} دانسته میشود به [[دلیل]] همان ایمانش، از [[آینده]] [[اسلام]] و [[پیشرفت]] سریع آن [[آگاه]] بوده است. | ||
خط ۳۱۶: | خط ۳۱۶: | ||
زمانی که [[مرگ ابوطالب]] فرارسید، [[فرزندان عبدالمطلب]] را فرا خواند و به آنها گفت: "شما آنگاه که از [[محمد]] [[اطاعت]] کنید و [[فرمان]] او را به کار ببندید همیشه در نیکویی هستید؛ پس از او [[پیروی]] کنید و یاریاش دهید تا [[راه راست]] را بیابید"<ref>السیرة الحلبیه، حلبی، ج۲، ص۵۰.</ref>. | زمانی که [[مرگ ابوطالب]] فرارسید، [[فرزندان عبدالمطلب]] را فرا خواند و به آنها گفت: "شما آنگاه که از [[محمد]] [[اطاعت]] کنید و [[فرمان]] او را به کار ببندید همیشه در نیکویی هستید؛ پس از او [[پیروی]] کنید و یاریاش دهید تا [[راه راست]] را بیابید"<ref>السیرة الحلبیه، حلبی، ج۲، ص۵۰.</ref>. | ||
وقتی خبر مرگ ابوطالب به [[رسول خدا]]{{صل}} رسید، سخت بیتاب شد. سپس وارد [[منزل]] او شد و بر پیشانی راست او چهار بار و بر پیشانی چپش سه بار دست کشید و سپس گفت: "ای عمو، مرا در [[کودکی]] پرورش دادی و در [[یتیمی]] [[سرپرستی]] کردی و در | وقتی خبر مرگ ابوطالب به [[رسول خدا]]{{صل}} رسید، سخت بیتاب شد. سپس وارد [[منزل]] او شد و بر پیشانی راست او چهار بار و بر پیشانی چپش سه بار دست کشید و سپس گفت: "ای عمو، مرا در [[کودکی]] پرورش دادی و در [[یتیمی]] [[سرپرستی]] کردی و در بزرگی [[یاری]] نمودی، [[خدا]] به تو جزای خیر دهد"<ref>تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۳۹۴.</ref>. | ||
پیامبر{{صل}} [[سال]] [[رحلت ابوطالب]] و [[حضرت خدیجه]]{{س}} را که بزرگترین حامیان آن [[حضرت]] بودند، "عام الحزن" یعنی سال [[اندوه]] نامید<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۱۵۰؛ الحدائق الناظره، محقق بحرانی، ج۱۷، ص۴۲۳.</ref> و فرمود: "در این روزها بر این [[امت]] دو [[مصیبت]] وارد شده است که نمیدانم به کدام یک از آن دو بیتابتر باشم <ref>{{متن حدیث|اجتمعت علی هذه الأمة فی هذه الایام مصیبتان لاأدری بأیهما أنا أشد جزعا}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۳۹۴.</ref> و نیز از آن حضرت [[نقل]] شده است که فرمود: "آنچه را که [[قریش]] از [[اذیت]] و [[رنج]] بر سرم آوردند، کمتر از مصیبت [[مرگ]] [[ابیطالب]] است، زیرا آنها بعد از مرگ وی بر [[آزار]] من افزودند"<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت ـ خلیلی)، ج۷، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۷۹-۸۱.</ref> | پیامبر{{صل}} [[سال]] [[رحلت ابوطالب]] و [[حضرت خدیجه]]{{س}} را که بزرگترین حامیان آن [[حضرت]] بودند، "عام الحزن" یعنی سال [[اندوه]] نامید<ref>مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۱۵۰؛ الحدائق الناظره، محقق بحرانی، ج۱۷، ص۴۲۳.</ref> و فرمود: "در این روزها بر این [[امت]] دو [[مصیبت]] وارد شده است که نمیدانم به کدام یک از آن دو بیتابتر باشم <ref>{{متن حدیث|اجتمعت علی هذه الأمة فی هذه الایام مصیبتان لاأدری بأیهما أنا أشد جزعا}}؛ تاریخ الیعقوبی، یعقوبی (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۳۹۴.</ref> و نیز از آن حضرت [[نقل]] شده است که فرمود: "آنچه را که [[قریش]] از [[اذیت]] و [[رنج]] بر سرم آوردند، کمتر از مصیبت [[مرگ]] [[ابیطالب]] است، زیرا آنها بعد از مرگ وی بر [[آزار]] من افزودند"<ref>الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت ـ خلیلی)، ج۷، ص۱۰۲.</ref>.<ref>[[سید حمید روحانی|روحانی، سید حمید]]، [[ابوطالب بن عبدالمطلب (مقاله)|مقاله «ابوطالب بن عبدالمطلب»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۷۹-۸۱.</ref> |