پرش به محتوا

ابوطالب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان'
جز (جایگزینی متن - 'بزرگی' به 'بزرگی')
جز (جایگزینی متن - 'پنهان' به 'پنهان')
خط ۱۸: خط ۱۸:
او از [[همسر]] خود، [[فاطمه بنت اسد]]، چهار پسر به نام‌های طالب، [[عقیل]]، [[جعفر]] و [[علی]]{{ع}} و دو دختر به نام‌های [[فاخته]] ـ که به [[کنیه]] [[ام هانی]] مشهور بود ـ و جُمانه داشت<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن صوفی، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۸۷-۱۹۱.</ref>. گفته شده، از جهت فاصله [[تولد]]، بین چهار فرزند پسرش ده سال فاصله بود و تمامی آنها به جز طالب صاحب فرزند شدند. جُمانه با [[سفیان بن حارث بن عبدالمطلب]] [[ازدواج]] کرد و ام هانی نیز [[همسر]] أبو وهب، [[هبیرة بن عمرو مخزومی]] شد؛ [[جعدة بن هبیره]] که از جانب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[امارت]] [[خراسان]] را داشت، فرزند اوست.
او از [[همسر]] خود، [[فاطمه بنت اسد]]، چهار پسر به نام‌های طالب، [[عقیل]]، [[جعفر]] و [[علی]]{{ع}} و دو دختر به نام‌های [[فاخته]] ـ که به [[کنیه]] [[ام هانی]] مشهور بود ـ و جُمانه داشت<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۴؛ علی بن الحسین مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۳۵۰؛ ابن صوفی، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۱۸۷-۱۹۱.</ref>. گفته شده، از جهت فاصله [[تولد]]، بین چهار فرزند پسرش ده سال فاصله بود و تمامی آنها به جز طالب صاحب فرزند شدند. جُمانه با [[سفیان بن حارث بن عبدالمطلب]] [[ازدواج]] کرد و ام هانی نیز [[همسر]] أبو وهب، [[هبیرة بن عمرو مخزومی]] شد؛ [[جعدة بن هبیره]] که از جانب [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[امارت]] [[خراسان]] را داشت، فرزند اوست.


[[روایت]] شده [[ابوطالب]]، [[امانتدار]] وصیت‌ها و آثار [[انبیاء]] بود و آنها را به [[پیامبر]]{{صل}} تحویل داد<ref>{{متن حدیث|حَدَّثَنِي دُرُسْتُ بْنُ أَبِي مَنْصُورٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع أَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَحْجُوجاً بِأَبِي طَالِبٍ فَقَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ كَانَ مُسْتَوْدَعاً لِلْوَصَايَا فَدَفَعَهَا إِلَيْهِ ص قَالَ قُلْتُ فَدَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا عَلَى أَنَّهُ مَحْجُوجٌ بِهِ فَقَالَ لَوْ كَانَ مَحْجُوجاً بِهِ مَا دَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصِيَّةَ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا كَانَ حَالُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ أَقَرَّ بِالنَّبِيِّ وَ بِمَا جَاءَ بِهِ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا وَ مَاتَ مِنْ يَوْمِهِ}}؛ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۵.</ref>. در [[روایات]] بسیاری آمده است که [[مَثَل]] ابوطالب، مَثَل [[اصحاب کهف]] است و او [[ایمان]] خود را [[پنهان]] کرد تا بتواند پیامبر{{صل}} را [[یاری]] کند و [[شرّ]] [[کفار]] [[قریش]] را از آن [[حضرت]] دور کند<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ص۷۱۲.</ref>. همچنین روایت شده [[نور]] ابوطالب، نورهای دیگر [[مردم]] به جز پنج نور ([[محمد]] و [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}}) را خاموش می‌کند<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۰۵.</ref> و اگر [[ایمان ابوطالب]] در کفه ترازویی و ایمان مردم در کفه دیگر گذاشته شود، ایمان ابوطالب بر ایمان آنها [[برتری]] خواهد داشت<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۵، ص۱۱۲؛ الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۳۸۰.</ref>.
[[روایت]] شده [[ابوطالب]]، [[امانتدار]] وصیت‌ها و آثار [[انبیاء]] بود و آنها را به [[پیامبر]]{{صل}} تحویل داد<ref>{{متن حدیث|حَدَّثَنِي دُرُسْتُ بْنُ أَبِي مَنْصُورٍ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الْأَوَّلَ ع أَ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَحْجُوجاً بِأَبِي طَالِبٍ فَقَالَ لَا وَ لَكِنَّهُ كَانَ مُسْتَوْدَعاً لِلْوَصَايَا فَدَفَعَهَا إِلَيْهِ ص قَالَ قُلْتُ فَدَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا عَلَى أَنَّهُ مَحْجُوجٌ بِهِ فَقَالَ لَوْ كَانَ مَحْجُوجاً بِهِ مَا دَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصِيَّةَ قَالَ فَقُلْتُ فَمَا كَانَ حَالُ أَبِي طَالِبٍ قَالَ أَقَرَّ بِالنَّبِيِّ وَ بِمَا جَاءَ بِهِ وَ دَفَعَ إِلَيْهِ الْوَصَايَا وَ مَاتَ مِنْ يَوْمِهِ}}؛ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۵.</ref>. در [[روایات]] بسیاری آمده است که [[مَثَل]] ابوطالب، مَثَل [[اصحاب کهف]] است و او [[ایمان]] خود را پنهان کرد تا بتواند پیامبر{{صل}} را [[یاری]] کند و [[شرّ]] [[کفار]] [[قریش]] را از آن [[حضرت]] دور کند<ref>الأمالی، شیخ صدوق، ص۷۱۲.</ref>. همچنین روایت شده [[نور]] ابوطالب، نورهای دیگر [[مردم]] به جز پنج نور ([[محمد]] و [[علی]]، [[فاطمه]]، [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}}) را خاموش می‌کند<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۳۰۵.</ref> و اگر [[ایمان ابوطالب]] در کفه ترازویی و ایمان مردم در کفه دیگر گذاشته شود، ایمان ابوطالب بر ایمان آنها [[برتری]] خواهد داشت<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۵، ص۱۱۲؛ الغدیر، علامه امینی، ج۷، ص۳۸۰.</ref>.


همچنین درباره [[ابوطالب]] باید گفت او [[مقام]] بسیار والایی نزد [[اهل مکه]] داشته است؛ به گونه‌ای که وی را در [[اختلافات]] خود [[حکم]] و [[قاضی]] قرار می‌دادند؛ زیرا از روی [[انصاف]] و [[عدالت]] [[حکم]] می‌کرد. گفته‌اند [[ابوطالب]] در [[عصر جاهلیت]] نخستین کسی بود که [[سوگند]] را برای اولیای دم بنا نهاد و این روش بعدها جزء [[سنت]] و [[حقوق]] [[اسلامی]] شد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹-۲۲۰.</ref> و آنرا با عنوان "قسامه" می‌شناسند.
همچنین درباره [[ابوطالب]] باید گفت او [[مقام]] بسیار والایی نزد [[اهل مکه]] داشته است؛ به گونه‌ای که وی را در [[اختلافات]] خود [[حکم]] و [[قاضی]] قرار می‌دادند؛ زیرا از روی [[انصاف]] و [[عدالت]] [[حکم]] می‌کرد. گفته‌اند [[ابوطالب]] در [[عصر جاهلیت]] نخستین کسی بود که [[سوگند]] را برای اولیای دم بنا نهاد و این روش بعدها جزء [[سنت]] و [[حقوق]] [[اسلامی]] شد<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۵، ص۲۱۹-۲۲۰.</ref> و آنرا با عنوان "قسامه" می‌شناسند.
خط ۲۴۶: خط ۲۴۶:
هنگامی که [[وفات]] [[حضرت]] ابوطالب نزدیک شد، پیامبر{{صل}} را به بالینش خواست، چون او را دید گریان شد و گفت: "یا [[محمد]]! من از [[دنیا]] می‌روم و اندوهی به جز غصه تو ندارم". پیامبر{{صل}} فرمود: "تو از [[غم]] [[دشمنان]] بر من می‌ترسی و از [[آتش جهنم]] بر خود نمی‌ترسی؟" ابوطالب خندید و گفت: "یا محمد، مرا به [[دین خدا]] خواندی و از پیش تو را [[امین]] و [[راستگو]] می‌دانستم"، سپس با انگشتانش تا سی و شش شمرد و با انگشت [[شهادت]] اشاره نمود و گفت: {{متن حدیث|لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ}}؛ در این حال علی{{ع}} گفت: "به آن کسی که تو را از روی [[راستی]] به [[پیامبری]] برانگیخت قسم که [[خداوند]] [[شفاعت]] شما را درباره عمویت پذیرفت و به وسیله تو او را [[هدایت]] کرد"<ref>{{عربی| اَللَّهُ أَكْبَرُ وَ اَلَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَقَدْ شَفَّعَكَ فِي عَمِّكَ وَ هَدَاهُ بِكَ }}</ref>. [[جعفر]]، فرزند دیگر [[ابوطالب]]، برخاست و گفت: "پدرجان! در [[بهشت]] هم [[سرور]] و بزرگ ما هستی، چنان که در [[دنیا]] سرور ما بودی.
هنگامی که [[وفات]] [[حضرت]] ابوطالب نزدیک شد، پیامبر{{صل}} را به بالینش خواست، چون او را دید گریان شد و گفت: "یا [[محمد]]! من از [[دنیا]] می‌روم و اندوهی به جز غصه تو ندارم". پیامبر{{صل}} فرمود: "تو از [[غم]] [[دشمنان]] بر من می‌ترسی و از [[آتش جهنم]] بر خود نمی‌ترسی؟" ابوطالب خندید و گفت: "یا محمد، مرا به [[دین خدا]] خواندی و از پیش تو را [[امین]] و [[راستگو]] می‌دانستم"، سپس با انگشتانش تا سی و شش شمرد و با انگشت [[شهادت]] اشاره نمود و گفت: {{متن حدیث|لاَ إِلَهَ إِلاَّ اَللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اَللَّهِ}}؛ در این حال علی{{ع}} گفت: "به آن کسی که تو را از روی [[راستی]] به [[پیامبری]] برانگیخت قسم که [[خداوند]] [[شفاعت]] شما را درباره عمویت پذیرفت و به وسیله تو او را [[هدایت]] کرد"<ref>{{عربی| اَللَّهُ أَكْبَرُ وَ اَلَّذِي بَعَثَكَ بِالْحَقِّ نَبِيّاً لَقَدْ شَفَّعَكَ فِي عَمِّكَ وَ هَدَاهُ بِكَ }}</ref>. [[جعفر]]، فرزند دیگر [[ابوطالب]]، برخاست و گفت: "پدرجان! در [[بهشت]] هم [[سرور]] و بزرگ ما هستی، چنان که در [[دنیا]] سرور ما بودی.


[[روایات]] درباره [[مؤمن]] بودن [[حضرت]] ابوطالب بسیار است، مخصوصاً در روایات بی‌شماری [[امیرالمؤمنین]] قسم یاد می‌کند نه پدرم و نه جدم [[عبدالمطلب]] و نه [[هاشم]] و نه [[عبدمناف]] هیچگاه [[بت‌پرست]] نبودند و همه آنان به [[دین حضرت ابراهیم]] به سوی [[خانه کعبه]] [[نماز]] می‌گزاردند<ref>کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص۱۷۴-۱۷۵؛ الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۳، ص۱۰۷۴-۱۰۷۵.</ref>. [[شیخ صدوق]] در این باره می‌گوید: "عبدالمطلب و ابوطالب از جمله دانشمندانی بودند که بیش از دیگران به [[حق]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[علم]] و [[معرفت]] داشتند و معرفت خود را نسبت به آن حضرت، از [[نادانان]] و [[کافران]] و [[گمراهان]] [[پنهان]] می‌کردند"<ref>{{عربی|وكان عبدالمطلب وأبوطالب من أعرف العلماء وأعلمهم بشأن النبي صلى الله عليه وآله وكانا يكتمان ذلك عن الجهال وأهل الكفر والضلال}}؛کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ص۱۷۱.</ref>.
[[روایات]] درباره [[مؤمن]] بودن [[حضرت]] ابوطالب بسیار است، مخصوصاً در روایات بی‌شماری [[امیرالمؤمنین]] قسم یاد می‌کند نه پدرم و نه جدم [[عبدالمطلب]] و نه [[هاشم]] و نه [[عبدمناف]] هیچگاه [[بت‌پرست]] نبودند و همه آنان به [[دین حضرت ابراهیم]] به سوی [[خانه کعبه]] [[نماز]] می‌گزاردند<ref>کمال الدین و تمام النعمه، شیخ صدوق، ص۱۷۴-۱۷۵؛ الخرائج و الجرائح، قطب راوندی، ج۳، ص۱۰۷۴-۱۰۷۵.</ref>. [[شیخ صدوق]] در این باره می‌گوید: "عبدالمطلب و ابوطالب از جمله دانشمندانی بودند که بیش از دیگران به [[حق]] [[رسول خدا]]{{صل}} [[علم]] و [[معرفت]] داشتند و معرفت خود را نسبت به آن حضرت، از [[نادانان]] و [[کافران]] و [[گمراهان]] پنهان می‌کردند"<ref>{{عربی|وكان عبدالمطلب وأبوطالب من أعرف العلماء وأعلمهم بشأن النبي صلى الله عليه وآله وكانا يكتمان ذلك عن الجهال وأهل الكفر والضلال}}؛کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، ص۱۷۱.</ref>.


ابوطالب برای [[حفظ]] [[پیامبر اسلام]] مجبور بود با [[کفار]] [[مکه]] موافقت نموده و به هم‌کیشی با ایشان [[تظاهر]] نماید، زیرا در غیر این صورت، ابوطالب هم مانند شخص [[پیامبر]] مورد حمله و [[اذیت]] و [[آزار]] واقع می‌شد؛ [[روایت]] ذیل [[شاهد]] بر این معنی است: [[جابر بن عبدالله انصاری]] در [[حدیث]] مفصلی [[نقل]] می‌کند به پیامبر اسلام{{صل}} گفتم: [[مردم]] می‌گویند ابوطالب [[کافر]] مرده است؟ رسول خدا{{صل}} فرمود: "خدا به [[غیب]] و پنهانی‌ها داناتر است. در شبی که به [[معراج]] رفتم و به [[عرش]] رسیدم، در عرش چهار [[نور]] دیدم، پرسیدم: پروردگارا! این نورها چیست؟ خطاب شد: این نورها جدّت عبدالمطلب، عمویت ابوطالب، پدرت [[عبدالله]] و برادرت طالب است. گفتم: خدایا، اینها به علت چه عملی سزاوار این [[مقام]] شدند؟ خطاب شد: به اینکه ایمانشان را [[پنهان]] کردند و اظهار [[کفر]] نمودند و تا وقت [[مرگ]] بر این کار [[صبر]] کردند"<ref>روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۸۱؛ الدّر النظیم، ابن حاتم عاملی، ص۲۳۴.</ref>.
ابوطالب برای [[حفظ]] [[پیامبر اسلام]] مجبور بود با [[کفار]] [[مکه]] موافقت نموده و به هم‌کیشی با ایشان [[تظاهر]] نماید، زیرا در غیر این صورت، ابوطالب هم مانند شخص [[پیامبر]] مورد حمله و [[اذیت]] و [[آزار]] واقع می‌شد؛ [[روایت]] ذیل [[شاهد]] بر این معنی است: [[جابر بن عبدالله انصاری]] در [[حدیث]] مفصلی [[نقل]] می‌کند به پیامبر اسلام{{صل}} گفتم: [[مردم]] می‌گویند ابوطالب [[کافر]] مرده است؟ رسول خدا{{صل}} فرمود: "خدا به [[غیب]] و پنهانی‌ها داناتر است. در شبی که به [[معراج]] رفتم و به [[عرش]] رسیدم، در عرش چهار [[نور]] دیدم، پرسیدم: پروردگارا! این نورها چیست؟ خطاب شد: این نورها جدّت عبدالمطلب، عمویت ابوطالب، پدرت [[عبدالله]] و برادرت طالب است. گفتم: خدایا، اینها به علت چه عملی سزاوار این [[مقام]] شدند؟ خطاب شد: به اینکه ایمانشان را پنهان کردند و اظهار [[کفر]] نمودند و تا وقت [[مرگ]] بر این کار [[صبر]] کردند"<ref>روضة الواعظین، فتال نیشابوری، ص۸۱؛ الدّر النظیم، ابن حاتم عاملی، ص۲۳۴.</ref>.


هم‌چنین از [[علی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرمود: روزی با [[پیامبر]]{{صل}} در نخلستانی [[نماز]] می‌خواندیم، پدرم [[ابوطالب]] در آن حال پیش ما آمد از ما پرسید: چه می‌کنید؟ پیامبر{{صل}} او را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد، پدرم گفت: "آنچه می‌خواهی اشکالی ندارد، اما هرگز نباید [[قریش]] از باطنم [[آگاهی]] یابند"<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۹۷.</ref>.
هم‌چنین از [[علی]]{{ع}} [[نقل]] شده است که فرمود: روزی با [[پیامبر]]{{صل}} در نخلستانی [[نماز]] می‌خواندیم، پدرم [[ابوطالب]] در آن حال پیش ما آمد از ما پرسید: چه می‌کنید؟ پیامبر{{صل}} او را به [[اسلام]] [[دعوت]] کرد، پدرم گفت: "آنچه می‌خواهی اشکالی ندارد، اما هرگز نباید [[قریش]] از باطنم [[آگاهی]] یابند"<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۷، ص۱۹۷.</ref>.
خط ۲۶۵: خط ۲۶۵:
{{عربی|فناد قریشا بالذی قد أتیته *** جهارا و قل ما کان أحمد ساحرا}}؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۶.</ref>.
{{عربی|فناد قریشا بالذی قد أتیته *** جهارا و قل ما کان أحمد ساحرا}}؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، ج۱، ص۵۶.</ref>.


[[امام صادق]]{{ع}} درباره [[ابوطالب]] می‌فرماید: "ابوطالب مانند [[اصحاب کهف]] بود؛ ایمانشان را [[پنهان]] کردند و در ظاهر [[شرک]] ورزیدند و [[خداوند]] هم [[پاداش]] و مزدشان را دو برابر داد<ref>{{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ أَبِي طَالِبٍ مَثَلُ أَصْحَابِ اَلْكَهْفِ أَسَرُّوا اَلْإِيمَانَ وَ أَظْهَرُوا اَلشِّرْكَ فَآتَاهُمُ اَللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ}}؛ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۸؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۷۱۲.</ref>. در روایتی دیگر فرمود: "[[جبرئیل]] بر [[پیامبر]]{{صل}} فرود آمد و فرمود: یا محمد! خدای بر تو [[سلام]] و [[درود]] می‌فرستد و می‌فرماید: به [[راستی]] من [[آتش]] را بر پشتی که تو را فرود آورد و بر شکمی که تو را برداشت و دامانی که تو را پرورید، [[حرام]] گردانیدم. اما مقصود از صلب، پدرت عبدالله بن عبدالمطلب است و مقصود از شکم، [[آمنه دختر وهب]]، [[مادر]] توست و مراد از دامان، ابوطالب است که تو را پرورش داد. در [[روایت]] ابن فضال، [[فاطمه بنت اسد]] آمده است"<ref>{{متن حدیث|نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ يَقُولُ إِنِّي قَدْ حَرَّمْتُ اَلنَّارَ عَلَى صُلْبٍ أَنْزَلَكَ وَ بَطْنٍ حَمَلَكَ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ فَالصُّلْبُ صُلْبُ أَبِيكَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ اَلْبَطْنُ اَلَّذِي حَمَلَكَ فَآمِنَةُ بِنْتُ وَهْبٍ وَ أَمَّا حَجْرٌ كَفَلَكَ فَحَجْرُ أَبِي طَالِبٍ . وَ فِي رِوَايَةِ اِبْنِ فَضَّالٍ : وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ}}اصول کافی، کلینی، ج۲، ص۴۵۲.</ref>.
[[امام صادق]]{{ع}} درباره [[ابوطالب]] می‌فرماید: "ابوطالب مانند [[اصحاب کهف]] بود؛ ایمانشان را پنهان کردند و در ظاهر [[شرک]] ورزیدند و [[خداوند]] هم [[پاداش]] و مزدشان را دو برابر داد<ref>{{متن حدیث|إِنَّ مَثَلَ أَبِي طَالِبٍ مَثَلُ أَصْحَابِ اَلْكَهْفِ أَسَرُّوا اَلْإِيمَانَ وَ أَظْهَرُوا اَلشِّرْكَ فَآتَاهُمُ اَللَّهُ أَجْرَهُمْ مَرَّتَيْنِ}}؛ اصول کافی، کلینی، ج۱، ص۴۴۸؛ الأمالی، شیخ صدوق، ص۷۱۲.</ref>. در روایتی دیگر فرمود: "[[جبرئیل]] بر [[پیامبر]]{{صل}} فرود آمد و فرمود: یا محمد! خدای بر تو [[سلام]] و [[درود]] می‌فرستد و می‌فرماید: به [[راستی]] من [[آتش]] را بر پشتی که تو را فرود آورد و بر شکمی که تو را برداشت و دامانی که تو را پرورید، [[حرام]] گردانیدم. اما مقصود از صلب، پدرت عبدالله بن عبدالمطلب است و مقصود از شکم، [[آمنه دختر وهب]]، [[مادر]] توست و مراد از دامان، ابوطالب است که تو را پرورش داد. در [[روایت]] ابن فضال، [[فاطمه بنت اسد]] آمده است"<ref>{{متن حدیث|نَزَلَ جَبْرَئِيلُ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ عَلَى اَلنَّبِيِّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ اَلسَّلاَمَ وَ يَقُولُ إِنِّي قَدْ حَرَّمْتُ اَلنَّارَ عَلَى صُلْبٍ أَنْزَلَكَ وَ بَطْنٍ حَمَلَكَ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ فَالصُّلْبُ صُلْبُ أَبِيكَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ اَلْبَطْنُ اَلَّذِي حَمَلَكَ فَآمِنَةُ بِنْتُ وَهْبٍ وَ أَمَّا حَجْرٌ كَفَلَكَ فَحَجْرُ أَبِي طَالِبٍ . وَ فِي رِوَايَةِ اِبْنِ فَضَّالٍ : وَ فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ}}اصول کافی، کلینی، ج۲، ص۴۵۲.</ref>.


ابن أبی الحدید می‌نویسد: "[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[جبرئیل]] به من گفت: [[خداوند]] [[شفاعت]] تو را درباره شش نفر می‌پذیرد: کسی که تو را در شکم خود جای داد و برداشت ـ [[آمنه بنت وهب]] ـ و کسی که تو را از پشت خود فرود آورد ـ [[عبدالله بن عبدالمطلب]] ـ و کسی که تو را در کنار خود [[سرپرستی]] کرد ـ [[ابوطالب]] ـ و کسی تو را در [[خانه]] خود [[پناه]] داد ـ [[عبدالمطلب]] ـ و [[برادری]] که در [[روزگار]] پیش از [[اسلام]] داشتی و... <ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ إِنَّ اَللَّهَ مُشَفِّعُكَ فِي سِتَّةٍ بَطْنٍ حَمَلَتْكَ آمِنَةَ بِنْتِ وَهْبٍ وَ صُلْبٍ أَنْزَلَكَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ أَبِي طَالِبٍ وَ بَيْتٍ آوَاكَ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ أَخٍ كَانَ لَكَ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا كَانَ فِعْلُهُ قَالَ كَانَ سَخِيّاً يُطْعِمُ اَلطَّعَامَ وَ يَجُودُ بِالنَّوَالِ وَ ثَدْيٍ أَرْضَعَتْكَ حَلِيمَةَ بِنْتِ أَبِي ذُؤَيْبٍ}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۷.</ref>.
ابن أبی الحدید می‌نویسد: "[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: [[جبرئیل]] به من گفت: [[خداوند]] [[شفاعت]] تو را درباره شش نفر می‌پذیرد: کسی که تو را در شکم خود جای داد و برداشت ـ [[آمنه بنت وهب]] ـ و کسی که تو را از پشت خود فرود آورد ـ [[عبدالله بن عبدالمطلب]] ـ و کسی که تو را در کنار خود [[سرپرستی]] کرد ـ [[ابوطالب]] ـ و کسی تو را در [[خانه]] خود [[پناه]] داد ـ [[عبدالمطلب]] ـ و [[برادری]] که در [[روزگار]] پیش از [[اسلام]] داشتی و... <ref>{{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ لِي جَبْرَئِيلُ إِنَّ اَللَّهَ مُشَفِّعُكَ فِي سِتَّةٍ بَطْنٍ حَمَلَتْكَ آمِنَةَ بِنْتِ وَهْبٍ وَ صُلْبٍ أَنْزَلَكَ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ حَجْرٍ كَفَلَكَ أَبِي طَالِبٍ وَ بَيْتٍ آوَاكَ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ وَ أَخٍ كَانَ لَكَ فِي اَلْجَاهِلِيَّةِ قِيلَ يَا رَسُولَ اَللَّهِ وَ مَا كَانَ فِعْلُهُ قَالَ كَانَ سَخِيّاً يُطْعِمُ اَلطَّعَامَ وَ يَجُودُ بِالنَّوَالِ وَ ثَدْيٍ أَرْضَعَتْكَ حَلِيمَةَ بِنْتِ أَبِي ذُؤَيْبٍ}}؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۴، ص۶۷.</ref>.
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش