|
|
خط ۹: |
خط ۹: |
| <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> | | <div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;"> |
|
| |
|
| '''انسان کامل''' که از او با القابی چون کون جامع، [[قطب]] عالَم، جام جهاننما، [[خلیفه]]، [[امام]]، صاحبزمان، اکسیر اعظم، [[خضر]]، [[مهدی]]، کامل، مکمّل، [[دانا]]، بالغ و... <ref>انسان کامل، ص ۴ ـ ۵.</ref> نیز تعبیر میشود اصطلاحی است [[عرفانی]] و بر کسی که [[مظهر]] أتمّ [[اسمای حسنای الهی]] و آیینه تمامنمای خداست و در [[شریعت]]، [[طریقت]] و [[حقیقت]]، تمام و در اقوال و [[افعال]] و [[اخلاق نیک]] و نیز در [[معارف الهی]] سرآمد همه است<ref>انسان کامل، ص ۴ ـ ۵.</ref> اطلاق میگردد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/50.htm#f5 ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۰۵]</ref>.
| | ==مفهومشناسی== |
| | انسان کامل اصطلاحی است [[عرفانی]] و به کسی که [[مظهر]] أتمّ صفات الهی و آیینه تمامنمای خداوند است و در [[شریعت]]، [[طریقت]] و [[حقیقت]]، کامل و در اقوال، [[افعال]]، [[اخلاق نیک]] و در [[معارف الهی]] سرآمد همه است<ref>انسان کامل، ص ۴ ـ ۵.</ref> اطلاق میشود. از انسان کامل با القابی چون [[قطب]] عالَم، جام جهاننما، [[خلیفه]]، [[امام]]، صاحبزمان، اکسیر اعظم، [[خضر]]، [[مهدی]]، کامل، مکمّل، [[دانا]]، بالغ و... <ref>انسان کامل، ص ۴ ـ ۵.</ref> نیز تعبیر میشود<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/50.htm#f5 ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۰۵]</ref>. |
|
| |
|
| ==انسان کامل در اصطلاح== | | انسان کاملِ [[اسلام]] از نظر [[اخلاق]]، یعنی انسانهایی که خود را بهتر از دیگران شناختهاند و [[شرف]] و [[کرامت]] را در ذات خودشان بیشتر از دیگران [[احساس]] کردهاند<ref>[[مرتضی مطهری]]، فلسفه اخلاق، ص۱۹۰.</ref>. [[جوهر]] انسان [[فکر]] کردن است و انسان کامل یعنی [[انسانی]] که در فکر کردن به حد کمال رسیده است، یعنی اینکه [[جهان]] و هستی را آن چنان که هست دریافت و [[کشف]] کرده است<ref>[[مرتضی مطهری]]، انسان کامل، ص۱۴۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref> |
| *این اصطلاح در [[قرآن]] صریحاً بهکار نرفته است؛ ولی معنا و مفهوم آن را از آیاتی که به [[خلیفة اللّه]]، [[امام]]، مطهّر، [[مخلَص]]، [[مهتدی]]، [[صدّیق]]، [[صالح]]، [[مقرّب]]، سابق، مصطفی، مجتبی، ولیّاللّه، [[رسول]]، [[نبی]]، صاحبان نفس مطمئنه و [[عبودیت]] تامّة مربوط است میتوان برداشت کرد، افزون بر این چون انسان کامل در همه اوصاف کمال سرآمد همه است میتوان همه آیاتی را که به [[فضایل]] و [[کمالات انسانی]] اشاره دارد به انسان کامل مرتبط دانست، بلکه از آنرو که انسان کامل خود [[قرآن ناطق]] و [[قرآن]] خُلق وی است <ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۴۰۷ ـ ۴۰۸؛ شرح فصوصالحکم، ص ۳۶۲.</ref>، میتوان همه [[قرآن]] را وجود کتبی انسان کامل و [[سورهها]] و [[آیات]] آن را مدارج و معارج وی معرفی کرد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/50.htm#f5 ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۰۵]</ref>.
| | |
| * انسان کامل گرچه به اعتبار پایینترین نشئه و نازلترین مرتبه وجودیش خود را به [[فرمان خدا]] مانند سایر [[انسانها]] [[بشر]] معرفی میکند: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم»؛ سوره کهف، آیه: ۱۱۰.</ref> و میگوید: من از [[غیب]] بیاطلاعم و ازاینرو از بسیاری از [[خیرات]] بیبهرهام و برایم پیشامدهای سوئی رخ میدهد: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت میشود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ]]}}<ref>«و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید»؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref> و از فرجام خویش و دیگران بیخبرم: {{متن قرآن|وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ}}<ref>«نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد»؛ سوره احقاف، آیه: ۹.</ref> و به اقتضای [[زندگی]] عالم [[مادّی]] از دیگر موجودات استفاده کرده و مانند دیگران در بازارها راه میرود و [[نیازمند]] [[خوردن و آشامیدن]] است: {{متن قرآن|قَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الأَسْوَاقِ}}<ref> گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک میخورد و در بازارها راه میرود؟!؛ سوره فرقان، آیه: ۷.</ref>؛ ولی وی را به لحاظ نشئات و اطوار وجودی دیگرش [[مقامات]] و فضایلی است <ref>مصباح الانس، ص ۳۳۸ ـ ۳۳۹.</ref> که [[شناخت]] و برشمردن همه آنها از عهده [[فهم]] انسانهای معمولی و نیز حوصله این مقال خارج است، ازاینرو در اینجا فقط به بیان اجمالی برخی از آنها بسنده میشود<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/50.htm#f5 ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۰۶]</ref>.
| | انسان کامل انسانی است که همه [[ارزشهای انسانی]] در او به حد اعلی [[رشد]] کند که در این صورت [[قرآن]] از او تعبیر به [[امام]] میکند: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>. انسان کامل انسانی است که ارزشهایی مانند: [[[عقل]]، [[عشق]]، [[محبت]]، [[عدالت]]، [[خدمت]]، [[عبادت]]، [[آزادی]]] و ... در حد اعلی و هماهنگ با یکدیگر در او رشد کرده باشد. [[علی]]{{ع}} چنین انسانی است. <ref>[[مرتضی مطهری]]، انسان کامل، ص۴۱، ۵۲، ۱۲۱ و ۱۴۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref> |
| | |
| | ==انسان کامل در [[قرآن]]== |
| | اصطلاح انسان کامل در [[قرآن]] صریحاً بهکار نرفته است؛ ولی معنا و مفهوم آنرا از آیاتی که به [[خلیفة اللّه]]، [[امام]]، مطهّر، [[مخلَص]]، [[مهتدی]]، [[صدّیق]]، [[صالح]]، [[مقرّب]]، سابق، مصطفی، مجتبی، ولیّاللّه، [[رسول]]، [[نبی]]، صاحبان نفس مطمئنه و [[عبودیت]] تامّة مربوط است، میتوان برداشت کرد، علاوه بر این، چون انسان کامل در همه اوصاف کمال سرآمد همه است میتوان همه آیاتی را که به [[فضایل]] و [[کمالات انسانی]] اشاره دارد به انسان کامل مرتبط دانست. البته به دلیل آنکه انسان کامل خود، [[قرآن ناطق]] و [[قرآن]] خُلق وی است<ref>تفسیر صدرالمتالهین، ج ۴، ص ۴۰۷ ـ ۴۰۸؛ شرح فصوصالحکم، ص ۳۶۲.</ref>، میتوان همه [[قرآن]] را وجود کتبی انسان کامل و [[سورهها]] و [[آیات]] آنرا مدارج و معارج وی معرفی کرد<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/50.htm#f5 ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۰۵]</ref>. |
| | |
| | انسان کامل گرچه به اعتبار پایینترین نشئه و نازلترین مرتبه وجودیش خود را به [[فرمان خدا]] مانند سایر [[انسانها]] [[بشر]] معرفی میکند: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم»؛ سوره کهف، آیه: ۱۱۰.</ref> و میگوید: من از [[غیب]] بیاطلاعم و ازاینرو از بسیاری از [[خیرات]] بیبهرهام و برایم پیشامدهای سوئی رخ میدهد: {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۱۸۸ سوره اعراف چگونه علم غیب پیامبر خاتم ثابت میشود؟ (پرسش)|وَلَوْ كُنتُ أَعْلَمُ الْغَيْبَ لاَسْتَكْثَرْتُ مِنَ الْخَيْرِ وَمَا مَسَّنِيَ السُّوءُ]]}}<ref>«و اگر غیب میدانستم خیر بسیار مییافتم و (هیچ) بلا به من نمیرسید»؛ سوره اعراف، آیه: ۱۸۸.</ref> و از فرجام خویش و دیگران بیخبرم: {{متن قرآن|وَمَا أَدْرِي مَا يُفْعَلُ بِي وَلا بِكُمْ}}<ref>«نمیدانم با من و شما چه خواهند کرد»؛ سوره احقاف، آیه: ۹.</ref> و به اقتضای [[زندگی]] عالم [[مادّی]] از دیگر موجودات استفاده کرده و مانند دیگران در بازارها راه میرود و [[نیازمند]] [[خوردن و آشامیدن]] است: {{متن قرآن|قَالُوا مَالِ هَذَا الرَّسُولِ يَأْكُلُ الطَّعَامَ وَيَمْشِي فِي الأَسْوَاقِ}}<ref> گفتند: چگونه پیغمبری است این، که خوراک میخورد و در بازارها راه میرود؟!؛ سوره فرقان، آیه: ۷.</ref>؛ اما به لحاظ نشئات و اطوار وجودی دیگرش دارای [[مقامات]] و فضایلی است<ref>مصباح الانس، ص ۳۳۸ ـ ۳۳۹.</ref> که [[شناخت]] و شمردن همه آنها از عهده [[فهم]] انسانهای معمولی خارج است.<ref>[http://www.maarefquran.com/maarefLibrary/templates/farsi/dmaarefbooks/Books/4/50.htm#f5 ر.ک: رمضانی، حسن؛ انسان کامل؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج ۴، ص ۵۰۶]</ref>. |
|
| |
|
| ==[[مقامات]] و [[فضایل]] انسان کامل== | | ==[[مقامات]] و [[فضایل]] انسان کامل== |
| | |
| ===نخست: [[یگانگی]] و [[وحدت]]=== | | ===نخست: [[یگانگی]] و [[وحدت]]=== |
|
| |
|
خط ۳۱: |
خط ۳۸: |
|
| |
|
| ==[[حکمت]] و [[ضرورت]] انسان کامل== | | ==[[حکمت]] و [[ضرورت]] انسان کامل== |
|
| |
| ==انسان کامل در فرهنگ مطهر==
| |
| انسانهای کامل [[اسلام]] از نظر [[اخلاق]]، یعنی انسانهایی که خود را بهتر از دیگران شناختهاند، [[شرف]] و [[کرامت]] را در ذات خودشان بیشتر از دیگران [[احساس]] کردهاند<ref>فلسفه اخلاق، ص۱۹۰.</ref>. انسان کامل یعنی انسانی که حوادث روی او اثر نمیگذارد...<ref>انسان کامل، ص۱۴۳.</ref>. [[جوهر]] انسان [[فکر]] کردن است و انسان کامل یعنی [[انسانی]] که در فکر کردن به حد کمال رسیده است و معنی اینکه در فکر کردن به حد کمال رسیده است، این است که [[جهان]] و هستی را آن چنان که هست دریافت و [[کشف]] کرده است<ref>انسان کامل، ص۱۴۹.</ref> [یعنی] انسان کامل، ابرمرد و یا سوپرمن<ref>انسان کامل، ص۲۶۱.</ref>.
| |
|
| |
| انسان کامل آن انسانی است که همه [[ارزشهای انسانی]] در او [[رشد]] کنند و هیچکدام بیرشد نمانند و [به علاوه] همه، هماهنگ با یکدیگر رشد کنند و رشد هرکدام از این [[ارزشها]] به حد اعلی برسد؛ آن وقت این [[انسان]] میشود انسان کامل، انسانی که [[قرآن]] از او تعبیر به [[امام]] میکند: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> [[ابراهیم]] بعد از آنکه از امتحانهای گوناگون و بزرگ [[الهی]] بیرون آمد و همه را به انتها رسانید و در همه آن امتحانها نمره عالی و بیست گرفت، [به [[مقام امام]] یعنی انسان کامل رسید]. انسان کامل آن انسانی است که همه این ارزشها [[[عقل]]، [[عشق]]، [[محبت]]، [[عدالت]]، [[خدمت]]، [[عبادت]]، [[آزادی]]] در حد اعلی و هماهنگ با یکدیگر در او رشد کرده باشد. [[علی]]{{ع}} چنین انسانی است. [[فلاسفه]] قدیم و از آن جمله برخی فلاسفه قدیم خودمان نظیر [[بوعلی سینا]] این طور فکر میکردهاند. آنها مدعی بودهاند که انسان کامل یعنی انسان [[حکیم]]، و کمال انسان در [[حکمت]] انسان است. انسان کامل یعنی انسانی که حوادث روی او اثر نمیگذارد...<ref>انسان کامل، ص۴۱، ۵۲، ۱۲۱ و ۱۴۳.</ref>.
| |
| انسان کامل یعنی انسان [[دانا]]، انسانی که حدّاکثر آنچه ممکن است دانا باشد، به این معنا که لااقل [[نظامات]] کلّی جهان را دریافت کند؛ هستی را از اول تا آخر [دریابد؛] ولو این امر به طور جزئی و [[فرد]] فرد امکان ناپذیر است ولی صورت کلّی هستی را بتواند در [[ذهن]] خود منقش کند. این انسان کامل است. پس [[جوهر]] [[انسان]] [[عقل]] است و کمال انسان در [[ادراک]] و دریافت [[عقلانی]] است و بنابراین انسان کامل [[انسانی]] است که به [[کمال عقل]] رسیده باشد<ref>فلسفه تاریخ، جلد اول، ص۲۵۳.</ref>. انسان کامل یعنی انسان نمونه، انسان اعلی یا انسان والا انسان کامل باید انسانی باشد که [[تهذیب]] و [[تزکیه نفس]] کرده باشد<ref>انسان کامل، ص۱۴ و ۱۸۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref>
| |
|
| |
| ==انسان کامل از نظر [[افلاطون]]==
| |
| انسان کامل یعنی انسانی که در [[ناحیه]] [[روح]] در نهایت [[درجه]] [[زیبا]] است. و همانطور که گفتیم [[زیبایی]] به همراه خودش [[جاذبه]] و کشش دارد، [[عشق]] و [[طلب]] میآفریند، حرکت میآفریند، [[ستایش]] میآفریند<ref>فلسفه اخلاق، ص۱۹۱.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref>
| |
|
| |
| ==انسان کامل از نظر [[فلاسفه]]==
| |
| انسان کامل به [[عقیده]] فلاسفه، انسانی است که عقلش به کمال رسیده است؛ به این معنا که نقش اندام هستی در ذهنش پیدا شده است<ref>انسان کامل، ص۱۲۳.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref>
| |
|
| |
| ==انسان کامل در اگزیستانسیالیسم==
| |
| یعنی انسان [[آزاد]] و هرچه انسان، آزادتر باشد کاملتر است؛ هرچه تحت تأثیر عوامل دیگر قرارگیرد، از انسان نیست او کاسته شده است<ref>انسان کامل، ص۱۸۷ و ۲۱۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref>
| |
|
| |
| ==انسان کامل در [[مکتب]] [[قدرت]]==
| |
| در باب انسان کامل [مکتبی] وجود دارد که نه بر عقل [[تکیه]] دارد و نه بر عشق؛ فقط بر قدرت تکیه دارد. انسان کامل یعنی انسان [[مقتدر]]، و کمال یعنی قدرت (به هر معنیای که قدرت را در نظر بگیرد) یعنی [[اقتدار]]، [[زور]]<ref>انسان کامل، ص۱۲۶.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref>
| |
|
| |
| ==انسان کامل کامل==
| |
| انسان تمام، میتواند کامل باشد، کاملتر باشد و از آن هم کاملتر باشد، تا به آن حد نهائی نهائی (که انسانی از آن بالاتر وجود ندارد) [برسد] که او را انسان کامل کامل (که حد اعلای انسان است) مینامیم<ref>انسان کامل، ص۲۰.</ref><ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۱۶۰-۱۶۲.</ref>
| |
|
| |
|
| ==منابع== | | ==منابع== |