حدیث غدیر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'فرد' به 'فرد'
جز (جایگزینی متن - 'فرد' به 'فرد') |
|||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
#[[سخن]] جاحظ به دلیل دیدگاه ناصبیگری او نسبت به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[ارزش]] [[علمی]] ندارد. [[عبدالعزیز]] [[دهلوی]] گفته است: “جاحظ هم معتزلی است و هم [[ناصبی]] و کتابی دارد که در آن نقایص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را برشمرده است”<ref>نفحات الأزهار، ج۶، ص۲۶۱ به نقل از: حاشیة تحفه اثناعشریه، مبحث دلایل عقلی بر امامت امیرالمؤمنین{{ع}}.</ref>. ابنتیمیه نیز درباره [[جاحظ]] گفته است: “بسیاری از مروانیه طرفدار معاویهاند و میگویند [[معاویه]] در [[جنگ با علی]]{{ع}} بر [[حق]] بود و [[علی]] و همراهیان وی بر [[خطا]] بودند. در این باره کتابهایی تألیف شده است که کتاب مروانیه جاحظ از آن جمله است”<ref>منهاج السنة، ج۲، ص۲۰۷.</ref>. مضافاً براینکه توثیق جاحظ نیز نزد [[اصحاب]] [[جرح و تعدیل]] [[ثابت]] نیست. [[ذهبی]] از ثعلب که از [[محدثان]] بزرگ و اساتید [[فقه]]، لغت و [[ادبیات]] است [[نقل]] کرده که گفته است: “جاحظ [[ثقه]] و مورد [[اطمینان]] نیست”<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۴۷.</ref>. | #[[سخن]] جاحظ به دلیل دیدگاه ناصبیگری او نسبت به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[ارزش]] [[علمی]] ندارد. [[عبدالعزیز]] [[دهلوی]] گفته است: “جاحظ هم معتزلی است و هم [[ناصبی]] و کتابی دارد که در آن نقایص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را برشمرده است”<ref>نفحات الأزهار، ج۶، ص۲۶۱ به نقل از: حاشیة تحفه اثناعشریه، مبحث دلایل عقلی بر امامت امیرالمؤمنین{{ع}}.</ref>. ابنتیمیه نیز درباره [[جاحظ]] گفته است: “بسیاری از مروانیه طرفدار معاویهاند و میگویند [[معاویه]] در [[جنگ با علی]]{{ع}} بر [[حق]] بود و [[علی]] و همراهیان وی بر [[خطا]] بودند. در این باره کتابهایی تألیف شده است که کتاب مروانیه جاحظ از آن جمله است”<ref>منهاج السنة، ج۲، ص۲۰۷.</ref>. مضافاً براینکه توثیق جاحظ نیز نزد [[اصحاب]] [[جرح و تعدیل]] [[ثابت]] نیست. [[ذهبی]] از ثعلب که از [[محدثان]] بزرگ و اساتید [[فقه]]، لغت و [[ادبیات]] است [[نقل]] کرده که گفته است: “جاحظ [[ثقه]] و مورد [[اطمینان]] نیست”<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۴۷.</ref>. | ||
# [[قدح ابن ابیداوود]] بر [[حدیث غدیر]] مسلم نیست، زیرا گفته شده است: “وی حدیث غدیر را [[انکار]] نکرده است، بلکه وجود [[مسجد]] در [[غدیر خم]] را در آن [[زمان]] انکار کرده است”<ref>الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۶۴.</ref>. بر فرض اینکه قدح وی بر حدیث غدیر ثابت شود، [[اعتبار حدیث]] را مخدوش نمیسازد، زیرا محدثان برجسته، آن را [[روایت]] کرده و [[درستی]] آن را پذیرفتهاند. از سوی دیگر، [[نسائی]] حدیث غدیر را از [[ابوداوود]] روایت کرده است<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۲۶۰.</ref>. اگر ابن ابیداوود حدیث غدیر را قدح کرده باشد با [[رأی]] پدرش در این باره [[مخالف]] است و رأی پدرش که از محدثان برجسته و یکی از [[صحابه]] ستّه [[اهلسنت]] است، بر وی مقدم است. | # [[قدح ابن ابیداوود]] بر [[حدیث غدیر]] مسلم نیست، زیرا گفته شده است: “وی حدیث غدیر را [[انکار]] نکرده است، بلکه وجود [[مسجد]] در [[غدیر خم]] را در آن [[زمان]] انکار کرده است”<ref>الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۶۴.</ref>. بر فرض اینکه قدح وی بر حدیث غدیر ثابت شود، [[اعتبار حدیث]] را مخدوش نمیسازد، زیرا محدثان برجسته، آن را [[روایت]] کرده و [[درستی]] آن را پذیرفتهاند. از سوی دیگر، [[نسائی]] حدیث غدیر را از [[ابوداوود]] روایت کرده است<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۲۶۰.</ref>. اگر ابن ابیداوود حدیث غدیر را قدح کرده باشد با [[رأی]] پدرش در این باره [[مخالف]] است و رأی پدرش که از محدثان برجسته و یکی از [[صحابه]] ستّه [[اهلسنت]] است، بر وی مقدم است. | ||
#قدح [[ابوحاتم]] بر حدیث غدیر نیز اگر [[اثبات]] شود، [[صحت حدیث]] را مخدوش نخواهد کرد، زیرا اولاً: حدیث غدیر از طرق صحیح و [[متواتر]] نقل شده و اکثر محدثان [[اسلامی]] نیز آن را پذیرفتهاند، و ثانیاً: ابوحاتم به عنوان فردی کثیرالجرح شناخته شده است و جرحهای وی اعتبار چندانی ندارد، چنانکه ذهبی گفته است: “هر گاه ابوحاتم فردی را توثیق کرد، [[سخن]] او را میپذیریم، زیرا وی فقط افرادی را توثیق میکند که احادیثشان صحیح است، ولی اگر کسی را [[تضعیف]] کند به سخن وی [[احتجاج]] نمیکنیم، و اگر | #قدح [[ابوحاتم]] بر حدیث غدیر نیز اگر [[اثبات]] شود، [[صحت حدیث]] را مخدوش نخواهد کرد، زیرا اولاً: حدیث غدیر از طرق صحیح و [[متواتر]] نقل شده و اکثر محدثان [[اسلامی]] نیز آن را پذیرفتهاند، و ثانیاً: ابوحاتم به عنوان فردی کثیرالجرح شناخته شده است و جرحهای وی اعتبار چندانی ندارد، چنانکه ذهبی گفته است: “هر گاه ابوحاتم فردی را توثیق کرد، [[سخن]] او را میپذیریم، زیرا وی فقط افرادی را توثیق میکند که احادیثشان صحیح است، ولی اگر کسی را [[تضعیف]] کند به سخن وی [[احتجاج]] نمیکنیم، و اگر فرد دیگری او را توثیق کرده باشد، [[سخن]] وی را میپذیریم و به اشکال [[ابوحاتم]] توجهی نمیشود، زیرا او درباره [[رجال]] بسیار سختگیر است تا آنجا که درباره گروهی از رجال [[صحاح]]، تعابیری چون: [[حجت]] نیست، [[قوی]] نیست و مانند آن به کار [[برده]] است”<ref>خصائص امیرالمؤمنین، ص۹۴.</ref>. | ||
*برخی با استناد به [[حدیثی]] که در منابع [[اهلسنت]] از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده در [[حدیث غدیر]] مناقشه کردهاند، در آن [[حدیث]] آمده است که پیامبر{{صل}} فرموده است: “جز [[خدا]] و من، فرد دیگری مولای [[قریش]]، [[انصار]]، [[جهینه]]، مزینه، أسلم و [[غفار]] نیست”<ref>نفحات الأزهار، ج۶، ص۱۲۳ به نقل از: “نهایة العقول” فخرالدین رازی.</ref>. | *برخی با استناد به [[حدیثی]] که در منابع [[اهلسنت]] از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده در [[حدیث غدیر]] مناقشه کردهاند، در آن [[حدیث]] آمده است که پیامبر{{صل}} فرموده است: “جز [[خدا]] و من، فرد دیگری مولای [[قریش]]، [[انصار]]، [[جهینه]]، مزینه، أسلم و [[غفار]] نیست”<ref>نفحات الأزهار، ج۶، ص۱۲۳ به نقل از: “نهایة العقول” فخرالدین رازی.</ref>. | ||
خط ۲۵۷: | خط ۲۵۷: | ||
{{عربی|فالمحصل من معنی الولایة فی موارد استعمالها هو نحو من القرب یوجب نوعا من حق التصرف و مالکیة التدبیر}}. [[المیزان]] فی التفسیر القرآن، ج۶، ص۱۲.</ref>. | {{عربی|فالمحصل من معنی الولایة فی موارد استعمالها هو نحو من القرب یوجب نوعا من حق التصرف و مالکیة التدبیر}}. [[المیزان]] فی التفسیر القرآن، ج۶، ص۱۲.</ref>. | ||
به عبارتی دیگر، معنای مشترک میان همه کاربردهای مولی، [[اولویت]] داشتن نسبت به | به عبارتی دیگر، معنای مشترک میان همه کاربردهای مولی، [[اولویت]] داشتن نسبت به فرد یا چیزی است که در هر یک از کاربردهای آن ویژگی خاصی دارد؛ [[ولایت]] محبت اقتضا میکند که [[دوست]] یک فرد رابطه نزدیکتری از دیگران به او داشته باشد و در حل [[مشکلات]] او نسبت به وی از دیگران [[برتر]] و سزاوارتر باشد. همین گونه است ولایت نصرت، یعنی کسی که با دیگری [[پیمان]] نصرت بسته است، در [[یاری کردن]] و [[مقابله با دشمنان]] او از دیگران سزاوارتر است، و در ولایت [[زعامت]] و [[رهبری]]، [[زعیم]] و [[رهبر]] [[مردم]] در [[تصمیمگیری]] نسبت به امور آنان از دیگران سزاوارتر است<ref>ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۶۴۸-۶۵۱، {{عربی|لیس للمولی الا معنی واحد و هو الأولی بالشیء و تختلف هذه الاولویة بحسب الاستعمال فی کل من موارده}}. شایان ذکر است که این مطلب را برخی از محققان قبل از علامه امینی بیان کردهاند چنان که علامه کراجکی گفته است: {{عربی|ان الأولی هی الأصل و الیها یرجع معنی کل قسم، لان مالک الرق لما کان اولی بتدبیر عبده من غیره کان لذلک مولاه، و المعتق لما کان اولی بمعنقه فی تحمله لجریرته و ألصق به من غیره کان مولاه، و ابن العم لما کان اولی بالمیراث ممن هو ابعد منه فی نسبه و اولی ایضا من الأجنبی بنصرة ابن عمه کان مولی، و الناصر لما اختص بالنصرة و صار بها اولی کان لذلک مولی. و اذا تأملت فی بقیة الأقسام وجدتها جاریة هذا المجری، و عائدة بمعناها الی الأولی}}. کنز الفوائد، ج۲، ص۹۱. ابوالصلاح حلبی نیز این مطلب را در تقریب المعارف، ص۱۵۴ بیان کرده است.</ref>. | ||
*بنابراین که کلمه [[مولی]] مشترک لفظی است یکی از معانی سهگانه [[محبت]]، [[نصرت]] و [[زعامت]] مدلول مطابقی، و معانی دیگر مدلول التزامی آن است. بنابر اینکه معنای مطابقی مولی در [[حدیث غدیر]] [[رهبری]] و زعامت است، [[رهبر]] [[امت اسلامی]] [[دوستدار]] [[مسلمانان]] است، چنانکه [[خداوند]] درباره [[پیامبر]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>. | *بنابراین که کلمه [[مولی]] مشترک لفظی است یکی از معانی سهگانه [[محبت]]، [[نصرت]] و [[زعامت]] مدلول مطابقی، و معانی دیگر مدلول التزامی آن است. بنابر اینکه معنای مطابقی مولی در [[حدیث غدیر]] [[رهبری]] و زعامت است، [[رهبر]] [[امت اسلامی]] [[دوستدار]] [[مسلمانان]] است، چنانکه [[خداوند]] درباره [[پیامبر]]{{صل}} میفرماید: {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref>. | ||
خط ۲۷۶: | خط ۲۷۶: | ||
===[[صحابه پیامبر]]{{صل}}=== | ===[[صحابه پیامبر]]{{صل}}=== | ||
روایات و گزارشهای معتبر [[تاریخی]] بیانگر این است که صحابه پیامبر{{صل}} نیز از حدیث غدیر، امامت امیرالمؤمنین{{ع}} را دریافت کردهاند. در اینجا نمونههایی را یادآور میشویم: | روایات و گزارشهای معتبر [[تاریخی]] بیانگر این است که صحابه پیامبر{{صل}} نیز از حدیث غدیر، امامت امیرالمؤمنین{{ع}} را دریافت کردهاند. در اینجا نمونههایی را یادآور میشویم: | ||
#گروهی از [[عرب]] در [[رحبه]] [[کوفه]] بر امیرالمؤمنین{{ع}} وارد شدند و بر او [[سلام]] کردند. امیرالمؤمنین{{ع}} پرسید: “شما چه کسانی هستید؟” گفتند: “ما [[موالیان]] تو هستیم”. امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: “چگونه شما موالیان من هستید، در حالی که شما گروهی از عربید (نه از [[عجم]] که در آن [[زمان]] رسم بود که افراد [[غیر عرب]] تحت [[ولایت]] و [[حمایت]] | #گروهی از [[عرب]] در [[رحبه]] [[کوفه]] بر امیرالمؤمنین{{ع}} وارد شدند و بر او [[سلام]] کردند. امیرالمؤمنین{{ع}} پرسید: “شما چه کسانی هستید؟” گفتند: “ما [[موالیان]] تو هستیم”. امیرالمؤمنین{{ع}} فرمود: “چگونه شما موالیان من هستید، در حالی که شما گروهی از عربید (نه از [[عجم]] که در آن [[زمان]] رسم بود که افراد [[غیر عرب]] تحت [[ولایت]] و [[حمایت]] فرد یا قومی از [[عرب]] قرار میگرفتند)”. آنان پاسخ دادند: “ما [[روز غدیر]] [[خم]] شنیدیم که [[پیامبر]]{{صل}} در حالی که دست تو را گرفته بود میگفت: ای [[مردم]]! آیا من نسبت به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟ آنان گفتند: چرا ای [[رسول خدا]]، پیامبر{{صل}} فرمود: [[خدا]] مولای من و من مولای مؤمنانم و [[علی]] مولای کسی است که من مولای او هستم، خدایا هر کس او را [[دوست]] دارد، دوست بدار و هر کس او را [[دشمن]] دارد، دشمن بدار”. [[ریاح بن ثابت]] که [[راوی حدیث]] است میگوید: “آنان گروهی از [[انصار]] بودند و [[ابوایوب انصاری]] نیز در میان آنان بود”<ref>بحار الانوار، ج۳۷، ص۱۷۷؛ مسند احمد بن حنبل، ج۱، ص۵۸۳، حدیث ۲۳۵۱ و ۲۳۵۲؛ شرح نهج البلاغه ابن ابیالحدید، ج۳، ص۲۰۸، شرح خطبه ۴۸؛ أسد الغابة، ج۱، ص۴۴۱، رقم ۱۰۳۸؛ الاصابة، ج۱، ص۳۰۴، الریاض النضرة، ج۳، ص۱۰۹؛ البدایة و النهایة، ج۵، ص۲۳۱، حوادث سال ۱۰ ه.ق؛ ج۷، ص۳۸۴، حوادث سال ۴۰ ه.ق؛ ج۱، ص۳۱۸-۳۸۶.</ref>. این سخن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} که از کجا شما [[موالیان]] من هستید در حالی که شما از [[قوم]] عربید؟ بیانگر این است که برداشت وی از [[مولی]] در سخن آنان، دوست و [[ناصر]] نبود، زیرا در [[ولایت]] [[دوستی]] و [[نصرت]]، فرقی میان عرب و [[عجم]] وجود ندارد، بلکه مقصود آنان از اینکه خود را [[موالی]] امیرالمؤمنین{{ع}} میدانستند، ولایت [[زعامت]] و [[سرپرستی]] بود، زیرا در آن [[زمان]]، فرد [[غیر عرب]]، خود را تحت ولایت و [[حمایت]] فرد یا قبیلهای از [[اعراب]] قرار میداد، معنایی که امروزه از آن به [[تابعیت]] [[سیاسی]] تعبیر میشود، و فردی که چنین ولایت یا تابعیتی را میپذیرد تحت ولایت و زعامت فرد یا [[قبیله]] یا نظامی سیاسی است، که ولایت و تابعیت آن را پذیرفته است. آنان با اینکه عرب بودند، چنین [[ولایتی]] را برای امیرالمؤمنین{{ع}} نسبت به خود قائل بودند و بر آن به ولایت در [[حدیث غدیر]] [[استدلال]] کردند. بنابراین، [[فهم]] آنان از ولایت در [[حدیث غدیر]]، [[ولایت]] [[رهبری]] و [[زعامت سیاسی]] بود که [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز آن را [[تأیید]] کرد. | ||
#پس از آنکه [[پیامبر]]{{صل}} [[خطبه غدیر]] را ایراد کرد، [[حسان بن ثابت]] که شاعر زبردستی بود از پیامبر{{صل}} اجازه گرفت تا آن را به [[نظم]] آورد.(...) [[حسّان بن ثابت]] که شاعر زبردست [[عرب]] و آشنا به دقایق کلمات عرب بود از ولایت در حدیث غدیر، [[امامت]] را فهمیده است و [[فهم]] او را [[رسول خدا]]{{صل}} تأیید کرد، زیرا به او فرمود: “ای حسّان! تا وقتی که با زبانت ما را [[یاری]] میدهی، مورد تأیید [[روح القدس]] میباشی”<ref>{{عربی|یا حسّان لا تزال مؤیدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانک}}. بحارالأنوار، ج۳۷، ص۱۵۰ و ۱۶۶.</ref>. (...) | #پس از آنکه [[پیامبر]]{{صل}} [[خطبه غدیر]] را ایراد کرد، [[حسان بن ثابت]] که شاعر زبردستی بود از پیامبر{{صل}} اجازه گرفت تا آن را به [[نظم]] آورد.(...) [[حسّان بن ثابت]] که شاعر زبردست [[عرب]] و آشنا به دقایق کلمات عرب بود از ولایت در حدیث غدیر، [[امامت]] را فهمیده است و [[فهم]] او را [[رسول خدا]]{{صل}} تأیید کرد، زیرا به او فرمود: “ای حسّان! تا وقتی که با زبانت ما را [[یاری]] میدهی، مورد تأیید [[روح القدس]] میباشی”<ref>{{عربی|یا حسّان لا تزال مؤیدا بروح القدس ما نصرتنا بلسانک}}. بحارالأنوار، ج۳۷، ص۱۵۰ و ۱۶۶.</ref>. (...) | ||
# [[عمر]] بن خطّاب پس از [[اعلان]] [[ولایت علی]]{{ع}} از سوی پیامبر در [[غدیرخم]]، نزد [[علی]]{{ع}} رفت و خطاب به او گفت: {{عربی|هنیئا لک یا ابن ابیطالب أصبحت و أمسیت مولی کل مؤمن و مؤمنه}}؛ گوارا باد بر تو ای فرزند [[ابوطالب]] که مولای هر مرد و [[زن]] با [[ایمانی]] شدی”<ref>برای آگاهی از منابع و مصادر حدیث تهنیت ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۵۰۸-۵۲۷. برخی از راویان حدیث تهنیت عبارتاند از: حافظ ابوبکر ابن ابیشیبه، امام حنابله احمد بن حنبل، حافظ ابوالعباس شیبانی، حافظ ابویعلی موصلی، حافظ ابوجعفر طبری، حافظ ابنعقدة کوفی، حافظ ابوعبدالله مرزبانی، حافظ علی بن مردویه اصفهانی، حافظ ابن سمّان رازی، حافظ ابوبکر بیهقی، حافظ ابوبکر خطیب بغدادی، ابوحامد غزالی، خطیب خوارزمی، ابوالفرج ابن جوزی، ابوجعفر محبالدین طبری، شیخ الاسلام حمویی و....</ref> این جمله [[دلیل]] روشن بر این است که مقصود از [[مولی]] در حدیث غدیر امامت است، نه [[محبت]] یا [[نصرت]]، زیرا محبت و نصرت علی{{ع}} مطلب جدیدی نبود که در [[غدیر خم]] اعلان شده باشد، و مناسب تهنیتگویی به علی{{ع}} باشد، و اصولاً تبریک و تهنیتگویی در باب ولایت از ویژگیهای امامت و رهبری کسی است که به این [[مقام]] [[منصوب]] میشود. | # [[عمر]] بن خطّاب پس از [[اعلان]] [[ولایت علی]]{{ع}} از سوی پیامبر در [[غدیرخم]]، نزد [[علی]]{{ع}} رفت و خطاب به او گفت: {{عربی|هنیئا لک یا ابن ابیطالب أصبحت و أمسیت مولی کل مؤمن و مؤمنه}}؛ گوارا باد بر تو ای فرزند [[ابوطالب]] که مولای هر مرد و [[زن]] با [[ایمانی]] شدی”<ref>برای آگاهی از منابع و مصادر حدیث تهنیت ر.ک: الغدیر، ج۱، ص۵۰۸-۵۲۷. برخی از راویان حدیث تهنیت عبارتاند از: حافظ ابوبکر ابن ابیشیبه، امام حنابله احمد بن حنبل، حافظ ابوالعباس شیبانی، حافظ ابویعلی موصلی، حافظ ابوجعفر طبری، حافظ ابنعقدة کوفی، حافظ ابوعبدالله مرزبانی، حافظ علی بن مردویه اصفهانی، حافظ ابن سمّان رازی، حافظ ابوبکر بیهقی، حافظ ابوبکر خطیب بغدادی، ابوحامد غزالی، خطیب خوارزمی، ابوالفرج ابن جوزی، ابوجعفر محبالدین طبری، شیخ الاسلام حمویی و....</ref> این جمله [[دلیل]] روشن بر این است که مقصود از [[مولی]] در حدیث غدیر امامت است، نه [[محبت]] یا [[نصرت]]، زیرا محبت و نصرت علی{{ع}} مطلب جدیدی نبود که در [[غدیر خم]] اعلان شده باشد، و مناسب تهنیتگویی به علی{{ع}} باشد، و اصولاً تبریک و تهنیتگویی در باب ولایت از ویژگیهای امامت و رهبری کسی است که به این [[مقام]] [[منصوب]] میشود. | ||
خط ۳۰۴: | خط ۳۰۴: | ||
'''پاسخ''' | '''پاسخ''' | ||
میان [[عذاب]] نشدن [[مشرکان]] در [[مکه]] و عذاب نشدن این | میان [[عذاب]] نشدن [[مشرکان]] در [[مکه]] و عذاب نشدن این فرد، ملازمهای نیست. عذاب نکردن مشرکان، حکمتی داشته، و عذاب کردن فرد مزبور حکمتی دیگر. شاید عذاب نکردن مشرکان بدین علت بوده است که از [[نسل]] آنان، کسانی [[ایمان]] خواهند آورد، و این وجه درباره [[حارث]] بن نعمان وجود نداشته است. حقایق [[تاریخی]]، بیانگر این مطلب است که افرادی به عنوان [[مخالفت با پیامبر]] دچار [[نفرین]] او و [[عذاب الهی]] شدهاند، چنان که [[روایت]] شده که وقتی [[قریش]] از [[اسلام آوردن]] [[سرپیچی]] کردند و با [[پیامبر]] به [[مخالفت]] برخاستند، آن [[حضرت]]، آنان را نفرین کرد و از [[خدا]] خواست که آنها را به [[قحطی]] گرفتار کند و این عذاب بر آنان نازل شد<ref>تفسیر رازی، ج۲۷، ص۲۴۲.</ref>. | ||
بنابراین، مراد از [[نفی]] عذاب در [[آیه]] یاد شده، نفی فیالجمله است نه بالجمله، و این مطلب، مطابق با [[حکمت الهی]] است که از طریق [[مصالح]] و [[مفاسد]] تبلور مییابد، و در نتیجه، مظاهر آن متفاوت خواهد بود. | بنابراین، مراد از [[نفی]] عذاب در [[آیه]] یاد شده، نفی فیالجمله است نه بالجمله، و این مطلب، مطابق با [[حکمت الهی]] است که از طریق [[مصالح]] و [[مفاسد]] تبلور مییابد، و در نتیجه، مظاهر آن متفاوت خواهد بود. | ||
[[خداوند]]، قریش را به صاعقهای مانند [[صاعقه]] [[عاد]] و [[ثمود]] [[وعید]] داده است که اگر از پیامبر روی برگردانند به آن [[مبتلا]] خواهند شد: {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref>«پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم میدهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>. اگر قریش، همگی از پیامبر [[اعراض]] میکردند، گرفتار آن عذاب میشدند، ولی چون عدهای ایمان آوردند، این عذاب بر آنان نازل نشد. اگر وجود پیامبر{{صل}} در میان قریش مانع از [[نزول]] عذاب بود، چنین وعیدی داده نمیشد. | [[خداوند]]، قریش را به صاعقهای مانند [[صاعقه]] [[عاد]] و [[ثمود]] [[وعید]] داده است که اگر از پیامبر روی برگردانند به آن [[مبتلا]] خواهند شد: {{متن قرآن|فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُكُمْ صَاعِقَةً مِثْلَ صَاعِقَةِ عَادٍ وَثَمُودَ}}<ref>«پس اگر روی بگردانند بگو: شما را به آذرخشی از گونه آذرخش عاد و ثمود بیم میدهم» سوره فصلت، آیه ۱۳.</ref>. اگر قریش، همگی از پیامبر [[اعراض]] میکردند، گرفتار آن عذاب میشدند، ولی چون عدهای ایمان آوردند، این عذاب بر آنان نازل نشد. اگر وجود پیامبر{{صل}} در میان قریش مانع از [[نزول]] عذاب بود، چنین وعیدی داده نمیشد. |